افسانه های آرتمیس

«مئوتیس» (1) به هنگام بحث از «آرتمیس» می نویسد: آنچه درباره ی «آپولون» گفته شده از نظر «روانشناسی الهی» می تواند شامل همه ی خدایان بشود، بخصوص اینکه «باکره ی شکارچی» خواهر دو قلوی «آپولون» است و از جهت
يکشنبه، 3 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
افسانه های آرتمیس
افسانه های آرتمیس

نویسنده: دکتر سعید فاطمی



 
«مئوتیس» (1) به هنگام بحث از «آرتمیس» می نویسد: آنچه درباره ی «آپولون» گفته شده از نظر «روانشناسی الهی» می تواند شامل همه ی خدایان بشود، بخصوص اینکه «باکره ی شکارچی» خواهر دو قلوی «آپولون» است و از جهت صفات فردی بسیار شبیه به او است.
توجیه افسانه های منسوب به او خیلی هم آسان نیست و نوشته هائی که از «پیندار» در این باب برجای مانده، بخصوص چند قطعه ی انحصاری درباره ی «آرتمیس» بی نهایت جالب و در نوع خود عجیب است. «آرتمیس» بمحض تولد، مادر خود را در زائیدن برادرش «آپولون» یاری کرد.
او دختری نافرمان و سرکش بود و جاودانه «باکره» ماند و هیچ عشقی را، نه زمینی و نه آسمانی پذیرا نشد. شکار گوزن بزرگترین لذّت او بود و همچون «آپولون» به تیر و کمان مسلح بود.
«آرتمیس» کینه توز و خشمناک بود و افراد زیادی را قربانی هوس خویش نمود.
در کشتار بیرحمانه ی خانواده ی «نیوبه Niobe» با برادر خود مشارکت کرد و بدانگاه که آپولون شش پسر نیوبه را کشت آرتمیس نیز شش دختر او را یکجا بکشت زیرا «نیوبه» به مادر او «لتو» توهین نموده بود.
ژئان معروف به «تی تیوس» را نیز بکمک برادرش کشت زیرا بزور «لتو» را تصاحب کرده بود. (2)
(در بعضی روایات کشتن تی تیوس را به زئوس نسبت داده اند).
«آرتمیس» بهنگام جنگ علیه ژئانها جسارت فوق العاده ئی از خود نشان داد و «گراسیون Gration» ژئان معروف را با کمک هراکلس معدوم نمود.
همچنین «آلو آدها Aloades» یا «آلوئیدها Aloides» (3) که دو ژئان وحشتناک به نامهای «اوتس Otos» و «افی آلتس Ephialtes» در خانواده ی آنان بود که «اوتس» عاشق «آرتمیس» و «افی آلتس» عاشق «هرا» شده بودند ولی «آرتمیس» روزی در شکارگاه خود را به شکل غزالی درآورد و آن دو «ژئان» از شدّت عجله به یکدیگر تیر انداختند و هر دو جان سپردند.
کشتن «بوفاگس Bouphagos» که نامش بمعنی (گاوخور) است و یکی از قهرمانهای «آرکادی» و پسر «لاپتوس Lapetos» و «تورناکس Tornax» بود چون به «آرتمیس» اظهار عشق سوزان نمود هنگامی که در کوهستان «فولوئه Pholoe» مزاحم او گردید به تیر «باکره ی شکارچی» کشته شد.
«اوریون Orion» شکارچی اهل «بئوسی» را نیز «آرتمیس» کشت و در این زمینه روایات گوناگون نقل نموده اند.
برخی کشته شدن او را به مناسبت مسخره نمودن «آرتمیس» به هنگام پرتاب دیسک و «هُراس» شاعر معروف اراده ی او را در تصرّف «باکره ی شکارچی» علت مرگش دانسته و نوشته است که «آرتمیس» عقربی را به جان او انداخت و «اوریون» را به قتل رسانید.
«زئوس» بر او ترحّم آورد و میان ستارگان جای گرفت زیرا جوانی به غایت زیباروی بود و بارها از خدای خدایان و پوزئیدون و هادس در سرزمین خود پذیرائی های شایان نموده بود (ستاره ئی در میان کواکب به نام او امروزه وجود دارد).
درباره ی مرگ او داستان دیگری هست که نوشته اند «ائوس Eos» (سپیده دم) عاشق او شد و «آرتمیس» از راه حسادت جوان معصوم را بکشت.
داستان «هراکلس» و «گوزن شاخ طلائی»، حیوان مخصوص «آرتمیس» نیز بسیار جالب است. «هراکلس»‌ به مدت یکسال در تعقیب آن حیوان بود تا بالاخره او را بکشت و چون آپولون و آرتمیس هر دو خشمگین شدند هرکول مسئولیت قتل حیوان را به عهده ی «اوریسته Eurysthee» پسر «استنلوس Sthenelos» پادشاه «آرگس» گذاشت.
«آرتمیس» از خانواده «اوریسته» نفرت داشت زیرا «آگاممنن» گفته بود «در شکار گوزن حتی آرتمیس هم به قدرت او نیست» و الهه ی شکارچی انتقام این حرف را با آرام کردن هوا به هنگام جنگهای تروآ از او گرفت و کشتی ها را متوقف کرد و «تی رزیاس Tiresias» پیشگو علت را انتقام «آرتمیس» دانست و گفت که باید «ایفی ژنی» دختر باکره ی پادشاه را در راه «الهه ی شکار» قربانی کنند تا باد موافق برخیزد اما آرتمیس به این قربانی رضا نداد و مرالی را بجای ایفی ژنی قربانی کردند و «آرتمیس» دختر را با خود به «تورید Tauride» برد و سرپرستی مراسم و سنّت های مخصوص به خود را به او واگذار نمود. (ایفی ژنی در تورید یکی از شاهکارهای اری پید است).
شهر «افز Ephese» در کرانه های آسیای صغیر که بمناسبت زیبائی طبیعی مشهور دوران خود بوده مرکز اجرای سنّت های مخصوص «آرتمیس» بشمار می رود و معبد او با مجسمه ی جالبی از «الهه ی شکار» که علامت باروری را به همراه نیز دارد مزیّن گردیده است.
در این شهر، آرتمیس، جانشین یکی از الهه های قدیمی خاصّ حاصلخیزی شده است.
در سنّت های بسیار قدیم یونان «آرتمیس» تجسّم ماه و «آپولون» تجسّم خورشید بشمار می رفتند. (4) «آرتمیس» مجسمه ئی داشت که «ارست Oreste» و «ایفی ژنی» از شهر «تورید Tauride» آن را خارج کرده بودند و بعداً مفقود شد ولی دو برادر به نام «آستراباکوس Astrabacos» و «آلوپکوس Alopecos» آن مجسمه را که «آرتمیس اورتیا Artemis Orthia» نامیده می شد پیدا کردند و چون به آن نگاه نمودند هر دو دیوانه شدند و بلادرنگ هاتف معبد «لاسدمون» دستور داد تا مجسمه را به جای اول ببرند تا برادران از مجازات خدایان نجات یابند.
«آرتمیس» همه جا «مجرّد» خوانده می شود و این صفت در حقیقت یک جنبه ی روانشناسی از منش و سجیّه او است که «کالیماک» (5) بطور مؤثری تجزیه و تحلیل نموده است.
«آرتمیس» الهه ی جنگلها و شکارگاهها و کوهستانها بود و به ندرت به شهرها می رفت (تنها به یاری زنان باردار می شتافت و در این زمینه با «ایلیتی» دختر زئوس- هرا همکاری می نمود).
امروزه اکثر آن جنگلهای دوران کهن وجود ندارند و رودخانه های عهد اساطیری به کلی خشک شده و یا حتی روی نقشه جغرافیا نیز دیده نمی شوند ولی در دورانی که «آرتمیس» الهه ی شکار بود سراسر یونان را کوههای سرسبز و رودخانه های پر آب فرا گرفته بود، وحوش (شیر- گرگ- گراز) احشام را تهدید می نمودند و مردم یونان برای مبارزه با این حیوانات وحشی به آستان خدایان خود قربانی اهدا می نمودند تا از گزندن درندگان در امان باشند.
شهرها را طبیعت وحشی و اسرار آمیز محصور نموده بود و تنها «آرتمیس» حمایت خود را از حیوانات و انسانها دریغ نمی داشت. (6)
«آرتمیس» از همه ی الهگان المپ حسودتر، درنده خوتر و بی رحم تر بود ولی شاعران کهن او را زیر نام «الهه ی باکره ی شکار» ستایش کرده و از او سیمائی جالب ترسیم نموده اند بدانسان که «دیونیزوس» را خدای صهبا و مستی شناخته و تراژدیها و غزلیّات خود را بر سنّت های او بنا نهاده اند.
«آرتمیسن هرگز مادر نشد و اعمال و رفتارش مردانه بود.
«کالیماک» (7) می نویسد که «آرتمیس» از پدرش (زئوس) خواسته بود که همه ی دختران 9 ساله را جزو همراهان او بنماید و در این سن بود که دخترها بخدمت «آرتمیس» گمارده می شدند.
در دورانهای بعدی نیز اغلب خانواده ها دختران 9 ساله ی خود را به خدمت در معابد خاص آرتمیس می گماردند و آنان تا سنین ازدواج (یا زمانی که باکره بودند) در خدمت «الهه شکار و جنگل» می ماندند.
در آتن این خدمه ی جوان آرتمیس را «آرکتوا Arktoi» یعنی (خرس ها) می نامیدند.
خود «آرتمیس» زمانی به شکل خرس یا حیوانات دیگر جنگلی بخصوص شیر درآمده بود که در سنّت های یونان کهن نقوشی از این استحاله بر ظروف و دیوارهای معابد دیده شده است.
«باکره ی شکارچی» همیشه یکدسته دوشیزگان به همراه خود می برد و بی چاره آن مردی که از روی عمد یا بی احتیاطی آب تنی «الهه» یا همراهان او را می دید.
«سی پروئیتس Siproites» اهل کرت که سهواً چشمش به اندام برهنه ی «آرتمیس» به هنگام آب تنی افتاده بود بوسیله ی الهه ی شکار به زن تبدیل شد. (8)
داستان «آکتئون Acteon» (9) که پسر چوپانی به نام «آریسته Aristee» و همسرش «اتونوئه Autonoe» بود و بر اثر نصایح «سانتور کیرون Chiron» یکی از مشهورترین شکارچیان عهد خود گردید نیز جالب است ولی چون مغرور بود خود را با «آرتمیس» همسان دانست و به همین جهت بدست «الهه شکار» کشته شد.
«آکتئون Acteon» که برادر «سلمه Semele» (مادر دیونیزوس) بود به سرنوشت غم انگیزی دچار شد که به صورتهای مختلف بازگو شده است (بعضی از راویان نوشته اند آرتمیس او را به گوزن که حیوان مورد علاقه اش بود مبدّل نمود و سپس او را جلوی 50 سگ نمایان ساخت و سگ ها او را قطعه قطعه کردند و پدر آکتئون استخوانهای فرزندش را جمع آوری کرد و از غصه جان سپرد.)
روایت دیگری حاکی است که آکتئون با کمک پوست گوزنی صورت خود را مخفی کرد و به آرتمیس نزدیک شد ولی «شکارچی وحشی» این جسارت «آکتئون» را نادیده نگرفت و او را به کام سگ های شکاری خودش سپرد.
یکی دیگر از قربانیان «آرتمیس» دختر جوانی به نام «کالیسو Callisto» بود که جزو همراهان و محارم الهه ی شکار بشمار می رفت. نام او از کلمه ی «کالیسته Kalliste» یعنی (زیباترین دختران) گرفته شده و «آرتمیس» نیز خود را به همین نام می خواند!
«آپولودور» (10) نوشته است که «کالیستو» یکی از نمف Nymphe» های مورد علاقه ی «باکره ی شکارچی» بشمار می رفت که همیشه او را همراهی می نمود و او نیز شکارچی ماهری بود که حتی بشکل و شیوه ی «آرتمیس» لباس می پوشید.
«کالیستو» سوگند خورده بود که جاودانه باکره بماند.
راویان اساطیر نامهای مختلفی برای پدرش ذکر کرده اند منجمله «نیکتوس Nykteus» (مرد شب) یا «کتوس Kteus» (مرد دیو صفت) یا «لیکائون Lycaon» (باقلای مصری).
خود «کالیستو» نیز بنا بقول «هیژینی» (11) بنام «مژیستو Megisto» (بزرگترین زنان) و بروایت «استفانوس اهل بیزانس»، «تمیستو Themisto» که نامی شبیه «تمیس» الهه ی عدالت است نامیده می شد.
«زئوس» برای آنکه «کالیستو» را فریب دهد خود را به شکل «آرتمیس» درآورد و بنابر قول «اوید» (12) با او هم بستر شد و بدینصورت عهد دختر دایر به باکره بودنش بشکست.
تغییر شکل خدایان و الهگان و نمف ها بصورت حیوانات و هم بستر شدن آنان با یکدیگر نیز از مسائل جالب توجه میتولوژی یونانی است.
«اری پید» (13) معتقد است که «آرتمیس» به هنگام آب تنی حامله بودن «کالیستو» را درک کرد و از روی خشم او را به گرگ مبدل ساخت. (14) ولی در بعضی روایات دیگر نوشته اند که «آرتمیس» بلادرنگ با خدنگ او را بکشت.
افسانه های دیگری که «اوید» راوی آنها ست «آرکاس Arcas» را فرزند «زئوس- کالیستو» معرفی می کند و اضافه می نماید که خدای خدایان از ترس حسادت «هرا»، «کالیستو» را بصورت خرس درآورد و سپس او را در میان ستارگان جای داد.
«آرکاس» نیز بنیان سرزمین «آرکادی» را نهاد و نامش در یونانی «Arkas» و از ریشه ی «آرکتوس Arktos» بمعنی «خرس» است.
«اری پید» (15) معتقد است که «کالیستو» دو فرزند توأمان «آرکاس و پان Pan» را زائید که «پان» خداوند ناحیه ی آرکادی و دارای پاهای شبیه بز است. (16)
«اوید» (17) معتقد است که زئوس مادر و فرزند را بصورت «دُبّ اکبر» و «دُبّ اصغر» در آسمان جای داد.
داستان «بریتومارتیس» (باکره ی دلپذیر) را در عین حال می توان شبیه داستان «آرتمیس» بشمار آورد زیرا زیر این نام مردم «کرت»‌ «باکره ی الهی» که بی نهایت مورد محبت آرتمیس بود ستایش می کردند. در ناحیه ی دیگری از جزیره ی کرت، این الهه بنام «دیک تی نا Diktynna» خوانده می شد. (18) (الهه ی کوه دیکته Dicte).
«کالیماک» (19) و «پوزانیاس» (20) نوشته اند که «بریتو مارتیس» یکی از دختران «زئوس» بوده که در جزیره ی «کرت» زندگی می کرده و بر اثر همخوابگی با یکی از نمف های شکارچی بوجود آمده است. «مینوس» عاشق او شد و «باکره ی وحشی» را در کوهها و جنگلها و جزیره کرت تعقیب نمود او «نمف Nymphe» مزبور خود را در جنگلهای بلوط یا درّه ها مخفی کرد ولی «مینوس» به مدت 9 ماه او را تعقیب نمود و بالاخره در یکی از سراشیبی های کوه «دیکته» (21) دامان او را که به سنگی گیر افتاده بود گرفت ولی نمف خود را به دریا انداخت و در تور ماهیگیرانی افتاد که وی را نجات دادند و «آرتمیس» نیز به یاری او شتافت و او را در عداد الهگان جای داد.
«آنتونینوس لیبرالیس Antoninus Liberalis» (22) نوشته است که ساکنان جزیره ی «اژین Egine» حکایت می کرده اند که «بریتومارتیس» در حالی که سوار بر قایقی بود به سرزمین آنان روی آورد ولی یکی از افراد آن جزیره به نام «آندرومد Andromede» (23) خواست او را اذیت کند ولی الهه در کوهائی که جنگلهای انبوه آن را پوشانیده بود مخفی شد و برای همیشه ناپدید گردید.
مردم به پاس احترام او در آن محل معبدی ساختند که هنوز آثار آن پابرجاست.
در جزیره ی «اژین» او را به نام «بریتومارتیس» شناخته اند و از این جهت نام «آفائیا Aphaia» « نیز بدو داده شده است که به یکباره از نظر همه محو شد و ریشه ی این اسناد از کلمه ی یونانی «آفانس aphanes» یعنی «نامرئی» اقتباس شده است ولی بعید به نظر می رسد که چنین نامی را به او در دوران کهن داده باشند زیرا این دو نام هیچگونه رابطه ی معنوی با یکدیگر ندارند اما معبد «آفائیا» هنوز بر روی تپه ای که در جنوب جزیره ی «اژین» قرار گرفته وجود دارد و هر ساله تعداد زیادی سیّاح از آن بازدید می کنند.

پی نوشت ها :

1-در سری «میت ها و مذاهب»: خدایان یونان صفحه 52 سطر آخر و صفحه 53 و 54
2- همر: ادیسه- سرود هفتم بیت 324 و سرود یازدهم بیت 576- ویرژیل:‌فصل ششم بیت 595- اوید: متامورفوز- فصل چهارم بیت 457
3- همر: ایلیاد- سرود پنجم بیت 385- ادیسه سرود یازدهم بیت 308
4- در میتولوژی کلاسیک «هلیوس Helios» تجسم خورشید و «سلنه Selene» تجسم ماه و «ائوس Eos» تجسم سپیده دم هستند که فرزندان تیتان «هی پریون Hyperion» می باشند.
5- کالیماک: سرود برای دیان (آرتمیس) Hymnus in Dianam
6- اشیل: آگاممنن- فصل پنجم بیت 120 تا 146
7- سرود برای دیان (آرتمیس): بیت 14
8- «آنتونیوس لیبرالیس Antonius Liberalis» میتولوژی 5-17
9- کالیماک: سرود برای دیان (آرتمیس) بیت 100- اوید: متامورفوز فصل سوم بیت 143- هیژینی: آسترونومیکا بیت 180- آپولودور: فصل سوم 4-4 پوزانیاس: توصیف یونان 4-2-9
10- توصیف یونان: 2-8-3
11- هیژینی: آسترونومیکا- 1-2
12- اوید: متامورفوز فصل دوم بیت 409
13-اری پید: هکوب بیت 375
14- اراتستن: کاتاستریسموا Catasterismoi فصل اول
15- اری پید: رزوس Rhesus – بیت 36
16- در سنت های یونانی پان خداوند جنگل ها و صحاری و مزارع است. او را همه جا پسر هرمس و یکی از نمف ها شمرده اند و حمایت گله ها را به عهده او واگذار کرده اند.
(اوید: فصل یازدهم بیت 153 فصل چهاردهم بیت 515)
17- اوید: متامورفوز- فصل دوم بیت 466
18- بریتومارتیس یکی از نمف های کرت است که جزو دختران زئوس بشمار می رود. به هنگامی که «مینوس» (فرزند زئوس- اروپ) او را تعقیب می کرد بنابر بعضی از روایات او خود را به دریا انداخت و بنابر بعضی اخبار به جزیره ی «اژین Egine» رفت و در جنگلهای مقدس آرتمیس خود را پنهان نمود. گروهی او را به «آفائیا Aphaia» یا «آرتمیس» تشبیه می نمایند. «دیکتیس diktys» در لغت به معنی «تور» است و در بعضی روایات او را مخترع تور صیادی شناخته اند و بنا به برخی از افسانه ها چون به هنگام شکار در تور افتاد و آرتمیس او را نجات داد به او نام «دیک تی نا» دادند ولی در هر حال «بریتومارتیس» در سیمای اصلی خود یا زیر نام «دیک تی نا» احترامات خدائی داشته و همیشه عده ئی سگ شکارچی اطراف او را احاطه کرده و خود او نیز لباس شکار می پوشیده و در تیراندازی همگام و همسان آرتمیس بوده است.
19- کالیماک: سرود برای دیان (آرتمیس) بیت 189
20- پوزانیاس: توصیف یونان- فصل دوم بیت 30 (3-30-2)
21- سلسله جبالی است در کرت که بنا به روایتی زئوس در آن مکان یا در کوهستان ایدا Ida متولد شده است.
22- کتاب میتولوژی او صفحه 40 سطر سوم
23- این «آندرومد» را نباید با «آندرومد» دختر «سفه Cephee» پادشاه اتیوپی اشتباه نمود.

منبع: فاطمی، سعید، (1387)، مبانی فلسفی اساطیر یونان و روم، تهران، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما