در دامن بيگانه(7)

از ديگر حاميان ملامصطفي در ايجاد کردستان بزرگ و الحاق کردستان ايران به آن جمال عبدالناصر رهبر ملي مصر (1970-1918) بود. وي به طور جدي به حمايت از حرکت هاي جدايي طلبانه در کردستان و خوزستان ايران روي آورد. حمايت ها و اقدامات عبدالناصر از ديد ساواک مخفي نبود. در سند مورخ 1343/11/24 ساواک با عطف به گزارش هنگ ژاندارمري کردستان آمده است:
يکشنبه، 27 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
در دامن بيگانه(7)

در دامن بيگانه(7)
در دامن بيگانه(7)


 






 

جمال عبدالناصر وکردستان بزرگ
 

از ديگر حاميان ملامصطفي در ايجاد کردستان بزرگ و الحاق کردستان ايران به آن جمال عبدالناصر رهبر ملي مصر (1970-1918) بود. وي به طور جدي به حمايت از حرکت هاي جدايي طلبانه در کردستان و خوزستان ايران روي آورد. حمايت ها و اقدامات عبدالناصر از ديد ساواک مخفي نبود. در سند مورخ 1343/11/24 ساواک با عطف به گزارش هنگ ژاندارمري کردستان آمده است:
اخيراً از طرف جمال عبدالناصر به ملامصطفي پيغام داده شده چنانچه قسمت کردنشين ايران را تصرف کند استقلال کردستان عملي خواهد شد و براي اجراي اين منظور دولت مصر هم حاضر به همه گونه کمک و مساعدت مي باشد. (1)
در سند ديگري از ساواک راجع به ارتباط محرمانه جمال عبدالناصر با ملامصطفي بارزاني به تاريخ 1344/2/15 چنين مي خوانيم:
افسر مصري به نام ذکريا احمد، پيام عبدالناصر را به ملامصطفي رسانيده است. در اين پيام ناصر اظهار داشته که ايران دشمن اکراد و ملامصطفي است و به وي متذکر شده که طبق يک طرح بايد سرزمين اکراد را از ايران و ديگران [کشورهاي ديگر] با ايجاد بلواهاي داخلي اشغال کند. (2)
سند ساواک به تاريخ 1345/10/15 اشعار مي دارد که يک ميليون تومان توسط دولت مصر به برخي از افسران ارتش ايران پرداخت شده است (3) و در سندي با عنوان «فعاليت عليه ايران» از اسناد ساواک مي خوانيم:
فعاليت هاي دامنه داري از طرف مصري ها و با همکاري سازمان امنيت عراق بر عليه ايران در شمال غربي صورت مي گيرد. مرکز اين فعاليت ها در پنجوين (عراق) مي باشد. مجريان اين طرح، طرفداران سران سابق حزبي- گروه جلال طالباني- و تعدادي از شيوخ کرد ايراني مي باشند. عمليات زير نظر عبدالجليل احمد رئيس سابق سازمان امنيت و رئيس استخبارات کاخ جمهوري عراق و با همکاري جلال طالباني است. براي اجراي طرح و عمليات مورد نظر، دولت مصر مبلغ نيم ميليون دينار بودجه تعيين و تاکنون مبلغ 85 هزار دينار از آن را وسيله جلال طالباني در دو نوبت براي شيوخ ايراني ارسال داشته اند. تاکنون 350 قبضه اسلحه از طريق پنجوين به ايران ارسال و در نظر است 2000 قبضه ديگر نيز در آينده تحويل گردد. از 350 قبضه اسلحه مزبور 110 قبضه کمري و بقيه مسلسل ساخت مصر است. (4)
در سند ديگري مربوط به اسفند ماه 1345 آمده است که 40 نفر از مأموران سازمان امنيت مصر با کمک حکومت عراق در نوار مرزي ايران مستقر شده اند و به متواريان ايراني از کردها و عرب ها پول و سلاح مي دهند تا در ايران عمليات تخريبي انجام دهند. (5) در سند مورخ 1346/3/21 از ملاقات سفير مصر در عراق با جلال طالبان، ذبيحي و حلمي خبر داده شده و سفير از آنان خواسته است که با قسمتي از پارت دموکرات ايران يک جبهه مخفي درست کنند و در تمام منطقه کرد ايران شروع به خرابکاري نمايند. همچنين سفير وعده داده است که مصر هر چقدر پول و اسلحه احتياج داشته باشند در اختيار آنان قرار مي دهد و اگر حزبي هاي ايران در اين جريان موفق نشدند به پناهگاهي در مصر و عراق پذيرفته مي شوند. (6) کمک هاي مالي و نظامي مصر به جدايي خواهان کردستان ايران با شروع جنگ آن کشور با اسراييل يعني جنگ 6 روزه سال 1967 قطع شد. در سند سري ساواک به تاريخ 1346/10/21 آمده است:
تا قبل از وقوع جنگ بين دولت مصر و اسراييل، حزب دموکرات کردستان ايران از هر نوع کمک هاي مادي دولت مصر برخوردار بود ولي با شروع جنگ بين دولت مذکور و گرفتاري و درگيري مصر، حزب دموکرات کردستان از کمک هاي مادي دولت مصر محروم گرديد. (7)

