تناسب ضروري ازدواج

ازدواج اگر در چهار چوب درستي نباشد، مي تواند به جاي اين که آرامش دهنده باشد آرامش را بر هم مي زند يا به جاي آن که با کسي رابطه صميمانه يي پيدا کنيم، با او زندگي کنيم، اما کاملا تنها باشيم! بنابراين بايد در زمان انتخاب همسر چند تناسب کليدي را در نظر بگيريد که در صورت وجود نداشتن هر کدام از آن ها، ازدواج تان با خطر از بين رفتن رو به رو مي شود.
چهارشنبه، 24 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تناسب ضروري ازدواج

 تناسب ضروري ازدواج
تناسب ضروري ازدواج


 






 
ازدواج اگر در چهار چوب درستي نباشد، مي تواند به جاي اين که آرامش دهنده باشد آرامش را بر هم مي زند يا به جاي آن که با کسي رابطه صميمانه يي پيدا کنيم، با او زندگي کنيم، اما کاملا تنها باشيم! بنابراين بايد در زمان انتخاب همسر چند تناسب کليدي را در نظر بگيريد که در صورت وجود نداشتن هر کدام از آن ها، ازدواج تان با خطر از بين رفتن رو به رو مي شود.

تناسب خانوادگي:
 

چهارچوب هر خانواده با خانواده ي ديگر فرق مي کند؛ يعني هر خانواده بسته به زمينه ي فرهنگي و تربيتي که دارد در فرد تأثير متفاوتي مي گذارد، تا جايي که «جان واتسون» - پدر روانشناسي - مي گويد: «پنجاه نوزاد به من بدهيد و بگوييد چه شخصيت هايي لازم داريد؟ دانشمند، پليس، قاضي، دزد و... من مطابق سفارش شما بيست سال بعد اين افراد را تحويل مي دهم!» در واقع او مي خواهد بگويد که تربيت، نقش بسيار پر رنگ تري از زمينه هاي ديگر مثل ژنتيک دارد.
اما با وجود نقش مهمي که خانواده در شکل گيري شخصيت افراد ايفا مي کند. اين مسأله در ازدواج هاي امروزي خيلي وقت ها با فرضيه ي «من قرار است با خودش زندگي کنم، نه خانواده اش!» ناديده گرفته مي شود. در حالي که افراد نمي دانند طرف مقابل شان محصول چه خانواده يي است!
 
وقتي کسي مي گويد «ما از نظر خانوادگي به هم مي خوريم»، آيا به طور خاص، بستر فرهنگي و شيوه هاي تربيتي رايج در خانواده را بررسي کرده و به اين نتيجه رسيده است؟ گاهي دو نفر با هم ازدواج مي کنند و از نظر فرهنگي و خانوادگي به هم شبيه هستند، اما شيوه هاي تربيتي آن ها متفاوت است!
مثلا در خانواده ي پسر، زن جايگاه و ارزشي ندارد. پسري که نگاهش به زن اين گونه شکل گرفته، اگر با دختري ازدواج کند که در ساختار خانواده اش مادر محور بوده و تعيين تکليف مي کرده است در زندگي به مشکل بر مي خورند. پس اين دو تناسب خانوادگي ندارند. هر چند از نظر سطح تحصيلات و وضعيت مالي در يک طبقه باشند.

تناسب فرهنگي
 

فرهنگ يعني بايدها و نبايدهايي که تعيين تکليف مي کنند و به ما مي گويند چه چيزي درست است و چه چيزي غلط. از آن جا که فرهنگ ها با هم متفاوت هستند، بايدها و نبايدهاي آن ها نيز فرق مي کند. به عنوان مثال، بايدها و نبايدها در فرهنگ آذري ها بسيار متفاوت تر از بايد ها و نبايدهاي فرهنگ شمالي هاست؛ حتي گاهي نبايد يکي، بايد ديگري است!
انسان در فرهنگ خود به طور ناخودآگاه احاطه شده است. بنابراين لازم است که دختر و پسر از نظر فرهنگ اجتماعي به يکديگر نزديک باشند، چون فاصله هاي فرهنگي زياد زندگي آن ها را تحت الشعاع قرار خواهد داد اين جاست که بايد از فرهنگ يکديگر آگاه شوند و آن را بپذيرند.

تناسب اعتقادي
 

اعتقادات و باورها، جنس محکمي دارند و به خاطر هيچکس نمي آيند و بروند. اگر دو نفر که با هم ازدواج مي کنند. اين تناسب را ندارند بايد بدانند که اعتقادات تغييري نمي کند مگر بر اساس شناخت. به عنوان مثال، دختري به حجاب اعتقاد ندارد. پسري با او ازدواج مي کند و مي گويد: « به خاطر من حجاب بگذار» ممکن است دختر بپذيرد، ولي اعتقادي به آن ندارد. حجابي که به خاطر پسر مي آيد، روزي که دختر خاطر پسر را نخواهد و کوچک ترين اختلافي پيش آيد. برداشته مي شود! عمل به دستورات ديني بدون پشتوانه ي اعتقاد فردي تقريبا غيرممکن است. اگر فردي بي اعتقاد است، بايد ابتدا با مطالعه و تحقيق به اعتقاد محکمي برسد. نه اين که به خاطر ديگري اعتقاد ظاهري پيدا کند.

تناسب اقتصادي و اجتماعي
 

طبقه ي اقتصادي - اجتماعي، يک نوع نگرش در زندگي ايجاد مي کند. وقتي دو نفر از لحاظ طبقه ي اقتصادي - اجتماعي با هم فاصله زيادي دارند نگرش به زندگي و رفتارشان با هم متفاوت مي شود. گاهي آدم هايي متعلق به طبقه ي اقتصادي - اجتماعي به اين طبقه مي رسند و صاحب خانه، ماشين و... مي شوند، اما مردم در يک برخورد يا يک نگاه به آن ها مي گويند: «تازه به دوران رسيده!» اين، نوع رفتار و نگرش آن هاست که مردم را متوجه اين موضوع مي کند. طبقه ي اقتصادي - اجتماعي به انسان ها يک نگرش، رفتار و بينش در زندگي مي دهد. بنابراين وقتي دو نفر از دو طبقه ي اقتصادي - اجتماعي متفاوت ازدواج کنند. از نظر نوع نگاه به زندگي خيلي با هم فرق دارند و نگرش آن ها به زندگي خيلي متفاوت است؛ به همين دليل دچار مشکلات بسيار مي شوند.

تناسب شخصيتي
 

هر انساني شخصيت ويژه ي خود را دارد. اگر دو نفر که ازدواج مي کنند، تفاوت هاي شخصيتي زيادي داشته باشند در رابطه ي خود دچار مشکلات زيادي مي شوند. فرض کنيد فردي از نظر شخصيتي برون گراست و راحت ابراز احساسات و عواطف مي کند و بيشتر دوست دارد در جمع باشد؛ اين فرد با کسي ازدواج مي کند که انساني درون گراست و ابراز احساسات برايش سخت است. حضور در جمع برايش خوشايند نيست و ارتباط برقرار کردن با افراد برايش دشوار است. اين دو در طولاني مدت دچار مشکل مي شوند، با هم هستند ولي احساس تنهايي مي کنند. جالب اين جاست که در ابتدا به خاطر خصوصيات متضادي که دارند جذب همديگر مي شوند، ولي به تدريج از هم فاصله مي گيرند و نمي توانند نيازهاي همديگر را برآورده کنند.

تناسب تحصيلي
 

اين تناسب هم نقش موثري در زندگي دارد. اما چون تحصيلات اکتسابي است جزو مسايلي است که گفته مي شود. اگر همه ي شرايط را دارند و بالقوه مي توانند ادامه تحصيل دهند در اين ازدواج مشکلي پيش نمي آيد. اگر دختر فوق ليسانس و پسر ليسانس است اشکالي ندارد، ولي اصولاً بهتر است که هر دو هم سطح باشند. گاهي دو نفر از مقطع ليسانس با هم آشنا مي شوند و ازدواج مي کنند. پسر دکترا مي گيرد، ولي دختر در همان مقطع مانده است. کم کم از هم فاصله مي گيرند و فضاي فکري آن ها بسيار متفاوت مي شود. اين تغيير در جايگاه ها مي تواند زنگ خطري براي زندگي مشترک باشد!

رضايت والدين
 

اين جا ديگر بحثي از تناسب هاي شما و همسرتان نيست و ماجرا مربوط به تناسب عروس و داماد با خانواده ها مي شود! از آن جا که عدم رضايت والدين تا سال هاي بسيار طولاني و حتي تا آخر زندگي تأثير خود را دارد. دو نفري که مي خواهند ازدواج کنند. بايد حتماً رضايت خانواده هاي شان را داشته باشند و آنان را متقاعد کنند. بايد دلايل مخالفت را دانست، چراکه اغلب تجربه ي آن ها باعث مي شود که دلايل درستي را مطرح کنند. اگر برخلاف همه ي تلاش ها يک زوج، والدين راضي نشدند بهتر است تا گرفتن رضايت صبر يا به ازدواج ديگري فکر کنند.
منبع: نشريه 7 روز زندگي شماره 126



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط