مسأله اصلی این مقاله تقریر ابن سینا از برهانِ صدّیقین است. برای تبیین این مسأله میتوان پرسید سرآغاز طرح برهان صدیقین به کدام یک از حکمای اسلامی باز میگردد؟ تقریر ابنسینا به عنوان یکی از حکمای اسلامی، بلکه به عنوان رئیس حکمای اسلامی چیست و چه فرقی با دیگر تقریرها دارد. چه اشکالها و ایرادهایی بر تقریر او مطرح شده یا ممکن است مطرح شود؟ آیا میتوان از تقریر ابنسینا در مقابل اشکالهای مذکور دفاع کرد؟ در این مقاله با بررسی پرسشهای مذکور به این نتیجه میرسیم که نخستین حکیمی که روش صدیقین در اثبات واجبالوجود را مطرح کرد، فارابی در کتاب فصوص الحکم است. همچنین نخستین حکیمی که تقریری بر اساس روش صدیقین ارائه کرده است، ابنسینا میباشد که در پنج اثر خود آن را مطرح کرده است. نکته قابل ذکر اینکه هیچ کدام از اشکالها قادر به متزلزل ساختن تقریر ابنسینا نیست.
واژههای کلیدی: برهان صدّیقین، برهان امکان و وجوب، اثبات واجب، وجوب وجود، ابنسینا.
این دیدگاهها در میان حکمای اسلامی مدافعانی داشته و دارند از میان حکمای اسلامی متأخر، علامه طباطبایی گزاره «خدا وجود دارد» را بدیهی و بینیاز از اثبات میداند. وی در تبیین نظر خویش بر واقعیّتی که شکّی در وجود آن نیست و مرز میان فلسفه و سفسطه محسوب میشود، انگشت مینهد. سپس با ارائه مقدماتی نشان میدهد این واقعیّت ـ که هر کس ناگزیر از پذیرش آن است و انکار آن به اثباتش میانجامد ـ چیزی جز واجب الوجود نیست. وی معتقد است بیانش صرفاً تنبیهی بر امر بدیهی است، نه اینکه برهانی بر اثبات واجب باشد. (صدرالدین شیرازی، 1410: 6/15 تعلیقه)
در مقابل، در طول تاریخ حکمت اسلامی، حکمای بسیاری تلاش کردهاند تا استدلالهای مختلفی بر اثبات وجود خداوند ارائه کنند؛ استدلالهایی که در پس مقدمات یقینی آنها نتایجی قطعی و یقینی وجود داشته باشد. از جمله این راهها برهان صدّیقین است. تعریف برهان صدّیقین به اجمال چنین است: «شیوهای که بدون نیاز به اثبات وجود مخلوقات و تنها از طریق ملاحظة وجود محض، وجود خداوند را اثبات کند». در ادامه، ضمن طرح خاستگاه برهان صدیقین، به تبیین و بررسی تقریر ابن¬سینا از این برهان خواهیم پرداخت.
پیش از ورود به بحث مناسب است توضیحی دربارة روش به کاررفته در این پژوهش ارائه گردد. اوّلاً این روش کتابخانهای است که بر مطالعه و بررسی متون و منابع نوشتاری استوار است؛ لیکن افزون بر این، سعی شده در ارجاعات، بر منابع معتبر و دست اول تکیه شود. ثانیاً در گزارش دیدگاه ابنسینا روش تحلیلی ـ عقلی برگزیده شده است. در این روش، باور بر آن است که یک دیدگاه با توجّه به الگوی مبناگروی، بر پایة مجموعهای از مقدّمات استوار است؛ ولی لزوماً چنین نیست که یک متفکّر در نوشتة خود، تنها به بیان این مقدّمات اکتفا کند؛ بلکه در برخی موارد، مطالب دیگری ـ که ارتباط منطقی چندانی به دیدگاه مذکور ندارد ـ نیز طرح میشود. از این¬رو گام اساسی در فهم دیدگاه یک متفکّر آن است که آن دسته از مقدمات و شروط لازم و کافی که به دیدگاه مذکور انجامیده است، از سایر مطالب باز شناخته شود. در این مقاله تلاش شده تا در گزارش دیدگاه ابن¬سینا همة مقدماتی که در شکلگیری دیدگاه او نقش داشته ـ خواه مقدّمات نمایان و خواه مقدّمات پنهان ـ به صورت صریح ذکر شود و هر مقدمه با شمارة خاصّی در جایگاه منطقی خود قرار گیرد. این روش علاوه بر مفید بودن در گزارش دیدگاه، برای بررسی آن دیدگاه نیز سودمند است؛ زیرا با پیروی از آن میتوان به دقّت نشان داد اشکالها یا ضعفهای یک دیدگاه دقیقاً به کدام یک از مقدّمات آن باز میگردد.
با بررسی و دقّت در آثار حکمای اسلامی به دست میآید که تا پیش از فارابی، هیچ یک از حکیمانی که در سنت حکمت اسلامی، اثری از آنان به جای مانده است، اشارهای به این برهان نداشتهاند و نخستین اشاره به آن را میتوان در آثار فارابی به دست آورد. او در کتاب فصوص الحکم تصریح میکند:
فص؛ لک ان تلحظ عالم الخلق فتری فیه امارات الصنعة و لک ان تعرض عنه و تلحظ عالم الوجود المحض و تعلم انه لابد من وجود بالذات و تعلم کیف ینبغی (ان یکون) علیه الوجود بالذات. فان اعتبرت عالم الخلق فانت صاعد و ان اعتبرت عالم الوجود المحض فانت نازل؛ تعرف بالنزول ان لیس هذا ذاک و تعرف بالصعود ان هذا هذا: «سَنُرِیهمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفیِ أنفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أنَّهُ الْحَقُّ أوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَی کُلَّ شَیْءٍ شَهِِیدٌ». (فصلت/ 53؛ 1405: 62)
همان¬گونه که از این عبارت به دست میآید، فارابی راههای رسیدن به خداوند را به دو دسته تقسیم میکند؛ راه صعودی و راه نزولی. آنچه وی از آن به عنوان راه نزولی رسیدن به خداوند تعبیر میکند، همان است که حکمای اسلامی بعد از وی نام «برهان صدیقین» بر آن نهادهاند. همچنین میتوان با تأمل در این عبارت فهمید که مهمترین ویژگی برهان صدیقین که آن را از سایر براهین اثبات وجود خداوند متمایز میسازد، این است که در این برهان از ملاحظة «وجود محض» وجود خداوند اثبات میگردد. (عبدی، 1387: 27 ـ 29)
ابن¬سینا نیز بر این مطلب تأکید کرده است که ویژگی اساسی برهان صدیقین آن است که بدون ملاحظة امری غیر از ذات وجود، واجبالوجود بالذات را اثبات میکند. او بعد از ارائه تقریر خود از برهان صدیقین تصریح میکند:
تأمل کیف لم یحتج بیاننا لثبوت الاول و وحدانیته و برائته عن الصمات الی تأمل لغیر نفس الوجود و لم یحتج الی اعتبار من خلقه و فعله و ان کان ذلک دلیلاً علیه؛ لکن هذا الباب اوثق و اشرف ای اذا اعتبرنا حال الوجود فشهد به الوجود من حیث هو وجود. (1375: 3 / 66)
به هر حال، از دقت در عبارت فارابی، نکتة سومی نیز به دست میآید. او در عبارت خود، تنها به روش برهان صدیقین و ویژگی آن اشاره کرده و در عمل، هیچ تقریری از این برهان ارائه نکرده است؛ بلکه حتی نام صدیقین را نیز بر این روش ابتکاری ننهاده و تنها از آن به عنوان روش نزولی یاد کرده است. به هر حال، او نه در کتاب فصوص الحکم و نه در هیچ یک از کتابها و رسالههای دیگر خود، تقریری مبتنی بر روش نزولی به دست نمیدهد. البته این مطلب باعث نمیشود فضل ابتکار روشی جدید در اثبات خداوند را از آنِ او نشماریم؛ زیرا همین اشاره کافی بود تا ذهن خلاق حکمای بعدی را به خود مشغول دارد و سرانجام این افتخار نصیب شیخالرئیسِ حکمای مشائی اسلامی گردد تا نخستین تقریر برهان صدیقین را ارائه کند. نتیجه سعی و تلاش حکمای اسلامی تاکنون به ارائه بیش از دویست تقریر از برهان صدیقین انجامیده است (عشاقی، 1387: 5 ـ 10) ما در ادامه، از میان این تقریرها به بررسی و تبیین تقریر ابن¬سینا میپردازیم.
منبع فصلنامه آیین حکمت شماره 3
واژههای کلیدی: برهان صدّیقین، برهان امکان و وجوب، اثبات واجب، وجوب وجود، ابنسینا.
طرح مسأله
مبدأ و معاد از جمله مسایلی هستند که از گذشتة دور، فکر بشر را به خود مشغول داشتهاند. از میان این دو، مسأله مبدأ اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا با حلّ آن، ارائه پاسخ به مسأله معاد بسی آسانتر خواهد شد. در باب مبدأ به بررسی این مسأله میپردازیم که آیا عالم آفریدگاری دارد؟ بشر راههای متعدّدی به سوی خدا دارد که دو راه عمدة آن عبارتند از: راه دل و راه عقل. (مصباح یزدی، 1365: 19 ـ 20) راهدل که آن را شناخت حضوری نیز مینامند، شناختی است که از دل سرچشمه میگیرد و ابزار آن تزکیه و تصفیه روح است. در این نوع شناخت، واقعیّتِ خارجیِ معلوم نزد عالم حاضر است؛ بدون آنکه میان عالم و معلوم واسطهای باشد. در شیوة عقلی که به آن شناخت راه علم حصولی نیز میگویند، با استفاده از قضایای کلی و مقدمات یقینی، وجودِ موجودی مافوق همة موجودات اثبات میگردد. ویژگی راه عقل، استفاده از مفاهیم و صورتهای عقلی و ذهنی است و همین ویژگی، آن را به منزلة شیوهای عمومی و قابل تفهیم و تفاهم کرده است. (همان: 20) برای رسیدن به خدا از راه عقل، تبیینهای متعددی ارائه شده است که در یک تقسیم کلی دو گونهاند: تبیین بینیازی واجب الوجود از اثبات و استدلال برای اثبات واجبالوجود.این دیدگاهها در میان حکمای اسلامی مدافعانی داشته و دارند از میان حکمای اسلامی متأخر، علامه طباطبایی گزاره «خدا وجود دارد» را بدیهی و بینیاز از اثبات میداند. وی در تبیین نظر خویش بر واقعیّتی که شکّی در وجود آن نیست و مرز میان فلسفه و سفسطه محسوب میشود، انگشت مینهد. سپس با ارائه مقدماتی نشان میدهد این واقعیّت ـ که هر کس ناگزیر از پذیرش آن است و انکار آن به اثباتش میانجامد ـ چیزی جز واجب الوجود نیست. وی معتقد است بیانش صرفاً تنبیهی بر امر بدیهی است، نه اینکه برهانی بر اثبات واجب باشد. (صدرالدین شیرازی، 1410: 6/15 تعلیقه)
در مقابل، در طول تاریخ حکمت اسلامی، حکمای بسیاری تلاش کردهاند تا استدلالهای مختلفی بر اثبات وجود خداوند ارائه کنند؛ استدلالهایی که در پس مقدمات یقینی آنها نتایجی قطعی و یقینی وجود داشته باشد. از جمله این راهها برهان صدّیقین است. تعریف برهان صدّیقین به اجمال چنین است: «شیوهای که بدون نیاز به اثبات وجود مخلوقات و تنها از طریق ملاحظة وجود محض، وجود خداوند را اثبات کند». در ادامه، ضمن طرح خاستگاه برهان صدیقین، به تبیین و بررسی تقریر ابن¬سینا از این برهان خواهیم پرداخت.
پیش از ورود به بحث مناسب است توضیحی دربارة روش به کاررفته در این پژوهش ارائه گردد. اوّلاً این روش کتابخانهای است که بر مطالعه و بررسی متون و منابع نوشتاری استوار است؛ لیکن افزون بر این، سعی شده در ارجاعات، بر منابع معتبر و دست اول تکیه شود. ثانیاً در گزارش دیدگاه ابنسینا روش تحلیلی ـ عقلی برگزیده شده است. در این روش، باور بر آن است که یک دیدگاه با توجّه به الگوی مبناگروی، بر پایة مجموعهای از مقدّمات استوار است؛ ولی لزوماً چنین نیست که یک متفکّر در نوشتة خود، تنها به بیان این مقدّمات اکتفا کند؛ بلکه در برخی موارد، مطالب دیگری ـ که ارتباط منطقی چندانی به دیدگاه مذکور ندارد ـ نیز طرح میشود. از این¬رو گام اساسی در فهم دیدگاه یک متفکّر آن است که آن دسته از مقدمات و شروط لازم و کافی که به دیدگاه مذکور انجامیده است، از سایر مطالب باز شناخته شود. در این مقاله تلاش شده تا در گزارش دیدگاه ابن¬سینا همة مقدماتی که در شکلگیری دیدگاه او نقش داشته ـ خواه مقدّمات نمایان و خواه مقدّمات پنهان ـ به صورت صریح ذکر شود و هر مقدمه با شمارة خاصّی در جایگاه منطقی خود قرار گیرد. این روش علاوه بر مفید بودن در گزارش دیدگاه، برای بررسی آن دیدگاه نیز سودمند است؛ زیرا با پیروی از آن میتوان به دقّت نشان داد اشکالها یا ضعفهای یک دیدگاه دقیقاً به کدام یک از مقدّمات آن باز میگردد.
1. سرآغاز طرح برهان صدّیقین
استدلالهایی که حکمای اسلامی برای اثبات وجود واجبالوجود اقامه کردهاند، بسیار است. در این میان، برخی از استدلالها به دلیل دقت و اعتبارشان بیشتر در کانون توجّه حکما قرار گرفتهاند. از جملة این استدلالها میتوان به برهان وجودی و برهان امکان و وجوب اشاره کرد که در برخی مکاتب فلسفی غرب نیز میتوان تقریرهای مشابهی از آنها یافت؛ ولی از میان این برهان آنچه بیش از هر برهانی مورد توجه بوده است و به اذعان برخی از صاحبنظران، ابتکار حکمت اسلامی شمرده میشود و هیچ¬یک از فیلسوفان مغربزمین به آن اشاره نکردهاند، «برهان صدیقین» است.با بررسی و دقّت در آثار حکمای اسلامی به دست میآید که تا پیش از فارابی، هیچ یک از حکیمانی که در سنت حکمت اسلامی، اثری از آنان به جای مانده است، اشارهای به این برهان نداشتهاند و نخستین اشاره به آن را میتوان در آثار فارابی به دست آورد. او در کتاب فصوص الحکم تصریح میکند:
فص؛ لک ان تلحظ عالم الخلق فتری فیه امارات الصنعة و لک ان تعرض عنه و تلحظ عالم الوجود المحض و تعلم انه لابد من وجود بالذات و تعلم کیف ینبغی (ان یکون) علیه الوجود بالذات. فان اعتبرت عالم الخلق فانت صاعد و ان اعتبرت عالم الوجود المحض فانت نازل؛ تعرف بالنزول ان لیس هذا ذاک و تعرف بالصعود ان هذا هذا: «سَنُرِیهمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفیِ أنفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أنَّهُ الْحَقُّ أوَلَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَی کُلَّ شَیْءٍ شَهِِیدٌ». (فصلت/ 53؛ 1405: 62)
همان¬گونه که از این عبارت به دست میآید، فارابی راههای رسیدن به خداوند را به دو دسته تقسیم میکند؛ راه صعودی و راه نزولی. آنچه وی از آن به عنوان راه نزولی رسیدن به خداوند تعبیر میکند، همان است که حکمای اسلامی بعد از وی نام «برهان صدیقین» بر آن نهادهاند. همچنین میتوان با تأمل در این عبارت فهمید که مهمترین ویژگی برهان صدیقین که آن را از سایر براهین اثبات وجود خداوند متمایز میسازد، این است که در این برهان از ملاحظة «وجود محض» وجود خداوند اثبات میگردد. (عبدی، 1387: 27 ـ 29)
ابن¬سینا نیز بر این مطلب تأکید کرده است که ویژگی اساسی برهان صدیقین آن است که بدون ملاحظة امری غیر از ذات وجود، واجبالوجود بالذات را اثبات میکند. او بعد از ارائه تقریر خود از برهان صدیقین تصریح میکند:
تأمل کیف لم یحتج بیاننا لثبوت الاول و وحدانیته و برائته عن الصمات الی تأمل لغیر نفس الوجود و لم یحتج الی اعتبار من خلقه و فعله و ان کان ذلک دلیلاً علیه؛ لکن هذا الباب اوثق و اشرف ای اذا اعتبرنا حال الوجود فشهد به الوجود من حیث هو وجود. (1375: 3 / 66)
به هر حال، از دقت در عبارت فارابی، نکتة سومی نیز به دست میآید. او در عبارت خود، تنها به روش برهان صدیقین و ویژگی آن اشاره کرده و در عمل، هیچ تقریری از این برهان ارائه نکرده است؛ بلکه حتی نام صدیقین را نیز بر این روش ابتکاری ننهاده و تنها از آن به عنوان روش نزولی یاد کرده است. به هر حال، او نه در کتاب فصوص الحکم و نه در هیچ یک از کتابها و رسالههای دیگر خود، تقریری مبتنی بر روش نزولی به دست نمیدهد. البته این مطلب باعث نمیشود فضل ابتکار روشی جدید در اثبات خداوند را از آنِ او نشماریم؛ زیرا همین اشاره کافی بود تا ذهن خلاق حکمای بعدی را به خود مشغول دارد و سرانجام این افتخار نصیب شیخالرئیسِ حکمای مشائی اسلامی گردد تا نخستین تقریر برهان صدیقین را ارائه کند. نتیجه سعی و تلاش حکمای اسلامی تاکنون به ارائه بیش از دویست تقریر از برهان صدیقین انجامیده است (عشاقی، 1387: 5 ـ 10) ما در ادامه، از میان این تقریرها به بررسی و تبیین تقریر ابن¬سینا میپردازیم.
منبع فصلنامه آیین حکمت شماره 3