چکیده:
«ثابت بن دینار ابوحمزه ثمالی أبوصفیه (م150ق)» بی شکّ، یکی از بزرگ ترین راویان احادیث تربیتی، اخلاقی و دعایی در تاریخ حضور امامان شیعه علیهم السلام و از راویان نیمه دوم قرن اوّل و نیمه اوّل قرن دوم است. وی چهار امام معصوم (علیه السلام)، یعنی از امام سجّاد (علیه السلام) تا امام کاظم (علیه السلام) را درک نموده و از ایشان روایت کرده است.«ابوحمزه ثمالی» از راویان ثقه است، و بیشتر رجالیان شیعه وی را توثیق کرده اند و جرح های وارد شده براو را بی اساس دانسته اند. رجالیان اهل سنّت نیز همگی، جز ذهبی وی را به خاطر معتَقَدات شیعی (رجعت، شفاعت و...) وی تضعیف کرده اند. روایات «ابوحمزه ثمالی» و آثار بر جامانده از وی بیشتر در زمینه مسائل اخلاقی، تربیتی، ادعیه و اصول دین است. دعای ابوحمزه ثمالی، تفسیر ابوحمزه ثمالی و رساله حقوق از معروف ترین آنهاست. ثمره این جُستار شناخت علمی و روشمند شخصیت ابوحمزه ثمالی است.
کلید واژه ها:
رجال، توثیق و تضعیف، بررسی شخصیت، ابوحمزه ثمالی.درآمد
حدیث، دومین مصدر تشریع پس از قرآن، بیشترین نقش را در پی ریزی معارف و احکام دینی و شکل گیری و بالندگی علوم اسلامی ایفا کرده است. حدیث، میراث ماندگار معصومان (علیه السلام) است که به شرح و تفسیر قرآن و تبیین دین می پردازد، و ثقل کبیر است که در کنار قرآن [= ثقل اکبر] سعادت و رستگاری انسان را تضمین می کند. پیشوایان معصوم (علیه السلام) مردم را به فراگیری، فهم، حفظ و نشر احادیث بسیار ترغیب کرده اند، و همین امر سبب رونق این دانش شده است. (2) از دیگر سو، ابتدایی ترین مراحل جهت دستیابی به سنّت ائمّه طاهرین (علیهم السّلام) شناخت راویان و تعیین میزان اعتبار روایات آنهاست. این جستار برای شناخت ذات (شخص) و وصف (حال) رجالی و سپس روایات و آثار«ابوحمزه ثمالی»، یکی از راویان پرآوازه ائمه اطهار (علیهم السّلام)- که سهم بسزایی در نشر فرهنگ و معارف شیعی بویژه در حوزه روایات تربیتی، اخلاقی و ادعیه دارد- فراهم آمده است.بررسی ذات
توحید مختلفات
نام وی ثابت، نام پدرش دینار وکنیه وی ابوصفیه ابوحمزه أزْدی ثُمالی و اهل کوفه است. شیخ صدوق (م81 ق) از بزرگان محدّثان متقدّم درمشیخه کتاب من لا یحضره الفقیه طریقه خود را به وی ذکر کرده و این چنین آورده است:ابوحمزه ثابت بن دینارثمالی و کنیه اش اباصفیه است. (3)
شیخ طوسی (م460ق) نام وی را «ثابت بن دینار» و کنیه اش را نیز«ابوحمزه» و کنیه پدرش دینار را «ابوصفیه» دانسته است. (4) نجاشی (م450ق) نیز در جایی نامش را «ثابت بن ابی صفیه دینار» (5) ذکر کرده و در جای دیگر، «ثابت بن دینار، ابوحمزه ثمالی، از نژاد عرب و قبیله أزد و نام پدرش ابوصفیه» (6) نوشته است. از متأخّران نیز علامه حلّی(م726ق) می گوید:
ثابت بن دینار و کنیه دینار ابوصفیه و کنیه ثابت، ابوحمزه ثمالی است. (7)
علامه مجلسی (م1111ق)، وی را «ثابت بن دینار، أبوحمزه ثمالی» و «ثقه» ذکر کرده است. (8) مرحوم مامقانی (م1351ق) در رجال خود در یک جا ایشان را با نام «ثابت بن دینار، ابی صفیه ازدی ثمالی ابوحمزه کوفی» (9) معرفی می کند و در جای دیگر، «ابوحمزه ثابت بن دینار ثمالی ازدی کوفی» (10) معرفی کرده است. در میان دانشمندان اهل سنّت، ابن سعد (م230ق) در الطبقات الکبری مطلبی نظیر مطلب مرحوم علامه حلّی را بیان می کند. (11) ابن حجر عسقلانی (م852ق) نیز در الإصابه فی تمییزالصحابه، «ثابت بن دینار» را همان «ثابت بن قیس» می داند. (12) شیخ حرزالدین، از دانشمندان معاصر، کتابی با عنوان مسند أبوحمزه نگاشته است و روایات وی را در آنجا از مصادر شیعی و اهل سنّت گردآورده است. وی پس از جمع بندی اسامی و کنیه های ابوحمزه در روایات، هشت عنوان را نام می برد:
ابوحمزه ثمالی، ثابت الثمالی، ثابت بن دینار، ثابت بن أبی صفیه، ثابت أبوحمزه، الثمالی، ثابت وأبوحمزه. (13)
اختلاف آرا و نظریات به سبب نقل های گوناگون از ایشان است.
تمییز مشترکات
شناخت راویان همنام ابوحمزه و تمییز آنها از خود او در شناخت ذات وی راه گشاست. در کتب رجالی و روایی 35 نفر با نام ثابت ذکر شده اند که از این میان تنها چهار نفر ثقه اند:1. «ثابت البنانی، أبوفضّاله» از اهل غزوه بدر که در جنگ صفّین به همراه امام علی (علیه السلام) شرکت جست و شهید شد؛
2. «ثابت بن دینار ابوحمزه» که در این مقاله بررسی می گردد و توثیق شده است؛
3. «ثابت شریح أبواسماعیل السائغ الأنباری»که از موالی قبیله أزد و ثقه است؛
4. «ثابت بن عبدالله بن ثابت یشکری» که فاضل، عالم و ثقه است. (14)
اصالت
از مسائل بسیار مهمّ در بررسی روایات راویان احادیث، شناخت روایات نقل به معنا شده از روایاتی است که عین مضمون روایتِ معصوم (علیه السلام) ذکر کرده است. لذا، شناخت اصالت راویان، اهمّیت خود را نشان می دهد. حال، اگر راویان از «موالی» باشند، باید دقّت بیشتری در بررسی روایت آنان به خرج داد. موالی معمولاً از لحاظ طایفه ای به یکی از قبایل عرب بستگی داشتند. این بستگی می تواند به دلیل آزاد شدن فردی از آن قبیله باشد و می تواند با قرارداد به دست آمده باشد. (15) دیدگاه ها درباره ی این که ابوحمزه ثمالی از نژاد «عرب» یا از «موالی» بوده، گوناگون است. علامه شوشتری (م1320ق) در قاموس الرجال چنین آورده که کشّی او را از نژاد «عرب» دانسته است، ولی نجاشی او را از «موالی» دانسته است. جعابی و ذهبی (م 748ق) در میزان الاعتدال فی نقد الرجال نیز با نجاشی هم عقیده اند. (16) درباره ی معنای کلمه «مولی»در کلام نجاشی، چند احتمال وجود دارد:اوّل. به معنای آزاد شدن از بندگی است. برخی گفته اند که چون اغلب موالی از غیر عرب بوده اند، نمی توان پذیرفت که ابوحمزه هم از موالی باشد و هم نژادی عربی داشته باشد. (17)
دوم. به معنای کسی است که تحت سرپرستی دیگری است. این معنا از مفاهیم خاصّ «ولاء» در تاریخ اسلامی است. بعلبکی، از دانشمندان معاصر در این باره می گوید:
دأب بسیاری از مسلمانان غیر عرب در صدر اسلام چنین بوده که به برخی ازمردان عرب یا قبایل عربی نسبت پیدا کنند تا بدین وسیله مورد حمایت آنان قرارگیرند و عزیز شوند. لذا، به کسانی که خود را تحت حمایت دیگران قرار می دادند، «موالی» می گفتند و عملشان را«ولاء» می گفتند. (18)
اگر گفته ی بعلبکی را بپذیریم که وی از«موالی» است، پس وی غیر عرب است، اما باید توجّه کرد که در میان قبایل عربی هم فرد یا افرادی بودند که خود را تحت حمایت قبایل برتر و قوی تر در می آوردند و به اصطلاح از «موالی» آنان می شدند.
بدین ترتیب، چنانچه ابوحمزه را از دودمانی عربی بدانیم، می توانیم بپذیریم که قبیله وی تحت حمایت دیگران به سر می بردند». (19) پس از ذکر این مطلب، حال باید مشخص کنیم که وی از کدام«قبیله» یا «بطن»، یا در تحت «ولای» چه قبیله ای بوده است. در این باره اقوال متفاوت است: دیدگاه اوّل. مرحوم شوشتری در قاموس الرجال آورده است که کشّی، به صراحت او را از «أزْد» دانسته است. شیخ الطائفه نیز با بیان این که وی از صحابه امام سجّاد (علیه السلام) و صادقین (علیهما السلام) است، وی را «أزْدی ثمالی» دانسته است. تعبیر برقی (م274یا280ق) دلالت دارد که وی «ثُمالی» است و «ثماله» بطنی از «أزْد» است.
دیدگاه دوم. عدّه ای او را به «آل مهلّب» نسبت داده اند. از دیگر سو، «ثماله» و «آل مهلّب» دو بطن از«أزْد» هستند. لذا، «مهلّب» از «أزْد» و ابوحمزه از «ثماله» است. قول نجاشی نیز بیان گر همین مطلب است. (20) در اللّباب فی تهذیب الأنساب چنین آمده است:
«أَزْد» به فتح الف و سکون زای و کسر دال مهمله است. نسبت آن به شخصی به نام «أَزْد بن مالک بن زید بن کهلان بن سبأ» می رسد. (21) «الثُمَالی» به ضم ثای مثلّثه و فتح میم در آخر آن و نسبت آن به
«ثماله» که بطنی از بطون «أزْد» است و اصل آن به شخصی به نام «عوف بن أحجن بن کعب بن حرث بن عبدللهب بن مالک بن نصر بن أزْد بن غوث» می رسد. (22)
«المُهَلَّبی» به ضمّ میم و فتح هاء و تشدید لام مفتوحه که به بای موحّده ختم می شود، نسبت آن به شخصی به نام «ابوسعید ابومهلّب بن أبی صفره أزدی» امیر خراسان برمی گردد و بسیاری از علما و کثیری از «ولاء» به آن نسبت داده شده اند. (23) آن قبیله و هر یک از افراد آن را به جهت انتساب آن ثُمالی گویند و اصل اسم و نسب او بدین گونه است: «عوف بن اسلم بن احجن بن کعب بن حرث بن کعب بن عبدالله بن مالک بن نصر بن ازد بن غوث». امّا ثماله لقب همین «عوف» بوده و به معنای «باقیمانده ی کم» است؛ چه در جنگی که فوت شد، مردم گفتند: «ما بقی منهم إلا ثماله». ثماله در لغت به معنای «کف روی شیر» است. چون «عوف» قوم خود را اطعام می کرد و شیر را همراه کف روی آن نزد میهمان می آورده، بدین لقب ملقب گردیده است و قبیله او را نیز به جهت انتساب به وی، به همین لقب مشهور ثماله گردید و ابوحمزه ثمالی نیز از این قبیله است». (24)
از دیدگاه عدّه ای دیگر«آل مهلّب» منتسب به «عمران بن عمرو» است و از این قبیله خارج نیست (یعنی آل المهلب نیزاز قبیله «ازد»هستند.)؛ زیرا، «مهلّب» از فرزندان «عتیک بن أَزْد» است و منافاتی ندارد که «عتیک» بطنی از بطون «أزد بن غوث» باشد». (25) خلاصه، کلام این که ابوحمزه از بطن «ثماله» و قبیله «أَزْد» بوده است.
پی نوشت ها :
1) دانشجوی دکتری دانشگاه آزاد اسلامی- واحد علوم و تحقیقات تهران.
2) میزان الحکمه، ج1، ص5.
3) همان، ص294.
4) معجم رجال الحدیث، ج4، ص292.
5) رجال النجاشی (أسماء مصنّفی الشیعه)، ج1، ص58.
6) همان، ص293.
7) خلاصه الأقوال فی معرفه الرجال، ص85.
8) الوجیزه فی علم الرجال، ص171.
9) تنقیح المقال فی علم الرجال، ج1، ص23.
10) مسند أبی حمزه ثابت بن د ینار الثمالی، ص5.
11) الطبقات الکبری، ج6، ص535.
12) الإصابه فی تمییزالصحابه، ج1، ص503.
13) مسند أبی حمزه ثابت بن د ینار الثمالی(م 148)، ص8..
14) معجم الثقات، ص38.
15) تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص106.
16) قاموس الرجال، ج2، ص451.
17) رجال النجاشی (أسماء مصنّفی الشیعه)، ج1، ص115.
18) همان.
19) همان.
20) قاموس الرجال، ج2، ص452.
21) اللّباب فی تهذیب الأنساب، ج1، ص34.
22) همان، ص165.
23) همان، ج2، ص374.
24) ریحانه الأدب، ج7، ص70.
25) اللّباب فی تهذیب الأنساب، ج1، ص35.