نقش هنر در تبلیغ دین (3)

بخش عظیمی از هنر،سوای آنچه به معماری و نقاشی، طراحی و خط، مجسمه سازی و صنایع دستی، فیلم و نمایش و... مربوط می شود، در ارتباط با «قلم» و «بیان» است.آن ارزشهای متعالی که در محتوای هنر مکتبی وجود دارد مثل بعد معنوی، کمال، هدفداری خلقت، مشیت الله،ارتباط باخدا،شهادت طلبی، ایثار، ایمان، زیبایی معنوی و...توسط قلم و بیان که شاخه ای از هنر است طرح می گردد و از طریق شعر،داستان،فیلمنامه،نمایشنامه،سناریو،تألیف و ترجمه،طنز و روزنامه نگاری، «بیان» می شود.
پنجشنبه، 17 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش هنر در تبلیغ دین (3)

نقش هنر در تبلیغ دین (3)
نقش هنر در تبلیغ دین (3)


 





 

برخی ابزارهای هنری در تبلیغ
 

* شعر و ادبیات
 

بخش عظیمی از هنر،سوای آنچه به معماری و نقاشی، طراحی و خط، مجسمه سازی و صنایع دستی، فیلم و نمایش و... مربوط می شود، در ارتباط با «قلم» و «بیان» است.
آن ارزشهای متعالی که در محتوای هنر مکتبی وجود دارد مثل بعد معنوی، کمال، هدفداری خلقت، مشیت الله،ارتباط باخدا،شهادت طلبی، ایثار، ایمان، زیبایی معنوی و...توسط قلم و بیان که شاخه ای از هنر است طرح می گردد و از طریق شعر،داستان،فیلمنامه،نمایشنامه،سناریو،تألیف و ترجمه،طنز و روزنامه نگاری، «بیان» می شود.
وقتی بنا شد که با استفاده از شیوه های هنری، در جهت انتقال یک فکر و احساس یا مکتب و ایدئولوژی کار کرد، و ایمانی را جوشاند و اندیشه ای را جهت داد، اینجا قلم و نوشته، نقش اول را به عهده دارد.اما در این رابطه توجه به این نکته لازم است که اگر به صحت و حقانیت ایده، به عنوان تنها تکیه گاه نفوذ و تأثیر، اعتماد شود، گاهی جاذبه های دیگری هم هست که آنرا در اذهان عادی و ضعیف، تحت الشعاع قرار می دهد.بلکه باید در کار نویسندگی و اثر قلمی زبان هنری و جنبۀ ادبی نیرومند و مؤثری هم باشد تا بر تأثیر «حق» بیفزاید.
اگر کلام خداوند اینهمه مؤثر است جدا از اصالتش و اینکه کلام خدا و وحی آسمانی است،از نظر بیان و القاء، زیبایی و ظرافتهایی دارد که در هیچ کلام بشری یافت نمی شود و تاکنون هم، بشر از آوردن نمونه هایی چون قرآن عاجز بوده است.
یکی از مهمترین ابزارها در رساندن پیام، شعر است زیرا شعر است که تخیل نیرومند ذهنی لازم دارد و در شعر، شناخت ابعاد مختلف کلمات، ظرفیت و برد و کشش و عمق و وسعت واژه ها از نظر مفهومی، ضروری است.در شعر شناخت و به کاربردن عنصر «وزن» حتمی است.رعایت اصول و قواعد شعری مثل قافیه و ردیف و اوزان عروضی مهم است.در شعر بیشترین حرفها را در کمترین عبارات باید بیان کرد.باید کم گفت و گزیده گفت...چون درّ.کلاً یک خلاقیت عجیب و آفرینش و ابداع و ابتکار، در شعر است که در بیان معمولی و کتاب نگاری و قصه نویسی نیست یا به مراتب کمتر است.اینها است که به شعر،بعد هنری می بخشد و آن را از حساسیت «شکل» و «محتوا» تا حد زیادی برخوردار می سازد.
در شعر،باید حتماً اصول شعری و قواعد ادبی رعایت شود، تا سخن علاوه بر موزون و آهنگین بودن، از صلابت و استحکام و ظرافت و صحت و درستی نیز برخوردار باشد.شعر ناپخته و نااستوار،اگرچه عده ای کم سواد و بی اطلاع و غیر متخصص را هم مجذوب کند ولی پیش آنانکه سخن شناس و نکته سنج و باریک بین اند،ارزشی نخواهد داشت و به صورت فرزندی ناقص الخلقه و معیوب جلوه خواهد کرد.
شاعر باید از طریق مطالعۀ آثار ادبی گذشته،آگاهی وسیع بر فرهنگ یک زبان، کار بی وقفه و پیگیر در زمینۀ کار خود،عرضۀ اثر خود به استادان و بزرگان،جهت نقد و تکمیل، به زبان شعر خود قوت و استحکام بخشد.31

* سرود
 

با مطرح شدن سرود، سه جنبه مهم و رکن اساسی آن چهره می نماید:شعر، آهنگ و محتوا.
می توان گفت: سرود تلفیق و ترکیب مناسبی از شعر و نغمه و آهنگ است که پیام و محتوای خاصی دارد. به هراندازه که یک سرود در این سه بعد، به حد کمال و دور از خلل و انحراف باشد مطلوب تر است. گرچه سرود و همخوانی بدون موسیقی هم متصور است و رایج لیکن بیشتر اوقات با آهنگ اجرا می گردد.
در ادامه اشاره ای کوتاه به این سه جنبۀ سرود می نماییم:

الف- آهنگ و موسیقی
 

تأثیر صدای خوش و آهنگ دلنشین روی انسانها امری طبیعی و فطری است.این عنصر هم در مورد صدای خوانندگان سرود(همخوانان یا تکخوان) مطرح است و هم در مورد آلات موسیقی و ابزار تولید صدا و آهنگ.نغمۀ دلنشین و صدای خوب و ملاحت صوت در حد خود پسندیده است به خصوص اگر در بیان حق و ارائه سخنان آموزنده به کار گرفته شود.
موسیقی و آهنگ را نه می توان به طور کلی از حیات بشری و کارهای هنری کنار گذاشت و نه می توان مجالی باز و بی حدومرز برایش تصور کرد.در عالم موسیقی ،حدو مرزهایی وجود دارد که فراتر رفتن از آنها، شکل و محتوا و تأثیرگذاری آهنگ را دگرگون می سازد و حالت طرب و رقص می آورد و حرام است.
موسیقی و ابزار آن، تیغ دودمی است که هم می تواند در جهت مثبت، برش داشته باشد و هم در جهت منفی تأثیرگذار باشد.در این رابطه، آنچه اهمیت دارد تأثیری است که صوت و آهنگ روی شنونده دارد.اگر موسیقی، به فکر و اندیشه وادارد و انسان را در عالمی برتر از روزمرگی سیر دهد و دریچه ای از جهان دیگر، به روی دل انسان بگشاید و اگر آهنگ ملایمش محتوای معنوی و عرفانی داشته باشد، حرام نیست.
موسیقی یکی از ارکان فرهنگی هر ملتی است و یکی از عوامل مهم تربیتی در ایجاد نظم و تفاهم بین افراد است.ویژگیهای هنر یک ملت در واقع هویت ملی و مذهبی آن ملت را نشان می دهد.به همین دلیل از هنر موسیقی نیز همچون سایر هنرها می توان در جهت تبلیغ و تعمیق مبانی فکری و فرهنگی و اعتقادی در بین مخاطبان بهره گرفت.مقام معظم رهبری با عنایت به این مهم می فرمایند:«موسیقی باید در خدمت اهداف والای بشری و تقرب به حیات طیبه انسانی باشد موسیقی یک هنر است که باید از این آفریده الهی در جهت مصلحت و منفعت انسان استفاده شود و در استفاده از موسیقی به صحت و درستی راه و خطی که طی می کنیم اطمینان داشته باشیم»32.

ب- شعر و کلام
 

عنصر ترکیبی دیگر سرود،شعر متن است.تأکید در این قسمت، بیشتر روی جنبۀ ادبی و قوت شعری است.شعر سرود، هم باید زیبا و متین باشد و هم روان و روشن.
از آنجا که ساختن و اجرای سرود، برای عموم آزاد است، زبان شعر آن هم، مانند زبان تئاتر باید از سادگی و روانی خاصی برخوردار باشد و در عین حال، تکنیک آن هم استوار و محکم باشد.وقتی زبان شعری سرود، واضح و کلمه هایش روان بود، هم فراگیری و تکرار کردن آن برای گروه سرود، به آسانی انجام می گیرد و هم برای شنوندگان، درک و فهمش آسان خواهد بود و انعکاس فراگیر اجتماعی اش وسعت بیشتری خواهد داشت.

ج- محتوا و پیام
 

وقتی به سرود به عنوان یک وسیلۀ تبلیغ ایده های خوب و ابزار دفاع از حق و اصالتها و به عنوان یک حربۀ مبارزاتی در میدان فرهنگ و فکر و هنر نگاه کنیم، روشن است که روی محتوای آن هم دقت خواهیم کرد.
در قالب سرود، چه می توان گفت؟ و چه باید گفت؟ و چگونه باید گفت؟
این،نیاز به شناخت ضرورتها و میدانهای درگیری میان ارزش و ضد ارزش و حق و ناحق دارد.شناخت و ارزیابی صحیح و دقیق از مسائل فرهنگی جامعه و جهان و نیازها و ضرورتها، تعیین کنندۀ این است که چه باید گفت و چگونه؟
باید دقت بسیار زیادی از سوی مربیان در محتوای سرودها بشود.مربی سرود باید به دقت و شدت، در پی تأمین و تضمین سلامت فکر و اندیشه ای باشد که در ضمن شعر و سرود طرح می شود.اگر مسائل اعتقادی و تربیتی است، با اصول تفکر اسلامی منافات نداشته باشد.اگر دربارۀ شأن و مقام و شخصیت و عظمت امامان و اهل بیت است، باید ارج و مقام والای آنان را نکاهد.اگر دربارۀ عاشورا و حوادث کربلاست، حالت توهین آمیز به آن قهرمانان بزرگ را نداشته باشد.اگر دربارۀ شهید است، او را تنزل ندهد.33

* نمایش
 

نمایش، به عنوان یک وسیلۀ بیانی، یک سلسله حرکات بهم پیوسته ای است که دارای مفهوم و پیامی خاص باشد و از طریق آن با مخاطبان و تماشاگران ارتباط برقرار شود.پس نمایش عملی است گویا و حرکاتی است ناطق، و بیشتر از جنبۀ«سمعی-بصری» برخوردار است و به همین دلیل ،هم گیرایی خاصی دارد و هم تأثیرگذاری افزون تر و نیز ارشاد غیر مستقیم به مفاهیم مورد نظر می تواند داشته باشد.
در تئاتر، روی حرکت و رفتار و نوع سخن و کیفیت کلام و نحوۀ تئاتر حتی نگاه و صدا دقت به کار می رود و این به خاطر تأثیری است که «چگونگی» هر عمل و حرکت و کلام روی بیننده می گذارد.
گاهی برای تفهیم یک موضوع و القاء یک ایده، مؤثرترین راه، «نمایش» است و ایجاد صحنه ای که آن محتوا به عینیت بنشیند.در قرآن کریم نیز از این گونه تمثیلها و نمایشها و بیان قصه های عبرت آموز، فراوان یاد شده است.
خمیرمایۀ نمایش، در قالب بیان غیر مستقیم، یا باید تربیتی و آموزشی باشد یا به تفکر وادارد و یا بینش و بصیرتی بدهد، حتی در نمایشهای کمدی نیز باید دارای «پیام» باشد.البته آنچه محتوای سیاسی و اجتماعی، یا تربیتی و اخلاقی دارد، یا به شکل بازآفرینی حوادث تاریخی و یا در قالب طنز و کمدی است یا از جنبۀ آموزشی و علمی برخوردار است، هریک اسلوبی کاملاً متفاوت با دیگری و با زبان خاص خویش است و سمبلهایش هم فرق دارد.باید دید تماشاچی پس از انجام نمایش، بیشتر تحت تأثیر صحنه های عجیب و غریب آن است یا محتوای مورد نظر؟هرچند که تأثیرگذاری باید بیشتر غیر مستقیم و نامرئی باشد و حالت موعظۀ مستقیم به خود نگیرد، ولی نسبت به بازتاب یک نمایش در روح و رفتار بیننده نمی توان بی تفاوت بود و در ملاک یابی و ارزش گذاری به حساب نیاورد.
جهت گیری و سمت دهی نمایش را در مجموع باید سنجید و نسبت به صحت بازده و سلامت تأثیرش اطمینان داشت و به دقت نظرخواهی کرد.چه بسا تماشا کنندگان یک نمایش برداشتی کاملاً مغایر هدف و پیام نویسنده و کارگردان داشته باشند.
دربارۀ زبان نمایش هم باید توجه داشت که وقتی هدف نمایش، القاء و انتقال یک پیام و اثرگذاری باشد، باید از زبانی برخوردار باشد که ویژگی وضوح و تبیین را داشته باشد، نه گیج کننده و مبهم و سمبلهای دور از ذهن و فضای ناآشنا و بیگانه با فرهنگ مردم که مخاطب آنند.برای قشرهای مختلف، نمایشهای مختلف لازم است، متناسب با درک و زمینۀ مخاطبان.34

* قصه وداستان
 

داستان نویسی یکی از شاخه های بسیار مهم و مؤثر و رایج هنر بوده و می باشد.از آنجا که بشر ذاتاً به سوی قصه جذب می شود و از داستانها و حوادث شگفت و بخصوص وقایع و سرگذشتهای دنباله دار لذت می برد و هرچه شگفت تر، جاذبه هم بیشتر، بخصوص در سنین کودکی و جوانی، از این رو داستان به عنوان وسیله ای جهت جلب توجه و جذب افراد، امری مورد توجه بوده و کاربرد فراوانی دارد.
بسیاری از کسانی که در مقام ساختن افراد یا تبلیغ یک فکر و عقیده و...بوده اند از این روش و از این شیوۀ هنری و تربیتی بهره برداری کرده اند. چراکه در داستان- چه به صورت سرگذشتهای واقعی و چه قصه های ساختگی و ابداعی- الگوها و سمبلها و قهرمانها تأثیر بسزایی در ذهن و اندیشۀ شنونده و خواننده می گذارند و طرف داستان، سعی می کند که خود را با الگوهای طرح شده در داستان، وفق دهد.
آنچه که در شیوۀ داستانی تبلیغ و تفهیم، مهم و ارزشمند است، جهت و پیام و خط حاکم برآن است، چه در داستانهای تخیلی و تمثیلی و ساختگی و چه در قصه های واقعی.
در قرآن کریم و تعالیم انبیای الهی و کتب آسمانی و آموزشهای دینی هم این شیوۀ مؤثر یعنی قالب داستان برای القاء پیام و تأثیر تربیتی مورد توجه قرار گرفته است.قسمت عمده ای از قرآن، اختصاص به تاریخ انبیا و قصص و سرگذشتهای امتهای پیشین و حوادث عبرت آموز گذشته دارد.هم در مورد انسانهای خوب و سرانجام نیک مؤمنان به خدا و دعوت رسولان، و هم در مورد شروران و ستمگران و تکذیب کنندگان دعوتهای انبیا و سرانجام آنان.
وقتی «قصه نویسی» بعنوان یک رشتۀ هنری مطرح می شود، باید دید که هنر، در کجای داستان خوابیده و قصه از کدام جنبه، هنر است؟
گرچه داستان، به صرف داستان بودن هم، مورد علاقه و توجه بشر است و دارای جاذبه است، ولی آنچه بر تأثیر قصه می افزاید و داستان نویسی را به صورت یک هنر مؤثر درمی آورد، فقط نقل حوادث و بیان صحنه ها و ترسیم قهرمانها نیست.بلکه شیوه ها و ظرائف و لطایفی در آن وجود دارد که مربوط می شود به تخیل داستان نویس، نوع طرح و بیان، سبک و شیوۀ پرداخت مفاهیم و اهداف، و نتیجه ای که از حوادث گرفته می شود و تأثیری که می گذارد و...بالاخره عناصری دیگر که در مجموع می توان از آن، به «تکنیک» نام برد.
شناختی که قصه نویس هنرمند، از روحیات انسان و حالات اثرپذیر و مسائل روانی او دارد، بی شک در این شیوه و تکنیک، نمود پیدا می کند.دیدگاهی که داستان نویس، نسبت به مسائل هستی و جهان و جامعه دارد و نیز قدرت او در تحریک احساس و عاطفۀ بشری در رابطه با یک هدف از پیش تعیین شده، همچون در مسأله فوق موثر است.کاوش در اعماق جان و فطرت انسانی، اگر در صحنه های داستان انجام گیرد چنین اثر هنری،جاودانه تر خواهد بود.
اینهاست جنبۀ هنری داستان، نظم هنری و بلاغی قصه، مبالغه ها و توصیفها، تصویرسازیهای فنی داستان، انگیزش عواطف و تخیلات، تأثیر گذاریهای عقلی و برهانی و منطقی، که بازده روشن صحنه آراییهاست...اینها همه و همه در راستای همان بعد هنری و تکنیک قصه نویسی است و داستان هنری، باید از این ویژگیها و خصایص اثربخش،برخوردار باشد.
قصه در دوران ما- و بلکه در هر عصری- یکی از بهترین وسیله های تربیت و تهذیب و نیز تبلیغ دین بوده است.در عرضۀ داستان و صحنه ها و حوادث متن یک قصه، اشتیاق انسان به اینکه پا به پای حوادث پیش رفته، و صحنه ها و قهرمانها را دنبال کند، چیز پوشیده ای نیست.این، هم در روحیات کودکان بوضوح مشاهده می شود و هم درکششهای بزرگسالان به داستانهای دنباله دار و سریالهای تلویزیونی و برنامه های نمایشی.
در فضای داستانی، خواننده یا شنونده و تماشاگر فیلم و نمایش، خود را یکی از شخصیتهای مورد پسند داستان قرار می دهد و در لحظه لحظۀ حادثه ها زیست می کند و درآن فضا تنفس کرده و از رخدادهای قصه متأثر می گردد.در نهایت داستان، گویا خواننده و شنونده و بینندۀ قصه و نمایش، یک تجربۀ شخصی را گذرانده و مرحله ای را- کوتاه یا بلند- طی کرده است.مرحله ای که در اندیشه و دل و وجدان و روحیاتش اثر برجای می گذارد.اثر سطحی یا عمیق و ریشه ای، شبیه اثری که صدا در نوار ضبط صوت باقی می گذارد.
این اثرپذیری انسان از داستان، در صورتی در این سطح بالا خواهد بود که تصویرهای قصه، محکم و استوار، منطبق با عقل و منطق و هماهنگ با واقعیت زندگی افراد باشد.وگرنه افسانه و خرافه خواهد بود، حتی اگرچه خیال انسانها را به طرف خود جلب کند.
قصۀ موفق آنست که موضوعات و سوژه هایش را از حوادث زندگی و متن واقعیات حیات مردم بگیرد.یا از چیزهایی که معمولاً ممکن است در حوادث زندگی و واقعیت جهان و مردم پیش آید.

ویژگیهای داستانهای قرآن
 

در قرآن کریم، داستانهایی که از اقوام و ملتها و امتها آمده، و نیز سرگذشتهایی که از انسانهای نیک و بد، عادل و ستمگر، مؤمن و کافر و... نقل شده است، ویژگیها و خصوصیاتی دارد که قابل توجه است.این ویژگیها، بعضی مربوط به شیوه و تکنیک داستانی قرآن است، و برخی در زمینۀ محتوا و هدف قصص قرآن است و بعضی هم به چهره ها و شخصیتهایی که در داستان مطرح می شوند ارتباط پیدا می کند.از مهمترین این ویژگیها روح اسلامی قصه هاست.قرآن کریم که مدرسۀ تربیتی مسلمین و دانشگاه جامعه مکتبی است، از اثر قصه غافل نبوده است. قصه های قرآن، قصه های جدی است و بر اساس موعظه و عبرت، بیان شده، نه بعنوان بازیچه و سرگرمی.
عناصر قصه های قرآن از واقعیت و صداقت، الهام می گیرد و عرضه اش دقیق است و توجه و عنایت روی این است که حوادث سازنده و مهم را در موضوع قصه ابراز کند، نه جزئیات بی اثر را.به تعبیر دیگر:برخورد قرآن با حوادث زمانهای گذشته، برخوردی انتخابی و گزینشی است یعنی اینگونه نیست که نسبت به یک پیامبر یا یک قوم، کلیۀ وقایع و اتفاقات را بقول معروف:از سیر تا پیاز بیان کند، بلکه آنچه را که می تواند حامل پیام دین و دربردارندۀ یک موعظه و هدایت و عبرت و ارشاد باشد بیان می کند.و در نقل یک واقعه هم، آنچه که بیشتر به این هدف کمک کرده و از برجستگی خاصی برخوردار است مطرح می شود.
یکی از ویژگیهای داستانهای قرآن، شیوۀ قرآن در پرداخت صورت ظاهری قصه است.شکی نیست که یکی از امور هنری کلام و سخن، استخدام الفاظ و واژه ها متناسب با مفاهیم و معانی است. همچنین آهنگ صدا، تتابع کلمات، دکلمۀ کلمات، درجاهای مختلف و به تناسب، در رساندن مقصود و هدف مؤثر است. طنین کلمات، در مفهوم هم-هنگام انتقال به طرف- اثر می گذارد.گاهی قرآن تکیه بر الفاظ درشت و عظیم و دارای آهنگ سنگین و پرمهابت می کند.گاهی جملات، کوتاه است و دارای سجع و نظم خاص، که مایۀ افزایش آن آهنگ در کلمات می گردد و کلمات آهنگین، گوش را پر از نغمه می کند و دل را از خشیت و هراس می افکند، یا حالت غبطه، یا حال سرور و انبساط می آفریند.35

ویژگیهای مبلغ دین
 

از آنجا که شرط لازم برای تبلیغ موفق در جهان امروز،شناخت و به کار گیری ابزارهای جدید است و مبلغی که بی شناخت این ابزارها برای تبلیغ پا پیش بگذارد همچون جنگ آوری است که با حریف تا بن دندان مسلح بی هیچ سلاحی به نبرد برمی خیزد از اینرو مبلغ دین دو وظیفۀ اساسی دارد یکی تفوق در دین و دیگری انتقال مفاهیم،آموزه ها و ارزش های دینی به دیگران. قرآن مجید از مسلمانان می خواهد تا گروهی از آنان که شایستگی و توانایی لازم را دارند دین و احکام آن را بشناسند و سپس یافته های خود را به دیگران ابلاغ نمایند،تا آنان از مخالفت با فرمان خدا بپرهیزند.این دو وظیفه یا مرحله اگرچه از لحاظ ماهیتی یکی است و مبلغ موظف است آنچه را آموخته است به دیگران برساند اما شکل و ساختار کار کاملا متفاوت است.در مرحله تفوق و دین آموزی مبلغ با حقایق دینی سروکار دارد و از راه تحقیق،مباحثه،مناقشه،تعمق و ژرف اندیشی آنها را می آموزد. خلاصه آنکه سلوک در این مرحله به گونه ویژه ای است. حال آنکه به هنگام انتقال آموخته های خود به ویژه هنگامیکه مخاطب ،عموم مردم باشند استفاده از این روش کارآیی چندانی ندارد. در این مرحله دیگر نمی توان به شیوۀ تعلم،در تعلیم و تبلیغ دین به کار بست چون همگان ظرفیت و توان استدلال های عقلی و ژرف اندیشی و باریک بینی های عقلانی را ندارند.با توجه به مطالب فوق و در کنار این دو وظیفه می توان برخی دیگر از وظائف و ویژگیهای مبلغ را به صورت زیر برشمرد.
1- اخلاص(رکن اصلی تبلیغ): اخلاص شرط اصلی تبلیغات است،اگر از بالاترین سطوح تا پایین ترین سطوح ذره ای اغراض شخصی به میان آمد و من و ما مطرح شد،تبلیغات خراب می شود.ما در صورتی می توانیم کیفیت کار تبلیغاتی را بالا ببریم که تبلیغ واقعاً برای خدا و در راه خدا باشد.
2- تبلیغ عملی: تلاش تبلیغی باید بوسیله کسانی که مورد اعتماد مردم هستند انجام گیرد.برای جلب اعتماد مردم می بایست اعمال و رفتار دعوت کننده مطابق گفتار و پیامش باشد، چنانکه تمامی پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام،چنین بودند و به هرآنچه می گفتند خود عامل بودند.
3- شناخت مخاطبان: شناخت و ارزیابی فرهنگ و آداب و رسوم،نیازها،آرمانها، آرزوها، کمبودها، مشکلات و نیز شناخت گروه های سنی مختلف، میزان تحصیلات، شغل اقشار مختلف مردم در جامعه یکی از رموز موفقیت مبلغین و روحانیون در اتخاذ شیوۀ تبلیغات مناسب و مطلوب است.توجه به اینکه شنوندگان و گیرندگان پیام ما کودکان و نوجوانان هستند یا میانسالان و کهنسالان؟ کارمند هستند یا کشاورز و کارگر؟ زنان و مردان یا دختران و پسران دانشجو و دانش آموز؟باسواد هستند یا بی سواد؟ ثروتمند هستند یا فقیر؟و... موفقیت ما در تنظیم و انتخاب مطالب مورد بحث و حتی انتخاب الفاظ و عبارات بکار گرفته شده در پیام، بطور چشمگیری افزایش خواهد داد.

نقش هنر در تبلیغ از نگاه مقام معظم رهبری
 

« هنر یکی از خصوصیاتی است که انسان در طول تاریخ خود بوسیله آن بهترین پیامها و ظریف ترین ایده ها و آرمانها را تبلیغ کرده است...پیام انقلاب با هنر آرایش و جاذبه مخصوص پیدا می کند که بدون این بیان بدون این آرایش هنر،آن پیام آن اندازه قابل جذب در دلها نیست...یک شعر خوب، یک قصه زیبا و خوب، یک نمایشنامه خوب، یک فیلم و یک آهنگ منطبق با موازین شرع و خوب می تواند اثری داشته باشد که گاهی ده سخنرانی یا چند کتاب در ذهن خواننده آن اثر را نمی تواند داشته باشد...هنر وقتیکه یک پیامی را در خود داشت آنرا تا اعماق روح انسان نفوذ می دهد و آنرا در ذهن به صورت جاودانه منقش می کند
...خصوصیت اثر هنری تأثیر غیر مستقیم است.آن وقتی که مثلاً بخواهند راجع به یک عمل اجتماعی یا نظامی یا یک خصلتی از خصلتها درسی به مردم بدهند با شیوه هنری،لازم نیست که از اول تا آخر دربارۀ آن مطلب حرف بزند. آن نویسنده یا آن مثلاً نمایش یا فیلم سینمایی و غیره مطلب را در خلال صحنه ها در لابلای نمایشها در نمایشنامه ها، در شکل لباس پوشیدن آن هنرپیشه،در نوع برخورد بازیگران آن صحنه، در نوع تعبیرات و سخنان و روشهایی که آنها را بکار می بندند به ذهن مخاطب القا می شود»36.
در اهمیت و تأثیر هنر در تبلیغ و ابلاغ پیام همین بس که بدانیم:«قرآن کریم یک اثر هنرمندانه است و عظمت قرآن از جمله، از این جهت است که از لحاظ هنری و بیان اداء مطلب به شکل هنرمندانه به تمام شیوه های هنری زمان خود و بعد از خود و قبل از خود فائق آمد...قرآن اینگونه تعریف می شود:«الله انزل احسن الحدیث» خدای متعال بهترین و زیباترین گفته ها و سخنها را نازل کرد که تأثیر این سخن زیبا و پرمغز و پرمضمون این است که دلها را می لرزاند و به خود جذب می کند...یقیناً خدای متعال قادر بود که همین معارف و معانی قرآنی را در قالب یک نوشته معمولی مثل مؤلفین و نویسندگان و حکما و فلاسفه نازل کند،اما آن جاذبه لازم را نمی داشت جاذبه هنری قرآن و صدای رسای هنرمندانه آیات آسمانی آنچنان دلها را مجذوب می کرد که هرکه می توانست زبان عربی را بفهمد مجذوب قرآن می شد، چه عالم و درس خوانده و چه انسانی عامی و بیسواد.هنر اینگونه است»37.
همچنین«هر ایده، اندیشه و انقلابی که در قالب هنر نگنجد ماندنی نخواهد بود»38.
رهبرانقلاب در دیدار با مدیران شبکه اول و دوم صدا و سیما می فرماید:«هنر بهترین و رساترین وسیله تبلیغ است»39.

نتیجه گیری
 

در پایان این بررسی از برآیند آنچه که در خصوص ویژگیهای پیام دینی .و همچنین ظرفیت ها و قابلیت های هنر دینی ذکر می گردد نتایج زیر را می توان برشمرد:
1. هنر به عنوان مؤثرترین امکان در جهت انتقال پیام چناچه به درستی با آموزه های دینی عجین شود می تواند بهتربن وسیله برای تبلیغ و اشاعه دینی باشد.
2.پیام مورد تبلیغ در جامعۀ دینی می بایست علاوه بر تناسب با فرهنگ و آموزه های دینی جامعه و برخورداری از صراحت و گویایی لازم از مشخصه ها و ویژگیهای یک اثر هنری برخوردار باشد.
3.چنانچه هنرمند خالق اثر دارای اندیشه و تفکر دینی باشد،اثر وی نیز خود به خود رنگ و بوی آموزه های دینی را به خود گرفته و به اثری دارای پیام دینی و به قولی مبلغ دین تبدیل خواهد شد.
4.در تبلیغ دین ما باید از تمام ابزارهای هنری استفاده کنیم ولی مهم ترین ابزار رفتار مبلغ است.رفتار مبلغ باید رفتاری زیبا و هنرمندانه باشد.

پي‌نوشت‌ها:
 

31 - محدثی، جواد، هنر در قلمرو مکتب، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم،1374،ص151-187.
32 - روزنامۀ جمهوری اسلامی، 27 اردیبهشت 1361.
33 - همان، ص 191-204.
34 - همان، ص207-221.
35 - همان، ص225-255.
36 - روزنامۀ جمهوری اسلامی،21 دی ماه 1364.
37 - همان
38 - همان، 12 خرداد ماه 1364.
39 - همان، 2 بهمن ماه 1361.
 

منبع: artesfahan.ir




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط