اشاره:
فلسفه و جهان بینی و افق دید و الگو و دورنمای نظام سیاسی مطلوب در نگاه به توسعه سیاسی تأثیرگذار است.
در این راستا توسعه سیاسی برای بسیاری از جوامع غربی که فلسفه فرویدیسم بر آنها حاکمیت دارد، تلاش جهت نهایت بهره گیری و کامجویی فردی از اجتماع بدون توجه به حق و حقوق دیگران است و در جوامع اسلامی با نگرش آرمانی؛ توسعه سیاسی عبارت است از تلاش برای رسیدن به افق حاکمیت عدالت و زیر مجموعه ای از ارزشهای صادره از آن.
وقف و توسعه سیاسی
وقفنامه ها و عدالت
در نگاهی گذرا به وقفنامه های موجود؛ شاهد هستیم که در اغلب آنها به مسئله عدالت و گسترش عدل و داد مستقیم و غیر مستقیم اشاره شده است. درواقع می توان گفت: اگر در مقوله توسعه سیاسی؛ سیاستمداران صادق (و نه سیاست بازان مکار) به دنبال راهکار جهت ایجاد بسترهایی هستند که بتوان بوسیله آن آحاد مردم قادر شوند.در تصمیم گیری برای سرنوشت خود سهیم گردند تا به افق عدالت که در آن هر چیز سر جای خودش قرار دارد برسند؛ در بحث وقف؛ واقفان با چندین گام جلوتر؛ مستقیماً به اصل مطلب پرداخته و با فراهم ساختن امکان و فرصت ها؛ نیات خود را بر اجرای عدالت متمرکز کرده اند.
دیانت ما همان سیاست ماستاز گذشته های دور تا کنون بسیاری از افراد خیّر که اموال و دارایی های خود را وقف کرده اند؛ مستقیم و غیرمستقیم؛ پیگیر پیام عاشورا و نهضت ابا عبدالله الحسین (ع) بوده اند و یکی از شروط اصلی آنان در وقفنامه ها؛ بزرگداشت قیام ابا عبدالله (ع) جهت زنده ماندن پیام عاشورا است؛ که این امر با برگزاری مراسم مختلف عزاداری و در هر دوره ای با ابزار خاص خود محقق شده است.
بی شک یکی از مهمترین عوامل حفظ عاشورا و پیام کربلا و زنده ماندن این حماسه بزرگ؛ واقفینی بوده اند که در طول زمان و در طی نزدیک به 1400 سال با وقف اموال و دارایی های خود در پاسداری از حریم عاشورا قیام کرده اند و با برگزاری سالانه مراسم عزاداری اباعبدالله (ع)؛ پیام ثارالله را از نسلی به نسل دیگر انتقال داده اند و مانع از یاد رفتن آن شده اند.
حال اگر این اقدام را صرفاً حرکتی مذهبی تلقی کنیم و بزرگداشت عاشورا و قیام اباعبدالله (ع) را مراسمی برخاسته از باورها و اعتقادات مذهبی ارزیابی نماییم؛ ارتباطی بین سیاست و توسعه سیاسی با آن نمی یابیم.
اما هنگامی که هدف قیام اباعبدالله الحسین (ع) که برپایی عدالت از طریق امر به معروف و نهی از منکر و ایستادگی در برابر ظم و ستم و قیام جهت اصلاح و احیای دین می باشد را در جلوه گاه کربلا و عاشورا قرار می دهیم؛ دین را عین سیاست و سیاست را عین دین می بینیم که در این معادله هر حرکت دینی اقدام سیاسی است و هر اقدام سیاسی در راستای ارزشها و مسایل دینی است.
اینکه رهبران دینی و علمای بزرگ اسلام در طول تاریخ همواره در بطن مسایل سیاسی بوده اند و به واسطه آن در معرض تهدیدات دائمی سیاسی قرار داشته اند؛ عمده دلیلش همین است که دین مداری مترادف حضور در سیاست و عرصه های سیاسی است.
یک عالم دینی که مکلف به اجرای صحیح احکام دین می باشد نمی تواند در برابر نظامهای سیاسی که مخالف احکام و دستورات دین عمل می کنند؛ خاموش باشد. چراکه سکوت در برابر اقدامات ظالمانه در عرصه سیاست مغایر با دین مداری و دیانت است. و خاموش نماندن و لب به اعتراض گشودن آغاز حرکت سیاسی است. به همین خاطر علما و شخصیتهای طراز اول دینی در طول تاریخ بر این نکته تأکید داشته اند که سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست.
در برگ برگ کتاب قطور تاریخ اسلام؛ بویژه تاریخ درخشان و پرافتخار شیعه؛ رویدادها و وقایع بزرگی ثبت شده است که از این حقیقت سرچشمه گرفته است.
انقلاب اسلامی ایران به رهبری عالم و عارف و مجتهد بزرگ؛ حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (ره) آخرین نمونه موفق آن در دوران معاصر است.
عدالت؛ افق آرمانهای دینی
بنابراین از منظر دین و حکومت دینی؛ توسعه سیاسی عبارت است از: قرار دادن عدالت در افق آرمانها و گام برداشتن به سوی آن. که نقش وقف در این حرکت هم در بسترسازی برای روشنگری مردم و توجه آنها به سوی این افق ؛ ارزنده و بی نظیر است و هم در مهیا ساختن امکانات برای اجرای عدالت.وقتی بخش عمده ای از واقفان نیات خود را در راستای نهضت حسینی و قیام اباعبدالله (ع) و بزرگداشت حماسه عاشورا متمرکز کرده اند و با وقف اموال و دارایی های خود برای ماندگاری این حماسه بی نظیر در تاریخ بشریت اقدام نموده اند؛
درحقیقت افکار عمومی و نسلهای نو را که در معرض تهاجم مکتبهای عادی و غیرالهی قرار دارند؛ به سوی حقیقت عدالت به عنوان آرمان رهایی بشر متوجه ساخته و نسلهای نو را به سوی مقصد حقیقی رهنمون می سازند.
واقفان در بخش اجراای عدالت نیز با فراهم ساختن امکانات جهت بهره وری عموم و بویژه اقشار محروم از فرصتها و امتیازات مادی و معنوی؛ با احداث مراکز علمی و فرهنگی و آموزشی؛ احداث مراکز درمانی؛ کمک و سرپرستی ایتام و افراد نیازمند.
و... مستقیماً وارد عرصه عدالت و اجرای آن که افق توسعه سیاسی در جامعه دینی است شده و طعم عدالت را با تسهیل نمودن امکانات جهت تداوم حیات به اقشار محروم و نابرخوردار می چشانند.
توسعه سیاسی در غرب
فلسفه و جهان بینی و نوع نگرش به نظام مطلوب در جوامع مختلف در نحوه درک و برداشت از توسعه سیاسی تأثیرگذار است؛ و این مقوله در کشورهای مختلف بر پایه نوع فلسفه و جهان بینی آنان بعضاً در مغایرت با توسعه سیاسی در کشورها و مجامع دیگر قرار می گیرد.نابودی گلهای کوچک برای بقای گلهای بزرگبزرگترین نظریه پرداز جهان سرمایه داری یعنی اسپنسر در بحث توسعه اظهار می دارد:
اسپنسر به صراحت اعلام می کند که اقشار و طبقات محروم و حتی متوسط جامعه برای بقای اقشار مرفه و برخوردار می بایست نابود شوند. او در این مقوله آنچنان پیش می رود که حتی شرکتها و مؤسسات اقتصادی و صنعتی کوچک را هم تحمل نمی کند و می گوید:
آنها موانع حرکت ما هستند و می بایست یا در مجموعه های بزرگتر ادغام شوند و یا به طور کل حذف گردند؛ و این امر در نظام سرمایه داری امری محتوم است چراکه وقتی فیلهای بزرگ به حرکت در می آیند دهکده های کوچک در سر راه محکوم به فنا هستند!
نقش وقف و بنیادهای وقفی در توسعه سیاسی جوامع غرب
سؤال این است که با توجه به بستر مادی و حاکمیت فلسفه فرویدیسم در روابط اجتماعی جامعه غرب و حاکمیت نظریه اسپنسریسم در معادلات اقتصادی و سیاسی این جوامع؛ وقف در کشورهای فوق چه نقشی را در مسایل زندگی مردم و نیز توسعه سیاسی دارد؟!
چرا که نگاه وقف که در بستر امور معنوی قرار دارد. با این نظریات فلسفی و اقتصادی و سیاسی مادی که در آنجا حاکم است هماهنگ نیست.
در پاسخ باید گفت: در چنین نظامهایی کلیه ارزشهای معنوی و امور ذاتاً غیرمادی نیز تحت شعاع جهان بینی و فلسفه های حاکم بر این جوامع قرار دارد. به عبارتی دیگر در این جوامع؛ معنویت نیز در رده زیر مجموعه ای از مطامع و منافع مادی آنان قرار می گیرد!
معنویت ابزاری
وقف عملی معنوی است که حکایت از نگاه اخروی افراد به زندگی مادی دارد و در رده توصیه ها و آموزه های دینی است.در غرب؛ اصل دین نیز بازیچه دست غارتگران می باشد و این امر به وضوح در سیاست؛ اقتصاد؛ فرهنگ، علم و کلیه ارتباطات آنان مشهود است. آنها وقتی با اصل دین بعنوان یک ابزار و وسیله ای برای رسیدن به هدفشان برخورد می کنند دستکاری در آموزه ها و توصیه های دینی جهت بهره وری های مادی برایشان سهل تر است.
آنها در زمان حضور مکتب الهادی کمونیسم با تبلیغ و ترویج ادیان آن هم پوسته های ظاهری از دین در مناطقی که خطر گسترش و شیوع کمونیسم وجود داشت؛ از دین و مذهب به عنوان یک ابزار نهایت بهره برداری را نمودند.
لهستان در اروپای شرقی؛ هندوراس و کوبا در آمریکای لاتین؛ برخی کشورها نظیر افغانستان در خاورمیانه از جمله مناطقی بودند که آمریکا بواسطه حضور و یا خطر کمونیسم در این مناطق با ترویج مذاهبی از ادیان اسلام و مسیحیت؛ توسط افراد متمایل به غرب اقدام به بهره گیری از دین برای مقاصد سیاسی و اقتصادی خود می نمود
. اما با فروپاشی شوروی و از بین رفتن کمونیسم و تهدیدات آن؛ دین بعنوان یکی از تهدیدات جدی جهان غرب مطرح شد و امروزه هرجا سخن از دین بویژه اسلام می آید آن را همردیف تروریسم در اذهان و افکار بین المللی نهادینه کرده اند!
بنابراین در جوامع غربی حضور معنویت در عرصه اجتماع تا زمانی است که مغایر با منافع مادی نباشد و یا بعنوان زیرمجموعه در معادلات مادی بتواند نقش پذیر باشد.
در حالی که در اسلام درست برعکس معادله فوق؛ این مادیات است که در خدمت معنویت قرار دارد.
در مجموعه جهان غرب؛ بنیادهای موقوفه متعددی وجود دارد که ارزش مادی آنها سر به هزاران میلیارد دلار می زند. برخی از این موقوفات در امور آموزشی و علمی و پژوهشی خدمات عام نیز دارند؛ نظیر موقوفات هاروارد؛ پرینستون و ...اما مهم خروجی این خدمات است که در راستای چه اهدافی قرار داشته و به کار گرفته می شود؟!
مهم این است که مقصد نهایی آنها کجاست؟!
به بیانی دیگر انگیزه خیر بانیان این مراکز درنهایت به کدام مقصد می رسد؟!اینجاست که تفاوت توسعه سیاسی در مجامع غربی با کشورهای دیگر از جمله جهان اسلام مشخص می شود.
هنگامی که بنابر این است تا گلهای کوچک برای بقای گلهای بزرگ از بین بروند و این امری محتوم در نظام مادی جهان غرب است. کلیه حرکتها و اقدامات معنوی آنان نیز در راستای چنین اهدافی متمرکز است و توسعه سیاسی مورد انتظار آنان نیز در چارچوب همین دیدگاه و نگرش قابل ارزیابی و بررسی است.
موقوفات سیاسی غرب
در ایالات متحده امریکا بالغ بر 25000 بنیاد وقفی و خیریه وجود دارد که عمده فعالیتهای آنان مستقیم و غیرمستقیم مرتبط با مسایل سیاسی است. برخی از این بنیادها موقوفه هایی دارند که ارزش مادی یک یا چند فقره از آنها با کلیه موقوفه های برخی کشورهای اسلامی برابری می کند.به عنوان مثال: ارزش مادی موقوفه هاروارد بالغ بر 36 میلیارد دلار است. یا ارزش موقوفات بیل گیتس حدود 50 میلیارد دلار برآورد شده است.
عمده فعالیتهای بنیادهای وقفی و خیریه آمریکا پیرامون مسایل سیاسی و در راستای کسب منافع مادی برای نظام سیاسی ایالات متحده است. برخی بنیادها همانند بنیادهای اسلوان؛ و اندربیلت؛ پتمن؛ هیوز و... غیرمستقیم این نقش را بر عهده داشته و بازی می کنند و برخی دیگر مستقیماً فعالیتهای سیاسی بین المللی را در راستای منافع ایالات متحده دنبال می کنند.
مشهورترین این بنیادها:
بنیاد فورد Ford Foundation
بنیاد راکفلر Rockefeller Foundation
بنیاد موقوفه کارنگی Carnegie Endowment Foundation
موقوفه ملی برای دموکراسی National Endowment for Democracy
بنیاد برای دموکراسی Foundation For Democracy
بنیاد موقوفه پاروین « Parvin Endowment Foundation» و ... هستند؛ که هر یک صدها بنیاد و مؤسسه کوچک و بزرگ وقفی را در راستای فعالیت های سیاسی دولتهای ایالات متحده آمریکا ایجاد نموده و در کنترل خود دارند.
به عنوان مثال:
مؤسسات لینکلن «Lincoln»
چارلز استارک پریپر Charles stark Praper
استنفورد «Stanford»
سالومون «Salamon»
استفن بچل «Stephen Bechel»
از نهادهای وابسته به بنیادهای فوردوکارنگی و راکفلر و ... هستند که در عرصه پژوهشهای سیاسی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی برای دولتهای وقت آمریکا فعالیت می کنند.
بنیاد موقوفه پاروین « Parvin Endowment Foundation» که به گفته خود آمریکائیها؛ بنیاد مافیا و اتحادیه جنایتکاران است و توسط آلبرت پاروین، قمارخانه دار و صاحب مهمانخانه مشهور فلامینگو در شهر لاس وگاس در سال 1960 تأسیس گردیده است.
پاروین از سال 1945 به این سو؛ همواره نامش در صدر فهرست اعضای مافیا و جنایتکارانی که از طرف وزارت دادگستری آمریکا تهیه شده ثبت گردیده است.
بنیاد موقوفه پاروین مرکز فعالیتهای خود را در آمریکای لاتین و در جمهوری دومینیکن قرار داده است.
رهبر مافیای آمریکا توسط بنیادش فعالیتهای گسترده ای در امور سیاسی و اقتصادی و نظامی کشورهای آمریکای لاتین در راستای برتری منافع ایالات متحده در این منطقه حساس دارد.
این بنیاد به کاندیداهای مورد نظر آمریکا برای ریاست جمهوری کشورهای آمریکای لاتین کمک می رساند. از کودتاگران دولتهای چپ و ضد آمریکایی حمایت می کند. به شورشیان اسلحه می رساند و ضمن برقراری پل ارتباطی با سازمان سیا و دریافت مساعدتهای لازم از نیروی هوایی آمریکا و نهادهای به ظاهر دمکراتیک این کشور! مجوز تأسیس قمارخانه های زنجیره ای و مراکز فحشای عمومی را در کشورهای فوق دریافت می کند.
نکته جالب اینکه در اساسنامه اغلب بنیادهای مزبور قید گردیده که بجز امور خیریه در فعالیتهای دیگر شرکت نداشته باشند!
عمده فعالیت بنیادهای موقوفه آمریکا در عرصه مسایل سیاسی به سیاست خارجی برمی گردد؛ چرا که منافع مشروع و یا نامشروع ایالات متحده؛ اکثر در حوزه های بیرونی و خارجی از مرزهای این کشور متمرکز است و طبعاً حوزه های فعالیت سیاسی بنیادهای موقوفه نیز در سیاست خارجی تجمیع می گردد.
تضاد منافع آمریکا با جمهوری اسلامی ایران طی سه دهه گذشته باعث گردیده تا موقوفه ها و بینادهای وقفی این کشور نیز طی سالیان متمادی پیرامون مقابله با انقلاب اسلامی فعال شوند. طی سالهای گذشته؛ بخشی از حرکتهای این بنیادها همانند بنیاد کارنگی ایندومنت جذب عناصر معاند نظامی اسلامی و هدایت آنان برای سازماندهی گروههای سیاسی و فرهنگی جهت براندازی نظامی بوده است.
منبع:
نشریه مهتدین شماره 13
* این مقاله در تاریخ 1402/7/3 بروز رسانی شده است