نگاهي به کتاب «سيرتنا و سنتنا» علامه اميني

کتاب سيرتنا وسنتنا از جمله کتب چاپ شده علامه اميني است که در واقع متن سخنراني علمي اي است که ايشان طي سفر تحقيقاتي خود به سوريه در سال 1384 هجري قمري در حلب کرده اند. دليل اين سخنراني نيز سئوالاتي بوده که اصحاب انديشه سوريه در مورد چرايي محبت اهل بيت (ع) از ايشان داشته اند. اين گفت و گوها در قالب کتابي به نام «سيرت ما، سنت پيامبر ما» ترجمه شده است. آنچه در زير مي آيد باز ترجمه و تلخيصي از صفحات اوليه اين اثر
سه‌شنبه، 16 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهي به کتاب «سيرتنا و سنتنا» علامه اميني

نگاهي به کتاب «سيرتنا و سنتنا» علامه اميني
نگاهي به کتاب «سيرتنا و سنتنا» علامه اميني


 

نويسنده: مسعود صدر محمدي




 

سيرت ما و سنت ما
 

کتاب سيرتنا وسنتنا از جمله کتب چاپ شده علامه اميني است که در واقع متن سخنراني علمي اي است که ايشان طي سفر تحقيقاتي خود به سوريه در سال 1384 هجري قمري در حلب کرده اند. دليل اين سخنراني نيز سئوالاتي بوده که اصحاب انديشه سوريه در مورد چرايي محبت اهل بيت (ع) از ايشان داشته اند. اين گفت و گوها در قالب کتابي به نام «سيرت ما، سنت پيامبر ما» ترجمه شده است. آنچه در زير مي آيد باز ترجمه و تلخيصي از صفحات اوليه اين اثر و در حقيقت آغاز گفت و گوهاي علامه با جمعي از انديشمندان اهل سنت شهر حلب است.
حب و بغض دو ويژگي قلبي به معناي اقبال و روي آوردن قلب انسان به چيزي و ادبار و پس زدن قلب شيئي را معنا مي دهد. حال اين شيء امکان دارد هر چيز مادي يا معنوي، جزئي يا کلي، غيبي يا شهودي، فردي يا اجتماعي، دنيوي يا اخروي و ... باشد. در ايجاد اين دو حالت «حب» و «بغض» در قلب و نفس انسان عوامل و مسببات گوناگوني دخالت دارند.
در واقع پس از آنکه آن شيء مورد حب يا بغض در نفس و قلب آدمي به صورت تمام و کمال تصور شد، روح انسان در صورتي که اذعان به وجود نسبتي بين خود و آن شيء داشت، نفس به آن شيء اقبال خواهد داشت و در صورتي که هيچ نسبتي بين آن دو احساس نشد، در اين صورت هيچ گونه انعکاس علاقه اي نيز از قلب بروز نخواهد کرد و بر اساس همين اسباب و علت ها نيز حب ها و بغض ها دچار شدت و ضعف مي شوند. در واقع هر آن اندازه که علل محبت به امري قوي و متکثر باشند، شدت محبت و دلبستگي به آن نيز بيشتر و در صورت عکس کمتر خواهد بود.
اولين امري که شايستگي دلبستگي و حب را دارد قطعاً ذات يگانه الهي است، چرا که اسما و صفات ذات و فعل خداوند - اعم از صفات جلالي و جمالي و کمالي که به هزار اسم مي رسند - همگي نشان از عظمت و کبريايي خداوند و در عين حال لطف و عطوفت الهي به بندگان را نيز بازگو مي کنند و اين هر دو موجب مي شوند که انسان از هزار منظر و جلوه در وجود خود نسبت به خداوند احساس محبت کند. از اين روست که اولين اولويت براي محبت، ذات باري تعالي است؛ چرا که هر آنچه در نزد انسان از جود، لطف و وجود هست همگي از سمت اوست و انتهاي حلقات وجود نيز به سوي اوست. (و ما يکم من نعمه فمن الله: آنچه از نعمت ها داريد همه از سوي خداست. نحل/ 53)
و براي همين است که مقدم داشتن محبت غير خداوند بر محبت او ناپسند و نادرست است. زيرا اين فرد از حکم عقلي عدول کرده و ممکن را بر واجب و معلول را بر علت تقدم بخشيده و اين فرد شايسته است که از سوي خداوند متعال مورد مواخذه قرار گيرد. (قل ان کان آبائکم و ابنائکم و اخوانکم و ازواجکم و عشيرتکم و اموال اقترفتموها و تجاره تخشون کسادها و مساکن ترضونها احب اليکم من الله و رسوله و جهاد في سبيله فتربصوا حتي ياتي الله بامره و الله لا يهدي القوم الفاسقين. «بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طايفه شما و اموالي که به دست آورده ايد و تجارتي که از کساد شدنش مي ترسيد و خانه هايي که به آن علاقه داريد، در نظرتان از خداوند و پيامبرش و جهاد در راهش محبوب تر است، در انتظار اين باشيد که خداوند عذابش را بر شما نازل کند! و خداوند جمعيت نافرمان بردار را هدايت نمي کند» (توبه/ 24)
البته گفتني است که در مراتب محبت الهي به تعداد افراد بشري مرتبه وجود دارد؛ چرا که ميزان علم هر فرد نسبت به خداوند با ديگري متفاوت است و همگي افراد در ميزان واحدي از معرفت نسبت به خداوند قرار ندارند.
حب الهي، زماني براي بنده ثمربخش خواهد بود که حالت «تحابب» (محبت دو طرفه) داشته باشد و ايجاد اين حالت نيز در گروي ايجاد شرايط از طرف عبد است؛ يعني بنده شرايطي را به وجود آورد که وجود خود را براي جلب محبت خداوند ظرف سازد. از همين روست که مي فرمايد: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعوني يحببکم الله و يغفرلکم ذنوبکم و الله غفور رحيم. «بگو اگر خدا را دوست مي داريد، از من پيروي کنيد؛ تا خدا نيز شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است.» (آل عمران /31)
از جمله افرادي که محبت خداوند را نسبت به خود جذب کرده بودند، اميرالمومنين علي (ع) بود همان طور که حضرت پيامبر (ص) در حديث «الرايه» به آن اشاره فرموده اند: «لا عطين الرايه غدا رجلا يحب الله و رسوله، و يحبه الله و رسوله: همانا فردا پرچم را به دست مردي خواهم داد که خدا و رسولش را دوست مي دارد و خدا و پيامبرش نيز او را دوست مي دارند.» (اين حديث از جمله احاديث مورد اتفاق همه مسلمين است و ما نيز در کتاب الغدير به صورت مبسوط در مورد اسناد و الفاظ آن بحث کرده ايم).
زماني که اين محبت طرفيني ايجاد شد، بنده صلاحيت دريافت عنايات و فضائل خداوند را در خود مي يابد و اين عنايت موجبات نزديکي و قرب به خداوند را فراهم مي آورد؛ همان طور که در صحيح بخاري حديثي قدسي مي فرمايد: «ما يزال عبدي يتقرب الي بالنوافل حتي احبه، فاذا احببته کنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به يده الذي يبطش بها و رجله التي يمشي بها و ان سالني لا عطيته و لئن استعاذني لا عيذنه؛ همواره بنده ام به وسيله انجام مستحبات به من آن گونه نزديک مي شود که دوستش مي دارم و آنگاه که او را دوست دارم گوشش مي شوم که با آن مي شنود، چشمش مي شوم که با آن مي بيند، دستش مي شوم که حرکت مي دهد، پايش مي شوم که با آن راه مي رود، اگر چيزي بخواهد او را مي دهم و اگر به من پناه آورد پناهش مي دهم.»
و اين واسط در حبي است که آن حب رمز وصل ميان خداوند و بنده است و وسيله تقرب بندگان به سوي اوست و تبعيت از آن سعادت دنيوي و اخروي را در پي دارد و اشاره به اين مطلب است؛ حديثي که در صحيح ترمذي و ساير کتاب هاي اهل سنت آمده که حضرت پيامبر (ص) مي فرمايد: «احبو الله لما يغذوکم، و احبوني بحب الله و اهل بيتي لحبي: خدا را به خاطر نعمت هايش دوست بداريد، مرا نيز به وسيله حب خداوند دوست بداريد و اهل بيت مرا هم به خاطر محبت من دوست بداريد.» به اين حالت قاعده اعتبار در نسبت و اضافات گفته مي شود. و اين انتساب و نزديکي به خداوند يکي از علت هاي محبت به رسول خدا (ص) است.
با اين تفصيلات حب اهل بيت (ع) به حکم کتاب و سنت و عقل در رديف محبت پيامبر (ص) قرار دارد و همان طور که محبت رسول الله (ص) نيز متصل با محبت و ولايت الهي است. در اين مورد احاديث فراواني وارد شده است که اشاره اي به آن مي رود:
1- من کنت مولاه فعلي مولاه (براي اين حديث صد و اندي سند در دست است.)
2- من احبني و احب هذين و اباهما و امهما کان معي في درجتي يوم القيامه (هر که مرا و اين دو را (حسن و حسين) و پدر و مادرشان را دوست داشته باشد در روز قيامت با من همراه خواهد بود.)
3- من احب عليا فقد احبني و من احبني فقد احب الله (هر کس علي را دوست داشته باشد مرا دوست داشته و هر که مرا دوست داشته باشد پس خدا رادوست دارد).
4- ان مثل اهل بيتي فيکم کمثل سفينه نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق و انما مثل اهل بيتي فيکم مثل باب حطه في بني اسرائيل من دخله غفر له (اهل بيت من در ميان شما همانند کشتي نوح هستند. هر کس سوارش شد نجات يافت و هر که جا ماند غرق شد و [نيز] اهل بيتم در ميانتان همچون باب حطه براي بني اسرائيل هستند که هر که در آن وارد شد بخشوده شد.)
5- من فارقني فقد فارق الله من فارقک يا علي فقد فارقني (هر که از من جدا شود همانا از خداوند جدا شده است و اي علي ! هر که از تو جدا شد از من جدا شده است).
6- ايها الناس من احب عليا فقد احبني و من احبني فقد احب الله و من ابغض عليا فقد ابغضني و من ابغضني فقد ابغض الله (اي مردمان! هر که علي را دوست داشته باشد پس مرا دوست دارد و هر که مرا دوست داشته باشد خدا را دوست دارد و هر که با علي دشمني ورزد پس با من دشمني ورزيده و هر که با من دشمني ورزد پس با خداوند دشمني مي ورزد.)
7- اني تارک فيکم الثقلين: کتاب الله و عترتي اهل بيتي لن يتفرقا حتي يردا علي الحوض (همانا من در ميان شما دو چيز را به جا مي گذارم: کتاب خداوند و خاندانم - اهل بيتم - اين دو هيچ گاه از هم جدا نمي شوند تا آنکه در کنار حوض بر من وارد شوند.)
8- اني قد ترکت فيکم ما ان اخذتم به لن تضلوا کتاب الله و عترتي (در ميان شما آن چيزي را به يادگار مي گذارم که تا زماني که بدان چنگ زده ايد هرگز گمراه نخواهيد شد: کتاب خداوند و عترتم).
9- والذي نفسي بيده لا يدخل قلب امري الايمان حتي يحبهم لله و لقرابتي (قسم به او که جانم در دست اوست، ايمان در قلب کسي وارد نمي شود مگر آنکه آنان را (خاندان اهل بيت) به خاطر خداوند و نزديکي من دوست داشته باشد.)
10- اوصي من آمن بي و صدقني بولايه علي بن ابي طالب من تولاه فقد تولاني و من تولاني فقد تولي الله عزوجل و من احبه فقد احبني و من احبني فقد احب الله (توصيه مي کنم هر آن کس را که به من ايمان آورده و مرا راست پنداشته به ولايت علي بن ابي طالب، هر کس او را مولا بداند مرا مولا دانسته و هر کس مرا مولا دانسته باشد خداوند را مولا دانسته؛ و هر کس مرا دوست داشته باشد پس همانا خداوند را دوست دارد.)
در مورد اهميت محبت اهل بيت (ع) در اسلام و ضرورت ديني و وجوب عقلي آن و نيز دنباله محبت پيامبر بودن شاهد احاديث فراواني در مجامع روايي هستيم.
و اما محدود کردن اين محبت به درجه خاصي و قائل بودن به عدم جواز کثرت محبت از آن ميزان امري غير معقول و غير منطقي است؛ چرا که همان طور که گفته شد محبت امري است که بستگي به ميزان شناخت و معرفت از عوامل و مسببات محبت نسبت به ايشان دارد و طبيعي است که در اين صورت ميزان اين شناخت ها نيز مختلف خواهد بود. در مورد اهل بيت (ع) نيز اين عوامل به گونه است که هر صاحب انديشه اي از غور در ژرفاي آن عاجز است.
(در ادامه، علامه با ذکر 15 دليل مستند بر عقل و نقل بر اساس معتبرترين احاديث در ميان همه مسلمانان به اثبات مباني محبت بر اهل بيت (ع) مي پردازند و پس از آن نيز به بحث در مورد واقعه عاشورا پرداخته و به نقش امام حسين (ع) در حفظ اسلام اشاره مي کند).

نكته
 

مراتب محبت
 

مومنان همانند اختلاف در مراتب محبت الهي در مراتب محبت به پيامبر (ص) نيز به حسب اختلافشان در شناخت و معرفتشان به پيامبر (ص) متفاوت خواهند بود. از همين روست که در صحاح داريم که حضرت فرمود: «فو الذي نفسي بيده لا يومن احدکم حتي اکون احب اليه من والده و ولده و الناس اجمعين: قسم به خداوندي که جانم در دست اوست، ايمان نمي آورد يکي از شما برمن مگر آنکه محبوب تر باشم در نزد او از پدر و فرزندش و تمامي مردمان.» و در حديث ديگر مي فرمايد: «لا يومن عبدالله حتي اکون اليه احب من نفسه و تکون عترتي احب اليه من عترتي و يکون اهلي احب من اهله: هيچ بنده اي به خداوند ايمان نمي آورد مگر آنکه من در نزد او دوست داشتني تر از جان خودش باشم و خاندان من از خاندانش و اهل بيتم از اهل بيتش محبوب تر باشد.»
منبع:نشريه آيه ويژه نامه دين و فرهنگ.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط