حرفه؛ سارق بانک!

وسوسه پول هاي به امانت گذاشته شده در بانک ها، تبهکاران زيادي را در طول تاريخ به فکر سرقت از بانک ها انداخته است؛ تبهکاراني که براي اين سرقت هاي جنجالي شان از مدت ها قبل برنامه ريزي مي کردند و خيلي وقت ها با يک نقشه حساب شده به بانک ها حمله مي کردند. آنها در بيشتر موراد براي اينکه شناسايي نشوند چهره هايشان را با نقاب مي پوشاندند. با اين حال خيلي وقت ها از آنجا که روش دستبرد زدنشان به بانک هاي مختلف شبيه هم بود،
چهارشنبه، 28 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حرفه؛ سارق بانک!

حرفه؛ سارق بانک!
حرفه؛ سارق بانک!


 

نويسنده: مولود شاه کرمي




 
مشهورترين بانک زن هاي قرن بيستم بارها از زندان فرار کردند و سال هاي زيادي در ليست افراد تحت تعقيب پليس قرار داشتند
وسوسه پول هاي به امانت گذاشته شده در بانک ها، تبهکاران زيادي را در طول تاريخ به فکر سرقت از بانک ها انداخته است؛ تبهکاراني که براي اين سرقت هاي جنجالي شان از مدت ها قبل برنامه ريزي مي کردند و خيلي وقت ها با يک نقشه حساب شده به بانک ها حمله مي کردند. آنها در بيشتر موراد براي اينکه شناسايي نشوند چهره هايشان را با نقاب مي پوشاندند. با اين حال خيلي وقت ها از آنجا که روش دستبرد زدنشان به بانک هاي مختلف شبيه هم بود، توسط مأموران کار کشته پليس شناسايي و بالاخره دستگير مي شدند. اما نکته جالب اينجاست که در بين آنها سارقان مشهوري ديده مي شوند که بعد از دستگيري شان بارها از پشت ميله هاي زندان فرار کرده اند و سال هاي زيادي از عمرشان را تحت تعقيب پليس بوده اند.

هومر تشنه خون
 

هومر وان ميتر يکي از جوان ترين اعضاي گروه ديلينجر بود و همه مي دانستند که اين قانون شکن جوان تا چه اندازه تشنه خون است. او در آخرين نقشه سرقت از بانک ديلينجر با اين گروه همکاري داشت، سرقتي که در آن چهار رهگذر بي گناه به قتل رسيدند. زماني که هومر اولين دوران حبس خود را در زندان سپري مي کرد، مدير تحقيقات زندان که روي تک تک زنداني ها مطالعه مي کرد درباره هومر اين طور نوشت: «اين مرد يک جنايتکار از بدترين نوع آن است. اخلاقيات در اين مرد کاملاً از بين رفته و او در زندگي اش هدفي جز جرم و جنايت را دنبال نمي کند. او قلباً يک قاتل است و اگر در جامعه امنيت کامل برقرار شود مرداني مثل او مي بايد به واسطه خوي وحشي شان کنترل و محصور شوند.»
وان ميتر در ابتدا يک خدمتکار بود اما طولي نکشيد که در همان جواني وارد فعاليت هاي جنايتکارانه شد و در آخر هم در ماجراي سرقت از يک قطار دستگير و به زندان انداخته شد.
زماني که هومر در زندان بود به همراه يکي ديگر از زندانيان تصميم به فرار گرفت. يک شب هر دو مرد به يکي از نگهبان ها حمله کرده و او را بيهوش کردند اما هنوز پايشان را از زندان بيرون نگذاشته بودند که نگهبان هاي زندان، از ماجرا خبردار شدند و آنها را دستگير کردند. براي تنبيه وان ميتر دو ماه تمام در سلول انفرادي زنداني شد؛ او هر روز توسط مأموران زندان مورد ضرب و شتم قرار مي گرفت.
هفت سال از زنداني بودن هومر جوان مي گذشت او مورد عفو قرار گرفت. اما حتي بعد از عفو هم اين تبهکار جوان سراغ خلاف رفت. او با همکاري نيلسون و تامي کارول از بانک ميشيگان 30 هزار دلار به سرقت برد. هنوز چند روز از اين سرقت نگذشته بود که آنها مبلغ 32 هزار دلار از بانک مينه سيتا دزديدند.
وقتي هومر به گروه ديلينجر پيوست، در بسياري از سرقت هاي گروه ديلينجر در کنار آنها بود. او حتي يک بار در اينديانا به ديلينجر در سرقت از اداره پليس کمک کرد. اين تبهکار جوان به همراه ديلينجر تبهکار مشهور از اداره پليس جليقه هاي ضدگلوله و اسلحه دزديدند. در اين، سرقت هومر دل و جرأت زيادي از خود نشان داد و همين باعث شد تا ديلينجر او را در گروه نگه دارد.
وان ميتر مدت زيادي تحت تعقيب پليس قرار داشت تا اينکه در بيست و سوم آگوست 1934 چهار مأمور پليس او را محاصره کردند و تبهکار جوان را با شليک گلوله از پا درآوردند. گفته مي شود او آن قدر مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود که تقريباً چيزي از دست هايش باقي نمانده بود. هومر تشنه خون، در هنگام مرگ 27 سال بيشتر نداشت.

ويلي ماهره
 

ويلي ساتن يکي از مشهورترين بانک زن هاي قرن گذشته است که با اينکه در جريان بانک زني هاي خود هيچ وقت اسلحه پر از گلوله با خودش حمل نمي کرد و حتي يک نفر را هم در طول حرفه غيرفانوني اش نکشت اما هميشه يک سارق موفق به شمار مي رفت؛ شايد به خاطر همين بود که خيلي ها به او لقب ويلي ماهره را داده بودند.
راز موفقيت ويلي اين بود که او به جاي اينکه اسلحه در دست بگيرد با لباس مبدل دست به سرقت مي زد. مثلاً يک بار در نقش پستچي و يک بار هم در نقش مأمور پليس ظاهر مي شد. با اينکه در اين سال ها، ويلي چندين بار دستگير و زنداني شد اما هر بار از زندان فرار مي کرد و سرقت هايش را دوباره از سر مي گرفت. اولين بار که ويلي دستگير شد به اتهام سرقت به 30 سال زندان محکوم شد. اما دوستان او به صورت پنهاني، اسلحه وارد زندان کردند و ويلي، نگهبان را گروگان گرفت و با استفاده از يک نردبان از ديوار زندان بالا رفت و فرار کرد. بعد از دستگيري دوباره ويلي ماهره، اين بار او به 50 سال زندان محکوم شد. ولي باز هم نقشه فرار ديگري کشيد و با چند نفر ديگر از زندانيان از راه يک تونل از زندان خارج شد که البته روز بعد همگي آنها دستگير و دوباره به زندان برگردانده شدند. اما ويلي بيکار ننشست و باز هم براي آزادي خود نقشه کشيد و اين بار تصميم گرفت به روش سرقت هايش از زندان فرار کند. او لباس نگهبان زندان را پوشيد و شب هنگام با يک نردبان به طرف ديوار زندان رفت. مأمور شب که در حياط مشغول قدم زدن بود با ديدن ويلي نور چراغ قوه روي آن انداخت تا ببيند چه کسي پاي ديوار است؛ اما وقتي نور روي ويلي افتاد او در کمال خونسردي با صداي بلند طوري که مأمور شب بشنود فرياد کشيد: «همه چيز روبه راهه» و به اين ترتيب هيچ کس مانع فرار او نشد. نکته جالب اينجاست که با اينکه ساتن بيشتر سرقت هايش را در زماني که يک زنداني فراري بود انجام مي داد اما بيشتر عمرش را در زندان سپري کرده بود. ويلي يکي از شخصيت هاي مورد علاقه خبرنگاران بود؛ او يک بيمار رواني بود که به سرقت اعتياد داشت. يک بار در جواب خبرنگاري که از او پرسيده بود چرا فقط به بانک ها دستبرد مي زند گفته بود: «چرا از بانک سرقت مي کنم؟ چون از اين کار لذت مي برم. من عاشق اين کار هستم. وقتي در يک بانک مشغول سرقت هستم بيشتر از هر زماني در زندگي ام احساس زنده بودن مي کنم. من از ثانيه ثانيه اين کار لذت مي برم تا جايي که يکي دو هفته بعد از سرقت دوباره دلم مي خواهد سراغ بانک ديگري بروم. البته از نظر من پول بي ارزش ترين چيز است. فقط همين.»

شوهر ادنا خرگوشه
 

والني داويس و ادنا موراي معروف به «ادنا خرگوشه» يکي از مشهورترين زوج هاي سارق تاريخ هستند. اين زوج با همکاري يکديگر در دهه 30 بانک هاي بسياري را سرقت کردند البته والني با گروه ديلينجر، آلوين کارپيس و بارکر هم همکاري هايي داشت. والني داويس اولين سرقت خود را در دهه 1920 مرتکب شد. البته او مثل بيشتر سارقان از دزدي بانک يا پمپ بنزين آغاز نکرد، بلکه سرقتش را از بيمارستاني در تولسا شروع کرد. نگهبان شب در جريان اين سرقت به قتل رسيد و طولي نکشيد که داويس دستگير و به حبس ابد محکوم شد. او بعد از زنداني شدن تلاش کرد که فرار کند اما نقشه اش موفقيت آميز نبود. تا اينکه بعد از گذراندن هفت سال در زندان، بالاخره مرخصي با قيد ضمانت شامل حال او شد. اما وقتي زمان مرخصي به پايان رسيد داويس هرگز به زندان بازنگشت و ترجيح داد بقيه عمرش را به عنوان يک زنداني فراري سپري کند. او بعد از فرار نزد نامزد خود ادنا موري بازگشت و پس از مدتي دوباره به آلوين کارپيس و گروه بارکر که در آن زمان در اوج موفقيت هاي قانون شکنانه خود بودند پيوست. آنها با همکاري يکديگر، بانک هاي زيادي را با موفقيت سرقت کردند و حتي براي گرفتن پول دست به آدم ربايي هم زدند تا اينکه بالاخره داويس دستگير و به اتهام آدم ربايي و سرقت کلان از بانک به حبس ابد در زندان آلکاتراس محکوم شد.

هميلتون قرمزه
 

جان هميلتون مشهور به هميلتون قرمزه قانون شکني هاي خود را با دزدي هاي پيش پا افتاده شروع کرد و اولين بار به يک پمپ بنزين در ايالت اينديانا دستبرد زد. اما نکته عجيب اينجا بود که براي همين سرقت ساده به يک حبس ابد طولاني مدت يعني 25 سال زندان محکوم شد. اما هميلتون حتي وقتي هم که در زندان بود دست روي دست نگذاشت و سعي کرد در زندان با مشهورترين بانک زن هاي آن زمان يعني جان ديلينجر، هري پيرپونت و هومر وان ميتر ارتباط برقرار کند. مدتي بعد از اين ماجرا در 26 سپتامبر 1933 ده مرد زنداني که در ميان آنها هميلتون هم به چشم مي خورد با کمک اسلحه هايي که جان ديلينجر به صورت قاچاقچي بعد از آزادي مشروط خود وارد زندان کرده بود فرار کردند.
هميلتون و دوستان فراري اش، بعد از فرار از زندان متوجه شدند که جان ديلينجر دوباره دستگير شده و در زندان ايالتي آلن کانتي در ليما به سر مي برد. به خاطر همين اين گروه تبهکار تصميم گرفتند نقشه اي بکشند تا ديلينجر را آزاد کنند اما براي اجراي نقشه به پول احتياج داشتند و به خاطر همين اين مردان خلافکار به اوهايو رفتند و به بانک ملي شهر سنت مري در اوهايو دستبرد زدند و با 12 هزار دلار پول نقد از اين بانک پا به فرار گذاشتند.
بعد از سرقت بانک، حالا نوبت به اجراي مرحله دوم نقشه يعني نجات ديلينجر بود اما هميلتون ترجيح داد وارد زندان ليما نشود و از بيرون کشيک بدهد تا همدستانش باقي نقشه را عملي کنند اين نقشه موفقيت آميز بود و ديلينجر معروف از زندان فراري داده شد.
 
جان هميلتون در سال هاي بعدي زندگي اش خلاف هاي زياد انجام داد؛ از جمله بانک زني با گروه ديلينجر که يکي از اين سرقت ها در ماه ژانويه سال 1934 اتفاق افتاد. اين گروه گانگستر از بانک شيکاگو 2376 هزار دلار به سرقت بردند. در جريان اين سرقت يک پليس با شليک گلوله يکي از اعضاي گروه از پا درآمد و به همين دليل با مرگ افسر پليس، جان ديلينجر به عنوان متهم به قتل شناخته شد؛ اين در حالي بود که شاهدان حاضر در محل همگي مدعي بودند که جان هميلتون گلوله را شليک کرده و قاتل است.
به اين ترتيب جان هميلتون هم به يکي از گانگسترهاي مورد نفرت مردم تبديل شد. اين در حالي بود که ديلينجر و يکي از همدست هايش به نام هري پيرپونت در زندان به سر مي بردند. با اين حال ديلينجر باز هم از زندان گريخت و هميلتون دوباره به او پيوست تا بانک زني هاي بيشتري را با همکاري هم انجام بدهند. اما طولي نکشيد که در بيست و سوم آوريل 1934 جان هميلتون زماني که به همراه ديلينجر و پيرپونت در کنار جاده اي در خودرويي که دزديده بودند در حال استراحت بودند مورد حمله پليس قرار گرفتند و هميلتون قرمزه زخمي شد. از آنجا که هر سه مرد تحت تعقيب بودند، ديلينجر نمي توانست دوست قديمي خود را براي درمان نزد پزشک ببرد و به اين ترتيب زخم گلوله اي که به پاي هميلتون خورده بود جان او را گرفت.

رکورد دار کشتن مأموران
 

نيلسون يکي از اولين اعضاي گروه تبهکار جان ديلينجر بود که در کنار هومر وات ميتر در وحشيگري شهرت زيادي به هم زده بود. گفته مي شود که او در ميان شهروندان آمريکايي رکوردار کشتن بيشترين مأمور اف بي آي است و در سرقت از بانک تا زمان مرگش يعني درگيري با رينگتون پرونده قطوري دارد. نيلسون 13 ساله بود که به جرم سرقت خودرو دستگير شد و دادگاه او را به گذراندن 18 ماه در دار التاديب محکوم کرد. بعد از آزادي از دار التاديب نيلسون عضو يکي از گروه هاي خلافکار محلي شد. گروه نيلسون به خلافکاران تيپ مشهور بود. گروه تيپ از خانه ثروتمندان سرقت مي کردند و هدف اصلي آنها سرقت جواهرات بود تا اينکه در آوريل 1930 نيلسون براي اولين بار به بانک دستبرد زد و با برداشتن چهار هزار دلار پا به فرار گذاشت.
نيلسون در جريان يکي از سرقت هايش همسر شهردار شيکاگو را دزديد؛ زن شهردار بعدها براي شناسايي چهره نيلسون به مأموران پليس گفت: «او مرد خوش چهره اي بود و بيشتر شبيه پسر بچه به نظر مي رسيد با موهايي سياه و صورتي بچه گانه» از آن موقع به بعد بود که همه نيلسون را به اسم نيلسون بيبي فيس مي شناختند. نيلسون اولين قتل خود را در گروه تيپ و هنگام سرقت از يک رستوران انجام داد و در اين سرقت، دلال سهامي را که در آنجا بود به قتل رساند. در جريان اين سرقت بيشتر اعضاي گروه از جمله نيلسون بيبي فيس دستگير و به زندان محکوم شدند که البته نيلسون نقشه فرار از زندان را کشيد و زماني که آنها را از يک زندان به زندان ديگر منتقل مي کردند فرار کرد.
نيلسون سرقت هايش را با هومر وان ميتر و ادي گرين انجام مي داد. گفته مي شود در جريان يکي از سرقت ها نيلسون به طرف عابر پياده اي که فرياد مي کشيد و دزدها را نشان مي داد شروع به تيراندازي کرد و او را به قتل رساند؛ همين باعث شد تا او تبديل به تحت تعقيب شماره يک اف بي آي و دشمن مردم شود. پليس همچنان به دنبال نيلسون بيبي فيس بود تا اينکه او در مأموريتي مشهور به نبرد بارينگتون کشته شد البته باز هم پيش از مرگ دو نفر از مشهورترين مأموران اف بي آي را به کام مرگ فرستاد. نيلسون بيبي فيس در زمان مرگ 25 سال بيشتر نداشت.

بارون لاما
 

هرمان لاما يکي از بانک زن هاي مشهور آلمان بود که همه او را به نام پدر بانک زني مدرن و با نام مستعار بارون مي شناسند. او به دليل سبک بسيار ظريف و نقشه هاي حساب شده اش در هنگام سرقت که درست مثل عمليت هاي نظامي بود بسيار شناخته شده است. او مدتي پيش از شروع جنگ جهاني اول به آمريکا مهاجرت کرد و در آنجا شروع به ياد گرفتن آموزش هاي نظامي کرد و تاکتيک هاي رزمي زيادي ياد گرفت که بعدها در جنايت هايش از آنها استفاده مي کرد.
روش سرقت هاي بارون به تکنيک لاما مشهور بود و خيلي زود توسط ديگر بانک زن ها مورد تقليد قرار گرفت. يکي از مشهورترين روش هاي دزدي لاما مطالعه يک بانک به صورت دقيق و کشيدن نقشه هاي متعدد براي فرار بود. يکي ديگر از اصول کار لاما اين بود که هر يک از اعضاي گروه او يک نقش را بر عهده داشتند.
مثلاً يک نفر راننده بود، يک نفر ديگر مسوول کشيک دادن. به اين ترتيب تمام مسؤوليت ها در گروه بارون تقسيم مي شد. همچنين او اعضاي گروه خود را مجبور مي کرد پيش از اجراي نقشه سرقت يک بار آن را تمرين کنند و تا زماني که مطمئن نمي شد گروه براي اين کار آماده است هرگز دست به سرقتي نمي زد.
با تمام اين تفاسير، بارون لاما در سن 40 سالگي و در حين اجراي نقشه سرقت از بانک کشته شد. گفته مي شود دويست پليس او را محاصره کرده بودند و او براي اينکه در چنگال قانون گرفتار نشود و مورد محاکمه قرار نگيرد با شليک يک گلوله به سرش خودکشي کرد.

آلوين مورد اعتماد
 

آلوين کارپيس دوران کودکي خود را در کانزاس گذراند و در سن 10 سالگي نقش پيغام رسان گانگسترها را بازي مي کرد و خيلي زود مورد اعتماد بودن او در ميان تبهکاران زبانزد شد. وقتي که آلوين 19 ساله بود، در يک سرقت شرکت کرد و همان موقع دستگير و به 10 سال حبس محکوم شد. آلوين در زندان با فرد بارکر يکي از بانک زن هاي مشهور آن زمان آشنا شد. خانواده بارکر همگي خلافکار بودند و در دزدي هايشان بدون هيچگونه معطلي اي دست به قتل مي زدند. کارپيس بعد از اينکه مورد عفو مشروط قرار گرفت خيلي زود به آنها پيوست. آنها گروه کارپيس - بارکر را تشکيل دادند سرقت هاي مسلحانه کارپيس همچنان ادامه داشت و دستگيري او هر روز سخت و سخت تر مي شد. در ميان مأموران اف بي آي ادگار هوور قسم خورده بود که خودش شخصاً کارپيس را دستگير کند. در ماه مي سال 1936 اف بي آي مخفيگاه کارپيس را شناسايي کرد و مأموران مخفي خودرو او را محاصره کردند. کارپيس براي فرار خود تا پاي مرگ مبارزه کرد. نکته جالب اينجا بود که در اين مأموريت به هيچ يک از نيروهاي پليس دستبند داده نشده بود تا در صورت دستگيري کارپيس دستبند را به دست هاي او ببندند به خاطر همين وقتي او را دستگير کردند با يک زنجير دست هاي او را بستند و به اداره پليس بردند. کارپيس در دادگاه به حبس ابد محکوم شد و تا آخر عمر در زندان آلکاتراس به سر برد.

فلويد خوش چهره
 

فلويد بزرگ شده اوکلاهاما بود. او اولين بار به جرم سرقت سه دلار و پنجاه سنت از اداره پست در سن 18 سالگي دستگير شد و اين شروع سرقت هاي فلويد خوش چهره بود. سرقت هاي کوچک فلويد باعث شد تا او به پنج سال زندان محکوم شود. هنوز مدت حبس پسر جوان تمام نشده بود که مورد عفو قرار گرفت. فلويد وقتي از زندان آزاد شد قسم خورد که ديگر رنگ زندان را نبيند و از آن موقع شروع به همکاري با خلافکاران بزرگ کانزاس سيتي کرد. در همين زمان بود که نام مستعار خوش چهره را روي فلويد گذاشتند. چرا که بيشتر کارمندان بانکي که فلويد از آنها سرقت کرده بود درباره مشخصات او به پليس مي گفتند: «پسري خوش چهره با گونه هايي سرخ و برآمده» فلويد خوش چهره، تحت تعقيب قرار داشت تا اينکه در سال 1930 دستگير و به جرم سرقت از بانک اوهايو سيلوانيا دستگير شد. با اينکه فلويد از زندان فرار کرد اما جلسه دادگاه او در غيابش تشکيل شد و در نتيجه آن فلويد به 15 سال زندان محکوم شد. او سه سال تحت تعقيب بود تا اينکه يک روز که در هواي مه آلود مشغول رانندگي بود به دليل مه غليظ راهش، با اتومبيل ديگري تصادف کرد. البته فلويد در اين تصادف زخمي نشد اما خودرو اش به شدت آسيب ديد و پس از شناسايي اتومبيل او، پليس رد او را شناسايي کرد و در يک عمليات نفسگير موفق شد به ضرب گلوله او را از پا درآورد.

جان ديلينجر دوست داشتني
 

جان ديلينجر در اکثر سرقت هايش از روي پيشخوان به طرف جايگاه کارمندان بانکي مي پريد و اين حرکت او زبانزد همه بود. در ماجراي يکي از سرقت هايي که نقشه آن را ديلينجر کشيده بود، مأمور پليسي کشته شد و با اينکه شاهدان ماجرا مدعي بودند هميلتون اين کار را کرده اما ديلينجر متهم به کشتن پليس و به اتهام قتل تحت پيگرد قانوني قرار گرفت. ديلينجر و گروهش در اينديانا دست به بانک زني هاي متعددي زدند و در مجموع 300 هزار دلار به جيب زدند. گفته مي شود جان ديلينجر در دوران تبهکاري اش 13 مرد قانون را به قتل رساند اما هيچ کدام از اين اتهام ها به اثبات نرسيد. هرچه وحشيگري هاي ديلينجر و گروهش بيشتر مي شد نام ديلينجر در ليست افراد تحت تعقيب پليس پررنگ تر مي شد. در اين ميان فرارهاي پي در پي او از زندان بر شهرت و افسانه جان ديلينجر اضافه مي کرد. يکي از مشهورترين فرارهاي ديلينجر مربوط به فرار از زندان ليک کانتي است؛ او به وسيله يک اسلحه چوبي نگهبان ها را فريب داد و حتي خودروي کلانتر را دزديدند و با آن پا به فرار گذاشت. جان ديلينجر در اين سال ها تحت تعقيب قرار داشت تا اينکه مأموران اف بي آي رد او را در تئاتر بيوگراف شيکاگو زدند. وقتي جان ديلينجر از تئاتر بيرون آمد مأموران اف بي آي شروع به تيراندازي به طرف او کردند و هرچند تبهکار بزرگ قصد فرار داشت اما گلوله ها راه او را سد کردند و جان در 21 سالگي از دنيا رفت.
منبع: نشريه همشهري سرنخ شماره 112.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط