عهد قاجار
نويسنده: زينب صفري
گزارشي تحليلي از کتاب «عهد قاجار: مذاکره، اعتراض و دولت در ايران قرن سيزدهم»
آن چه کتاب «عهد قاجار» را به عنوان يک کتاب تاريخي خواندني تر مي سازد رويکرد جامعه شناختي مولف به ساختار جامعه در دوره قاجار است که آ ن را از ساحت يک کتاب صرف تاريخي خارج مي کند. مارتين در فصل نخست اين کتاب به ارائه تصويري از دوران قاجار پرداخته و طي آن نشان مي دهد که اين جامعه ساخته ارزش هاي اسلامي بوده و بنيادي ترين اصل تفاهم ميان دين و دولت را «عدل» عنوان مي کند.
اين نظام ارزشي که همه سطوح جامعه را در برگرفته و براي همه قابل فهم بود مبنايي براي مذاکره دولت و جامعه در دوره قاجار بوده است. افزون بر آن نظام ارزشي مذکور انسجام جامعه را حفظ کرده و اهميت آن براي تداوم استقلال کشور حتي از نيروي نظامي هم مهم تر بوده است. وي در فصول دوم و سوم و چهارم با مطالعه موردي سه شهر بوشهر و اصفهان و شيراز به بررسي شيوه هاي اعتراض مردم در برابر حاکمان و دولت مرکزي و دولت هاي خارجي به خصوص انگليس مي پردازد. از جمله بستن بازار و سرباز زدن از پرداخت ماليات ها و عوارض مضاعف از سوي بازرگانان که منجر به تعويض پي در پي حاکمان مي شد. اخراج درياسالار انگليسي از بوشهر که با تحت فشار قرار دادن دولت، مناسبات با بيگانگان را دستخوش تغييراتي کرد يا جنبش تنباکو که اعتراض هاي محلي شيراز را به سطح کشور کشاند و در نهايت مردم خواست خود را افزون برحکومت، بر دولت هاي خارجي هم ديکته کردند و در اين ميان از ابزارهاي مدرن چون تلگراف براي ارتباط بي واسطه با تهران استفاده کردند. آن گونه که مارتين نشان مي دهد رابطه دولت و مردم در عصر قاجار هنگام بروز اختلافات و سوء تفاهمات لزوماً به مواجهه و رويارويي نمي انجاميد بلکه وارد مرحله چانه زني مي شد. شيوه اي که برمبناي آن چانه زني انجام مي شد به امکانات مالي اين گروهها بستگي داشت. البته طبقات فرودست جامعه بيش تر از در اعتراض، آن هم با شيوه هاي عملي با دولت در مي آمدند. آن ها امکان سازماندهي داشتند و براي جبران فقدان منزلت اجتماعي شان يا وقتي به شکاياتشان رسيدگي نمي شد براي اعتراض عليه بي عدالتي متحد مي شدند. ونسا مارتين در اين کتاب به خوبي نشان مي دهد که چه گونه در جامعه پيشامدرن قاجار و در غياب احزاب، شبکه هاي اجتماعي قدرتمند مردم را در برابر حکومت و براي پي گيري خواسته ها و رسيدن به اهداف شان به وحدت رسانده و آنان را به سرعت در مواقع لزوم در کنار هم قرار مي داد. به گفته مارتين بازار از شمار زيادي از اين شبکه ها تشکيل شده بود. شبکه هاي خانوادگي، شبکه هاي محلات، شبکه هايي که اساس شان پيوند اعضاي يک صنف يا همه صنوف بود، شبکه هايي که وابسته به يک تاجر يا روحاني بود، شبکه هايي که اساس شان روابط تجاري بود، شبکه هايي که مبتني بر روابط ميان قبايل و طوايف و شبکه هاي متشکل از گروه هايي در يک منطقه يا يک روستا بلافاصله و در مواقع لزوم در اعتراض عليه دولت شرکت مي کردند. مولف در کتاب خود با گذر از هزارتوهاي تاريخي عصر قاجار شيوه هاي اعتراض مردم به سياست هاي دولت و پي گيري خواسته هاي شان را بر مي شمرد. مارتين بيان مي کند که اعتراض کنندگان ابتدا تلاش مي کردند به مبارزات شان مشروعيت داده و سپس اقتدار دولت يا نماينده دولت را متزلزل کنند. يکي از اين شيوه ها «فرار از زادگاه» بوده است. مثلاً مردم جزيره خارک در 1295 ترک ديار کرده و با اين حرکت دولت را بي رعيت کردند. روش ديگري که در اين کتاب به آن اشاره شده است بست نشيني دسته جمعي بود که آغازي براي بست نشيني هاي بزرگ در انقلاب مشروطه شد. در جاي جاي کتاب به نقش نهاد دين و روحانيت در اين دوره اشاره شده است. مارتين نشان مي دهد که سرمشق علما در مخالفت با دولت عناصر عاشورايي فرهنگ شيعه بود و آن ها براي متزلزل کردن اقتدار دولت از طريق به چالش کشيدن مشروعيت آن و اعلام اين که ظلم و جور شهر را فرا گرفته است دولت را به حکومت جور در زمان امام حسين (ع) شباهت داده و از اين طريق از حمايت مردم عليه دولت برخوردار مي شدند. مارتين، تحرکات و رفتارهاي سياسي گروه هاي حاشيه اي يعني زنان، لوطي ها، سربازان و بردگان در دوره قاجار را به خوبي رصد کرده است. او به طور مثال از «لوطي ها» سخن به ميان مي آورد که سهمي در مشاجره هاي ميان دولت و گروه هاي شهري داشتند. وظيفه لوطي ها حمايت از ضعفا و محرومان و حصول اطمينان از توزيع عادلانه منابع در ميان آنان بود. به نظر مارتين اگر لوطي ها جزئي از فرهنگ عمومي عدل و داد نبودند اجتماع آنان را قبول نمي کرد و به خصوص در منازعه با دولت آن ها را داخل خود راه نمي داد. اين امر به لوطي ها اتکا به نفس داده و آن ها را در مخالفت با حکومت ظلم ياري مي داد. وي همچنين در اين کتاب تصوير غالب از زنان عصر قاجار را که از آن ها شخصيت هايي منفعل و سلطه پذير ساخته شده است مخدوش مي کند و با ارائه نمونه هايي نشان مي دهد که زنان عصر قاجار نيز بخشي از مبارزه عليه فقر و محروميت و دولت خودکامه بودند. زنان در برجسته کردن ظلم و نشان دادن جرأت خود براي ايستادگي در برابر آن بسيار مؤثر بودند. مثلاً در اعتراض به افزايش قيمت نان دست به تظاهرات مي زدند. به خصوص تظاهرات بزرگ سال هاي 1256 و 1310 قمري نشان مي دهند که زنان عادي به عنوان بخشي از جامعه در قرن 13 داراي نقشي ارزشمند در امور سياسي بوده اند. هدف از تظاهرات زنان اگرچه يکسان نبود اما عمدتاً معناي ضمني سياسي داشت. به خصوص زماني که سياست اقتصادي دولت به مرحله اي حاد و وخيم مي رسيد. آن گونه که مارتين بيان مي کند اين تظاهرات ها بي مقدمه و تصادفي نبوده است بلکه گروههايي آن را سامان مي دادند که زنان در آن ها سهم عمده اي داشته اند. علاوه بر آن افزايش تدريجي نقش زنان در تعزيه ها در قرن سيزدهم شاهدي برافزايش نقش سياسي اجتماعي آن ها در اين دوره است. در پايان، همان طور که خود مارتين در پيش گفتار کتاب براي خوانندگان فارسي بيان کرده است، اين کتاب، آرايي تازه راجع به دولت و جامعه ايران در دوره قاجار ارائه مي دهد. مارتين در نهايت عنوان مي کند که حکومت قاجار تنها براساس زور پايدار نبود، بلکه بر مذاکراتي متکي بود که به صورت زنجيره اي از مانورها ميان فقرا و فرودستان جامعه و ثروتمندان و صاحبان قدرت جريان داشت، مذاکراتي که انسجام دروني اش را سبب شد. انسجامي که در حفظ استقلال ايران در مقابل منافع دو دولت رقيب انگليس و روس مؤثر بود و باعث شد ايران در برابر اشغال بيگانه پايداري کند.
منبع: نشريه همشهري ماه شماره 92