اسطوره پردازان دیگر نیز از عشق های «آپولون» که اکثر آنها با وضعی تأثرانگیز پایان پذیرفته است سخن گفته اند.
عشق «آپولون» گاهی به پسران زیبا و زمانی به دختران جوان و دلربا بوده است و اگر در اساطیر از عشق ورزی «آپولون» به پسران صحبت می شود، به علت آن است که او «خداوند سنین جوانی» نیز بوده است و چون حمایت زیبائی و جوانی در حیطه ی قدرت او است بدین جهت سعی دارد میان پسران و دختران جوان زندگی کند و از معاشرت با آنها لذّت ببرد در حالی که هیچگونه آلودگی در زمینه ی هم جنس گرائی ندارد.
«آپولون» گاهی جوانان را به خدمت پیران می گمارده و سعی داشته است که از جوانی زود گذر آنان لذّتی به پیران ببخشد و به همین جهت است که بعضی از اسطوره پردازان عشق ورزی آپولون را نسبت به هر دو جنس خطرناک دانسته اند.
«آپولودور» (2) درباره ی پسر جوانی به نام «هیاسنت Hyacinthe» (3) و رابطه ی او با «آپولون» صحبت می کند و نقش این جوان را همسان «آدونیس Adonis» در زندگی «آفردویت Aphrodite» (4) می شناسد.
«اری پید» (5) از عشق ورزیهای «آپولون» با «موزها» خاطراتی نقل می کند و بخصوص درباره ی «اراتو Erato» «موز» تغزّل و خواننده ئی به نام «تامیریس Tamyris» که جوانی خوش منظر بوده و بنابر احادیث میتولوژی، «عشق و جوانی» از دوران عشق آپولون به آنان بنا نهاده شده است صحبت می کند. (6)
از عشقبازی «آپولون» و «تالی Thalie» «موز» کمدی نیز پسرانی متولد شدند که به «کوری بانت ها Corybantes» مشهورند و از ملتزمین رکاب «دیونیزوس» بشمار می روند.
از رابطه ی «آپولون» و «اورانی Uranie» که «موز» اخترشناسی نیز گفتگو شده و معتقدند که «ارفه» Orphee» چنگ زن افسانه ئی و «لینوس Linos» که جوانی فوق العاده زیبا بود و به دست پدرش (آپولون) در عنفوان شباب کشته شد حاصل این عشق بشمار می روند. همچنین از ارتباط آپولون با «کورونیس Coronis» (دختر پادشاه لاپیت ها) و توّلد «اسکولاپ» به صور گوناگونی گفتگو شده است زیرا در بعضی از روایات «کورونیس» به آپولون خیانت می کند و از ترس اینکه مبادا در پیری آپولون او را رها سازد شوهر دیگری برای خود برمی گزیند. نظیر این حادثه در روابط آپولون با «مارپسا Marpessa» دختر «اونوس Evenos» که پادشاه «اتولی» بوده دیده می شود.
«آپولون» عاشق «مارپسا» می شود اما «ایداس Idas» (7) او را می رباید و چون کار به حکمیت زئوس می رسد دختر، «ایداس» را به «آپولون» ترجیح می دهد و سوار بر ارّابه به بالداری که پوزئیدون به «ایداس» داده بود می شود و دختر (مارپسا) را به «مسن Messene» یعنی وطن خود می برد.
عشق «آپولون» به «کاساندر» دختر «پریام» پادشاه «تروآ» نیز توأم با ناکامی شد.
آپولون قول داده بود که اگر عشق او را بپذیرد فن پیشگوئی را به «کاساندر» یاد دهد. دختر شرط را پذیرفت اما چون هنر پیشگوئی را فرا گرفت از وفای به عهد سرباز زد.
«آپولون» نیز از او انتقام گرفت یعنی اعتماد مردم را از او سلب نمود و به همین جهت هیچ کس به پیشگوئی های کاساندر اعتماد نمی کرد. داستان عشق مادر «کاساندر» یعنی «هکوب» همسر «پریام» (مادر هکتور- پاریس- کرئوز- پولیکسن- دئی فوبوس- هلنوس- پامن- پولتیس- و چند تن دیگر) به آپولون نیز مشهور است و گویند از این عشق پسری به نام «تروئیلوس Troilos» بوجود آمد.
از عشق «آپولون» به زنی بنام «مانتو Manto» نیز پسری بدنیا آمد که او را «موپسوس Mopsos» نام نهادند و داستان مبارزه ی این جوان با «کالشاس Calchas» پیشگوی یونانی بعد از جنگ تروآ بسیار جالب است. معاشقات «آپولون» با زنی بنام «آریا Aria یا «آکاکالیس Acacallis» یا «آکالیه Acallie» نیز مشهور است و پسری از این عشق بنام «میلتوس Miletos» بوجود آمد که گویند بنای شهر «میله Milet» را نهاده است.
سنّت های عهد عتیق یونان، آپولون را عاشق زنی بنام «فتی Phthie» دانسته است.
از این عشق نیز سه فرزند به نامهای «دورس Doros» «لائودوکوس Laodocos» و «پولی پوئتس Polypoetes» بوجود آمدند که همه بدست «آئتولوس Aetolos» پادشاه «الیس Elis» در پلوپونز کشته شدند.
«آپولون» با «روئئو Rhoeo» نیز وصلت کرد و فرزندی بنام «آنیوس Anios» بوجود آمد که بسلطنت «دلس Delos» رسید.
عده ئی «تنس Tenes» را که جزیره ی «تنودوس Tenedos» بنام اوست از فرزندان «آپولون» می دانند.
«تنس» بوسیله ی «آشیل» کشته شد و چون فرزند «آپولون» را کشت خود نیز به مرگ تسلیم گردید.
«پوزانیاس» (8) رابطه ی «آپولون» و «هیاسنت» را تجزیه و تحلیل می کند و وجوه تشابهی که بین آنان باعث علاقه تا سرحدّ عشق شده است یادآوری می نماید.
«هیاسنت» مانند «آپولون» خواهر دو قلوئی بنام «پولی بویا Polyboia» داشته که بی نهایت به او وابسته بوده و اغلب با او به قله «المپ» می رفته و در جشن و سرور خدایان شرکت می نموده است.
«زنوبیوس Zenobius» (9) معتقد است که سیمای او به صورت موجودی دو چهره با چهار گوش و چهار دست اما یک بدن در محلی به نام «آمیکله Amyklai» (10)، نزدیک «اسپارت Sparte» منقوش و جنبه ی تقدّس به خود گرفته بود.
بعضی از اساطیر، «هیاسنت» را پسری خوش سیما که بر قوئی سوار است توصیف نموده اند و «اوید» (11) داستان دیسک بازی آپولون و او را به طور تفصیل بازگو کرده و اصابت آن دیسک سنگی را به سر «هیاسنت» در اثر وزش باد مغرب «زفیر Zephyre» دانسته است.
«ژاسنت Jacinthe» «سنبل» که گیاهی وحشی با گلهای آبی تیره بود از خون آن پسر جوان روئید.
قیاس «هیاسنت» و «آدونیس» قابل تطبیق نیست زیرا «آدونیس» در واقع یک خدای فنیقی است که در زمینه ی مرگ طبیعت و دوباره روئیدن گیاهان قدرت دارد ولی میتولوژی یونان او را نوجوانی زیبا روی می داند که «آفرودیت» عاشق او بود و به هنگامی که در شکار گراز کشته شد، الهه ی المپ از زئوس خواست که نیمی از سال را در دنیای مردگان و نیم دیگر (بهار و تابستان) را با او بگذراند. (12)
بین پسران جوانی که مورد محبت «آپولون» قرار گرفتند باید از «کی پاریسوس Kyparissos» (13) که نامش به معنی (درخت سرو) است یاد نمود زیرا همیشه سرسبز و خرّم اما محزون و بنابر بعضی سنّت های اساطیری «گریان» است.
بدانگاه که از عشقهای «آپولون» صحبت می شود داستان رقیبان او نیز باید مورد توجه قرار گیرد و جالب این که گاهی خداوند هنر و کمان با ناکامی مواجه می شود و انتقامی تلخ از معشوقه ی خود می گیرد.
عشق «آپولون» به «دافنه Daphne» و رقابت «ارس Eros» (خدای عشق) با او از داستانهای جالب بشمار می رود.
خود کلمه ی «دافنه» در یونانی به معنی «خرزهره» است و او را گاهی دختر «زمین Terre» و «لادن Ladon» (خدای رودخانه) و زمانی دختر «پنه Penee» (در یونانی Peneios) (خدای رودخانه های تسالی) شمرده اند و درباره ی عشق «آپولون» به او داستانها از مورّخان اساطیری برجای مانده که مهمترین آن در «سرود همر برای آپولون» (14) و آثار «لیبانیوس Libanios» (15) و «متامورفوز» اثر «اوید» و سایر منابع میتولوژی دیده می شود. معروف است که چون «آپولون» به تعقیب «دافنه»، «باکره ی» وحشی پرداخت او پا به فرار گذاشت و درست در همان لحظه ای که نزدیک بود بدست «آپولون» بیفتد از پدر خود خواست که او را به شکل دیگری درآورد و بلادرنگ به شکل «خرزهره» درآمد (شاخه های خرزهره جنبه ی سمبولیک پیدا نموده و مخصوص آپولون است).
در بعضی از روایات عشق «آپولون» را به «دافنه» معلول انتقام جوئی «ارس» از آپولون دانسته اند زیرا «آپولون»، ارس را به هنگام تمرین تیراندازی مسخره کرده بود و ارس هم او را مبتلا به عشق نافرجام «دافنه» نمود.
«دافنه» از نظر منش و روش شبیه «آرتمیس» خواهر دو قلوی آپولون است که او نیز به نوعی از گیاه «خرزهره» تشبیه می شود و حتی کنیه ی «دافنائیا Daphnaia» یا «دافنیا Daphnia» منسوب به او است. «پوزانیاس» (16) بدانگاه که از عاشقان «دافنه» صحبت می کند به جوانی زیبا روی بنام «لوسیپ Leucippe» که نامش به معنی (کسی که موهای سپید دارد) یا (صاحب اسب سیلمی سفید) اشاره می نماید.
«لوسیپ» پسر «اوئنومالس Oenomaos» پادشاه «پیز Pise» بود و برای اینکه خود را به معشوقه اش (دافنه) نزدیک کند لباس زنانه پوشید و جزو دوستان و محارم او شد.
«دافنه» نیز به او علاقمند بود ولی «آپولون» که از راز و نیرنگ «لوسیپ» خبردار شده بود به «دافنه» تلقین نمود که با محارمش در آب چشمه خود را بشویند اما «لوسیپ» حاضر نشد لباسهای خود را درآورد و چون همراهان «دافنه» به زور لباس او را درآورند به نیرنگ و خدعه ی او پی بردند و این عمل باعث هلاکت او شد.
«آنتونیوس لیبرالیس Antonius Liberalis» (17) درباره ی عشق «آپولون» به «دریوپه Dryope» دختر «دریوپس Dryops» (که نامش بمعنی درخت بلوط است) صحبت کرده و نوشته است که او یگانه دخترش بود و کاری جز نگاهداری و چرانیدن گله های پدر در اطراف کوه «اوئتا Oeta» نداشت.
«هامادریادها Hamadryades» (18)، «دریوپه» را به عنوان همبازی خود برگزیده بودند و سرودهای آسمانی و ایزدی را به او یاد می دادند. در یکی از روزها «آپولون» او را دید و بدو دل باخت و برای اینکه معشوقه اش فرار نکند خود را به صورت سنگ پشتی درآورد و همه دخترها و همبازیهای «درپویه» در اطراف آن حیوان که تا آن روز ندیده بودند جمع شدند و به شادی و دست افشانی پرداختند و چون «درپویه» سنگ پشت را روی سینه ی خود قرار داد «آپولون» به شکل ماری درآمد و همه ی دختران از ترس فرار کردند و «آپولون» با «دریوپه» درآمیخت و او را حامله کرد اما دختر راز خود را به هیچ کس نگفت تا با «آندرائمن Andraemon» پسر «اکزیلس Oxylos» ازدواج کرد و در مدت کوتاهی پسری زائید که او را «آمفی سوس Amphissos» نام نهادند.
مدت ها گذشت و کودک بزرگ شد و معبدی به افتخار «آپولون» پدر واقعی خود بنا نهاد و روزی که مادرش (معشوقه آپولون) برای دیدن معبد آمده بود همبازیهای دوران کودکیش (هامادریادها) او را ربوده و به شکل درخت سپیدار درآوردند.
«اوید» در «متامورفوز» (19) این نظر را مردود دانسته و معتقد است که در «دریوپه» به هنگام چیدن گل شقایقی که از جسد یکی از نمف ها بنام «لوتیس Lotis» بوجود آمد چون مرتکب گناه شده بود او را به درخت مبدل نمود.
«ویرژیل» در «انئید» نیز سرنوشت «دریوپه» را دردناک قلمداد کرده است.
«ویرژیل» (20) داستان عشق ورزی «آپولون» را با «نمف سیرن Nymphe Cyrene» بدین صورت بیان می کند که فرزند «لتو» خود را بصورت گرگی درآورد و با «نمف» هم بستر شد و در نتیجه «آریسته Aristee» بوجود آمد.
«پیندار» (21) عشق «آپولون» را به «سیرن» سومین ماجرای عشقی خداوند تیر و کمان شمرده است.
«کالیماک» (22) نیز داستان دوسکی که «آرتمیس» به «سیرن» هدیه کرد تا در جنگلهای «پلیون Pelion» او را همراهی و در برابر حیوانات درنده حمایت کنند با شیرینی جالب توجّهی توصیف نموده است.
«آپولونیوس- دو – رد» (23) درباره ی فرزند «آپولون- سیرن» معتقد است که او (آریسته) از هر حیث مانند پدرش (آپولون) و پدربزرگش (زئوس) بود.
«آریسته»؛ با «اتونوئه Autonoe» دختر «کادموس» ازدواج کرد و پسری بنام «آکتئون Acteon» (24) بوجود آمد که ماهرترین شکارچیان سرزمین خود بشمار می رفت.
«آریسته» از طرف «موزها Muses» مأمور حمایت گله ها در ناحیه ی «تسالی Thessalie» به نام «فتیا Phthia» شد. به هنگامی که طاعون جزائر «سیکلاد Cyclades» را فراگرفت. «آریسته» به امر پدرش آپولون به مرکز جزیره ی «کئوس Keos» رفت و برای زئوس قربانیانی اهدا نمود و در نتیجه باد مطلوب برخاست و مردم از مرگ نجات یافتند.
«آریسته» را مخترع کندو و پرورش زنبور عسل و سازنده ی پنیر و دستگاه روغن گیری نباتات شمرده اند. همچنین او را نخستین بوجود آورنده ی تله و دام برای گرگ ها و خرس ها دانسته و نوشته اند که ناحیه ی «ساردین Sardaigne» را او از شرّ پرندگان زیان بخش رهائی داد.
پی نوشت ها :
1-«سرود برای آپولون» بیت 49
2-«درباره ی خدایان»: فصل اول بیت سوم
3- هیاسنت از طرف پدر نوه ی «لاسدائمون Lacedaemon» و «اسپارتا Sparta» و فرزند «آمیکلاس Amiclas» و «دیومده Diomede» بوده است.
«آتنودور Athenodore» مورخ اساطیری او را پسر الهه ی تاریخ یعنی «کلیو Clio» دانسته است. «هیاسنت» جوانی به غایت زیبا بود و آپولون عاشق او شد و اکثر اوقات خود را با او می گذرانید تا روزی که با یکدیگر مشغول بازی پرتاب دیسک بودند و اتفاقاً دیسک به سر «هیاسنت» خورد و او را بکشت «آپولون» بسیار غمزده و افسرده شد و برای جاودان نمودن نام دوست خود از خون او گل زیبائی را بوجود آورد که «سنبل» یا «زنبق سرخ» یا به نام خود او گل «هیاسنت» معروف شده است (اوید: فصل دهم بیت 162).
4- افسانه ی «آدونیس» که نامش به معنی عالیجناب است نخستین بار «هزیود» به آن اشاره کرده است و ظاهراً یک منبع قدیمی در داستانهای سوریه دارد. رابطه ی «تی یاس Theias» با دخترش بنام «میرها Myrrha» و عشق ورزی زناکارانه آنان و افسانه تولد پسری بنام «آدونیس» از سینه ی درختی که خدایان مادرش را بدان تبدیل کرده بودند و ترحم آفرودیت به کودک نوزاد و مشاجره بین پرسفن و آفرودیت که هر دو آدونیس را دوست می داشتند یکی از تراژدیهای بزرگ عهد کهن است. راز روئیدن نباتات و افسانه زندگی آدونیس به وسیله شعرای دوران هلنیستی بسیار مورد توجه بوده است.
(اوید: فصل دهم بیت 519 به بعد)
5- «اری پید» در تراژدی منسوب به او به نام: رزوس Rhesus بیت 374
6- آپولودور: میتولوژی یونان فصل اول 3-3
7- ایداس پسر «آفاره Apharee» بود و ««مارپسا» را که ملکه ی «اتولی» و نوه ی «آرس Ares» است دزدید.
8- پوزانیاس: «توصیف یونان» - فصل سوم بیت 19
9- زنوبیوس سوفسطائی قرن دوم میلادی و صاحب سه کتاب است که «زُبده» (Abrege) نام دارد. کتاب اول سطر 54
10- «آمیکله» شهری در یونان قدیم و در همسایگی اسپارت بوده که امروز «چائوشی Tchaouchi» نام دارد.
این شهر محل سکونت یکی از سلسله های مستقل بود که تا جنگهای «مسنی Messenie» بر آنجا حکومت می کردند. نزدیک این شهر معبد معروف «آپولون آمیکلئن Apollon Amycleen» و قبر «هیاسنت» که سهواً به دست آپولون کشته شد وجود دارد.
در اساطیر رومی نیز «ژانوس Janus» به صورت مردی با دو چهره مجسم می شود که مظهر خورشید و ماه بشمار می آید.
11- اوید: متامورفوز- فصل دهم بیت 162
12- در اساطیر یونانی داستان شبیه به «آدونیس» کم و بیش وجود دارد منجمله به داستان «پرسفن» دختر «دمتر» که بدست «هادس» خدای دنیای ارواح دزدیده شد و به جرم خوردن چند حبه انار محکوم بود که یک سوم از سال را نزد مادرش در روی زمین و دو سوم دیگر را در کنار شوهرش در اعماق دنیای مردگان بگذارند. در فصل «دمتر- زئوس» و «اسرار الوزیس» درباره ی راز این اسطوره به طور تفصیل صحبت شده است.
13- اوید: متامورفوز- فصل اول بیت 452.
در فرانسه فرم مذکر این درخت را «سی پاریسا Cyparissa» و فرم مؤنت آنرا «سی پرس Cypres» می نامند.
در میتولوژی از دو «سی پاریسوس» یاد شده که یکی اهل بئوسی و دیگر از مردمان «سئوس Ceos» بوده ولی آنکه مورد علاقه آپولون قرار گرفته است پسر «Telephe» ساکن «سئوس» می باشد.
این جوان گوزن مقدسی را برای مصاحبت خود اهلی نمود و با او زندگی می کرد ولی یک روز تابستان که گوزن در سایه به خواب رفته بود، «سی پاریسوس» از روی بی احتیاطی حیوان را با نیزه بکشت و چون به اشتباه خود پی برد اندوهناک آماده ی مرگ شد و از خدایان خواست که جاودانه اشک او به خاطر دوستش (گوزن) جاری باشد.
خدایان او را به درخت سرو (Cypres) که درخت عزا و ماتم است و یا بقولی به بید مجنون (saule pleureur) که «بید گریان» نیز نامیده می شود تبدیل نمودند.
14- بیت 208
15- «لیبانیوس» مورخ و عالم و: علم معانی و بیان بوده است (391-314 میلادی) که اثر معروفش «زندگی دموستن» و حکایات گوناگون اساطیری است.
16- «توصیف یونان»: فصل هشتم سطر 20
17- کتاب میتولوژی سطر 32
18- «هامادریادها» الهه های درختان بوده اند که با همان درختی که زیر حمایت آنها بوده بدنیا می آمده اند و در سرنوشت زندگی با درخت سهیم بوده اند. «کالیماک» در «سرود برای دلس» درباره ی خوشی و یا غمزدگی این الهگان که به هنگام شکستن یا سوختن یا خشک شدن درخت عمرشان درست مانند همان درخت عکس العمل نشان می داده اند صحبت کرده است. هر وقت برگ درخت منسوب به آنها می ریخته آنان غمگین می شده اند و به هنگام خشک شدن درخت آنان نیز می مرده اند. در اینجا واسطه ی میان موجودات فناپذیر و جاویدان کاملاً روشن می شود و علت انتساب بعضی از درختان به خدایان نیز روشن می گردد.
19- اوید: متامورفوز- فصل نهم بیت 329 به بعد.
20- ویرژیل: انئید- فصل چهارم بیت 377
21- پیندار: پی تیک Pythia» بیت 5-9
22- کالیماک: سرود برای دیان (آرتمیس) بیت 206
23- «Apollonios de Rhodes» در کتاب «آرگونوتیک ها Les Argonautiques» فصل دوم بیت 509
24- اوید: فصل سوم بیت 193 به بعد.
25- «دیودور دوسیسیل Diodorus Siculus» «کتابخانه ی تاریخی» فصل چهارم سطر 81- پلوتارک: «زندگی های موازی» سطر 757 دال (757d)-