فرجام تلاش هاي ملامصطفي بارزاني
 

تلاش چندين ساله ملامصطفي براي ايجاد کردستان مستقل با مشکلات زيادي از جمله ايستادگي کشورهاي ايران، ترکيه، سوريه و عراق به منظور حفظ تماميت ارضي خود و نيز نقشه ها و نيرنگ هاي قدرت هايي مثل شوروي، آمريکا و انگلستان مواجه شد و به موفقيت نرسيد. اساسي ترين علت شکست حرکت ملامصطفي در راستاي استقلال کردستان، تکيه به نيروها دولت هاي بيگانه و انتظار حمايت همه جانبه از سوي آنها بود. چنين امري حاکي از نداشتن ريشه در ميان توده مردم کرد است. در واقع ملامصطفي در ميان امواج دريا به اميد نجات از موجي به سوي موج ديگري مي رفت و از نقشه هاي زير موجي (پنهاني) غافل بود! وجه مشترک تجزيه طلبي در ايران نيز اميد بستن به حمايت بيگانگان بوده است و همين علت اساسي شکست آنان به شمار مي رود.
ملامصطفي زماني که با حمله گسترش حکومت عراق براي به اطاعت درآوردن کردها مواجه شد و تلفات سنگيني داد و از سوي ديگر سودي از روابط پنهان و آشکار با آمريکا، انگلستان و شوروي در حمايت از حرکت استقلال کرد به دست نياورد با رژيم پهلوي به توافق رسيد که چشم از کردستان ايران بردارد، به تجزيه طلبي در آن کمک نکند و با گروه ها و دولت هاي بيگانه اي که هدفشان جدايي کردستان از ايران است همکاري ننمايد. در مقابل، رژيم ايران با ارسال سلاح هاي سنگين و مهمات مانع از قتل عام کردها توسط رژيم عراق گرديد. اسدالله علم در خاطرات خود به حجم عظيم سلاح هاي ايراني فرستاده شده به کردستان عراق اشاره مي کند. وي از اين سلاح ها توپخانه دوربرد و موشک هاي ضد تانک را ذکر مي کند و در خاطرات مربوط به روز پنجشنبه 15 اسفند 1353 مي نويسد:
در الجزيره شاه و صدام حسين در ملأ عام يکديگر را در آغوش گرفتند و قرار داد 1975 منعقد شد. ما از حمايت چريک هاي کرد دست کشيديم و به آنها پيشنهاد پناهندگي به ايران کرديم. صدام به شاه گفته بود سربازان ايران و توپخانه هايشان اجازه پيروزي به عراقي ها در جنگ با کردها ندادند... چيزي بيش از 100 نوع توپخانه صحرايي، تعداد بي شمار موشک هاي ضدتانک و سلاح تحت فرمان ايران در کردستان وجود دارد، همه اينها بايد در اسرع وقت از بين برده شوند چون هيچ شانسي در بازيافتن آنها در فرصت باقيمانده نداريم. (8)
با امضاي قرارداد 1975، ايران به حمايت از کردهاي عراق پايان داد و دست حکومت بعث عراق را در کوبيدن کامل و خونين کردهاي عراق باز گذاشت. به ناچار 90هزار کرد طرفدار ملامصطفي با پناهنده شدن به ايران، فقط جان خود را نجات دادند. (9)
ملامصطفي و سران کرد در عظيميه کرج جا داده شدند و براي بقيه مقرر شد شهرک هايي در چند استان ساخته شود و افراد کرد به کار در کارخانه ها بپردازند. به نوشته ارتشبد فردوست ميلياردها تومان بودجه براي ساخت اين خانه ها تصويب و پرداخت شد که يک سوم مبلغ پرداختي مصرف گرديد و بقيه توسط مسئولان ايراني دزديده شد. تعدادي از بارزاني ها مدتي بعد به عراق بازگشتند. ملامصطفي چون بيمار بود براي معالجه به آمريکا رفت و در آنجا درگذشت. (10)

عبدالرحمن قاسملو و خودمختاري کردستان
 

عبدالرحمن قاسملو در سال 1309 در خانواده اي زميندار و ثروتمند در روستاي قاسملو از روستاهاي شهر اروميه چشم به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را ابتدا در اروميه و سپس در تهران به پايان رسانيد. حجت الاسلام غلامرضا حسني امام جمعه اروميه که روستاي زادگاهش به نام «بزرگ آباد» در نزديکي اروميه با روستاي قاسملو فاصله کمي داشت در مورد خانواده و خاستگاه قاسملو اطلاعات قابل دقيقي دارد. وي در خاطراتش مي گويد:
قاسملو در واقع يکي از روستاهاي نزديک بزرگ آباد ما است. عبدالرحمان وثوق رهبر حزب منحله دموکرات کردستان معروف به عبدالرحمان قاسملو است که به اسم زادگاهش مشهور شده است. پدرش محمد آقا وثوق از اربابان و فئودال هاي منطقه بود و املاک و احشام زيادي داشت؛ از جمله روستاهاي: قاسملو، باروج، آغزابکي، مامبرام کندي، شره کندي و... جزو املاک شخصي او به شمار مي آمد. من حدود 12-10 ساله بودم که او دوران پيري خود را مي گذرانيد و شايد بيش از صد سال داشت. روزي در روستاي ما شايع شد که محمد آقا وثوق با دختر جواني [ از ارامنه] ازدواج کرده است تا از او صاحب فرزندي شود و اين سبب تعجب زنان روستاي ما شده بود. محمد وثوق چون آخرهاي عمرش را سپري مي کرد و توانايي بچه دار شدن را نداشت يکي از نوکرانش در اين مورد او را ياري مي کند و بدين ترتيب پس از مدتي عبدالرحمان قاسملو که در واقع فرزند نوکر پدرش بود چشم به دنيا گشود. اکثر معمرين روستاهاي منطقه ما اين واقعه را به ياد دارند. (11)
قاسملو فعاليت سياسي را از سال 1324 با تشکيل اتحاديه جوانان دموکرات کردستان در شهر اروميه آغاز کرد. با سقوط جمهوري کردستان، قاسملو جهت تحصيل راهي تهران شد و در سال 1327 براي ادامه تحصيل به پاريس رفت. او به دليل فعاليت هاي چپگرايانه در پاريس تحت فشار دولت فرانسه قرار گرفت تا از آن کشور خارج گردد، لذا در هماهنگي با محافل کمونيستي به عنوان بورسيه اتحاديه بين المللي دانشجويان به پراگ پايتخت چکسلواکي عزيمت کرد. وي قبلاً در پاريس با همکاري چند تن از دانشجويان کرد، انجمن دانشجويان کرد در اروپا را تأسيس کرده بود. در سال 1331 به هنگام حکومت دکتر مصدق، قاسملو بعد از گرفتن ليسانس علوم اجتماعي و سياسي به ايران بازگشت و چون آن هنگام حذب دموکرات کردستان و حزب توده ايران وحدت تشکيلاتي داشتند قاسملو به مدت 6 ماه در تهران فعاليت کرد، سپس به اروميه بازگشت و مسئوليت کار حزبي را به عهده گرفت. بعد از کودتاي 28 مرداد 1332 در تهران دستگير و طبق گفته خودش به خدمت ساواک درآمد. (12) در سال 1336 به پراگ رفت. وي در سال 1341 از دانشگاه آن شهر دکتراي علوم اقتصادي گرفت و تا سال 1349 در دانشگاه پراگ اقتصاد سرمايه داري و اقتصاد سوسياليستي را تدريس مي کرد. قاسملو در اين دوران چند کتاب کردستان و کرد را نوشت که در آن استقلال کردستان و تشکيل کشور کردستان بزرگ و مستقل مطرح شده بود. وي در چکسلواکي با يک زن يهودي چک ازدواج کرد و تحت تأثير او به غرب گرايش يافت. او از طريق همسرش وارد رابطه اطلاعاتي با سازمان جاسوسي اسراييل (موساد) گرديد و از همان زمان ستاره اقبالش طلوع کرد. در سال 1349 به عراق رفت و با کمک مالي موساد به انتشار نشريه کوردستان ادامه داد. (13) وي همزمان رابطه خود را با حزب توده حفظ کرد و در کنفرانس سوم حزب که در خرداد 1350 برگزار شد به عضويت کميته مرکزي و سپس دبيرکلي حزب دموکرات کردستان رسيد و کليه اقدامات و فعاليتهاي حزب تحت نظر او انجام مي يافت. (14) پس از حاکميت بعثي ها در عراق (1968/1347)، ارتباطات رژيم مذکور با حزب دموکرات کردستان ايران با راهنمايي و هدايت شوروي ابعاد گسترده اي يافت. در پرونده انفرادي قاسملو، دبير کل حزب دموکرات کردستان، در ساواک قيد شده است:
وي در سال 50 با کمک دولت عراق به طرق مختلف اسلحه و پول به ايران ارسال مي نمود تا بدين وسيله در ايران اغتشاش به پا کند. قاسملو به دعوت دولت شوروي به مسکو مي رود که سفر او همزمان با مسافرت صدام حسين به کشور مذکور بوده لذا احتمال داده شد که اين دعوت به توصيه صدام حسين بود. به طور کلي فعاليت هاي قاسملو در خارج از کشور در عراق، چکسلواکي، فرانسه، سوئد و آلمان انجام شده است. (15)
نقشه دوم شوروي در واکنش به همکاري هاي همه جانبه رژيم پهلوي با آمريکا، تلاش جهت تجزيه کردستان از ايران با حمايت و پشتيباني از حزب دموکرات کردستان بود که داعيه خودمختاري و سپس استقلال داشت. در اين زمينه حزب دموکرات به همکاري تنگاتنگي با حزب توده طبق راهنمايي و هدايت شوروي پرداخت. وزارت کشور در نامه محرمانه اي به تاريخ 1338/8/26 خبر از تجمع تعدادي از گردانندگان حزب توده در عراق و فعاليت عليه مصالح کشور شاهنشاهي داده است. (16)

پي نوشت ها :
 

1. چپ در ايران به روايت اسناد ساواک، همان، ص 264.
2. همان، ص 277.
3. همان، ص 388.
4. همان.
5. همان، ص 397.
6. همان، ص 410.
7. همان، ص 445.
8. اسدالله علم، گفت و گوهاي محرمانه من با شاه، تهران، طرح نو، 1371، ج2، ص 655-653.
9. نگارنده از دوره نوجواني خود به ياد دارد که جمع زيادي از کردهاي پناهنده در اعتراض به کمبودها و عدم رسيدگي حکومت پهلوي به آنان با پاي پياده همراه زنان و بچه ها بدون هيچ گونه تدارکاتي از تبريز خارج شده و به طرف تهران به راه افتادند ليکن بيش از 6-7 کيلومتر در جاده پيش نرفته بودند که کاميون هاي ارتشي با سربازان مسلح از پادگان تبريز خارج شده و آنان را سوار و برگرداندند.
10. حسين فردوست، همان، ج1، ص 504-500.
11. خاطرات حجت الاسلام غلام رضا حسني، تدوين عبدالرحيم اباذري، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 1384، ص 168-167.
12. غني بلوريان، همان، ص 237.
13. سياست و سازمان حزب توده، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي، 1370، ص 364-363 و نيز کودتاي نوژه، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي، 1368، ص 45-44.
14. دکتر عبدالرحمان قاسملو بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و شکست حزب دموکرات کردستان در جنگ مسلحانه با جمهوري اسلامي به اروپا رفت و در 22 تير 1368 در وين مورد حمله مسلحانه قرار گرفت و کشته شد. با اينکه حزب دموکرات کردستان قتل او را کار ايران دانست اما قراين و شواهد نشان مي دهد که تروريست هاي موساد او را کشته اند. طبق اطلاع از حزب دموکرات کردستان، جسد قاسملو در گورستان پير لاشز پاريس دفن گرديد و دو دختر از او باقي مانده است. (از ايميل حزب دموکرات کردستان)
15. چپ در ايران به روايت اسناد ساواک، همان، ص 22.
16. همان، ص31.
 

منبع:کتاب 15 خرداد 24 - 25



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط