کارنامه ی زندگی سید در ایران شاید درخشانترین فصل داستان مجاهده ی او در راه آزادی ملتهای اسلامی باشد، زیرا در قرن سیزدهم هجری کمتر کشور اسلامی همچون ایران در گمراهی و بی خبری سیاسی به سر می برد و اگر میزان تأثیر یکایک رهبران سیاسی و فکری ایران آن روزگار را در بیداری مردم با هم بسنجیم، بی گمان سید جمال بیش از هر رهبر دیگر در این بیداری مؤثر بوده است.
پس از آنکه از ایران بیرون رانده شد به عراق و سپس انگلستان رفت و مبارزات خویش را برضد ناصرالدین شاه از سرگرفت. سرانجام به دعوت سلطان عبدالحمید به استانبول رفت و گرفتار دسائس او شد. و عملاً در آن شهر زندانی بود، تا آنکه در روز پنجم شوال 1314مطابق نهم مارس 1897درگذشت.
عناصراصلی میراث سید جمال الدین برای جهان اسلامی به نحو عام و جهان عرب به نحو خاص عبارت بود از: نخست اعتقاد به توانایی ذاتی دین اسلام برای رهبری مسلمانان و تأمین نیرومندی و پیشرفت آنان. دوم مبارزه با روحیه ی تسلیم به قضا و قدر وگوشه نشینی و بی جنبشی. سوم بازگشت به منابع اصلی فکر اسلام. چهارم تفسیر عقلی تعالیم اسلام و فرا خواندن مسلمانان به یاد گرفتن علوم نو و پنجم مبارزه با استعمار و استبداد به عنوان نخستین گام در راه رستاخیز اجتماعی و فکری مسلمانان.
سید را در مورد مبارزه با استعمار باید رهبری مبدع دانست. ولی درباره ی جنبه های دیگر فکر اجتماعی اسلامی، کسان دیگری پیش از او مانند طهطاوی و مدحت پاشا، به درجات گوناگون، برای عربان و ترکان سخن گفته بودند، لیکن هیچ یک از رهبران طراز اول اصلاح فکر دینی و اجتماعی در دوره زندگی سید به اندازه ی او در راه پیکار با استعمار و استبداد رنج نبرد و نیز همچون او جاذبه ی شخصی و نفوذ کلام نداشت. و راز محبوبیت و اهمیت او در تاریخ فکر معاصر اسلامی همین بوده است. سید محمد محیط طباطبایی در این باب نوشته است:
«سید جمال الدین در فلسفه مشائی به میرزا ابوالحسن جلوه، و در حکمت اشراق به «حکیم قمشه ای» نمی رسید، و در معرفت به مبنای حقوق و قوانین اروپا، توسعه ی نظر و اطلاع میرزا ملکم خان را نداشت، و در ریاضیات قدیم به میرزا محمدعلی قاضی یا میرزا عبدالغفار اصفهانی نمی رسید، و زبان فرانسه را محمد حسن خان اعتماد السلطنه از او بهتر می دانست، و میرزا حسنعلی خان خط و انشاء فارسی را بهتر از او می نوشت، و میرزا محمد حسین فروغی در نثر و شعر فارسی از او استادتر بود، و عربی را شیخ محمد عبده مصری و ادیب اسحق لبنانی بهتراز او می نوشتند، ولی در وجود او سری مکتوم بود که من حیث المجموع در وجود کلیه ی افراد نامبرده یافت نمی شد. سید بی آنکه در اروپا درس خوانده یا در یک کشور آزاد راقی به سربرده باشد، در طی اقامت محدود اول خود در اسلامبول و ارتباط با پیشاهنگان نهضت فرهنگی و اجتماعی عثمانی و با استفاده از زبان ترکی و مراجعه به ترجمه های مختلفی که از فرانسه در مصر و عثمانی به عربی و ترکی شده بود، به حقیقتی آشنا شد که دیگران با وجود فضایل علمی و ادبی مکتسب به درک آن موفق نشده بودند».(1)
پی نوشت ها :
1. سید محمد محیط طباطبایی، «نقش سید جمال الدین در بیداری مشرق زمین»، ص 49-50 * نکته های اصلی مربوط به زندگینامه ی عبده را از این کتابها به ویژه کتاب امین گرفته ایم (منابع شناخت اندیشه های او را جداگانه در جای خود یاد خواهیم کرد):
1. محمدرشیدرضا، «تاریخ الاستاذالامام»، مطبعه ی منار، قاهره (1931).
2. مقالات «ملخص سیره الاستاذ الامام» و «تتمه سیره الاستاذالامام» درمجله ی «المنار»، ج8، شماره هیا 9، 11، 13، 14، 23، قاهره(1323).
3. احمدامین، «زعماء الاصلاح فی العصرالحدیث»، دارالکتاب العربی، بیروت (1948)
4. جمال محمد احمد، «مبانی روشنفکری ناسیونالیسم مصری»، لندن 1960. (Jamal Muhammad Ahmed, The Intellectual Origins of Egyption Nationalism, Oxford University Press, London, 1960)
5. سی. سی. آدامز، «اسلام و نوخواهی در مصر» (C. C. Adams, Islam and Modernism in Egypt, op. cit)