حدیث سفینه در کتاب ‌های اهل سنّت«2»

واما التأویل فمحتمل بأن یؤول الفلک بشریعه نوح التی نجا بها هو ومن آمن معه من قومه، کما قال النبی ـ صلی الله علیه وسلم ـ : مثل اهل بیتی مثل سفینه نوح، من رکب فیها نجا و من تخلف عنها غرق
سه‌شنبه، 2 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حدیث سفینه در کتاب ‌های اهل سنّت«2»
حدیث سفینه در کتاب ‌های اهل سنّت«2»

نویسنده: حکمت جارح صبر الرحمه (1)



 

روایات دیگری برای حدیث سفینه

همچنین می‌افزاییم که سمعانی این حدیث را به صورت مرسل در تفسیرش روایت کرده است؛ آنجا که می‌گوید:
وفی بعض الاخبار عن النبی انه قال: مثل اهل بیتی کسفینه نوح من رکبها سلم، و من لم یرکبها هلک (2).
و نیز فخر رازی در تفسیرش آنجا که می‌گوید:
وسمعت بعض المذکرین قال: انه ـ صلی الله علیه وسلم ـ قال: مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح، من رکبها فیها نجا. (3)
ابن عربی نیز در تفسیرش می‌گوید:
واما التأویل فمحتمل بأن یؤول الفلک بشریعه نوح التی نجا بها هو ومن آمن معه من قومه، کما قال النبی ـ صلی الله علیه وسلم ـ : مثل اهل بیتی مثل سفینه نوح، من رکب فیها نجا و من تخلف عنها غرق (4).
اما تأویل این مطلب، محتمل است که کشتی به شریعت نوح تأویل شود که به وسیله ی آن او و هر کدام از قومش که ایمان آورد، نجات یافت؛ چنان که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مثل اهل بیت من، مثل کشتی نوح است؛ هر کس بر آن سوار شد، نجات یافت و هر کس از آن باز ماند، غرق شد.
ملاحظه می‌کنیم که ابن عربی این روایت را به شکل مرسل نقل می‌کند، ولی این روایت مرسل را مسلم دانسته؛ به گونه‌ای که با جزم و یقین آن را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت می‌دهد؛ همچنان که ابن اثیر در النهایه، تحت عنوان «باب الزاء والخاء» آن را به صورت مزسل آورده و گفته است:
فیه: مثل اهل بیتی مثل سفینه نوح، من تخلف عنها زخ به فی النار (5).

ادعای ضعف حدیث سفینه

پس از پایان یافتن بحث از مصادر حدیث، باید صحت آن بررسی گردد. ابن تیمیه و اَلبانی مدعی هستند که این حدیث از احادیث ضعیف است. از آنجا که روش ما بر مناقشه های علمی استوار است و از تمایلات مذهبی عاری است، لذا سخن آن دو را در طبق نقد می‌نهیم تا قوت آن و انطباقش با شاخصه های علمیِ پذیرفته شده نزد اهل سنت مشخص گردد.

1. ادعای ابن تیمیه و رد آن

ابن تیمیه در منهاج السنه می‌گوید:
اما گفتار او که: مثل اهل بیتی مثل سفینه نوح، فاقد اسناد است؛ نه اسناد صحیح و نه این که در کتاب‌های حدیث مورد اعتماد ما چیزی در باره ی آن باشد. پس اگر کسی آن را روایت کند، مثل کسی است که امثال آن را همچون هیزم‌کشان شب روایت می‌کند؛ آنها که احادیث موضوع را بازگو می‌کنند، این چیزی جز وهن بر ما نمی‌افزاید (6).
این کلام ابن تیمیه از راستی تهی است و سزاوار ردّ و نقد نیست، بلکه آن حاوی توهین‌هایی به دانشمندان اهل سنت است که این حدیث را در کتاب‌ هایشان بازگو کرده ‌اند، چه رسد به آنها که از صحیح بودن آن سخن به میان آورده ‌اند، از جمله: ابن جریر طبری، سمعانی، ابونعیم اصفهانی، طبرانی، ابوبکر قطیعی، دولابی، ابوبکر بن ابی شیبه، خطیب بغداد، ابن قتیبه، ابویعلی، ابن عبدالبر، فاکهی و دیگران پس درود بر مذهبی که بسیاری از علمایش از هیزم کشان شب‌اند و از روایت‌گران احادیث موضوع. در صفحات پیش ‌رو از گروهی از بزرگان علما سخن گفته می‌شود که به صحت این حدیث نیز قایل ‌اند؛ همچون: حافظ سخاوی، فقیه ابن حجر هیتمی و دیگرانی که از منزلتشان نزد ابن تیمه آگاه نیستیم. اگر راوی حدیث از هیزم کشان شب باشد، در باره ی کسانی که معتقد به صحت حدیث است، چه باید گفت؟
سخن ابن تیمیه ارزش علمی ندارد و فکر نمی‌کنم هیچ عاقل آگاه از علم حدیث و عالم به قواعد آن، برای این سخنان دور از فضای علمی حسابی باز کند.
افزون بر این، ابن تیمیه به بغض و دشمنی با اهل بیت (علیهم السلام) مشهور است و از این روست که عادت او تضعیف فضایل ایشان و کم جلوه دادن ارزش ایشان تا سرحد توان است. برخی از علمای اهل سنت به این موضوع اشاره کرده و در کتاب‌هایشان نقد تضعیفات او را ثبت کرده‌اند؛ بویژه در باره ی روایات فضایل. پس تضعیفات او هیچگاه با قواعد قراردادی حدیث سازگاری ندارد.
ابن حجر عسقلانی گفته است که او رد ابن تیمیه را بر علامه حلی مطالعه کرده و او را چنین یافته که تا سر حد امکان تلاش می‌کند تا احادیث نقل کرده ی علامه حلی را رد کند. و ذکر کرده که او بسیاری از احادیث نیکو را در ردیه ی خود مردود شمرده است؛ چنان که ابن حجر اشاره کرده که ابن تیمیه به سبب زیاده‌ روی در تضعیف سخن علامه حلی، در شرک دشمنی با علی (علیه السلام) واقع شده است و می‌گوید:
چه بسیار زیاده ‌روی‌ هایی در تضعیف سخن رافضیان که او را احیاناً به تنقیص علی کشانده است. (7)
شمس‌الدین جزری در باره ی یکی از طرق حدیث غدیر می‌گوید:
این حدیث از طریق حسن است و از طریق بسیاری صحیح است. این حدیث به گونه ‌ای متواتر از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) روایت شده و نیز از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم متواتر نقل شده است. جمع بسیاری آن را از جمع بسیاری دیگری نقل کرده‌اند. توجهی به کسی که سعی در تضعیف این حدیث دارد، از میان بی‌اطلاعان از این علم نمی‌شود (8). این حدیث به صورت مرفوع وارد شده است از...
و حدود سی نفر از صحابیان را ذکر می‌کند (9). حافظ جزری تصریح می‌کند که ابن تیمیه اطلاعی از علم حدیث و تضعیف و تصحیح آن ندارد. شیخ البانی در الصحیحه، به منظور تصحیحش از حدیث: «من کنت مولاه، فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه» می‌ گوید:
خلاصه ی سخن آن که حدیثی که در باره ی علی (علیه السلام) است، حدیثی است که هر دو بخش آن صحیح است (10)، بلکه بخش اول آن از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و سلم ـ به صورت متواتر نقل گردیده است؛ همان‌گونه که برای کسانی که أسانید و طرق آن را مورد بررسی قرار دهند، آشکار می‌گردد. آن قدر که ذکر کردم کفایت می‌کند.
تا آنجا که می‌ گوید:
حال که این را َدوم آن را، به گمان خویش، کذب خوانده است. این دیدگاه شیخ الاسلام، به نظر من از تندروی او در تضعیف احادیث، قبل از آن که طرق آن را جمع کند و به دقت در آن بیندیشد، ناشی می‌گردد (11).
البانی که در عصر حاضر بر رأس هرم سلفی‌گری نشسته است، از تضغیفات ابن تیمیه خشنود نیست و او را به تند‌روی و زیاده‌روی متهم می‌سازد.
الدانی بن منیر آل زهوی می‌گوید:
حدیث المولاه صحیح و ثابت است، بلکه متواتر است؛ چنان که البانی در الصحیحه گفته است. اما سخن ابن تیمیه در المنهاج که: «آن حدیث، کذب و مخالف قواعد حدیثی است»، مردود است. هر کس طرق این حدیث را مورد تتبع قرار دهد، می‌داند که این حدیث مانند آفتاب، در بیشتر طرق، صحیح است و در برخی حسن بوده و ضعیف در آن کم است. و حدیثی، بی‌تردید، چنان که گذشت، صحیح است (12).
پس کلام ابن تیمیه، در این صورت بدیهی البطلان است و شایسه ی اشاره نبوده و ردّ آن نیز نیاز به بیان ندارد. و به هنگام بررسی سند حدیث خواهیم دانست که این حدیث، مطابق با مبانی حدیثی و رجالی اهل سنت، صحیح است.

2. ادعای اَلبانی و ردّ آن

الف. تعلیق البانی بر مشکاه المصابیح و رد آن

البانی این حدیث را در چند جا تضعیف کرده است. او به ضعف آن، به صورت اجمالی، در تعلیقه‌اش بر کتاب مشکاه المصابیح اشاره کرده است. در کتاب یاد شده آمده است:
و عن أبی‌ذر، أنّه قال، وهو آخذ بباب الکعبه: «سمعت النبی یقول: ألا إنّ مثل اهل بیتی فیکم مثل سفینه نوح، من رکبها نجا، ومن تخلّف عنها هلک». رواه احمد.
البانی در تعلیق بر جمله ی «رواه احمد» گفته است: همچنین در الاصول، و مقصود از آن، وقتی به صورت مطلق گفته شود «رواه احمد»، مسند احمد است؛ در حالی که این حدیث مطلقاً در مسند احمد نیست؛ نه از قول ابوذر و نه دیگری. این حدیث را طبرانی، بزار و دیگران از ابوذر روایت کرده‌اند و إسناد آن سست است و نیز از ابن عباس، ابن زبیر و ابوسعید نیز روایت شده که صحیح به نظر نمی‌رسد.
اشکالاتی بر کلام البانی وارد است:
اول. بنا بر مبانی البانی که انتساب به احمد، به مسند احمد انصراف دارد، نه کتاب دیگر، پرسش دیگری مطرح می‌گردد و آن این که: پایه ی این روایت کجاست؟ و چگونه در مسند احمد یافت نمی‌شود؟ و چرا کسی به این مطلب اشاره نکرده است؟ تبریزی در مشکاه المصابیح این روایت را به احمد نسبت داده است و ملا علی قاری در شرح مشکات، به نام مرقاه المفاتیح، آن را تصدیق کرده است و اشاره نکرده که این روایت را احمد نقل ننموده است.
آیا این بدان معنا نیست که دستان امانت ‌دار مسند را به بازی گرفته ‌اند و روایت یاد شده را از آن حذف کرده‌اند.
این سخن بر مبنای البانی بود. علاوه بر این ما البانی را به دلیل عدم هوشمندی، هوشیاری و عدم دقت و تخریج روایت معذور می‌دانیم. شاید او برای این کار کوششی نکرده است. عالی‌ ترین احادیث درباره ی فضایل صحابه را احمد بن حنبل به نقل از زواید قطیعی نقل کرده است؛ امّا البانی اطلاع از آن ندارد و او در هر حال نیازمند تتبع بیشتر است تا تخریج‌هایش ناقص، غیردقیق و غیرمتقن نباشد. این مسلم نیست که انتساب روایتی به احمد، حتی روایات الفضایل، مقصود مسند احمد باشد، بلکه انصراف آن به کتاب فضایل، اولویت دارد. حتی این که بر البانی پوشیده مانده است. در این هنگام منصفانه می ‌گوییم: شاید تبریزی و ملا علی قاری مقصودشان این بوده که روایات فضایل صحابه به احمد بن حنبل منسوب است. در هر حال، البانی هیچ اشاره ی دور یا نزدیکی به وجود روایت در کتاب الفضائل نکرده است.
دوم. البانی به شکلی غریب به طرق دیگر روایت اشاره می‌کند که اعتقاد به ضعف آنها را القا می‌کند. این کار همچنین به اشتباه انداختن و فریب خواننده است.
این روایت با طرقش و نیز با آنچه بعداً در باره ی اسانید آن بیان خواهیم کرد، در درجه ی بالایی از اعتبار است، بویژه این که البانی یاد کرد طرق دیگر روایت را نادیده گرفته است؛ از جمله طریقی را که ابن ابی شیبه در المنصف از علی (علیه السلام) نقل کرده است؛ چنان که پیش‌تر گذشت.

ب. تضعیف اسنادهای حدیث توسط البانی و رد آن

1. ادعای شدت ضعف طرق حدیث سفینه

البانی این حدیث را در شمار احادیث ضعیف کتاب خود آورده و گفته است:
ضعیف است. روایت شده است از حدیث عبدالله بن عباس، عبد الله بن زبیر، ابوذر، ابوسعید خدری، انس بن مالک و... .
و شروع به تضعیف تمامی طرقی که ذکر کرده، نموده و سپس گفته است:
از این تخریج و تحقیق برای ناقد بابصیرت روشن می‌گردد که بیشتر طرق حدیث در نهایت ضعف قرار دارد و به تمامی حدیث را تقویت نمی‌نماید (13).
البانی در اینجا تصریح می ‌کند که عقدم تقویت حدیث به سبب شدت ضعف آن است.

2. همجمه ی البانی بر سید عبد الحسین شرف الدین و امام خمینی

البانی پس از آن که تمامی طرق حدیث را ضعیف پنداشت و از عدم امکان معاضدت آنها سخن راند، به دیدگاه رد شیخ صالح مقبلی ـ که ذهبی را به خاطر منکر دانستن این حدیث به هواپرستی متهم ساخته است ـ پرداخته و تلاش کرده تا به خوانندگان بفهماند که شیخ صالحی تمامی طرق حدیث را جمع نکرده است وگرنه ذهبی را به نسبت متهم نمی ‌کرد. سپس به سید عبدالحسین شرف ‌الدین و امام خمینی با سخنی دور از منطق علمی حمله کرده است. لذا از این رو، تمامی آنچه را البانی گفته، نقل می‌کنیم، تا خواننده با رویکرد دشمنام ‌گویی که البانی برای رد مخالفانش در پیش گرفته آشنا شود. و پس از آن به نقد علمی و استوار سخنان او می‌پردازیم.
البانی گفته است:
آشکار است که شیخ صالح مقبلی تلاش برای تتبع و دقت نظر در کلام ذهبی نکرده است، وگرنه در کتاب العلم الشامخ خود (ص 520) نمی‌گفت: «آن را حاکم در المستدرک به نقل از ابوذر آورده و نیز خطیب، ابن جریر و طبرانی از ابن عباس و ابوذر، و بزاز از قول ابن زبیر، و حکم ذهبی مبنی بر این که این حدیث منکر است، غیر مقبول است، زیرا این محمل از مدارک اهل هوی است». من (البانی) می‌گویم: آری، ما نیز همان سخن را داریم. مجموع طرق این حدیث راهی را برای صحیح دانستن آن باقی نمی‌گذارد؛ زیرا شرط صحت آن است که طریق در نهایت ضعف نباشد؛ چنان که در علم الحدیث مقرر است. ولی در باره ی این حدیث، آن گونه که قبلاً بیان شد، این طور نیست. به نظر من اگر شیخ مقبلی طرق حدیث را آن گونه که ما مورد تتبع قرار دادیم، تتبع می‌کرد، با ذهبی در انکار حدیث مخالف نمی‌ورزید. آنچه مؤید دیدگاه مقبلی است، این که این حدیث را شیخ عبدالحسین موسوی شیعه در کتاب المراجعات به حاکم، از حدیث ابوذر که گذشت، نسبت داده است و خواسته به خوانندگان القا کند که این حدیث صحیح است. او گفته است: حاکم این حدیث را با إسناد به ابوذر در جزء سوم از صحیحه! المستدرک آورده است.
او ـ همچنان که عادتش است ـ از سند احادیثی که مذهبش را پشتیبانی می‌کند، سخنی به میان نمی‌آورد، بلکه تمامی آنها را از احادیث مسلّم و صحیح برمی‌شمارد. اگر چه خواننده متوجه صحت سخنان او نشود؛ چنان که در اینجا چنین کرده است و گفته: «صحیحه المستدرک». علاوه بر این که او طعن‌هایی را که بزرگان حدیث ما بر اسناد این حدیث وارد کرده‌اند و ایرادهایی را که بر متن آن روا داشته ‌اند، بازگو نمی‌کند. به نظرم می ‌رسد که احادیث این چنینی را تتبع کنم و آنها را در کتابی جمع ‌آوری کنم تا پندی برای مسلمانان و هشداری برای ایشان نسبت به دغلکاری مغرضان باشد. امید که این اتفاق زودتر بیفتد. سپس دیدم که [امام] خمینی بر عبدالحسین در افترا زدن پیشی گرفته و در کتاب کشف الاسرار گمان کرده، که این حدیث از احادیث مسلّم متواتر است و مقصودش از کلمه ی «المسلمه» این است که نزد اهل سنت مسلم است. سپس یک بار دیگر سخن بی پایه ‌ای را ـ همان ‌گونه که عادت اوست ـ و گفته است: در موضوع این حدیث، یازده حدیث از طریق اهل سنت وارد شده است. سپس جز حدیث عباس را ـ که در آن هم متروک وجود دارد ـ نقل نمی‌کند. (14)

پاسخ به تهاجم به شرف ‌الدین و امام خمینی

با این که این حدیث از هشت نفر از اصحاب روایت شده است، ولی البانی در تخریج خود، فقط به پنج نفر از صحابه اشاره می‌کند و از سه نفر دیگر غافل شده است و با این حال، کار خود را تخریج و تحقیق حدیث نام می ‌نهد.
قبلاً گفته شد که حدیث سفینه را هشت نفر از اصحاب روایت کرده‌اند و طرق منتهی به ایشان، نُه طریق منفرد است. به علاوه، طریق‌های مطابق و شواهد که برخی از آنها با نُه طریق یاد شده مشترک است. و نیز طرقی که به آنها دست نیافتیم؛ مانند طریق ابن سری و دیگران. همچنین پیش‌تر گفتیم از جمله کسانی که حدیث سفینه را روایت کرده‌اند، سمعانی در تفسیرش، فخررازی و نیز ابن عربی در تفسیرشان و ابن اثیر در النهایه است و اینها در بابی تحت عنوان: روایت دیگری برای حدیث سفینه گرد آمد. پس چه خللی در سخن امام خمینی که گفته است در این موضوع یازده حدیث وارد شده، وجود دارد؟ بویژه پس از ملاحظه ی این که لفظ حدیث ابن اثیر و نیز لفظ حدیث سمعانی با الفاظ سابق مختلف است.
در هر حال، ما نمی‌خواهیم در اینجا همچون البانی در ناسزاگویی و متهم ساختن مخالفان به دروغ و افترا باشیم، بلکه بر اساس مبانی و قواعدی که خودش به آن ایمان دارد، با او مناشقه می‌کنیم. خواهی دانست که حدیث معتبر است و بعضی از طرق آن معتبر لذاته است و حداقل صلاحیت آن معاضدت با طرق دیگر است. و سخن سید شرف‌الدین در نهایت درستی است و گمراه‌سازی خوانندگان برای صحیح دانستن حدیث نیست، بلکه این سخن مطابق با واقع است که در صفحات آینده به صورت مفصل دلیل آن را بیان خواهیم کرد و معلوم می‌شود که فریبکار و مغرض و... کیست.

پی نوشت ها :

1) دانشجوی دکتری رشته ی قرآن و حدیث جامعه المصطفی العالمیه.
2) تفسیر السمعانی، ج 3، ص 472.
3) تفسیر الکبیر، ج 27، ص 143.
4) تفسیر ابن عربی، ج 1، ص 322.
5) النهایه فی غریب الأثر، ج 2، ص 298.
6) منهاج السنه، ج 7، ص 395.
7) لسان المیزان، ج 6، ص 319 ـ 320.
8) اشاره به ابن تیمیه حرانی است که حدیث را ضعیف شمرده است.
9) أسنی المطالب، ص 48.
10) بخش اول، یعنی عبارت «من کنت مولاه، فعلی مولاه» و بخش دوم، یعنی عبارت «اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه».
11) سلسله الاحادیث الصحیحه، ج 4، ص 343 ـ 344.
12) خصائص امیر المؤمنین، ص 78.
13) سلسله لاحادیث الضعیفه، ج 10، ص 5.
14) سلسله احایث الضعیفه، ج 10، ص 5 و بعد از آن.

منبع: فصلنامه علمی- پژوهشی علوم حدیث شماره 54.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط