انتخابات و کارکردهاي آن در تحقق مردمسالاري ديني
نويسنده:پريسا صحت
انتخابات چه نقشي مي تواند در تحقق مردم سالاري ديني در نظام اجتماعي ايران داشته باشد ؟ اين سئوالياست که تقريبا همه ساله و در آستانه برگزاري انتخابات در ايران مطرح مي شود . سئوالي که عليرغم صورت به ظاهر ساده آن ، از پيچيدگي هاي ساختاري و محتوايي فراواني برخوردار بوده و شايد اساسا همين پيچيدگي سبب شده تا به امروز کمتر کسي بتواند تعريفي جامع طرفين از اين نقش را ارائه کند .
برخي از جريانات سياسي تعمدا يا سهوا نسبت به کارکرد انتخابات در تحقق مردم سالاري نا اميد و مايوس هستند .
اين افراد که از قضا خط و ربط هايي هم با محافل شبه روشنفکري دارند معتقدند عمده ترين کارکرد انتخابات را ميبايد در ماهيت ابزارگونه آن دانست براي نيل به هدفي بلند چون مردم سالاري .اين گروه در اثبات فرضيه خود تا بدانجا مصمم هستند که تمام نواقص وارد و ناوارد به حوزه عمومي و سياسي اجتماع را ضميمه هم مي کنند. آنها مي کوشند از اين رهگذر تصويري صوري از انتخابات جلوه دهند اما در عين حال عنايت دارند که تنها مکانيسم حضور خودشان در قدرت نيز همين انتخابات است .لذا کارکرد انتخابات و تعاريف جريان حاکم از آن را انکار کرده و با هدف تنزل بخشي به ماهيت مردمي انتخاباتهاي اصيل مي کوشند، از اين فرصت تاريخي، عليرغم شکست در پاي صندوق هاي راي ، براي کسب امتيازات سياسي در آينده بهره برداري کنند .اين گروه از فعالان سياسي با کنار هم گذاردن بودها و نبودهاي احتمالي در تلاشند از کاه کوهي بسازند و اساس مردم سالاري برخاسته از اراده و راي مردم را زير سئوال ببرند .
آنها انتخابات را به محملي براي پيگيري اهداف جريانات سياسي حاکم بر کشور تنزل داده و از پي آن هستند که معيار و شاخصه اي خود ساخته از ميزان مردم سالاري در جامعه ترسيم کنند .اين امر نيز بي ترديد محقق نخواهد شد جز از مسير بزرگنمايي برخي کاستي ها و ارائه تصويري مغشوش از پاره اي واقعيات . اين راهکار که عموما از سوي احزاب و گروههاي وامانده از ورود به ساخت قدرت سياسي انتخاب مي شود واکنشي رفتاري به شمار مي رود که در راستاي توجيه عدم بهرهمندي از پايگاه اجتماعي قدرتمند و نهادينه در سطح جامعه نشات مي گيرد .لذا شاهد آنيم که در ميان حاميان اين گروه، حضور سران سياسي و فعالان مدني بازمانده از رقابتهاي انتخاباتي و يا شکست خوردگان رقابتهاي انتخاباتي بيش از سايرين ملموس است .در مقابل اين ديدگاه دسته اي ديگر از فعالان و کنشگران سياسي قرار مي گيرند که اعتقاد آنان به مقوله انتخابات به عنوان شاخصه اصلي و عمده مردم سالاري لحاظ مي شود .اين گروه معتقدند فرآيند انتخابات به خودي خود مي تواند دستاوردي بزرگ براي تحقق مردم سالاري ديني به شمار آيد.
چراکه انتخابات کم هزينه ترين و امن ترين راهکار بشري براي انتقال قدرت به نخبگان مورد تأييد اکثريت جامعه است . لذا اين دسته از فعالان سياسي عمده تلاش خود را معطوف به حفظ و صيانت از فرآيند انتخابات کرده و از ترغيب مردم براي مشارکت بيشتر در آن فروگذار نيستند. چراکه در نگاه اين دسته از کنشگران سياسي و رهبران اجتماعي ، بهترين و کاراترين رهيافت دفاع از انتخابات دعوت مردم به حضور در انتخابات است . اين مسئله مي تواند در طول زمان به نهادينه شدن انتخابات در جامعه منتهي شده و بالاترين ضمانت اجرايي براي تحقق مردم سالاري ديني فراهم شود .به عبارت ديگر ميزان توجه حاکمان به مقوله انتخابات حکايتگر توجه آنان به اصل مردم سالاري ديني است . اصلي که در نظام سياسي ايران ، در جمله معروف بنيانگذار انقلاب اسلامي که فرمودند «ميزان راي مردم است» تجلي يافته و به زعم رئيس جمهور تحقق آن (مردمسالاري) به عنوان يک «امر اصيل» مي تواند ايران را به نمونهاي از «مردمسالاري متکي بر ارزشهاي اخلاقي و الهي» و «مردمسالاري ديني» در جهان مبدل کند .
منبع:روزنامه رسالت
ارسال توسط کاربر محترم سایت :salmanjavan
برخي از جريانات سياسي تعمدا يا سهوا نسبت به کارکرد انتخابات در تحقق مردم سالاري نا اميد و مايوس هستند .
اين افراد که از قضا خط و ربط هايي هم با محافل شبه روشنفکري دارند معتقدند عمده ترين کارکرد انتخابات را ميبايد در ماهيت ابزارگونه آن دانست براي نيل به هدفي بلند چون مردم سالاري .اين گروه در اثبات فرضيه خود تا بدانجا مصمم هستند که تمام نواقص وارد و ناوارد به حوزه عمومي و سياسي اجتماع را ضميمه هم مي کنند. آنها مي کوشند از اين رهگذر تصويري صوري از انتخابات جلوه دهند اما در عين حال عنايت دارند که تنها مکانيسم حضور خودشان در قدرت نيز همين انتخابات است .لذا کارکرد انتخابات و تعاريف جريان حاکم از آن را انکار کرده و با هدف تنزل بخشي به ماهيت مردمي انتخاباتهاي اصيل مي کوشند، از اين فرصت تاريخي، عليرغم شکست در پاي صندوق هاي راي ، براي کسب امتيازات سياسي در آينده بهره برداري کنند .اين گروه از فعالان سياسي با کنار هم گذاردن بودها و نبودهاي احتمالي در تلاشند از کاه کوهي بسازند و اساس مردم سالاري برخاسته از اراده و راي مردم را زير سئوال ببرند .
آنها انتخابات را به محملي براي پيگيري اهداف جريانات سياسي حاکم بر کشور تنزل داده و از پي آن هستند که معيار و شاخصه اي خود ساخته از ميزان مردم سالاري در جامعه ترسيم کنند .اين امر نيز بي ترديد محقق نخواهد شد جز از مسير بزرگنمايي برخي کاستي ها و ارائه تصويري مغشوش از پاره اي واقعيات . اين راهکار که عموما از سوي احزاب و گروههاي وامانده از ورود به ساخت قدرت سياسي انتخاب مي شود واکنشي رفتاري به شمار مي رود که در راستاي توجيه عدم بهرهمندي از پايگاه اجتماعي قدرتمند و نهادينه در سطح جامعه نشات مي گيرد .لذا شاهد آنيم که در ميان حاميان اين گروه، حضور سران سياسي و فعالان مدني بازمانده از رقابتهاي انتخاباتي و يا شکست خوردگان رقابتهاي انتخاباتي بيش از سايرين ملموس است .در مقابل اين ديدگاه دسته اي ديگر از فعالان و کنشگران سياسي قرار مي گيرند که اعتقاد آنان به مقوله انتخابات به عنوان شاخصه اصلي و عمده مردم سالاري لحاظ مي شود .اين گروه معتقدند فرآيند انتخابات به خودي خود مي تواند دستاوردي بزرگ براي تحقق مردم سالاري ديني به شمار آيد.
چراکه انتخابات کم هزينه ترين و امن ترين راهکار بشري براي انتقال قدرت به نخبگان مورد تأييد اکثريت جامعه است . لذا اين دسته از فعالان سياسي عمده تلاش خود را معطوف به حفظ و صيانت از فرآيند انتخابات کرده و از ترغيب مردم براي مشارکت بيشتر در آن فروگذار نيستند. چراکه در نگاه اين دسته از کنشگران سياسي و رهبران اجتماعي ، بهترين و کاراترين رهيافت دفاع از انتخابات دعوت مردم به حضور در انتخابات است . اين مسئله مي تواند در طول زمان به نهادينه شدن انتخابات در جامعه منتهي شده و بالاترين ضمانت اجرايي براي تحقق مردم سالاري ديني فراهم شود .به عبارت ديگر ميزان توجه حاکمان به مقوله انتخابات حکايتگر توجه آنان به اصل مردم سالاري ديني است . اصلي که در نظام سياسي ايران ، در جمله معروف بنيانگذار انقلاب اسلامي که فرمودند «ميزان راي مردم است» تجلي يافته و به زعم رئيس جمهور تحقق آن (مردمسالاري) به عنوان يک «امر اصيل» مي تواند ايران را به نمونهاي از «مردمسالاري متکي بر ارزشهاي اخلاقي و الهي» و «مردمسالاري ديني» در جهان مبدل کند .
منبع:روزنامه رسالت
ارسال توسط کاربر محترم سایت :salmanjavan
/ج