![تعلیم و تربیت در آثار سعدی تعلیم و تربیت در آثار سعدی](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/0030494.jpg)
منبع:راسخون
چکیده
سعدی شاعری اجتماعی و همدرد و همدل با انسانهاست ؛ زیرا همهی افراد را گرامی داشته و به شفقت فرا میخواند و خودبینی و خود پرستی در نظر او مردود است. آثار سعدی به ویژه گلستان و بوستان یک دورهی کامل ازحکمت عملی است. او در آثارش منظور خود را در قالب دلکشترین عبارات بیان کرده است. نوشتار پیش رو «تعلیم و تربیت» از دیدگاه شیخ اجل را مورد بررسی قرار میدهد. با توجه به گستردگی نظریات سعدی در این باب، تنها چکیده ای از سخنان این معلم اخلاق و عواملی که در آموزش و پرورش بهتر مؤثر است، بیان میشود. در این نوشتار نویسنده در ابتدا به بررسی تأثیر محیط و توارث و سپس به مقایسهی نقش آنها در تعلیم و تربیت میپردازد و در ادامه نقش اختلاف فردی و تفاوت استعداد و نیز تجربه در تعلیم و تربیت را مورد ارزیابی قرار میدهد و در پایان تأثیر زمان در یادگیری را بیان کرده که به سه دورهی «کودکی»، «نوجوانی» و «جوانی» تقسیم شده و هر دوره، یادگیری و تجربهی ویژهی خود را میطلبد.کلید واژگان: سعدی، تعلیم و تربیت، یادگیری، محیط، توارث، تجربه.
مقدمه
در تعلیم و تربیت اگر هدف، جامعه باشد این افراد هستند که به وسیلهی آنها باید طرحهای خاص اخلاقی، اقتصادی وسیاسی پیاده شود. افراد باید آموزش ببینند و طوری پرورش پیدا کنند که همین طرحها را در اجتماع پیاده کنند (مطهری، 1376: 120). ثابت است اگر تمام مردم درصدد بر میآمدند که بدیهای دیگران را انجام ندهند، نیازی به معلّم نداشتند، همچنان که شخصی از حضرت عیسی (ع)پرسید: «چه کسی تورا ادب کرد؟»فرمود: «کسی به تأدیب من برنخاست جز اینکه نادانی نادان را ملاحضه و از آن خودداری کردم (فیض کاشانی، 1369: 28).اگر تربیت، انتقال آگاهی و دانش و معرفت، توسّط بزرگان و استادان به تربیت پذیران است، اگر دانش و بینش، گنجی است که در اختیار صاحب نظران و استادان و مربیان است، راز دست یابی به این سرمایهی علمی و معنوی و به طور کلّی کلید در گنج صاحب سخن و صاحب علم و تجربه در درجهی نخست«پرسیدن»است و بر این اساس کوتاهترین راه برای رسیدن به دانش و معرفت، در دو کلامه خلاصه میشود: «بپرس تا بدانی» (ترابی، 1376: 140).
سعدی به گواهی آثارش به ویژه گلستان و بوستان، بیش از اغلب شاعران و سخن روایان خاور زمین در بند تعلیم و تربیت افراد بوده و نظریّات تربیتی و اخلاقی خود را به وجهی پی گیر و جدّی و در عین حال روشن و رسا بیان کرده است. تأکید بر اهمّیّت تعلیم و تربیت تا آنجا پیش رفته است که مراکز آموزش و پرورش آن روز؛ یعنی«مدرسه»ها را بر«خانقاه» و کانونهای تجمّع«اهل طریق»که در آن روزگار نامی و آوازه ای داشتهاند بر تر شمرده است (همان: 138).
صاحب دلی به مدرسه آمد ز خانقاه
بشکست عهدِ صحبتِ اهلِ طریق را
گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این طریق را
گفت آن گلیم خویش به در میبرد ز موج
وین جهد میکند که بگیرد غریق را
(گلستان، باب 2: 93)
در شیو ها و مراحل مهم تعلیم و تربیت، سعدی از جملهی آن گروه صاحب نظران تربیتی است که مهمترین و سر نوشت ساز ترین دورهی آموزش و پرورش را سالهای نخستین رشد کودک، و مراحل اولیهی سنین تربیت پذیری میدانند. سعدی به سهولتِ تعلیم و تربیت در دورهی مذکور و به دشواریِ دوباره پروریِ مردان و زنانی که در خرد سالی به وجهی شایسته آموزش ندیده و تربیت نیافته اند، آگاه است و در این زمینه نظری روشن دارد:
هر که در خُردیش ادب نکنند
در بزرگی فلاح از او بر خاست
چوبتر را چنان که خواهی پیچ،
نشود خشک جز به آتش راست
(گلستان، باب 7: 154)
امام محمّد غزّالی را گفتند: «چگونه رسیدی بدین مقام در علوم؟»گفت: «بدان که هر چه ندانستم، از پرسیدن آن ننگ نداشتم.»
امید عافیت آن گه بُوَد موافق عقل
که نبض را به طبیعت شناس بنمایی
بپرس آن چه ندانی که ذُلّ پرسیدن
دلیلِ راهِ تو باشد به عزّ و دانایی
(گلستان، باب 8: 187)
از دیدگاه شیخ شیراز هیچ چیز از فرهیختگی و تربیت یافتگی و به اصطلاح شاعر از«داروی تربیت» بهتر از بیماریِ بی دانشی و به اصطلاحِ او از«علّت نادانی»بدتر نیست (معبودی، 1385: 105):
داروی تربیت از پیر طریقت بستان
کآدمی را به تر از علّت نادانی نیست
(قصاید، ب3: 708)
همین داروی تربیت، هنر و هنر آموزی، معرفت و معرفت اندوزی است که آدمی را از دام و دد که جز خور و خواب نمیشناسد متمایز میسازد و نیک بختی اورا پی ریزی میکند:
خردمند مردم هنرپرورند
که تن پروران از هنر لاغرند
خور و خواب تنها طریق دد است
براین بودن آیین نابخرد است
خُنُک نیک بختی که در گوشه ای
به دست آرد از معرفت تو شه ای
(بوستان، باب 6: 333)
اهمّیّت آموزش و پرورش از جمله از آنجاست که این نهاد، دانش و هنر را در اختیارِ دانش پژوه قرار میدهد، دانش وهنری که در راه پرنشیب و فراز زندگی، نجات بخش و به اصطلاح شاعر«دولتی است پاینده»: «حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر!هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و جاه از دروازه به در نرود و سیم و زر در سفر، محل خطر است یا دزد به یک باره ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد؛ اما هنر، چشمه ای است زاینده و دولتی است پاینده. اگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود، دولتی است. هنرمند هر جا رود قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سخنی بیند.»
وقتی افتاد فتنه ای در شام
هرکس از گوشه ای فرا رفتند
روستا زادگانِ دانشمند
به وزیری به پادشا رفتند
پسرانِ وزیرِ ناقص عقل
به گدایی به روستا رفتند
(گلستان، باب 7: 154)
نویسنده در این نوشتار به بررسی همهی عوامل مؤثر در تعلیم و تربیت از دیدگاه سعدی میپردازد ؛ زیرا سعدی نه تنها محیط توارث، بلکه عوامل مهم دیگری از قبیل تفاوتهای فردی، رغبت، تمایلات و خواستهای فردی، نیازها و تجربیّات گذشته و....را عمیقاً مؤثّر دانسته و هرگز یک عامل را به تنهایی در تعلیم و تربیت مؤثّر نمیداند؛ بلکه مجموعهی آنها را مدّنظر دارد.
تأثیر محیط در تعلیم و تربیت:
سعدی نقش محیط در تعلیم و تربیت را عمیقاً مورد توجّه قرار داده و آن را به باغچه ای تشبیه میکند که ازگِل، گُل میسازد.
گِلی خوش بوی در حمّام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مُشکی یا عبیری
که از بوی دل آویز تو مستم
به گفتا من گِلی ناچیز بودم
و لیکن مدّتی با گُل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم
(دیباچهی گلستان: 30)
سعدی به حدّی برای محیط مناسب تربیت، اهمّیّت قایل است که تأکید دارد اگر محیط سالم و متناسب فراهم گردد، بعید نیست که هویّت عوض شود و آنچه پست و پلید است در اثر محیط، عزیز و شایسته گردد:
جامهی کعبه را که میبوسند
او نه از کرم پیله نامی شد
با عزیزی نشست روزی چند
لاجرم همچنو گرامی شد
(گلستان، باب 7: 158)
سعدی متذکّر میشود که چنانچه انسانهایی وارسته با افرادی ناشایست و پلید همراه و همنشین گردند، امکان دارد تحت تأثیر رفتار ناپسند آنان قرار گرفته و خود نیز فاسد شوند:
گر نشیند فرشته ای با دیو
وحشت آموزد و خیانت و ریو
از بدان نیکویی نیاموزی
نکند گرگ پوستین دوزی
(گلستان، باب 8: 179)
خلاصه این که سعدی را اعتقادبر این است که اگر پاک سیرتان را درمحیط فاسد و چنانچه مفسدین را در محیط سالم قرار دهند، تغییر سیرت داده و تحت تأثیر محیط تربیتی خود قرار خواهند گرفت، این محیط تربیتی است که در آن، به گونه ای که بخواهند انسان را پرورش میدهند (معبودی، 1385: 107).
تأثیر توارث در تعلیم و تربیت:
سعدی نقش توارث و استعداد ذاتی را در تربیت چنان مهم دانسته که جنس ناقابل را تربیت پذیر نمیداند و به دیگر سخن، تربیت هنگامی اثر بخش و سازنده خواهد بود که«اصل، گوهری قابل»باشد:
چون بود اصل، گوهری قابل
تربیت را در او اثر باشد
هیچ صیقل نکو نداند کرد
آهنی را که بدگهر باشد
سگ به دریای هفت گانه بشوی
که چوتر شد پلیدتر باشد
خرِ عیسی گرش به مکّه برند
چون بیاید هنوز خر باشد
(گلستان، باب 7: 153)
سعدی به عنوان معلّم اخلاق که هدفش تربیت انسان متخلّق به اخلاق نکوست، فرزندان ناهموار و نامتعادل و بی تربیت را که محیط در آنها اثر نداشته و یا در مقابل محیط مناسب مقاومت میکنند از مارِ گزنده، بدتر میداند:
زنان بار دار ای مرد هوشیار
اگر وقت ولادت مار زایند
از آن بهتر به نزدیک خردمند
که فرزندان ناهموار زایند
(گلستان، باب 7: 159)
سعدی آنان را که تربیت اولیهی آنها نامناسب بوده و یا در مقابل تعلیم و تربیت جدید مقاومت میکنند و به هیچ و جه حاضر به اصلاح نیستند به شدّت تقبیح میکند و با نفوذ کلام خویش به بهترین وجه و زیباترین تشبیهات، تأثیر استعداد ذاتی و گوهر انسانی را بیان میدارد. ابیات زیر که از جنجال بر انگیز ترین نمونه های گفتار سعدی است، این مطلب را به خوبی بیان میکند:
پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است
تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است
عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گر چه با آدمی بزرگ شود
(گلستان، باب 1: 41-42)
مقایسه و نتیجه گیری از تأثیر محیط و توارث:
سعدی برای شخص تربیت شونده، نقش قایل است .او معتقد نیست که انسان را هر طور که بخواهیم میتوانیم تربیت کنیم و تأکید میکند که اگر تربیت شونده مقاومت کند و یا چنانچه شخصیّت وی به طور نامطلوبی شکل گرفته باشد، در آن صورت ایجاد تغییرات در رفتار او مشکل است، مگر اینکه دارای زمینهی اصلاح نیز باشد؛ زیرا در شوره زار لاله نمیروید. سعدی تأثیر محیط را در تعلیم و تربیت مهم میداند و آن را به رسمیّت میشناسد و الّا چه لزومی داشت این همه از عمر خویش را در مسافرتهای علمی بگذراند و از اقصا نقاط دنیا تعلیم بگیرد.
در عین حال سعدی انسان را مادهی مطلق تصوّر نکرده که به هر قالبی بخواهند در بیاید. بر این اساس توصیه میکند که آنهایی که تربیت پذیرند و دارای زمینهی ذهنی هستند باید تربیت شوند و با آنان که همه چیز را به مسخره میگیرند و کبر و خود خواهی یا تحجّرشان موجب عدم تأثیر در آنان میشود بیهوده زحمت نکشند:
شمشیر نیک از آهن بد چون کند کسی
ناکس به تربیت نشود ای حکیم، کس
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شوره زار خس
زمین شوره سنبل بر نیارد
در او تخم و عمل ضایع مگردان
نکویی با بدان کردن چنان است
که بد کردن به جای نیک مردان
(گلستان، باب 1: 42)
ره نمودن به خیر، ناکس را
پیش اعمیَ، چراغ داشتن است
نیکویی با بدان و بی ادبان
تخم در شوره بوم کاشتن است
(قطعات: 815)
خر به سعی، آدمی نخواهد شد
گرچه در پای منبری باشد
و آدمی را که تربیت نکنند
تا به صد سالگی خری باشد
(قطعات: 820)
سعدی نه اینکه معتقد است که محیط نسبت به توارث کم اثر است، بلکه اگر محیط قبلی، انسان را فاسد کرده باشد، ویا تربیت شونده در مقابل تأثیر محیط جدید مقاومت کند، و یا اینکه زمینه ذهنی برای تربیت در محیط جدید وجود نداشته باشد، در نتیجه اثر تربیتی محیط جدید کمتر و موفّقیّت در این امر اندک است؛ بنابر این لازمهی تأثیر پذیری در محیط مناسب و جدید این است که زمینهی عینی و ذهنی قبلی نیز فراهم شده باشد (ذکر جمیل سعدی، ج1: 48).
آهنی را که موریانه بخورد
نتوان برد از او به صیقل زنگ
با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنی در سنگ
(گلستان، باب 2: 80)
سعدی به همان اندازه که نسبت به محیط تکیه دارد، به استعداد ذاتی و گوهر انسانی و خواستِ تربیت شونده نیز تکیه میکند.او استعداد ذاتی و محیط را در تعلیم و تربیت در مقابل هم قرار نمیدهد؛ بلکه تأکید دارد برای تربیت انسان، باید این دوبا هم هماهنگ شود ودر تربیت شونده نیز انگیزه وجود داشته باشد تا امر تعلیم و تربیت مؤثّر افتد:
«جوهر اگر در خلاب افتد، همچنان نفیس است، و غبار اگر به فلک رسد همان خسیس.استعداد، بی تربیت دریغ است و تربیت نامستعد، ضایع.خاکستر نَسَب عالی دارد که آتش، جوهر علوی است و لیکن چون به نفس خود هنری ندارد با خاک برابر است و قیمت شکر نه از نی است که آن خود خاصیّت وی است»
چو کنعان را طبیعت بی هنر بود
پیمبر زادگی قدرش نیفزود
هنر بنمای اگر داری نه گوهر
گل از خارست و ابراهیم از آزر
(گلستان، باب 8: 182)
باری سعدی برای شخصیّتِ شکل گرفتهی تربیت شونده و نیز نقشی که متعلّم به عنوان یک شخصیّت واحد و متمایز از نَسَب خویش، و به عنوان شخصی که دارای ذات و استعداد خاص خودش میباشد اهمّیّت قایل است.در نتیجه مربّیان را از قالبهای پیش ساخته و فرضیّه های ذهنی که انسانها را بر اساس آنها قالبی بار بیاورند بر حذر داشته و متذکّرمی شود که اثر تعلیم و تربیت نسبی است و موانعی هم هستند که کوشش در جهت تغییر آنها بیهوده و باد پیمایی است ؛ بنابر این در مسایل آموزش و پرورش باید به حدود تأثیر پذیری تربیت شونده نیز توجه کافی مبذول داشت (ذکر جمیل سعدی، ج1: 49).
همه فیلسوفان یونان و روم
ندانند کرد انگبین از زقوم
ز وحشی نیاید که مردم شود
به سعی اندرو تربیت گم شود
توان پاک کردن ز زنگ آینه
و لیکن نشاید ز سنگ آینه
به کوشش نروید گل از شاخ بید
نه زنگی به گرما به گردد سپید
چو رد می نگردد خدنگ قضا
سپر نیست مر بنده را جز رضا
(بوستان، باب 5: 328)
تأثیر اختلاف فردی و تفاوت استعداد در تعلیم و تربیت:
از دیدگاه سعدی، انسانها دارای اختلافات زیادی در امر یادگیری هستند و مطالبی که گفته میشود ممکن است برای یکی قابل درک و برای دیگری مبهم و حتی گمراه کننده باشد:
دو کس بر حدیثی گمارند گوش
از این تا بدان ز اهر من تا سروش
یکی پند گیرد دگر ناپسند
نپردازد از حرف گیری به پند
فرومانده در کنج تاریک جای
چه دریابد از جام گیتی نمای
(بوستان، باب 7: 361)
سعدی را اعتقاد بر این است که حتی اگر محیط یکسان و تعلیم و تربیت یکسانی به افراد مختلف داده شود، یادگیرندگان و تربیت شوندگان بر حسب استعداد و توان خود از محیط تربیتی مناسبی بهره میگیرد:
«پادشاهی پسری را به ادیبی داد و گفت: «این فرزند توست، تربیتش همچنان کن که یکی از فرزندان خویش»ادیب خدمت کرد و متقبّل شد و سالی چند بر او سعی کردو به جایی نرسید و پسران ادیب در فضل و بلاغت منتهی شدند.مَلِک، دانشمند رامؤاخذت فرمود که: «وعده خلاف کردی و وفا به جا نیاوردی .»گفت: «بر رأی خداوند روی زمین پوشیده نماند که تربیت یکسان است و طبایع مختلف»
گرچه سیم و زر ز سنگ آید همی
در همه سنگی نباشد زرّ و سیم
بر همه عالم همی تابد سهیل
جایی انبان میکند جایی ادیم
(گلستان، باب 7: 157)
و یا:
«یکی را از وزرا پسری کودن بود.پیش یکی از دانشمندان فرستاد که: « مر این را تربیت می کن مگر که عاقل شود.» روزگاری تعلیم کردش و مؤثر نبود.پیش پدرش کس فرستاد که این عاقل نمیباشد و مرا دیوانه کرد.»
(گلستان، باب 7: 153)
تأثیر تجربه در تعلیم و تربیت:
سعدی تجربه را به مفاهیم گویا و متفاوتی به کار گرفته است که در ذیل، این مفاهیم و تأثیر هر کدام در امر آموزش و پرورش ذکر میشود:1-تجربه به مفهوم پختگی و ورزندگی در کار تعلیم وتربیت.
تجربه با این مفهوم همان تخصّص در کارهای عملی و تئوری است که هر چه انسان پر اطّلاع تر و تواناییش در کاربرد معلومات تخصّصی قویتر، موقعیّت او در امر تعلیم و تربیت بیشتر است و هرچه کم مایه تر، موقعیت او کمتر است:
تن درستان را نباشد درد ریش
جز به همدردی نگویم درد خویش
تا تورا حالی نباشد همچو ما
حال ما باشد تو را افسانه بیش
سوز من با دیگری نسبت مکن
او نمک بر دست و من بر عضو ریش
(گلستان، باب 5: 142)
از دیدگاه سعدی تجربه و تخصّص و مهارت در امر تعلیم و تربیت لازمهی موفّقیّت و کاری بس عاقلانه است؛ بنابر این در امور آموزشی میبایست مصدر امر، افراد مجرّب و کارشناس باشند:
امید عافیت آن گه بود موافق عقل
که نبض را به طبیعت شناس بنمایی
(همان، باب8: 187)
سرنوشت تربیت مستضعفین میبایست به دست مستضعف مجرّب و کاردان سپرده شود و اگر غیر از این باشد و سرنوشت آنان به دست ناز پروردگان بیفتد، آنان توان ادراک موقعیّت مستضعفین را ندارند؛ در نتیجه بین مسئولین و مردم فاصله خواهد افتاد:
آنکه در راحت و تنعّم زیست
او چه داند که حال گرسنه چیست
حال در ماندگان کسی داند
که به احوال خویش درماند
* * *
ای که بر مرکب تازنده سواری، هش دار
که خر خار کش مسکین در آب و گِل است
آتش از خانهی همسایهی درویش مخواه
کآن چه بر روزن او میگذرد دود دل است
(گلستان، باب 8: 184)
سعدی برای تخصّص چنان اهمّیّتی قایل است که مراجعه به نادان را جرم و نصب ناآزمودگان را نشانهی خفّت و نادانی مسئولین میداند چنان که میگوید:
«مردکی را چشم درد خاست، پیش بیطار رفت که دوا کن.بیطار از آنچه در چشم چار پای میکند در دیدهی او کشید و کور شد.حکومت به داور بردند.گفت: «برو هیچ تاوان نیست.اگر این، خر نبودی پیش بیطار نرفتی.»
مقصود از این سخن آن است تا بدانی که هر آنکه ناآزموده را کار بزرگ فرماید با آنکه ندامت برد به نزدیک خردمندان به خفّت رأی منسوب گردد.
ندهد هوشمند روشن رأی
به فرو مایه کارهای خطیر
بوریا باف اگر چه بافنده است
نبرندش به کارگاه حریر»
(گلستان، باب 7: 160)
2-تجربه به مفهوم تمرین و آزمایش عملی.
سعدی علمی را مؤثّر میداند که به محک آزمایش در آید، او برای علم بدون تجربه و آزمایش، ارزش قایل نیست:
به معنی توان کرد دعوی درست
دم بی قدم تکیه گاهی است سست
(بوستان، باب 2: 267)
از دیدگاه سعدی آموختن علم بدون عمل و تجربهی عملی، اندوختن ثروت بدون استفاده است:
«دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند، یکی آنکه اندوخت و نخورد و دیگری آنکه آموخت و نکرد»
علم چندان که بیشتر خوانی
چون عمل در تو نیست نادانی
نه محقّق بود نه دانشمند
چارپایی بر او کتابی چند
آن تهی مغز را چه علم و خبر
که بر او هیزم است یا دفتر
(گلستان، باب 8: 172)
و نیز علم بدون عمل را همچون شاخ بی بر میداند:
دعوی مکن که برترم از دیگران به علم
چون کبر کردی از همه دونان فروتری
از من بگوی عالِم تفسیر گوی را
گر در عمل نکوشی نادان مفسّری
بارِ درختِ علم ندانم مگر عمل
با علم اگر عمل نکنی شاخ بی بری
(قصاید: 754)
3-تجربه به مفهوم سابقهی ذهنی، علایق، خواستهها و تمایلات متعلّم.
از دیدگه سعدی در امر تعلیم و تربیت، باید از تجربیات قبلی و محتویات ذهنی متکلّم و شنونده جهت تفهیم و یادگیری مطالب جدید استفاده نمود و مسایلی که مطرح میشوند به نحوی به تجربیات قبلی متعلّم مرتبط شوند و این امر موجب رغبت و تمایل یادگیرنده به موضوع خواهد شد:
حکایت بر مزاج مستمع گوی
اگر خواهی که دارد با تو میلی
هر آن عاقل که با مجنون نشنید
نباید کردنش جز ذکر لیلی
(گلستان، باب 8: 187)
توجّه به تفاوت تجربیات و تمایلات گوناگون در متعلّم و شنونده و شناخت آنها به وسیلهی معلّم موجب میشود که از ارائهی مطالبی که موجب سوءتفاهم میگردد جلوگیری شده و بر عکس در ارائهی مطالبی که با تمایلات متعلّم، تناسب بیشتری دارد مبادرت شود و موجب تسهیل تفهیم و تفاهم گردد (معبودی، 1385: 116).
نگویم سماع ای برادر که چیست
مگر مستمع را بدانم که کیست
گر از برج معنی پرد طیر او
فرشته فرو ماند از سیر او
وگر مرد لغو است و بازی و لاغ
قویتر شود دیوش اندر دماغ
چو مرد سماع است شهوت پرست
به آواز خوش خفته خیزد نه مست
پریشان شود گل به باد سحر
نه هیزم که نشکافدش جز تبر
جهان پر سماع است و مستی و شور
ولیکن چه بیند در آیینه کور
(بوستان، باب 3: 293)
از دیدگاه سعدی، متعلّم چنانچه توان درک و سابقهی ذهنی و تجربهی قبلی جهت ادراک سخن معلّم را نداشته باشد، معلّم در او تأثیر نداشته و خود را نیز بیهوده خسته میکند:
فهم سخن چون نکند مستمع
قوّت طبع از متکلّم مجوی
فسحت میدان ارادت به یار
تا بزند مرد سخن گوی، گوی
(گلستان، باب 2: 76)
تأثیر زمان در تعلیم و تربیت:
دوران مختلف انسان و نقش آنها در تأثیر پذیری در تعلیم و تربیت از نظر سعدی عبارت است از:1-دوران کودکی:
دوران کودکی از دیدگاه سعدی، دوران واقعی تربیت و نقش پذیری است.تربیت در این دورهی سنّی کوتاه میشود و جبران آن در بزرگ سالی بس دشوار یا ناشدنی است:
هرکه در خُردیش ادب نکنند
در بزرگی فلاح از او برخاست
چوبتر را چنانکه خواهی پیچ
نشود خشک جز به آتش راست
(گلستان، باب 7: 154)
به خُردی درش زجر و تعلیم کن
به نیک و بدش وعده و بیم کن
نو آموز را ذکر و تحسین و زِه
ز توبیخ و تهدید استاد به
(بوستان، باب 7: 357)
دوران کودکی مرحله اطاعت از مربّی و زمان زحمت برای آموختن است که نتیجهی این زحمات در بزرگی آشکار میشود.در حقیقت آموزش و پرورش و زحمت در این مرحله، سرمایه گذاری برای دوران بزرگسالی است:
ندانی که سعدی مراد از چه یافت
نه هامون نوشت و نه دریا شکافت؟
به خردی بخورد از بزرگان قفا
خدادادش اندر بزرگی صفا
هر آن کس که گردن به فرما نهد
بسی بر نیاید که فرمان دهد
هر آن طفل کاو جور آموزگار
نبیند، جفا بیند از روزگار
پسر را نکودار و راحت رسان
که چشمش نماند به دست کسان
(بوستان، باب 7: 357)
2-دوران جوانی:
از دیدگاه سعدی دوران جوانی، دوران شور و عشق، قدرتمندی و لذّت است و در عین حال دوران کم تجربگی و غلبه بر احساسات و عواطف چه در زندگی و تجربه و چه در مشکلات عاطفی و مسایل اجتماعی است.به نظر او مسایل آموزش و پرورش میبایست در دوران جوانی با احساسات و تمایلات جوانان مناسبت داشته باشد؛ زیرا اگر چنین باشد تأثیر در جوانان بیشتر است و چیزی را که دوست دارند بهتر میشود به آنان آموخت:
یکی پیش شوریده حالی نبشت
که دوزخ تمنّا کنی یا بهشت
به گفتا مپرس از من این ماجرا
پسندیدم آنچ او پسندد مرا
(بوستان، باب 3: 288)
پسر چون ز دَه بر گذشتش سنین
زنا محرمان گو فراتر نشین
برِ پنبه آتش نشاید فروخت
که تا چشم بر هم زنی خانه سوخت
چو خواهی که نامت بماند به جای
پسر را خردمندی آموز و رای
که گر عقل و طبعش نباشد بسی
بمیریّ و از تو نماند کسی
(بوستان، باب 7: 357)
سعدی از دوران جوانی و غلبهی احساسات خود نیز حکایتی نقل میکند:
«چندان که مرا شیخ اجلّ ابو الفرج بن جوزی ترک سماع فرمودی و به خلوت و عزلت اشارت کردی، عنفوان شبابم غالت آمدی و هوا و هوس طالب.ناچار به خلاف رأی مربّی قدمی برفتمی و از سماع و مجالست حظّی بر گرفتمی و ... . تا شبی به مجمع قومی برسیدم که در میان مطربی دیدم»و چون این مطرب آواز بسیار ناخوشی داشته به طوری که«گاهی انگشت حریفان ازو در گوش و گهی در لب که خاموش»، بعد از چند شب سعدی به حکم تبرّک دستاری از سر و دیناری از کمر میگشاید و پیش آن مغنّی مینهد و چون یارانش او را ملامت میکنند میگوید: «به علّت آن که شیخ اجلّم بارها به ترک سماع فرموده است و موعظهی بلیغ گفته و در سمع قبول من نیامده است امشبم طالع میمون و بخت همایون بدین بقعه رهبری کرد تا بدست این توبه کردم که بقیّت زندگانی گرد سماع و مخالطت نگردم.»
(گلستان، باب 2: 80)
3-دوران پیری:
از نظر سعدی دوران پیری، دوران ضعف و ناتوانی و در عین حال زمان پختگی و تجربه است.در این دوره ضعف جسمانی از یک طرف و قدرت تجربه از طرف دیگر در انسان نمایان میگردد. متأسّفانه پیر، جست و خیز و شور و حال جوانی را در این سن از دست میدهد:
طرب نوجوان ز پیر مجوی
که دیگر ناید آب رفته به جوی
زرع را چون رسید وقت درو
نخرامد چنان که سبزهی نو
(گلستان، باب 6: 151)
پیر، آینده نگر و دور اندیش است و اگر چه از نظر جسمی ضعیف است، از نظر فکر و تجربه ورزیده و پخته است:
حکایت: «روزی به غرور جوانی سخت رانده بودم و شبانگاه به پای کریوه ای سست مانده، پیر مردی ضعیف از پس کاروانی همی آمد و گفت: «چه نشینی که نه جای خفتن است، »گفتم: «چون روم که نه پای رفتن است.»
گفت: «این نشنیدی که صاحب دلان گفتهاند: «رفتن و نشستن به که دویدن و گسستن.»
ای که مشتاق منزلی مشتاب
پند من کاربند و صبر آموز
اسبِ تازی دو تک رود به شتاب
و اشتر آهسته میرود شب و روز»
(گلستان، باب 6: 150)
ز تدبیر پیر کهن بر مگرد
که کارآزموده بود سال خورد
درآرند بنیاد رویین ز پای
جوانان به نیروی و پیران به رای
(بوستان، باب 1: 248)
ز: زمان به مفهوم موقعّیت و وضعیتهای مختلف و تأثیر آنها در تعلیم و تربیت:
گاهی سخن تازه است و در شنونده اثر دارد؛ اما اگر زیاد تکرار شود کهنه شده و از ارزش سخن در نظر شنونده کاسته میشود و موجب خستگی و بی توجّهی میگردد.
سخن گرچه دل بند و شیرین بود
سزاوار تصدیق و تحسین بود
چو یکبار گفتی مگو باز پس
که حلوا چو یکبار خورند بس
(گلستان، باب 4: 123)
در امر تربیت بر حسب حالت و وضعیّت خاص، گاه تندی و زمانی دیگر نرمی در شنونده اثر میکند و این دو، هر کدام به جای خود لازم و ضروری است:
وقتی به لطف گوی و مدارا و مردمی
باشد که در کمندِ قبول آوری دلی
وقتی به قهر گوی که صد کوزه نبات
گه گه چنان به کار نیاید که حنظلی
(قصاید،: 756)
سعدی علاوه بر آنچه گفته شد از عناصر آموزش و پرورش، از شاگرد و علم و عالم، بر حسب مورد به تفصیل یا ایجاز سخن میگوید. دربارهی«شاگرد بی ارادت» و «روندهی بی معرفت»و«عالم بی علم»و«زاهد بی علم»به نتیجه ای روشن میرسد و به وجهی موجز میگوید:
«تلمیذ بی ارادت، عاشق بی زراست و روندهی بی معرفت، مرغ بی پر و عالم بی علم، درخت بی بر و زاهد بی علم، خانه بی در، مراد از نزول قرآن، تحصیل سیرت خوب است نه ترتیل سورت مکتوب، عامی متعبّد، پیاده ای رفته است و عالم متهاون، سوار خفته.»
(گلستان، باب 8: 185)
سعدی را به واسطهی نفوذ کلامش در اذهان و تأثیری که در زمینه های فکری و اخلاقی و رفتار مردمان داشته است، میتوان متنفّذترین مربّی و معلّم اخلاق عملی در ایران و در میان همهی فارسی زبانان به حساب آورد.نصیحت گویی و راهنماییهای سعدی به قصد هدایت و تعلیم و تأثیر صورت گرفته و به این جهت دارای روش و هدف است که مخصوصاً در باب هفتم گلستان با عنوان «در تأثیر تربیت» و نیز باب هفتم بوستان با نام «در عالم تربیت» و همچنین در باب هشتم گلستان به اسم «در آداب صحبت» و در سایر آثار شیخ میتوان به نظریّات او در زمینه تعلیم و تربیت و قوت یافت (معبودی، 1385: 121).
هدف سعدی در تربیت، پروردن افراد با ایمان و متّکی به نفس است که برای خود و خوانواده ی خود و جامعه مفید باشند و برای نیل به این هدف باید در تربیت نو آموز تعجیل کرد و او را دین دار، پرهیزگار، درست کار، فروتن، خوش خو، قانع، منصف، حق شناش، نیکوکار، دارای عزّت نفس، صاحب هنر و پیشه و باسواد پرورش داد و آنان که عالم میشوند باید بیش از دیگران پرهیزگار باشند زیرا:
عالم ظالم به سنان قلم
دزدی بی تیر و کمان میکند
(قطعات: 822)
برای درک آرای تربیتی سعدی، باید
الف. به خط فکری سعدی توجّه کرد؛
ب. چون در مناظرات و حکایات، شخصیتهای گوناگونی صحبت میکنند؛ بنابراین باید دنبال گفتهی شخصیّتی در داستانها گشت که سعدی گفتار او را تأیید میکند و یا به دنبال نتیجه گیری داستانها، گرایش سعدی را در ختم حکایت مشاهده نمود (همان، 121).
نتیجه گیری
جذب بخش عمدهی فرهنگ و فراگیری دانشها و مهارتها در پرتو تعلیم و تربیت استادان و مربیان حاصل میشود و سختی تربیت اولیه، عزت و راحت بقیهی عمر را به ارمغان میآورد و آنکه جور استاد نکشیده است جفای روزگار را باید بپذیرد؛ زیرا
هر آن طفل کاو جور استاد
نبیند، جفا بیند از روزگار
و تعلیم و تربیت بیدار کردن و پروراندن آن دسته از حالات جسمانی، فکری و اخلاقی در کودک است که هم جامعهی او به طور کلّی و هم محیط خاصّی که وی باید در آن زندگی کند، از او توقّع دارند.
کتابنامه
- انوری، حسن (1372)، گزیدهی غزلیات سعدی، تهران: نشر علمی؛
- باتامور، تی . بی (1357)، جامعه شناسی، ترجمهی سید حسن منصور و سید حسن حسینی، تهران: کلجاهی؛
- ترابی، علی اکبر (1376)، جامعه شناسی ادبیات فارسی، تبریز: فروغ آزادی؛
- دشتی، علی (1356)، در قلمرو سعدی، چاپ دوم، تهران: امیر کبیر؛
- ذکر جمیل سعدی (1373)، مجموعهی مقالات و اشعار به مناسبت بزرگ داشت هشتصدمین سالگرد تولد سعدی، گردآوری کمسیون ملی یونسکو، در سه جلد، چاپ چهارم، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛
- سپهری، محمد (1370)، رسالهی الحقوق امام سجاد، چاپ اول، تهران: هیرمند؛
- شریعتمداری، علی (1372)، اصول تعلیم و تربیت، تهران: دانشگاه تهران؛
- شعار، جعفر، گزیدهی قطعات سعدی (1370)، مقدمهی حسن انوری، تهران، نشر علمی؛
- شیرازی، سعدی، گلستان (1368)، تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران: خوارزمی؛
- .................، گلستان (1365)، به اهتمام محمد علی فروغی، تهران: امیر کبیر؛
- صفوی، امان اله (1372)، تعلیم و تربیت جهانی در قرن بیستم، چاپ سوم، تهران: امیر کبیر؛
- فروغی، محمد علی، کلیات سعدی (1363)، چاپ چهارم، تهران: نشر امیر کبیر؛
- فیض کاشانی، ملا محسن (1369)، اخلاق حسنه، ترجمهی محمد باقر ساعدی، چاپ دهم، تهران: پیام آزادی؛
- مطهری، مرتضی، (1376)، تعلیم و تربیت در اسلام، چاپ دوم، نشر صدرا؛
- ......................، (1361)، احیای تفکر اسلامی، تهران، نشر صدرا؛
- معبودی، زهرا، (1385)، جامعه شناسی در آثار سعدی، تهران، تیرگان؛
- مینوی، مجتبی، (1369)، تاریخ و فرهنگ، چاپ سوم، تهران: خوارزمی؛
- یوسفی، غلامحسین، (1372)، گزیدهی بوستان سعدی، تهران: نشر سخن.
/ج