نویسنده: مژگان نژند
ارتباط « مک دونالد» و گرسنگی در جهان
به راستی، چه ارتباطی است میان « مک دونالد» و گرسنگی در جهان، نابودی جنگل های استوایی و سلامت انسان ها؟ در پس لبخند به ظاهر بی غل و غش رونالد مک دونالد، دلقک نمادین این رستوران زنجیره ای، حقیقتی وحشتناک پنهان است: بهره برداری جهانی از انسان ها، حیوانات و طبیعت!از سال 1970م. کره زمین به دلیل مصرف گرایی روزافزون و بهره برداری بی رویه کشورهای صنعتی غربی از منابع، 30% از ثروت های طبیعی خود را از دست داده است و اوضاع همچنان رو به وخامت می رود. عامل این مصرف گرایی افراطی، غول های چند ملیتی از جمله شرکت های بزرگ غذاهای آماده، مانند مک دونالد هستند که جهان سوم و ساکنان آن را به اسارت گرفته اند. مک دونالد، بزرگ ترین ثروت غیرمنقول جهان به شمار می رود که سالانه 2 میلیارد دلار صرف تبلیغات خود می کند؛ اما چه چیزی در پس چهره خندان و رنگین این غول غذاهای آماده که ادعای نوع دوستی اش گوش فلک را کر می کند، پنهان است؟
مک دونالد و گرسنگی در جهان
مک دونالد صرفاً یکی از صدها شرکت غول چند ملیتی است که در گستره های عظیم کشورهای فقیر، سرمایه گذاری کرده و پا گرفته اند. پهنه هایی که سران و بزرگان تشنه دلار این کشورها با بیرون راندن کشاورزان کم بضاعت از مزارعشان به سودجویان غالباً غربی واگذار کرده اند! قدرت دلار در واقع بدین معناست که کشورهای فقیر با هدف کسب تکنولوژی و دریافت محصولات صنعتی، چاره ای جز این نمی بینند که به تولید هر چه بیشتر موادّ خوراکی در راستای صادرات آن به آمریکا، اقدام کنند. در این ارتباط، باید گفت که 36 کشور از مجموع 40 کشوری که در شمار فقیرترین ها محسوب می شوند، محصولات غذایی خود را به ثروتمندترین کشورها صادر می کنند.در واقع، برخی کشورهای جهان سوم که غالب کودکانشان از سوءتغذیه رنج می برند، راهی جز صادر کردن تولیدات کشاورزی خود که جزو نیازهای اولیه شان محسوب می گردد، پیش رو نمی بینند. از جمله این محصولات، می توان به موادّ غذایی لازم برای فربه ساختن دام ها اشاره کرد که سیلشان، بازار همبرگرهای جهان غرب را برداشته است. بدین سان، میلیون ها هکتار از زمین های قابل کشت کشورهای فقیر به استفاده کشورهای غربی اختصاص یافته است(چای، قهوه، توتون و...) در حالی که در خود این کشورها مردم از گرسنگی جان خود را از دست می دهند. مک دونالد آمریکایی به گونه ای مستقیم در این امپریالیسم اقتصادی که بخش اعظم مردم رنگین پوست را در فقر و گرسنگی فرو برده است، دخالت دارد و این در حالی است که مشاهده می کنیم، بسیاری از مردم سفیدپوست، هر روز بر حجم چربی های خود می افزایند.
در کشورهای آمریکای لاتین، دام ها به کمک دانه های غلات تغذیه می شوند تا گوشت مصرفی همبرگرهای مک دونالد و دیگر چند ملیتی های غذاهای آماده، تأمین گردد. گله های دام، ده برابر، بیش از انسان ها دانه و سویا مصرف می کنند؛ زیرا برای به دست آوردن یک کیلو گوشت گاو که مک دونالد، بزرگ ترین مصرف کننده آن در سطح جهان به شمار می رود، به 10 کیلوگرم پروتئین گیاهی نیاز است. بنابراین، برای تولید یک تن گوشت، لازم است هفت برابر بیشتر پروتئین گیاهی مصرف گردد. به عبارت دیگر، 145 میلیون تن دانه غلاتی که به خوراک دام ها می گردد، تنها 21 تن گوشت و محصولات جانبی تولید می کند و این بدان معناست که سالانه 124 میلیون تن غلات به ارزش 20 میلیارد دلار آمریکا به هدر می رود؛ در حالی که طبق محاسبات انجام گرفته این مبلغ می تواند امکان تأمین خوراک، پوشاک و مسکن کلّ جمعیت جهان را به مدت یک سال فراهم آورد. بی اغراق می توان گفت هنگامی که لقمه ای از ساندویچ بیگ مگ، این چند ملیتی آمریکایی از حلقمان فرو می رود، در واقع لقمه ای از دهان یک گرسنه دزدیده شده است( 5 هکتار سویا می تواند پروتئین لازم برای 60 فرد گیاه خوار را تأمین کند؛ در حالی که به عنوان خوراک دام، مقدار پروتئین لازم برای تنها دو نفر تأمین می گردد).
به عبارت دیگر، در حالی که میلیون ها نفر از مردم جهان از فرط گرسنگی جان می بازند، مناطقی وسیع از کشورهای جهان سوم به پرورش دام یا کشت دانه ها به هدف تغذیه حیواناتی که مقصد نهایی شان شکم غربی هاست، اختصاص می یابد. بدین سان، کشورهای در حال توسعه، تحت فشار طرح های تعدیل ساختاری پیشنهادی « صندوق بین المللی پول» و « بانک جهانی» به این شکل، کشاورزی صادراتی به زیان کشاورزی موردنیاز مردم محلی روی می آورند. نتیجه آنکه، بیش از سه چهارم زمین های کشاورزی جهان به حیوانات پرورشی و 40% کشت غلات به تغذیه دام ها اختصاص یافته است. «اروپا» به میزان هفت برابر مساحت کشاورزی خود از زمین های جهان سوم به منظور تغذیه دام های این قاره استفاده می کند و این در حالی است که 800 میلیون فرد بشر از گرسنگی رنج می برند.
دیگر آنکه، دام های پرورش یافته در سطح کره زمین سالانه حدود 3600 میلیارد متر مکعب آب مصرف می کنند؛ در حالی که این عنصر حیاتی چالش عمده قرن بیست و یکم به حساب می آید؛ زیرا 15 میلیون نفر از جمعیت جهان، سالانه به دلیل عدم دسترسی به این ماده حیاتی، جان خود را از دست می دهند. بدین سان، مردم کشورهای فقیر از گرسنگی می میرند؛ در حالی که زمین های آنان صرف منافع چند ملیتی های غربی گردیده، مورد بهره برداری بیش از حدّ آنها قرار می گیرد و این منطق لیبرال است، سودجویی پیش از هر چیز، حتی امنیت غذایی!
نابودی کره زمین
شرکت های چند ملیتی غذاهای آماده از زیباترین جنگل های جهان را با سرعتی غیرقابل تصور به نابودی می کشانند. از سال 1960م. مساحتی معادل وسعت « اسپانیا» و از سال 1975م. گستره ای به اندازه کلّ وسعت « پرتغال» و «فرانسه» از جنگل «آمازون» تخریب گردیده و با آهنگ کنونی( دقیقه ای 25 هکتار)، نابودی کامل آن برای پنجاه سال آینده پیش بینی شده است.گاوین ادواردز، هماهنگ کننده بین المللی مبارزات « سازمان صلح سبز» برای حفظ جنگل ها، با تأکید بر ارتباط میان فعالیت های مک دونالد، از میان چند ملیتی های «فست فود» و جنگل زدایی بی رویّه، می گوید: مک دونالد برای کشت سویای موردنیاز تغذیه ماکیانی که به غذاهای آماده رستوران های زنجیره ای این شرکت مبدّل می گردند، منطقه آمازونی را نابود می سازد. تلاش های ما تأثیر این چند ملیتی ها و شرکای آنان را بر جنگل ها، زیستگاه های طبیعی و انواع و گونه های بسیار غنی گیاهی و جانوری به طور مستقیم به نمایش می گذارد.
میلیون ها نفر از افراد بشر به آبی که از این جنگل ها جاری است، وابسته اند. در منطقه آمازونی که حدود یکصد هزار مزرعه پرورش گاو را در خود جای می دهد، باران های شدید درّه های فاقد درخت را به طور کامل می شوید و موجبات فرسایش زمین ها را فراهم می آورد. بدین گونه، زمین خشک و برهنه در زیر آفتاب سوزان منطقه استوایی به زمینی بی حاصل برای کشاورزی تبدیل می گردد. کارشناسان معتقدند این نابودی در هر پنج ساعت، به انقراض نسل یکی از انواع و گونه های حیوانی، گیاهی یا حشرات می انجامد.
منطقه استوا در حصار کمربندی سبز، متشکل از جنگلی فوق العاده زیبا و حارّه ای قرار دارد که پنج میلیون سال از گزند هرگونه تمدن و توسعه انسانی در امان بوده و نیمی از اشکال زندگی کره زمین، از جمله سی هزار گونه گیاهی را در خود شکل بخشیده است. مک دونالد، امروز خود اعتراف دارد که از گوشت گاوهایی استفاده می کند که در زمین هایی که به جنگل های استوایی متعلق است، پرورش یافته اند و بدین سان مانع احیای جنگل ها گردیده است. آنچه از این حیوانات دفع می گردد، مشمول 40% از انتشارات جهانی گاز آمونیاک است که یکی از دلایل عمده بارش باران های اسیدی به شمار می رود.
در واقع، مک دونالد و برگر کینگ، دو شرکت از مجموع شرکت های بی شمار آمریکایی اند که از حشره کش ها به منظور نابودی مناطقی وسیع از جنگل های حارّه ای در آمریکای مرکزی و ایجاد چراگاه های مورد نیاز دام هایی استفاده می کنند که سپس در ایالات متحده- که به کشور فست فود معروف است- به همبرگر، خوراک حیوانات و نیز موادّ لازم جهت بسته بندی غذاهای آماده تبدیل می شوند و اگر چه این چند ملیتی ها خود مدّعی اند از کاغذهای بازیافت شده، برای رفع نیازهای خود بهره می گیرند؛ اما واقعیت این است که 1300 کیلومتر مربع از جنگل باید تخریب گردد تا کاغذ مورد نیاز یک سال بسته بندی فست فود فراهم آید. علاوه بر این، مردم بومی که توسط شبه نظامیان تحت امر چند ملیتی ها و نیز نیروهای دولتی از زمین های خود رانده می شوند، به اجبار در دیگر مناطق جنگلی اسکان یافته و به ناچار به نابودی جنگل ها دامن می زنند.
از دیگر سو، 21000 شعبه مک دونالد، در جای جای کره زمین، به تنهایی سالانه بیش از یک هزار تن زباله جعبه بسته بندی غذا تولید می کنند که خود مستلزم استفاده از موادّ شیمیایی آلاینده است. مک دونالد و دیگر رستوران های زنجیره ای فست فود یا غذاهای آماده، شعارهای خود را صرفاً با این هدف، بر حفظ محیط زیست، متمرکز ساخته اند که به دنبال امتیازات مالی و نیز جلا بخشیدن به تصویر مخدوش خود نزد مردم کوچه و بازار و مشتریان خود هستند.
بدین سان، مک دونالد و دیگر شرکت های چند ملیتی مشابه، طیّ تهاجم استعماری خود، زمینه را برای وقوع یک فاجعه زیست محیطی فراهم می آورند. آنها زمین ها را نابود ساخته، امنیت غذایی مردم محلی را از بین می برند، بومیان را قتل عام می کنند و اقوام متعدد و کشاورزان کوچک را از زمین های آبا و اجدادی شان بیرون رانده و هزاران سال زندگی آرام و بی دغدغه آنان را کاملاً مختل می سازند.
به غیر از این، موادّ شیمیایی به کار رفته در کشاورزی، به طور منظم آب های زیرزمینی و جریان های آب دهکده های اطراف را آلوده ساخته، سبب مرگ روزانه 600 کودک می گردد.
جنگل زدایی فزاینده این چند ملیتی ها، طیّ 150 سال گذشته، گازهای گلخانه ای را حدود 30% افزایش داده است. جنگل از طریق جذب گاز کربنیک نقشی اساسی در کنترل آب و هوا و حفاظت از منابع آب شیرین ایفا می کند. این، نمونه ای کامل از استکبار و انحراف شرکت های چند ملیتی غربی است که بی وقفه در اندیشه سودجویی اند و کره زمین و جنگل های آن نیز به شکلی تراژیک این سیاست ها را متحمل می گردند.
هنگامی که می دانیم به عنوان مثال، در ایالات متحده آمریکا، سرزمین غذاهای آماده، در هر ساعت یک میلیوپن حیوان تناول می شود، این به معنای مردود شمردن حاکمیّت جنوب به سود مصرف اضافی گوشت در شمال است. در واقع، چنانچه ساکنان آمریکا 10% از مصرف گوشت خود بکاهند، آب، زمین و انرژی صرفه جویی شده می تواند، خوراک بیش از یکصد میلیون نفر را تأمین سازد؛ این در حالی است که گزارش شگفت انگیز « سازمان کشاورزی و خواروبار جهانی( فائو)» نشان می دهد که کشاورزی کنونی قادر است، دوازده میلیارد شهروند کره زمین، یعنی تقریباً دو برابر رقم کنونی افراد بشر را سیر کند!
پولدار باید سهم فقیر را بالا بکشد و ارباب باید بر برده خود حکومت کند! این، درس اخلاقی است که غربی ها برای فرزندان خود به جا می گذارند و آن را تقدیر می نامند! آنها از یک سو، ما را به حقیقت کذب زیادی جمعیت خو می دهند تا اندیشه کنترل موالید را به ما بقبولانند و از دیگر سو، تمامی تلاش ها به کار گرفته می شود تا توزیع ثروت، معنای مدینه فاضله را یابد! در نیم کره جنوبی، بیش از هشتصد و پنجاه میلیون نفر از سوء تغذیه مداوم رنج می برند و دو میلیارد نفر بشر با کمبودهایی مواجهند که می تواند آنها را به معلولیت های دائم رهنمون گردد؛ در حالی که در شمال، بیش از یک میلیارد تن از مردم، از زیادی تغذیه در عذابند.
گرسنگی، خود ابزاری فوق العاده برای ترس است! و بر این اساس است که فلسفه غرب شکل می گیرد: بقای من به بهای فقر و گرسنگی دیگری! و همین فلسفه است که اندیشه های غیرانسانی را به جریان می اندازد؛ همان گونه که هنری کیسینجر، وزیر خارجه اسبق آمریکا و برنده جایزه صلح نوبل در سال 1973م. نیز در خاطرات خود تحت عنوان « تأثیرات رشد جمعیت جهانی بر امنیت ایالات متحده آمریکا و منافع آن در آن سوی دریاها» بر آن تأکید می ورزد: لازم است( البته به باور خودش) جمعیت سیزده کشور جهان سوم( هند، بنگلادش، نیجریه،...) را که وزن جمعیتی شان به تنهایی، آنها را به ایفای نقشی مهم، در سیاست بین المللی محکوم می سازد، تحت کنترل درآورد یا حتی کاهش داد. خانم مارگارت سانگر، بنیان گذار « سازمان طرح تنظیم خانواده»، نیز به نوبه خود دلسوزانه می نویسد:
تمامی بدبختی های جهان از این ناشی می شود که به افراد غیرمسئول، جاهل، بی سواد و فقیر اجازه می دهیم تولیدمثل کنند، بدون آنکه هیچ کنترلی بر باروری آنها داشته باشیم!
و در ادامه این اندیشه پیرو نازیسم، دکتر ام. کینگ معتقد است:
سعی کنید طرح تنظیم خانواده را به اجرا درآورید؛ اما چنانچه طرح کارآمد نبود، بگذارید فقیرها بمیرند؛ زیرا که تهدیدی برای محیط زیست محسوب می شوند!
پس نتیجه آنکه، تهدید محیط زیست همانا فرد فقیر است! آنکه کم تولید می کند، کم مصرف می کند- یا که اصلاً مصرف نمی کند- و نوع دوستی تمدن های پیشرفته موسوم به توسعه یافته را به اجبار متحمل می گردد! همه را بکشیم تا نژاد سفید، زندگی رو به زوال خود را ادامه دهد! در اینجا، لازم است به این افراط گرایان بی مغز یادآوری شود که انسان، سرطان جهان نیست؛ بلکه تمدنی را که دنبال می کند و روش تولید و مصرف این تمدن است که باید زیر سؤال رود!
بزرگ ترین فست فود
مک دونالد، درواقع بزرگ ترین رستوران زنجیره ای غذاهای آماده در جهان محسوب می گردد و روزانه حدود 64 میلیون مشتری خود را تغذیه می کند. این شرکت که در آمریکا پایگاه دارد، در سال 1955م. توسط تاجری به نام ری کروک بنیان نهاده شد. او در واقع شرکت خود را با خرید حقّ امتیاز یک همبرگر فروشی کوچک زنجیره ای که صاحبان آن، موریس و ریچارد مک دونالد بودند، پایه گذاری کرد. رستوران های مک دونالد، در سراسر جهان یا به وسیله خود شرکت اداره می شوند یا آنکه امتیاز استفاده شان به افراد محلی واگذار گردیده است( فرانشیز)، که این خود درآمدی کلان برای شرکت به ارمغان می آورد.بدین سان شرکت مک دونالد، یک چند ملیتی است که بیش از 37 هزار و 737 فرانشیز تحت نام مک دونالد در 121 کشور جهان- از جمله 12 هزار شعبه در خود آمریکا- دارد؛ اما در بسیاری از دیگر رستوران های زنجیره ای نیز سهیم است. درآمد این شرکت در سال 2001م. به 14/87 میلیارد دلار بالغ می شد و سود خالص آن 1/64 میلیارد دلار بوده است.
این غول غذاهای آماده، اغلب هدف انتقادات فراوان قرار دارد که علاوه بر جنبه های فوق، جنبه سلامتی و انسانی را نیز شامل می شود. در واقع، تحقیقات متعدد نشان می دهد که غذاهای مک دونالد به لحاظ چربی، قند، نمک و موادّ شیمیایی به کار رفته در آنها، بسیار غنی و به لحاظ فیبرهای گیاهی و ویتامین ها بسیار فقیرند و خطر بیماری های قلبی، برخی سرطان ها( پروستات، پانکرآس، سینه، ریه، روده و...)، دیابت، چاقی مفرط و دیگر امراض را بسیار افزایش می دهند. افزودنی های شیمیایی یافت شده در این غذاها( بیش از 12 ماده شیمیایی) مسبّب سالانه ده ها هزار مرگ بر اثر سرطان شناخته شده و می توانند کودکان را به انواع بیماری مبتلا سازند و آنها را به سمت بیش فعّالی سوق دهند. در این راستا، ارقام ذیل بسیار قابل توجه است:
از هنگامی که مک دونالد، به « آسیا» قدم گذارده، 15% کودکان «تایلند» یک پنجم چینی ها و... به چاقی مفرط مبتلا گردیده اند؛ در حالی که در آمریکا، سرزمین مک دونالد، از هر 4 شهروند یک نفر(45% شهروندان) و در انگلیس از هر 40 زن، یک نفر به چاقی مفرط مبتلا است.
مجلس نمایندگان آمریکا، سال گذشته لایحه قانونی « چیزبرگر» را به تصویب رساند که هدف آن حمایت از رستوران های زنجیره ای غذاهای آماده و گروه های غذایی آمریکا در برابر شکایات افراد چاق بود.
باید گفت که تبلیغات مک دونالد، کودکان را هدف گرفته و مغز آنان را با ترفندهای خود کاملاً شست و شو می دهد؛ زیرا کودکان تأثیرپذیرتر از بزرگسالانند! و به منظور جذب بهتر این کودکان، انواع هدایا( کلاه کاغذی، بادکنک، انواع اسباب بازی و...) در کنار غذاهای آماده خود به آنها اهدا می کند. طبق تحقیقات دکتر توماس رابینسون از دانشکده پزشکی دانشگاه « استانفورد»( کالیفرنیا)، تبلیغات کاملاً بر مغز کودکان اثر گذارده، حتی درک آنان از غذا و نیز قوه چشایی شان را تغییر می دهد؛ اما آنچه این کودکان نمی دانند، این است که برای شاد کردن دل آنها، کودکان دیگری در «چین» که بین 10 تا 16 سال سن دارند، در شرایطی وحشتناک و اسفبار و به ازای دستمزدی بسیار ناچیز، یازده ساعت در روز و شش روز در هفته جان می کنند تا انواع اسباب بازی ها را برایشان تهیه کنند.
مک دونالد، برای جذب بهتر کودکان و بزرگسالان، همچنین دو شرکت « کوکاکولا» و «والت دیسنی» را نیز با خود هم داستان ساخته است که هدفی مشترک را با این غول غذاهای آماده دنبال می کنند. این در حالی است که تحقیقات متعدد کوکاکولا را مسئول ایجاد دیابت و پوکی استخوان در کودکان دانسته است. پل زیمت، کارشناس استرالیایی، در ارتباط با بیماری دیابت می گوید: این بیماری در واقع پیامد « کوکا استعمار جهان» است.
نظام بهره کشی
مک دونالد، علاوه بر کودکان چینی از کارکنان خود نیز بهره کشی می کند. در واقع، شرایط کاری کارکنان این شرکت چندان بد و دستمزد آنان چندان ناچیز است که اغلب، کار خود را پس از یک ماه ترک می گویند. بیشتر این افراد از میان اقلیت های قومی و نژادی یا آنها که زیر سنّ قانونی قرار دارند، انتخاب شده و با مزدی اندک در شرایط طاقت فرسا و بسیار دشوار(گرما، سر و صدا، انواع بوی ناخوش، استرس فراوان، نبود امکان رشد و..) به کار مشغول می گردند.سیاست مک دونالد این است که از پیوستن کارکنان خود به اتحادیه های کارگری به شدت جلوگیری و آن عدّه از این افراد را که در سندیکاها عضویت دارند، اخراج کند. این سیاست در تمامی رستوران های مک دونالد( به غیر از سوئد و دوبلین، آن هم پس از مبارزه ای طولانی) به اجرا درمی آید. یکی از رؤسای مک دونالد در «انگلیس» می گوید: ارائه هرگونه اطلاعات درباره شرایط کاری در رستوران ها به سندیکاها، به منزله نقض قرارداد کاری است و خطایی مهم به حساب می آید که مجازات آن اخراج است.
در شهر « سانفرانسیسکو»، مک دونالد حتی به هنگام استخدام پرسنل خود از دستگاه های دروغ سنج استفاده می کند تا مشخص شود آیا متقاضی استخدام به اتحادیه ای خاص تعلق یا حتی بدان گرایش دارد، یا خیر! بدین سان، زنان بدون فرزند، دانشجویان و خارجی تبارها بهترین ابزار کار برای این چند ملیتی به حساب می آیند. 66% از مزدبگیران مک دونالد در سطح جهان( معادل یک میلیون و پانصد هزار تن) زیر 21 سال و نیمی از این تعداد زیر 18 سال سن دارند.
بنیاد رونالد مک دونالد
برای شرکت مک دونالد، همانند بسیاری از دیگر شرکت های چند ملیتی، فریب و ریا، سلاح هایی هستند که با دقت تمام به کار گرفته می شوند و مثال ها نیز فراوانند. در واقع، هر بهانه ای برای مبرّا ساختن این قدّیسان، از اتهام سودجویی و بهره کشی به نظر خوب و مطلوب می آید. به همین منظور نیز، مک دونالد، در سال 1994م. اقدام به گشایش بنیاد خود کرده و کوشیده است تا تجارت خود را به سُس قداست آغشته سازد.«بنیاد رونالد مک دونالد» که از سوی وحشتناک ترین شرکت های تولیدگرا حمایت می شود، با نقاب نوع دوستی بر چهره خود، به کمک کودکان بیمار می شتابد؛ حتی می کوشد ترحّم و دل سوزی مصرف کنندگان را نیز به این موضوع معطوف سازد. حال، اگر چه اشخاص زود باور این نوع دوستی ظاهری را مورد تحسین قرار می دهند؛ اما باید گفت که در پس این نقاب، همان شرکتی نهفته است که صدها کودک را در نیم کره فقیر جهان به استثمار می کشد. هنگامی که کودکی با مشاهده اسباب بازی هدیه خود در کنار ظرف غذایش غرق در شادی و شعف می گردد، کودکی دیگر در زیر بار ساعات اضافی کار خود، برای ساخت همین اسباب بازی خرد می شود.
چه باید کرد؟
آنچه در بالا گفته شد، درباره تمامی دیگر رستوران های زنجیره ای غذاهای آماده( کنتاکی، ویمپی، برگرکینگ، ...) نیز صادق است. جملگی این غول های چند ملیتی تمامی تلاش خود را به کار می گیرند تا بهره برداری بی رحمانه خود از منابع، حیوانات و انسان ها را در پس نمایی شاد و رنگین از افکار عمومی پنهان دارند. افزایش رقم این چند ملیتی ها که فهرست غذایی شان چندان متفاوت نیست؛ نه به معنای تنوع انتخاب، بلکه به منزله کاهش این انتخاب است. این روحیه مادّی گرایی به دلیل وجود غول هایی که بازار را در تصرّف خود دارند، در تمامی زمینه ها بر زندگی روزمره افراد تأثیر گذارده، محل و فرصتی برای آنها که انتخاب واقعی را پیش روی شهروندان قرار می دهند، باقی نمی گذارد.بسیاری از شخصیت ها، کارشناسان و سازمان ها در سراسر جهان از جمله: آمریکا، استرالیا و انگلیس، مک دونالد و دیگر شرکت های چند ملیّتی غذاهای آماده را به دلایل گوناگون مورد انتقاد قرار داده، اقدامات بی شماری علیه آنها به عمل آورده اند. در اواسط سال های دهه 1980م. اقدام سازمان صلح سبز لندن که خواستار یک روز اقدام علیه مک دونالد شده بود، با استقبال گرم بسیاری افراد و سازمان های جهان رو به رو گردید. بدین ترتیب هر ساله مراسمی در 16 اکتبر در سراسر جهان برگزار و تظاهرات و راهپیمایی های متعددی به مناسبت آن برپا می گردد.
مک دونالد که سالانه حدود 2 میلیارد دلار، صرف تبلیغات خود می کند، با تهدید به اقدام قانونی علیه این معترضان، تمامی تلاش خود را در جهت خاموش ساختن صدای اعتراض جهانی به کار می گیرد. بسیاری از مخالفان این شرکت صرفاً بدان دلیل که به لحاظ مالی قادر به مقاومت در برابر شکایات نیستند، مجبور به عقب نشینی شده اند. با این حال، اعتراض ها علیه این غول غذاهای آماده که حجم معاملات آن به سالانه 26 میلیارد دلار بالغ می گردد، همچنان ادامه دارد.
به هر شکل، مسابقه جاری برای کسب هر چه بیشتر درآمد، در پس نقاب تمدّن، جامعه ای غیرانسانی پدید آورده است که در آن، شهروندان بیش از هر زمان آلت دست سودجویان و اربابان قدرت قرار گرفته اند. کشورهای جنوب که پیش تر استعماری با رنگ و لعاب قانونی را تجربه کرده و امروز به شکلی نامحسوس تر تحت کنترل چند ملیتی ها قرار دارند، با انتقال منابع طبیعی خود به کشورهای سودجوی غربی، به هدف و قربانی انواع سوءاستفاده ها و بهره برداری ها مبدّل گردیده اند؛ در حالی که جهان مسخ شده در برابر جریانات بازارهای مالی، همچنان بی تفاوت از کنار موارد متعدد شکنجه، گرسنگی، بی عدالتی، قتل عام و اقوام مختلف، بهره کشی از زنان و کودکان و بسیاری فجایع دیگر، می گذرد.
صنعت غذاهای آماده از نفوذ اقتصادی- و در نتیجه، سیاسی- بسیاری برخوردار است و این نفوذ را در راه افزایش سود و منافع خود، به زیان مردم به کار می گیرد. با این حال، می توان تحریم رستوران های زنجیره ای غذاهای آماده را راه حلی به منظور مبارزه با این غول ها دانست؛ اما ایجاد تغییر در جامعه همت بلند می طلبد. جنبش ها هیچ نیستند، جز افراد معمولی که یک به یک به هم پیوسته اند. در برابر فشار سازمان ها، قدرتمندان و اربابان جهان که بر زندگی ها و کره مان تسلط یافته اند، راهی جز مقاومت باقی نمی ماند. بسیارند کسانی که به لطف اتحاد با یکدیگر کوشیده اند، ابزاری برای مبارزه با نظام مادی گرای چند ملیت هایی چون مک دونالد آمریکایی بیابند. یادمان باشد که انتخاب یک رستوران غذاهای آماده به منزله حفظ بقای یک چندملیتی و کمک به ادامه بهره برداری از افراد و امکانات جهان سوم است.
منبع: روزنامه کیهان، 24/ 05/ 1390.
منبع: نشریه موعود، شماره 139 و 140.