مشکل تبیین علمی در جامعه شناسی(2)

کارکردگرایی در جامعه شناسی به عنوان تلاشی متأخر برای یک پارچه سازی معرفت جامعه شناختی در قالب یک شکل نظری به ظهور رسیده است. سوالی که کارکردگرایی درصدد پاسخ آن،
پنجشنبه، 4 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مشکل تبیین علمی در جامعه شناسی(2)
 مشکل تبیین علمی در جامعه شناسی(2)

نویسنده: وسوّله.ر.ایساجو
ترجمه: سید حسین شرف الدین*


 

هدف، رویه و تعریف کارکردگرایی

کارکردگرایی در جامعه شناسی به عنوان تلاشی متأخر برای یک پارچه سازی معرفت جامعه شناختی در قالب یک شکل نظری به ظهور رسیده است. سوالی که کارکردگرایی درصدد پاسخ آن، است اینکه چگونه می توان پدیده های اجتماعی را به عنوان متغیرهایی که به صورت دینامیکی به هم وابسته اند، مورد بررسی قرار داد. در اینجا تأکید بر چیزی است که پارسونز آن را «میل دینامیکی نظریه» نام نهاده و از «دانش دینامیک» استنتاج شده است. (1)
تنها با ارجاع به این میل دینامیکی است که می توان کارکردگرایی را به خوبی شناخت نمود. دانش دینامیکی، نمونه ایده آل چیزی است که کارکردگرایی در جستجوی آن است. دانش دینامیکی، نمونه ایده آل همه پژوهش های علمی است. پارسونز و مرتن، هر دو در این خصوص اتفاق نظر دارند. تحلیل دینامیکی در شکل ایده آل، مشابه تحلیل ریاضی است. این ایده آل در معنای رسمی، تنها در نظام هایی از معادلات تفاضلی مکانیسم های تحلیلی به دست میآید. همه علوم دیگر به یک سطح «ابتدایی تر» از تحلیل های نظری نمادین محدود شده اند. (2)
مرتن این ایده آل را چنین بیان می کند: واژه کارکرد دقیق ترین معنای خود را در ریاضیات می یابد. این واژه در ریاضی به متغیر مرتبط با یک یا چند متغیر دیگر اطلاق می شود. این متغیرها برحسب آنچه آن متغیر محتملاً نشان می دهد، یا برحسب ارزشی که به ارزش آن متغیر وابسته است، ملاحظه می شوند.(3)
مسئله گوهری تحلیل مکانیکی، آنگونه که پارسونز خاطر نشان کرده، امکان عمل یک هیأت- برای مثال- نظامی از متغیرهای هم زمان است. این معنای از امکان، به صورت قیاسی از یک جنبه یا بخشی از یک نظام متغیرها به بخش دیگری تغییر جهت داده، به گونه ای که «می توان گفت که اگر واقعیت های موجود در بخش الف (B,A) باشند، متغیرها در بخش باید (D,C) (4)باشند. پارسونز این معنا از تحلیل دینامیکی را چنین توضیح می دهد: «جنبه گوهری تحلیل دینامیکی در کامل ترین معنای خود، بحث از مجموعه ای ازپدیده های دارای وابستگی متقابل همزمان، به معنای ریاضی آن است. ساده ترین مصداق از تحلیل دینامیکی بیان تأثیر متغیر یک عامل پیشینی و مقدم است. در عین حال، این تحلیل از بیان تأثیر متقابل این تغییرات بر عامل مذکور اجتناب می کند. راه حل مطلوب در اختیار داشتن یک نظام کاملاً منطقی از تعمیم های دینامیکی است که می تواند همه عناصر دارای وابستگی متقابل میان همه متغیرهای این نظام را توضیح دهد.
پارسونز در مقایسه با مرتن، علاقه بیشتری به مشکل تحلیل دینامیکی از خود نشان داده است. وی تحلیل دینامیک را به تفصیل مورد بحث قرار داده و به شاخه های آن توجه کرده است. در مباحث بعد روشن خواهد شد که علاقه اولی مرتن، اساساً به موضع دیگری معطوف است. پارسونز به دلایلی، برخی از مسائل مهم تحلیل کارکردی را بدون پاسخ رها کرده است
با این وجود، هم پارسونز و هم مرتن اذعان دارند که دست کم در وضعیت موجود جامعه شناسی، کمال مطلوب بودن تحلیل دینامیکی غیر قابل دریافت است. مرتن خاطر نشان می سازد که تجارب به عمل آمده در جامعه شناسی و مردم شناسی اجتماعی نشان می دهد که کمال مطلوب بودن تحلیل دینامیکی در شکل بسیار گسترده و نادقیق در قالب ایده هایی همچون «وابستگی متقابل کارکردی»، «روابط کارکردی»، «وابستگی متقابل متغیرها»، و غیر آن، اظهار شده است.(5) پارسونز در صدد تبیین این واقعیت است که چرا تحلیل دینامیکی در کامل ترین معنای خود، امروزه درک شدنی نیست؟ در ادامه به طرح نظریه تحلیل ساختی- کارکردی خود، به عنوان بهترین جایگزین ممکن برای تحلیل دینامیکی در اوضاع و شرایط مختلف می پردازد.

پارسونز و مسئله تحلیل دینامیکی

برطبق نظر پارسونز، نظامی از متغیرها، که تحلیل دینامیکی را مجاز می سازد، استدلال قیاسی از یک مجموعه متغیرها نسبت به مجموعه دیگر ضرورتاً به طور تلویحی روابط میان این متیغرها را معین و یک دست می سازد. معنای عام و بنیادین این نظام، وابستگی متقابل متغیرهاست. وابستگی متقابل متضمن هم استقلال و هم وابستگی متغیرهاست. به عبارت دیگر، «همه متغیرهای دارای وابستگی متقابل با این خصیصه واقعی که متغیرهای موجود در یک نظام هستند» با متغیرهای دیگر وابستگی متقابل دارند» (6)
یک متغیر وابسته، «متغیری است که با متغیر دیگری همچون خود رابطه ثابت و قطعی دارد. اگر ارزش (X) (به عنوان یک متغیر مستقل) شناخته شود، ارزش (Y) (یعنی متغیر وابسته) را می توان با بهره گیری از فرمولی که بیانگر رابطه آنهاست، بدون نیاز به هیچ گونه داده تجربی دیگر استنتاج نمود. معنی این سخن این است که ارزش و تبیین هر متغیر، رابطه آن با روابط سایر متغیرها است. به عبارت دیگر، ارزش (Y) (متغیر وابسته) نه فقط به رابطه اش با (x) (متغیر مستقل نسبت به (Y)) و(z) (متغیر مستقل دیگر نسبت به (Y)، بلکه به رابطه میان (X) و (Z) (متغیرهای وابسته نسبت به یکدیگر) نیز بستگی دارد. نتیجه اینکه، و البته این نتیجه در صورتی که یک تحلیل دینامیکی کاملی صورت گیرد، قطعی و مسلم است- ارزش هیچ متغیری به طور کامل تعیین نمی شود، مگر آنکه رابطه آن با همه متغیرهای دیگر موجود در یک نظام و نیز روابط همه آن متغیرهای دیگر با خودشان شناخته شود، پارسونز همه روابط موجود در درون یک نظام را «یکنواختی های فرایند دینامیکی» نام نهاده است. (7)
در رابطه با پدیده های اجتماعی، چنین تحلیلی از یکنواختی های فرایند دینامیکی – به بیان پارسونز- در جامعه شناسی معاصر وجود ندارد. دلیل امر این است که «ما به سادگی در موضع دریافت یکنواختی های فرایند دینامیکی در نظام اجتماعی، جز به صورت موردی و گاه و بیگاه نیستیم». فرایند دینامیکی در مطالعه پدیده های اجتماعی، به فرایند کنش مولفه های آن فرایند اشاره دارد. متأسفانه، دانش ما از این فرایند، تا آنجا که به نظام اجتماعی مربوط می شود، بسیار ناقص است. مشکلی که در اینجا وجود دارد این است که چگونه و تحت چه شرایطی ما می توانیم دانش خود از فرایند کنش و مولفه های آن را برای مطالعه پدیده های اجتماعی بسیج کنیم تا بتوانیم در حد امکان، یک تحلیل دینامیکی به دست دهیم؟ پاسخ پارسونز همان نظریه ساختی-کارکردی اوست. وی می نویسد: اساسی ترین شرط یک تحلیل دینامیکی موفق، ارجاع مستمر و نظام وار هر مسئله به وضعیت آن نظام، به مثابه یک «کل» است. اگر تأمین این مهم از طریق جای دادن صریح هر واقعیت مناسب، به عنوان ارزش یک متغیر جای گرفته، در تحلیل دینامیکی در یک موضع خاص ممکن نباشد، در آن صورت، باید شیوه های ساده سازی دیگری جستجو کرد. از نظر منطقی، این امر تنها از طریق جابه جایی برخی مقولات تعمیم یافته از نقش متغیرها و نحوه
عمل آنها به عنوان عناصر ثابت ممکن می شود. یک نظام تحلیلی از نوع مکانیکی، تنها برای عناصر معین «خارج» از نظام، که این عناصر مشروط و مقید به آنند، چنین عمل می کند. این امر از نظر منطقی تنها در «درون» نظام عملی است. این اساساً همان چیزی است که به هنگام به کارگیری مقولات ساختاری در نحوه عمل مسائل دینامیکی، به وقوع می پیوندند. کارکرد آنها، برای ساده سازی مسائل دینامیکی در جایی است که این مسائل بدون امکان تحلیل ریاضی خالص قابل تدبیر باشند. با این وجود، زیانی که بسیار هم قابل توجه است، از طریق ارتباط دادن صریح و نظام وار همه مسائل به نظام کل تا حدی جبران شدنی است؛ زیرا ساختار یک نظام، آنگونه که در متن یک شمای مفهومی تعمیم یافته توصیف شده است، ذاتاً یک ابزار تحلیل تکنیکی است. این ابزار تضمین می کند که هیچ موضوع مهم و قابل توجهی سهواً مورد غفلت واقع نمی شود، اهداف را به صورت ضعیف به هم پیوند می دهد و به مسائل و راه حل ها محوریت می بخشد. این ابزار همچنین خطر را به حداقل می رساند، تفکر خردمندانه را صراحت می بخشد و شکاف ها را با توسل به مقولات رسوبی پذیرفته شده پر می کند.(8)
