مقايسه ي فلسفه ي اخلاق آدام اسميت و روسو

بي مناسبت نيست مسئله اصلي فلسفه اخلاقي اسميت را با اساس عقايد فيلسوف ديگري كه همزمان او بود و ظاهراً پيشاهنگ سنت و ديگري جز سنت دنباله روان اسميت مي باشد مقايسه بكنيم. ژان ژاك روسو معاصر اسميت بود و اسميت هم احتمالاً او را در پاريس ملاقات كرده است. در اين زمان روسو قرارداد اجتماعي و اسميت احساسات اخلاقي را نوشته بود، ولي بعيد است كه اسميت بيش از سفر فرانسه (و در نتيجه پيش از نوشتن احساسات
پنجشنبه، 8 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مقايسه ي فلسفه ي اخلاق آدام اسميت و روسو

مقايسه ي فلسفه ي اخلاق آدام اسميت و روسو
مقايسه ي فلسفه ي اخلاق آدام اسميت و روسو


 

نويسنده: دكتر محمّدعلي همايون كاتوزيان




 
بي مناسبت نيست مسئله اصلي فلسفه اخلاقي اسميت را با اساس عقايد فيلسوف ديگري كه همزمان او بود و ظاهراً پيشاهنگ سنت و ديگري جز سنت دنباله روان اسميت مي باشد مقايسه بكنيم. ژان ژاك روسو معاصر اسميت بود و اسميت هم احتمالاً او را در پاريس ملاقات كرده است. در اين زمان روسو قرارداد اجتماعي و اسميت احساسات اخلاقي را نوشته بود، ولي بعيد است كه اسميت بيش از سفر فرانسه (و در نتيجه پيش از نوشتن احساسات اخلاقي) اين اثر روسو را خوانده باشد. در واقع هيچ مطلب، مستقيم يا غيرمستقيمي هم در كتاب اسميت نيست كه تشابهي بين عقايد اين دو ايجاد كند. برعكس، روش نوشتن و نقطه آغاز اين دو متفكر آنقدر از هم جداست كه انسان ممكن است اين دو را كاملاً متضاد يكديگر تشخيص دهد، ولي شايد اين تضاد بيشتر در شخصيت و روانشناسي اين دو باشد تا در ريشه علايق و عقايدشان. روسو در قرارداد اجتماعي برنامه خود را بر اين شرح اعلام مي كند: «در اين تحقيق، من هميشه خواهم كوشيد كه نشان دهم كه حق چه چيزي را تأييد مي كند و منافع [خصوصي] به چه حكم مي نمايد، بطوري كه عدالت و فايده به هيچ وجه از هم جدا نگردند.» (ص 5، تأكيد از ماست). شكي در ذهن ما نيست كه استنباطهاي حق و عدالت از سويي، و منافع و فايده از سوي ديگر، همان معادل مفاهيم حس همدردي و نوعدوستي، و حس خود-دوستي در كتاب اسميت است.
ملاحظه مي كنيد كه روسو نيز، درست مانند اسميت، قصد دارد كه حق و آزادي، عدالت و فايده، رفاه اجتماعي و علائق فردي را تلفيق كند و از اين نظر شايد هيچ متفكر برجسته قرن هيجدهم به روسو نزديك نباشد.
 
تفاوت امر در اين است كه روسو سعي دارد كه اين برنامه - يعني تلفيق عدالت اجتماعي و آزادي - را در چارچوب فلسفه اجتماعي برقرار سازد، حال آن كه موضوع بحث اسميت فلسفه اخلاقي است. البته در جهان عمل اين دو از يكديگر تفاوت چنداني ندارند ولي بديهي است كه نحوه بحث يكي از ديگري جدا مي شود. روسو نيز معتقد به وجود يك حالت طبيعي است اما اين صد در صد با «نظم طبيعي» اسميت يكسان نيست. «حالت طبيعي» براي روسو يا انعكاسي از ماقبل تاريخ است كه در هر حال از بين رفته و بازگشتني نيست، و يا - به احتمال قوي تر- فقط الگويي تخيلي است كه به آن وسيله روسو مي خواهد نيك سرشتي و آزادگي انسان «طبيعي» را با دژخويي يا اسارت انسان اجتماعي قياس كند: «انسان آزاد به دنيا آمده است، ولي من او را در همه جا در زنجير مي بينم. اين تغيير چگونه پديد آمد؟ نميدانم! چه چيزي آن را توجيه مي كند؟ فكر مي كنم كه بتوانم به اين سؤال پاسخ گويم.» به اين ترتيب «نظم طبيعي»، جوهر آن چه باشد، واقعيت آن در اجتماع موجود نيست و بازگشتني نيز نخواهد بود. پس براي اصلاح اجتماع بايد به وسايل مثبت توسل جست و تنها به هدفهاي «منفي» - مثلاً عدم دخالت دولت و استقرار آزاديهاي فردي كه دست كم پيام ثروت ملل است- اكتفا نكرد. به اين ترتيب است كه راه روسو از اسميت جدا مي شود، و براي استقرار يك برنامه وسايل مختلفي عرضه مي كند. روسو تمسخرانه ارسطو و گروسيوس، اين نيمه عيني گران عهد قديم را كه اسميت نيز با آنان معارضه دارد، خطاب مي كند و مي گويد: «من قبول دارم كه قدرت همه ناشي از خداست، ولي بيماري نيز اين چنين است. آيا بنابراين ما حق نداريم طبيب را فراخوانيم؟» (ص 8) لابد پاسخ اسميت به اين سؤال اين خواهد بود كه با استقرار مجدد «نظم طبيعي» كسي بيمار نمي شود! پيداست كه در نتيجه روسو عملاً كفه ترازو را به سود عدالت اجتماعي مي گرداند، حال آنكه اسميت - دست كم در ثروت ملل- آن را به جانب آزادي فردي حركت مي دهد.
خوانندگان ممكن است گمان برند كه اين مباحث و مناقشات چيزي جز داستانهاي دودخورده تاريخي نيست. اگر چنين است سخت در اشتباهند، زيرا عين اين مسائل، در لباس ديگري، سرفصل تمامي اختلافات ايدئولوژيك زمان ماست. پيشينيان ما آن چنان كه ما گاهي به غرور مي پنداريم، ساده و بي خبر نبودند. تحقيقاتي كه در همين دنياي امروز در چارچوب تكامل در زيست شناسي انجام مي پذيرد، و نتايجي كه ببار آورده است، شايد بار ديگر بررسي مسائل فردي و اجتماعي را در چارچوب تاريخ طبيعت مناسب سازد، و اين بار پايه اش را بر اطلاعات عيني و تجربي قرار دهد.
منبع: كاتوزيان، محمدعلي [همايون]؛ (1388) آدام اسميت و ثروت ملل، تهران، شركت سهامي كتاب هاي جيبي، چاپ سوم.




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط