اعتياد

دکتر «ويکتور فرانکل» در کتاب «انسان در جست و جوي معنا» و ساير آثار خود، به اين مسئله مي پردازد که يکي از نيازهاي اساسي انسان، يافتن معنايي براي زندگي است. همان که در فرهنگ ما، به اين زبان برايمان آشنا و مأنوس است:
شنبه، 6 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اعتياد

اعتياد
اعتياد


 






 

از سبب شناسي تا درمان
 

زمينه هاي معنوي يا معنا شناختي اعتياد کدامند؟
 

دکتر «ويکتور فرانکل» در کتاب «انسان در جست و جوي معنا» و ساير آثار خود، به اين مسئله مي پردازد که يکي از نيازهاي اساسي انسان، يافتن معنايي براي زندگي است. همان که در فرهنگ ما، به اين زبان برايمان آشنا و مأنوس است:
روزها فکر من اين است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خويشتنم

از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟
به کجا مي روم آخر ننمايي وطنم؟

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا؟
يا چه بوده است مراد من از اين ساختنم؟

اين «دغدغه معنا»، گرچه از يک سو، انسان را مي گدازد و بي قرار مي سازد، از سوي ديگر بشر را در مسير رشد قرار مي دهد. هيچ کس نمي تواند «معنايي براي زندگي» ارائه نمايد که براي همه انسان ها قانع کننده باشد. در جوامع سنتي که سبک تفکر انسان ها شبيه هم است، ارائه يک مدل معنا شناختي واحد مي تواند جوابگوي اين دغدغه افراد باشد، اما با تحول اجتماعي- فرهنگي پديد آمده در جامعه انساني، تنوع سبک هاي انديشيدن، مانع از اين است که يک مدل جهان بيني استاندارد، نياز همه افراد را برآورده سازد. اين جاست که يکي از ويژگي هاي عصر جديد، شيوه دغدغه معناست. اگر انتظار داشته باشيم که سوال درباره معناي زندگي، به سرعت با تحقيق و مطالعه و گفت و گو به پاسخي قطعي و قانع کننده منتهي شود در اشتباهيم. اين سوال اغلب بخش بزرگي از زندگي فرد را در بر مي گيرد و گاهي در تمام طول عمر با وي همراه است و به عقيده «ويکتور فرانکل» و ساير روان شناسان وجودي، هر کس پاسخ منحصر به فرد خود را در تعامل با اين سوال کشف خواهد کرد. در واقع، گرچه چنين سوالي براي فرد به نوعي «دغدغه» و «ناآرامي» ايجاد مي کند، حفظ اين «دغدغه» جزء لوازم و اسباب رشد انساني است و از دست دادن آن، منجر به «خلاء» و «پوچي» در زندگي مي شود. انسان به پوچي رسيده، دچار «لذت طلبي افراطي» مي شود. در واقع سعي دارد يک نياز ارضا نشده و گرسنه را با افراط در برآوردن نياز ديگري جبران کند و اين البته ناممکن است. اين ماجرا مرا به ياد لطيفه اي از «ملا نصر الدين» مي اندازد: ديدند «ملا نصر الدين» در کوچه چيزي را جست و جو مي کند. از او پرسيدند:« چه چيز گم کرده اي؟» پاسخ داد:« انگشترم را.» گفتند:« دقيق تر بگو کجاي کوچه افتاده تا در پيدا کردنش به تو کمک کنيم.» پاسخ داد: «انگشتر در کوچه گم نشده است، در پستوي خانه ام گم شده است». با تعجب پرسيدند:« اگر انگشترت را در پستوي خانه گم کرده اي، چرا در کوچه آن را مي جويي؟» پاسخ داد:« کوچه روشن است اما پستوي خانه ام تاريک است!»
در واقع، انساني که دغدغه معنا را رها کرده باشد، از پستو به کوچه رفته است و به دنبال اين است که با لذت بيشتر و بيشتر جاي خالي «جست و جوي معنا» را در زندگي اش پر کند و «لذت محوري» زمينه ساز جدي گرايش به انواع اعتياد است.
همان طور که مي بينيد، اعتياد همچون بيماري هاي عفوني علت واحد و مشخصي ندارد که ما به راحتي بتوانيم درمان آن را يک داروي خاص بدانيم و مثل يک بيماري جسمي همچون شکستگي يک استخوان، منطقه خاصي را نيز گرفتار نمي کند که ما توجه مان را تنها به کانون بيماري معطوف کنيم، بلکه اعتياد محصولي است که ساختار ژنتيک، الگوهاي روان شناختي، گرايش ها و نظام هاي فرهنگي- اجتماعي و «خلاء معنوي» هر يک به گونه اي در به وجود آمدن آن دخالت داشته اند و تعيين اينکه در هر بيمار خاص کدام عامل نقش بيشتري دارد، به دقت و ارزيابي و مداخله طولاني مدت نياز دارد. با اين وجود آيا مضحک نيست که براي درمان اعتياد صحبت از درمان هاي چند روزه و حتي چند ساعته کنيم؟ يا با تبليغات «ارسال دارو با پست براي شهرستان ها» مواجه شويم؟! ادعاي درمان سريع و قطعي اعتياد يا نشان از ناآگاهي عميق دارد و يا تبليغاتي کاذب و منحرف کننده است.
يک برنامه درماني جامع و علمي براي ترک اعتياد چه بخش هايي دارد؟
سه بخش ضروري در برنامه درماني اعتياد عبارتند از: درمان دارويي، روان درماني و آموزش خانواده. درمان دارويي با هدف بر طرف ساختن علائم ترک صورت مي گيرد. بسياري از موارد همچون ترياک و مخدرهاي شبيه ترياک (مثل هروئين، کدئين، کريستال، و همچنين الکل) وابستگي فيزيولوژيک ايجاد مي کنند، يعني علاوه بر وابستگي رواني، بدن فرد به مواد وابسته مي شود و قطع ناگهاني مواد علائم ترک يا بازگشت ايجاد مي کند که بيماران آن را «خماري» مي نامند. اين علائم بسته به نوع ماده مصرفي، ميزان مصرف، مدت مصرف و شرايط جسماني بيمار بسيار متنوع اند و مي توانند به صورت درد، بي قراري، لرزش، بي خوابي، عصبانيت، ضعف و سستي و.. تظاهر پيدا کنند. مصرف داروي مناسب بسيار دشوار و در مواردي خطرناک است. بنابراين، ترک اعتياد بدون کمک پزشک به هيچ وجه توصيه نمي شود. متأسفانه برخي بيماران که تجربه هاي متعدد ترک و مراجعه به مراکز درماني داشته اند پس از مدتي به تصور اينکه همه داروها را مي شناسند و با اثرات آنها آشنا هستند اقدام به خود درماني مي کنند و بعضي از آنها از خود درماني هم تجاوز کرده و براي دوستان شان نيز دارو تجويز مي کنند. بديهي است که چنين الگويي احتمال شکست در درمان و حتي عواقب جسماني و رواني را براي بيمار در بر دارد و با در دسترس بودن اين همه مراکز درمان، چنين کاري هيچ توجيه عقلاني ندارد. متأسفانه، يکي از الگوهاي روان شناختي معتادان اين است که صبوري و شکيبايي لازم براي تغييرات آرام و قدم به قدم را ندارند و بيشتر از پيشنهاداتي استقبال مي کنند که وعده درمان و تغيير فوري و معجزه آسا به آنها مي دهند. از اين رو تمايل زيادي دارند که داروهاي به اصطلاح جديد (و ماهواره اي!) را امتحان کنند! برنامه هاي شبه علمي کانال هاي ماهواره اي که بيشتر «آگهي» عرضه مي کنند تا «آگاهي» و جنبه تجاري آنها بر جنبه علمي شان برتري دارد، از اين نقطه ضعف بيماران استفاده مي کنند و داروهاي معجزه آساي شان را براي آنها ارسال مي کنند، بدون اينکه هيچ اطلاعي از شرايط جسمي بيمارشان داشته باشند. براي من تعجب آور است که چگونه بيمار مي تواند به نسخه کسي که او را معاينه نکرده است اعتماد کند!
خوشبختانه در سال هاي اخير مراکز متعدد درمان اعتياد زير نظر وزارت بهداشت، درمان، آموزش پزشکي و سازمان بهزيستي داير شده اند و در همه شهرها امکان مراجعه به اين مراکز تخصصي موجود است. از اين رو هيچ دليلي وجود ندارد که بيمار خود را در خطر مصرف خودسرانه دارو يا تجويز افراد ناآگاه يا سوء استفاده کننده قرار دهد.
منبع:راه زندگي- ش 286



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.