خميني کجايي؟
«خميني، تجلي ذوالفقار بود؛ مردي که با ابروانش خيبرهاي زمان را درهم مي شکست؛ مردي که با لب هايش سماع مي کرد؛ مردي که ظهور کرد تا غيبت را باور کنيم؛ مردي که سلمان فارسي را به همه زبان ها ترجمه کرد، مردي که با اباذر برادر بود، مردي که با باران هاي موسمي نيايش، پايان خشک سالي بود، مردي که در بازارها تجلي مي فروخت و به خيابان ها، پرچم هديه مي داد؛ مردي که کشاورزي آخرت را رونق داد؛ مردي که ما را به اوايل آخرالزمان رسانيد. خميني کجايي؟! (1)
شمشير انقلاب
مجله آمريکايي تايم ضمن تفسيري با عنوان «شمشير انقلاب» در يکي از شماره هاي قديمي خود چنين نوشته است: «خميني سمبل چيزهايي بود که براي غرب درک ناشدني مي نمود. وقتي که راديو تهران در اوايل اين هفته اعلام کرد که آيت الله خميني، انقلابي بزرگ ايران در 89 سالگي وفات يافت، ميليون ها نفر از هم وطنانش در فوت او به سوگواري نشستند. از ديدگاه مردمش، وي بنيان گذاري با چشمان سياه و محاسن سفيد بود که قلب تپنده و شمشير برنده انقلاب شان محسوب مي شد. »
کرامات امام خميني قدس سره
اولياي حق، با تقوا و معنويت هاي به دست آمده از آن، توانسته اند به کارهايي دست بزنند که از افراد و در حالات عادي ممکن نيست؛ بدين گونه امور که به معجزه شباهت داردـ کرامات مي گويند.
امام خميني قدس سره چنان که از سيماي آن بزرگ مرد هويدا بود، در زمره اولياي خداوند به شمار مي آمد؛ سلوک عقلاني و عرفاني و نيايش هاي شبانه اش او را در نزد حق تعالي به مقامي والا رسانده بود. تا آن جا که گاه کرامت هاي بي شمار از ايشان مشاهده مي شد. در اين باره يکي از ياران امام مي گويد:« ما در يک سالي، حدود 10 يا 12 نفر از رفقا، مهيا بوديم که به سفر حج برويم. شب از طرف امام پيغام آوردند که رفقاي ما امسال به حج نروند! با اينکه اين حرف برايمان غير منتظره بود، لکن چون فرمان امام بود، اطاعت امرشان را کرده و به حج نرفتيم، که همان سال، آن آتش سوزي عظيم اتفاق افتاد. » (2)
رهرو راه امامان
گل واژه هاي کلامش و عطر جان بخش جمله هاي پيامش، آدمي را به ياد سخنان پرشور امير بيان مولاي متقيان، حضرت علي عليه السلام مي انداخت. بعد از قرن ها، تو گويي بر مسند ولايت، علي را مي ديدي که از اين جايگاه، دل هاي کوير گونه آدميان را از چشمه هاي فياض کلام خدا، سيراب مي کند. خميني ابرمردي بود که سال هاي غربت و تبعيد را چه زيبا، «حسن» وار صبوري کرد و چه زيباتر سينه هاي به انتظار نشسته را آماده حلول محرم کرد.
گويي « حسين» بود که فريادش در مقابل يزيد زمان طنين مي انداخت وچه با شکوه پيروزي خون بر شمشير را نمايان ساخت و ثابت کرد که حسين در هر زمان و با هر عنوان که ظهور کند، ذلت جهان خواران و ابرقدرت هاي کفر و شرک را موجب خواهد شد.
خميني تکرار صحيفه اي از صحف نور بود؛ او از ديار «سجود» قدم به عرصه وجود نهاد و از سلسله به پايان نرسيده درس هاي حوزه «صادق» آل محمد برخاست تا پيوستگي حضور حجت بر زمين باشد و هر کس که او را نشناخت در زمره کساني قرار گرفت که «مات ميته جاهليه».
امام، عاشق نماز و نيايش
عشق ويژه امام به نماز و نيايش شبانه، جلوه هايي از شکوه عارفانه او بود. به گفته تمام کساني که با وي محشور بودند؛ از آغاز قيام و از آن زمان تا روز کوچ ابدي اش، حتي يک شب نماز شب امام و نيايش شبانه اش ترک نشد.
او همان مردي است که وقتي در روزهاي پاياني اقامتش در «نوفل لوشاتو» پاريس، صدها خبرنگار و فيلمبردار از سراسر جهان براي ضبط آخرين مصاحبه در فرانسه گرد آمده بودند، دقايقي پس از آغاز گفت و گو به محض رسيدن وقت نماز، مصاحبه را نيمه کاره رها کرد. به راستي کارنامه حيات هيچ رهبري چنين آکنده از فضيلت هاي الهي نيست". (3)
شرح عشق
به آرامش عشق، به لطافت نسيم، به رهايي موج، شکوفاتر از بهار، درخشان تر از آفتاب، نستوه تر از کوه، آبي تر از آسمان، سبزتر از جنگل، سپيده تر از سپيده و زلال تر از آب، خميني تماميت تاريخ بود. مردي که از مرزهاي خاک گذشت و به افلاک پيوست. از او در زمين بسيار گفتند، مي گويند و خواهند گفت؛ اما عظمت و حقيقت مرداني هم چون امام، هرگز چنان که هست توصيف شدني نيست و به راستي مگر مي شود شکوه آفتاب را به وصف نشست و عشق را شرح کرد.
هر چه گويم، عشق را شرح و بيان
چون به عشق آيم، خجل باشم از آن
پي نوشت ها :
1- احمد عزيزي، آن سفر کرده.
2- حجت الاسلام و المسلمين سجادي، کرامات امام خميني، ص 28.
3- حديث بيماري؛ ص 19، با تغيير و تلخيص.
منبع: نشريه ديدار آشنا شماره 128