2ــ1.ارتباط دو واژه ی فوز و فلاح
از بررسی تفاسیر گوناگون که درباره ی آیات مرتبط با این دو واژه آمده، به این نتیجهدست می یابیم که اغلب، این دو واژه را مترادف گرفته و یکی را با دیگری تعریف کرده اند. به عنوان نمونه می توان به جملات زیر استشهاد نمود:
الفلاح هو الفوز (ابوحیان، 340/3 و 242/4) «لن تفلحوا»: لن تفوزوا بشیء من الخیر (طبرسی، 134/4) «لعلّکم تفلحون»: لتفلحوا و تفوزوا بثواب النعیم و نیز لتفلحوا و تفوزوا بالثواب العظیم و النعیم المقیم (طبرسی، 77/6 و 206/2)؛ «المفلحون»: الفائزون بثواب الله (طبرسی، 17/3 و 31/5)؛ «هم المفلحون»: الفائزون بالسعادة (طباطبایی، 373/11) و الفوز هو الفلاح (همان، 149/15) «و الفوز المبین» الفلاح الظاهر (همان، 183/18 و طبرسی، 138/5) «الفوز العظیم» ای الفلاح العظیم الّذی یصغر فی جنبه کلّ نعیم (طبرسی، 127/3) «الفوز العظیم» ای الفلاح الدائم الکبیر (ابن عجیبة، 422/2) «الفوز العظیم» معناه الفلاح العظیم (طوسی، 140/3 و 288/5) «ذلک هو الفوز العظیم» (ای صرف العذاب) هو الفلاح العظیم و الفوز الظاهر (طوسی، 58/9 و 243 و 262 و شیرازی، 553 و ابن عربی، 19/1 و شبّر، 469)
هم سویی دو واژه «فوز و فلاح» هم از جهت غایت و هدف نهایی است که شخص به آن می رسد و هم از حیث راه وصول به آن هدف. این معنا را می توان در جملات زیر یافت:
ــ و استعمل منه الفلاح فی الفوز کأنّ الفائز شقّ طریقه و فلّحه للوصول الی مبتغاه او انفتحت له طریق الظفر و انشقّت (طنطاوی، 46/1): استعمال و به کارگیری فلاح در فوز از این جهت است که شخص فائز برای رسیدن به مطلوب نهایی اش، لازم است راه منتهی به مقصد را با طی سختی ها و مشقت های احتمالی برای خود هموار و رام سازد یا آن راه پیروزی و موفقیت برای او باز شده، هموار و فراهم آید.
ــ هم المفلحون المتخلّصون عن حجب صفات النفس: «ذلک الفوز العظیم» اذ لا حجاب اعظم من حجاب النفس و الله اعلم: (نیشابوری، 515/3) به فلاح رسیدگان کسانی هستند که از حجاب ها، پوشش ها و موانع حاصل از نفس (امّاره ی بالسّوء) رهیده اند. این است «فوز عظیم»؛ (عظیم بودن این کامیابی از این حیث که) چون هیچ مانعی در سر راه انسان مفلح فائز بزرگ تر از حجاب نفس وجود ندارد.
ــ (و ما توفیقی إلّا بالله) (هود، 88) التوفیق الفوز و الفلاح فی کلّ عمل صالح و سعی حسن (مراغی، 74/12) «توفیق» همان فوز و فلاحی است که خداوند نصیب انسان می فرماید تا در مسیر انجام هر کار خوب و شایسته کوشا بوده و در این کوشش موفّق به توفیقات الهی گردد.
ــ و تقوی الله هی سبیل الفلاح و الفوز و النجاة و احراز خیری الدنیا و الآخرة (زحیلی، 77/7).
رعایت تقوای الهی همان راه فلاح، فوز و نجات آدمی است و مقصد این راه، نایل شدن و کسب نمودن خیر دنیا و آخرت است.
ــ (لا یمسُّهم السّوءُ) (زمر، 61) ای ینجیهم بنفی السّوء و الحزن عنهم او بسبب منجاتهم، من قوله تعالی: (فلا تحسبنّهم بمفازةٍ من العذابِ) (آل عمران، 188) ای بمنجاة منه: لانّ النجاة من اعظم الفلاح و سبب منجاتهم العمل الصّالح و لهذا فسّر ابن عباس «المفازة» بالاعمال الحسنه و یجوز بسبب فلاحهم لانّ العمل الصالح سبب الفلاح و هو دخول الجنّة و یجوز ان یسمّی العمل الصالح فی نفسه«مفازة» لانّه سببها. (زمخشری، 140/4) در این گفتار هم «فلاح» به عنوان غایت و هدف نهایی (دخول به بهشت) معرفی شده و هم «فوز». (3) راه و سبب وصول به این مقصد، نجات از عذاب، بدی، حزن و سبب و وسیله ی این نجات نیز عمل صالح بیان شده است. بنابراین محور معنایی «فلاح و فوز»، نجات از عذاب و دستیابی به بهشت از طریق اعمال حسنه و صالحه می باشد. (4)
ــ «المفلحون» معناه الفائزون ببغیتهم و هذا یعمّ معانی الفلاح فانّ من بقی فقد فاز ببغیته. (ابن عطیه اندلسی، 464/2) این سخن در واقع تحلیلی است از واژه «فلاح» که آن را به «بقاء»، ماندگاری، دوام و ثبات (در اعمال صالحه، لقاء الهی، نعمت، بهشت، خیر و نیکی، صلاح حال) معنا کرده و به جمیع تعاریف و کاربردهای این واژه و حتی واژه «فوز» در قرآن کریم می توان تسّری داد. (برای این معنا از فلاح به معنای بقاء نک: طبرسی، 135/4، قشیری، 59/1، ابوحیان، 72/1، سمرقندی، 24/1، طوسی، 348/7، ابن هائم، 48، خمینی، 69/3، آلوسی، 206/9 و شوکانی، 560/3) دلیل این تحلیل را چنین ذکر می کند: تنها کسی که خودش و آثاری که از خود به جای می گذارد و مسیر و راه و روشی که برای رسیدن به مقصد نهایی انتخاب می کند دارای بقاء و ماندگاری است، می تواند آنچه را اراده و طلب می نماید، برسد. این معنا یکی از نقاط و گذرگاه های مهمی است که «فوز و فلاح» را به یکدیگر رسانده، یکی را با دیگری تبیین و تفسیر می کند.
3ــ1.فلاح به عنوان مقدّمه فوز
برخی دیگر از اهل معنا و تفسیر آیات قرآنی، «فلاح» را مقدّمه و راه وصول به «فوز» دانسته اند. برای نمونه می توان به عبارات زیر توجه کرد:«اولئک هم المفلحون» عملیّاً فی تجربة الایمان بعد فلاحهم فی حال و مقال. ثمّ لا یفوز بفلاحه هذا بعد القول سعاً و طاعة الّا بمثلث الطّاعة الخشیة التقوی. فالخطوة الاولی هی الفلاح: شقّ الطریق الصعبة الملتویة الی المقصود ثمّ الثانیة هی الفوز: الظفر بالخیر مع حصول السّلامة دنیا و عقبی. فالقول: «سمعنا و اطعنا» افلاح تعبیداً للطّریق و طاعة الله و رسوله و خشیة الله و تقوی الله هی اجتیاز بسلامة الی الخیر المقصود کما الفلّاح یفلح الارض شقّاً و اعداداً للبذر ثمّ یبذر بسلامة و یحصد افلاحاً ففوزاً تلو بعض و هکذا نری آیات الفلاح و الفوز انّ الثانی بعد الاوّل. (صادقی تهرانی، 205/21).
ماحصل معنای عبارات فوق این است که داخل شدن در محدوده ی «فلاح» با گفتن سمعاً و طاعة یا «سمعنا و اطعنا» به دستورات الهی حاصل می شود و این مرحله ای است که راه را هموار می کند تا شخص مفلح، مرحله بعدی را به خوبی طی کند و به سلامتی به مقصود برسد و این مقصود و هدف غایی و نهایی همان، طاعت حقیقی خدا و رسول الله (ص) خشیت و تقوای الهی است.
به عبارت دیگر نسبت فلاح و فوز در قالب تمثیل (و برگردان به اصل ریشه لغوی این دو واژه)، به شخص کشاورزی می ماند که زمین را می شکافد تا آن را آماده ی بذرافشانی نماید و وقتی بذر سالم را افشاند، مراحل مراقبت و ثمردهی (داشت و برداشت) را پشت سر هم خواهد یافت. آیات رسیدن به فلاح و فوز در قرآن این سیر را دارند و مشاهده می کنیم که «فوز» پس از «فلاح» مطرح است.
ــ یدلّ قوله تعالی: (و ابتغوا إلیه الوسیلة) (مائده: 35) علی انّ الوسیلة التی شرّعها الله تعالی للوصول الی مرضاته و الفوز بکرامته ما کانت سبباً لتزکیة النفوس و ما یعدّ الیها هو العمل المشروع و یدلّ علی ذلک «کلمة الابتغاء» الدّالّة علی التّحمّل المکرّر و الجهاد المریر و ما ذکر من الجزاء اّذی اعدّه لمن یبتغی الوسیلة و هو الفلاح و النجاة. (موسوی سبزواری، 226/11) در جملات نقل شده، «فلاح» مصداق بارز (و چه بسا مصداق یگانه ی) کلمه ی «وسیلة» در آیه ی مذکور است که از جانب خداوند متعال به عنوان سبب و عامل تزکیه نفس آدمی، تشریع شده تا به موجب آن، اعمال و تکالیف مشروع از سوی خداوند، با جدّیّت و کوشش مستمّر آدمی ادا گردد و او را به الهی «مرضات» و کرامت حق برساند.(5)
ــ «حیّ علی الفلاح» معناه هلمّوا الی سبیل الفوز و دخول الجنة. (ابن جوزی، 29/1).
در این عبارت به وضوح دیده می شود که «فلاح» به عنوان راه «فوز» یا همان داخل شدن به بهشت معرفی شده است.
الفلاح: الظفر بالبغیة و همّتهم الیوم الظفر بنفوسهم. فعند ذلک یتمّ خلاصهم و اذا ظفروا بنفوسهم ذبحوها بسیوف المجاهدة و بعد فنائهم عنها یحصل بقاؤهم بالله. قشیری، 309/1).
بنابراین تعبیر«فلاح» با پیروزی و غلبه بر نفس حاصل می شود و با انواع مجاهدت ها به مرحله ی فناء رسیده و بدین وسیله به بقاء الهی (فوز) منتهی می گردد.
4ــ1.همپوشانی معانی فوز و فلاح
عده ای از مفسّران، مفهوم هریک از «فلاح» و «فوز» را شامل دیگری و مربوط به هر دو نشئه ی دنیا و آخرت دانسته اند. عبارات ذیل شاهدی است بر این مدّعا:ــ «و اولئک لهم الخیرات»: خیرات الدّنیا و الآخرة. فی الدنیا العزّة و الکرامة و لهم المغنم و لهم الکلمة العالیة و فی الآخرة لهم الجزاء الاوفی و لهم رضوان الله الکریم... «و اولئک هم المفلحون»: الفلاح فی الدنیا بالعیش الکریم القویم و الفلاح فی الآخرة بالاجرالعظیم: «اعدّ الله لهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ذلک الفوز العظیم». (سید قطب، 1685/3).
«فلاح» در این تعبیر به دو قسم دنیوی و اخروی تقسیم شده که فلاح دنیوی عبارت است از زندگانی با کرامت و دارای قوام (مشتمل بر قواعد و اصول اخلاقی ارزشی: عزّت، کرامت و تدبیر در معیشت) و فلاح اخروی عبارت است از برخوردار شدن از «اجر عظیم» یا همان بهشت پرنعمت و رضوان الهی و این، « فوز عظیم» است.
ــ «لعلّکم تفلحون»: لکی تفلحوا و تنجحوا بالنّصر و الظّفر بهم و بالثواب عندالله یوم القیامة. (طبرسی، 157/3). فلاح در تعبیر فوق نیز دارای دو مصداق و دو مرحله است: مرحله اول، در دنیا به دست آوردن پیروزی کامل بر دشمن و مرحله دوم، نیل به ثواب الهی در روز قیامت (که این ثواب الهی مصداقی از فوز عظیم به شمار می آید)، مشابه این مطلب را در سوره مبارکه صف، آیات 10 تا 13 می یابیم. در این آیات کریمه، «تجارت»، همان ایمان و جهاد در راه خدا با مال و جان مؤمنان است که رأس المال آن، نفس انسان و سودش نجات از عذاب دردناک و تجلّی آن در دو عالم ظاهر می گردد: در آخرت به صورت آمرزش گناهان و دخول به بهشت ها و مسکن های پاک و گوارای دائمی و در دنیا به صورت نصرت و گشایش ادر امور. از این رو علّامه طباطبایی آیه ی 13 را معطوف بر آیه ی 12 دانسته و جمله ی «بشّر المؤمنین» را (در آیه 13) مربوط به مضمون کلّ آیات گذشته (10 تا 13) تلقی کرده اند:
و تحاذی هذه البشری ما فی قوله: (إنّ الله اشتری من المؤمنین أنفسهم و أموالهم بأنّ لهم الجنّة یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یُقتلونَ وعداً علیه حقّاً فی التّوراة و الإنجیل
و القرآن و من أوفی بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الّذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیمُ) (توبه، 111) و به یظهر انّ الّذی امر ان یبشّروا به، مجموع ما یؤتیهم الله من الاجر فی الآخرة و الدنیا لاخصوص النصر و الفتح. (طباطبایی، 268/19).
به عبارت دیگر، بشارت در آیه 13 سوره صف، معادل بشارتی است که در آیه 111 سوره توبه آمده و از این رو مربوط به کل آن نتایجی است که خداوند در آخرت و دنیا نصیب مؤمنان می فرماید و فقط اختصاص به نصرت و فتح (اجر دنیوی) ندارد.
ــ «و ندخلکم مُدخلاً کریماً» ذلک المدخل الکریم هو الفلاح فی الدنیا و السّعادة فی الآخرة. (مدرّسی، 66/2) جزا و پاداش اجتناب از گناه کبیره بنا به بیان فوق وارد شدن در جایگاه و منزلتی است که فلاح، نیک بختی و کامیابی در دنیا و آخرت را برای انسان تضمین می نماید.
ــ «و اولئک هم المفلحون» دون غیرهم، امّا فی الدنیا فبراحة ما استشعروه من القناعة و تقدیر النعم و شکرها و فضیلة الرضا بامرالله و التسلیم لحکمته و راحة الهدوء و الصّلاح و حسن الاخلاق و امّا فی الآخرة فبفلاح النعیم المقیم. (بلاغی، 66/1).
«فلاح» در جملات بالا نیز به دو نشئه ی دنیوی و اخروی تقسیم شده که در دنیا شامل احساس راحتی حاصل از قناعت و اندازه گیری در مصرف کردن نعمت های الهی در زندگی و شکرگزاری نسبت به آن ها، رضایت نسبت به آنچه خدا از روی حکمت خود مقدّر فرموده، راحتی حاصل از حفظ آرامش، رعایت مصلحت و در نهایت خوش خلقی «که جامع همه آنهاست» و در آخرت شامل بهره مندی از بقاء در نعمت های الهی خواهد بود.
ــ و قوله: (أعدّالله لهم جنّاتٍ) (توبه، 89) امّا تفسیر للخیرات و الفلاح و امّا انّ الخیرات و الفلاح هی منافع الدنیا کالعزّة و الکرامة و النّصر و الثروة و «الجنّات»: ثواب الآخرة و «الفوز العظیم» هو المرتبة الرفیعة و الدرجة العالیة. (زحیلی، 343/10).
در این عبارات «خیرات» معادل «فلاح» و به دو قسم دنیوی و ثواب اخروی تقسیم گردیده است که «فلاح دنیوی» (منافع دنیوی) دارای مصادیقی چون عزت، کرامت، نصرت، ثروت و «جنّات» به عنوان ثواب اخروی مطرح می شود و مرتبه ی بالاتر از آن «فوز عظیم» است.
ــ ذلک المذکور هو البشارة لهم بسعادة الدّارین هو الفوز الّذی لیس بعده فوز لانّه ثمرة الایمان الحق و التقوی فی حقوق الله و حقوق الخلق (العمل الصّالح) و البشری هی الخبر السّارّ او البشارة السّارّة بالخیر و الفضل و المکافأة و قد جمعت هذه البشری بین سعادتی
الدنیا و الآخرة؛ ففی الدنیا: النصر و العزّ و الثناء الحسن و فی الآخرة: الفوز و النجاة و الظفر بالجنة و نعیمها الابدی الخالد. (مراغی، 131/11 و زحیلی، 213/11).
در این جملات، بشارت به سعادت دنیا و سعادت آخرت را «فوز عظیم» دانسته است، چرا که میوه و نتیجه ایمان حقیقی و رعایت حدود و حقوق خدا و مردم (که مصداقی از عمل صالح همین است) می باشد.
نتیجه گیری
اصل معنای فلاح: شکافتن موانع و شکفته شدن نتیجه و مطلوب است و اصل معنای فوز: کامیابی و حصول موفقیت خالص و توفیق بهره مندی از انواع خیر در مناسب ترین شرایط و حالات می باشد.برخی از اهل تفسیر در مرحله ی تحقق و بروز این دو واژه، ترتّب «فوز» را بر «فلاح» نشان داده اند، به طوری که متناسب با هر مرتبه از فلاح که شخص مفلح در این دنیا انجام می دهد، نتیجه و ثمره ی تعیین شده و اختصاصی را در سرای بقاء «برنده و فائز» شدن را می بیند.
این عوامل را به صورت مشترک می توان در تقوا (با آن دامنه وسیع و گسترده) خلاصه و تجمیع نمود: اگر تقوا حاصل باشد، آدمی به مقام فلاح که متضمّن تربیت و شکوفایی نفس انسان است، می رسد و نفس مزکّی به درجاتی از ایمان و اطاعت خالصانه ی حق در این دنیا خواهد رسید و همین تقوا در عالم آخرت، آدمی را به درجات والا نائل و واصل می نماید.
غایت «فلاح»، تزکیه نفس در جمیع مراحل سیر و سلوک آدمی و تلاش و جهاد او در این دنیاست و غایت و آخرین درجه ی کمالی متصوّر برای انسان در آخرت: فوز یا نیل به رضوان الهی خواهد بود.
پی نوشت ها :
1ــ استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه آزاد اسلامی کرج
نشانی الکترونیکی: Lesan 171@ Yahoo.com
2ــ کارشناس ارشد و معارف اسلامی و ارشاد
نشانی الکترونیکی: mostafaz 114@ gmail.com
*تاریخ دریافت مقاله: 1389/8/25
*تاریخ پذیرش مقاله: 1389/9/28
3ــ یکی از معانی مفازة را فوز گفته اند (از جمله طبرسی 170/5): المفازة و الفوز واحد و نیز المیزان آن را مصدر میمی و به معنای فوز گرفته است (284/17) البته «مفازة» را محل فوز نیز معنا کرده اند که در این صورت معنای مفازة، محل و جایگاه نجات و دوری از امر ناپسند خواهد بود. (طبرسی 17/5 و 297/2، طباطبایی، 84/4، 185/20 و ابوحیان، 468/3)
4 ــ اگر هدف نهایی از اعمال صالحه را بهشت بدانیم این معنا را از جمیع آیاتی که ایمان و عمل صالح را سبب و موجب دخول به بهشت دانسته، می توان فهمید. از جمله آیات 42 و 43 اعراف که به تعبیر ابوحیان (53/5) ذیل آیه «الحمدلله الذی هدانا لهذا» می گوید:
ای وفّقنا لموجب هذا الفوز العظیم و هو: الایمان و العمل الصالح.
5ــ در آیات متعدد قرآنی، رضوان الهی و کسب رضایت حق تعالی به عنوان «فوز عظیم» معرفی شده است از جمله آیه 72 از سوره توبه.
علّامه طباطبایی در این زمینه گفته اند: «تکون فی الجملة دلالة علی معنی الحصرای انّ هذا الرضوان هو حقیقة کلّ فوز حتی الفوز العظیم بالجنة الخالدة اذ لولا شیء من حقیقة الرضی الالهی فی نعیم الجنة کان نقمة لانعمة (المیزان، 339/9) در مجمع البیان (173/5)، فوز عظیم را کامیابی به رضوان و کرامت الهی دانسته است. همین معنا را می توان در التبیان فی تفسیر القرآن (306/5) و نیز مواهب الرحمان (164/7) یافت.
1.قرآن کریم.
2.آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیة، تحقیق: علی عبدالباری عطیه، چاپ اول، 1415ق.
3.ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمان بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، بیروت، دارالکتاب العربی، تحقیق: عبدالرزاق المهدی، چاپ اول، 1422ق.
4.ابن عجیبة، احمد بن محمد، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، قاهره، حسن عباس زکی، تحقیق: احمد عبدالله قرشی رسلان، 1419ق.
5.ابن عربی، ابوعبدالله محیی الدین محمد، تفسیر ابن عربی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، تحقیق: سمیر مصطفی رباب، چاپ اول، 1422ق.
6.ابن عطیه اندلسی، عبدالحق بن غائب، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بیروت، دارالکتب العلمیة، تحقیق: عبدالسلام عبدالشافی محمد، چاپ اول، 1422ق.
7.ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیة، تحقیق: محمد حسین شمس الدین، چاپ اول، 1419 ق.
8.ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1405 ق.
9.ابن هائم، شهاب الدین احمد بن محمد، البیان فی تفسیر غریب القرآن، بیروت، دارالغرب الاسلامی، چاپ اول، 1423 ق.
10.ابوحیان اندلسی، محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، بیروت، دارالفکر، تحقیق: محمد جمیل صدقی، 1420 ق.
11.ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، تحقیق: محمد جعفر یاحقی و محمد مهدی ناصح، 1408 ق.
12.امام ابومحمد حسن بن علی عسکری، التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری، قم، مدرسه امام مهدی، چاپ اول، 1409 ق.
13.الطبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، منشورات دارمکتبة الحیاة، بی تا.
14.انیس ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1367 ش.
15.بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت، چاپ اول، 1416 ق.
16.بغدادی، علاءالدین علی بن محمد، لباب التأویل فی معانی التنزیل، بیروت، دارالکتب العلمیة، تصحیح: محمدعلی شاهین، چاپ اول، 1415 ق.
17.بلاغی نجفی، محمد جواد، آلاءالرحمان فی تفسیرالقرآن، قم، بنیاد بعثت، چاپ اول، 1420 ق.
18.تمیمی آمدی، عبدالواحد، تصنیف غررالحکم، قم، دفتر تبلیغات، چاپ اول، 1366 ش.
19.حجازی، محمد محمود، التفسیر الواضح، بیروت، دارالجیل الجدید، چاپ دهم، 1413 ق.
20.حسینی شیرازی، سیدمحمد، تبیین القرآن، بیروت، دارالعلوم، چاپ دوم، 1423 ق.
21.تقریب القرآن الی الاذهان، بیروت، دارالعلوم، چاپ اول، 1424 ق.
22.حلّی، ابن فهد، عدّة الداعی و نجاح السّاعی، قم، دارالکتاب اسلامی، چاپ اول، 1407 ق.
23.خمینی، سیدمصطفی، تفسیرالقرآن الکریم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1418 ق.
24.دروزه، محمدعزت، التفسیر الحدیث، قاهره، دار احیاءالکتب العربیة، 1383 ق.
25.راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دمشق بیروت، دارالعلم، تحقیق: صفوان عدنان داودی، چاپ اول، 1412 ق.
26.زحیلی، وهبة بن مصطفی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، بیروت و دمشق، دارالفکر المعاصر، چاپ دوم، 1418 ق.
27.زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، 1407 ق.
28.سبزواری نجفی، محمد بن حبیب الله، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، چاپ اول، 1406 ق.
29.سمرقندی، نصر بن محمد بن احمد، بحرالعلوم، بی تا، بی جا.
30.سمین حلبی، احمد بن یوسف، الدّرّ المصون فی علوم الکتاب المکنون، تحقیق: احمد محمد خرّاط، دمشق، دارالقلم، چاپ اول، 1406 ق.
31.سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، فی ظلال القرآن، بیروت و قاهره، دارالشروق، چاپ هفدهم، 1412 ق.
32.شبّر، سید عبدالله، تفسیر القرآن الکریم، بیروت، دارالبلاغة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1412 ق.
33.شریف رضی، نهج البلاغه (با ترجمه محمد دشتی)، قم، مشهور، چاپ اول، 1379 ش.
34.شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، دمشق و بیروت، دار ابن کثیر، دارالکلم الطّیّب، چاپ اول، 1414 ق.
35.صابری، علیرضا و انصاری محلاتی، محمدرضا، الحکم الزهراة، قم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1375 ش.
36.صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1365 ش.
37.صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، دمشق و بیروت، دارالرشید، مؤسسة الایمان، چاپ چهارم، 1418 ق.
38.صدوق، ابن بابویه، محمد بن علی بن حسین قمی، التوحید، قم: جامعة مدرسین، چاپ اول، 1398 ق.
39.علل الشرائع، قم، داوری، چاپ اول، بی تا.
40.عیون اخبارالرضا، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378 ق.
41.طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، 1362 ش.
42.طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ پنجم، 1417 ق.
43.طنطاوی، سید محمد، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، بی تا، بی جا.
44.طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، تحقیق: شیخ آغا بزرگ تهرانی و احمد قصیر عاملی، بی تا.
45.عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، قم، انتشارات اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415 ق.
46.عکبری، عبدالله بن حسین، التبیان فی اعراب القرآن، عمان و ریاض، بیت الافکار الدولیة، بی تا.
47.فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
48.قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، چاپ اول، 1364 ش.
49.قشیری، عبدالکریم بن هوازن، لطایف الاشارات، مصر، الهیئة المصریة العامّة للکتاب، تحقیق: ابراهیم بسیونی، چاپ سوم، بی تا.
50.قمی، شیخ عباس، کلیات مفاتیح الجنان، تصحیح: سید صادق میرشفیعی، قم، انتشارات مسجد جمکران، چاپ چهارم، 1382 ش.
51.قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب، تحقیق: حسین درگاهی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1368ش.
52.کاشفی سبزواری، حسین بن علی، مواهب علیه، تهران، سازمان چاپ و انتشارات اقبال، تحقیق، سیدمحمدرضا جلالی نائینی، 1369 ش.
53.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، 1362 ش.
54.مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، تهران، انتشارات اسلامیة، بی تا.
55.مدرسی، سید محمد تقی، من هدی القرآن، تهران، دار محبّی الحسین، چاپ اول، 1419 ق.
56.مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، بی تا، بی جا.
57.مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360 ش.
58.مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ اول، 1424 ق.
59.موسوی سبزواری، سید عبدالاعلی، مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة اهل البیت علیهم السلام، چاپ دوم، 1409 ق.
60.میبدی، رشیدالدین احمد بن ابی سعد، کشف الاسرار و عدّة الابرار، تهران، انتشارات امیرکبیر، تحقیق: علی اصغر حکمت، چاپ پنجم، 1371 ش.
61.نخجوانی، نعمت الله بن محمود، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیّة، مصر، دار رکابی للنشر، چاپ اول، 1999 م.
62.نیشابوری، نظام الدین حسن بن محمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، بیروت، دارالکتب العلمیة، تحقیق: زکریا عمیران، چاپ اول، 1416 ق.
63.ورّام بن ابی فراس، مجموعة ورّام (تنبیه الخواطر)، قم، مکتبة فقیه، چاپ اول، بی تا.
منبع: نشریه علوم و معارف قرآن کریم، شماره 8.