ساخت جایگزین پارسونزی برای یک تحلیل دینامیکی کامل همچون نظریه ساختی- کارکردی، از سه مرحله ترکیب یافته است. مرحله اول: برای ساده سازی مسئله مربوط به پیچیدگی متغیرهای به هم وابسته، مجموعه ای از این متغیرها جابه جا شده و به عنوان مقولات ساختی با پدیده های ثابت و نه متغیر مورد بررسی قرار می گیرند. داشتن یک نظام کامل ازچنین مقولاتی مستلزم تأمین و توصیف مناسبی از نظام اجتماعی تجربی است. نظام مقولات ساختی به عنوان یک شمای مفهومی به زمینه ای برای تحلیل دینامیکی تبدیل می شود.
مقوله های ساختی به کانون های ارجاع سازمان دانش دینامیکی تبدیل می شوند. این مقوله ها، چنین نقشی را به این دلیل ایفا می کنند که اکنون به عنوان عناصر ثابت ظاهر می گردند؛ عناصری که به طور مستقل و نه براساس سایر متغیرها تعریف می شوند. به هر حال، این مقوله ها صرفاً ابزارند و به تناسب پیشرفت های دانش دینامیکی، ارزش تبیینی مستقل خود را از دست داده و مجدداً به جرگه متغیرها باز می گردند. پارسونز تأکید می کند که «به موازات توسعه دانش دینامیکی، اهمیت تبینی «مستقل» مقولات ساختی تنزل می یابد.» (9) برای مثال، هنجارها، ارزش ها و نقش ها معقولات ساختنی هستند که براساس پدیده های اجتماعی متفاوت تبیین می شوند. برای بسط اینکه هنجارها، ارزش ها و نقش ها، خود براساس مقالات دیگر تبیین شوند، این مقولات اهمیت تبیینی مستقل خود را از دست داده و ویژگی متغیرها را به خود می گیرند. از این رو، وظیفه انحصاری مقولات ساختی، بررسی و کنترل مجموعه های پیچیده از روابط متغیرها است. پارسونز در این باره می نویسد:
لازم به ذکر است که در علم مکانیک، ساخت نظام به عنوان یک عنصر نظری متمایز دخالت داده نمی شود؛ زیرا اهداف توصیفی، برای هر وضعیتی از نظام مناسب خواهند بود. اما در یک سطح دینامیکی، ساخت در درون فرایند و وابستگی متقابل تحلیل می رود. این به معنای عطف توجه به این واقعیت مهم است که ساخت و فرایند مقولات تاحد زیادی نسبی هستند. ساخت نه به هیچ نوع ثبات هستی شناختی در پدیده ها، بلکه صرفاً به یک ثبات نسبی ارجاع دارد. این ثبات نسبی برای یکنواختی های تاحد زیاد ثابت در نتیجه فرایندهای زیربنایی هستند که ثباتشان در درون محدودیت های معین، یک فرض عملی کاربردی است. (10)
گام دوم در پی ریزی نظریه ساختی – کارکردی، ارتباط دادن مقولات ساختی به عناصر متغیر دینامیکی در یک نظام است. این امر از طریق مفهوم «کارکرد»، که نقش آن تأمین معیار اهمیت عوامل و فرایندهای دینامیکی در درون نظام است، انجام می پذیرد. متغیرهای دینامیکی نیز همچون فرایندهای دینامیکی، با مقولات ساختی ارتباط دارند. این ارتباط از طریق اثبات چگونگی ربط آنها با نظام اجتماعی کل، براساس مقولات ساختی فهم می شود. اثبات رابطه به معنای تعیین پیامدهای فرایندهای دینامیکی برای نظام کل، بر اساس حفظ یا تغییر است، برای مثال، تعیین اینکه آیا این فرایندها موجب حفظ ثبات نظام اجتماعی هستند یا موجب تغییر در آن، آیا این فرایندها یکنواختی نظام را موجب می شوند یا تلاشی آن را؟ (11) ارزیابی چنین رابطه ای، تحلیل کارکردی یا تحلیل کارکردهای فرایندهای دینامیکی نامیده می شود. تعریف اختصاصی پارسونز این است.
اهمیت کارکردی در این متن ذاتاً غایت گرایانه است. یک فرایند یا مجموعه ای از وضعیت ها یا به حفظ (یا توسعه) نظام «کمک» می کنند یا به دلیل «کژکارکردی» موجب کاهش یکپارچگی، تأثیر بخشی و غیر آن در نظام می شوند. از این رو، ارجاع کارکردی همه وضعیت ها و فرایندهای خاص به وضعیت نظام کل، به عنوان یک واحد در حال حرکت، تساوی منطقی معادله های همزمان در یک نظام کاملاً توسعه یافته از نظریه تحلیلی را تأمین می کند. به نظر می رسد، این طریق، تنها طریقی است که می توان در آن وابستگی متقابل دینامیکی عوامل متغیر در یک نظام را بدون ابزارهای تکنیکی ریاضی و پیش نیازهای عملی و تجربی کاربرد آنها آشکارا تحلیل کرد.(12)
و بالاخره، سومین گام ضروری برای تکمیل تحلیل ساختی- کارکردی جای دادن مجموعه ای از «مقولات کارکردی دینامیکی» است که فرایندهای مهم از طریق آنها ساخت های ویژه راحفظ یا تغییر می دهند. ارتباط نظام با محیطش را توصیف می کنند. آنها همچنین برای یک توصیف منطقاً مناسب از یک نظام تجربی عینی الزاماً باید تکمیل شوند. در پایان این بخش به نقل کلامی از پارسونز می پردازیم که در آن، مشکل تحلیل ساختی- کارکردی، به عنوان جایگزینی برای تحلیل دینامیکی به اختصار بیان شده است:
اگر ما یک نظام کاملاً تعمیم یافته از مقولات برای توصیف و مقایسه نظام وار ساخت نظام ها داشته باشیم در آن صورت، عرصه ای خواهیم داشت که در درون آن، می توان دانش دینامیکی خود را راجع به فرایندهای انگیزشی، که در مناسبات نظام اجتماعی از اهمیت برخوردارند، بسیج کنیم.
دانشی که ما در اختیار داریم، چند پاره و از موقعیت تحلیلی بسیار ناهموار و ناموزون برخوردار است. موثرترین شیوه برای سازمان دهی این دانش در راستای اهداف مورد نظر، ارتباط دادن آن به طرحی از کانون های ارجاع مربوط به نظام اجتماعی است. این آنجایی است که باید از مفهوم «کارکرد» مورد نظر، سخن گفت. البته، ما باید یک فرایند دینامیکی را از نظر ساختاری در نظام اجتماعی «جای» دهیم. و فراتر از آن، اهمیت تعمیم های مربوط به آن را مورد آزمون قرار دهیم. این آزمون اهمیت، شکل رابطه «کارکردی» فرایند را به خود می گیرد. این آزمون همچنین به این سوال پاسخ می دهد: چه پیامدهای متفاوتی برای نظام دارای دو یا چند نتیجه جایگزین از یک فرایند دینامیکی، محتمل خواهد بود؟ چنین پیامدهایی برای جای دادن واژه های حفظ ثبات یا ایجاد تغییر، و یکپارچگی یا به هم ریختگی نظام در یک معنای معین یافت خواهند شد. (13)

پی نوشت ها :

دانش آموخته حوزه علمیه قم و عضو هیأت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(قدس سره).
دریافت: 89/2/9 پذیرش: 89/6/25
sharaf @ qabas. net
1. Talcott Parsons, The Social System (London: Tavistock, 1951),p.20
2. Talcott Parsons, Essays in Sociological Theory, rev. ed (Glencoe,III.: tHE fREE pRESS, 1954),P.215-16
3. Robert K. Merton, Social Theory and Social Structure (Glencoe, III.: The Free Prss, 1957),p.21.
4. Parsons, Social System, p.20.
5. Merton, p.21.
6. Talcott Parsons, The Structure of social Action (New York: McGraw Hill Book Co., 1937),p.25 fn.
7. Parsons, Social System, p.21.
8. Parsons, Essays, p.216-17.
9. Parsons, Social System, p.21.
10. Parsons, Essays, p.217.
11. Ibid. Parsons, Social System, p.21-2.
12. Parsons, Essays, p. p.218-18.
13. Parsons, Social System, p.21-2

منبع: نشریه پژوهش، شماره 3.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط