نویسنده: فرج الله قاسمی *
ادله ی قرآنی ضرورت حکومت
در مورد ضرورت حکومت، آیات قرآنی زیادی وجود دارد که در آنها یا به صورت صریح و یا با اشاره به این موضوع پرداخته شده است. لذا در این بخش به برخی ازآنها اشاره می کنیم:1- ضرورت تشکیل حکومت با توجه به اهداف بعثت انبیا. پیاده شدن اهداف انبیا، تلازم عقلی با برقراری و تشکیل حکومت دارد. قرآن کریم که در آیه «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باسٌ شدیدً و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب انَّ الله قویٌّ عزیز» (حدید (57): 25)، از جمله اهداف انبیا را استقرار قسط و عدل بر شمرده است. عبارت «لیقوم الناسُ بالقسط» از جمله غایت و غرض های ارسال رُسُل و انزال میزان را اقامه
قسط و عدل توسط مردم می داند. همچنین در آیات دیگری از قرآن، اهداف و وظایف انبیای الهی برقراری جامعه توحیدی ضد طاغوت، پرستش خدا و عبودیت (ر.ک: نحل (16) 36؛ اعراف (7): 59، 65، 73 و 85؛ مائده (5): 72؛ عنکبوت (29): 16)، رهانیدن انسانها از اسارتها و حاکمیت مستضعفین (اعراف (7): 157) و تعلیم و تربیت (جمعه (62): 2) ذکر گردیده است. بی تردید پیاده شدن این اهداف، نیازمند سیاست گذاری، برنامه ریزی و فراهم نمودن امکاناتی می باشد که بدون تشکیل حکومت و دستگاههای حکومتی امکان پذیر نیست. در واقع این دو، ملازمه عقلی وجود دارد و اجرای اهداف انبیا بدون وجود حکومت ممکن نیست.
2- در داستان بنی اسرائیل می خوانیم هنگنامی که بر اثر هرج و مرج داخلی و نداشتن حاکمیت قوی و لایق، گرفتار ضعف و فتور و شکست شدند و دشمنان بر آنان مسلط گردیدند، نزد پیامبر خویش آمدند و گفتند: «زمامداری برای ما انتخاب کن تا تحت فرماندهی او در راه خدا پیکار کنیم. پیامبرشان گفت: شاید اگر دستور جهاد به شما داده شود سرپیچی نمایید و در راه خدا پیکار نکنید. گفتند: چگونه ممکن است در راه خدا جهاد نکنیم در حالی که از خانه و فرزندانمان رانده شدیم؟ شهرهای ما به وسیله ی دشمن اشغال شده و فرزندانمان اسیر گشته اند» (بقره (2): 246).
گرچه در این آیه، به یکی از ابعاد و آثار وجود زمامدار برای یک قوم و ملت اشاره شده و در آن مسأله مبارزه با دشمنان خارجی و پاک کردن شهرها از لوث وجود بیگانگان و آزادی از اسارت مطرح است، ولی مسلم است که در ابعاد دیگر نیز صادق می باشد. قرآن با این تعبیر نشان می دهد که بدون تشکیل حکومت با حاکمیتی قوی، رسیدن به آزادی و آرامش اجتماعی ممکن نیست. ممکن است تصور شود که در خواست بنی اسرائیل در اینجا تنها برای تعیین فرمانده لشگر بود، نه زمامدار! ولی باید توجه داشت که تعبیر به ملک به معنای زمامدار در تمام شؤون است؛ هر چند برنامه اصلی او در این ماجرا پیکار با دشمنان خارجی بوده است (مکارم شیرازی و دیگران، بی تا، ج 10: 22).
مراغی در تفسیر خود می نویسد: «بنی اسرائیل به پیامبر خود گفتند که امیر و حاکمی برای ما انتخاب کن تا تحت تدبیر و مدیریت او [قرار گرفته] فرماندهی جنگ و تنظیم امورمان را به او بسپاریم. این روش بنی اسرائیل بوده است که قوام امور زندگی خود را به ملک و فرماندهی بسپارند و بر گرد او جمع شوند تا اجرای احکام آنها و مبارزه با دشمنان را انجام دهد» (مراغی، بی تا، ج 2: 216). لذا درخواست بنی اسرائیل برای
زمامدار در تمامی امور زندگی است و تشکیل حکومت نیز لازمه زمامداری است. از این بیان قرآن و عدم ردّ آن، ضرورت تشکیل حکومت با زمامداری که امور زندگی به آن سپرده شود استفاده می گردد.
3- خداوند در همین ماجرا در چند آیه ی بعد، سخن از شکست لشگر جالوت در برابر بنی اسرائیل به میان آورده است: «فهزموهم باذن الله و قتلَ داود جالوتَ و آتاهُ الله الملک و الحکمة و علمه مما یشاءُ و لو لا دفعُ اللهِ الناسَ بعضهم ببعضٍ لَفَسَدَتِ الارضُ و لکنَّ الله ذو فضلٍ علی العالمین» (بقره (2): 251). جمله اخیر به خوبی نشان می دهد که اگر حکومت مقتدر و نیرومندی نباشد و جلوی طاغیان و سرکشان را نگیرد، زمین پر از فساد می شود. به این ترتیب، حکومت عادلانه، یکی از عطایای بزرگ الهی است که جلوی مفاسد دینی و اجتماعی را می گیرد (مکارم شیرازی و دیگران، بی تا، ج 10: 23). علامه طباطبایی در ذیل آیه فوق می نویسد: «سعادت نوع بشر به حد کمال نمی رسد، مگر به اجتماع و تعاون و معلوم است که اجتماع و تعاون شکل نمی گیرد، مگر وقتی که وحدتی در ساختمان اجتماع پدید آید و اعضای اجتماع و اجزای آن با یکدیگر متحد شوند؛ به گونه ای که تمامی افراد اجتماع چون تن واحد شوند، همه، هماهنگ با یک جان و یک تن، فعل و انفعال داشته باشند. وحدت اجتماعی و محل و مرکب این وحدت که عبارت است از اجتماع افراد نوع، حالی شبیه به حال وحدت اجتماعی عالم شهود و محل آن دارد» (طباطبایی، 1417ق، ج2: 216). مراغی نیز در ذیل این آیه اختیار ملک و فرمانروای عادل را برای جلوگیری از اختلاف ناگزیر می داند (مراغی، بی تا، ج 2: 227).
4- آیات 43 تا 56 سوره یوسف که به خواب پادشاه مصر و تعبیر آن توسط حضرت یوسف اشاره دارد، ضرورت وجود حکومت و حاکم مدیر و مدبر و آگاه را برای جوامع انسانی در مواقع بحرانی آشکار می سازد.
5- ذکر حکومت به عنوان نعمت، دادن نعمت از جانب خداوند به بنده بر مبنای نیاز و ضرورت زندگی انسانها به آن می باشد و ذکر حکومت به عنوان نعمت از جانب خداوند به مفهوم نیاز زندگی اجتماعی انسان به حکومت است. نعمت بودن، نه تنها منافاتی با ضرورت ندارد، بلکه می تواند با آن، تلازم عقلی داشته باشد و در غیر این صورت عبث خواهد بود. لذا آیات متعدد قرآن کریم که حکومت را به عنوان نعمت، مطرح می کنند، ضرورت وجود حکومت را به روشنی بیان می نماید.
از آیات متعددی از قرآن کریم بر می آید که حکومت الهی یکی از نعمت های بزرگ خداست و این به خاطر نقش مهمی است که در نظم جامعه اسلامی و جلوگیری از مظالم و ستم ها و فراهم ساختن شرایط تکامل انسانها دارد (مکارم شیرازی و دیگران، بی تا، ج 10: 25-26).
الف- در آیه ی 79 سوره انبیا درباره ی حضرت داود و فرزندش سلیمان (علیه السلام) آمده است: «و کلاً آتینا حکماً و عِلماً»؛ به هر یک از آنها حکومت و علم دادیم. دادن مقام حکمفرمایی و دانش به داود و سلیمان، حاکی از نعمتی است که خداوند در راستای تشکیل حکومت به آنها عطا نموده است.
ب- قرآن کریم در آیه 20 سوره مائده، ضمن برشمردن نعمت های الهی بر بنی اسرائیل می فرماید: «وَ إِذ قالَ موسی لقومِهِ یا قومِ اذکُرُوا نعمت اللهِ علیکم اذ جَعَلَ فیکُم انبیاءَ و جعلکم مُلُوکاً و آتاکم ما لم یوتِ احداً من العالمین». البته همه ی بنی اسرائیل حاکم و سلطان نبودند، ولی هنگامی که از میان آنان حاکمانی بر می گزیند، درباره آنها به عنوان یک قوم و ملت چنین خطابی می کند که خداوند شما را حاکمان و پادشاهان قرار داد.
بعضی از مفسرین گفته اند: مراد از اینکه فرمود: «شما را ملوک قرار داد» همان صاحب حکومت و دولت شدن است که به وسیله طالوت و پس از وی داود و پس از آن، جناب سلیمان و سایر پادشاهان انجام شد. بنابراین تفسیر، آیه شریفه حکایت از روزگاری دارد که هنوز ملک و سلطنتی در بین بنی اسرائیل به وجود نیامده بود و موسی (علیه السلام) می خواسته از پیش و به عنوان یک پیش گویی و اخبار از غیب به آنان وعده دهد که روزگاری خواهد رسید که شما در آن روزگار صاحب تشکیلات حکومتی و مقام پادشاهی خواهید شد؛ چرا که در زمان خود موسی (علیه السلام) چنین وضعی نداشتند (رشید رضا، بی تا، ج6: 323). خداوند متعال در این آیه، یکی از نعمت هایی را که در راستای تمامیت نعمت و هدایت به بنی اسرائیل اعطا فرموده است را صاحب حکومت و دولت شدن می داند. لذا خداوند یکی از نعمت هایی را که در جهت هدایت و اتمام نعمت برای انسانها ضروری می داند، همان تشکیل حکومت و در رأس آن، زمامدار عادل است.
ج- در آیه ی 35 سوره ص از زبان حضرت سلیمان می خوانیم: «قالّ ربِّ اِغفر لِی وَ هَب لی مُلکاً ینبغی لِأحدٍ من بعدی اِنَّک انت الوهاب» در این آیه، حضرت سلیمان از خداوند درخواست نوعی از حکومت را می کند. خداوند نیز دعای او را مستجاب کرده،
حکومتی عظیم و مواهبی بی نظیر به او بخشید. درخواست حکومت از جانب سلیمان و موهبت آن از طرف خداوند بر مبنای نیاز و ضرورتی است که سلیمان در راستای تکامل و هدایت قوم خود می دانسته است.
د- در آیه 54 سوره نساء آمده است: «أم یحسدونَ الناسَ علی ما آتاهمُ الله من فضلِه
ِ فقد آتینا آل ابراهیمَ الکتابَ و الحکمهَ و آتیناهم ملکاً عظیما». این مسأله تا اندازه ای از اهمیت برخوردار است که بخشیدن حاکمیت، هم ردیف عزت و بازپس گرفتن آن، قرین ذلت شمرده شده است. علامه طباطایی در تفسیر این آیه می نویسد: «مراد از ملک، معنایی اعم از ملک مادی بوده و شامل ملک معنوی؛ یعنی نبوت و ولایت حقیقی بر هدایت خلق و ارشاد آنان نیز می شود» (طباطبایی، 1417ق، ج4: 377). دادن ملک و حکومت به آل ابراهیم از جانب خداوند، فضلی است در جهت نیاز انسان.
هـ - خداوند در آیه 26 سوره آل عمران، می فرماید: «قلِ اللهمَّ مالکَ الملکِ توتِی الملکَ مَن تشاءُ و تنزِعُ الملکَ مِمَّن تشاءُ و تُعزُّ من تشاءُ و تُذِلُّ من تشاءُ بیدِکَ الخیرُ انَّکَ علی کلِّ شیءٍ قدیر».
6- دعوت به حکومت. در بررسی آموزه های قرآنی، آیاتی وجود دارد که به حکومت اسلامی دعوت می کند. قرآن کریم، تشکیل حکومت را به عنوان یک ضرورت تلقی کرده است. در واقع ضرورت تشکیل حکومت، یک حقیقت دینی است. این حقیقت را می توان از دعوت قرآن استنباط کرد:
الف- «إنّا انزلنا الیکَ الکتابَ بالحقِّ لِتَحکُمَ بینَ الناسِ بما أراکَ اللهُ...» (نساء (4): 105).
این آیه، بیانگر قسمتی از شؤون ولایت عمومی در مجتمع اسلامی است (همان: 122). خداوند متعال در این آیه، داوری و حکومت بین مردم در امور اختلافی دینی و اجتماعی را غایت و هدف از انزال کتاب قرار داده است؛ اختلافات و منازعاتی که بدون وجود یک حاکم و حکومت حل نخواهد شد.
ب- «ألَم تَرَ إلی الذین اوتوا نصیباً من الکتابِ یدعونَ الی کتابِ اللهِ لِیَحکُمَ بینَهُم ثمَّ یتولی فریقٌ منهُم و هم معرِضُون» (آل عمران (3): 23).
در این آیه نیز دعوت به حکومت اسلامی را شاهدیم (شمس الدین، 1375: 31). پس آنها - اهل کتاب - که نصیبی از کتاب به آنها داده شده است، باید حاکمیت و حکومت قرآن را در میان خود بپذیرند. از این رو، دعوت به حکم الهی شده اند؛ ولی آنها
روی گردانند. در حالی که اجرای احکام و اهداف قرآن، جز با تشکیل حکومت میسر نمی باشد.
ج- «وَ أنِ احکُم بینَهُم بما انزلَ اللهُ و لا تتبع أهواءَهُم و احذَرهُم ان یفتنوکَ عن بعضٍ ما انزل الله الیک فان تولوا فاعلم انَّما یریدُ الله ان یُصیبَهُم ببَعضِ ذُنُوبهم و أنَّ کثیراً مِنَ الناسِ لَفاسِقونَ أ فَحُکمَ الجاهلیهِ یبغُونَ و من احسنُ من اللهِ حکماً لِقَومٍ یوقنون» (مائده (5): 49 و 50).
خداوند خطاب به پیامبر می فرماید: «ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا اینکه در میان اهل کتاب بر طبق آن حکم کنی». چنانچه «أن»، مصدریه و فعل امر، صله ی آن باشد می توان گفت که عطف بر «بالحق» است؛ یعنی ما قرآن را به حق و برای اینکه بر طبق آن حکم کنی، نازل کردیم (طبرسی، 1377، ج 1: 334). در این آیه، خداوند به پیامبر خود تأکید می کند که در میان اهل کتاب بر طبق حکم الهی داوری کن؛ زیرا اجرای احکام و حکم کردن بر طبق قرآن از امور اجتماعی است که با تشکیل حکومت امکان پذیر است.
7- اهمیت دادن قرآن به مسأله حکومت. این مسأله به اندازه ای دارای اهمیت است که خداوند به پیامبر فرمان می دهد که خلافت و ولایت علی (علیه السلام) را ابلاغ فرماید و در غیر این صورت، ابلاغ رسالت نکرده است: «یا أیُّهَا الرسولُ بَلِّغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَه...» (مائده (5): 67). به راستی کدام مسأله در اسلام این چنین اهمیت دارد که اگر به آن اهتمام نشود، مساوی با عدم ابلاغ رسالت باشد. البته موضوع آیه، اعلام ولایت حضرت علی (علیه السلام) و اینکه چه کسی باید حاکم باشد، است. ولی اصل مسأله حکومت نیز از مسائلی است که اهمیت تشکیل و تداوم آن از این آیه استفاده می شود؛ چرا که تا حکومتی برقرار نباشد، بحث از وجود تعیین حاکم معنا نخواهد داشت. از این رو، می توان گفت که ضرورت وجود حکومت، فرض گرفته شده است.
همچنین، قرآن کریم در مورد شایعه کشته شدن پیامبر در جنگ احد که گروهی از مسلمین با شنیدن این شایعه، متفرق شدند و پشت به قتال کردند، می فرماید: «وَ ما محمدٌ إِلا رسولٌ قَد خَلَت من قبلهِ الرُّسُل أ فإِن ماتَ أو قُتِلَ انقلبتُم عَلی أعقابِکُم وَ مَن ینقلِب علی عقبیهِ فَلَن یَضُرَّ اللهَ شیئاً و سیجزِی اللهِ الشاکرین» (آل عمران (3): 144).
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می نویسد: «محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) سمتی جز رسالت از ناحیه ی خدا ندارد (مانند سایر رسولان که وظیفه آنها فقط رسالت از جانب پروردگارشان است). او نه مالک امر خودش است و نه امور عالم. امر عالم، تنها به دست خدا است. دین هم، دین خدا است و باقی خواهد ماند. پس چه معنا دارد که شما مسلمانان، ایمان خود را وابسته به زنده بودن آن جناب کنید؛ به گونه ای که اگر آن جناب به مرگ طبیعی یا به قتل از دنیا برود قیام به دین خدا را رها کرده و به قهقرا و عقب برگردید و هدایت خود را از دست داده و دچار گمراهی شوید» (طباطبایی، 1417ق، ج 4: 37-38). بنابراین، مقصود، رسول به ذاته نیست، بلکه آنچه که رسول برای هدایت و کمال انسانها آورده، ملاک است که حکومت نیز از آن جمله است. از این رو، اگر پیامبر کشته شود یا از دنیا برود، نباید نظام اجتماعی مسلمین و حکومت اسلامی از هم بپاشد و شما باید پس از وی، تحت لوای آن کس که پس از پیامبر، حاکم و زعیم شماست، هدایت یابید. این مطلب، نمایانگر پیوستگی و انسجام حکومت اسلامی و معارف و نظام نازل شده بر پیامبر است. پس اصل وجود حکومت - حکومت اسلامی - وابسته به شخص نیست و حکومت، بایستی وجود و استمرار داشته باشد.
پینوشتها:
* محقق حوزه و دانشجوی دکترای علوم سیاسی.
منبع:نشریه حکومت اسلامی، شماره 53.
/ج