نویسنده : مجید جعفرآبادی
شهید
سیزدهم دیماه هر سال، یادآور شهادت سردار دیگری از خیل سرداران آسمانی دفاع مقدس است. یاد و نام شهید «علیرضا عاصمی» هیچگاه از صفحة دل بروبچههای تخریب جنوب پاک نخواهد شد. آنهایی که از سال 61 تا سال 65 گذرشان به تخریب قرارگاه کربلا، نساجی اهواز و اردوگاه شهدای تخریب افتاده است، یا این عزیز پاکدل و دوستداشتنی را دیدهاند یا ذکری از او شنیدهاند و تا عمر دارند، جایی برای او در سُویدای دلشان تدارک دیدهاند.علی برای همة کسانی که با میدان مین، پاکسازی، جادهزنی، معبر و انفجارات آشنا بودند، یک بزرگ، مرشد و فرمانده محبوب بود. سنی نداشت، اما خیلی بزرگ بود. کمحرف بود، اما نگاه پرجذبهای داشت؛ کافی بود یک بار او را میدیدی تا به او دل ببندی.
سیزدهم دیماه هر سال، نقطة ایستادن بروبچههای تخریب با تمام قد و وجود برای ادای احترام دیگر بار به این جوان پاکضمیر شهرستانی است که هفت روز پس از شروع جنگ آمد و تا آخر هم ماند و جز در مواقعی که جراحتها او را به پشت جبهه میفرستادند، آن سرزمین را ترک نمیکرد تا با تمام وجود کلام امام را که جنگ در رأس امور است را اطاعت کرده باشد.
آنقدر ماند تا مزدش را گرفت. آنقدر ترکش خورد و جراحت برداشت تا دست آخر پیکری از او نماند. آنقدر ماند و نیرو تربیت کرد و دل نیروها را با نور و طراوت خود برد که امروز پس از سالها، نیروهای او در این سوی عالم با تمام وجود، حسرت یک بار دیدن او را میخورند. آنقدر ماند و خوب ماند تا نیروهای سفرکردة او به آن عالم دست دعایی برداشتند و او را از خدا طلب کردند. دعای آنها حق آنها بود. علی هم حقش این بود که برود. کاش بودی و هنگام عملیات دلنگرانیهای نیروها برای جان علی را میدیدی. آن لحظهها آرزو میکردی که کاش تو فرمانده بودی و علی نیروی تو تا اینقدر جلو نرود. کاش میبودی و میدیدی که در جادة خندق، «عملیات بدر»، وقتی برای آن مأموریت خطرناک خودش عازم شد، در دل بچهها چه میگذشت.
این بار هم قلمی به دست گرفتهام تا مثل همان نیروی سادة سالهای 62 و 63 به فرمانده خود سلام و ادب کنم. درود خدا بر او که بر قلبهای ما فرماندهی میکرد. سلام بر او که یاد شیرین و با حلاوتش در ته قلبمان با اندوه همخانه شده است.
امسال هم سالگرد او با محرم مقارن شده که الحمدلله الذی اکرمنا بالشهاده... ان القتل لنا عاده و کرامتنا الشهاده
او اهل کرامت بود که اینطور سالها از رفتنش میگذرد، ولی یادش کهنه نمیشود. چه خوش روزهایی بار سفر بست. در آستانة «کربلای 5» که سفرة جنگ هم درحال جمع شدن بود، او رفت؛ اما داغش بر دل بچههای تخریب ماند. کاش بودید و عشق نیروها به او را میدیدید. وقتی خبر رسید، هرکس در گوشهای از بیابان صورتش را در میان دستها گرفت و زار زد. امروز هم حال ما کم از آن روزها ندارد.
برادر علی! مدتهاست که روی چون ماه تو را ندیدهایم، حال و روزمان هم که عیان است. کاش بودی و مثل بحبوحههای جهنم طلائیه، پشت و پناه نیروها میشدی. تو که رفتی، شیرازة گردان از هم پاشید. باور کن که یاد تو در دل و جان بچههای تخریب هرگز کهنه نمیشود، بلکه هر سال که میگذرد، زندهتر میشود. از آن سوی عالم نگاهی هم به ما داشته باش و دعایمان کن.
او انسانی مقتدر و محبوب بود که سالها فرماندهی گردان تخریب قرارگاههای کربلا و خاتمالانبیا و لشکر 43 مهندسی امام علی(ع) را بر عهده داشت. آخرین فصل زندگی دنیایی او ورود به تیپ ویژه پاسداران در سال 65، بر عهده گرفتن فرماندهی گردان تخریب آن و شرکت در عملیات برونمرزی بود که اوج آن در سلسله عملیات «فتح 1» که به نام عملیات «کرکوک» هم معروف است، نمود یافت. شهید عاصمی سرانجام به همراه سه تن از یاران پاکباختهاش به هنگام خنثیسازی بمبی در اطراف شهر باختران، به آرزوی دیرینهاش نائل آمد. شدت انفجار بهحدی بود که از جسم پاکش هیچ اثری بر جای نماند.
بیست سال بعد یکی از همرزمان شهید عاصمی به ریاست جمهوری اسلامی ایران رسید. «محمود احمدینژاد» ـ که در سال 65 مسئول مهندسی گردان تخریب بود ـ در سال 1385 به مناسبت برگزاری کنگرة بزرگداشت این سردار شهید پیامی به این شرح صادر نمود:
«اللهم عجل لولیک الفرج و العافیت و النصر و اجعلنا من خیر النصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
سلام و درود خداوند و همه انبیا و اولیا و صالحان به روان پاک شهیدان پاکباختة راه حق؛ آنان که با نثار جان شیرین خود آرمان حقطلبی و عدالتخواهی ملت شریف و بزرگوار ایران و استقلال میهن عزیزمان را تا ظهور دولت یار پایدار نمودند و سلام بر امام شهیدان که راه پرورش چنین انسانها و اسوههایی را گشودند.
تجلیل از کسانی که جان عزیز خود را بر سر ارزشها و آرمانهای مقدس نظام جمهوری اسلامی ایران گذاشتند و عاشقانه به شرف شهادت نائل آمده و در راه رسیدن به معبود همچون شمع سوختند، کمترین اقدامی است که میتوان انجام داد؛ زیرا همه افتخارات این مرز و بوم به مدد مقاومت و جانبازی و از خودگذشتگی شهدای عالیقدرمان پدید آمده است.
امروز نسل جویای حقیقت تشنة نوشیدن جرعهای از آن آب حیات است تا بتواند این راه نورانی را با صداقت و استواری بپیماید.
خاطرة فداکاریها و مجاهدتهای برادر عزیز ما سردار علیرضا عاصمی در مدت بیش از شش سال حضور مخلصانه و مقتدرانه در ایام دفاع مقدس مخصوصاً رشادتهای وی در لشکر 6 ویژة پاسداران بعد از بیست سال از عروج آسمانی او همچون ستارهای فروزان فراراه جوانان عزیزمان و کاشمریهای آگاه و مؤمن میدرخشد و نورافشانی میکند.
اینجانب ضمن درود به روان پاک آن عزیز سفرکرده، تلاش ارزشمند دستاندرکاران یادوارة بیستمین سالگرد شهادت شهید بزرگوار علیرضا عاصمی را ارج مینهم و تداوم راه شهیدانِ به خدا پیوستهمان را در سایة توجهات امام عصر(عج) از درگاه خداوند سبحان مسألت مینمایم.
منبع: ماهنامه امتداد شماره 60