رضا خان هم چنان سعی داشت با تظاهر و مظلوم نمایی هدف خود را ایجاد امنیت و تبعیت از شعائر و آموزه های دینی و مذهبی و توسعه و تعالی کشور وانمود سازد. در این راستا هر از چند گاه طرفداران او که عمدتاً از نظامیان بودند تظاهراتی بر ضد دولت و مخالفان دیگر رضا خان برپا می کردند. بدین ترتیب فشار توأمان رضا خان و طرفدارانش بر دولت، مجلس، آزادیخواهان و دیگر مخالفانش تا سقوط نهایی کابینه ی مشیرالدوله ادامه یافت. (1)
اما با نخست وزیری مجدد قوام السلطنه (نخست وزیری: 27 خرداد 1301 تا 30 دی 1301) هم فشارهای خلاف قاعده و غیر قانونی رضا خان در مقام وزارت جنگ بر کابینه، مجلس، مطبوعات، فعالان سیاسی و غیره کماکان و با شدت و حدت بیشتری ادامه پیدا کرد و در حالی که نشریات طرفدار رضاخان در تحسین و تمجید از او به اصطلاح وطن پرستی و ایران خواهی اش از هیچ اقدامی فرو گذار نمی کردند، آگاهان به امور ضمن تمسخر این مدعیات بدون اساس، او را مردی تریاکی و عرق خور می دانستند که فاقد هر گونه دیسیپلین سیاسی و فرهنگی است. (2) و در حالی که فساد، بدکارگی و اقدامات خلاف قاعده و اخلاق سردار سپه و نیروی انتظامی تحت فرمان او امان از آگاهان به امور بریده بود، او کماکان برای هموار ساختن راه جاه طلبی های خود به ریا کاری های مذهبی ادامه می داد. از جمله این اقدامات عوام فریبانه نقشه ارسال شمشیری از عتبات عالیات و به اصطلاح از جانب حضرت ابوالفضل برای او بود که در روز چهارشنبه 9 ذی قعده 1340/ 12 تیر 1301 با جار و جنجال فراوان وارد تهران شد و مدت ها به صورت حربه ای تبلیغاتی- البته نه چندان مؤثر- از سوی رضا خان و طرفدارانش به کار گرفته شد. آگاهان به امور نیک می دانستند که این تظاهرات مذهبی رضا خان هیچ بنیان دینی ندارد:
در صورتی که قبل از آن که سردار سپه به مقام وزیر جنگی ارتقاء جوید در محافل بهایی هم حاضر می شده و به آن ها می گفته که من هم از شما هستم و حضرات هم وی را از خود دانسته خوشبخت بودند که هم کیش آن ها مقام حساس و ارجمندی را احراز نموده است. اما همین که سردار سپه به مقام عالی تر رسید و به قول معروف خرش از پل گذشت معلوم شد که به هیچ یک از مذاهب اسلامی و فرق معتقداتی ندارد. تظاهراتش صرفاً از روی عوام فریبی بوده است. (3)
اما رضا خان عمده اقدامات جاه طلبانه اش را از طریق سلطه روز افزون بر امور نظامی و زیر فرمان آوردن نیروی قزاق، ژاندارمری و نهایتاً شهربانی عملی می ساخت و با گماردن فرماندهان مورد اعتماد در رأس این نیروها که عمدتاً هم در مناطق مختلف کشور صاحب نفوذ و عهده دار امور اداری، مدیریتی ونظامی بودند، فشار خود را بر مجموعه دولت و مجلس و مردم روز افزون می ساخت. بدین ترتیب در دوره ی دوم نخست وزیری قوام السلطنه و به رغم مقاومت های او «رفته رفته قدرت وزیر جنگ (سردار سپه) به حدی رسیده بود که در عموم کارهای لشکری و کشوری و مالی مداخله می کرد. حکومت نظامی را هم که قوام السلطنه در بدو تشکیل کابینه دومش به متحصنین مجلس سند سپرده بود که بردارد، به واسطه مخالفت سردار سپه نتوانست منحل [کند] و از بین ببرد. به علاوه سردار سپه در بعضی از شهرهای آذربایجان و غیره هم به امرای لشکر ها دستور داده بود که حکومت نظامی بر قرار نمایند. عواید اداره مالیات مستقیم و در آمد اداره ی کل خالصجات مملکتی و مالیات و ارزاق تهران را هم که ریاست آن امیر لشکر خدایارخان بود از مردم اخذ و بدون آن که به خزانه داری کل وارد شود مستقیماً بابت بودجه وزارت جنگ دریافت می کرد. کتک زدن مدیر روزنامه وطن و حبس و توقیف غیر قانونی اشخاص و توقیف غیر قانونی جراید و سایر قلدری های او هم برخی از نمایندگان را به وحشت انداخته، زمینه را برای انتقاد از اوضاع و اعتراض در مجلس خصوصی و جلسه رسمی فراهم ساخت.» (4) و در حالی که برخی نمایندگان مجلس به تدریج و تا حدی غیر صریح و ابهام آمیز از عملکرد سوء رضاخان وزیر جنگ ابزار نگرانی و نا رضایتی می کردند، سید حسن مدرس ضمن آن که خدمات او در تأمین امنیت در کشور را با نظر مساعد می نگریست، نمایندگان مجلس را به دلیل عجز در برابر اومورد سرزنش قرار داده و در اولین سخنان مخالفت آمیزش با رضا خان اظهار داشت:
عجالتاً امنیت در دست کسی است که اغلب ماها خوشوقت نیستیم. شما مگر ضعف دارید این حرف ها را می زنید و در پرده سخن می گویید، ما بر هر کس قدرت داریم از رضا خان هم هیچ ترس و واهمه نداریم. ما قدرت داریم پادشاه را عزل کنیم، رئیس الوزراء را بیاوریم، سئوال کنیم، استیضاح کنیم، عزلش کنیم و همچنین رضاخان را استیضاح کنیم، عزل کنیم، می روند در خانه شان می نشینند. قدرتی که مجلس دارد هیچ چیز نمی تواند مقابلش بایستد. مجلس به منزله سی کرور نفوس است. بنده عرض می کنم مقاومت با این مجلس غر ممکن است. آقای وزیر جنگ منافعی دارد و مضاری هم دارد. اینها را باید سنجید دید منافعش بیشتر است یا مضارش، والا برای مجلس که سلطنت تغییر می دهد و کارهای بزرگتر می کند، تغییر دادن وزیر جنگ کاری ندارد، شما بنشینند تعییم صلاح و فساد را بکنید. (5)
این نطق صریح مدرس لیدر اکثریت و نایب رئیس اول مجلس، سردار سپه را سخت نگران ساخت. به همین دلیل به انحاء گوناگون کوشید نمایندگان مجلس را تهدید و مرعوب سازد و در همان حال مدعی شد که با وجود مخالفت مجلس نمی تواند به فعالیت خود ادامه داده و بنابراین آماده است در اولین فرصت استعفای خود را تسلیم احمد شاه کند. آگاهان به امور واقف بودند که این صحنه سازی های سردار سپه هیچ مبنایی در واقعیت امر ندارد. سردار سپه برای آن که اهمیت و جایگاه بدون بدیل خود را تأمین امنیت گوشزد نمایندگان مجلس و سایر مخالفان سازد واحدهایی از قشون را به بدکارگی، فساد و ایجاد نا امنی و قتل در اطراف تهران و برخی دیگر از شهرها ومناطق کشور واداشت و نیز فرماندهان قشون را ترغیب کرد در اعتراض به خبر استعفای وزیر جنگ، تظاهراتی تصنعی در شهرهای مختلف به نفع او بر پا کنند و نشریات طرفدار او هم با انتقاد و حمله به مخالفان و از جمله سید حسن مدرس، عضو نامدار و بی بدیل مجلس دوره ی چهارم بر ضرورت تداوم حضور او در رأس قشون و وزارت جنگ سخن به میان آورند. اما مجلس و نیز قوام السلطنه نخست وزیر مصمم بودند در برابر زیاده خواهی های روز افزون سردار سپه مقاومت کنند. (6)
در این میان علما و مجتهدان کماکان تلاش می کردند در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور نقش و حضور فعال و تعیین کننده ای ایفا کنند. سخت مراقبت می شد شعائر و آموزه های اسلامی و شیعی در جامعه ایرانی کم رنگ نشود و تأثیر گذاری محافل، اشخاص و گروه های غیر مذهبی و مخالفان احکام شرع در عرصه کشور به حداقل برسد. نظیر سالیان گذشته هنوز نقش مساجد، تکایا و مراکز تجمع علما، طلاب و اسلام گرایان و تصمیم سازی های سیاسی و اجتماعی و بالاخص هشدار و اخطار به مجلس، دولت و وزارتخانه ها و دیگر مراکز تأثیر گذار در عرصه های عمومی کشور قابل توجه بود و عامه مردم کشور دنباله روی و تبعیت بدون چون و چرایی از علما داشتند. این موضوع بر کسی از آگاهان به امور پوشیده نبود. (7)
در این میان با بازگشت احمد شاه به کشور در آبان 1301 رضا خان سخت تلاش کرد خود را به او نزدیک کرده و ریا کارانه نسبت به مقام سلطنت بار دیگر اعلام وفاداری بدون چون و چرا کند. این ریاکاری های رضا خان و جاه طلبی های پس پرده اش بر آگاهان به امور پوشیده نبود.
در چنین شرایطی قوام السلطنه ناگزیر به کناره گیری شد. رضاخان و طرفدارانش سخت امیدوار بودند و در انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی مداخلات ناروای تعیین کننده ای بکنند. بیشترین مخالفان دولت قوام در مجلس چهارم را سوسیالیست ها هدایت و سازماندهی می کردند. (10) در حالی که سردار سپه بر دامنه مخالفت های خود با دولت و نیز شاه می افزود، اظهار تمایل مجلس چهارم به نخست وزیری میرزاحسن خان مستوفی الممالک با مخالفت و نارضایتی قلبی سید حسن مدرس روبرو شد که بر این باور بود بر خلاف قوام السلطنه، نخست وزیر جدید را یارای مقابله با جاه طلبی ها و اقدامات خلاف قاعده سردار سپه نیست. (11) آن چه بود عمدتاً با مخالفت های سید حسن مدرس و اصراری که در این راستا می ورزید، نهایتاً کابینه مستوفی سقوط کرد. برخی این موضع گیری مدرس را خطای سیاسی او دانسته اند و در حالی که رضا خان به انحاء گوناگون می کوشید در مقام نخست وزیری قرار گیرد و علی الظاهر انگلیسی ها هم در این باره فشارهای پیدا و پنهانی به احمد شاه وارد می ساختند، با این حال میرزا حسن خان مشیرالدوله در رأس کابینه ی جدید (نخست وزیری : 24 خرداد 1302- آخر شهریور 1302) قرار گرفت و رضا خان کماکان وزیر جنگ باقی ماند. (12)
مجلس دوره چهارم شورای ملی در نخستین روزهای نخست وزیری مشیرالدوله و در پایان خرداد 1302 خاتمه یافت و این درحالی بود که هنوز انتخابات دوره پنجم مجلس به طور جدی آغاز نشده بود. در این میان سردار سپه سخت تلاش می کرد مانع از برگزاری سالم انتخابات شده و با ساقط کردن دولت مشیر الدوله و قرار گرفتن در رأس کابینه، خود عهده دار برگزاری انتخابات شود. اما کار انتخابات در تهران و دیگر مناطق به رغم اعمال نفوذ طرفداران سردار سپه ادامه داشت. (13)
در این شرایط طرفداران سردار سپه از هیچ تلاشی جهت معرفی او به عنوان فردی مستقل، وطن پرست ومخالف سیاست های انگلستان در ایران فرو گذار نمی کردند و نیز تلاش های مضاعف تری صورت می گرفت تا نظر مساعد رژیم انقلابی شوروی به سوی رضاخان جلب شود. از جمله اقدامات رضاخان در این مقطع، دستگیری و تبعید قوام السلطنه از ایران به بهانه های واهی بود. چنین وانمود شد که قوام السلطنه روابط نزدیکی با انگلیسی ها دارد و با دولت شوروی مخالفت می کند. اما همه این اقدامات در راستای تقویت موقعیت رضاخان صورت می گرفت که آگاهان به امور تردیدی در نقش او در پیشبرد خواست ها و طرح های انگلستان در ایران نداشتند. (14)
پی نوشت ها :
1- همان، صص 45-44
2- قهرمان میرزا سالور، پیشین، ج8، ص 6372
3- حسین مکی، پیشین، ج2، صص 75- 74
4- همان، صص 112-111
5- حسین مکی، مدرس قهرمان آزادی، ج1، چاپ اول، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1358، صص 170- 168
6- همان، صص 172-171
7- قهرمان میرزا سالور، پیشین، ج8، صص 6514-6513 و صص 6522-6520
8- همان، صص 6524-6520
9- همان، ص 6525 و محمد تقی ملک الشعرای بهار، پیشین، صص 259-253
10- محمد تقی ملک الشعرای بهار، پیشین، صص 290-286 و نصر الله سیف پور فاطمی، پیشین، صص 328-310
11- حسین مکی، مدرس قهرمان آزادی، ج1، صص 191- 179 و حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ج2، صص 180- 160
12- حسین مکی، پیشین، ج2، صص 235- 190
13- همان، صص 259-258
14- همان، صص 277 - 263
منبع: مطالعات تاریخی شماره 27