افق های ایرانی در تاریخ نگاری مسلمانان

نقش ایرانیان در تکوین سنت تاریخ نویسی اسلامی، موضوعی است که پژوهشگران حوزه ی مطالعات تاریخ نگاری بر آن تأکید دارند. مسعودی از مورخان ایرانی زیادی در مروج الذهب
دوشنبه، 29 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
افق های ایرانی در تاریخ نگاری مسلمانان
 افق های ایرانی در تاریخ نگاری مسلمانان

نویسنده: عباس قدیمی قیداری



 
نقش ایرانیان در تکوین سنت تاریخ نویسی اسلامی، موضوعی است که پژوهشگران حوزه ی مطالعات تاریخ نگاری بر آن تأکید دارند. مسعودی از مورخان ایرانی زیادی در مروج الذهب نام می برد. مورخان ایرانی که در قرون نخستین به زبان عربی نوشتند، از حیث معرفت تاریخی و نیز شیوه ی تاریخ نویسی در دو دسته جای می گیرند. دسته ی اول مورخانی چون یعقوبی، محمد ابن جریر طبری، ابوحنیفه دینوری، ابن قتیبه دینوری و حمزه اصفهانی که در سنت تاریخ نویسی اسلامی - عربی جای داده می شوند و دسته ی دوم، مورخان ایرانی چون ابوعلی مسکویه و ابوریحان بیرونی زمینه ها و پایه های تحول و تطور سنت تاریخ نویسی اسلامی - ایرانی را ریختند و نقش مهمی در گذار از آن ایفا نمودند. این دو مورخ ایرانی علاوه بر ایجاد تحول در سنت تاریخ نویسی اسلامی، جریانی را پی ریزی کردند که با مورخان ایرانی فارسی نویس قرن 4 و 5 ق. پیوند یافت و ما از آن به عنوان «مکتب تاریخ نویسی ایرانی» در روزگار میانی اسلام یاد می کنیم.
با این مقدمه می توان در یک نگاه کلی به ارزیابی جریان تاریخ نویسی اسلامی و تاریخ نویسی ایرانی نشست و طرحی مقدماتی برای آن ریخت.
سنت تاریخ نویسی اسلامی با سیره نویسی و مغازی تکوین یافت و به سالنامه نگاری و وقایع نگاری رسید. این سنت تحت تأثیر بینش تاریخی قرآن، سنت شفاهی اعراب قبل از اسلام، الگوی روایت جنگ ها و نبردهای دوره ی جاهلی، تبار شناسی و مسأله ی انساب در میان قبایل عرب و داستان های عصر جاهلیت اعراب شکل گرفت. داستان ظهور اسلام و زندگی شخص پیامبر (ص) جایگاه برجسته ای در این سنت داشت. این سنت تاریخ نویسی، رسالتی بنیادی برای خود داشت و آن، تبیین حاکمیت و اراده ی خداوند بر روی زمین و نگارش تاریخ پیامبران با هدف شرح و بیان رسالت پیامبر اسلام (ص) و آغاز آفرینش و فرجام شناسی دینی بود که یک اصل و تکلیف شرعی و دینی برای مورخان اسلامی به شمار می رفت. البته در سنت سالنامه نگاری اسلامی توان تأثیر سنن تاریخ نویسی یونانی و سریانی، و در سرگذشت نگاری و سیره نویسی تأثیر تفکر تاریخ نویسی ایرانی و سنت تاریخ نویسی ایرانی قبل از اسلام را ردیابی و مشاهده نمود. (1)
در تکوین این گونه تاریخ نویسی که گاهی از آن به تاریخ نگاری اسلامی - عربی یاد می شود، ایرانیان نقش برجسته ای داشتند. چهره ی شاخص این سنت تاریخ نگاری و مورخان اسلامی - ایرانی، محمد ابن جریر طبری است. طبری با نگارش کتاب عظیم تاریخ الرسل و الملوک به تراز و معیار تاریخ نویسی اسلامی تبدیل شد. جست و جو و گردآوری و نقل اخبار با معیارهای اهل حدیث (2) و مستند کردن روایت ها و اخبار به اسناد خبر و واسطه های آن، شیوه ای بود که طبری در بالاترین حد ممکن آن را به کار گرفت. وی متأثر از ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمانه ی خود بود.
نیمه ی دوم قرن سوم از نظر اجتماعی و دینی، زمانه ی پرآشوب و آشفته ای است. تجزیه و فروپاشی قدرت سیاسی خلافت و آشفتگی های سیاسی و اجتماعی که وحدت مسلمان را با تهدید مواجه ساخته بود، سبب نگرانی طبری به عنوان یک مفسر و فقیه و محدث اسلامی می شد. او لازم می دید جایگاه اسلام را در کل خلقت و جایگاه زمانه ی خود را در تاریخ اسلام نشان دهد. بر همین اساس، اصل و محور بنیادی تاریخ نگاری طبری، تاریخ اسلام است و رویدادها همه در ضمن و به خاطر آن گزارش می شود.
در یک پژوهش جدید تأکید شده است که طبری به تاریخ ایران و پادشاهان عصر باستانی ایران با هدف و قصد خاصی توجه ویژه ای داشته است. (3)
طبری مفسر و محدث و حکیم الهی بود و مانند دیگر مورخان سنت تاریخ نگاری اسلامی در قرون نخستین خاستگاه و پایگاه دینی داشت و تاریخ نگاری او نیز یک تاریخ نگاری دینی به شمار می رود.
می دانیم که در قرون نخستین اسلامی تاریخ در ذیل فقه و کلام و حدیث معنا و مفهوم می یافت. در سنت تاریخ نویسی قرون نخستین اسلامی با سنخ دیگری از معرفت تاریخی و شیوه ی تاریخ نویسی مواجه هستیم که تفاوت ها و تمایزهای بنیادی با معرفت تاریخی اسلامی و عربی داشت. این سنخ که دو مورخ ایرانی پایه گذاران آن به شمار می روند، در سنت تاریخ نویسی اسلامی - عربی و شالوده های کهن مبتنی بر معیارهای روایی تحول بزرگی ایجاد کرد. این تحول، ناشی از تأثیر ساختار فرهنگی - اجتماعی قرن 4 و 5 ق. بر معرفت تاریخی و تاریخ نویسی بود. این ساختار تاریخ نویسان ایرانی را تحت تأثیر قرار داد و خاستگاه اجتماعی مورخان و معرفت تاریخی عصر متحول شد. از این قرن به بعد است که مورخانی ایرانی ظهور کردند و با این که آثار خود را به عربی نوشتند، اما در تاریخ نویسی به تاریخ و فرهنگ و تفکر ایرانی توجه ویژه ای کردند. هر چند قبل از این مورخانی مانند یعقوبی تا حدودی از سنت تاریخ نویسی مبتنی بر معیارهای روایی روی برتافته بودند، (4) اما این حرکت را می توان نخستین تلاش ها برای تحول در تاریخ نویسی مسمانان به شمار آورد.
ساختار اجتماعی و فرهنگی نیمه ی دوم قرن چهارم و قرن پنجم مؤلفه ها و ویژگی هایی داشت که برخی جنبه ها و ابعاد آن در تاریخ نویسی بازتاب یافت. (5) از جریان های فکری که این ساختار را شکل دادند، می توان به نهضت ترجمه و آشنایی مسلمانان و ایرانیان با علوم عقلی و فلسفی یونانی اشاره کرد که در پی آن تضارب و برخورد آرا و عقاید روح جدیدی به فضای فکری عصر دمید. گروه ها و فرقه های خردگرایی نیز چون معتزله، اخوان الصفا و اسماعیلیه در گسترش تفکر عقلانی و انتقادی عصر نقش مهمی ایفا نمودند. در این دوره تحت تأثیر این ساختارها و جریان ها فرصتی فراهم شد تا نخستین جوانه های خردورزی، عقل گرایی، دنیا گرایی و توجه به علوم طبیعی و تجربی و علم گرایی مجال رشد و پویایی پیدا کند. در غرب و شرق ایران تحت تأثیر این ساختارها دانشمندان، مورخان و فیلسوفان خردگرایی چون ابوحیان توحیدی، (6) ابوعلی مسکویه، رازی، بوعلی سینا و ابوریحان بیرونی ظهور کردند. در میان گروه ها و فرقه های فکری، معتزله از نخستین گروه هایی بودند که اصول مکتب تاریخ نقلی و سنتی را که طبری چهره ی شاخص آن بود، مورد تردید قرار دادند. (7)
در چنین ساختاری دو مورخ و متفکر بزرگ ایران ظهور کردند یکی در غرب در فضای فکری و فرهنگی آل بویه و دیگری در شرق ایران: ابوعلی مسکویه (م. 421 ق.) و ابوریحان بیرونی (م. 440 ق.). این دو با وجود این که آثار خود را به عربی نوشتند، نخستین تحول را در سنت تاریخ نویسی اسلامی ایجاد کردند. هر دو آن ها خاستگاه اداری و دیوانی و دنیوی داشتند، تا خاستگاه مذهبی. ابوعلی مسکویه فیلسوف، عالم اخلاقی و مورخ و بیرونی دانشمند علوم طبیعی و ریاضی دان و مورخی مردم شناس بود. هر دو آن ها در روند گذار از سنن و الگوهای تاریخ نویسی اسلامی - عربی و دینی به تاریخ نویسی ایرانی نقش مهمی ایفا نمودند. در این عصر رجال، دولت مردان،‌ دانشمندان و فیلسوفان به جای متکلمان، مفسران و محدثان در جایگاه وقایع نگاری و تاریخ نویسی نشستند.
ابوعلی مسکویه کتاب خویش را تجارب الامم نام نهاد. با همین عنوان از همان آغاز عدول و رویگردانی او از سنن تاریخ نویسی پیشین آشکار می شود. اهمیت این انتخاب وقتی روشن و با معنا می شود که دقت کنیم در سنت مورخان سه قرن نخست هجری، عنوان «تاریخ پیامبران و پادشاهان» بر تارک تاریخ نویسی ها و وقایع نگاری ها نقش می بست. مقدمه ی نظری ابوعلی مسکویه بر تجارب الامم افق های جدیدی در معرفت تاریخی و تاریخ نویسی گشود؛ مقدمه ای مبتنی بر عقل گرایی و خردورزی.
ساختار اجتماعی و فرهنگی عصر آل بویه بر معرفت تاریخی ابوعلی مسکویه تأثیر انکار نشدنی بر جای نهاد. به گفته ی کرمر، دوره ی آل بویه دوره ی رواج فردگرایی، جهان وطنی و دنیا خواهی بود. (8) از دیدگاه جامعه شناسی معرفت، تفکر از شرایط و ساختارهای اجتماعی تأثیر می پذیرد. این شرایط و ساختارها در معرفت و تفکر تاریخی ابوعلی مسکویه تأثیر نهاد. او را می توان نماد برجسته ی تحول و تطور فکری در قرون 4 و 5 ق. دانست. انتخاب عنوان «تجارب الامم» از سوی او ناشی از انگیزه ها و اهداف خاصی بود. از دیدگاه مسکویه، تاریخ یعنی گزارش صعود و سقوط و شناخت ضعف و سستی دولت ها و شیوه ی رفتار بزرگان و دولتمردان در اداره ی امور کشور برای سودمندی و منفعت فردی و اجتماعی مردمان هر عصر. از دید او، آموخته های گذشتگان راهنمای آیندگان است. تاریخ از منظر او جهت گیری های اخلاقی - فلسفی دارد، و بر همین اساس، کتاب خویش را با برنامه های اخلاقی - فلسفی نوشت. بنابراین آن چیزی که قابلیت درک بشری و تجربه و آزمودن دارد، جزو تاریخ به شمار می آید. مسکویه هرچه جز انبیا را از تاریخ حذف می کند. (9)
اما تفکر تاریخی و ویژگی های تاریخ نویسی مسکویه به این موارد خلاصه نمی شود، نگاه او به تاریخ ایران باستان و شیوه ای که در طرح نگارش و سامان اثر خود اتخاذ می کند، در روند تکوین افق های تاریخ نویسی ایرانی تأثیر بسزایی بر جای می گذارد. مسکویه تاریخ نویسی خود را برخلاف سنت تاریخ نویسی مورخان پیشین، با تاریخ ایران باستان شروع می کند.
هم زمان با ابوعلی مسکویه در شرق ایران، در خراسان بزرگ ابوریحان بیرونی به گونه ای دیگر در پایه گذاری و ترویج معرفت تاریخی مبتنی بر عقلانیت مؤثر افتاد. بیرونی ریاضی دان و دانشمند علوم طبیعی و تجربی و مورخ بود. او کتاب المسامره فی اخبار خوارزم را نوشت و ابوالفضل بیهقی از آن استفاده ی فراوان برد. (10) این کتاب که می توانست تفکر تاریخی و شیوه ی تاریخ نویسی بیرونی را به روشنی بازتاب دهد، از بین رفته است اما دو کتاب تحقیق ماللهند و آثار الباقیه ی او حاوی برخی دیدگاه های وی درباره ی تاریخ و تاریخ نویسی و روش های به کار گرفته شده ای او در مطالعات اجتماعی و تاریخی است. بیرونی در مطالعات تاریخی خود از فکر ریاضی و روش های علوم تجربی سود جست و بر عقلانیت در داوری های تاریخی تأکید نمود. از جمله روش های مترقی او می توان به روش استقرا و بررسی تطبیقی و مقایسه ای و سنجش نوشته ها و روایات اشاره کرد. (11)
او در این کتاب به تاریخ و فرهنگ کهن ایران توجه خاصی داشت و سعی کرد با بررسی های مقایسه ای و تطبیقی آگاهی های تازه درباره ی تاریخ باستانی ایران، توأم با نقد نوشته های دیگران به دست دهد. به نوشته ی محسن مهدی، بیرونی ثابت کرد که افکار و اندیشه می تواند موضوع مطالعات و تحقیقات تاریخی قرار گیرد و عیناً مانند واقعیات که مکتب تاریخ نقلی خود را محدود به آن می کرد، تحت مطالعه درآید. (12)
بیرونی نیز تحت تأثیر ساختار اجتماعی و فرهنگی عصر، معرفت تاریخی خود را بر بنیاد علم گرایی و تجربه گرایی و عقلانیت شکل داد. گفته می شود بیرونی به زبان فارسی به دیده ی تحقیر می نگریست اما روشن است که فارسی نویسی به تنهایی نمی تواند معیار و نشانه تعلق به مکتب تاریخ نویسی ایرانی باشد و این امر هرگز مانع نشد که بیرونی تاریخ و فرهنگ ایران را نادیده بگیرد.
با این دو مورخ ایرانی عربی نویس جریان تاریخ نویسی در جهان اسلام و ایران با تطور و تحول روبه رو شد. معرفت تاریخی جدیدی تحت تأثیر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی مبتنی بر عقلانیت تاریخی شکل گرفت. این معرفت و جریان علمی بر تاریخ نویسی ایرانی به زبان فارسی از قرن 5 ق. تأثیر نهاد. بنابراین مورخان ایرانی عربی نویس در پرتو افق های تاریخ نویسی ایرانی، نقش مهمی را در تحول تاریخ نگاری مسلمانان ایفا کردند. با وجود این که تاریخ نویسی فارسی در سال 352 ق. با ترجمه ی تاریخ طبری به دست ابوعلی بلعمی بنا نهاده شد، اما بلعمی با وجود توجه به تاریخ ایران، در نهایت خطوط و تفکر کلی طبری را دنبال کرد. تاریخ بلعمی را می توان آغاز تاریخ نویسی فارسی دانست نه تاریخ نویسی ایرانی. چنان که صرف نگارش به زبان عربی نمی تواند مسکویه و بیرونی را در قالب سنت تاریخ نویسی به مفهوم مورد نظر ما قرار دهد. با این که این دو به فارسی ننوشتند اما اندیشه و تفکر تاریخی مبتنی بر خرد تاریخی ایرانی و معرفت تاریخی آنان نسبت به تاریخ و فرهنگ ایران می تواند دلیلی باشد بر تمایز آنان از سنت تاریخ نویسی پیشین.
چنان که اشاره شد، تاریخ نویسی ایرانی به زبان فارسی با تاریخ بلعمی که کوتاه شده و به فارسی در آمده ی تاریخ طبری بود بنیان نهاده شد. تاریخ نویسی فارسی بعد از حدود یک قرن بعد از بلعمی، در سال های 442-443 ق. با عبدالحی گردیزی تداوم یافت. او زین الاخبار را نوشت. زین الاخبار تاریخ عمومی است با گزارش تاریخ ایران و اسلام و نیز صفحاتی اختصاص یافته به جشن ها، آداب و سنن، و دانشمندان و علوم و فنون و عقاید اقوام ترک، یونانیان و هندوان. گردیزی نیز تحت تأثیر بیرونی در نگارش تاریخ خود برای افکار و اندیشه ها جایگاه مهمی قائل شد. (13) با گردیزی رویگردانی از سنت تاریخ نویسی مبتنی بر معیارهای روایی البته این بار با زبان فارسی،‌ تداوم یافت.
راهی که مسکویه و بیرونی در تحول تاریخ نویسی مسلمانان گشودند و نیز جریان ها و مؤلفه ها و ساختارهای اجتماعی - فرهنگی عصر سبب شد تاریخ نویسی ایرانی و فارسی با ابوالفضل بیهقی در نیمه ی قرن 5 ق. به اوج برسد. مریلین والدمن مؤلفه ها و ویژگی های قرن 4 و 5 ق. را که در قبل به آن ها اشاره کردیم، تحت عنوان چند جریان بزرگ فرهنگی مؤثر بر تفکر تاریخی و شیوه ی تاریخ نویسی ابوالفضل بیهقی می داند. (14)
در چنین فضایی شاهنامه ی فردوسی سروده شد و بیهقی تاریخ استثنایی خود را نوشت. بیهقی تاریخ خود را با گزارش مرگ محمود آغاز نمود و بخش عمده ی اثر خود را به سلطنت مسعود اختصاص داد. او چنان که یاوری و والدمن اشاره می کنند، ساختار سال شمارانه رویدادهای تاریخی را رها کرد و به عبارت دیگر تاریخ نویسی خود را به تاریخ سال شمارانه ی سنت تاریخ نویسی مورخان پیشین فرو نکاست. (15)
تاریخ بیهقی تاریخ سلسله ای یا دولت خاصی نیست، او به تاریخ به مفهومی بسیار وسیع قائل بود. بیهقی جریان حوادث را در عصر مسعود و در خراسان به گونه ای گزارش کرده است که به تعبیر عباس زریاب خویی؛ گویی تاریخ بیهقی، تاریخ تمام دوره های تاریخی ایران و سرگذشت تمام مردم ایران است. (16)
بیهقی از برجسته ترین نظریه پردازان تاریخ و تاریخ نویسی نیز به شمار می رود. به تعبیر روزنتال، تاریخ نویسان بزرگ لزوماً نظریه پردازان برجسته ای نیستند، زیرا نگارش تاریخ و درک و شناخت تاریخ نگاری، دو چیز کاملاً متفاوت به شمار می روند. (17) اما بیهقی نشان داد که هم یک مورخ بزرگ است و هم یک نظریه پرداز برجسته، طرح مسائل نظری درباره ی تاریخ و تاریخ نویسی و رسالت تاریخ و تاریخ نویسی، علاوه بر این که معرفت تاریخی عمیق و درک و شناخت ژرفی از تاریخ و تاریخ نویسی بیهقی را نمایان می سازد، تأثیر پذیری او از گرایش های عقلانی و خردورزانه ی بیرونی و مسکویه را نیز تأیید می کند. به ویژه این که بعید نیست اندیشه های فلسفی و اخلاقی او متأثر از ابوعلی مسکویه باشد. (18)
ابوالفضل بیهقی، مرد اداری و دیوانی پر سابقه ی عصر غزنوی با آثار فیلسوفان خردگرای عصر آشنا بود. علاوه بر این باید به این مسأله نیز توجه کرد که در قرن 4 ق. در خراسان به ویژه نیشابور معتزله نفوذ بسیار داشتند. با وجود اندیشه ی تقدیرگرا در تفکر تاریخی بیهقی، او از روندهای غیر مذهبی و گرایش های دنیاگرایانه تأثیر پذیرفت. اندیشه های مسکویه و بیرونی در تفکر تاریخی و شیوه و روش تاریخ نگاری بیهقی جمع شد و با زبان و نثر بدیع و فاخر فارسی او به اوج رسید. بیهقی با تأثیر پذیری از فضای خردگرای عصر آل بویه و غزنوی که می توان آن را عصر گذار از تاریخ نویسی قرون نخستین به تاریخ نویسی دولت مردان سیاسی و اداری دانست، توانست روند تحول از تاریخ نویسی اسلامی - عربی را تداوم و تحکیم بخشد. او علاوه بر این توانست با زبان فاخر و شکوهمند، انگیزه و حس تاریخی، استفاده ی حیرت انگیز از منابع متنوع اسلامی و ایرانی و اسناد معتبر و ارزیابی و نقد معیارهای پیشین طرح کلی از ساختاری نوین را که در ذهن داشت، پیاده سازد، تاریخ نگاری را به چنان سطحی رساند که دیگر هیچ مورخی در تاریخ نویسی ایرانی نتوانست به طراز او نزدیک شود و از این الگو پیروی کند. شیوه ی تاریخ نویسی او به تبع معرفت تاریخی و تکنیک هایی که برای گزارش تاریخ به کار گرفت؛ مقام او را بی هیچ گفت و گو در تاریخ نویسی مسلمانان در جایگاه والایی نشاند. (19)
بنابراین با مورخان ایرانی عربی نویس مانند ابوعلی مسکویه و ابوریحان بیرونی که عربی نویسی آن ها نمی تواند دلیلی بر قرار گرفتن آنان در سنخ تاریخ نویسی اسلامی - عربی باشد و مورخان ایرانی فارسی نویس چون گردیزی و نویسنده ی تاریخ سیستان و ابوالفضل بیهقی و نویسنده ی مجمل التواریخ و القصص (20) تحت تأثیر ساختارهای فرهنگی - اجتماعی و روندهای عقلانی و دنیایی جدید اسلامی و ایرانی، تحول شگرفی در تاریخ نگاری اسلامی رخ داد. معرفت تاریخی از سیطره ی سنت روایی خارج شد، خاستگاه مورخان به خاستگاه اداری، دیوانی تحول یافت. ایران و تاریخ ایران و سنت ها و فرهنگ آن از حاشیه به متن رسید و مکتب تاریخ نگاری ایرانی با اهتمام هوشیارانه ی مسکویه به تاریخ ایران باستان و توجه علمی بیرونی به سنت ها و عقاید و افکار ایرانی و نگارش تاریخ به زبان فارسی به وسیله ی بلعمی و گردیزی و جمع آمدن همه ی آن ها در ابوالفضل بیهقی، در کنار فضای علم گرای و عقلانی و انتقادی عصر که خود را در تاریخ نویسی و معرفت تاریخی بازتاب داد، تکوین یافت و به اوج رسید.
در پایان این نگاه کلی و سریع، نقد یک دیدگاه نیز خالی از فایده نخواهد بود. فلیکس تایوئر در مقاله ای گفته بود تاریخ نویسی ایرانی تا زمان مغولان در حد متوسطی بود و در دوره ی مغولان به اوج رسید. (21) نظر تایوئر می تواند از حیث کمی و فراوانی آثار تاریخ نویسی تا حدی درست تلقی شود، اما تعدد و کمیّت نمی تواند معیار علمی درستی برای ارزیابی فنی و محتوایی به شمار آید. تاریخ نویسی ایرانی در دوره ی ایلخانان با وجود مورخان برجسته ای چون جوینی، رشید الدین فضل الله و حمدالله مستوفی، از حیث معرفت تاریخی و نگاه علمی و انتقادی و گرایش های عقلانی و طرح مباحث نظری و متدهای تاریخ نویسی، هرگز به پای تاریخ نگاری ایرانی در قرون 4 و 5 ق. نمی رسد. این عصر، عصر زرین تاریخ نگاری ایرانی است که هرگز تکرار نشد. تاریخ نویسی ایرانی از آغاز قرن 6 ق. و با عصر سلجوقیان دچار انحطاطی شد که تا سال های پایانی قرن سیزدهم استمرار یافت.

پی نوشت ها :

1- برای آگاهی از بحث هایی درباره ی تأثیر پذیری تاریخ نویسی اسلامی از سنت های یونانی و سریانی و ایرانی بنگرید به: رابینسن، چیس اف. (1390). تاریخ نگاری اسلامی. ترجمه ی مصطفی سبحانی. تهران: پژوهشکده ی تاریخ اسلام، صص 102-103؛ روزنتال، فرانتس (1366). تاریخ تاریخ نگاری در اسلام، ج 1. ترجمه ی اسدالله آزاد. مشهد: آستان قدس رضوی، ص 106؛ نیز گیپ، ه‍. آ. ر. (1361). «تطور تاریخ نگاری در اسلام» در: تاریخ نگاری در اسلام. ترجمه ی یعقوب آژند. تهران: گستره، صص 21-22.
2- درباره ی تأثیر سنت حدیثی بر تاریخ نویسی اسلامی، بنگرید به: رابینسن، همان، صص 156-176.
3- برای یک تحلیل متفاوت از انگیزه ها و رویکرد طبری به تاریخ ایران باستان، بنگرید به: رضوان سلیم، رضوان (1390). زمان و تاریخ، پژوهشی در زمینه ی تاریخ شناسی و تاریخ نگاری اسلامی. ترجمه ی عبدالله ناصری طاهری و لیلا خسروی. تهران: کتاب توت، صص 106-109.
4- درباره ی یعقوبی و تفکر تاریخی و ارزش تاریخ نویسی او بنگرید به: رابینسن، همان، صص 234-235 و نیز حضرتی، حسن (1387). «زیست نامه، آثار و گفتمان فرهنگی در تاریخ یعقوبی»، در: دانش تاریخ و تاریخ نگاری اسلامی. قم: بوستان کتاب، صص 267-305.
5- برای آگاهی از پاره ای تحلیل ها و نظرات درباره ی ساختار اجتماعی - فرهنگی قرون 4 و 5. بنگرید به: مهدی، محسن (1373). فلسفه تاریخ ابن خلدون. ترجمه ی مجید مسعودی. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، صص 183-184؛ هیو کندی، «سنت های عقلانی در اسلام»، در: دفتری، فرهاد (تدوین گر) (1380). سنت های عقلانی در اسلام. ترجمه ی فریدون بدره ای. تهران: فرزان روز، صص 28-29 و زرقانی، سید مهدی (1388). تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی: تطور و دگردیسی ژانرها تا میانه سده پنجم. تهران: انتشارات سخن، ص 312.
6- درباره ی ابوحیان توحیدی ر.ک: کرمر، جوئل. ل. (1375). احیای فرهنگی در عصر آل بویه: انسان گرایی در عصر رنسانس اسلامی. ترجمه ی محمد سعید حنایی کاشانی. تهران: مرکز نشر دانشگاهی، صص 295-308.
7- مهدی، فلسفه تاریخ ابن خلدون، صص 176-177.
8- کرمر، همان، ص 42.
9- مسکویه، ابوعلی (1369). تجارب الامم، ج 1. ترجمه ی ابوالقاسم امامی، تهران: انتشارات سروش، صص 51-53.
10- بیهقی، ابوالفضل (1388). تاریخ بیهقی، ج 1. مقدمه و تصحیح و توضیحات و فهرست ها محمد جعفر یاحقی و مهدی سیدی. تهران: سخن، صص 714-717.
11- بنگرید به: بیرونی، ابوریحان (1377). آثار الباقیه. ترجمه ی اکبر داناسرشت. تهران: امیرکبیر، صص 159-175، 161 و نیز مقدمه ی کتاب.
12- مهدی، همان، ص 184. در این مقاله ی کوتاه مجال آن فراهم نیست که روش ها و دیدگاه های تاریخ نویسی و تفکر تاریخی بیرونی و نقش او در روند تکوین تاریخ نویسی ایرانی و گسست از تاریخ نویسی اسلامی - عربی بررسی و تحلیل شود. برای آگاهی از پاره ای تحلیل ها و دیدگاه های سودمند در همین باره، بنگرید به: زریاب خویی، عباس (1368). «مورخان ایران در عهد اسلامی» در بزم آورد. تهران: انتشارات علمی، صص 49-53؛ آذرنوش، آذرتاش (1352). «تاریخ و فرهنگ کهن ایران در آثار الباقیه» در: بررسی هایی درباره ابوریحان بیرونی. تهران: شورای عالی فرهنگ و هنر، مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی، صص 164-240، مجتبایی، فتح الله (1352). «بیرونی و هند» در: همان کتاب، صص 242-290؛ الشابی، علی (1352). زندگانی بیرونی. ترجمه ی پرویز اذکایی. تهران: وزارت فرهنگ و هنر، صص 101-132؛ اذکایی، پرویز (1374). ابوریحان بیرونی. تهران: طرح نو، صص 190-199.
13- حبیبی، عبدالحی (1363).و تاریخ گردیزی. تصحیح و تحشیه و تعلیق عبدالحی حبیبی. تهران: دنیای کتاب. میثمی در کتاب تاریخ نگاری ایرانی (فارسی) صفحاتی را به گردیزی اختصاص داده است. ر.ک:
Julie Scott Meisami, Persian Historiography To the End of the Twelfth Century, Edinburgh University Press, 1999, pp.66-79.
14- مریلین والدمن (1375). زمانه، زندگی و کارنامه بیهقی. ترجمه ی منصوره اتحادیه. تهران: نشر تاریخ ایران، صص 201-206.
15- حورا یاوری (1380). «نقش روایت های افزوده در تاریخ بیهقی». ایران شناسی، سال 13، شماره ی 1، صص 117-138.
16- گفت و گو با عباس زریاب خویی در: در گستره تاریخ، گفتگو با تاریخ نگاران ایران (1383). تهران: هرمس و مرکز بین المللی گفتگوی تمدن ها، صص 43-44. زنده یاد زریاب خویی که بی تردید یکی از بزرگ ترین تاریخ دانان و تاریخ فهم های ایران معاصر به شمار می رود، بیهقی را با موزر، مورخ برجسته ی آلمانی مقایسه کرده است.
17- روزنتال، همان، ج 1، ص 17.
18- بنگرید به:
Meisami, Persian Historiography To the End of the Twelfth Century, pp.81-83.
19- برای آگاهی بیش تر از شیوه و شگردها و تکنیک های تاریخ نویسی بیهقی و تفکر تاریخی او بنگرید به: والدمن،‌ همان، صفحات مختلف؛ عباس زریاب خویی، «تاریخ نگاری بیهقی» در: بزم آورد، همان، صص 27-35؛ حورا یاوری، همان، صص 117-138؛ عباس میلانی (1378). «تاریخ در تاریخ بیهقی»، در: تجدد و تجدد ستیزی در ایران. تهران: اختران، صص 26-45؛ یادنامه ی بیهقی (1350).
مشهد، دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، و نیز:
Meisami, Persian Historiography To the End of the Twelfth Century, pp.79-108.
20- مجمل تواریخ و القصص که در آغاز قرن 6 ق. به رشته ی تحریر کشیده شد، یکی از مظاهر برجسته ی تاریخ نویسی ایران گرا است. انگیزه ی نویسنده، گزارش تاریخ ایران و تبیین جایگاه آن در جهان است. جایگاه اصلی،‌ از آن تاریخ ایران است نه تاریخ اسلام. نویسنده ایران را مرکز جهان قلمداد کرده و سرزمین های دیگر را در پیرامون آن به شمار آورده است. بنگرید به: مجمل التواریخ و القصص (1370-1900). ویرایش سیف الدین نجم آبادی و زیگفرد وبر. آلمان: دمونده نیکارهوزن، ص 3.
21- فلیکس تایوئر، «مکتب تاریخ نگاری اسلامی در ایران» در: یعقوب آژند (مترجم) (1361). تاریخ نگاری در اسلام. تهران: نشر گستره، ص 173.

منبع: نشریه کتاب ماه تاریخ و جغرافیا شماره 170

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط