اگر جهان حقیقت این شکست را درک کرده و حدود خسارت و معصیت و ضعف را فهمیده بود، از روی جهالت ها و تعصب ها پرده برمی داشت و روز ضعف و عقب نشینی مسلمانان را روز عزا و مصیبت جهانی اعلام می کرد. ناگفته روشن است که این معرفت در یک روز به وجود نمی آید، بلکه سال های متمادی این حقیقت به دست می آید و زیان های جهانی را درک خواهند کرد. زیرا جهان هنوز به حساب صحیح و سنجش دقیق، ضررها را نسنجیده است. شاید در این امر کوتاهی نکرده است، زیرا هنوز ابزار تشخیص بدبختی و محرومیت خود را اختراع نکرده است.
بدون تردید اگر دولتی جمیع ممالک را مسخر، و مردم را اسیر خود کرد و در ناز و نعمت فرو رفت و مخارج تشکیلات عریض و طویل او را ملت از طریق پرداخت مالیات اداره کرد ولی ناگهان نابود شد، ضرری به جهان نمی خورد، زیرا سرنگون شدن نیرومندان ستمگر جای شکر دارد. ولی ضعف و عقب نشینی اسلام و مسلمین ضعف یک ملت و یک شخصیت یا یک جانبه نیست که شکست وی تأثیری در جهان نداشته باشد، زیرا عقب نشینی مسلمین شکست رسالتی است که برای کالبد بشر مانند روح است و سستی اسلام مانند سستی ستونی است که ارکان دین و دنیا بر آن بنا شده است.
آیا عقب نشینی مسلمین و گوشه نشینی آنان سبب تأسف شرق و غرب نیست؟
آیا پس از گذشت قرن ها نباید بر این حادثه ی تاریخی تأسف خورد؟
آیا حقیقتاً جهان از این حادثه متضرر نشده است؟
آیا پس از دوران ریاست اروپا کار دنیا و ملت ها به کجا انجامید؟
روش اصلاحی و انقلابی انبیا - پیامبر با چه جهانی مواجه شد؟
هنگامی که محمد (ص) به رسالت مبعوث شد، جهان گرفتار زلزله ای شده بود که ارکان آن را به سختی می لرزاند و اگر در جهان سرمایه ای بود قابل استفاده نبود، یا آن که تغییر مکان داده و در زیر خاک پنهان شده بود. محمد از همان دریچه ی چشم انبیا (بدون توجه به پول، ریاست و شهوت پرستی) به جهان نگریست و انسانی را دید که جنبه های انسانیت را خوار نموده است.
محمد (ص) دید انسان برای سنگ و درخت و آب و آنچه نفع و ضرر خود را تشخیص نمی دهد سجده می کند. آری در زمانی که عرب و عجم به هر موجودی سجده می کردند و سر تسلیم فرود می آوردند، در زمانی که دین در گرداب فلسفه ی یونان و افکار بشری و انحراف و خرافات از تواضع و تسلیم در مقابل خدا بیرون آمده بود و از حوادث جهان به خدا پناه برده نمی شد و خدا از جان و دل مورد پرستش قرار نمی گرفت، دین رهبری خود را از دست داد و شبح ضعیفی از آن باقی مانده بود، مسلمانان با شنیدن صدای حیات بخش اسلام روانشان منقلب شد و ابعاد وسیعی در قلب و روح آنان پیدا شد.
در این عصر مسلمین اعمالی از خود نشان می دادند که عجیب به نظر می رسید. عقل را به حیرت می انداخت و سیر تاریخ و فلسفه را عوض می کرد.
مسلمانان دین، علم، و اخلاق را ملاک بزرگی اشخاص می دانستند و نظری به رنگ و نسب و وطن افراد نداشتند. مسلمانان مانند ابر رحمت، همه ی شهرها را از علوم خود برخوردار می ساختند و مانند بارانی شیرین زمین ها را سیراب می کردند.(1)
شروع انحطاط مسلمین
به قول یکی از دانشمندان دو موضوع است که ساعت معینی ندارد. 1) خواب؛ 2) شکست. روشن است که انسان ناگهان درک می کند که خواب او را فرا گرفته، و شکست بر ملتی سایه افکنده است. گرچه این سخن درباره ی شکست ملت ها روشن است ولی درباره ی اسلام صحیح نیست. اگر بخواهیم شروع انحطاط و شکست مسلمین را مشخص کنیم روی خط تاریخی که بین خلفای راشدین و پس از آن واقع شده انگشت می گذاریم.1- ضعف رهبری
2- کوتاهی در کسب علوم تجربی
3- جنگ های صلیبی
4- پیدایش مملکت عثمانی
5- علت شکست مملکت عثمانی
6- حمله ی مغول
نهضت علمی اروپا
قرن شانزده و هفدهم میلادی مهم ترین قرن تاریخ است. زیرا در این قرن اروپا از خواب طولانی خود بیدار شد و دیوانه وار با کمال سرعت به سوی ترقی رهسپار شد. قوای طبیعی را مسخر کرد. اسرار موجودات را شکافت. و به قعر دریاهای عمیق راه یافت اگر قرن ها را مشخص کنیم، باید این عصر را عصر اکتشاف و اختراع دانست.اگر همه ی اختراعات در راه هدف عالی مصرف می شد چه بسیار خوب بود ولی می بینیم که اروپا هدف را گم کرده است و هیچ وسیله ای برای جلوگیری از گناه و فساد در بین آنان موجود نیست، زیرا وسیله ی جلوگیری از مفاسد، یا دین است یا اخلاق، که هر دو در اروپا ضعیف و نابود شده است. دکتر الکسیس کارل درباره ی تفاوت بین صنعت، علم، دین، اخلاق، انسانیت، و ناتوانی تمدن جدید از ادای رسالت خود، بیان دقیقی در کتابش ذکر کرده است. او می نویسد:
«روشن است که تمدن عصر ما نمی تواند مردان نابغه و شجاعی بپروراند و افرادی که زمام امور را به دست گرفته اند از نظر فکر و اخلاق در انحطاط شدیدی هستند. می بینیم تمدن عصر ما نتوانسته است به آرزوهای بزرگ انسانی خود برسد و در تقویت افراد باهوش که برای رسیدن به تمدن، مفید باشند کوتاهی کرده است و تمدن را در شاهراه خطر قرار داده است. آری، شرق و غرب هنوز زمین را اصلاح نکرده و احتیاجات بشر را برطرف نساخته است به آسمان پرواز می کنند که ستارگان آسمان و کرات آسمانی را زیر نظر خود در آورند. اگرچه اروپا قدرت های عجیبی به دست آورده است، ولی مانند بچه های کوچک و یا کم هوش و دیوانه می ماند که اگر درهای خزینه ی جواهر و اجناس قیمتی را بر روی او باز گذارند، نمی داند چه کند، فقط با جواهر بازی می کند.
دانشمندان و عقلای اروپا گاهی می دانند که مفاسد تمدن اروپا از ریشه است ولی چون گوشت و پوست آنان با تمدن جدید تربیت شده نمی توانند درک کنند که تمدن دیگری غیر از تمدن اروپا موجود است و می تواند ملت را به طور ساده و سالم هدایت کند. این دسته ای که می دانند مفاسد از ریشه است و اقدام نمی کنند، با آنان که نمی دانند مفاسد از کجاست مساوی اند، زیرا هر دو دسته به دنبال راهی می گردند که این دردها را درمان کند و آنان را از این بیچارگی نجات بخشد، ولی آن راه را پیدا نمی کنند.»
کفه های ترازوی جهان اسلام دوبار بالا و پایین شدند، ابتدا علم دوستیِ صدر اسلام، مسیحیت اروپایی ضد علم را شکست و بعد علم پرستی و اومانیستی اروپا، اسلام مغولی و عثمانی را که هر دو کم مایه و بی اصل بودند تجزیه و در خود تحلیل کرد. اگر بخواهیم این مبارزه ی طولانی را در چند جمله خلاصه کنیم این می شود که: اسلام وارث تمدن سرتاسر آسیا و بالاخص هند و ایران و یونان شد که این تمدن ها نیز خود وارث گذشته بودند. اسلام با خاصیت علم دوستی اش در برخورد با مسیحیت خشک فرهنگی اروپا، این بربریت ژرمنی غالب بر تمدن روم، را مسحور خود کرد. روشنفکران شان را جذب نمود و خشک مقدس هاشان را کوبید و نیست و نابود کرد.(2)
نظام دانشگاهی
پس از این که روحیه ی علمی با مسلمین به این سوی و آن سوی برده شد، پس از اینکه روحیه ی علمی و شالوده های تربیتی مسلمانان در میان دیگر اقوام نفوذ کرد، پس از این که از ترکستان تا اسپانیا میدان علم، تحقیق، بحث، پژوهش، تألیف، نویسندگی، کتاب خانه، و کتاب خوانی شد، پس از این که جهان مسیحی - از راه ارتباط با مسلمانان و علوم آنان - دارای تنوّر فکری و شناخت فرهنگی شد، پس از این که کتاب های مسلمین به زبان های آنان برگردانیده شد، پس از این ها همه، مقدمات این امر فراهم آمد که جهان مسیحی از زیر بار سنگین جهل و تاریکی قرون وسطی درآید، و خود دارای مراکز علمی شود.(3)یکی از گام های مؤثری که روشنفکران آن روز جهان غرب برداشتد اخذ نظام دانشگاهی از فرهنگ اسلامی بود. آنان کوشیدند تا نظام علمی اسلامی را بگیرند، و آن را نمونه و الگو قرار دهند. در این مقام، اخذ نظام یاد شده را زیر سه عنوان، یاد می کنیم:
الف: اصول متخذه، جهان غیر اسلامی با گرفتن چند اصل از مسلمین، پایه های جنبش های علمی و اجتماعی و مدنی و سیاسی و صنعتی و ادبی خویش را استوار ساخت. این چند اصل را می توان به صورت زیر یاد کرد:
اصل اول: اهمیت علم و تعلیم و تعلم.
اصل دوم: عدم منافات علم و دین.
اصل سوم: سفر به کشورهای اسلامی، و خلطه و آمیزش با مسلمین و عالمان اسلام.
اصل چهارم: آموختن زبان عربی.
اصل پنجم: ترجمه ی کتاب های مسلمین.
اصل ششم: تدریس کتاب های مسلمین. - در این باره توضیح می دهیم.
اصل هفتم: نشر علوم اسلامی.
اصل هشتم: اقتباس رده بندی اسلامی علوم که بدان اشاره کردیم.
اصل نهم: اتخاذ روش تجربی مسلمین.
اصل دهم: اتخاذ روش آزادی فکر و علم از مسلمین.
اصل یازدهم: اتخاذ اصطلاحات و روش شناسی اسلامی.
اصل دوازدهم: تنظیم مواد درسی بر طبق برنامه ی اسلامی. - در این باره توضیح می دهیم.
بدین گونه مراکز علمی مسلمین و دانشگاه های اسلامی سرمشق دانشگاه های جهان شد، و اصول علمی و تجربی مسلمانان پایه ی جهش های عقلی و تجربی و علمی جهان امروز را فراهم آورد.
مدرسه ی نظامیه، برخلاف مشهور، اولین مدرسه ی اسلامی نبوده است. اما بی شک از خیلی جهات سرمشق مدارس مهم اسلام و جهان شده است. خواجه نظام الملک وزیر، نزدیک به 60،000 دینار، صرف بنای نظامیه ی بغداد کرد. در اصفهان و نیشابور و بلخ و هرات هم نظامیه ها ساخت. و این مدارس حتی سرمشق دارالعلم های اروپا شد، قدیم ترین دانشگاه اروپا که سالرنو(4) در ایتالیا بود، از تأثیر مدارس اسلامی خالی نبود. مدارس بزرگ دیگر، مثل دانشگاه بولونیا(5)، پاریس، مونپلیه و آکسفورد همگی بعد از قرن دوازدهم میلادی به وجود آمدند که مدت ها پس از تأسیس دانشگاه های اسلامی بود. اگر بعضی رسوم و الفاظ جاری در دانشگاه های اروپا، مثل (reading) «قرائت»، (hearing) «سماع»، (licence) «اجازه»، و حتی لفظ غریب (beccalaureat) «بحق الروایه؟» چنان که بعضی از محققان گفته اند، از رسوم و الفاظ مشابه معمول در مدارس اسلامی شام و اندلس اقتباس شده باشد، آیا حیرت انگیز نیست که با چنین سابقه ای که دانشگاه های اسلامی دارند، تأسیس دانشگاه های امروز، به نفوذ یا تأثیر دارالعلم های غربی منسوب شود.»(6)
چنان که دکتر زرین کوب اشاره کرده است، نظامیه ی بغداد نخستین دانشگاه اسلامی نیست، زیرا در حدود هفتاد سال پیش از آن، الازهر پی نهاده شده است و همین طور دیگر مدارس اسلامی. با این وصف این دانشگاه ها همه سرمشق دانشگاه های دیگران بوده است. جان برنال یاد می کند که مسلمین قرن ها پیش از مسیحیان مراکز علمی داشته اند.(7)
باید تأسیس دانشگاه در اسلام را به دوره ی حضرت امام جعفر صادق(ع)، معلم بزرگ امت، پیش برد. در اسلام دانش ها به دست امام صادق (ع) پی ریخته شد، در نیمه ی اول سده ی دوم، چنانچه قبلاً به آن اشاره شد، امام صادق توانست چهار هزار تن را تربیت کند. اینان در رشته های گوناگون، توحید و الاهیات، تفسیر، حدیث، فقه، سیاست، علوم طبیعی، و... تحصیل و تدریس می کردند و به همه ی شهرها اعزام می شدند، به تألیف می پرداختند و به ثبت علم اهمیت می دادند. چنان که چهارصد اصل (اصول اربعمائه)، تألیف حوزه ی جعفری معروف است. به علوم تجربی نیز می پرداختند. علاوه بر آن جابربن حیان فلسفه ی سیاسی را نیز به صورتی جدی تعقیب می کرد.
ب: برنامه ی تدریس علوم. در رده بندی علوم، اشاره کردیم که غربیان رده بندی فارابی را گرفتند. رده بندی علم، پایه ی برنامه ریزی درسی است. از این رو، در تنظیم مواد درسی نیز تحت تأثیر برنامه ها و مواد علوم اسلامی قرار داشتند. این نفوذ هم در مرحله ی ثلاثی پذیرفته شد و هم در مرحله ی رباعی.
فنون علم در دو مرحله طی می شد: اول مرحله ی ثلاثی(8) که عبارت بود از قواعد زبان(9) و بلاغت(10) و منطق(11)، دوم مرحله ی رباعی(12)، یعنی حساب و هندسه و موسیقی و نجوم.(13)
دانشگاه ها از بدو تأسیس، و تا چند قرن بعد، به تعلیم کشیشان اختصاص داشت.... نخستین علومی که عادی تلقی می شدند عبارت بودند از: صرف و نحو، معانی و بیان، و منطق. هدف از تدریس آن ها این بود که طلبه (مسیحی) به نحوی مدرکانه سخن بگوید و بنویسد - طبعاً به زبان لاتین - سپس نوبت به علوم اربعه - حساب، جغرافیا، نجوم، و موسیقی - می رسید. تنها بعد از اکتساب این مقدمات بود که طلبه استحقاق تحصیل فلسفه ی الهیات را پیدا می کرد. جالب است که این موضوعات مقدماتی نه تنها مادی و خاکی، بلکه علمی نیز بودند، از این لحاظ دانشگاه های مسیحیی از الگوی اسلامی دنباله روی می کردند.(14)
تأسیس دانشگاه ها در اروپا در قرون دوازدهم و سیزدهم میلادی آغاز شد، یعنی قرن ششم و هفتم اسلامی، که سال ها بود در کشورهای اسلامی دانشگاه هایی برپا شده بود. عوامل پیدایش دانشگاه ها در اروپای قرون وسطی عبارت بوده است از: مدارس کلیسا و دیرها، آشنایی و حشر مسیحیان با مسلمانان و سازمان های آن ها، جنگ های صلیبی، ورود علوم و معارف از اسپانیای اسلامی به اروپای غربی، ازدیاد طالبین تحصیل حقوق، طب، و الاهیات، پرداختن به تحصیلات آزادگان و غیره .... علم و حکمت یونان مدت چند قرن از سرزمین های مسیحی رخت بربست، و بر خلاف آن، در ممالک اسلامی بازار گرمی داشت. جنگ های صلیبی و حشر با اعراب و یهودیان اسپانیا، اروپاییان را با علوم و معارفی که در ممالک اسلامی رشد یافته بود آشنا کرده بود.(15)
چند توضیح:
1- یکی از عوامل پیدایش دانشگاه های اروپا را مدارس کلیسا و دیرها دانسته اند. در پیش گفتیم که نخستین بار که روحانیون مسیحی رو به تحصیل علم و سواد آوردند، زیر نفوذ اسلام بودند. در این مورد باید به سخنان جان برنال محقق مسیحی رجوع کرد: «می بایست به کشیشان فکر کردن و نوشتن را یاد داد»، همین گونه سخنان فروغی و....2- حقوق و طب و الهیات، که ازدیاد طالبین تحصیل در این رشته های علوم نیز از عوامل تأسیس دانشگاه های اروپا شمرده اند در پیش دانستید که متخذ از اسلام است. طب اسلامی از منابع عمده ی طب مسیحی بود، و فلسفه و الاهیات اسلام، سرچشمه ی اصلی فلسفه ی اسکولاستیک.
3- درباره ی تحصیلات آزاد یا هنرهای آزاد چنین آمده است: تحصیلات آزاد(16) (اصطلاحی که اصلاً به معنی تحصیلات شایسته ی انسان آزاد بود) در قرون وسطی مشتمل بود بر: مرحله ی ثلاثی یا مواد سه گانه (صرف و نحو، منطق، بلاغت)، و مرحله ی رباعی یا مواد چهارگانه (حساب، هندسه، نجوم، موسیقی)(17) که قبلاً خاطرنشان شد.
این نظام، اگر به گونه ای سابقه داشت، آنچه در قرون وسطی زیر عنوان مرحله ی ثلاثی و مرحله ی رباعی منتقل به جهان غرب و مسیحی شد، به صورتی مقتبس از اسلام و سازمان های آموزشی مسلمین بوده است. در ضمن قید آزاد در تحصیل (تحصیلات شایسته ی انسان آزاد)، حاکی از نوعی محدودیت در طلب علم و رعایت حدود و طبقات است. و می بینید که درست در جهت عکس نظام تربیتی اسلام قرار داشته است. اسلام علم را همگانی کرد و بسیاری از دانشمندان، فقیهان، محدثان در اسلام که حتی بر خلفا ناز می فروختند و حکم می کردند، از موالی بوده اند. در مسیحیت، زیر تأثیر اسلام، آن قید هم تا حدود قابل ملاحظه ای القا شد.
پ: کتاب های درسی. کتاب های درسی دانشگاه های یاد شده، تا چند سده، از میان کتاب های مسلمین انتخاب می شد، یا به صورت ترجمه یا تألیف هایی مبتنی بر مأخذ و علوم اسلامی. زیرا در میان مسیحیان، تا پیش از آشنایی با کتاب های اسلامی، تعلیمی هم اگر صورت می گرفت، به وسیله ی خطابه و مباحثه صورت گرفت، چون کتاب بسیار نادر بود.(18)
در این جا می خواستم فهرستی کامل از کتاب های مسلمین که در غرب، در رشته های مختلف علوم، درسی بوده است بیاورم، و هم آمار دانشگاهایی که این کتاب ها در آن ها تدریس می شده است، و هم طول زمانی این امر که گاه به چند قرن کشیده است، لیکن این مجال را نیافتم، از این رو نمونه ای چند از آن ها را یاد می کنم این کتاب ها برخی متن درسی و برخی معلومات کنار درسی و تکمیلی بوده است، در رشته ی موضوع کتاب، البته با توجه به سیل عظیم کتاب هایی که از عربی ترجمه شده است - به برخی از آن ها اشاره کردیم - درسی شدن بخش عمده ای از آن متون و مورد استفاده قرار گرفتن همه ی آن ها امری مسلم است:
کتاب الحساب خوارزمی
مساحه الاشکال بنی شاکر
رسائل ابومشعر بلخی
هیئت فرغانی
صورالکواکب عبدالرحمان صوفی
مناظر و مرایا کِندی
نزهه المشتاق ادریسی
تقویم البدان ابوالقدا
مفردات ابن بیطار
الحاوی رازی
طب منصوری رازی
قانون ابن سینا
المناظر ابن هیثم
اصلاح مجسطی جابربن افلح
کتاب جراحی(التصریف) ابوالقاسم زهراوی
تقویم الابدان ابن حزله(19)
کلیات ابن رشد
رسایل فارابی
رسائل ابن سینا
کتاب موسیقی ابن باجه
مقاصد الفلاسفه غزالی
جالب توجه است که حتی درباره ی آداب یادداشت کردن متن دروس و یادداشت برداشتن، و دادن گواهی نامه به دانشجو و امثال این امور - که لازمه ی یک نظام علمی است - از کتاب های مسلمین استفاده ی بسیار برده اند و پاره ای از آن ها را ترجمه کرده اند، مانند ادب الاملاء و الاستملاء از عبدالکریم سمعانی، ترجمه به آلمانی، الاجازه فی فنون التدریس عند الاسلام، ترجمه به فرانسه. پاریس (1855).
پی نوشت ها :
1. زمانی، مصطفی، خسارت جهان و علل انحطاط مسلمین، ص. 211.
2. فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه ی مرتضی رهبانی، ص. 298.
3. حکیمی، محمد رضا، دانش مسلمین، ص. 251.
4. Salerno
5. Bologna
6. زرین کوب، کارنامه ی اسلام، ص. 38 (نقل از دانش مسلمین).
7. علم در تاریخ، ج. 1، ص. 277 (نقل از دانش مسلمین).
8. Trivium
9. grammaire
10. rehtorique
11. logique
12. Quadrivium
13. سیر حکمت در اروپا، ج. 1، ص. 104 (نقل از دانش مسلمین).
14. علم در تاریخ، ص. 328 (نقل از دانش مسلمین).
15. دائره المعارف فارسی، ج. 1، ص. 951 (نقل از دانش مسلمین).
16. همان مأخذ، ج. 1، ص. 614.
17. Artes liberales
18. علم در تاریخ، ج. 1، ص. 228.
19. در این کتاب شرح و راه معالجه ی 352 بیماری جدول بندی شده است. (دایره المعارف فارسی، ج. 1، ص. 17.)
20. المستشرقون، ج. 1، ص. 85.