نگاهي به ظرفيت‌هاي ايران در اعمال قدرت نرم

شرايط جديد نظام بين‌الملل باعث‌شده تا مؤلفه‌هاي جديدي نيز در ساختارهاي رسمي بين‌المللي نقش ايفا كنند. پايان جنگ سرد و اولويت‌هاي امنيتي كشورها، اقتصادمحورشدن سياست‌هاي جهاني، مطرح‌شدن بازيگران جديد و اهميت يافتن افراد و نهادهاي غيردولتي در جهان، موجب شده تا كشورها براي تأمين منافع ملي خود، ابزارها و راه‌هاي جديدي را به‌كار بگيرند كه مهم‌ترين آن را مي‌توان بهره‌گيري از ابزارهاي قدرت نرم دانست. توانايي اثرگذاري، تقويت
دوشنبه، 18 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهي به ظرفيت‌هاي ايران در اعمال قدرت نرم

نگاهي به ظرفيت‌هاي ايران در اعمال قدرت نرم
نگاهي به ظرفيت‌هاي ايران در اعمال قدرت نرم


 

نویسنده : افسانه احدي




 

مقدمه
 

شرايط جديد نظام بين‌الملل باعث‌شده تا مؤلفه‌هاي جديدي نيز در ساختارهاي رسمي بين‌المللي نقش ايفا كنند. پايان جنگ سرد و اولويت‌هاي امنيتي كشورها، اقتصادمحورشدن سياست‌هاي جهاني، مطرح‌شدن بازيگران جديد و اهميت يافتن افراد و نهادهاي غيردولتي در جهان، موجب شده تا كشورها براي تأمين منافع ملي خود، ابزارها و راه‌هاي جديدي را به‌كار بگيرند كه مهم‌ترين آن را مي‌توان بهره‌گيري از ابزارهاي قدرت نرم دانست. توانايي اثرگذاري، تقويت وجهه بين‌المللي، تعامل روزافزون جهاني و تلاش براي كسب فرصت‌هاي بهتر اقتصادي را مي‌توان بخشي از انگيزه‌هاي دولت‌مردان براي به‌كارگيري قدرت نرم برشمرد. بر اين اساس، مي‌توان مشاهده كرد كه همه كشورها با توانايي‌ها و اهداف متفاوت، قادرند تا ابزارهاي قدرت نرم خود را در كنار ديگر ابزارهاي‌شان به‌كار ببرند و موفقيت‌هايي نيز در اين زمينه به‌دست آورند. به‌نظر مي‌رسد ايران در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي، توانست به‌خوبي از ابزار قدرت نرم خود در منطقه و جهان بهره ببرد، اما در شرايط جديد، توجه زيادي در به‌كارگيري اين ابزار نمي‌شود. در اين نوشتار بحث اصلي اين است كه ايران چگونه مي‌تواند از مؤلفه قدرت نرم خود بهره ببرد؟ و اين‌كه ايران براي تقويت و هدايت قدرت نرم خود در جهان، چه محدوديت‌هايي دارد؟ بر اين اساس، در اين نوشتار تلاش مي‌شود تا ابتدا با یک بررسي اجمالي، اهميت و كاربرد قدرت نرم در انقلاب اسلامي ايران مطرح شود و در بخش بعدي، موانع و محدوديت‌هاي كنوني در كاربرد قدرت نرم، مورد تحليل قرار گيرد. در بخش آخر نيز با توجه به تجربه ديگر كشورها، پيشنهادهايي براي بهره‌گیری بهینه از این قدرت در ايران، مطرح خواهد شد.

انقلاب اسلامي ايران و قدرت نرم
 

بررسي تاريخي نشان مي‌دهد كه ايران در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي، به‌خوبي توانست از قدرت نرم خود در منطقه و جهان بهره ببرد. به‌ويژه كه اين انقلاب، بر مبناي ارزش‌هايي نظير مردم‌سالاري ديني و كمك به نهضت‌هاي رهايي‌بخش، شكل گرفته است. حتي مي‌توان شكل‌گيري هسته‌هاي نيروهاي انقلابي در داخل كشور را نيز تحت تاثیرِ جاذبه‌هاي رهبري انقلاب دانست؛ رهبري كه در منطقه و جهان نيز بسيار تأثيرگذار بود و الگوي بسياري از فعاليت‌ها و جنبش‌هاي آزادي‌طلبانه تلقي مي‌شود. از طرف ديگر، گفتمان انقلاب اسلامي ايران بر اخلاق تأكيد دارد، كه در اين حالت، قدرت نرم از توان جذب كننده‌اي برخوردار است و مي‌تواند رفتار مردم را تعيين كند و تغيير دهد. هم‌چنين، ايران در ابتداي پيروزي انقلاب و تا قبل از آغاز جنگ 8 ساله عراق علیه ایران، به‌خوبي توانست از توان اطلاعاتي و ارتباطاتي رسانه‌اي، براساس امكانات آن زمان، براي انتقال پيام انقلاب به مخاطبان خود بهره ببرد؛ كه اين امر از جمله اقدامات ايران براي تقويت و هدايت قدرت نرم به‌شمار مي‌رود.
ميشل فوكو از جمله انديشمندان برجسته غربي است كه انقلاب اسلامي ايران را از منظر قدرت نرم مورد بررسي قرار مي‌دهد. از ديدگاه وي، چهره نرم‌افزاري و پراكنده قدرت در بين مردم كه به‌صورت رابطه‌ها و شبكه‌هاي گسترده و پراكنده شكل گرفت، بسيار حائز اهميت است، به‌ويژه كه شاه قدرت‌هاي عادي و رسمي را حذف كرده بود و چندان توجهي به قدرت‌گيري اين شبكه‌ها نداشت. فوكو هم‌چنين به صف‌آراييِ دو چهره از قدرت در انقلاب ايران اشاره مي‌كند كه بسيار جالب توجه است. از يك طرف، شاه و ارتش كه نماد قدرت عريان و خشونت است و از طرف ديگر، اراده مردم و قدرت تمركزيافته آنان كه جنبه نرم‌افزاري قدرت تلقي مي‌شود. از نظر وي، تفاوت انقلاب ايران با ديگر انقلاب‌ها به اين مسأله باز مي‌گردد كه در يك طرف رژيمي تا دندان مسلح قرار داشت و طرف ديگر، فاقد قدرت عريان و در عين حال داراي قدرت پنهان و نامرئي بود. هر چند كه فوكو متفكري مذهبي و دين‌دار نيست، اما معتقد است تنها با ابزارها و تجهيزات و ادوات نظامي نمي‌توان توان‌مند بود، بلكه بايد به ابزارهاي ديگري نظير ارزش‌ها و اعتقادات نيز توجه داشت.

موانع و محدوديت‌هاي اعمال قدرت نرم
 

هر چند كه ايران تجربه بسيار موفقي در استفاده از قدرت نرم در ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي داشت و توانست بر بسياري از جنبش‌ها تأثيرگذار باشد، در سال‌هاي بعد نتوانست بهره قابل قبولي از قدرت نرم داشته باشد. در اين رابطه، يكي از مهم‌ترين علت‌ها، كم‌رنگ‌شدن اهميت كاربرد قدرت نرم آغاز جنگ عراق علیه ایران بود كه موجب شد مهم‌ترين اولويت ايران، دفاع از سرزمين خود باشد. با اين حال، در سال‌هاي بعد از جنگ نيز هم‌چنان بر سياست‌هاي امنيتي و تقويت توان نظامي ايران تأكيد شده است. درحالي‌كه در دوران كنوني، اولويت‌هاي مهم ديگري مطرح هستند كه تقویت توان نظامي و امنيتي مي‌تواند مكمل آن‌ها باشند. اما اهميت به‌كارگيري مؤلفه‌هاي قدرت نرم ايران در منطقه و جهان به حدي است كه مي‌تواند به كاهش فضاي منفي كمك كند كه، به‌ويژه در سال‌هاي اخير، عليه ايران به‌وجود آمده است. توانايي ايران در تأثيرگذاري فرهنگي، اجتماعي و مذهبي در منطقه در مورد عراق به‌خوبي ديده مي‌شود. درحالي‌كه ايران در زمينه اعمال ديپلماسي عمومي، برنامه‌ريزي يا سرمايه‌گذاري مشخصي نداشت، اما توانست به‌خاطر اين توانايي‌ها در عراق، بسيار بهتر از آمريكا كه داراي طرح‌ها و برنامه‌هاي مشخصي بود، عمل كند. به‌نظر مي‌رسد مهم‌ترين مانع كاربرد قدرت نرم در ايران اين است كه هنوز مفاهيمي هم‌چون ديپلماسي عمومي و قدرت نرم، جايگاهي در محافل فكري و تصميم‌گيري كشور ندارند و به‌صورت محدود به برخي فعاليت‌هاي جانبي فرهنگي تحت عنوان ديپلماسي فرهنگي پرداخته مي‌شود.
امروزه عمده فعاليت‌هاي ايران در عرصه قدرت نرم، توسط سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي سازمان‌دهي و دنبال مي‌شود و وزارت خارجه نقشي مكمل براي آن دارد. اين سازمان در سال 1374 كار خود را به‌طور رسمی آغازكرد. سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، زير نظر يك شوراي‌ عالي اداره مي‌شود كه در آن علاوه بر شخصيت‌هاي مهم و برجسته فرهنگي، تني چند از اعضاي هيأت وزيران، از جمله وزيران امور خارجه، فرهنگ و ارشاد اسلامي و رئيس سازمان صدا و سيما نیز عضويت دارند. اين سازمان مهم‌ترين وظيفه خود را ارتباطات فرهنگي با ملل و اقوام مختلف جهان براي ايجاد زبان مشترك جهت گفت‌وگو و مفاهمه، انجام مبادلات فرهنگي، عرضه كامل و درخورِ فرهنگ و تمدن ايراني و اسلامي، تلاش جهت تقويت مناسبات فرهنگي ايران با ساير كشورها و سازمان‌هاي بين‌المللي، تلاش براي وحدت اسلامي، معرفي و عرضه صحيح مكتب اهل بيت و برنامه‌ريزي و حركت در راستاي هدف مقدس گفت‌وگوي اديان و گفت‌وگوي تمدن‌ها ذكر كرده است.
در بررسي اهداف و وظايف سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، در ابتدا به اين نكته برمي‌خوريم كه تعداد زيادي وظايف و اهداف متعدد براي اين سازمان تعريف شده است كه حجم و گستردگي آن‌ها به حدي است كه هر كدام مي‌تواند براي كارِ يك سازمان تعريف شود. هم‌چنين نقش نهادهاي ديگر، به‌ويژه وزارت‌ خارجه، در روند كاري اين سازمان مشخص نيست، به‌ويژه اين مسأله كه نوع همكاري ميان اين سازمان و وزارت امور خارجه چگونه تعريف مي‌شود و در عمل، نهاد تصميم‌گيرنده كدام است. از طرف ديگر، ديپلماسي فرهنگي كه در ايران به‌جاي ديپلماسي عمومي استفاده مي‌شود، حتي به لحاظ قانون‌گذاري و نظارت، جايگاه مشخصي در دستگاه‌هاي رسمي كشور ندارد. هم‌چنين و درحالي‌كه ديپلماسي فرهنگي بخشي از سياست خارجي است، كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي مسائل آن را پي‌گيري مي‌كند كه به‌خاطر نوع نگاهي كه اين كميسيون به روابط فرهنگي دارد، اقدامات آن چندان در راستاي برنامه‌هاي سياست خارجي نيست. حتي به گفته برخي مسؤولان كشور، در حوزه ديپلماسي فرهنگي، تعدد مراكز تصميم‌گيرنده و ناهماهنگي ميان اين مراكز عملاً مانع اتخاذ تصميمات و برنامه‌هاي مؤثر است. حتي در زمينه روابط دانشگاهي نيز فعاليت‌ها و تعاملات عمدتاً دولتي باقي مانده است.
درحالي‌كه در عمل، ارگان اصلي که توانايي شكل‌دهي و اجراي ديپلماسي عمومي را دارد، وزارت‌خارجه است و نهادهاي ديگر تنها مي‌توانند مكمل آن تلقي شوند. از طرف ديگر، و براساس اهداف هر كشوري در تقويت و هدايت قدرت نرم خود، ديپلمات‌ها به‌عنوان عوامل اجرايي قدرت نرم نيز تلقي مي‌شوند. در اين خصوص، به‌نظر مي‌رسد ديپلمات‌هاي ايراني بايد قادر به شناخت فرهنگ كشورهاي ديگر و برقراري ارتباط با مردم اين كشورها باشند تا بتوانند زمينه‌هايي براي تعامل فراهم آورند. در اين رابطه، اين مسأله قابل توجه است كه برخي ديپلمات‌هاي خارجيِ مقيم تهران، از مدت‌ها قبل علاقه‌مند به شركت در محافل غير رسمي هستند تا فرصتي براي شناخت مردم ايران و ايجاد زمينه‌هايي براي تبادل نظر بيابند. درواقع، ديپلمات‌هاي عصر حاضر تنها به كسب مهارت‌هاي مذاكره با طرف‌هاي رسمي خود بسنده نمي‌كنند، بلكه با شناخت مؤلفه‌هاي فرهنگي هر كشور، مهارت‌هايي را براي برقراري ارتباط با مخاطبان عام مي‌يابند. علاوه‌بر دستگاه ديپلماتيك، افراد و سازمان‌هاي غير دولتي نيز نقش بسيار مهمي در تقويت ديپلماسي عمومي كشور ايفا مي‌كنند.
حضور شخصيت‌هاي فرهنگي، ورزشي، هنري و علمي و دانشگاهي كشور در محافل گوناگون خارجي مي‌تواند زمينه‌هاي بهتري را براي معرفي ايران به مردم جهان فراهم كند. اين امر از آن‌جا اهميت بيش‌تري مي‌يابد كه تبليغات منفي زيادي عليه ايران وجود دارد. حضور شخصيت‌هاي غير رسمي از داخل ايران در محافل بين‌المللي تا حد زيادي اين تبليغات را بي‌معنا مي‌كند. درحالي‌كه مانع‌شدن از حضور آن‌ها در اين محافل و عدم تعامل با جهان، راه را براي جانشين‌شدن ارزيابي‌هاي غلط از كساني كه شناختي از ايران ندارند فراهم مي‌آورد. از طرف ديگر، موانع زيادي براي حضور بيش‌تر شخصيت‌هاي خارجي در كشور وجود دارد، درحالي‌كه رفت‌وآمدهايي از اين دست مي‌تواند زمينه‌هاي مناسبي را براي شناخت بهتر ايران فراهم آورد. هم‌چنين توجه به مبادلات دانشگاهي، از جمله مواردي است كه بايد در دستور كار ديپلماسي عمومي كشور قرار گيرد كه به‌عنوان نمونه مي‌توان به فراهم‌آوردن فرصت‌هاي مطالعاتي براي متخصصان علمي و دانشگاهي خارجي، تبادل استاد و دانشجو با كشورهاي ديگر، به‌ويژه كشورهايي كه نظرات منفي بيش‌تري نسبت به ايران دارند، و ايجاد زمينه‌هايي براي تأسيس مراكز مطالعاتي مشترك اشاره كرد. ايران در اين زمينه فعاليت‌هاي بسيار محدودي دارد.

پيشنهادهايي براي آينده
 

تغيير نظام بين‌الملل از جنگ به صلح و اولويت‌يافتن پيشرفت‌هاي اقتصادي نسبت به توانايي‌هاي صِرفِ نظامي، موجب شده است تا كشورها براي بهبود وجهه بين‌المللي خود، كه لازمه افزايش تعاملات بين‌المللي و كسب مزاياي اقتصادي است، از ابزارهاي قدرت نرم بيش از پيش بهره ببرند. امروزه اكثر كشورهاي جهان، حتي كشورهايي كه مرام ليبرال‌دموكراسي را دنبال نمي‌كنند، با اتخاذ ترتيباتي براي تقويت مؤلفه‌هاي قدرت نرم خود درصددند تا از پار‌ه‌اي از مزاياي آن بهره‌برداري كنند. هر كشوري به تناسب توانايي‌ها و قابليت‌هاي خود در اين عرصه، داراي برنامه‌ريزي‌هايي است و كشورهايي با توانايي‌هاي مختلف به‌دنبال استفاده از فرصت‌هايي در قالب ديپلماسي عمومي هستند. از جمله در مورد ويتنام مي‌توان به‌خوبي دريافت كه اهميت تقويت قدرت نرم اين كشور در جهان و افزايش تعاملات بين‌المللي‌اش باعث‌ شده تا برنامه‌هايي را براي آماده‌كردن شهروندانش به اجرا گذارد. اين كشور مي‌تواند نمونه مناسبي براي تقويت توان داخلي در بحث قدرت نرم باشد. از طرف ديگر، برخي كشورهاي منطقه خاورميانه نيز به‌دنبال اهدافي در قالب ديپلماسي عمومي هستند. از جمله كشورهاي عرب حوزه خليج فارس، برنامه‌هاي متنوعي را در اين زمينه دنبال مي‌كنند كه مي‌توان به تأسيس شبكه‌هاي راديویی و تلويزيوني به زبان‌هاي عربي و انگليسي و ايجاد شعبه‌هايي از دانشگاه‌هاي بزرگ جهان توسط اين كشورها اشاره كرد. در اين رابطه مي‌توان به قطر اشاره كرد كه با تأسيس شبكه الجزيره، به‌عنوان يكي از رسانه‌هاي قدرت‌مند جهاني، قابليت تأثيرگذاري بر روندهاي منطقه‌اي و جهاني را يافته است. اين كشور هم‌چنين با تأسيس دهكده‌اي شامل دانشكده‌هاي بسيار مجهز، شعبه‌اي از دانشگاه‌هاي بزرگ جهان هم‌چون دانشگاه جورج تاون را به كشور خود دعوت كرده است و در حال حاضر، دانشجويان زيادي از كشورهاي منطقه و از جمله ايران در اين دانشگاه‌ها تحصيل مي‌كنند .اين‌گونه اقدامات، در بهبود وجهه قطر در منطقه و در جهان، تأثيرگذار بوده است و مخاطب خارجي به‌خوبي قادر است ميان اين كشور و ديگر كشورهاي منطقه تفاوت قائل شود. آني‌ترين تأثير محسوس چنين اقداماتي را بايد در سرازيرشدن سرمايه‌هاي خارجي به كشورهاي عرب حوزه خليج فارس دانست كه به رشد و توسعه اين كشورها كمك‌هاي فراواني كرده است. درحالي‌كه در ايران در دو بُعد داخلي و خارجي موانع و محدوديت‌هاي فراواني براي به‌كارگيري قدرت نرم وجود دارد. به‌نظر مي‌رسد انجام اقدامات مؤثر، تصميم‌گيري‌ها و برنامه‌ريزي‌هاي قابل قبول در بُعد داخلي، در گام اول، بسيار مهم‌تر از بُعد خارجي باشد. در اين رابطه، تنها تأكيد بر مؤلفه‌هاي قدرت نرم ايران در منطقه و جهان كافي نيست، بلكه ضرورت تقويت و هدايت اين مؤلفه‌ها وجود دارد. بر اين اساس و بر مبناي تجربيات ديگر كشورهاي جهان، در قالب ديپلماسي عمومي و تقويت قدرت نرم مي‌توان راه‌كارهاي زير را براي ايران پيشنهاد کرد:
1-اولين و مهم‌ترين عامل در جهت تقويت قدرت نرم اين است كه نخبگان فكري و اجرايي كشو ر به اهميت و ضرورت تقويت و كاربرد آن اعتقاد داشته باشند، به‌طوری که در قالب يك برنامه كاربردي در دستور كار رسمي كشور در نظر گرفته شود و تنها به‌صورت نمادين تعريف نشود. مهم‌ترين هدف از چنين اقدامي نيز مسلماً بهبود وجهه ايران در منطقه و جهان است، كه نيازمند طرحي مشخص، زمان و هزينه است. از طرف ديگر، بايد بپذيريم چنين طرحي، زماني موفق مي‌شود كه ايران با جهان تعامل گسترده داشته باشد. اين تعامل تنها در قالب تعاملات رسمي و دولتي نيست، بلكه تعاملات بخش خصوصي، افراد، سازمان‌ها و نهادهاي غيردولتي را در بر مي‌گيرد.
2-عامل مهم ديگر، تعريف ساختار مناسبي در داخل كشور براي پيشبرد برنامه‌هاي ديپلماسي عمومي و تقويت و هدايت قدرت نرم است. همان‌طور كه تجربه ديگر كشورها نشان داده است، اين ساختار مي‌تواند در دستگاه ديپلماسي كشور جايگاه بهتري داشته باشد. درواقع، نوع فعاليت‌هاي وزارت‌ خارجه در هر كشوري به‌لحاظ گستردگي و امكان ارتباط با دامنه وسيعي از كشورها و نهادهاي خارجي، مناسب‌ترين عرصه فعاليت ديپلماسي عمومي تلقي مي‌شود. ساختار تعريف‌شده در اين قالب بايد بتواند فعاليت‌هاي ديپلماسي عمومي را در دو بخش خارجي و داخلي سازمان‌دهي و هدايت كند.
3-عامل قابل توجه ديگر، تقويت توانايي داخلي يك كشور است. در برخي كشورها، كه تعامل با جهان و بين‌المللي‌شدن را ضرورتِ بقاي خود و تأمين منافع‌شان تعريف مي‌كنند، برنامه‌هايي براي آشنايي شهروندان در سطوح و طبقات مختلف به منظور آموزش زبان‌هاي خارجي و نحوه برخورد با مردم ديگر كشورها تعريف مي‌كنند تا ناآگاهي‌ها به تلاش‌هاي‌شان در جهت برقراري ارتباط با جهان صدمه نزند. در اين كشورها، كه برخي از آن‌ها جمعيت زيادي نيز دارند، حتي در برنامه‌هاي ميان‌مدت پنج ساله، اصول اوليه برخورد با بازديدكنندگان از كشورشان آموزش داده مي‌شود. در ايران نيز مي‌توان با توجه به توانايي‌هاي كشور، برنامه‌هايي را براي آموزش در سطوح مختلف در نظر گرفت كه شامل آموزش زبان، نحوه برخورد و آداب معاشرت صحيح در سطح بين‌المللي باشد.
4-عامل ديگري كه بايد بيش‌تر مد نظر باشد، اين است كه بايد به سازمان‌هاي غير دولتي و نهادهاي خصوصي در عرصه‌هاي بين‌المللي اجازه فعاليت داده شود و حتي برنامه‌هايي براي توان‌مندسازي آن‌ها اجرا شود. درواقع، بخش خصوصي، دامنه وسيع‌تري از فعاليت‌هاي يك كشور در قالب ديپلماسي عمومي را برعهده دارد و مي‌تواند با فعاليت‌هاي خود تأثير بيش‌تري بر مخاطب داخلي بگذارد كه در اين مورد نيز نوعي هماهنگي ميان بخش دولتي و بخش خصوصي حتي در كشوري نظير آمريكا وجود دارد.
5-عامل قابل توجه ديگر، توجه به تبادلات دانشگاهي و دانشجويي با ديگر كشورهاست. اين اقدام، به ويژه در كشورهاي منطقه، بيش‌تر بايد مورد توجه باشد. حضور دانشگاهيانِ ديگر كشورها در ايران و متقابلاً حضور دانشگاهيان ايراني در كشورهاي ديگر، زمينه بسيار مناسبي را براي معرفي مناسب و درخور ايران در ميان يكي از مهم‌ترين اقشار هر جامعه‌اي، يعني قشر دانشگاهي، فراهم مي‌آورد.
6-هم‌چنين فراهم‌كردن تسهيلاتي براي حضور شخصيت‌هاي علمي، هنري و ورزشيِ ديگر كشورها در ايران مي‌تواند زمينه‌اي فراهم كند تا حضور آن‌ها موجب معرفي بهتر كشور به بخش مهمي از جهان شود. از جمله اين تسهيلات، صدور رواديد با شرايطي آسان‌تر است.
7-عامل مهم ديگر در تقويت ديپلماسي عمومي كشور، تقويت رسانه‌هاي داخلي است. مهم‌ترين امر در اين کار، نيز اين است كه بخش خصوصي، حضوري واقعي در فعاليت‌هاي رسانه‌اي داشته باشد.
هيچ دولتي در جهان نيست كه بتواند هزينه‌هاي سنگين فعاليت‌هاي رسانه‌اي را بپردازد و در عين حال، انتظار رسانه‌اي قدرت‌مند را داشته باشد. درواقع، حجم عظيم فعاليت‌هاي رسانه‌اي و تلاش آن‌ها براي بالابردن قابليت‌هاي رقابتي شامل صرف هزينه‌هايي مي‌شود كه در توان بودجه‌هاي محدود دولتي نيست.
منبع:ماهنامه سوره شماره 42.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.