آشيانه هاي بالنده
نويسنده: ركسانا خوشابي
كارشناس ارشد مشاوره باليني
كارشناس ارشد مشاوره باليني
همه ما در زندگي خود لحظاتي را به ياد داريم كه خانواده مان عملكرد صحيح و متناسب با ما يا با شرايط داشته اند. به موقع به دادمان رسيده اند يا ما را در شرايط بد ياري كرده اند. همچنين لحظاتي را به ياد داريم كه در خانواده احساس بدي داشته ايم و شاهد بوده ايم كه خانواده مان عملكرد نادرست يا ناشايستي داشته اند و نتوانسته اند درست تصميم بگيرند يا درست عمل كنند. نتوانسته اند درست واكنش نشان دهند يا رفتار مطلوبي داشته باشند. گرچه خانواده، كوچكترين واحد اجتماع است اما مهمترين آنها هم هست. در خانواده است كه شخصيت افراد شكل مي گيرد و پايه هاي سلامت روان يا خداي ناكرده بيماريها و اختلالات رواني و رفتاري گذاشته مي شود. ما هرچه از خانواده و نقش آن بگوييم كم گفته ايم و همچنان جاي سخن گفتن درباره خانواده وجود دارد. شايد شنيده باشيد كه مي گويند دو نوع خانواده وجود دارد. خانواده بالنده و خانواده غيربالنده. در خانواده بالنده شرايط براي رشد و بالندگي فرد فرد خانواده، از واليدن گرفته تا فرزندان، فراهم است. در چنين خانواده هايي احترام و ارزش دهي به علايق و خواسته ها وجود دارد. افراد به هم اعتماد دارند و اعتماد به نفس شان هم بالاست. هر كس مي تواند بدون آنكه تحقير يا تمسخر شود از نظرات و عقايد و خواسته هاي خود سخن بگويد. همه مي توانند به حرف هم گوش كنند. گوش كردن واقعي. هر كس جايگاه و ارزش خود را دارد و كسي به خاطر خواسته ها يا احساسش زير سوال نمي رود. اما خانواده هاي غيربالنده درست برعكس اند. در اين خانواده ها كسي ارزش حقيقي ندارد. اعتماد به نفس ها پايين اند. احترام وجود ندارد يا كمرنگ است. شرايط رشد فراهم نيست بلكه بيشتر نوعي خودكامگي و زور و اجبار وجود دارد. كسي به حرف كسي گوش نمي دهد يا واقعاً گوش نمي دهد. افراد خانواده در ابراز نظراتشان آزاد نيستند و بدتر از همه اين كه كسي نمي تواند از احساس واقعي اش حرف بزند. اگر مي خواهيد خانواده بالنده اي داشته باشيد هميشه نكاتي را مد نظر داشته و بدان عمل كنيد. اولين ركن هاي هر خانواده اي زن و شوهر هستند. حتي قبل از آنكه زن و شوهر بچه دار شوند و خانواده شكل بگيرد لازم است خود آنها افرادي سالم و از نظر رواني پويا و بالنده باشند. در اين جا مي خواهيم بدانيم زن و شوهر پويا و بالنده به چه معناست؟
اول: فرزندان خود را بشناسيد. استعداد، توانمندي، آمادگي و ويژگي هاي شخصي و منحصر به فرد آنها را بشناسيد و بر اساس آنها، بر اساس علايق و توانمندي هر يك، آنها را به سمت هنر يا دانشي كه بدان گرايش دارند سوق دهيد.
دوم: فرزندان را به جايزه عادت ندهيد. منظور اين نيست كه به فرزندانتان جايزه ندهيد بلکه منظور اين است كه انگيزه آنها را با شرط و شروط و پاداش و جايزه تحريك نكنيد. انگيزه هاي دروني را پرورش دهيد. مانند لذت بردن از انجام كار.
سوم: بيشتر از تأييدهاي كلامي استفاده كنيد. مثلاً بگوييد كار خود را خوب انجام دادي. معلوم است استعداد خوبي در اين كار داري و ... اين كار بسيار مؤثرتر از گذاشتن شرط و شروط است.
چهارم: از دخالت بيجا بپرهيزيد. خوب است كه والدين فرزندانشان را در انجام كارها راهنمايي كنند اما دخالت بيجا و به عهده گرفتن مسؤوليت كارهاي آنها اصلاً درست نيست.
پنجم: به فرزندانتان ابراز وجود را بياموزيد. داشتن فرزند منفعل كه هميشه «چشم» بگويد شايد از نظر پدر و مادر خوب و راحت باشد. اما براي خود فرزند اصلاً مناسب نيست. بدين ترتيب او خلاقيت اش را از دست مي دهد و هميشه در حالت بلاتكليف باقي مي ماند. فرزند پرخاشگر هم يك مصيبت است. بنابراين در وسط اين جاده حركت كنيد. نه انفعال و پرخاش. اجازه دهيد فرزندتان احساس و نظرش را آزادانه بگويد و بيان كند. هرجا لازم است استعداد و توانايي خود را مطرح كند. اما به شكل منطقي نه با پرخاش يا انفعال. اين را به فرزندتان ياد دهيد. داشتن ابراز وجود سالم در خودتان، به فرزندانتان هم آن را خواهد آموخت.
منبع: نشريه دنياي سلامت شماره 68
زن و شوهر در خانواده بالنده
همانندسازي با والدين
فرزندان شما همه زندگي شما نيستند!
ارتباط در خانواده
به فرزندان خود انگيزه بدهيد
اول: فرزندان خود را بشناسيد. استعداد، توانمندي، آمادگي و ويژگي هاي شخصي و منحصر به فرد آنها را بشناسيد و بر اساس آنها، بر اساس علايق و توانمندي هر يك، آنها را به سمت هنر يا دانشي كه بدان گرايش دارند سوق دهيد.
دوم: فرزندان را به جايزه عادت ندهيد. منظور اين نيست كه به فرزندانتان جايزه ندهيد بلکه منظور اين است كه انگيزه آنها را با شرط و شروط و پاداش و جايزه تحريك نكنيد. انگيزه هاي دروني را پرورش دهيد. مانند لذت بردن از انجام كار.
سوم: بيشتر از تأييدهاي كلامي استفاده كنيد. مثلاً بگوييد كار خود را خوب انجام دادي. معلوم است استعداد خوبي در اين كار داري و ... اين كار بسيار مؤثرتر از گذاشتن شرط و شروط است.
چهارم: از دخالت بيجا بپرهيزيد. خوب است كه والدين فرزندانشان را در انجام كارها راهنمايي كنند اما دخالت بيجا و به عهده گرفتن مسؤوليت كارهاي آنها اصلاً درست نيست.
پنجم: به فرزندانتان ابراز وجود را بياموزيد. داشتن فرزند منفعل كه هميشه «چشم» بگويد شايد از نظر پدر و مادر خوب و راحت باشد. اما براي خود فرزند اصلاً مناسب نيست. بدين ترتيب او خلاقيت اش را از دست مي دهد و هميشه در حالت بلاتكليف باقي مي ماند. فرزند پرخاشگر هم يك مصيبت است. بنابراين در وسط اين جاده حركت كنيد. نه انفعال و پرخاش. اجازه دهيد فرزندتان احساس و نظرش را آزادانه بگويد و بيان كند. هرجا لازم است استعداد و توانايي خود را مطرح كند. اما به شكل منطقي نه با پرخاش يا انفعال. اين را به فرزندتان ياد دهيد. داشتن ابراز وجود سالم در خودتان، به فرزندانتان هم آن را خواهد آموخت.
منبع: نشريه دنياي سلامت شماره 68