ميراث ماندگار آقاي جابز
نويسنده: علي اکبر قزويني
بخشي از ميراث استيو جابز، درس هايي است که کساني که در طول اين سال ها از نزديک با او کار کرده اند، آموخته اند. آن چه در اين مقاله مي آيد فقط چند تا از آنهاست
استيو جابز، متخصص فناوري و کسي که براي فرهنگ نوينِ ديجيتال ذائقه سازي مي کرد، خودش را "کاپيتان طراحي محصول" مي دانست؛ کسي که به گروه هاي کارکنانش انگيزه مي دهد تا به گفته ي خودش: "فراتر از چيزي بروند که هر کسي امکان پذير تصور مي کند"، و "کاري بزرگ انجام بدهند، کاري واقعاً بزرگ که در تاريخ بماند."
او اين کار را هميشه انجام مي داد. جابز خودش فناوري را نساخت؛ بلکه گروه هايي را رهبري کرد که اين کار را انجام دادند، و به آنها انگيزه داد، نازشان را کشيد و تشويق شان کرد. سابقه ي او به عنوان رهبر گروه هاي نوآور، يگانه است؛ و ساخت رايانه ي مکينتاش، آي پاد، آي فون و آي پد شاهدي است بر اين مدعا. او رايانه ها را به دستگاه هايي خواستني براي همگان تبديل کرد، و نه تنها گروه هايي از محصولات همچون دستگاه هاي پخش موسيقي و تلفن هاي همراه را متحول کرد، بلکه کل صنايعي نظير موسيقي و ارتباطات همراه را نيز تغيير داد.
جابز بازنده ي خوبي هم بود. شرکت رايانه اي "نکست"، که جابز آن را در سال هاي دوري از اپل بنيان گذاشت، هرگز از لحاظ تجاري موفق نشد؛ اما يکي از پيشگامان فناوري بود. شبکه ي جهاني وب يا همان www، روي يک رايانه ي نکست ساخته شد؛ و نرم افزار نکست هسته ي سيستم عامل هاي کنوني اپل است.
بخشي از ميراث استيو جابز، درس هايي است که کساني که در طول اين سال ها از نزديک با او کار کرده اند، آموخته اند. آن چه در ادامه مي آيد، فقط چند تا از آنهاست.
اما صفحه ي لمسي پلاستيکي، يک کاستي دارد و آن هم اين که احتمال خراش افتادن روي آن بسيار بالاست. جابز تأکيد داشت که آن خط و خش ها و خراش ها، براي کاربران ناخوشايند است و آن را "نقص طراحي" تلقي خواهند کرد. فادل مي گويد: "تمام واقعيت هاي منطقي به ما مي گفت که از پلاستيک استفاده کنيم، اما شهود استيو چيز ديگري مي گفت. اين نداي دروني استيو بود؛ آن چه قلبش مي گفت."
گزينه ي شيشه، چالشي بود که به گفته ي فادل، در آن زمان "تقريباً ناممکن" به نظر مي رسيد؛ تلاش دقيقه ي آخر براي تأمين شيشه اي از جنس مخصوص و دستکاري در طراحي قاب تلفن (براي کاستن از احتمال شکستن شيشه هنگامي که آي فون روي زمين مي افتد) از جمله ي مشکلات پيشِ رو بود.
با اين که زمان بسيار کوتاه بود، اما با سرمايه گذاري بيشتر و کار بسيار فشرده، اين تغيير ممکن شد.
فادل مي گويد اين ماجرا به اصلي اشاره دارد که از او سال هاي کار با استيو جابز آموخته است. او که هم اکنون مدير يک شرکت نوپا در دره ي سيليکون است (و هر چند نوع محصولاتش را هنوز اعلام نکرده اما قرار نيست با اپل رقابت کند)، اين اصل مهم را اين گونه جمع بندي مي کندک "سمبل کاري ممنوع؛ و بايد اطمينان حاصل کنيد که تجربه ي مشتري چيزي کمتر از ذلت مطلق نباشد."
از ديد استيو جابز، رايانه هاي نکست قرار بود فناوري و هنرهاي آزاد را با در برداشتن کتاب هاي ديجيتال، موسيقي و هنر، با هم پيوند بدهند. جابز پي گيري براي دريافت حقوق آثاري را که مي شد به شکل ديجيتال تبديل شان کرد، آغاز کرد. او چند ناشر را واداشت که چون آنها در عرضه ي ديجيتال ديگر هزينه ي کاغذ و چاپ و توزيع را ندارند، امتياز کتاب هايشان را با کسري از قيمت نسخه ي چاپي در اختيار نکست قرار دهند. به گفته ي هاولي، جابز قرار داد کل آثار "شکسپير" را تنها به ازاي يک دلار براي هر نسخه ي ديجيتال، با انتشارات دانشگاه آکسفورد بست.
تلاش نکست براي نفوذ به بخش آموزش شکست خورد؛ چرا که دستگاه هايش براي اين بازار بسيار گران قيمت بودند. با اين حال، مفهوم و مدل تجاري جابز براي ارائه رسانه هاي ديجيتال، به گفته ي هاولي، "نوعي دريافت شهودي بود که با ايجاد فروشگاه مجازي آي تونز، قيمت گذاري 99 سنت براي هر ترانه، و عرضه ي ديگر انواع رسانه ها در ادامه ي آن، به اپل منتقل شد."
هاولي که هم دانشمند است و هم روي صحنه پيانو مي نوازد، مي گويد: "وقتي استيو به ايده اي باور داشت، براي انجام آن هم مشتاق بود و هم صبور. او راه را در طول سال ها ذره ذره باز مي کرد تا به جاي درست برسد."
به گفته ي کپس، استيو جابز در مورد گزينه هاي پر شمار سخت افزار، نرم افزار و طراحي، نظر نهايي را مي داد. او مي گويد: "فکر مي کنم ترکيب ذهن روشن و قاطعيت در تصميم گيري، چيزي است که به واقع دليل موفقيت او را توضيح مي دهد."
جابز در تشخيص اشتباهات هم، حتي اگر از خودش سر زده بود، دقيق و قاطع بود. به عنوان نمونه، او يک مدل خاص از ديسک درايو (براي خواندن برنامه هاي ذخيره شده روي فلاپي ديسک ها) را ترجيح مي داد، در حالي که ساير اعضاي گروه از مدلي ديگر دفاع مي کردند. آنها پروژه ي ديسک خوان خود را محرمانه پيش بردند؛ و وقتي نتيجه ي کارشان را نشان دادند، استيو از آن استقبال کرد. کپس مي گويد: " او به سرعت تغيير موضع داد." و مي افزايد."روي اشتباهات خود متوقف نشويد؛ اين درس بزرگي است که از او گرفتم."
"اندي هرتسفلد"، عضو نخستين گروه مکينتاش که هم اکنون يکي از مهندسان گوگل است، مي گويد: "مهم ترين چيزي که از استيو آموختم اين است که هميشه نداي قلب تان را دنبال کنيد. او باور داشت که تنها راه انجام دادن کاري واقعاً بزرگ، عشق ورزيدن به کاري است که در حال انجامش هستيد."
جابز در طول سال ها پول بسيار فراواني ساخت، هم براي خودش و هم براي سهام داران اپل. اما پول هرگز به نظر نمي رسيد که انگيزه بخشِ اصلي اوست. هرتسفلد مي گويد: "روزي در اواخر دهه ي 1990، من و جابز نزديک خانه ي او در پالو آلتو قدم مي زديم. سهام شرکت هاي اينترنتي در آن زمان خيلي پرطرفدار شده بود، و جابز از تعداد رو به فزوني اين شرکت هاي نوپا صحبت مي کرد و آن همه کار آفرين جواني که روي "راهکار خروج" متمرکز شده بودند؛ اين که شرکت هايشان را با سودي شيرين بفروشند و بروند."
هرتسفلد به ياد مي آورد که جابز چنين گفت: "بلند پروازي آنها واقعاً کوچک و غم انگيز است"، و ادامه داد: "آنها بايد دنبال اين باشند که چيزي بسازند، چيزي که بماند."
منبع:
نيويورک تايمز، 9 اکتبر 2011
دانشمند شماره 578
/ع
استيو جابز، متخصص فناوري و کسي که براي فرهنگ نوينِ ديجيتال ذائقه سازي مي کرد، خودش را "کاپيتان طراحي محصول" مي دانست؛ کسي که به گروه هاي کارکنانش انگيزه مي دهد تا به گفته ي خودش: "فراتر از چيزي بروند که هر کسي امکان پذير تصور مي کند"، و "کاري بزرگ انجام بدهند، کاري واقعاً بزرگ که در تاريخ بماند."
او اين کار را هميشه انجام مي داد. جابز خودش فناوري را نساخت؛ بلکه گروه هايي را رهبري کرد که اين کار را انجام دادند، و به آنها انگيزه داد، نازشان را کشيد و تشويق شان کرد. سابقه ي او به عنوان رهبر گروه هاي نوآور، يگانه است؛ و ساخت رايانه ي مکينتاش، آي پاد، آي فون و آي پد شاهدي است بر اين مدعا. او رايانه ها را به دستگاه هايي خواستني براي همگان تبديل کرد، و نه تنها گروه هايي از محصولات همچون دستگاه هاي پخش موسيقي و تلفن هاي همراه را متحول کرد، بلکه کل صنايعي نظير موسيقي و ارتباطات همراه را نيز تغيير داد.
جابز بازنده ي خوبي هم بود. شرکت رايانه اي "نکست"، که جابز آن را در سال هاي دوري از اپل بنيان گذاشت، هرگز از لحاظ تجاري موفق نشد؛ اما يکي از پيشگامان فناوري بود. شبکه ي جهاني وب يا همان www، روي يک رايانه ي نکست ساخته شد؛ و نرم افزار نکست هسته ي سيستم عامل هاي کنوني اپل است.
بخشي از ميراث استيو جابز، درس هايي است که کساني که در طول اين سال ها از نزديک با او کار کرده اند، آموخته اند. آن چه در ادامه مي آيد، فقط چند تا از آنهاست.
هرچه مي تواني، براي خوشحال کردن مشتريان انجام بده
اما صفحه ي لمسي پلاستيکي، يک کاستي دارد و آن هم اين که احتمال خراش افتادن روي آن بسيار بالاست. جابز تأکيد داشت که آن خط و خش ها و خراش ها، براي کاربران ناخوشايند است و آن را "نقص طراحي" تلقي خواهند کرد. فادل مي گويد: "تمام واقعيت هاي منطقي به ما مي گفت که از پلاستيک استفاده کنيم، اما شهود استيو چيز ديگري مي گفت. اين نداي دروني استيو بود؛ آن چه قلبش مي گفت."
گزينه ي شيشه، چالشي بود که به گفته ي فادل، در آن زمان "تقريباً ناممکن" به نظر مي رسيد؛ تلاش دقيقه ي آخر براي تأمين شيشه اي از جنس مخصوص و دستکاري در طراحي قاب تلفن (براي کاستن از احتمال شکستن شيشه هنگامي که آي فون روي زمين مي افتد) از جمله ي مشکلات پيشِ رو بود.
با اين که زمان بسيار کوتاه بود، اما با سرمايه گذاري بيشتر و کار بسيار فشرده، اين تغيير ممکن شد.
فادل مي گويد اين ماجرا به اصلي اشاره دارد که از او سال هاي کار با استيو جابز آموخته است. او که هم اکنون مدير يک شرکت نوپا در دره ي سيليکون است (و هر چند نوع محصولاتش را هنوز اعلام نکرده اما قرار نيست با اپل رقابت کند)، اين اصل مهم را اين گونه جمع بندي مي کندک "سمبل کاري ممنوع؛ و بايد اطمينان حاصل کنيد که تجربه ي مشتري چيزي کمتر از ذلت مطلق نباشد."
پروراندن ايده هاي خوب، زمان مي برد
از ديد استيو جابز، رايانه هاي نکست قرار بود فناوري و هنرهاي آزاد را با در برداشتن کتاب هاي ديجيتال، موسيقي و هنر، با هم پيوند بدهند. جابز پي گيري براي دريافت حقوق آثاري را که مي شد به شکل ديجيتال تبديل شان کرد، آغاز کرد. او چند ناشر را واداشت که چون آنها در عرضه ي ديجيتال ديگر هزينه ي کاغذ و چاپ و توزيع را ندارند، امتياز کتاب هايشان را با کسري از قيمت نسخه ي چاپي در اختيار نکست قرار دهند. به گفته ي هاولي، جابز قرار داد کل آثار "شکسپير" را تنها به ازاي يک دلار براي هر نسخه ي ديجيتال، با انتشارات دانشگاه آکسفورد بست.
تلاش نکست براي نفوذ به بخش آموزش شکست خورد؛ چرا که دستگاه هايش براي اين بازار بسيار گران قيمت بودند. با اين حال، مفهوم و مدل تجاري جابز براي ارائه رسانه هاي ديجيتال، به گفته ي هاولي، "نوعي دريافت شهودي بود که با ايجاد فروشگاه مجازي آي تونز، قيمت گذاري 99 سنت براي هر ترانه، و عرضه ي ديگر انواع رسانه ها در ادامه ي آن، به اپل منتقل شد."
هاولي که هم دانشمند است و هم روي صحنه پيانو مي نوازد، مي گويد: "وقتي استيو به ايده اي باور داشت، براي انجام آن هم مشتاق بود و هم صبور. او راه را در طول سال ها ذره ذره باز مي کرد تا به جاي درست برسد."
روي اشتباهات متوقف نشو
به گفته ي کپس، استيو جابز در مورد گزينه هاي پر شمار سخت افزار، نرم افزار و طراحي، نظر نهايي را مي داد. او مي گويد: "فکر مي کنم ترکيب ذهن روشن و قاطعيت در تصميم گيري، چيزي است که به واقع دليل موفقيت او را توضيح مي دهد."
جابز در تشخيص اشتباهات هم، حتي اگر از خودش سر زده بود، دقيق و قاطع بود. به عنوان نمونه، او يک مدل خاص از ديسک درايو (براي خواندن برنامه هاي ذخيره شده روي فلاپي ديسک ها) را ترجيح مي داد، در حالي که ساير اعضاي گروه از مدلي ديگر دفاع مي کردند. آنها پروژه ي ديسک خوان خود را محرمانه پيش بردند؛ و وقتي نتيجه ي کارشان را نشان دادند، استيو از آن استقبال کرد. کپس مي گويد: " او به سرعت تغيير موضع داد." و مي افزايد."روي اشتباهات خود متوقف نشويد؛ اين درس بزرگي است که از او گرفتم."
اشتياق خيلي بيشتر مي ارزد
"اندي هرتسفلد"، عضو نخستين گروه مکينتاش که هم اکنون يکي از مهندسان گوگل است، مي گويد: "مهم ترين چيزي که از استيو آموختم اين است که هميشه نداي قلب تان را دنبال کنيد. او باور داشت که تنها راه انجام دادن کاري واقعاً بزرگ، عشق ورزيدن به کاري است که در حال انجامش هستيد."
جابز در طول سال ها پول بسيار فراواني ساخت، هم براي خودش و هم براي سهام داران اپل. اما پول هرگز به نظر نمي رسيد که انگيزه بخشِ اصلي اوست. هرتسفلد مي گويد: "روزي در اواخر دهه ي 1990، من و جابز نزديک خانه ي او در پالو آلتو قدم مي زديم. سهام شرکت هاي اينترنتي در آن زمان خيلي پرطرفدار شده بود، و جابز از تعداد رو به فزوني اين شرکت هاي نوپا صحبت مي کرد و آن همه کار آفرين جواني که روي "راهکار خروج" متمرکز شده بودند؛ اين که شرکت هايشان را با سودي شيرين بفروشند و بروند."
هرتسفلد به ياد مي آورد که جابز چنين گفت: "بلند پروازي آنها واقعاً کوچک و غم انگيز است"، و ادامه داد: "آنها بايد دنبال اين باشند که چيزي بسازند، چيزي که بماند."
منبع:
نيويورک تايمز، 9 اکتبر 2011
دانشمند شماره 578
/ع