گذشتن از پره هاي مرگ
نويسنده: ساناز دهخوارقاني
راز عبور شعبده بازان از پنکه هاي صنعتي در حال حرکت بدون اينکه ريز ريز شوند
عبور از پنکه هاي صنعتي
در اين نمايش شعبده باز پنکه صنعتي را که چيزي حدود دو متر و 50 سانتي متر ارتفاع دارد، روشن مي کند. صداي مهيب پنکه کافي است تا تماشاچيان را وحشت زده کند و نفس ها را در سينه هايشان حبس نمايد. گذشتن از ميان پره هاي بلند و برنده پنکه که با سرعت زياد مي چرخند، ديوانگي محض است؛ چراکه شعبده باز ممکن است ميان پره ها گير کند نصف شود يا دست و پايش قطع شوند يا هر نوع اتفاق ناگوار ديگري بيفتد؛ اتفاقاتي که با ديدن هيبت اوليه پنکه صنعتي چندان دور از ذهن نيست.
ولي شعبده باز در تصميم خود قاطع است. او از خطرات اين کار صحبت مي کند پيچ گوشتي برمي دارد و به سمت پره هاي در حال حرکت مي برد؛ جرقه هايي که از برخورد پيچ گوشتي و پره ها ايجاد شده تماشاچيان را به وجد مي آورد. شعبده باز پنکه را خاموش مي کند و جليقه محافظ، کلاه ايمني و دستکش هاي ضخيمي مي پوشد. او تمام تدابير امنيتي را پيش مي گيرد تا در صورت هرگونه اتفاق ناگواري، کمترين آسيب را ببيند. البته تمام اين کارها و دلهره ها و ترس ها، نمايش را مهيج تر مي کنند. شعبده باز پشت پنکه قرار مي گيرد، آن را روشن مي کند. دستيارانش پرده اي به جلو پنکه مي کشند و ما براي آخرين بار شعبده باز را از پشت پره هاي چرخان پنکه مي بينيم. پرده بسته شده و چراغ ها از پشت آن نورافشاني مي کنند سايه دست ها و بدن شعبده باز و پره هاي چرخان پنکه روي پرده ديده مي شود. شعبده باز دست خود را تا آرنج از ميان پره ها عبور مي دهد و از درز پرده بيرون مي آورد دستش را دوباره داخل مي کشد و براي ثانيه اي چراغ ها خاموش و دوباره روشن مي شوند. دستياران جادوگر پرده را باز مي کنند، او هنوز پشت پره هاي چرخان قرار دارد و حتي با عبور دادن دستش از پره هاي پر سرعت، هيچ زخمي برنداشته! اين بار قطعا جادويي در کار است؛ اين طور نيست؟ شعبده باز دستي تکان مي دهد و دستياران پرده را دوباره مي بندند. چراغ ها خاموش مي شوند و کمتر از چند ثانيه بعد دوباره روشن مي شوند. انعکاس نور هنوز تصوير و سايه شعبده باز را از پشت پره ها نشان مي دهد. حالا وقتش رسيده شعبده باز دستش را يک بار ديگر از ميان پره ها عبور دهد و از پرده ايي که جلوي پنکه کشيده شده بيرون مي آورد و بعد نوبت يه يک پايش مي رسد. او اين کار را به آرامي و با دقت انجام مي دهد؛ عجيب است که هنوز نصف نشده! چراکه سرعت پره ها زيادند و حتي اگر يک تکه کاغذ جلويش بگيريد، تکه تکه مي شود. تا اين لحظه او نيمي از بدنش را عبود داده و بيرون آورده و بعد نيمه ديگر و حالا صحيح و سالم جلوي پنکه مي ايستد، پرده کنار مي رود و پنکه هنوز در حال چرخيدن است. شعبده باز يک بار ديگر زندگي اش را به خطر انداخت؛ اما در عوض يک شگفتي ديگر آفريد. ولي چطور چنين چيزي ممکن است؟ آيا شعبده باز با وجود سرعت زياد، از ميان پره ها توانست به سلامت بگذرد؟
راز اين حقه چيست؟
پنکه روي پايه اي قرار دارد و به دستيار اين امکان را مي دهد با کشيدن يک نخ، پنکه را به جلو و عقب راست و چپ هدايت مي کند. راز ديگر اين حقه در هنر نورپردازي است. با عقب و جلو کردن پنکه، سايه آن نيز روي پرده کوچک و بزرگ مي شود و براي حل اين مشکل، تکنسين هاي نورپردازي دو نوع چراغ را پشت پنکه جاسازي کرده اند و همين باعث مي شود تماشاچيان تغييرات انجام شده در سايه را متوجه نشوند.
چراغ هاي اول روشن هستند. پنکه به پرده چسبيده و شعبده باز پشت آن قرار گرفته است و بينندگان او را از پشت پره هاي چرخان مي بينند. درست زماني که چراغ ها خاموش مي شوند، دستيار شعبده باز با کمک کابل هاي نامرئي که در دست دارد و به پايه پنکه بسته شده اند، پنکه را به عقب مي کشد، شعبده باز جلوي پنکه قرار مي گيرد و چراغ هاي دوم روشن مي شوند. اگرچه پنکه از پرده دور شده است، ولي به علت نور مخصوص اين چراغ ها اندازه سايه پنکه تغييري نمي کند. شعبده باز که هم اکنون جلوي پرده ايستاده است، مي تواند با خيال راحت و بدون کوچک ترين صدمه اي دستش را بيرون بياورد. سايه پنکه روي پرده، باعث مي شود تا تماشاچيان که او را پشت پنکه ديده بودند، تصور کنند او از ميان پره ها عبور کرده است. اين نمايش شايد به ظاهر ساده باشد؛ اما شعبده بازان بسياري به علت خطاهايي جزيي در زمان بندي و محاسبه فاصله ها دچار آسيب شده اند، مثلا در يکي از اجراها ديويد کاپرفيلد، دستيارش به علت نزديکي به پره هاي پنکه آسيب جدي ديد و آنها مجبور شدند برنامه را نيمه تمام به پايان برسانند.تلفن همراه درون بطري خالي
يکي از حقه هايي که شعبده بازان خياباني به کار مي برند، فرو بردن يک تلفن همراه از جداره بطري آب به درون آن است؛ چيزي که در نگاه اول غيرممکن به نظر مي رسد چراکه شيشه آب دهانه کوچک و تنگي دارد و حتي کوچک ترين تلفن هاي همراه هم نمي تواند از آن عبور کنند. انتهاي شيشه هم بسته است و عبور تلفن از آن غير ممکن به نظر مي رسد. در اين حقه شعبده باز ابتدا يک شيشه پلاستيکي خالي از آب را به شما نشان ميدهد و درست زماني که شما به فکر فرو رفته ايد که او چه چيزي در سرش مي گذرد و با اين شيشه خالي چه کار مي خواهد بکند، تلفن همراهي از جيبش بيرون مي آورد و يک تماس تلفني برقرار مي کند؛ اما زياد شما را منتظر نمي گذارد، تلفن را قطع مي كند تا با حركتي جادويي باز هم شما را شگفت زده کند. شعبده باز چندين بار با تلفن همراه بر سر شيشه ضربه مي زند و در حرکتي نمايشي، به شما نشان مي دهد که تلفن همراه از در بطري رد نخواهد شد. او انتهاي بطري را به شما نشان مي دهد و شما مي بينيد که بطري کاملا سالم است، جاي شک و ترديدي نيست. به نظرتان پس چطور مي خواهد تلفن را درون بطري قرار دهد؟ او يک بار ديگر انتهاي بطري را نشان مي دهد و ضربه اي ديگر به انتهاي بطري مي زند و پوووف، تلفن درون بطري جاي مي گيرد. آن قدر سريع اين کار را انجام مي دهد که شما هيچ چيز نمي بينيد، يک پلک زدن چند ثانيه اي کافي است و وقتي چشمانتان را باز کنيد، تلفن درون بطري جاي گرفته است، البته اميدواريم در اين فاصله زماني کسي زنگ نزند!
به نظر شما چطور چنين چيزي ممکن است؟ چطور شعبده باز يک تلفن همراه واقعي را درون بطري خالي آب جا داد؟ شعبده باز نشان داد که سر وته بطري سالم اند و هيچ کلکي در کار نيست، عقل سالم هم مي گويد که ممکن نيست يک تلفن همراه از بدنه پلاستيکي قوطي رد شود و درون بطري جاي گيرد.
راز اين حقه چيست؟
ولي چگونه؟ مرد ماسکي راز اين حقه را براي شما فاش مي کند. اول از هر چيز به ياد داشته باشيد که شعبده باز هم مانند هر حرفه ديگري به يک سري مقدمات و وسايل كار نياز دارد و اين شعبده باز است که اين وسايل را به عنوان ابزار کارش تهيه کرده و به کمک آنها حقه اي را طراحي مي کند. در اين نمايش هم شما به عنوان يک شعبده باز به يک بطري پلاستيکي نياز داريد. بطري خالي را بايد در دست بگيريد و از طرفي که به سمت شما قرار دارد، با تيغ موکت بري يا قيچي، پيش از شروع نمايش، يک برش روي بدنه بطري بزنيد، طول برش بايد به اندازه قد تلفن همراه تان باشد. در ابتداي نمايش شعبده باز تلفن همراه خود را برمي دارد و تماس مي گيرد و بعد با همان تلفن ضربههايي بر سر بطري مي زند. تمام اين حرکات نمايشي ذهن شما را به سمت اين واقعيت پيش مي برد که نه بطري و نه تلفن مشکلي ندارند، واقعي اند و حقه اي در کار نيست. اما در يک حرکت ناگهاني، زماني که شعبده باز وانمود مي کند قصد دارد با تلفن همراه به ته بطري ضربه بزند، به سرعت و با مهارت تلفن را از شکاف بطري درون آن هل مي دهد. اين حرکت آن قدر سريع و با مهارت بايد اجرا شود که بيننده حتي فرصت فکر کردن به اينکه چه اتفاقي مي افتد را پيدا نکند. حالا ديگر تلفن همراه درون بطري است و شما با خيال راحت مي توانيد آن را به تماشاچيان حيرت زده خود نشان دهيد. نگران نباشيد، اگر بطري را درست در دست بگيريد، به علت شفافيت بطري، آنها شکاف را نمي توانند ببينند.
شما که اين حقه ساده را ياد گرفتيد مي توانيد يک بار هم که شده براي دوستانتان اجرايش کنيد و وانمود نماييد شما هم يک شعبده باز ماهر و زبردست هستيد.
منبع: نشريه همشهري جوان شماره 312