نقش نیروی دریایی و بایندر در اخراج انگلیسها در هنگام و باسعیدو (2)

با وجود این مراسله، نظامیان انگلیسی در جزیره هنگام باقی می مانند و عملیات خودسرانه انگلیسها در این جزیره نیز ادامه می یابد و حتی کشف حوضچه های نفتی در هنگام و
سه‌شنبه، 21 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش نیروی دریایی و بایندر در اخراج انگلیسها در هنگام و باسعیدو (2)
نقش نیروی دریایی و بایندر در اخراج انگلیسها در هنگام و باسعیدو (2)

نویسنده: محمد علی بهمنی قاجار



 

ب. آزاد سازی هنگام

با وجود این مراسله، نظامیان انگلیسی در جزیره هنگام باقی می مانند و عملیات خودسرانه انگلیسها در این جزیره نیز ادامه می یابد و حتی کشف حوضچه های نفتی در هنگام و استخراج نفت از این حوضچه ها نیز در دستور کار انگلیسیها قرار می گیرد. (1) چنین وضعیتی تا سال 1307 خورشیدی پا بر جا می ماند تا این که در اردیبهشت ماه 1307، دولت ایران در صدد اعمال حاکمیت بر جزیره هنگام می افتد. بیستم اردیبهشت ماه 1307، سه کشتی نظامی ایران به نام های: گیلان، آذربایجان و پهلوی به فرماندهی ریاست ساخلوی بندر عباس به عزم تصرف هنگام و آزاد سازی این جزیره از اشغال نظامیان انگلیسی حرکت می نمایند. در زمان پیاده شدن نظامیان ایرانی به جزیره هنگام، فرمانده کشتی انگلیسی به نام اینتر پرایز (Enterprise) از پیاده شدن نظامیان ایرانی به عنوان این که حدود امتیاز است ممانعت می کند. فرمانده نظامیان ایران به این اقدام فرمانده انگلیسی اعتنایی نکرده و امر به پیاده شدن نظامیان ایرانی می دهد. در مقابل این اقدام قشون ایران، فرمانده کشتی انگلیسی ابراز می دارد که هر گاه (قشون ایران) کتباً حفظ اتباع و املاک انگلیس را متعهد شود عده ی خود را به کشتی انگلیسی عودت می دهد. فرمانده ایرانی در پاسخ اظهار می دارد: «شما ملکی در این جا (جزیره هنگام) نداشته، جز متعلق به دولت و چنین تعهدی را نخواهم کرد زیرا هنگام نیز با سایر نقاط ایران یکسان و هر کجا دولت بخواهد ساخلو مستقر دارد، مختار و ملزم به دادن تعهد نیست، البته خود دولت حفظ منافع خارجی را خواهد نمود، این مسئله از وظیفه من خارج و در هر صورت حتماً عده را پیاده خواهم کرد.» (2)
به دنبال این مذاکره، نظامیان ایرانی وارد جزیره هنگام می شوند و نظامیان انگلیسی هم فوراً به کشتی خودشان می روند. پس از ورود افراد قشون ایران به جزیره هنگام، «شیخ احمد»، شیخ خود خوانده هنگام ابتدا پیغام می دهد که برای تسلیم و اطاعت حاضر است ولی متعاقباً مخفیانه از جزیره فرار می کند. (3) پس از این رویداد ها، قشون ایران سر تا سر جزیره را تصرف کرده و یک ساخلو با هفتاد و هفت نظامی و یک مسلسل در هنگام ایجاد می نماید. ضمن این که کشتی گیلان نیز در خدمت ساخلوی هنگام قرار داده می شود. (4) ورود نظامیان ایرانی به جزیره هنگام به معنای پایان تسلط نظامی انگلیس بر این جزیره مهم و با موقعیت کم نظیر استراتژیک به شمار می رفت و از این رو بود که دولت انگلیس به شیوه های گوناگون تلاش کرد در مقابل اعمال حاکمیت دولت ایران بر هنگام ایستادگی ورزد. در وهله اول، تلاش می گردد با تهدید دولت ایران از لشکر کشی احتمالی اعراب ساحل جنوبی خلیج فارس به هنگام، دو دولت ایران ایجاد بیم و تشویش گردد. در شب نوزدهم تیر ماه 1307 کنسول انگلیس در بوشهر ضیافتی بر پا کرده و از فرمانده ساخلوی بنادر خلیج فارس مستقر در بوشهر نیز برای این ضیافت دعوت می نماید. در ضمن میهمانی، کنسول به فرمانده بنادر اظهار می دارد: «از زمانی که قوای نظامی به جزیره هنگام اعزام و شیخ فرار نموده، اعراب دوبی و مسقط به هیجان آمده، به دولت انگلیس، اظهار می کنند که چرا با شیخ همراهی ننموده، منجمله خیال دارند، (با) عده ای قریب ده هزار نفر، غفلتاً نظامیان را مورد حمله قرار [داده] و مجدداً هنگام را متصرف گردند.» (5) پس از این سخنان، کنسول ابراز می دارد که برای جلوگیری از هیجان اعراب، نا گزیرم به دوبی و مسقط رفته، از هیجان اعراب جلوگیری نمایم. گزارش سخنان کنسول به امیر لشکر محمود آیرم، «امیر لشکر جنوب» در شیراز ارائه می گردد و «آیرام» نیز این سخنان را به رضا شاه منعکس کرده ولی در ضمن خاطر نشان می سازد، «تصور نمی رود قضیه اعراب موضوعی داشته باشد زیرا که چنانچه مقرون به اساسی بود، قونسول مشارالیه اظهار نمی کرد و شاید منظور از این اظهار، بهانه برای رفتن به دوبی و مسقط جهت نظریات دیگری باشد.» (6) پس از این که گزارش سخنان کنسول انگلیس به آگاهی رضا شاه می رسد، وی از تهدید کنسول انگلیس به شدت خشمگین شده و مأموران دولت را به دلیل آن چه کوتاهی در برابر سخنان کنسول می پنداشت، سر زنش می نمیاید. رضا شاه به آیرم در این باره، ابراز می دارد:
فرمانده نالایق بنادر در مقابل بیانات قونسول چرا اظهار قدرتی ننموده و نگفته است که اعراب نمی توانند نظامیان را مورد حمله قرار بدهند، دولت با عده ی مضاعف با آن ها مقابله و جلوگیری خواهد نمود. (7)
البته پرخاش رضا شاه به فرمانده بنادر بی مورد بود، زیرا وی در برابر سخنان کنسول انگلیس ایستادگی به خرج داده بود و پاسخ های محکمی به او داده بود. «آیرم» در مورد پاسخگویی «یاور امان الله خان نصرت» فرمانده ساخلوی بنادر به کنسول انگلیس در بوشهر به رضا شاه ابراز می دارد:
این که استفسار فرموده اند در مقابل بیانات قونسول از طرف فرمانده ساخلو چه اظهاراتی شده، توضیح می دهد که در حضور حضار، قدرت دولت را کاملاً گوشزده و مخصوصاً برای اثبات عدم توانایی و ثبات اعراب در مقابل قوای نظامی، مصادمه نظامیان را با اعراب در زیدون و هزیمت آنها، جواباً به مشارالیه ابراز گردید. (8)
با توجه به آمادگی دولت برای مقابله نظامی با هر گونه تهدید نسبت به جزیره هنگام، انگلیسی ها از تهدید نظامی هنگام صرف نظر می نمایند ولی تلاش می کنند با نامه نگاری با مقامات ایرانی زمینه ادامه حضور نظامیان انگلیسی در جزیره هنگام را فراهم نمایند. زیرا اگر چه دولت ایران جزیره هنگام را تصرف کرده و در این جزیره ساخلو بر قرار کرده بود، ولی هم چنان نظامیان انگلیسی و کشتیهای آنان در هنگام حضور داشتند. (9) بدیهی بود که ادامه چنین وضعیتی به اعمال حاکمیت مطلق ایران در هنگام صدمه می زد. از این رو در بیست و هشتم شهریور ماه 1311، وزارت امور خارجه ایران طی یادداشتی به سفارت انگلیس در تهران ابراز می دارد که چون دولت شاهنشاهی برای محافظت سواحل خود در خلیج فارس و جلوگیری از قاچاق، شش فروند کشتی خریداری کرده و جزیره هنگام را به عنوان اقامتگاه این کشتی ها تشخیص داده، باید کشتی ها و نظامیان انگلیسی، هنگام را ترک نمایند. متعاقبا، محمد علی فروغی از دیپلمات های وزارت امور خارجه در مذاکره با معاون وزارت خارجه انگلیس به وی ابراز می دارد: «باقی ماندن قشون و کشتی های شما در آب و خاک ایران مطلوب نیست.» اما در نوزدهم آبان ماه 1311، سفارت انگلیس در تهران طی یادداشتی به وزارت امور خارجه ایران از دولت ایران درخواست می کند که از تقاضای تخلیه جزیره هنگام از نظامیان و کشتی های انگلیسی صرف نظر نماید. (10) البته این درخواست، تأثیر گذاز نمی گردد و نظامیان انگلیسی وادار به خروج از جزیره هنگام می گردند و حاکمیت دولت ایران بر این جزیره مهم و استراتژیک خلیج فارس، به طور کامل اعمال می گردد.

الف. پیشینه تاریخی منازعه ایران و انگلیس در باسعیدو

بندر باسعیدو به عنوان آخرین نقطه جزیره قشم و در انتهای شمال باختری این جزیره بزرگ قرار دارد. (11) انگلیسی ها از سال 1234 قمری و با مجوز دولت ایران و در با سعیدو انبار زغال سنگ ایجاد کرده و متعاقباً در این بندر حضور نظامی پیدا می کنند. پس از خروج نظامیان انگلیسی از ایران در دهه 1300 خورشیدی، نظامیان انگلیسی از تخلیه بندر با سعیدو، جزیره هنگام و جزیره بحرین خودداری می کنند. در سال 1307 خورشیدی و به ترتیبی که پیش تر اشاره گردید، دولت ایران بر هنگام اعمال حاکمیت می نماید، اما موضوع اعمال حاکمیت ایران بر بندر با سعیدو تا سال 1312 خورشیدی میسر نمی گردد و بندر با سعیدو به عنوان قرار گاه کشتی های نظامی انگلیسی مورد استفاده دولت انگلیس قرار می گیرد. (12) حضور طولانی مدت انگلیس ها در بندر با سعیدو اگر چه با اجازه دولت ایرن و به منظور استفاده برای انبار زغال سنگ بود، اما دولت انگلیس به تدریج دعاوی مالکانه ای را درباره باسعیدو مطرح کرده و از دخالت مأموران ایرانی در بندر با سعیدو جلوگیری به عمل می آورد. از جمله در بیست و هشتم تیرماه 1312، سفارت انگلیس در تهران طی مراسله ای به وزارت امور خارجه ایران، به مناسبت اقدام مدیر مالیه قشم برای اخذ مالیات از اهالی آن چه حوزه ی انگلیس با سعیدو می دانست، اعتراض می نماید. (13) این رویکرد دولت انگلیس به معنای ادعای ضمنی دولت انگلیس در مورد مالکیت بر سرزمینی بود که در ایرانی بودن آن هیچ گونه شک و تردیدی نبود و حضور انگلیسها در آن نیز بنا به مجوز دولت ایران بود.

ب. مأموریت ناوپلنگ در با سعیدو

با توجه به چنین وضعیتی بود که فرمانده نیروی دریایی ایران «یاور بایندر» (14) از ارکان حرب کل قشون در خواست می نماید تا از طریق وزارت امور خارجه، موضوع منع استعمال پرچم انگلیس در باسعیدو مورد توجه قرار بگیرد. بر اساس این درخواست بود که ار کان حرب کل قشون نیز از وزارت امور خارجه می خواهد موضوع منع استعمال پرچم انگلیس در باسعیدو پی گیری گردد. (15)
اما «یاور بایندر» به پی گیری های دیپماتیک برای ممنوعیت استعمال پرچم انگلیس در باسعیدو اکتفا نمی نماید و به ناوپلنگ دستور می دهد، به بندر باسعیدو رفته و پرچم انگلیس را از فرار این بندر پائین آورده و پرچم ایران را به اهتراز در بیاورد. در مرداد ماه 1312 به دستور یاور بایندر، ناو سروان فزونی فرمانده ناوپلنگ به طرف باسعیدو می رود. در نزدیکی بندرباسعیدو، سربازان هندی وابسته به ارتش انگلستان که در باسعیدو مستقر بودند به فرض این که یک کشتی انگلیسی به بندر نزدیک شده است، پرچم انگلیس را بر افراشته می نمایند، ناو سروان فزونی که چنین وضعیتی را مشاهده می نماید، ناوپلنگ رابه ساحل با سعیدو نزدیک کرده و به افراد خود دستور پیاده شدن در بندر را صادر می کند. نظامیان هندی دولت انگلیس که با چنین موقعیتی رو در رو می گردند، به فوریت فرار می کنند. به دنبال این رخداد، نظامیان ایرانی در بندر باسعیدو پیاده می شوند و بنا به دستور «ناوسروان فزونی» یک دسته ناوی مسلح و طبل وشیپور یعنی گارد احترام کامل به فرماندهی خود «ناوسروان فزونی» به ساحل باسعیدو می روند و پرچم انگلستان را پائین آورده و به جای آن پرچم ایران را با احترامات نظامی به اهتراز در می آوردند. (16) پس از این رویداد که به معنای پایان اقتدار انگلیس در بندر باسعیدو بود، سفارت انگلیس در تهران به وزارت امور خارجه ایران اعتراض کرده و عنوان می کند، از طرف نیروی دریایی ایران به پرچم انگلستان بی احترامی شده و پرچم انگلستان از فراز بندر با سعیدو پائین آورده شده و پاره گردیده است. به دنبال این نامه نگاری، مراتب به ارکان حرب کل قشون منعکس می گردد و ارکان حرب کل قشون در نامه ای به تاریخ شانزدهم مرداد ماه 1312 از یاور بایندر می خواهد صحت و سقم اظهارت مطرح شده را مشخص نماید. در این نامه با اشاره به اعتراض سفارت انگلیس در تهران به وزارت امور خارجه ایران ابراز شده است:
به طوری که از سفارت انگلیس به وزارت معزی الیها، اعتراض شده، می گویند: مأمورین دولت شاهنشاهی، بیرق انگلیس را در نقطه مزبور (باسعیدو قشم) پائین آورده و پاره کرده اند. علیهذا برای صحت و سقم این اظهارات سفارت، لازم است حقیقت موضوع را فوراً راپرت دهید که این اقدام از طرف چه قسمتی بوده، در صورتی که موضوع مزبور از مرکز به وسیله مجاری سیاسی تحت تعقیب قرار گرفته و دستوری نیز در جواب شما صادر نشده بود. معلوم نیست پاره کردن بیرق از طرف کدام قسمت و بنابر چه امری اقدام شده است. (17)
از متن نامه یاد شده پیداستکه اقدام نیروی دریایی ایران در تصرف بندر باسعیدو و پائین آوردن پرچم انگلستان به ابتکار یاور بایندر فرمانده نیروی دریایی ایران و بدون آگاهی ارکان حرب کل قشون و شخص رضا شاه به عمل آمده بود. با وجود این که چنین اقدامی، یک حرکت طبیعی برای اعمال حاکمیت دولت ایران بر گوشه ای از سرزمینش و اخراج نظامیان خارجی از بخشی از ایران بود، دولت انگلیس به این اقدام اعتراض می کند. در پاسخ به اعتراض انگلیس به وزارت خارجه ایران، ارکان حرب کل قشون ایران به دو موضوع اشاره می کند. در وهله اول قانونی بودن وجود پرچم انگلستان در بندر باسعیدو مورد انکار قرار می گیرد و در وهله بعد تأکید می گردد، موضوع پاره کردن پرچم انگلستان در باسعیدو نادرست بوده و صرفاً پرچم انگلستان از فراز باسعیدو به پائین آورده شده است. (18) با وجود این پاسخ ارکان حرب کل قشون به وزارت خارجه، شخص رضا شاه و ارکان حرب کل قشون از رویه ابتکاری و فعال یاور بایندر برای اخراج نظامیان انگلیسی از با سعیدو پشتیبانی نکرده و در مقابل اعتراضات دولت انگلیس رویه ای توأم با مماشات اتخاذ می نمایند.

پی نوشت ها :

1- بهبودی، پیشین، 1389، ج3، ص 462
2- اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، س 1307، پ8، صص 41- 39
3- همان
4- همان
5- همان، صص 36 و 37
6- همان
7- همان، ص 35
8- همان، صص 34- 32
9- واحد نشر اسناد وزارت امور خارجه، پیشین، صص 558- 551
10- همان، صص 568- 565
11- محسن گنج بخش زمانی، پیروزی ایران و انگلیس در نبرد با سعیدو، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، مرکز اسناد و تارخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، س6، شمـ 22، بهار 1384، ص 234
12- همان، صص 237-234
13- واحد نشر اسناد وزارت امورخارجه، پیشین، صص 403 و 404
14- غلامعلی بایندر، کفیل فرماندهی بحریه جنوب در هنگام رخداد باسعیدو بود و در عمل فرماندهی نیروی دریایی ایران را به عهده داشت. بایندر در بیست و سوم آذر ماه 1277 در تهران متولد شد. احمد کسروی پدر او را امیر معزز گروسی حکمران اردبیل در عهد استبداد صغیر محمد علی شاه می داند. امیر معزز گروسی از طرفداران پرویا قرصی محمد علی شاه بود و نقش مهمی در سر کوب مشروطه خواهان اردبیل داشت. اما اسماعیل رائین، نام «علی اکبر دبیر دربار» را به عنوان پدر بایندر ذکر کرده و از امیر معزز گروسی به عنوان عموی بایندر یاد کرده است. بایندر در نوجوانی وارد مدرسه دارالفنون شد و تحصیلات عمومی را طی کرد و دوره مخصوص مهندسی آن جا را هم به پایان رساند.
وی در سال 1296 خورشیدی وارد مدرسه نظام مشیرالدوله شد و پس از سه سال با درجه ستوان دومی به خدمت قشون در آمد. به عنوان نخستین مأموریت جنگی، در سال 1300 خورشیدی به مازندران فرستاده شد. و چون در اردوی عملیاتی تنگابن از خود رشادت نشان داد، به اخذ مدال طلا نائل گردید. ظاهراً مأموریت دوم او پیوستن به اردوی گیلان به منظور مقابله با جنگلیها بود که هفت ماه به درازا کشید. او سپس در معیت سر تیپ امان الله میرزا جهانبانی برای نبرد با اسماعیل آقا سیمیتقو به آذربایجان شتافت و به دلیل نقش مؤثری که در سرکوب سیمیتقو ایفا کرد، موفق به اخذ نشان «ذوالفقار 4» از احمد شاه گردید. در خرداد 1302 بایندر برای ادامه تحصیل و فرا گرفتن فنون جدید نظامی در رسته توپخانه عازم فرانسه شد و در دانشکده توپخانه «پواتیه» به آموختن پرداخت و ضمناً دوره تکمیلی توپخانه «فونتن بلو» را نیز گذراند و در مهر 1304 به ایران بازگشت و فرماندهی آتشبار توپخانه را عهده دار شد.
در 1307 خورشیدی برای دومن بار، به منظور تکمیل تحصیلات نظامی به فرانسه رفت و در دانشگاه جنگ به تحصیل پرداخت. وی در 1309 خورشیدی معاون هنگ توپخانه کوهستانی و کفیل فرماندهی همان هنگ شد. در زمانی که دولت ایران خواست نخستین ناو های جنگی را به ایتالیا سفارش داد، بایندر به سر پرستی گروهی از نظامیان به ایتالیا رفت تا هم دوره های لازم را ببیند و هم بر ساخت کشتی ها نظارت کند. افراد تحت فرماندهی او در شته های مختلف مربوط به ناو های جنگی به تحصیل پرداختند. بایندر پس از بازگشت به ایران در سال 1310 خورشیدی به سمت کفیل فرماندهی بحریه (نیروی دریایی) جنوب منصوب گردید. از جمله مهم ترین اقدامات بایندر در این سمت، اخراج نظامیان انگلیسی از با سعیدو و بازدید از جزیره تنب بزرگ بود. بایندر در سال 1313 خورشیدی به درجه ناخدا دومی و در 1315 خورشیدی به درجه ناخدا یکمی و در سال 1319 خورشیدی به دریاداری رسید. به دنبال یورش متفقین به ایران در جنگ دوم جهانی و در سوم شهریور ماه 1320، با وجود فرمان ترک مقاومت رضا شاه، دریا دار بایندر به مقابله جدی با نیروهای مهاجم می پردازد و در درگیری با آن ها در یکی از پاسگاه های خرمشهر کشته می شود. به همراه وی سایر فرماندهان نیروی دریایی ایران نیز کشته شده و کشتی های ایرانی صدمه می بینند.
بایندر به زبان های انگلیسی ، فرانسه، ایتالیایی و ترکی تسلط داشت و نه کتاب تألیف کرد که مهمترین آن ها: «خلیج فارس» و «جغرافیای خلیج فارس» است که در سال های 1317 و 1319 خورشیدی و در خرمشهر و تهران به چاپ رسیدند. کشته شدن دریا دار بایندر به وسیله متفقین، احساسات میهن دوستانه مردم را تهییج می کند و و شاعران و ادیبان در رثای وی مطالبی منتشر می کنند که از آن جمله است، شعری از حسین مسرور سخنیار نویسند داستان تاریخی ده نفر قزلباش، مسرور سخنیار که اشعار حماسی ملی و نیز گرامی داشت مناسبت های مذهبی و هم چون: حماسه کربلا دارد، در شعری احساسات مردم ایران را از کشته شدن بایندر را با استفاده از قریحه اش به تصویر می کشد، سه بیت اول این مثنوی در ذیل می آید:
کیست یاران خفته در دامان بهمنشیر این جا
زیر این خاک سیه با چکمه و شمشیر اینجا
از چه هر کس پا گذارد می شود دل گیر اینجا
بهمن اینجا، اردشیر اینجا، نژاد شیر اینجا
ناخدا بایندر است این تن مشبک، جامه گلگون
خون ایرانی ست، آری، گشته با این خاک معجون
15- اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، س1312، ص 331
16- گنج بخش زمانی، پیشین، صص 237و 238
17- اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، پیشین، ص 331
18- همان، صص 328 و 329

منبع: مطالعات تاریخی شماره 27

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط