نویسنده: محمد طالبیان
در صنعت بازی شرکت های بسیاری مشغول به فعالیت هستند که آرزوی موفقیت در این صنعت را دارند و برای این کار دست به کارهای مختلفی در ساخته های خود می زنند. در این میان سازندگان Raven Squad (RS) هدف خود را ایجاد یک نوآوری قرار داده اند تا با به کارگیری المان های ساده و استاندارد که باعث موفقیت عناوین زیادی شده اند، برای خود موفقیتی کسب کنند. در RS سازندگان سعی داشته اند با ترکیب دو سبک FPS و RTS تجربه ای نو برای بازیباز به ارمغان بیاورد؛ اما مشکل این است که آن ها نه تنها نتوانسته این دو سبک را با هم تلفیق کنند؛ بلکه در عمل این بازی نه RTS است و نه FPS.
داستان بازی از جایی شروع می شود که 6 کماندو در جنگل های آمازون دچار سانحه هوایی شده و مجبور می شوند با استفاده از تجهیزات موجود راه خود را به خارج از این جنگل ها باز کنند. این کماندوها خود را میان یک جنگ داخلی می بینند و تصمیم می گیرند با کمک به نیروهای نظامی دولت برزیل از این مهلکه جان سالم به در ببرند. متأسفانه اولین مشکل بازی همین ابتدا خود را نشان می دهد. داستان بازی تنها به همین چند خط بسنده می کند و پا را فراتر نمی گذارد.
صرف نظر از داستان RS، با گیم پلی ای روبرو می شویم که به کلی فلسفه وجود چنین عنوانی را زیر سؤال برده و باعث می شود این بازی به یکی از بدترین بازی های سال، نسل و حتی کل تاریخ صنعت بازی تبدیل شود. همان طور که اشاره شد گیم پلی RS ترکیبی است از دو سبک استراتژی و شوتر اول شخص.6 کماندوی موجود در بازی در دو تیم سه نفره تقسیم شده اند و هر یک به صورت جداگانه دستورات بازیباز را اجرا می کنند؛ البته اگر بتوان اسم آن ها را دستور گذاشت. این فرمان ها تنها شامل رفتن به نقطه مشخص، تیراندازی، برداشتن مهمات و بسته های سلامتی است و بازیباز با استفاده از آن ها می تواند در نمای ایزومتریک نیروهای خود را کنترل کند. در نمای ایزومتریک بازیباز تمامی زوایا و نقاط نقشه هر مرحله را می بیند و می تواند با در نظر گرفتن موقعیت دشمن ها به راحتی به سمت آن ها رفته و در حالت اول شخص تمامی آن ها را از پا درآورد که باعث می شود بازی بیش از حد ساده باشد. البته نمای ایزومتریک تنها باعث افزایش وسعت دید بازیباز می شود و از دیگر ویژگی های بازی های استراتژیک خبری نیست. بازی در حال اول شخص هم راضی کننده نیست و یادآور شوترهای اول شخص دو نسل قبل است.
هم چنین دو سبک متفاوت RTS و FPS در این بازی به هیچ وجه یکدیگر را کامل نمی کنند و کاملاً مشخص است تیم سازنده تنها سعی داشته این دو سبک را در کنار هم قرار دهد، نه اینکه آن ها را با هم ترکیب کند. در حالت اول شخص بازیباز با یک گیم پلی خشک و سطحی روبرو است که در تمامی زمینه ها دارای مشکلات ریز و درشت است. بازی در حالت ایزومتریک حتی از نمای اول شخص هم بدتر است. زمانی که Medal of Honor Airborne عرضه شد تمامی منتقدان یکی از مشکلات بازی را Hit Detection ضعیف می دانستند. اکنون RS توانسته این مشکل را به سطح بالاتری ارتقا دهد! در این بازی از هر خشاب 30 تایی تنها 5 الی 10 گلوله به بدن دشمنان اصابت می کند. مشکل دیگر طراحی افتضاح اسلحه ها است. در RS یک اسلحه سبک مانند Uzi از یک AK-74 در تمامی زمینه ها از جمله قدرت آتش، بُرد و ... بهتر عمل می کند.
گرافیک بازی وضعیتی بدتر از گیم پلی دارد و بازیباز شاهد یکی از بدترین گرافیک های این نسل در حالت اول شخص و یک گرافیک خیلی معمولی در حالت استراتژی است. بافت ها، مدل های شخصیت ها، طراحی محیط ها، انیمیشن ها، افکت های گرافیکی و ... همگی در سطحی پایین قرار دارند. تنها افکت قابل تحمل بازی، Depth of Field است که آن هم به ندرت دیده می شود. نقطه اوج این افتضاح، نورپردازی بازی است. احتمالاً سازندگان RS یا تعریف درستی از نورپردازی نداشته اند یا این که از کمترین امکانات هم محروم بوده اند.
در زمینه صداگذاری تیم سازنده استاندارهای جدیدی به وجود آورده است و این بازی در بخش صداگذاری شخصیت ها تا مدت ها عنوان افتضاح ترین را با فاصله زیاد در اختیار خواهد داشت. افکت های صوتی موجود هم انگشت شمار هستند. حتی در این بازی برای وسایل نقلیه صدا طراحی نشده است. موسیقی نیز با دیگر بخش های بازی هماهنگی کامل دارد و واقعاً عذاب آور است.
RS از پتانسیل و ایده خوبی بهره می برد؛ اما تیم سازنده توان پیاده سازی این ایده ها را نداشته است. با این که در این متن به تمامی مشکلات و ضعف های این بازی اشاره نشد؛ ولی با همین توضیحات هم می توان نتیجه گرفت که حتی هدر دادن یک DVD خام هم برای این بازی اشتباه است!
منبع: مجله ی بازی رایانه، شماره ی 32
گرافیک بازی وضعیتی بدتر از گیم پلی دارد و بازیباز شاهد یکی از بدترین گرافیک های این نسل در حالت اول شخص و یک گرافیک خیلی معمولی در حالت استراتژی است. بافت ها، مدل های شخصیت ها، طراحی محیط ها، انیمیشن ها، افکت های گرافیکی و ... همگی در سطحی پایین قرار دارند. تنها افکت قابل تحمل بازی، Depth of Field است که آن هم به ندرت دیده می شود. نقطه اوج این افتضاح، نورپردازی بازی است. احتمالاً سازندگان RS یا تعریف درستی از نورپردازی نداشته اند یا این که از کمترین امکانات هم محروم بوده اند.
RS از پتانسیل و ایده خوبی بهره می برد؛ اما تیم سازنده توان پیاده سازی این ایده ها را نداشته است. با این که در این متن به تمامی مشکلات و ضعف های این بازی اشاره نشد؛ ولی با همین توضیحات هم می توان نتیجه گرفت که حتی هدر دادن یک DVD خام هم برای این بازی اشتباه است!
منبع: مجله ی بازی رایانه، شماره ی 32