بررسی واژه طیب در قرآن با توجه به مراحل معناشناسی واژه

معنا شناسی به ما ابزار مطالعه ی معنا را می دهد، تا از طریق آن بتوانیم معنای یک واژه یا گزاره را با یک شیوه ی موشکافانه و دقیق دریابیم. در رابطه با واژه ها و گزاره های قرآن استفاده از این علم می تواند برای فهم مقصود اصلی و
چهارشنبه، 13 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی واژه طیب در قرآن با توجه به مراحل معناشناسی واژه
بررسی واژه طیب در قرآن با توجه به مراحل معناشناسی واژه

 

نویسنده: مرضیه رستمیان (1)



 

چکیده

تحقیق حاضر به بررسی مراحل معناشناسی واژه در متن قرآن می پردازد که مراحل اصلی معرفی شده بعد از بررسی شامل:
1) لغت شناسی واژه
2)تجزیه و تحلیل روابط دستوری جمله ای که واژه در آن قرار دارد
3) بررسی معنای واژه با توجه به بافتی که در آن قرار دارد
و در ادامه واژه ی « طیب » در قرآن ، با توجه به مراحل پیشنهادی معنا شناسی شده است. البته با توجه به کاربردهای مختلف واژه ی طیب در آیات ، به بعد انسانی واژه پرداخته نشده است.

کلیات

ضرورت تحقیق

معنا شناسی به ما ابزار مطالعه ی معنا را می دهد، تا از طریق آن بتوانیم معنای یک واژه یا گزاره را با یک شیوه ی موشکافانه و دقیق دریابیم. در رابطه با واژه ها و گزاره های قرآن استفاده از این علم می تواند برای فهم مقصود اصلی و اولیه خداوند کمک بسیار زیادی بنماید و این امیدواری را بوجود آورد که به قصد و مراد اصلی خداوند دست یافته ایم، ولی متأسفانه استفاده از این علم، امروزه در مطالعات قرآنی بسیار کم رنگ و یا غیر علمی می باشد که با توجه به اهمیت فهم قرآن؛ استفاده از این علم برای دستیابی به معنای دقیق واژه های قرآن ضروری به نظر می رسد.
افزون بر این نگاه به واژگان قرآنی از منظر معنا شناسی، دیدی همه جانبه و کلی نسبت به یک واژه را برای پژوهشگر و خواننده به ارمغان می آورد که از رهگذر آن برداشت ما را از قرآن دگرگون می سازد.

شرح ویژگی های تحقیق

برای انجام این تحقیق، بعد از بررسی و جمع بندی مراحل علم معنا شناسی یک واژه در آیات قرآن و مطالعه ی کتاب های معنا شناسی و زبان شناسی ادبیات و زبان فارسی با توجه به مشابهت زیاد قواعد فهم معنای واژه در زبان های مختلف؛ به مطالعه آیات قرآن پرداخته شد و در نهایت واژه ی طیب، طبق مراحل بیان شده در معنا شناسی واژه های قرآن، مورد بررسی قرار گرفت.

پیشینه ی تحقیق

در رابطه با سابقه ی معنا شناسی در گذشته باید گفت: ابن عباس، از همان ابتدای نزول قرآن برای فهم دقیق واژه های قرآن، چه در قالب سوال و یا تلاش در فهم کاربردهای مختلف یک واژه اهتمام خاصی داشت. بعد او نیز افرادی چون راغب اصفهانی، برای لغت شناسی یک واژه ی قرآنی از علوم دیگر چون: صرف، نحو، حدیث، تفسیر و ... استفاده می کردند. که این توجه و استفاده به نوعی اولین گام های معنا شناسی را به همراه داشت. این مسیر تا حدود نیم قرن قبل با همین روش ادامه داشت، (البته نه بصورت کاملا مشابه) تا اینکه در عصر حاضر ایزوتسو، نظریه ی خود را در رابطه با معنا شناسی واژه های قرآن با نگاه ویژه به ارتباط آیات و فرهنگ قرآن، بصورت علمی و کاربردی ارائه داد. در ایران نیز آقای سعیدی روشن مراحلی را برای فهم گزاره های قرآن پیشنهاد داده اند ولی باید دانست که معنا شناسی واژه در جایگاه اصلی و ابتدائی قرار دارد، که باید قبل از ورود به مراحل فهم متن، این مرحله مورد توجه قرار گیرد.

روش تحقیق

جمع آوری اطلاعات در این تحقیق بصورت کتابخانه ای می باشد. که در نهایت با بررسی داده ها از طریق تجزیه و تحلیل کیفی، نتیجه گیری خواهد شد. و با توجه به موضوع تحقیق، قرآن به عنوان منبع اصلی و پایه بررسی می شود.
افزون بر این از تفاسیر و کتب لغت و... برای جهت دهی ذهن و بررسی همه جانبه موضوع، کمک گرفته شده است. همچنین در رابطه با معنا شناسی طیب (در بعد غیر انسانی آن) تا آنجا که امکان داشته از مسیر ارائه گشته، تبعیت شده است. مگر آنجا که آیه در یک مرحله، مطلب و یا اشاره ی خاصی نداشته باشد: به عنوان مثال شأن نزول خاصی وجود نداشته و یا اینکه به نکته ی صرف و نحوی خاصی اشاره نشده باشد، مضاف بر این، مترادفات طیب نیز در ذیل آیات، بر حسب اشاره ی خود آیه مورد بررسی قرار گرفته است.
تعریف: در تعریف معنا شناسی می توان گفت: «مطالعه ی علمی معنا، البته مطالعه علمی در این دانش، توصیف پدیده های زبانی در چهار چوب یک نظام، بدون هیچ پیش انگاری است و این توصیف باید از چنان صراحتی برخوردار باشد که بتوان صحت و سقم آن را محک زد.» (2)
ایزوتسو در کتاب «خدا و انسان در قرآن» در تعریف معنا شناسی می نویسد: «تحقیق و مطالعه ی تحلیلی درباره ی کلمات کلیدی زبان.» (3) که البته در رابطه با واژگان قرآن نیز معنی شناسی، مطالعه ی توصیفی واژه در حوزه ی معناست، با این موضوع که با ترکیب چه عوامل و عناصری این معنا به وجود آمده است.(4)
اهداف: در این قسمت هدف از معنا شناسی واژگان قرآن بیان می شود.
1- معنی شناسی به ما ابزار مطالعه ی معنا را می دهد که از طریق آن می توانیم با یک نوع نقد البته نقد، نه به معنای نقد ادبی بلکه با یک شیوه ی موشکافانه و دقیق، واژگان قرآن را بررسی کنیم.(5)
2- از طریق معنا شناسی می توان بیشتر امیدوار بود که به مقصد، نیت و مراد اصلی خداوند دسته یافته ایم. (6)
3- در معنا شناسی سعی می کنیم معنا را از حالت واژه ای، محدود، منقطع و بریده خارج کنیم.(7) یعنی واژه را در مجموع گسترده معنایی که به آن گفتمان (سیاق) (8) می گوییم بررسی کنیم. این روش به ما کمک می کند که در بررسی واژه در سیاق قرآن، بصورت عملی و مطمئن عمل کنیم.

تاریخچه:

معنا شناسی و چگونگی تفسیر قرآن کریم از دغدغه های دیرین قرآن باوران راستین بوده است. در این راستا تعمق اندیشمندان مسلمان در قلمروها و حوزه های ادبی همچون: لغت، صرف، نحو، معانی، بیان و فراگیری علوم مقدماتی تفسیر، اصول فقه، کلام، علوم قرآنی و... برای پالایش روش های صحیح معرفت دینی و باز شناخت این کتاب آسمانی بوده است.
دستاوردهای این تلاش های موفق و میراث علمی ارزشمند در حوزه های علمی یاد شده، آئین علمی معنا شناسی متون دینی و اصول و راهکارهای آن است. اما روشن است که گذشت زمان و تحولات فرهنگی، اجتماعی گسترده و رشد علوم مختلف، پرسش های جدیدی را در افکنده که نمی توان آنها را بر اساس میراث علمی کهن، پاسخ گفت. (9)
از این رو اسلوب معنا شناسی جدید و ورود اندیشه ی معنا شناسی به حوزه ی مطالعات قرآنی، اگر اشکال سنتی و کلاسیک آن را در قرون گذشته نادیده بگیریم و منظورمان دیدگاه های معنا شناسی به معنای علم نوین معنا شناسی باشد. حداقل چیزی حدود نیم قرن در کشور ما سابقه دارد. (10)

معنا شناسی و هرمونتیک:

برای توضیح ارتباط میان معنا شناسی و هرمنوتیک بهتر است به این سؤال پاسخ گفت: معنا شناسی از هرمنوتیک تا چه اندازه استفاده می کند؟ در جواب باید گفت: آنجا که معنا شناسی تمام می شود، هرمنوتیک شروع می گردد. در اصل، هرمنوتیک به دنبال شرایط و ارائه فهم است، ولی معنا شناسی به دنبال استخراج شرایط تولید است. معنا شناسی به دنبال مطالعه ی آن چیزی است که درون متن فرایندی را رقم زده است. در حقیقت وقتی معنا شناسی کارش تمام شده، می تواند داده هایش را به هرمنوتیک بدهد و تأویل گر بر اساس این داده ها می تواند تأویل خودش را ارائه دهد.
معنا شناسی ابزاری است در دست هرمنوتیک، هرمنوتیک آنجایی که تأویل خودش را ارائه می دهد. متن را می بندد اما معنی شناسی هیچ وقت حق ندارد، متن را بندد. و نمی تواند نظریه ویژه ای را درباره ی متن بدهد. بلکه فقط عناصر را می شناسد. (11)

مراحل معنا شناسی واژه متن قرآن

1- لغت شناسی واژه:

نخستین گام برای معنا شناسی یک واژه، شناخت معنای مفردات آن است. در این مرحله معنا شناسی باید موارد زیر را حتماً رعایت کند:
الف: شناخت دقیق معنای واژه با استفاده از کتاب های لغت زبان عربی
ب: با توجه به تحولاتی که ممکن است با گذشت زمان در معنا و دلالت واژه رخ داده باشد، معنا شناس ناگزیر است با تفحص در منابع فرهنگی، لغوی و نظم و نثر عرب عصر نزول و شناخت فرهنگ رایج زبان مردم جاهلیت، معنای واژه را در عصر نزول قرآن شناسایی کند.
تا معنایی که در جریان تحولات فرهنگی و اجتماعی برای واژه پدید آمده، موجب گمراهی انسان نگردد.
ج: صرف شناسی و علم اشتقاق و آگاهی از ریشه ی اصلی واژه ها به منظور باز شناسی معنای اصلی و تبعی و تفاوت های معنایی که اشتقاقات گوناگون پدید می آورد.
د: تشخیص مشترک معنوی، مشترک لفظی و اصطلاحات خاص قرآنی که در اثر استعمال در فرهنگ قرآنی وضعیت مشخصی پیدا کرده اند. برای تشخیص این امر باید به نوع کاربرد واژه در بافت قرآنی توجه شود. (12)
البته باید توجه داشت که در معنی شناسی یک واژه و اصطلاح، گاهی متضاد آن واژه کمک زیادی می کند، که در رابطه با واژه های قرآنی می توان به کتاب های «الأضداد» مراجعه نمود. همچنین توجه به صورت منفی واژه نیز می تواند کمک موثری در رسیدن به معنی درست واژه باشد. (13)

2- تجزیه و تحلیل روابط دستوری جمله ای که واژه در آن قرار دارد.

یک واژه در ترکیب بهنجار خود، جمله را پدید می آورد؛ چامسکی، زبان شناس معروف، در رابطه با نقش اساسی روابط دستوری در زبان می گوید: تعداد لغات و روابط دستوری هر فرد یاد می گیرد تا بتواند زبانی را در حد قابل قبول صحبت کند. محدود است اما او با همین محدودها می تواند بی نهایت جمله بسازد. او علت این معجزه را ناشی از گرامر زایشی می داند نه عناصر واژگانی، چون افراد می توانند عناصر واژگانی را به کار گیرند و در بافت های مختلف، گزینش هایی که در آن صورت دهند، ولی به راحتی نمی توانند، عناصر واژگانی را دستخوش تغییر نمایند. که این موضوع اهمیت روابط دستوری را در حوزه ی معنا شناسی بطور جدی بیان می کند. (14)
خداوند متعال در قرآن کریم از ابزار گفتگو و کلام برای هدایت انسان ها استفاده کرده است؛ و باید دانست که گفتمان عرف بشری دارای یک سری قواعد عقلانی است که سرپیچی از آن قواعد در عرف، عقلاً پذیرفتنی نیست، از این رو خداوند متعال نیز در بیان کلام خویش به انسان، آن قواعد را مراعات فرموده است و از آنجا که پایین ترین سطح از قوانین زبانی محاوره، نحو شناسی جمله های قرآن است و تفاوت حرکت ها و اعراب کلمه ها نشان تفاوت و تغییر معنای جمله ها می شود. از این رو شناخت مبتدا، خبر، فاعل، مفعول، صفت، ظرف و حال و... در معنا شناسی واژه ای که در جمله قرار می گیرد، مؤثر است.(15)

3- بررسی معنای واژه با توجه به بافتی که در آن قرار دارد.

باید دانست که واژه در لغت شناسی دارای یک معنای وضعی است، اما همان واژه وقتی در جمله ی خاص و درون یک متن (بافت) قرار می گیرد، آن متن (بافت) پوششی بر آن معنای وضعی می گذارد، و از طریق معنای اضافی که از طریق قرائن معلوم می شود، معنای غایی مطلق و مفهوم آن واژه بدست می آید. (16)
در معنا شناسی، بافت فضایی است که جمله های زبان در آن تولید می شود، این فضا می تواند محیط بیرون از زبان باشد، (بافت برون زبانی)، یا متنی باشد که به صورت مجموعه ای از جمله های زبان، پیش و پس از هر جمله آمده است (بافت درون زبانی)(17)، پس بافت می تواند درون زبانی (مقالیه) و برون زبانی (حالیه) باشد. (18)

3-1: بافت درون زبانی (مقالیه)

در معنا شناسی، بافت درون زبانی، فضایی است که از طریق جمله های زبان ساخته می شود و اطلاعاتی را در اختیار طرفین گفتگو قرار می دهد که در ادامه ی ایجاد ارتباط مؤثرند. (19)
در معنا شناسی واژگان قرآن، باید به موارد ذیل برای بررسی بافت درون زبانی توجه شود:

الف: آگاهی از ویژگی های ادبی جمله ها

همانطور که می دانیم بکار بردن آرایه های ادبی مثل مجاز، کنایه، استعاره، ایجاز و اطناب و ... در محاورات کلامی، امری متداول است. قرآن کریم نیز به دلیل وسعت قلمرو معنایی و محدودیت متن، از این نظر سرشار از فنون ادبی و آرایه های کلامی است، که برای فهم عمیق یک لفظ باید معنا شناس از دانش معانی بیان و زیبا شناسی ادبی برخوردار باشد. (20)

ب: شناخت انواع و حدود دلالت های کلام

متکلم که در متن قرآنی، خداوند متعال می باشد برای اینکه مفهوم مطلوب را به مخاطب القا کند، از نشانه های آوایی واژگان در قالب جمله استفاده می کند. حال برای اینکه بدانیم سخن گفته شده، دال بر چه معنایی است باید با انواع دلالت های کلام آشنا باشیم.
منطق دانان دلالت را بر سه نوع تقسیم کرده اند:
1- دلالت عقلی؛ مانند دلالت هر معلولی به علت خود، نظیر دلالت دود بر آتش
2- دلالت طبعی؛ مانند دلالت اثر طبیعی یک پدیده بر آن پدیده؛ نظیر دلالت سرفه بر سرماخوردگی که به تجربه ثابت شده سرفه از آثار سرماخوردگی است.
3- دلالت وضعی؛ مانند دلالت الفاظ بر معانی؛ که منشأ آن وضع و علامت قرار دادن یک علامت برای شیء دیگر است.
همچنین دلالت الفاظ را نیز می توان به سه قسم تقسیم نمود:
1- دلالت مطابقی؛ دلالت لفظ بر تمام معنایی که برای آن وضع شده است. مانند : دلالت واژه «خانه» بر خانه
2- دلالت تضمینی؛ دلالت لفظ بر جزء معنایی که برای آن وضع شده است. مانند دلالت لفظ «خانه» بر سقف
3- دلالت التزامی؛ دلالت لفظ بر چیزی که خارج از معنای موضوع له آن است مانند دلالت لفظ «سقف» بر دیوار.
جمعی از دانشمندان اصول، دلالت های دیگری برای کلام ذکر کرده اند مثل:
1- دلالت اقتضا 2- دلالت تنبیه و ایما 3- دلالت اشاره 4- دلالت مفهومی کلام. (21)
با نگاهی دیگر دلالت کلام گاه منطوقی است؛ (معنایی که اصالتاً یا تبعاً لفظ بر آن دلالت دارد) و گاه مفهومی.
جز اقسام نامبرده، در کتاب های اصول عامه و شیعه اقسام دیگری از دلالت ها وجود دارد که از بیان همه ی آنها خودداری می کنیم، ولی باید دانست که سخن یک ظهور تصوری و دلالت استعمالی دارد و یک ظهور تصدیقی و دلالت جدی که همان مراد واقعی گوینده ست. (22)

ج: آهنگ و سیاق سخن (گفتمان) (23)

یک معنا شناس برای پرداختن به معنا، باید از کلمه، واژه و روابط واژه ای گذشته و به فراتر از آن حرکت کند، او باید معنا را در مجموعه ی گسترده تری که به آن گفتمان گفته می شود، دنبال کند و اصولاً معنا شناس در جایی به دنبال مطالعات معنایی می رود که گفتمان شکل گرفته باشد. (24)
گفتمان یا همان سیاق کلمه ها، شکل های گوناگونی دارد؛ مانند مبتدا و خبر، فعل و فاعل، فعل و نائب فاعل، فعل و مفعول و معطوف و معطوف علیه قرینه بودن این نوع سیاق و تأثیر آن در تعیین و تحدید معنای واژه ها، از قوی ترین قرائن سیاق است؛ زیرا قطعی است که یک گوینده دانا در هیچ شرایطی از کلمه هایی که با آنها جمله ای می سازد، معنای نامتناسب را اراده نمی کند و از هر کلمه، معنایی را مدنظر دارد که با معنای کلمه های دیگر سازگار است، به گونه ای که از مجموع آنها کلامی که گویای معنای تام و کاملی باشد و در نزد اهل آن زبان بر آن معنا دلالت کند، تشکیل شود. در قرآن کریم در موارد بسیاری، این نوع سیاق وجود دارد و به کلمه ها ظهور خاصی بخشیده و در نتیجه، معنای آنها را تعیین و تحدید نموده است؛ موارد ذیل نمونه هایی از سیاق کلمات در قرآن مجید است:
در آیه کریمه «مالک یوم الدین»(25)؛ کلمه «دین» در اثر سیاقی که برای این کلمه از اضافه شدن «مالک» به «یوم» و یوم به «دین» بوجود آمده، در معنای «جزا» ظهور پیدا کرده است و حال آنکه اگر به تنهایی یا در ترکیبی دیگر از کلمه های دیگری ذکر می شد،ظهوری در این معنا نداشت؛ در آیه « هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»(26) و آیه ی « َذَلِکَ کِدْنَا لِیوسُفَ مَا کَانَ لِیأْخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ إِلَّا أَنْ یشَاءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ وَفَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ»(27)، کلمه ی «دین» در اثر سیاق کلمه ها، در معنای «آیین» ظهور دارد و در آیه ی « وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ»(28) با توجه به سیاق کلمات، در معنای عبادت و اطاعت ظهور دارد. (29)
د: مقایسه کاربردهای مختلف واژه در آیات قرآن
قرآن یک متن منسجم است که تمامی اجزای آن نسبت به یکدیگر همگرایی و ارتباط معنایی دارند، از این رو و به دلیل عدم امکان غفلت و فراموشی در گوینده قرآن، این اصل عقلایی در مورد قرآن قابل بازیابی است که صرف نظر از فرآیند پیش گفته، معنا شناسی متناظر و کشف دیدگاه وحیانی در مفهومی از مفاهیم قرآنی، بدون لحاظ دیگر بخش های مفسر، تلاشی ناکام است. (30)
یعنی با جمع آوری تمام آیاتی که واژه ی مورد نظر و مشتقاتش در آنها بکار رفته و مقایسه و بررسی آنها یک به یک و در مقابل یکدیگر، می توانیم امیدوار باشیم که به تعریف اصلی واژه در فرهنگ قرآنی دست یافته ایم. (31)

هـ : استفاده از واژه های مترادف

به ارزش واژه های مترادف در تجزیه و تحلیل معنایی باید کاملاً واقف بود، باید به این نکته توجه کنیم هنگامی که واژه ی «الف» که مترادف واژه «ب» می باشد، در بافتی یکسان و یا بافتی که از لحاظ ساختمان صوری مشابه است جایگزین واژه ی «ب» می شود، خواه برد استعمال آن بیشتر یا کمتر از واژه ی ب باشد، این جانشینی برای ما در بررسی مقوله ی معنایی هر دو واژه کمک بزرگی است. (32)

3-2: بافت برون زبانی (حالیه)

در معنا شناسی یکی از دو گونه ی بافت را بافت برون زبانی (حالیه) تشکیل می دهد، که جمله های زبان در آن کاربرد می یابند و در تعبیر معنی دخیل است. این محیط، که بافت موقعیتی نیز نامیده می شود، فضایی به حساب می آید که زبان در آن جریان دارد. هایمز (Hymes) معتقد است، بافت برون زبانی هم امکانات متعدد تعبیر کلام را محدود و هم عاملی برای تأیید تعبیری به حساب می آید که مخاطب بر می گزیند. (33)
در رابطه با واژه ها در آیات قرآن، بافت برون زبانی ممکن است در دو حالت موثر باشد:

الف- زمینه ها و فضای نزول

ب- روایات

اما باید به این نکته توجه تام داشت که این عناصر (روایات و فضای نزول) در صورتی می توانند به منزله ی قرائن روشنگر و تعیین کننده بشمار آیند که از طریق اسناد معتبر و قابل اعتنا در کتب معتبر نقل شده باشند.

الف- زمینه ها و فضای نزول

مقصود از فضای نزول اموری مانند سبب نزول، شأن نزول، فرهنگ زمان نزول و مکان نزول است. امور یاد شده به دلیل آنکه آیات در آن اوضاع و احوال و در فضای آنها نازل شده، در دلالت آیات مؤثرند. (34) البته باید دانست که فضای نزول و موارد مختلف آن، مخصص عموم و مقید اطلاق آیات نیست، زیرا خاص بودن واقعه ای که سبب نزول آیات گردیده و یا شأن نزول آیات است، با عمومیت و همگانی بودن مفاد عبارات و الفاظ بکار رفته در آیات منافات ندارد. (35)

ب- روایات

یکی از مواردی که در بافت برون زبانی موثر است؛ روایت معتبری است که در توضیح و تبین آیات از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) رسیده است. این روایات، آنجا که به تبیین واژه ای در آیه ی قرآن و یا بیان مفهوم آیه می پردازد، می تواند در راه رسیدن به معنای واقعی واژه مورد نظر کمک زیادی بنماید.
به عنوان نمونه در آیه ی شریفه « فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ»(36)، برای بدست یافتن به مقصود از «کلمات» باید از روایات بهره گرفت.

لغت شناسی طیب

طیب، ضد خبیث است و به معنای زیر بکار رفته است.
1: صاحب پاکی، و به انسان طیب گفته شده از آن جهت که از رذائل اخلاقی و اعمال زشت منزه شده است و خود را به اخلاق پسندیده و اعمال نیک آراسته است. (37)
2: طیب وقتی صفت طعام قرار گیرد دارای معانی زیر است:
الف: لذیذ
ب: آنچه شارع حلال کرده است
ج: پاکیزه
د: آنچه برای بدن ضرر نداشته باشد. (38)
3: طاهر و پاک، در بسیاری از موارد در این معنا استعمال شده است. (39)
4: طیب وقتی صفت مال قرار می گیرد به معنای مالی است که از هر نقص، عیب و آفات پاک است. و باید توجه داشت که معنای اولیه و اصلی طیب نیز به همین معناست که بعداً خداوند در قرآن از آن به عنوان صفت مالی که حلال است یاد کرده. (40)
5: پاک شده از شرک، و از همین جهت صفت شهر مدینه قرار گرفته است. (41)
6: کسی که فریب نمی دهد و عهد و پیمانش را نمی شکند، زمانیکه صفت سبی (بنده) قرار می گیرد. (42)

بررسی «طیب» در آیات قرآن

بقره- 267

« یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَلَا تَیمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَلَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلَّا أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِی حَمِیدٌ»
ای کسانی که ایمان آورده اید از چیزهای پاکیزه ای که به دست آورده اید، و از آنچه برای شما از زمین برآورده ایم، انفاق کنید، و در پی ناپاک آن نروید که [از آن] انفاق نمایید، در حالی که آن را [اگر به خودتان می دادند] جز با چشم پوشی [و بی میلی] نسبت به آن، نمی گرفتید، و بدانید که خداوند، بی نیاز ستوده [صفات] است.»
در شأن نزول آیه گفته شده: آیه در رابطه با کسانی نازل گشته که از اموالی که حاصل ربا در دوران جاهلیت بود، انفاق می کردند و همچنین در تفاسیر آمده که ممکن است در رابطه با کسانی باشد که از خرمای نامرغوب خود برای انفاق استفاده می کردند. (43)
باید توجه نموده که در آیات قبل خداوند متعال، مؤمنان را به دادن صدقه تشویق و مقرر فرمود که شایسته است آنچه صدقه داده می شود از روی اخلاص و برای رضای خدا باشد نه از روی ریا « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى»(44)؛ در ادامه در آیه ی 267 بقره، اشاره به صفت صدقه می کند که شایسته است از بهترین مال باشد. (45) و البته مرید مطلب این سخن خداوند متعال نیز می باشد که فرموده: « لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»(46).
در تفسیر المیزان در رابطه با کیفیت مالی که انفاق می شود آمده، شایسته است مالی مورد انفاق قرار گیرد که «طیب» باشد، نه «خبیث» از آن جهت که اگر به خود انفاق کننده داده شود از روی اکراه آن را قبول می کند؛ که در این صورت چون این انفاق از روی صفت جود و سخاء نبوده برای نفس، کمالی به بار نمی آورد. و در ادامه آیه نیز ذکر گشته که خدا «غنی حمید» است، یعنی خداوند در عین اینکه از انفاق شما بی نیاز است، شما را بخاطر انفاقتان حمد می کند. (47)
از بررسی آیه و نکاتی که مفسران به آن توجه داشته اند می توان نتیجه گرفت که:
1: مالی که مورد انفاق قرار می گیرد، باید «طیب» باشد، و با توجه به آیه « لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» یکی از ویژگی های مال طیب این است که مورد علاقه و دلپسند است و دوم آنکه مال طیب مورد پذیرش است و کسی از روی اجبار و اغماض آن را قبول نمی کند.

نساء -2

« وَآتُوا الْیتَامَى أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیبِ وَلَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَى أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوبًا کَبِیرًا؛ و اموال یتیمان را به آنان [باز] دهید، و [مال] پاک و [مرغوب آنان] را با [مال] ناپاک [خود] عوض نکنید و اموال آنان را همراه با اموال خود مخورید که این گناهی بزرگ است.»
اکثر مفسرین گفته اند که این آیه در رابطه با کسانی است که مال خوب یتیم را گرفته و مالی غیر از آن را به جای آن قرار می دهند. (48)
همچنین از این آیه استنباط می شود که فرق خبیث و طیب به اندازه ای زیاد است، که در بیان عذاب جایگزین کردن آن دو با هم گفته شده «حوبا کبیرا»؛ گناهی بزرگ. که نشان دهنده آن است که وجه تشابه ی میان خبیث و طیب وجود ندارد . در کتاب العین ذیل کلمه «حوب» آمده: الاثم الکبیر یعنی گناه بزرگ. (49)

نساء -43

« یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا وَإِنْ کُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیمَّمُوا صَعِیدًا طَیبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَأَیدِیکُمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَفُوًّا غَفُورًا؛
ای کسانی که ایمان آورده اید، در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا زمانی که بدانید چه می گویید و [نیز] در حال جنابت [وارد نماز نشوید]- مگر اینکه راهگذر باشید- تا غسل کنید و اگر بیمارید یا در سفرید یا یکی از شما از قضای حاجت آمد یا با زنان آمیزش کرده اید و آب نیافته اید، پس بر خاکی پاک تیمم کنید، و صورت و دستهایتان را مسح نمایید، که خدا بخشنده و آمرزنده است.»
در رابطه با عبارت «صعیدا طیبا» باید گفت که در معنای «صعید» از آن رو که منظورش سطح زمین است یا نه اختلاف وجود دارد ولی بر اساس آنچه که مورد توافق مذهب ماست تیمم بر سنگ جایز است و طیب به معنای پاک و حلال است؛ (50) زجاج در معنای صعید گفته: سطح زمین است چه خاک باشد یا غیر آن. واحدی منظور از «صعیداً طیباً» و «أرض طیبه» را سرزمینی گرفته که حاصلخیز است به جهت استناد به این آیه « وَالْبَلَدُ الطَّیبُ یخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ»(51). (52)
با توجه به آیه، تیمم در حالتی واجب است که آب یافت نگردد و در حقیقت خاک جایگزین آب پاکی است که برای وضو استفاده می شود. پس در نتیجه خاک نیز باید حتما صفت پاک بودن را دارا باشد. همچنین چون این خاک بر روی صورت و دست ها کشیده می شود، حتی برای حفظ بهداشت نیز باید به پاکیزه و طیب بودن خاک توجه داشت.

نساء -160

وبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَیهِمْ طَیبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ کَثِیرًا؛
پس بسزای ستمی که از یهودیان سر زد و به سبب آنکه [مردم را] بسیار از راه خدا باز داشتند، چیزهای پاکیزه ای را که بر آنان حلال شده بود، حرام گردانیدیم.»
در این آیه خداوند متعال به دلیل اعمال زشت یهودیان و رفتارهایی که در سوره ی انعام شرح آن آمده است در دنیا بر آنها سخت گرفت و طیباتی را که قبلا برای آنها حلال شده بود، حرام گردانید. که در آیات دیگر شرح آن محرمات این گونه آمده است: (53) « وَعَلَى الَّذِینَ هَادُوا حَرَّمْنَا کُلَّ ذِی ظُفُرٍ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَیهِمْ شُحُومَهُمَا إِلَّا مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا أَوِ الْحَوَایا أَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذَلِکَ جَزَینَاهُمْ بِبَغْیهِمْ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ» (54)
در آیه ی 160 نساء آمده «طیب احلت لهم» یعنی طیباتی که حلال شده بر آنها. و در حقیقت طیباتی که دارای صفت حلال بودند، بر آنها حرام شدند. و ممکن است طیباتی برای آنها وجود داشته که از اول، برایشان حلال به شمار نمی آمده است.

مائده -4

« یسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَیکُمْ وَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ؛
از تو می پرسند: چه چیزی برای آنها حلال شده است؟ بگو: «چیزهای پاکیزه برای شما حلال گردیده و [نیز صید] حیوانات شکارگر که شما بعنوان مربیان سگهای شکاری، از آنچه خدایتان آموخته، به آنها تعلیم داده اید [برای شما حلال شده است]. پس از آنچه آنها برای شما گرفته و نگاه داشتند بخورید، و نام خدا را بر آن ببرید، و پروای خدا بدارید که خدا زود شمار است.»
در این آیه، قوانین کلی برای تشخیص حلال از حرام آورده شده است که، 1: طیب باشد؛ (البته برای شناخت طیب از خبیث فهم معارف عموم مردم ملاک است نه افراد خاص).
2: نیم خورده ی سگ شکاری: « مَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ» و باید توجه شود که سایر درندگان شامل این حکم نمی شوند. البته قید دیگری برای حلال بودن نیم خورده سگ شکاری وجود دارد و اینکه « مما أمسکن علیکم» به این معنا که سگ حتما باید شکار را برای صاحبش گرفته باشد، نه برای خودش. و شرط آخر برای حلال بودن شکار سگ، این است که در هنگام روانه کردن سگ، حتما نام خدا برده شود؛ « اذکروا اللّه علیه».(55)
نقش کلمه (ما) در عبارت « مَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ» معطوف بر طیبات است. (56)
و از این رو بصورت جدا ذکر گردیده چون استنثایی را در استعمال شکار حیوانات بیان کرده است.
در شأن نزول آیه آمده است که در زمان جاهلیت عرب ها بعضی از چیزهای طیب و لذیذ مثل گوشت ماده شتر را بخاطر شبهه های ضعیفی حرام کرده و استفاده نمی نمودند، لذا این آیه نازل شد، که هر چه را پاک و نیکو یافتند آن حلال است و در آیه ی بعد نیز بر این موضوع تأکید شده است: « قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ» (57)
و در این آیه نیز آمده: « حِلُّ لَهُمُ الطَّیبَاتِ وَیحَرِّمُ عَلَیهِمُ الْخَبَائِثَ» (58)
فخر رازی در ذیل این آیه در تفسیر خود گفته: در لغت «طیب» عبارتست از هر چه که لذیذ است و حلال از این رو که در نظر عرف افراد جامعه لذیذ است، طیب نام گرفته است و ممکن نیست منظور از طیبات در آیه چهارم مائده، چیزهای حلال باشد زیرا در اینصورت مفهوم آیه این گونه می شد: « قل احل لکم المحللات» و این جمله از نظر عرب رکیک و دارای تکرار است. (59)
با توجه به آیه و مطالب ذکر شده باید گفت که مواردی که از آنها با عنوان حلال یاد می شود، حتما طیب هستند ولی الزامی در عکس این مطلب وجود ندارد. زیرا آیه بدین صورت آمده «احل لکم الطیب». پس منظور از طیبات چیزهای لذیذ و اشتهاآور از لحاظ عرف اجتماعی بوده و حلال چون دارای این ویژگی می باشد گاهی از باب تشبیه به آن طیب نیز گفته شده است.

مائده -5

« لْیوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حِلٌّ لَکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ إِذَا آتَیتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیرَ مُسَافِحِینَ وَلَا مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ وَمَنْ یکْفُرْ بِالْإِیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ؛
امروز چیزهای پاکیزه برای شما حلال شده، و طعام کسانی که اهل کتابند برای شما حلال، و طعام شما برای آنان حلال است. و [بر شما حلال است ازدواج] زنان پاکدامن از مسلمان، و زنان پاکدامن از کسانی که پیش از شما کتاب [آسمانی] به آنان داده شده، به شرط آنکه مهرهایشان را به ایشان بدهید، در حالی که خود پاکدامن باشید نه زناکار و نه آنکه زنان را در پنهانی دوست خود بگیرید. و هر کس در ایمان خود شک کند، قطعاً عملش تباه شده، و در آخرت از زیانکاران است.»
در رابطه با این آیه در تفسیر کنزالعرفان اشکالی مطرح شده که خلاصه ی آن، این است:
«طیبات» مفهوم وسیعی دارد و به اصطلاح عام است اما «طعام الذین أتوا الکتاب» خاص است و معمولا ذکر خاص بعد از عام نکته ای باید داشته باشد. در پاسخ به این اشکال باید گفت: که ذکر حلیت «طیبات» در واقع مقدمه ای است برای بیان رفع محدودیت آمیزش با اهل کتاب، و در واقع آیه می گوید: هر چیز پاکیزه ای برای شما حلال شمرده شده، به همین جهت طعام اهل کتاب نیز (آنجا که پاکیزه باشد) برای شما حلال است و محدودیتهایی که سابقاً در معاشرت با آنها داشته اید در پرتو پیروزیهایی که امروز پیدا کرده اید تقلیل یافته است.(60)
در این آیه نیز مانند آیه قبل بیان شده « الیوم احل لکم الطیب» که تأکیدی بر نتیجه قبل دارد که الزاماً نمی توان هر طیبی را حلال دانست ولی الزاماً هر حلالی باید طیب باشد.

مائده – 87 و 88

« یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَیبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ وَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَیبًا وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ؛
ای کسانی که ایمان آورده اید، چیزهای پاکیزه ای را که خدا برای [استفاده] شما حلال کرده، حرام مشمارید و از حد مگذرید، که خدا از حد گذرندگان را دوست نمی دارد.
و از آنچه خداوند روزی شما گردانیده، حلال و پاکیزه را بخورید، و از آن خدایی که بدو ایمان دارید پروا دارید.
در ابتدای سوره مائده خداوند فرموده اند: « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»(61) و در آیه 87 همین سوره تأکید می کند که جایز نیست چیز حرام را حلال و همچنین حلال را حرام شمرد، در حالی که عرب این گونه بود و آنچه را که خدا مثل گوشت شتر ماده حلال کرده و طیب نیز می بود حرام می دانست و برعکس چیزهای حرام مانند میته، خون و... را حلال می دانست تا اینکه خداوند در سوره انعام فرمود: قُلْ لَا أَجِدُ فِی مَا أُوحِی إِلَی مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ یطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ یکُونَ مَیتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَیرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»(62)
نقش (ما) در عبارت « ما احل اللّه لکم» مضاف الیه است،(63) که می توان با توجه به آن نتیجه گرفت هر طیبی فی نفسه حلال نیست. و در آیه 88، «حلالا» حال است برای مفعول به محذوف با تقدیر (رزقکم ایاه الله) و (طیبا) صفت آن (64)، که شاید به این نکته توجه دارد که بعضی از حلال ها الزاما در مذاق عده ای لذیذ و دل پسند نیست ولی اگر نظر اجتماع ارزشیابی شود، یا صفت لذیذ و پاکیزه بودن شناخته می شود.
و این موضوع نیز مهم می باشد که شاید یک خوراکی از لحاظ طعم لذیذ و به عبارتی طیب باشد ولی از لحاظ ضرری که برای بدن دارد، خبیث باشد. (65) و بالعکس شاید بعضی از خوراکی ها از لحاظ طعم دلپذیر نباشند ولی از لحاظ پزشکی برای بدن مفید باشند.(66)

اعراف – 157

« الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الْأُمِّی الَّذِی یجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ یأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیحِلُّ لَهُمُ الطَّیبَاتِ وَیحَرِّمُ عَلَیهِمُ الْخَبَائِثَ وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده- که [نام] او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته می یابند- پیروی می کنند [همان پیامبری که] آنان را به کار پسندیده فرمان می دهد، و از کار ناپسند باز می دارد، و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را بر ایشان حرام می گرداند، و از [دوش] آنان قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است بر می دارد. پس کسانی که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریش کردند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کردند، آنان همان رستگارانند.»
در این آیه خداوند پنج صفت را برای پیامبر(ص) ذکر کرده، که از جمله ی آنها این است: « وَیحِلُّ لَهُمُ الطَّیبَاتِ وَیحَرِّمُ عَلَیهِمُ الْخَبَائِثَ» و با توجه به آیات دیگر از جمله آیه « قل من حرم الزینه الله التی أخرج لعباده و الطیبات من الرزق»(67) معلوم می گردد که حلال دانستن طیبات و حرام دانستن خبائث و پلیدی ها تا اندازه ای از فطریاتی است که همه ادیان الهی بر آن اتفاق داشته اند.(68)
فخر رازی در تفسیر خود به این نکته اشاره می کند که منظور از طیبات چیزهای لذیذی است که طبع آن ها را می پسندد و خوردنش باعث ایجاد لذت در انسان می گردد. و این آیه دلالت بر آن دارد که هر چه نفس آن را پاک و لذیذ می شمرد و طبع از خوردنش لذت می برد حلال است مگر دلیلی بر حرام بودن آن وجود داشته باشد. (مثلا برای بدن مضر است)
و هر آنچه طبع از آن کراهت دارد و آن را خبیث می داند و نفس از آن دوری می کند و خوردنش باعث ایجاد درد می شود، حرام است و اصل در حرام بودنش، همان مضر بودن برای بدن است، مگر استثنائاتی که به دلیلی حلال شده اند.(69) (بدین معنا که طبع از آن کراهت دارد ولی برای بدن مفید است)
البته همانطور که قبلا هم ذکر کردیم لزومی بر حلال بودن همه طیبات از این آیه فهمیده نمی شود.
و این موضوع نیز مهم می باشد که شاید یک خوراکی از لحاظ طعم لذیذ و به عبارتی طیب باشد ولی از لحاظ ضرری که برای بدن دارد، خبیث باشد. و بالعکس شاید بعضی خوراکی ها از لحاظ طعم دلپذیر نبوده و خبیث باشند (در نظر عده ای) ولی از لحاظ پزشکی برای بدن مفید بوده و به عبارتی طیب باشند.

یونس – 22

« هُوَ الَّذِی یسَیرُکُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ وَجَرَینَ بِهِمْ بِرِیحٍ طَیبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِیحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنْجَیتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ؛
او کسی است که ما را در خشکی و دریا می گرداند، تا وقتی در کشتیها باشید و آنها با بادی خوش، آنان را ببرند و ایشان بدان شاد شوند [بناگاه] باید سخت بر آنها وزد و موج از هر طرف بر ایشان تازد و یقین کنند که در محاصره افتاده اند، در آن حال خدا را پاکدلانه می خوانند که: «اگر ما را از این [ورطه] برهانی، قطعاً از سپاسگزاران خواهیم شد.»
در این آیه «طیبه» و «عاصفه» در مقابل هم قرار گرفته اند. فراء و زجاج در رابطه با معنی (عاصف) گفته اند: زمانی به باد عاصف یا عاصفه گفته می شود که به شدت بوزد، و در این حالت به (ریح عاصف)، معصف هم گفته می شود چون ذاتاً دارای شدت و سرعت است؛ زیرا اصل کلمه (عصف) از سرعت گرفته شده است. (70)
«طیبه» نیز در این آیه صفت باد (ریح) قرار گرفته است و از نشانه های آن این است که باعث شادی و سرور می گردد در مقابل «عاصفه» که وقتی صفت (ریح) قرار می گیرد از نشانه های آن بالا آمدن موج از هر طرفی است، بدان گونه که امیدها از نجات از بین می روند. و با این مقابله معنایی شاید به توان به این نتیجه رسید که از ویژگی های «طیبه» این است که:
1: باعث شادی و سرور می شود که گاهی شدت این شادی باعث فراموشی و ناسپاسی می گردد.
2: امید بخش است.

ابراهیم – 24 و 25

«أَلَمْ تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیبَةً کَشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ
تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَیضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَذَکَّرُونَ
آیا ندیدی خدا چگونه مثل زده: سخنی پاک که مانند درختی پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است؟«24»
میوه اش را هر دم به اذن پروردگارش می دهد. و خدا مثلها را برای مردم می زند، شاید که آنان پند گیرند.«25»
مفسران در رابطه با درختی که وجودش «طیبه» است، احتمالاتی را بیان کرده اند، مثل منظره و صورت زیبا، بوی دلپسند، دارای میوه پرفایده و لذیذ، دارای منافع زیاد و... (71)
در این آیه صفت درختی که متصف به صفت «طیبه» است، این گونه بیان شده است:
1: از انقطاع و نابودی در امان است؛ «أصلها ثابت» و زمانیکه در معرض فنا و انقضا باشد، احساس شادی می کند نه خوف، زیرا می داند که زوالی ندارد.
2: شاخه هایش در آسمان است؛ «فرعها فی السماء» داشتن این صفت دلالت بر ثابت زیاد ریشه و بلندی زیاد درخت د ارد که باعث می شود از زشتی ها و پلیدی های دنیوی دور شود و میوه هایش پاک و پاکیزه بماند.
3: میوه اش هر دم به اذن پروردگار حاضر و آماده است؛ (72) « تؤتی أکلها کل حین بإذن ربها»
بعضی از آیات نیز با این آیه معنای نزدیک دارند از جمله « یثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَفِی الْآخِرَةِ وَیضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِینَ وَیفْعَلُ اللَّهُ مَا یشَاءُ».(73) که میتوان «قول» را با «کلمه» به یک معنا گرفت، زیرا از لوازم هر دو ثبات در عمل است.
البته باید توجه داشت نه هر (کلمه) ای، بلکه آن که بر پایه اعتقاد و عزم راسخ به خدا و همراه با عمل در دنیا و آخرت باشد.
و در رابطه با استقامت مؤمنان آیات دیگری نیز در قرآن ذکر شده است از جمله:
«اِِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ»(74)
« إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»(75)
با توجه به این آیات و آیات قبل می توان گفت که منظور از «قول» و «کلمه طیبه» عبارتست از آنچه که انسان ها در دنیا و آخرت به خداوند ایمان می آوردند. و با گمراهی ظالمین و مشرکان مقابله می نمایند و از این رو خداوند هم به آنها ثبات بخشیده و آنها را در دنیا و آخرت ثابت قدم نگه می دارد و باید بدانند که اگر خدا آنها را ثابت نگه ندارد ثبات به تنهایی به آنها سودی نمی رساند.
و با توجه به آیه ی « یثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَفِی الْآخِرَةِ»(76) این گونه فهمیده می شود که مراد از تمثیل «کیامه طیبه» همان کلمه توحید و شهادت لاالله الا الله است. (77)

نحل – 97

« مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً وَلَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یعْمَلُونَ؛ هر کس از مرد و زن عمل شایسته کند و مؤمن باشد او را زندگی نیکو می دهیم و پاداششان را بهتر از آنچه عمل می کرده اند می دهیم.»
این آیه «حیوه طیبه» را که یک حقیقت قرآنی است، توصیف می کند. حیاتی که هیچ پلیدی در آن نیست که باعث فساد آن گردد نه در خودش و نه در نتیجه هایش و در انتهای آیه نیز آمده است که « وَلَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یعْمَلُونَ» به این معنا که «حیوه طیبه» نتیجه ی اعمال خود افراد است، همانطور که در جای دیگر قرآن آمده: « وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ یدْخُلُونَ الْجَنَّةَ یرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیرِ حِسَابٍ»(78). (79)
و با توجه به این آیه یکی از ویژگی های «حیوه طیبه» آن است که رزق در آن بدون حساب و تحققش در بهشت است. و آیه 97 سوره ی نحل تأکیدی بر این مطلب است که در آن آمده آنچه در نزد خداست، باقی است: « مَا عِنْدَکُمْ ینْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِینَّ الَّذِینَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یعْمَلُونَ»(80)
در تفسیر فخر رازی آورده شده که با توجه به آیه ی 97 سوره ی نحل، عمل صالح زمانی مؤثر است که با ایمان همراه باشد، اما در آیات دیگر آمده، هر کس ذره ای کار خیر انجام دهد نتیجه آن را می بیند: « فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یرَهُ»(81) شرطی بر این مبنا که عمل، حتما باید با ایمان همراه باشد ذکر نشده است و این تعارض است. در جواب باید گفت: همانا عمل صالحی که «حیوه طیبه» نتیجه ی آن است باید مشروط به ایمان باشد. اما برای غیر از «حیوه طیبه» که عبارتست از تخفیف عقاب، بر ایمان توقف ندارد.(82)

سبا – 15

« لَقَدْ کَانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکَنِهِمْ آیةٌ جَنَّتَانِ عَنْ یمِینٍ وَشِمَالٍ کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَاشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ؛ برای قوم سبا در شهرشان آیتی بود، و آن دو باغستان از راست و چپ محل بود، که گفتیم رزق پروردگارتان را بخورید، و شکر بر او بگزارید شهری پاکیزه، و پروردگاری آمرزنده.»
در تفسیر المیزان آمده که منظور از «بلده طیبه» سرزمینی است پر از چیزهای خوب برای زندگی کردن، و «جنتان عن یمین و شمال کلوا من رزق ربکم» نشان دهنده ی آن است که رزق و روزی آنها از این دو باغ تامین می شد پس به شکر در مقابل آن نعمت ها مأمور شدند. (83)
و منظور از «بلده طیبه» بنابر دلالت لفظی آیه، شهری است از آیات خداوند که از طرفین (چپ و راست) در میان باغ ها قرار داشت.
همچنین باید توجه نمود که خداوند در آیه ی 15 سبا فرموده است «اشکروا له بلده طیبه و رب غفور» که با توجه به معنای ایه نتیجه می شود که برای شهری که صفت «طیبه» بر آن قرار می گیرد، شکر لازم است.
در آیه ی 172 بقره نیز امر به شکرگزاری برای رزقی که صفت «طیبه» دارد، آمده: « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَاشْکُرُوا لِلَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیاهُ تَعْبُدُونَ»(84)، نکته جالب در این آیه این است که منظور طیباتی است که به عنوان رزق از طرف خداوند مطرح شده است.
اما در آیه 114 نحل، این مفهوم به صورت کامل تر، این گونه بیان شده است: « فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلَالًا طَیبًا وَاشْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ إِیاهُ تَعْبُدُونَ» (85) در این آیه در بیان صفت رزق خداوند، گفته شده اگر حلال و طیب (از نظر عرف) باشد و بالعکس، که در این صورت شکر آن لازم است و این شکرگزاری در حقیقت لازمه ی بندگی خداوند است: « إن کنتم إیاه تعبدون».

فاطر -10

« مَنْ کَانَ یرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا إِلَیهِ یصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یرْفَعُهُ وَالَّذِینَ یمْکُرُونَ السَّیئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَکْرُ أُولَئِکَ هُوَ یبُورُ؛
هر کس سربلندی می خواهد، سربلندی یکسره از آن خداست. سخنان پاکیزه به سوی او بالا می رود، و کار شایسته به آن رفعت می بخشد. و کسانی که با حیله و مکر کارهای بد می کنند، عذابی سخت خواهند داشت، و نیرنگشان خود تباه می گردد.»
در این آیه منظور از «کلم» اسم جنس جمع است که مذکر و مؤنث آن تفاوتی ندارد. در مجمع البیان گفته شده که «کلم» جمع «کلمه» است، می گویند:
"هذا کلم" و "هذه کلم" پس در مذکر و مؤنث یکی است. (86)
به هر حال منظور از «کلم» آن سخنی است که از نظر عبارت، معنایی کامل داشته باشد و از آنجا که «طیب» صفت آن قرار گرفته، منظور سخنی است که با نفس شنونده و گوینده سازگار باشد، به طوری که با شنیدن آن لذتی در او پدیدار گردد، و این اتفاق زمانی می افتد که کلام معنای خیر و حقی را در بر داشته و متضمن سعادت و رستگاری نفس باشد.
حال با توجه به تعریفی که برای «کلم طیب» کردیم، روشن می شود که مراد از آن تنها لفظ نیست، بلکه مراد از «کلم طیب» عقاید حقی است که انسان، اعتقاد به آن را زیر بنای اعمال خود قرار می دهد، و اولین اعتقاد «کلمه توحید» است، که برگشت سایر اعتقادات حق نیز به آن است، همانطور که منظور از «کلمه طیبه» در آیه ی 24 سوره ی ابراهیم « کلمه توحید» است: « أَلَمْ تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیبَةً کَشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا»(87). و اینکه چرا مفهوم اعتقاد با لفظ «قول» و «کلمه» در آیات آمده، در جلد دوم اقرب الموارد آمده که این استعمال در عرب شایع بوده است.
و صعود کردن «کلم طیب» به سوی خدا تعالی، به معنای تقرب آن به سوی خداست و چون تقرب اعتقاد، همراه با معتقدش می باشد، پس صعود «کلم طیب» باعث تقرب معتقد آن نیز می شود.
با توجه به مطالب گفته شده ضمیر «الیه» در جمله « إلیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» به خداوند متعال بر می گردد و مراد از «کلم طیب» عقاید حق از قبیل توحید و مراد از صعود آن تقربش به خدای تعالی است، و مراد از عمل صالح هر عملی است که بر طبق عقاید حق انجام شود و با آن سازگار باشد. و فاعل در جمله «یرفعه» ضمیری است مستتر، که به عمل صالح بر می گردد، و ضمیر مفعول به «کلم طیب» بر می گردد؛(88) که موکد آن نقلی است که در احادیث آمده است « لا یقبل الله قولا بلا عمل»(89).
البته احتمال دیگری نیز در رابطه با این آیه ذکر گردیده است بر این مبنا که «کلم طیب» باعث اوج گرفتن عمل صالح و مقبولیت آن در نزد خداوند متعال می شود، از آنجا که در آیات قرآن آمده است: « مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ»(90). (91)
پس همانطور که قبلا گفتیم منظور از «کلم طیب» سخنی است که با نفس شنونده و گوینده سازگار باشد، به طوری که با شنیدن آن لذتی در او پدیدار گردد، و این اتفاق زمانی می افتد که کلام معنای خیر و حقی را در بر داشته و متضمن سعادت و رستگاری نفس و همراه با عمل صالح باشد.

نتیجه گیری

1: مال طیب مورد علاقه و محبت صاحبش است، و انفاق باید از مالی که طیب است صورت گیرد. (92)
2: شیء طیب پاک و پاکیزه است. (93)
3: هر طیبی الزاما حلال نیست.
الف: در آیه ی 160 سوره نساء آمده است: « طیبات احلت لهم» یعنی طیباتی که حلال شده بر آنها. و در حقیقت طیباتی که حلال بودند، بر آنها حرام شدند. و ممکن است طیباتی وجود داشته که برایشان حلال به شمار نمی آمده است.
از موارد فوق می توان فهمید که بنی اسرائیل غذاهایی داشتند که در عین طیب بودن، حلال نبودند. و این موضوع نیز مهم می باشد که شاید یک خوراکی از لحاظ طعم لذیذ و به عبارتی طیب باشد ولی از لحاظ ضرری که برای بدن دارد، خبیث باشد.
ب: در آیه چهارم و پنجم سوره مائده خداوند متعال فرموده است: «احل لکم الطیب» در صورتی که نفرموده است: « احل لکم المحللات» و در صورتی که منظور از جمله اول مفهوم جمله ی دوم باشد، از نظر عرب رکیک و دارای تکرار است. پس نتیجه می شود که منظور از «طیبات» نباید «محللات» باشد.
ج: در آیه ی 87 سوره ی مائده ذکر شده: « لا تحرمو طیب ما احل الله لکم» در رابطه با نقش نحوی کلمه ی «ما» آمده، مضاف الیه است؛ به این معنا که، هر طیبی را که خداوند حلال کرده، حرام نمی باشد. در این آیه توجه به قید «ما احل الله لکم» به روشنی مشخص می نماید که هر طیبی الزاما حلال نمی باشد. البته به این نکته باید توجه نمود که منظور از طیب، در حقیقت طعام های لذیذ و اشتها آور است و خوراکی های حلال چون دارای این ویژگی می باشند گاهی از باب تشبیه به آنها طیب گفته می شود.
4: هر حلالی الزاما طیب است.(94)
5: سرزمین طیب، گیاهانش به اذن پروردگار می رویند. (95)
6: باد طیب، ایجاد سرور و شادی می کند، و امید بخش است. (96)
7: طیب وقتی صفت کلمه قرار می گیرد به یک اعتقاد راسخ همچون توحید اشاره دارد. (97)
8: حیوه طیبه؛ نهایت امر کسانی است که در عین ایمان به خدا، عمل صالح نیز انجام می دهند. (98)
9: نعمت طیب؛ باید شکر گذاری شود. (99)
10: شهر طیب؛ شهری است که از چپ و راست (طرفین) در میان باغ ها قرار داشت.

پی‌نوشت‌ها:

1- دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی مشهد
2- صفوی، کوروش، درآمدی بر معنا شناسی، تهران: سوره مهر، چاپ دوم، 1383 ش، ص 27
3- ایزوتسو، توشیهیکو، خدا و انسان در قرآن، مترجم: احمد آرام، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، 1361 ش، ص 4
4- پاکتچی، احمد، نظریه معنا شناسی دستوری و زمینه کاربرد آن در مطالعات قرآنی، اردیبهشت 1382، ص 1، www.isu.ac.ir
5- شعیری، محمد رضا، گفتگو در رابطه با معنا شناسی، آبان 1383، ص 2، www. Mehrnews.ir
6- واعظی، احمد، ساحت های معنا شناسی، حوزه و دانشگاه، سال دهم، شماره 39، تابستان 1383، ص 31
7- شعیری، محمد رضا، همان، آبان 1383، ص 1
8- البته باید توجه داشت که منظور از گفتمان مسایل رایج در آن زمان نیست، بلکه منظور مجموعه ی جملات است که در ضمن آن مفهومی گفته می شود.
9- شریفی نیا، محمد حسین، معنا شناسی قرآن کریم، حوزه و دانشگاه، سال دهم، شماره 39، تابستان 1383، ص 5
10- پاکتچی، احمد، نظریه معنا شناسی دستوری و زمینه کاربرد آن در مطالعات قرآنی، همان، ص 1
11- شعیری، محمد رضا، همان، 1383 ش، ص 4
12- سعیدی روشن، محمد باقر، تحلیل زبان قرآن و روش شناسی فهم آن، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چاپ اول، 1383، ص 405
13- ایزوتسو، توشیهیکو، مفاهیم اخلاقی، دینی در قرآن، مترجم: فریدون بدره ای، بی جا، انتشارات قلم، 1360، ص 50-44
14- پاکتچی، احمد، همان، 1382، ص 2
15- سعیدی روشن، محمد باقر، از متن تا معنا، حوزه و دانشگاه، سال دهم، شماره 39، تابستان 1383، ص 10
16- سعیدی روشن، محمد باقر، همان،1383، ص 408
17- صفوی، کوروش، فرهنگ توصیفی معنا شناسی، تهران، فرهنگ معاصر، چاپ اول، 1384، ص 19
18- پاکتچی، احمد، نظریه معنا شناسی دستوری و زمینه کاربرد آن در مطالعات قرآنی، همان، ص 2
19- صفوی، کوروش، همان، 1384، ص 21
20- سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، قم: انتشارات بیدار، بی تا، ج1، نوع 77
21- رجبی، محمود، روش تفسیر قرآن، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چاپ اول، زمستان 1383، ص 191
22- سعیدی روشن، محمد باقر، همان، 1383، ص 406
23- البته باید توجه داشت که منظور از گفتمان مسایل رایج در آن زمان نیست، بلکه منظور مجموعه ی جملات است که در ضمن آن مفهومی گفته می شود.
24- شعیری، محمد رضا، همان، 1383، ص1
25- حمد/ 4: «مالک [ و پادشاه] روز جزا [است].»
26- توبه/ 33: «او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند، هر چند مشرکان خوش نداشته باشند.»
27- یوسف/ 76: « این گونه به یوسف شیوه آموختیم. [چرا که] او در آیین پادشاه نمی توانست برادرش را بازداشت کند، مگر اینکه خدا بخواهد [و چنین راهی بدو بنماید]. درجات کسانی را که بخواهیم بالا می بریم و فوق هر صاحب دانشی دانشوری است.»
28- بینه/ 5: « و فرمان نیافته بودند جز اینکه خدا را بپرستند، و در حالی که به توحید گراییده اند.»
29- رجبی، محمود، همان، 1383، ص 101
30- مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، صدرا، چاپ اول، 1370، ج 2-1، ص 21
31- ایزوتسو، توشیهیکو، همان، 1360، ص 28
32- همان
33- صفوی، کوروش، همان، 1384، ص 19
34- رجبی، محمود، همان، 1383، ص 118
35- معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، قم: چاپخانه مهر، 1309 ق، ج 1، ص 261
36- بقره/ 37: «سپس آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت نمود.»
37- الخوری الشرتونی البنانی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، ایران، طهران: دار الاسوه للطباعه و النشر، الطبعه الاولی، 1416 ق، ج3، ص 408
38- الطریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، لبنان، بیروت: دارو مکتبه الهلال، ج2، ص 111
39- ابن منظور، محمد، لسان العرب، بیروت: دار صادر، چاپ سوم، 1414 ق، ج1، ص 563
40- الخوری الشرتونی البنانی، سعید، همان، 1416 ق، ج3، ص 408
41- الطریحی، فخر الدین، همان
42- ابن منظور، محمد، همان
43- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار المعرفه، چاپ اول، 1406 ق، ج2، ص 655
44- بقره/ 264: « ای کسانی که ایمان آورده اید، صدقه های خود را با منت و آزار، باطل مکنید.»
45- زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق التنزیل، بیروت: دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407 ق، ج1، ص 418
46- آل عمران/ 92: « هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید.»
47- طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: موسسه النشر الإسلامی، 1417 ق، ج2، ص 394
48- رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420 ق، ج2، ص 484
49- الفراهیدی، ابی عبدالرحمن الخلیل بن احمد، العین، تحقیق: مهدی الفخروی، ابراهیم السامرائی، بی جا، موسسه دار الجهره، الطبعه الثانیه، 1410 ق، ج3، ص 310
50- طبرسی، فضل بن حسن، همان، 1406 ق، ج3، ص 82
51- اعراف/ 58: « و زمین پاک [و آماده]، گیاهش به اذن پروردگارش بر می آید.»
52- رازی، فخر الدین، همان، 1420 ق، ج4، ص 90
53- رازی، فخر الدین، همان، 1420 ق، ج4، ص 264
54- انعام/ 146: « و بر یهودیان، هر [حیوان] چنگال داری را حرام کردیم، و از گاو و گوسفند، پیه آن دو را بر آنان حرام کردیم، به استثنای پیه هایی که بر پشت آن دو یا بر روده هاست یا آنچه با استخوان درآمیخته است. این [تحریم] را به سزای ستم کردنشان، به آنان کیفر دادیم، و ما البته راستگوییم.»
55- طباطبایی، سید محمد حسین، همان، 1417 ق، ج5، ص 202
56- صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی إعراب القرآن، دمشق، بیروت: دار الرشید مؤسسه الإیمان، چاپ چهارم، 1418 ق، ج6، ص 279
57- اعراف/ 32: « [ای پیامبر] بگو: «زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده. و [نیز] روزیهایی پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده.»
58- اعراف/ 157: « برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را بر ایشان حرام می گرداند.»
59- رازی، فخر الدین، همان، 1420 ق، ج4، ص 290
60- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، 1374 ش، ج4، ص 280
61- مائده/ 1: «ای کسانی که ایمان آورده اید، به قراردادها [ی خود] وفا کنید.»
62- انعام/ 145 :« در آنچه به من وحی شده است، بر خورنده ای که آن را می خورد هیچ حرامی نمی یابم، مگر آنکه مردار یا خون ریخته یا گوشت خوک باشد که اینها همه پلیدند. یا [قربانی که] از روی نافرمانی، [به هنگام ذبح] نام غیر خدا بر آن برده شده باشد. پس کسی که بدون سرکشی و زیاده خواهی [به خوردن آنها] ناچار گردد، قطعاً پروردگار تو آمرزنده مهربان است.»
63- صافی، محمود بن عبد الرحیم، همان، 1418 ق، ج7، ص 10
64- همان، ص 11
65- ابن منظور، محمد، همان، 1416 ق، ج4، ص 11
66- الطریحی، فخرالدین، همان، ج2، ص 111
67- اعراف/ 32: « [ای پیامبر] بگو: « زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده. و [نیز] روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده؟»
68- طباطبایی، سید محمد حسین، همان، 1417 ق، ج8، ص 281
69- رازی، فخرالدین، همان، 1420 ق، ج5، ص 381 تا 382
70- رازی، فخر الدین، همان، 1420 ق، ج6، ص 235
71- همان، ص 89
72- رازی، فخر الدین، 1420 ق، ج7، ص 89 تا 90
73-ابراهیم/ 27: «خدا کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا و در آخرت با سخن استوار ثابت می گرداند.»
74- احقاف/ 13: « محققاً کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ایستادگی کردند، بیمی بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد.»
75- فصلت/ 30: «در حقیقت، کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنان فرود می آیند [و می گویند] «هان، بیم مدارید و غمین مباشید، و به بهشتی که وعده یافته بودید شاد باشید.»
76- ابراهیم/ 27: « خدا کسانی را که ایمان آورده اند، در زندگی دنیا و در آخرت با سخن استوار ثابت می گرداند.»
77- طباطبایی، سید محمد حسین، همان، 1417 ق، ج12، ص 51
78- غافر/ 40: « هر که کار شایسته کند- چه مرد باشد یا زن- در حالی که ایمان داشته باشد، در نتیجه آنان داخل بهشت می شوند و در آنجا بی حساب روزی می یابند.»
79- طباطبایی، سید محمد حسین، همان، 1417 ق، ج12، ص 343
80- نحل/ 96: «آنچه پیش شماست تمام می شود و آنچه پیش خداست پایدار است، و قطعاً کسانی را که شکیبایی کردند به بهتر از آنچه عمل می کردند، پاداش خواهیم داد.»
81- زلزله/ 7:« پس هر که هم وزن ذره ای نیکی کند [نتیجه] آن را خواهد دید.»
82- رازی، فخر الدین، همان، 1420 ق، ج7، ص 267
83- طباطبایی، سید محمد حسین، همان، 1417ق، ج16، ص 364
84- بقره/ 172: « ای کسانی که ایمان آورده اید، از نعمتهای پاکیزه ای که روزی شما کرده ایم، بخورید و خدا را شکر کنید اگر تنها او را می پرستید.»
85- نحل/ 114: « پس، از آنچه خدا شما را روزی کرده است، حلال [و] پاکیزه بخورید، و نعمت خدا را – اگر تنها او را می پرستید- شکر گزارید.»
86- طبرسی، فضل بن حسن، همان، 1406 ق، ج8، ص 628
87- ابراهیم/ 24: « آیا ندیدی خدا چگونه مثل زده: سخنی پاک که مانند درختی پاک است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است؟»
88- طباطبایی، سید محمد حسین، همان، 1417 ق، ج17، ص 24
89- رازی، فخر الدین، همان، 1420 ق، ج9، ص 226
90- نحل/ 97: « هر کس- از مرد یا زن- کار شایسته کند و مؤمن باشد.»
91- رازی ، فخر الدین، همان
92- ر ج: (بقره/ 276)
93- ر ج: (نساء/ 43)
94- ر ج: (مائده/ 4 و 5)
95- ر ج: (اعراف/ 58)
96- ر ج: (یونس/ 22)
97- ر ج: (ابراهیم/ 24)
98- ر ج: (نحل/ 97)
99- ر ج: (سباء/ 15)

منابع:
1: قرآن مجید با ترجمه ی محمد مهدی فولادوند
2: ابن منظور، محمد، لسان الرعب ، بیروت: دار صادر، چاپ سوم، 1414 ق
3: ایزوتسو، توشیهیکو، خدا و انسان در قرآن، مترجم: احمد آرام، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، 1361 ش
4: ایزوتسو، توشیهیکو، مفاهیم اخلاقی دینی در قرآن، مترجم: فریدون بدره ای، بی جا، انتشارات قلم، 1360 ش
5: الخوری الشرتونی اللبنانی، سعید، أقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، إیران، طهران، دار اسوه للطباعه و النشر، الطبعه الاولی، بی تا
6: الرازی، فخر الدین، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420 ق
7: رجبی، محمود، روش تفسیر قرآن، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چاپ اول، زمستان 1383
8: زمخشری، محمود، الکشاف عن الحقائق التنزیل، بیروت: دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407 ق
9: سعیدی روشن، محمد باقر، تحلیل زبان قرآن و روش شناسی فهم آن، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چاپ اول، 1383 ش
10: سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، قم: انتشارات بیدار، بی تا
11: صافی، محمود بن عبدالرحیم، الجدول فی إعراب القرآن، بیروت: دار الرشید موسسه الایمان، چاپ چهارم، 418 ق
12: صفوی، کوروش، درآمدی بر معنا شناسی، سوره ی مهر، چاپ دوم، 1383 ش
13: صفوی، کوروش، فرهنگ توصیفی معنا شناسی، تهران: فرهنگ معاصر، چاپ اول، 1384 ش
14:طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: موسسه دار النشر الاسلامی، 1417 ق
15: الطبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار المعرفه، چاپ اول، 1406 ق
16: الطریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، لبنان، بیروت: دار و مکتبه الهلال، بی تا
17: الفراهیدی، ابوعبدالرحمن بن احمد، العین، تحقیق: مهدی الفخروی، ابراهیم السامرائی، بی جا، موسسه دار الهجره، الطبعه الثانیه، 1410 ق
18: مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، صدرا، چاپ اول، 1370 ش
19: معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، قم، چاپخانه مهر، 1309 ق
20: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دار المکتب الإسلامیه، چاپ اول، 1374 ش
منابع اینترنتی
21: پاکتچی، احمد، نظریه معنا شناسی دستوری و زمینه ی کاربرد آن در مطالعات قرآنی، اردیبهشت 1382.
www.isu.ac.ir
22: شعیری، محمد رضا، گفتگو در رابطه با معنا شناسی، آبان 1383
www.mehrnews.ir
مقالات
23: سعیدی روشن، محمد باقر، از متن تا معنا، حوزه و دانشگاه، سال دهم، شماره 39، تابستان 1383
24: شریفی نیا، محمد حسین، معنا شناسی قرآن کریم، حوزه و دانشگاه، سال دهم، شماره 39، تابستان 1383
25: واعظی، احمد، ساحت های معنا شناسی، حوزه و دانشگاه، سال دهم، شماره 39، تابستان 1383
منبع:تهیه و تنظیم: بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه؛ (1387)، قرآن و ادب(2) (مجموعه مقالات)، مشهد: بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه، چاپ اول.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط