دعا از منظر قرآن کریم و روایات

کلمه دعا از جهت لغوی به معناى حاجت خواستن و استمداد جستن می باشد که در اصطلاح اهل شرع همان در میان گذاشتن حاجت و درخواست حلّ مشکلات در نزد پروردگار صورت می گیرد
چهارشنبه، 17 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دعا از منظر قرآن کریم و روایات
دعا از منظر قرآن کریم و روایات

 

نویسنده: محمد حسین حق شناس
منبع:راسخون


 

چکیده:

کلمه دعا از جهت لغوی به معناى حاجت خواستن و استمداد جستن می باشد که در اصطلاح اهل شرع همان در میان گذاشتن حاجت و درخواست حلّ مشکلات در نزد پروردگار صورت می گیرد که این امر به صورت مناجات و اذکار وارده و یا غیر ماثوره انجام می شود در حقیقت دعا به منزله عبادت تلقی شده و جا دارد که چنین مسئله مهمی را از منظر آیات و روایات به آن پرداخت. از نظر آیات مسائلی از قبیل دعوت قرآن به دعا و استجابت خداوند متعال، دعای انسان در زمان گرفتاری و توجه خداوند متعال به بشر پرداخته خواهد شد. اگر کسی در روایات در مورد اهمیت دعا کمی تتبع کند خواهد فهمید که بسیار مورد تاکید قرار گرفته است و سفارش شده است که نباید در طلب حاجت خود، خواسته های بی ارزشی داشته باشیم چرا که دعا، بهترین عمل، اساس دین، کلید رستگاری، رهایی از شیطان و باز گشایی در رحمت را در بر خواهد داشت که تمام اینها را از روایات متعددی از زبان ائمه معصومین علیهم السلام بیان خواهیم کرد. و در خاتمه از نگاه آیات و روایات موارد تشویق و ترغیب بر دعا ‏را بیان نمودیم.

کلید واژه:

دعا، دعای والا، ترغیب بر دعا، بهترین عمل، رستگاری، رهایی از شیطان، استجابت دعا.

مقدمه:

موضوع دعا در مکتب اسلام بسیار تاکید و سفارش شده است که تمام انسان ها باید در طلب حاجات همتى والا و بلند داشته باشند تا در جهت و سوی خشنودى خداوند قدم برداشته باشند و از درگاه حق حاجت های مهم از قبیل سلامتى دین و ایمان، زندگى سعادتمندانه، محشور شدن با پیامبر اکرم صلّى الله ‏علیه ‏و آله و خاندان پاکش، عاقبت به خیرى، حفظ و پایدارى اسلام، برخوردارى از درجات شهدا را از خداوند بلند مرتبه طلب نماید. و این مسئله را از دید آیات و روایات به آن می پردازیم چرا که با تمسک کردن به قرآن عظیم، علم و آگاهی هر کسی بیشتر خواهد شد و چون به فطرت آدمی نزدیکتر است بر روی آن نگاه داشته می شود و اینگونه، قرآن هم بیشتر از او محافظت خواهد کرد. با این توصیف انسان نباید فرصت را از دست بدهد و در هنگام دعا کردن مبادا از خداوند چیزهایی را که بی ارزش هستند طلب نماید و دعای عالی دعایی است که عمومیت داشته باشد. از اینرو قبل از هر چیز، بهتر است معنای دعا را بدانیم و به آن بپردازیم.

معنای دعا:

از نظر لغوی به معناى خواندن، حاجت خواستن و استمداد گفته شده است.(1) و در اصطلاح اهل شرع در میان گذاشتن حاجت و حلّ مشکلات در نزد پروردگار که به صورت مناجات و ذکر اوصاف جلال و جمال ذات پاکیزه او انجام می شود.(2) دعا به منزله عبادت و چه بسا از بهترین آن به شمار می رود و آن را عبادتى مستقل می دانند، و خالی از لطف پروردگار نیست چرا که داراى اجر و پاداش نیک هم مى‏باشد و غیر از این برای گشایش گِرِه هاى بسته زندگى و حل گرفتاری ها و مشکلات با یارى او بر طرف گشته و سبب بر آورده شدن حاجت هاى دنیا و آخرت هم می شود. از اینرو نباید در طلب حاجت خود خواسته کم و بی ارزش را خواستار باشد چنانکه در روایات درخواست نفیس را از انسانها می خواهند بنابراین این مسئله را با بیان دو داستان جذاب و زیبا روشن خواهیم کرد.

دوری از دعای بی ارزش:

داستان اول:

امام باقر علیه السّلام مى‏فرماید: پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم پیش از اسلام به مردى در طائف وارد شد و او پیامبر را گرامى داشت. پس چون خداوند محمد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم را به پیامبرى برانگیخت به آن مرد گفته شد: آیا مى‏دانى خداوند چه کسى را براى مردم فرستاده است؟ گفت: نه. به او گفتند: او محمّد بن عبداللَّه، یتیم ابو طالب و همان کسى است که فلان روز در طائف بر تو وارد شد و تو او را گرامى داشتى. آن مرد نزد پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم آمد و بر او سلام کرد و مسلمان شد و سپس گفت: یا رسول اللَّه! آیا مرا مى‏شناسى؟
پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: تو کیستى؟ آن مرد گفت: من صاحب همان خانه‏اى هستم که تو در دوران جاهلیت در فلان روز در طائف بدان وارد شدى و من تو را گرامى داشتم. پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به او فرمود: خوش آمدى. نیازت چیست؟ آن مرد گفت: از تو دویست گوسفند مى‏خواهم با چوپان هایش. پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم دستور داد تا آنچه را خواسته بود به وى دهند، و سپس به یاران خود فرمود: این مرد چه باکى داشت از اینکه از من همان خواهش را کند که آن پیرزن بنى اسرائیل از موسى کرد؟ یاران پرسیدند: مگر پیرزن بنى اسرائیلى از موسى چه خواست؟ پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: خداوند عزّوجل به موسى علیه السّلام وحى کرد تا استخوان هاى یوسف را از مصر، پیش از خروج از زمین مقدس شام، با خود ببرد. موسى علیه السّلام محل دفن یوسف علیه السّلام را پرسید و پیرمردى نزد او آمد و گفت: اگر کسى باشد که آن جا را بشناسد فلان زن است. موسى به دنبال او فرستاد و چون به حضور موسى علیه السّلام رسید به او گفت: تو مى‏دانى قبر یوسف کجاست؟ او گفت: آرى مى‏دانم. موسى علیه السّلام گفت: مرا بدانجا بر و در برابر، هر چه بخواهى به تو مى‏دهم. پیرزن گفت: من تو را به آن جا مى‏برم و در برابر، هر پاداشى خواهم باید به من بدهى. موسى گفت: بهشت براى تو خواهد بود. پیرزن گفت: نه، باید آنچه خودم خواهم به من دهى. پس خداوند به موسى وحى کرد که: بر تو گران نیاید که حکم او را بپذیرى. موسى به او گفت: هر چه تو خواهى مى‏دهم. پیرزن گفت: خواست من این است که در روز رستخیز در همان درجه‏اى باشم که‏ تو در بهشت هستى. پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: چه مى‏شد اگر این مرد نیز همان خواهش پیرزن بنى اسرائیل را از من مى‏کرد. (3)

داستان دوم:

از مردى به نام رَبیعة بن کَعب نقل شده که گفت: روزى رسول خدا صلى ‏الله علیه و آله به من فرمود: اى ربیعه! تو هفت سال به من خدمت کردى، آیا حاجتى از من نمى‏خواهى؟ گفتم: یا رسول الله! به من مهلت بده، تا فکر کنم، چون شب را، صبح کردم، نزد حضرت رفتم،
فرمود: اى ربیعه حاجتت را بگو؟
گفتم: از خدا مى‏خواهم که مرا همراه تو، وارد بهشت کند. رسول خدا (صلى ‏الله علیه و آله) فرمود: چه کسى این را به تو تعلیم داده؟ گفتم: یا رسول الله کسى به من تعلیم نداده و لکن پیش خودم فکر کردم و گفتم: اگر مالى بخواهم، خواه ناخواه نابود مى‏شود و اگر طول عمر یا اولاد بخواهم، (باز) عاقبتش مرگ است. سپس رسول خدا (صلى ‏الله علیه و آله) ساعتى سر مبارکش را پایین انداخته، بعد فرمود: من این کار را می کنم، پس تو هم با زیاد سجده کردن یارى‏ام کن.(4)با چند حدیث از امیرمؤمنان على ‏علیه ‏السلام تعلیم داده می شویم که چه چیزهای با ارزشی را در تمام لحظات زندگی از خداوند منان درخواست کنیم و در برابر مالک هستی سر فرود آوریم و در درگاهش تضرع و ناله سر بدهیم.ایشان می فرمایند:
1. سَلُوا اللَّهَ الْعَفْوَ وَ الْعافِیَةَ وَ حُسْنَ التَّوْفیقَ. از خدا آمرزش گناهان، سلامت و حسن توفیق را بخواهید.
2. نَسْأَلُ اللَّهَ سُبْحانَهُ مَنازِلَ الشُّهَداءِ وَ مَعایَشَةَ السُّعَداءِ وَ مُرافَقَةَ الْانْبِیاءِ وَ الْابْرارِ. از خداى سبحان مرتبه شهیدان، زندگانى نیکبختان و رفاقت پیمبران و نیکوکاران را درخواست مى‏کنیم.
3. هَبِ اللَّهُمَّ لَنا رِضاکَ وَ اغْنِنا عَنْ مَدِّ الْایْدى‏ الى سِواکَ. خداوندا! خشنودى خود را به ما ببخش و ما را از دراز کردن دست ها به سوى غیر خود بى نیاز گردان. (5)

دعا از دیدگاه قرآن‏

اینکه در هر مورد و موضوعی به آیات قرآن‏ کریم تمسک می کنیم به این باب است که هر کسی علم و آگاهیش به قرآن بیشتر باشد قرآن هم بیشتر از او محافظت خواهد کرد از اینرو هرکه عالم‏تر و آگاه‏تر و قرآنى‏تر از دیگری باشد بدنش هم باید قبله آن دیگرى باشد. یعقوب احمر به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: فدایت شوم، اندوه‏ها و چیزهایى مرا رسیده است که هیچ خیرى برایم نمانده است مگر این که طایفه‏اى از آن را از دست داده‏ام، حتى قرآن هم طایفه‏اى از آن را از دست داده‏ام. یعقوب گفت: تا قرآن را آن چنان یاد نمودم، امام در آن هنگام بى تاب شد و فرمود: همانا که مرد سوره‏اى از قرآن را فراموش مى‏کند، پس آن سوره روز قیامت در نزد آن مرد آید تا از درجه‏اى از بعض درجات بر او مشرف شود و بدو سلام گوید، و مرد جواب سلام دهد، پرسد: تو کیستى؟ گوید: من آن سوره‏اى هستم که مرا تباه کردى و رها نمودى؛ آگاه باش اگر به من تمسک مى‏نمودى، تو را به این درجه مى‏رساندم.(6)
نیایش و اهتمام به دعا در فطرت آدمى ریشه دارد همانطوری که اعتقاد به یگانگى خداوند امرى فطرى و وجدانى است و این امر را در سوره زمر آیه 38 می خوانیم: «وَ لَئنِ سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ الله»‏ -(یا محمد) اگر از مشرکین سؤال کنى این آسمان ها و زمین را کى خلق کرده است البته خواهند گفت خداوند یگانه خلق نموده است (همان طور که مشرکین به این مطلب اقرار کرده‏اند بت ها را محض شفاعت به خداوند تعالى شریک قرار مى‏دادند) با این وصف چگونه به خداوند تعالى شریک قرار مى‏دهند.
ور بپرسى مشرکان مکه را
که نمود این خلقت أرض و سما
مى ‏بگویند آن خداى ذو الجلال
اندر این ره نیست حاجت بر سؤال‏(7)
و قرآن کریم، نیایش در فطرت آدمى را در سوره عنکبوت آیه 65 با تشبیه جالبی آن را تبیین کرده است و می فرماید: «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُون‏». و چون به کشتى سوار شوند (و در خطر غرق قرار گیرند) خدا را مى‏خوانند در حالى که ایمان و اعتقاد را براى او خالص سازند (و معبودها را فراموش کنند)، و همین که آنها را به سوى خشکى رساند و نجات داد پس به ناگاه شرک مى‏ورزند.
کشتى از موج افتد اندر پیچ و تاب
مخلصند او را بدین از اضطراب‏
در نظر آن دم نه بت نه بتگر است
دشتها بر درگه حق یکسر است‏
زانکه برهاننده را دانند حق
نى دگر کس را ز کل ما خلق‏
پس چو برهاند خداشان زان خطر
یعنى از بحر آوردشان سوى بر
آن زمان آرند شرک از خوى خویش
آن چنان که بودشان عادت ز پیش‏(8)
بنابراین لازم است در باب دعا به تعدادی از آیات شریفه تمسک کنیم که خداوند بلند مرتبه به مسئله دعا بسیار سفارش و تاکید نموده است.
1) دعوت قرآن به دعا و استجابت خدا:
پروردگار به بندگان فرموده است دعا کنید و از من طلب حاجت کنید و در صورت دعا کردن، من استجابت می کنم و دعا کردن جزء عبادت محسوب می شود از اینرو به قدری به این امر تاکید کرده است که اگر کسی به این سفارش عمل نکند حقیقتا انسان متکبری است و با ذلت به جهنم مى‏روند. چنانچه خداوند در سوره غافر آیه 60 می فرماید: «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی‏ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرینَ». بنابراین انسان باید همانند حضرت ابراهیم علیه السلام هر آینه بسیار دعا کننده بردبار و زارى‏کننده‏اى شکیبا و اهل آه و ناله از ترس خداوند باشد چنانچه خداوند در سوره توبه آیه 114 می فرماید: «إِنَّ إِبْراهیمَ لَأَوَّاهٌ حَلیمٌ». حقّا که ابراهیم بیمناک از حق، غمناک از گناه، بسیار آه کشنده از ته دل، (به درگاه خدا) و بردبار بود. حضرت ابراهیم کسى بود که در نزد حق تعالی خاضع، بردبار و از خشم و غضب پروردگار خائف و ترسان بود. که امام صادق علیه السلام فرمود: ابراهیم علیه السلام اهل دعا و گریه‏هاى بسیار و «لَأَوَّاهٌ» بود.(9)
2) دعای انسان در زمان گرفتاری و فرصت‏طلبى او:
بعضى از انسان‏ها هنگام دشواری ها دست به دعا بر می دارند اما همین که خداوند متعال مشکلشان را حل مى‏کند همه چیز را فراموش کرده به طوری که اصلا سختی از قبل نبوده است و در آسایش به سر می برده است که در سوره زمر آیه 8 می خوانیم: «وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیباً إِلَیْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِیَ ما کانَ یَدْعُوا إِلَیْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِکُفْرِکَ قَلیلاً إِنَّکَ مِنْ أَصْحابِ النَّار». (یا محمد) صفات انسان را از براى تو بیان کنم زمانى که به انسان بلا و مصیبتى رسید در حالى که به طرف پروردگار خود باز گشته او را خوانده رفع بلا و محنت را از خداوند تعالى طلب مى‏کند چون خداوند تعالى دعا و خواندن او را قبول کرده بلا را از او رفع و از طرف خود بر او نعمتى دهد خداى را که پیش از این مى‏خواند به کلى فراموش ساخته و براى او شریکانى قرار داده به آنها ستایش مى‏کند تا به سبب آن شرکاء مردم را هم از راه خداوند تعالى مانع گشته از ایمان آوردن به ضلالت بیندازد (یا محمد) به چنین کافرى بگو زمان اندکى از کافر شدن به خداوند تعالى لذت ببر در حقیقت تو از رفقاى آتش هستى در آخرت یقینا به جهنم داخل خواهى شد. در حدود چهل سال پیش یک دانش پژوهی بى پول شد و به حرم حضرت على علیه السلام رفت و گفت: یا على تو در خانه‏ى فقرا نان مى‏بردى. حالا من فقیر شدم. پول هایم تمام شده است. تو را به جان فاطمه، الآن کسى بیاید و یک صد تومانى به من بدهد. حرف هایش را با حضرت على علیه السلام زد و ضریح را بوسید. یک خرده که از ضریح فاصله گرفت، یکى از ایرانى‏ها گفت: سلام! خیلى دنبالت مى‏گشتم. کجایى؟ گفت: کارى داشتید؟ گفت: من چند ماه پیش مى‏خواستم از ایران به نجف بیایم. پدر شما را دیدم و گفتم: من مسافر کربلا هستم. گفت: بنده زاده آنجا طلبه است. این صد تومان را به او بده. مى‏گفت: صد تومان را گرفتم و نزد حضرت على علیه السلام آمدم و گفتم: این براى تو نیست. این را پدرم داده است. صدتومان از خودت بده. و این همان «جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً» است چون براى خدا شریک قرار داد اول گفت: خدا! و بعد گفت: پدرم! حرفش را زد و به مدرسه آمد. و در مدرسه دید که پول نیست. دوید و دوباره به حرم رفت و خیلى ناراحت شد. این مسئله را به استادش مطرح کرد و استاد گفت: درست است که پدر شما داده است. اما باید 2000 شرط ایجاد شود تا این پول به شما برسد. خدا خواست که پدر شما را ببینم. و بگویم که من به کربلا مى‏روم. و ایشان به یاد شما باشد و پول بدهد و من به حرم بیایم و شما را ببینم باید این شرایط ایجاد مى‏شد تا من شما را مى‏دیدم. و گرنه اگر در ساعت دیگرى آمده بودى، من هرگز تو را نمى‏دیدم. گفت: به حرم برو و توبه کن. به حرم آمد و گفت: یا على! معذرت مى‏خواهم. دیشب جسارت کردم. عذرخواهى کرد. تا عذرخواهى کرد یک زن عرب آمد و گفت: آقا من چند شب پیش اینجا یک پولى پیدا کردم. نشانه‏اش را بده. گفت که مبلغ آن صد تومان است. زن پول را به او داد. گفت: یا على از تو است.(10)
چون که انسان را کند مس رنج و غم
یا که قحط و ابتلایى بیش و کم‏
پس بخواند ربّ خود را بس نکو
باز گردنده بود بر سوى او
بعد از آنکه حق عطا فرمود باز
نعمتى از خود بوى با اعتزاز
خود فراموش او کند اندر زمان
آنکه حق را خواندى اندر دفع آن‏
یا رود از یادش آن را که ز پیش
خواند وهمتان یا گزید او را بکیش‏
میپرستد هر چه را غیر از اله
تا کند گمره خلایق را ز راه‏
گو بکافر تو بکفر خویشتن
باش برخوردار در اندک زمن‏
زود آید سر همانا روزگار
پس تو خواهى بود از اصحاب نار(11)
3) دست نیاز بنده به درگاه حق:
از دیدگاه قرآن چنین است که دعا یک صدا و ندایی از طرف دعاکننده خدا جوست که فطرتش بیدار گشته و خداوند ناپیدایش را از عمق جانش می خواند و با او به گفتگو بر می خیزد و به درگاهش دست نیاز مى‏برد. و در سختى ها و راحتى ها، اندوه و شادى، گرسنگى و سیرى، نیازمندى و بى نیازى و به عبارتی در تمام لحظات زندگی او را می خواند. چنانکه قرآن مجید، در سوره سجده آیه 16 حالت خوشِ خداجویان مخلص را چنین توصیف مى‏کند: «تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً...». از صفات مؤمنین آن است که هنگام شب پهلوهاى آنها از بستر خواب کنار شده (از استراحتگاه و خوابگاه خود کنار شده به خداوند تعالى عبادت مى‏کنند) و بسترخواب، را رها مى‏کنند، از غضب پروردگارشان خوف کرده به رحمتش طمع بسته او را طلب و عبادت مى‏کنند.
4) دعا مایه رشد و سعادت انسان:
دعا، محبوبترین امر نزد خداوند می باشد چون مایه ارزش و سعادت انسان می شود چنانچه خداوند متعال در سوره بقره آیه 186 به رسولش مى‏فرماید: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی‏ وَ لْیُؤْمِنُوا بی‏ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُون‏». یا محمد زمانى که بندگان من درباره من از تو سؤال کردند، آیا خداوند تعالى به ما نزدیک است یا دور؟ بگو به آنها یا محمد من به آنها نزدیکم. کسى که بخواند مرا دعاى او را اجابت مى‏کنم. وقتى که من آنها را به طرف ایمان و اطاعت دعوت کردم باید دعوت مرا قبول کنند. روزه را بگیرند. احکام آن را محافظت کنند، هم چنان که من دعاى آنها را اجابت مى‏کنم و باید به من ایمان بیاورند و به سبب ایمان به من رشد پیدا کرده و به مصالح امور دنیا و دین عالم شوند تا به حق و سعادت راه یابند.(12) پروردگار متعال دوستدار بندگانش است و چیزی غیر از خیر و سعادت برای آنان نمى‏خواهد و دوست ندارد که بندگانش آینده ایی شوم و عاقبت بدی داشته باشند. بنابراین به مقتضاى فطرتشان، آنان را دعوت کرده و راه رشد، سعادت و ارزش را به آنها نشان داده که مبادا دعا را به دست غفلت بسپارند. لذا خداوند در سوره غافر آیه 60 به رسولش سفارش مى‏کند: «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی‏ سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین‏». (یا محمد) بگو به خلق، خداى تعالى فرماید اى بندگان من مرا عبادت کنید و در موقع طلب حاجت مرا بخوانید تا دعوت شما را قبول کرده حاجتتان را روا سازم در حقیقت آنان که از عبادت و بندگى من کبر و غرور کنند البته آنها در حال خوارى به جهنم داخل مى‏شوند.
5) توجه خداوند متعال به بشر:
دعا، سبب ارزش انسان در درگاه الهى می شود و اعتنا و توجه خداوند به انسان، به واسطه دعا، راز و نیاز و گریه و زارى به درگاه او مى‏باشد. و اگر دعاى انسان نباشد براى انسان هیچ ارج و منزلتی در درگاه خداوند ندارد چرا که خداوند در سوره فرقان آیه 77 به رسولش مى‏فرماید: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُم‏». (یا محمد) به مشرکین (اهل مکه) بگو، اگر به پروردگار من خداوند تعالى اطاعت و عبادت نکنید به شما اعتناء نکرده و شما را به چیزى حساب نمى‏کند مقصود کلى از دعوت شما به سوى حق اطاعت و عبادت به پروردگار مى‏باشد. برای اینکه انسان بخواهد از خداوند طلب حاجت کند به دوگونه می تواند دعا کند که به عبارت زیر است:
1) دعاهاى مطلق:
به این معنا است که دعا کننده احتیاج و نیازهاى خود را به زبان خود با هر بیان و جمله ایی که مى‏تواند، در پیشگاه خداوند متعال اظهار کند که این گونه دعاها را دعاهاى غیر وارد یا غیر ماثور مى‏نامند.
2) دعاهاى مأثور:
به این معنا است که دعا کننده الفاظ و جملات مخصوصى را که از طرف معصومین علیهم السلام رسیده است را بیان کند که برای بعضى از آنها وقت و محلّ مخصوصی تعیین شده است و براى بعضى دیگر زمان و مکانى معین نشده است. فرق بین این دو گونه دعاها در این است که ثواب و فضیلت دعاهای مأثور براى کسى که به معناى آنها آشنا است بیش از دعاهای غیر ماثور است. چرا که معصومین علیهم ‏السلام به نقائص بشر مطلع اند و به روحیه های فرد و جامعه آگاهتر است و نسبت به کیفیت راز و نیازها بیناترند. از اینرو، سزاوار است دعا کننده، با چگونگى درخواستها آشنا باشد و این مسئله را از ائمه معصومین علیهم ‏السلام فرا گیرد.(13)
همان طوری که خداوند بى نهایت است، انسان هم مى‏تواند به بى نهایت وصل شود. و بهتر است این وصل را از زبان معصومین علیهم السلام یاد بگیریم که امام سجاد (علیه السلام) در صحیفه سجادیه در دعای نهمش مى‏فرماید: اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ هَمَسَاتِ قُلُوبِنَا، وَ حَرَکَاتِ أَعْضَائِنَا وَ لَمَحَاتِ أَعْیُنِنَا، وَ لَهَجَاتِ أَلْسِنَتِنَا فِى مُوجِبَاتِ ثَوَابِکَ حَتَّى لَا تَفُوتَنَا حَسَنَهٌ نَسْتَحِقُّ بِهَا جَزَاءَکَ، وَ لَا تَبْقَى لَنَا سَیِّئَهٌ نَسْتَوْجِبُ بِهَا عِقَابَکَ بار خدایا پس بر محمّد و آل او درود فرست، خدایا لرزشها و رازهاى قلوب ما و حرکت هاى عضوها و حرکات و نگاه هاى پنهانى چشم ها و تکان خوردن زبان هاى ما را در راه رضایت و ثواب خود قرار بده تا اینکه خوبى و نیکى از ما فوت نشود. خداوندا مى‏توانى کارى کنى که همه افعال من عبادت بشود، و با کار بدى که به وسیله آن مستوجب کیفر تو شویم براى ما نماند.(14)
چنانچه گفته شد، بعضی از دعاهای مأثور، دارای وقت و مکان معینی است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1. روز عرفه‏
این روز، روزی است که در پیشگاه خداوند دست به دعا برمی دارند به این خاطر هر چند روزه اش مستحب است، اگر باعث شود که در دعا کردن ضعف حاصل شود بهتر است روزه گرفته نشود.
2. شب قدر
3. شب اول ماه رجب
4. شب نیمه شعبان
5. شب عید فطر
6. شب عید قربان‏
7. روز جمعه‏
8. شب جمعه‏
9. هنگام وزش باد، بارش باران، اذان ظهر و ریختن اولین قطره خون شهید.
حضرت صادق (علیه السلام) می فرماید دعا در چهار جا مستجاب است:
عِنْدَ هُبُوبِ الرِّیَاحِ - وقت وزش بادها
وَ زَوَالِ الْأَفْیَاءِ - و غروب خورشید
وَ نُزُولِ الْقَطْرِ - و فرود آمدن باران
وَ أَوَّلِ قَطْرَةٍ مِنْ دَمِ الْقَتِیلِ الْمُؤْمِنِ الشَّهِیدِ- و ریختن اولین‏ قطره خون شهید
فَإِنَّ أَبْوَابَ السَّمَاءِ تُفَتَّحُ عِنْدَ هَذِهِ الْأَشْیَاء - که در این اوقات درهاى آسمان بروى مردم باز مى‏شود. همچنین می فرماید دعا در چهار جا مستجاب است:
فِی الْوَتْرِ - در وتر نماز شب
وَ بَعْدَ الْفَجْرِ - بعد از فجر
وَ بَعْدَ الظُّهْرِ - بعد از ظهر
وَ بَعْدَ الْمَغْرِب‏ - بعد از مغرب(15)
1. بین الطلوعین‏
2. وقت نماز عشاء
3. سرزمین عرفات‏
4. مسجد الحرام و کعبه‏
5. مساجد
6. تحت قبة شریفه سید الشهداء علیه السلام
7. رو به قبله دعا کردن‏
بیشتر دعاهای این زمان ها و مکان ها، در کتاب مفاتیح الجنان آمده است که مجالی برای گفتن آنها نمی باشد.

دعا از نظر روایات‏

بنا بر روایاتی که از اهل بیت علیهم السلام رسیده است دعا را به عنوان عبادت آن هم به صورت مستقل و از بهترین عبادت به حساب آوردند و حتی دعا را به منزله مغز و روح پرستش خداوند دانسته اند. چنانچه از وجود مقدّس حضرت رسول (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) روایت‏ است که می فرماید: افزعوا الى اللَّه فی حوائجکم، و الجأوا الیه فی ملمّاتکم، و تضرّعوا الیه و ادعوه فانّ الدّعاء مخّ العبادة، و ما من مؤمن یدعو اللَّه الّا استجاب له، فامّا ان یعجّل له فی الدّنیا او یؤجّل له فی الآخرة، و امّا ان یکفّر عنه من ذنوبه بقدر ما دعا ما لم یدع بمأثم. در حوائجتان از خدا کمک بخواهید، در شداید و گرفتاری ها به او پناه ببرید و به سوى او تضرع کنید، او را بخوانید و دعا کنید، چون دعا مغز عبادت است، هیچ مؤمنى خدا را نمى‏خواند مگر آنکه به یکى از این وجوه اجابت مى‏شود:
یا در دنیا بزودى حاجتش را خواهد گرفت. یا در آخرت آن را دریافت خواهد کرد. و یا به مقدارى که دعا کرده، گناهانش پرده پوشى خواهد شد به شرط آنکه براى گناه دعا نکرده باشد.(16)
در دنیا، دعا از ارزشمندترین عملها شمرده شده است و به عنوان رفع مشکلات، دفع مصیبت و بلا، کلید رستگارى و بهترین وسیله نزدیکى به درگاه خدا یاد شده است. از این خاطر علماء و اولیای اسلام در تلاش بودند که براى همیشه فرهنگ دعا و استمداد از درگاه خداوند متعال در میان انسان ها به خصوص مسلمانان زنده بماند. و به پیروان خود سفارش اکید داشتند که در تمام لحظات زندگى با خدا ارتباط عمیق داشته باشند و حاجت هاى خود را فقط از او بخواهند به حدی که مشکلات کوچک خود را با خدا در میان بگذارند. همانطور که در حدیث قدسى وارد شده است که خداوند تعالى به حضرت موسى (علیه السلام) فرمود: یَا مُوسَى سَلْنِی کُلَّمَا تَحْتَاجُ إِلَیْهِ حَتَّى عَلَفَ شَاتِکَ وَ مِلْحَ عَجِینِکَ. اى موسى، از من مانند کسى سؤال کن که خود را به وى نیازمند مى‏دانى. حتى علف گوسفندان و نمک خمیرت را از من بخواه (یعنى از من چیزى بخواه که به آنها محتاج هستى نه چیزهاى تجملى و تفننى).(17)
همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: لِیَسْئَالْ احَدُکُمْ رَبَّهُ حاجَتَهُ حَتَّى یَسْئَالَهُ الْمِلْحَ وَ حَتَّى یَسْأَلَهُ شَسْعَهُ هر کدام از شما باید حاجتش را، حتى نمک و بند کفش خود را، از پروردگارش بخواهد. لذا لازم است از حیث روایات که از دیدگاه بهترین افراد و داناترین انسانها وارد شده است به برخی از آنها بپردازیم و ائمه معصومین علیهم السلام هستند که می-توانند ارزش و منقبت دعا را بیان کنند و انسانها را از این مسئله بسیار مهم آگاه کنند.

1. دعا، بهترین عمل:

امیر المؤمنین على بن ابى طالب (علیه السّلام) فرمود: «أَحَبُّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللَّهِ فِی الْأَرْضِ الدُّعَاءُ وَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ الْعَفَافُ قَالَ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام رَجُلًا دَعَّاء». محبوبترین کارها در روى زمین، نزد خداوند متعال، دعاست. و برترین عبادت، عفاف مى‏باشد. بعد حضرت صادق- علیه السّلام- فرمود: امیر المؤمنین- علیه السّلام- بسیار اهل دعا بود.(18)
فردى به نام سُدَیرِ بن حَنان مى‏گوید: به امام باقر علیه ‏السلام عرض کردم: أیّ العبادة أفضل؟ فقال: «ما من شی‏ء أفضل عند اللّه عزّ و جلّ من أن یسأل و یطلب ما عنده‏». کدام عبادت بهتر است؟ فرمود: چیزى نزد خداى ارجمند بهتر از این نیست که از او درخواست شود و از آنچه نزد اوست خواسته شود و بدترین فرد نزد خدا کسى است که از عبادت او تکبّر ورزد و آنچه نزد اوست، درخواست نکند.(19)
از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: بر شما باد به دعا؛ زیرا با هیچ چیز مانند آن، به خدا نزدیک نمى‏شوید و دعا را براى هیچ حاجت کوچکى به خاطر کوچکى‏اش رها نکنید، زیرا آن کس که حاجتهاى بزرگ را بر آورده مى‏کند، حاجتهاى کوچک هم به دست اوست. مقصود از اینکه احتیاجات و نیازهای بزرگ و کوچک را از خداوند بخواهیم این است که انسان همیشه و همه زمان متوجه پروردگار عالم باشد و براى سبب ها هیچ استقلالی قایل نداند و تمام اشیاء و موجوداتی که در راستاى رفع نیازهاى خود می باشد به عنوان امداد الهى قلمداد کند. از اینرو، سفارش شده است که هر چه مى‏خواهید از خدا بخواهید و اینگونه رفتار و منش است که انسان را بنده خدا و عزیز در نزد پروردگار قرار مى‏دهد. و انسانی که به خداوند معتقد است باید همانند انسان غیر معتقد به خدا، در رفع مشکلات زندگى‏ خود تلاش کند اما تفاوت بین آنها اینگونه است که انسانِ غیر معتقد به خدا اسباب را به طور مستقل نمی پندارد.(20)

2. دعا، اساس دین:

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید:«الدُّعَاءُ سِلَاحُ الْمُؤْمِنِ وَ عَمُودُ الدِّینِ وَ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ». دعا اسلحه مؤمن و عمود دین و روشنى ‏بخش آسمان ها و زمین است. و فرمود: «أَ لَا أَدُلُّکُمْ عَلَى سِلَاحٍ یُنْجِیکُمْ مِنْ أَعْدَائِکُمْ وَ یُدِرُّ أَرْزَاقَکُمْ قَالُوا بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ تَدْعُونَ رَبَّکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَإِنَّ سِلَاحَ الْمُؤْمِنِ الدُّعَاء». مى‏خواهید که شما را به سلاحى رهبرى کنم که شما را از دشمنان محفوظ نگهدارد، و روزیتان را فراوان سازد؟ گفتند آرى یا رسول اللَّه، فرمود آفریدگار خود را شب و روز بخوان که سلاح مؤمن دعا است. از حسین بن على علیه السلام روایت است که: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَرْفَعُ یَدَیْهِ إِذَا ابْتَهَلَ وَ دَعَا کَمَا یَسْتَطْعِمُ الْمِسْکِین‏». پیغمبر (صلی الله علیه و آله) به هنگام گرفتارى و ناراحتى دست به دعا برمیداشت و مانند مسکین و گرسنه‏اى که از کسى طعام مى‏طلبد دعا میکرد و از خدا مسألت مینمود.(21)

3. دعا، بازگشایی در رحمت:

حضرت علی امیر المومنین علیه السلام می فرماید: «الدُّعَاءُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ وَ مَتَى تُکْثِرْ قَرْعَ الْبَابِ یُفْتَحْ لَک». ‏دعا، سپر مؤمن است، اگر باب رحمت الهى را زیاد بکوبى (و نا امید نشوى، عاقبت) آن در، به رویت گشوده خواهد شد.(22)
على علیه‏السلام می فرماید: «الدُّعاءُ مِفْتاحُ الرَّحْمَةِ»‌. دعا کلید (نزول) رحمت است.(23)

4. دعا، کلید رستگاری:

امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: «الدُّعَاءُ مَفَاتِیحُ النَّجَاحِ وَ مَقَالِیدُ الْفَلَاحِ وَ خَیْرُ الدُّعَاءِ مَا صَدَرَ عَنْ صَدْرٍ نَقِیٍّ وَ قَلْبٍ تَقِیٍّ وَ فِی الْمُنَاجَاةِ سَبَبُ النَّجَاةِ وَ بِالْإِخْلَاصِ یَکُونُ الْخَلَاصُ فَإِذَا اشْتَدَّ الْفَزَعُ فَإِلَى اللَّهِ الْمَفْزَع‏». دعاء کلیدهاى نجات و گنجینه‏هاى رستگاریست، و بهترین دعاء آن دعائیست که از سینه پاک و دلى پرهیزکار برآید، و وسیله نجات در مناجات است، و خلاصى با خلاص آید، و چون فزع و بى‏تابى سخت شود مفزع و پناه‏گاه خدا است.(24)

5. دعا، رفع همه نیازها:

امام صادق علیه‏السلام فرمود:«الدُّعَاءُ یَرُدُّ الْقَضَاءَ بَعْدَ مَا أُبْرِمَ إِبْرَاماً فَأَکْثِرُوا مِنَ الدُّعَاءِ فَإِنَّهُ مِفْتَاحُ کُلِّ رَحْمَةٍ وَ نَجَاحُ کُلِّ حَاجَةٍ وَ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِالدُّعَاءِ وَ لَیْسَ بَابٌ یُکْثَرُ قَرْعُهُ إِلَّا یُوشِکُ أَنْ یُفْتَحَ لِصَاحِبِه». ‏دعا قضاء خداوند را پس از آنکه حتمى شده باشد بر میگرداند بسیار دعا کنید که دعا کلید همه رحمت ها و وسیله رسیدن به همه خواسته‏ها است و به فیوضات حق نتوان رسید مگر بوسیله دعا، که هر درى که زیاد کوبیده شود بروى انسان گشاده خواهد شد.(25)

6. دعا، شفای دردها:

امام صادق علیه‏السلام فرمود: «عَلَیْکَ بِالدُّعاءِ فَانَّ فیهِ شِفاءً مِنْ کُلِّ داءٍ». بر تو باد به دعا که وسیله شفاء هر بیمارى است.
گفت چون صادق که میباشد شفا
بهر هر دردى دعا پس کن دعا(26)

7. دعا، دفع بلا:

على علیه ‏السلام فرمود: «بِالدُّعاءِ یُسْتَدْفَعُ الْبَلاءُ». بلا به سبب دعا دفع کرده مى‏شود.(27)
حضرت رضا علیه السلام می فرماید: «إِنَّ الدُّعَاءَ وَ الْبَلَاءَ لَیَتَرَافَقَانِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ إِنَّ الدُّعَاءَ لَیَرُدُّ الْبَلَاءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاما». همانا دعا و بلاء تا روز قیامت با هم رفاقت کنند، و همانا دعاء برگرداند بلاء را که بسختى ابرام شده است.(28)

8. دعا، رهایی از شیطان:

على (علیه ‏السلام) فرمود: «اکْثِرِ الدُّعاءَ تَسْلَمْ مِنْ سَوْرَةِ الشَّیْطانِ». بسیار دعاکن، تا از خشم و غضب شیطان، سالم بمانى.(29)
دعا، راهی برای رسیدن به مقام نزد خداوند:
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:«یَا مُیَسِّرُ ادْعُ اللَّهَ وَ لَا تَقُلْ إِنَّ الْأَمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ إِنَّ عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَةً لَا تُنَالُ إِلَّا بِمَسْأَلَةٍ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً سَدَّ فَاهُ وَ لَمْ یَسْأَلْ لَمْ یُعْطَ شَیْئاً فَاسْأَلِ تُعْطَ یَا مُیَسِّرُ إِنَّهُ لَیْسَ یُقْرَعُ بَابٌ إِلَّا یُوشِکُ أَنْ یُفْتَحَ لِصَاحِبِهِ». اى میسر! خدا را بخوان و نگو فرمان حق صادر شده (و طلب، فایده‏اى ندارد)، و کار از کار گذشته (و دعا تأثیرى ندارد)؛ چون نزد خداوند متعال، درجه و منزلتى هست که انسان بدون درخواست، به آن نمى‏رسد. اگر بنده دهانش را ببندد و از او چیزى نخواهد، هیچ به او داده نخواهد شد، پس از خدا بخواه تا به تو بدهد. اى میسر! هیچ در کوبیده ‏شده‏اى‏ نیست مگر آنکه بزودى باز خواهد شد. عمرو بن جمیع نیز از آن حضرت روایت کرده که فرمود: «مَنْ لَمْ یَسْأَلِ اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ افْتَقَرَ». کسى که از فضل و عنایت ویژه حق، درخواست نکند فقیر مى‏ماند.(30)
از اینرو باید براى رسیدن به تمام نیازهاى مادى و معنوى و در همه لحظات زندگی توأم در کنار سعی و تلاش از دعا غافل نشویم و از مبدأ غیب خود را بى نیاز ندانیم و برای دستیابی به هدف همیشه خدا را در نظر بگیریم.

9. تاثیر دعا در خداشناسی:

حضرت على (علیه السلام) می فرماید: «أَعْلَمُ النَّاسِ بِاللَّهِ أَکْثَرُهُمْ لَهُ مَسْأَلَة». آن کسى که بیشتر از همه دعا مى‏کند و آن کسى که سؤال و طلب او از خدا بیشتر باشد خداشناسیش قوى‏تر است، زیرا کسى که خدا را بشناسد می داند که باید از او سؤال کند و نه از غیر او، و می داند که خداوند سؤال از او را دوست ‏دارد.(31)
چرا که امام صادق (علیه السلام) می فرماید: إِنَّ الدُّعَاءَ أَنْفَذُ مِنَ السِّنَانِ اثر نفوذ دعا از لبه‏ى سرنیزه بیشتر است.(32)
بعد از این ویژگی ها، در ذهن هر خواننده ایی سوال پیش می آید که آیا خداوند در آیات و ائمه معصومین علیهم السلام در روایات برای این امر مهم (دعا و طلب حاجت از پروردگار) انسان ها را تشویق و یا سوق داده اند؟ بنابراین جا دارد که کمی از این باب هم صحبت شود.

تشویق و ترغیب بر دعا از نگاه آیات و روایات‏

آیات متعددی وجود دارد که خداوند متعال بندگان را برای دعا و سوال کردن به خود، تشویق کرده است که این مسئله را از منظر آیات و روایات به آن خواهیم پرداخت. در آیه 77 سوره فرقان ارج و ارزش بنده را با دعا کردن بیان کرده است و این بهترین تشویق برای امر دعا کردن به عمل می آید: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُم»‏ -بگو: پروردگارم براى شما ارجى قائل نیست اگر دعاى شما نباشد.
کو نهد ربّم چه وزنى بر شما
گر نباشد طاعت او یا دعا
یعنى ار او را بنپرستند باز
نیست قدرى هم چنان در امتیاز(33)
کلمه یعبؤا از ماده عبا به معناى وزن و سنگینى می باشد، از اینرو ما یَعْبَؤُا به این معنا است که دیگر وزن و اعتنائى قائل نیست پس مفهوم آیه اینگونه مى‏شود که چیزی که به بندگان در پیشگاه خداوند، ارزش و قیمت و وزن مى‏دهد، ایمان و توجه به پروردگار و بندگى او است. و چیزی به بندگان ارزش نمی دهد مگر دعا و عبادت.(34)
کلمه‏ى دُعاؤُکُمْ در آیه مورد نظر به دو نوع، معنا شده است:
1. یک نوع، دعا کردن بندگان به درگاه خداوند، که همان ناله‏ها و تضرّع‏ها است که سبب عنایت خداوند به بندگانش است. چنان که در حدیث آمده است کسى که اهل دعا باشد، هلاک نمى‏شود. و حضرت باقر علیه السّلام می فرماید: «مَنْ دَعَا اللَّهَ بِنَا أَفْلَحَ وَ مَنْ دَعَاهُ بِغَیْرِنَا هَلَکَ وَ اسْتَهْلَک». ‏هرکه خدا را به وسیله ما بخواند رستگار است و هر که به غیر از ما بخواند هلاک مى‏شود و به هلاکت می کشاند.(35)
و بعد خداوند از گروهی که میانه ایی با دعا ندارند شکایت مى‏کند و آنها کسانی هستند که حقّ را تکذیب کردند که کیفرشان را خواهند دید.
2. نوع دیگر اینکه خداوند از مردم دعوت کرده است، و این یک سنّت الهى و اتمام حجّت برای آنان است و اگر این دعوت نباشد بندگان ارزشى ندارند و آنچه آنان را با ارزش مى‏کند، همان پذیرش دعوت خداوند مى‏باشد پس اگر کسی دعوت الهى را نپذیرد دیگر امید خیرى در او نیست و به کیفر عملش خواهد رسید.(36)
در آیه 60 سوره غافر خداوند خودش بندگان را بر امر خواندن از او فرا خوانده است کسی که صاحب عالَم و و مالک تمام موجودات روی زمین و آسمان است کسی که هیچ نیازی به درخواست و عبادت بندگان ندارد بندگان را برای خواندن و سوال از او دعوت کرده است آیا بندگان نشانه و یا تشویق و ترغیبی بزرگتر از این می خواهند! می فرماید: «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ». پروردگارتان مى‏گوید: مرا بخوانید تا اجابتتان کنم.
گفت آن پروردگار ماسوا
مى‏بخوانید از عبودیت مرا
تا اجابت من کنم گر مقتضى است
خارج از حکمت مر آن یعنى که نیست‏
با تو گویم نکته‏اى در این مقام
خوان خدا را در حوائج و السلام‏
گر که او را خوانى از قلب و ضمیر
رفت میل نفست از دل ناگزیر
خوان مرا گفت او نه میل نفس را
مستجاب از نفس کى گردد دعا
یا شما خوانید بر یکتائیم
اجر تا یابید از داراییم(37)
بار دیگر خداوند در سوره بقره آیه 186 انسانها را بر امر دعا سوق می دهد که از همه مهمتر در برابر آن پاسخ می دهد و چه امری عظیم تر از این که خداوند با آن همه عظمتش به بندگانش جواب می دهد. از اینرو می فرماید: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی‏ وَ لْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ». هر گاه بندگانم درباره من از تو سؤال کردند (بگو که) من نزدیکم و به نداى کسى که مرا بخواند، پاسخ مى‏دهم، پس اینان باید مرا بخوانند و به من ایمان بیاورند تا ارشاد گردند. در این آیه نکاتی وجود دارد که در پس آن نشانه هایی از تشویق و ترغیب در آن گنجانده شده است، که بهتر است به آن بپردازیم:
1. «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی» کنایه از این است که چقدر عالی است که بندگان من، از من سؤال کنند.
2. خداوند متعال نفرموده است قُل فَإِنِّی قَرِیبٌ بلکه بدون کلمه قُل آمده است و حذف کلمه قُل به جهت تسریع در پاسخ بندگان است و مستقیما فرموده است «فَإِنِّی قَرِیبٌ».
3. بر سر جواب، حرف فاء وارد شده است و این دلالت بر عدم فاصله می کند.
4. خداوند متعال خودش مستقیما جواب داد و این به منزله شرف و منزلت دعا در نزد پروردگار سبحان است. که در این باره امام باقر علیه السّلام مى‏فرماید: لا تملّ من الدّعاء فانّه من اللَّه بمکان از دعا خسته مشو، چون نزد خدا ارزش دارد. برید بن معاویه از حضرت پرسید که آیا دعاى بیشتر بهتر است یا قرائت قرآن؟ فرمود: کثرة الدّعاء افضل دعاى بیشتر بهتر است، چون خداوند فرمود: اگر دعایتان نبود، پروردگار من به شما اهمیتى نمى‏داد.
5. پروردگار متعال با جمله «فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی»، امر به دعا کردن بندگان نموده است.
6. امام صادق علیه السّلام در تفسیر جمله «وَ لْیُؤْمِنُوا» بِی فرمود: و لیتحقّقوا انّى قادر على اعطائهم بندگان من بدانند که من قدرت بخشش درخواستهاى ایشان را دارم. این فرمان حق تعالی دارای دو فایده می باشد:
أ) اول اینکه به بندگان اعلام مى‏کند که او قادر است.
ب) و دوم آنکه خداوند بندگان را در رسیدن به حاجاتشان امیدوار مى‏کند، چرا که اگر انسان بداند اجابت کننده بر تسلیم کردن خواسته اش، قدرت دارد موجب میل و رغبت، در او مى‏شود اما اگر تصور کند که طرف معامله‏اش این قدرت را ندارد بر این عمل اقدام نخواهد کرد همانطور که مردم از معامله با افراد ورشکسته پرهیز مى‏کنند.
7. خداوند متعال با جمله «یَرْشُدُونَ» به بندگان بشارت مى‏دهد که دعایتان اجابت شد.(38)
چون تو را پرسند از من اى حبیب
پس عبادم را قریبم هم مجیب‏
خواند آن خواننده چون در دعوتم
پس اجابت میکنند از طاعتم‏
باید ایمان آورند ایشان بمن
بر صلاح آیند شاید بى‏سخن(39)

نتیجه گیری:

با در نظر گرفتن آیات و روایات و با توجه داشتن به منابع نفیس ائمه معصومین علیهم السلام دانسته می شود که انسان ها را نسبت به امر دعا کردن، ترغیب و تشویق کردند و به آن سوق داده اند و حجت را بر بندگان تمام کرده است تا اینکه این امر مهم، مورد بی توجهی و به دست فراموشی سپرده نشود چرا که با تکذیب کردن آن، فرد متکبر شده و مورد عذاب پروردگار قرار خواهد گرفت. چراکه از نظر روایات دعا اساس دین و موجب رستگاری و مهم تر از آن سبب رهایی از شیطان می شود. آنقدر به این امر سفارش شده است که حتی امام معصوم علیه السلام دعا کردن را بهتر و افضل از قرائت قرآن کریم بیان فرمودند.

پی‌نوشت‌ها:

1- سید على اکبر قرشى، قاموس قرآن، ج ‏2، ص 344
2- فیومى احمد بن محمد، مصباح المنیر، ص 11
3- حمید رضا آژیر، بهشت کافى- ترجمه روضه کافى، ص 200
4- عزیز الله عطاردى‏، ایمان و کفر- ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج ‏1، ص 537
5- عبدالواحد تمیمى آمدى‏، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 192
6- مجید غلامرضا و همکاران، هزار و یک نکته، ص 147
7- حسن بن محمد باقر صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 647
8- حسن بن محمد باقر صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 569
9- محسن قرائتى‏، تفسیر نور، ج ‏5، ص 154
10- محسن قرائتى‏، برنامه درس هایى از قرآن سال 76، جلسه 3
11- حسن بن محمد باقر صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 643
12- عبد المجید صادق نوبرى، ترجمه نوبرى، ج ‏1، ص 26
13- یوسفیان- الهامى‏نیا، اخلاق اسلامى ،ج ‏1، ص 65
14- سید علینقى فیض الاسلام ‏، الصحیفة السجادیة- ترجمه و شرح فیض الاسلام، ص 87
15- سید ابراهیم میر باقرى‏، مکارم الأخلاق- ترجمه میر باقرى، ج ‏2، ص 10
16- حسین غفارى ساروى‏، آیین بندگى و نیایش،ص 61
17- محدث عاملى- زین العابدین کاظمى خلخالى‏، الجواهر السنیة- کلیات حدیث قدسى، ص 146
18- ابن فهد حلى‏، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص 39
19- میرزا احمد آشتیانى- شاگردان‏، طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز، ج ‏1، ص 432
20- یوسفیان- الهامى‏نیا، اخلاق اسلامى،ج ‏1، ص 62
21- شیخ حسن فرزند شیخ طبرسى‏، مکارم الأخلاق، ص 268
22- شیخ کلینى‏، الکافی، ج ‏2، ص 468
23- على مشکینى، تحریر المواعظ العددیة، ص 158
24- حاج سید جواد مصطفوى،‏ اصول کافى - ترجمه مصطفوى، ج ‏4، ص 214
25- سید ابراهیم میر باقرى‏، مکارم الأخلاق- ترجمه میر باقرى، ج ‏2، ص 4
26- باقرى بیدهندى‏، گنج حکمت یا احادیث منظوم، ص 335
27- آقا جمال الدین خوانسارى، شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج ‏3 ، ص 213
28- حاج سید جواد مصطفوى،‏ اصول کافى- ترجمه مصطفوى، ج ‏4، ص 215
29- علامه مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ‏75 ، ص 9
30- حسین غفارى ساروى‏، آیین بندگى و نیایش، ص 43
31- آقا جمال الدین خوانسارى، شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج ‏2 ، ص 451
32- شیخ کلینى، کافى، ج 2 ، ص 469
33- حسن بن محمد باقر صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 521
34- ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج ‏15 ، ص173
35- علامه مجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ‏23 ، ص 102
36- محسن قرائتى‏، تفسیر نور، ج ‏8 ، ص 288
37- حسن بن محمد باقر صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 660
38- حسین غفارى ساروى‏، آیین بندگى و نیایش، ص 28
39- حسن بن محمد باقر صفی علیشاه، تفسیر صفی، ص 67

منابع:
1- قرآن کریم
2- حلى‏، ابن فهد، عدة الداعی و نجاح الساعی، اول‏، قم‏، دارالکتاب اسلامى‏، 1407 ق‏
3- خوانسارى‏، آقا جمال الدین، شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، اول‏، تهران‏، دانشگاه تهران‏ ،1366 ش
4- باقرى بیدهندى، ناصر، گنج حکمت یا احادیث منظوم، اول‏، قم‏، کتاب فروشى و نشر روح، 1363 ش‏
5- حاج سید جواد مصطفوى،‏ اصول کافى- ترجمه مصطفوى، اول‏، تهران‏، کتاب فروشى علمیه اسلامیه‏، بی تا
6- غفارى ساروى‏، حسین، آیین بندگى و نیایش، اول‏، قم‏، بنیاد معارف اسلامى، 1375 ش‏
7- آژیر، حمیدرضا، بهشت کافى- ترجمه روضه کافى، اول‏، قم‏، انتشارات سرور، 1381 ش‏
8- فیومى، احمد بن محمد، مصباح المنیر، بی چا، بی جا، بی نا، بی تا
9- میرباقرى‏، سید ابراهیم، مکارم الأخلاق- ترجمه میر باقرى، دوم‏، تهران‏، فراهانى‏، 1365 ش‏
10- فیض الاسلام‏، سید علی نقى، الصحیفة السجادیة- ترجمه و شرح فیض الاسلام، دوم‏، تهران‏، فقیه، 1376 ش‏
11- طبرسى‏، شیخ حسن، مکارم الأخلاق‏، چهارم‏، قم‏، شریف رضى‏، 1370 ش‏
12- کلینى‏، محمد بن یعقوب، الکافی، دوم‏، تهران‏، اسلامیه‏، 1362 ش‏
13- صادق نوبرى عبدالمجید، ترجمه قرآن (نوبرى)، اول‏، تهران‏، سازمان چاپ و انتشارات اقبال‏، 1396 ق‏
14- صفی علیشاه، حسن بن محمد باقر، تفسیر صفی، اول‏، تهران‏، انتشارات منوچهرى‏، 1378 ش‏
15- قرائتی، محسن، برنامه درس هایى از قرآن سال 76، بی چا، بی جا، بی نا، بی تا.
16- تمیمى آمدى‏، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، اول‏، قم‏، دفتر تبلیغات‏، 1366 ش‏
17- عطاردى‏، عزیزالله، ایمان و کفر- ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، اول‏، تهران‏، انتشارات عطارد، 1378 ش‏
18- علامه مجلسى‏، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، مکرر، تهران‏، اسلامیه‏، مختلف.
19- مشکینى‏، على، تحریر المواعظ العددیة، هشتم‏، قم‏، الهادى‏، 1424 ق‏
20- قرائتى، محسن‏، تفسیر نور، یازدهم‏، تهران‏، مرکز فرهنگى درس هایى از قرآن‏، 1383 ش‏
21- قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ششم‏، تهران‏، دار الکتب الإسلامیة، 1371 ش‏
22- مجید، غلامرضا، و همکاران‏، هزار و یک نکته، بی چا، بی جا، بی نا، بی تا
23- محدث عاملى- زین العابدین کاظمى خلخالى‏، الجواهر السنیة - کلیات حدیث قدسى، سوم‏، تهران‏، انتشارات دهقان‏، 1380 ش‏
24- مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه‏، اول‏، تهران‏، دار الکتب الإسلامیة، 1374 ش‏.
25- آشتیانى، میرزا احمد، شاگردان‏، طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز، سوم‏، تهران‏، کتابخانه صدوق‏، 1362 ش‏
26- نعمت اللَّه یوسفیان و على اصغر الهامى نیا، اخلاق اسلامى، بی چا، بی جا، بی نا، بی تا



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط