يك انگليسي در نيشابور

فيتز جرالد-مترجم معروف رباعيات خيام به انگليسي- يك بار در نامه نوشته بود:«اين اشعار پراكنده به، گمان من منظومه اي بلند و پيوسته است؛ منظومه اي كه با تصويرهاي بامداد و گل آغاز مي شود و با تصوير شب و گور پايان مي پذيرد و در آن ميان، سرنوشت و احوال آدميان كه شبيه كوزه هاي سفالي اند، بيان مي شود.»
دوشنبه، 19 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
يك انگليسي در نيشابور

يك انگليسي در نيشابور
يك انگليسي در نيشابور


 

نويسنده: احسان رضايي




 
خيام، معروف ترين شاعر ايراني در دنيا
فيتز جرالد-مترجم معروف رباعيات خيام به انگليسي- يك بار در نامه نوشته بود:«اين اشعار پراكنده به، گمان من منظومه اي بلند و پيوسته است؛ منظومه اي كه با تصويرهاي بامداد و گل آغاز مي شود و با تصوير شب و گور پايان مي پذيرد و در آن ميان، سرنوشت و احوال آدميان كه شبيه كوزه هاي سفالي اند، بيان مي شود.»
به جز فيتز جرالد چند شاعر آلماني از جمله فردريش روزن كه در سال 1921 وزير خارجه آلمان شد، رباعيات خيام را ترجمه و او را به اروپايي ها معرفي كرده اند. اما اين ترجمه فيتز جرالد انگليسي از رباعيات حكيم خيام است كه براي شاعر ما آوازه اي جهاني به همراه آورده. اين ترجمه آن قدر معروف است كه نكته هايي از آن به ضرب المثل تبديل شده است.
 
ادوارد فيتز جرالد(1883-1809) مردي منزوي، دوستدار «دن كيشوت» و شاعري درجه سه بود. در 40 سالگي به صورت خيلي اتفاقي به آكسفورد رفت و در رشته ادبيات فارسي كه داوطلب چنداني نداشت، تحصيل كرد. بعد از فراگيري زبان فارسي دست به ترجمه متون ادبي فارسي زد.«منطق الطير» عطار و منظومه«سلامان و آبسال» جامي را طي يك سال به انگليسي برگرداند كه چندان مورد استقبال واقع نشد. اما براي ترجمه مجموعه كوچكي كه سال 1859 با نام«رباعيات عمر خيام؛ شاعر و منجم ايراني» منتشر كرد، پنج سال وقت گذاشت. كتاب شامل 75 شعر چهار مصراعي با عنوان نا آشناي«رباعي» بود كه شباهتي به آنچه مردم انگلستان از شعر مي شناختند، نداشت. اين اثر تنها زماني مورد توجه انکليسي زبان ها قرار گرفت كه يك سال پس از انتشارش دست به دو شاعر نامي آن روزگار، روزتي و سوين برن افتاد چند روز بعد، قيمت كتاب از يك پني به چند پوند رسيد و بلافاصله ناياب شد. فيتزجرالد در دو نوبت ديگر ترجمه اش را ويرايش كرد. به خاطر اين كار هم از ملكه ويكتوريا لقب«لرد»گرفت. و وقتي مرد، دوستداران شعر خيام شاخه اي گل رز از مزار خيام آوردند و بر سر گور او كاشتند. آنچه فيتز جرالد از خيام به غرب شناسانده(و به واسطه آن حتي در خود ايران هم توجه به خيام چند برابر شده)، دقيقاً ترجمه لفظ به لفظ رباعيات نيست. او همان طور كه در شعر انگليسي نوآوري كرد و قافيه و شعر چهار مصراعي را به آن وارد كرد، در ترجمه رباعيات هم خلاقيت به خرج داد و به نوعي آنها را بازسرايي كرد. فيتزجرالد گاهي يك رباعي را به شكل دو رباعي انگليسي ترجمه كرده و گاهي از چند رباعي، يك رباعي جديد ساخته است. مثلاً رباعي زير كه يكي از مشهورترين رباعي هاي«كايام» به حساب مي آيد،‌ نمونه جالبي است:
يك انگليسي در نيشابور
The moving finger writes and having write
Moveson;nor all your piety nor wit Sall lure it back to cancel half lineNor all your tears wash out a word of it
شبيه ترين رباعي خيام به اين شعر، اين رباعي زيباست:

از رفته قلم هيچ دگرگون نشود
 

يك انگليسي در نيشابور
وز خوردن غم به جز جگر خون نشود

 

گر در همه عمر خويش خونابه خوري
يك ذره از آنچه هست افزون نشود

شبيه ترين رباعي خيام به اين شعر، اين رباعي زيباست:

از رفته قلم هيچ دگرگون نشود
وز خوردن غم به جز جگر خون نشودنوشت مي گويد و او از اينكه قلم سرنوشت كار خودش را مي كند. فيتر جرالد آن مصراع را از مصراع چهارم يك رباعي ديگر برداشته است:

يك انگليسي در نيشابور

اي دل چو حقيقت جهان هست مجاز
چندين چه بري خوري از اين رنج دراز؟

تن را به قضا سپار و با درد بساز
كاين رفته قلم ز بهر تو نايد باز

يك انگليسي در نيشابور

ترجمه فيتز جرالد(يا اشعار عمر-فيتز جرالد!) يكي از معروف ترين آثار ادبي در زبان انگليسي است. بخش هاي مختلف اين اشعار به صورت ضرب المثل آمده. نويسندگاني مثل اوهنري و يوجين اونيل، عنوان آثارشان را از اين شعر ها گرفته اند و سخنان مختلف خيام، از جمله همان«themovingfinger writes» دائما ميان انگليسي زبان ها تكرار مي شود. حكايت با مزه اي هم هست كه مارك تواين- نويسنده معروف- در پيري خود مجموعه اي از رباعيات سرود كه عمدتاً بازي با همين رباعيات فيتز جرالد است. عنوان رباعيات مارك تويان بود:ARubaiyat-Age يا رباعيات عهد شباب(A بعد ازage، درجه است مثل نمره A). اين هم يك نمونه از رباعيات خيام، ترجمه فيتزجرالد و نقيضه مارك تواين. اول شاهكار خيام:

اسرار ازل را نه تو داني و نه من وين حرف معما نه تو خواني و نه من

هست از پس پرده گفت و گوي من و تو
چون پرده بر افتد، نه تو ماني و نه من

اين رباعي را فيتزجرالد نسبتاً وفادارانه ترجمه كرده:
 

يك انگليسي در نيشابور
There was the door to wich I found no keys
There was theveil trougt wich I might not see
Some little talk of ME and THEE
and the no more of THEE and ME-There was
اين هم شوخي مارك تواين با رباعي خيام -فيتزجرالد:
The was the door where of I had the key
-The Landlord too, whe double seemed to me
and then,ah then -Some heated talk there was
But Rags and Fragments were we, Me and He
يك انگليسي در نيشابور
يك انگليسي در نيشابور
منبع: نشريه همشهري جوان، شماره 307..



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط