حیثیت انسان

جیووانی پیکو Giovanni Pico ، کُنتِ میراندولا (Mirandpla (1463- 94 یکی از بهترین تحصیل کرده های رنسانس ایتالیا بود. با لاتین و یونانی آشنایی داشت، دوست اومانیست ها بود و چندی همکار پلاتونیست ها درآکادمی
پنجشنبه، 21 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حیثیت انسان
حیثیت انسان (*)

نویسنده: پیکو دلا میراندولا
مترجم: کامبیز گوتن



 

اشاره:

جیووانی پیکو Giovanni Pico ، کُنتِ میراندولا (Mirandpla (1463- 94 یکی از بهترین تحصیل کرده های رنسانس ایتالیا بود. با لاتین و یونانی آشنایی داشت، دوست اومانیست ها بود و چندی همکار پلاتونیست ها درآکادمی فلورانس؛ او همچنین در اسکولاستیسیزم، زبان عبری و عربی و ادبیات بومی ایتالیایی تبحر داشت. خطابه درباره ی حیثیت انسان او احتمالاً به سال 1486 به عنوان پیشگفتار جدلی در روم نوشته که همه صاحبنظران را بدان دعوت کرده بود. ولی پاپ اینوسانت هشتم، از برگزاری این جدل جلوگیری کرد و شورایی که واسبته به دستگاه پاپ بود نهصد تزی را که پیکو قصد دفاع از آنها را داشت اندیشه های ارتدادی قلمداد نمود.
***
پدران محترم، در نوشته های عربی خوانده ام که از عبدالله، عرب مسلمانی که ضد صلیبیون بود، پرسیدند در این صحنه جهان تحسین انگیزترین شگفتی چیست، و او جواب داد: « موجودی شکوهمندتر از انسان نیست». هرمس تریسمگیستوس Hermes Trismegistus در تأیید این نظر گرفته: « معجزه ی بزرگ، ای اسکله پیوس Asclepius انسان است». ولی من وقتی دلیل این گفتارهای قصار را سنجیدم، براهین متعددی که در خصوص سرشت آدمی توسط بسیاری ابراز شده بود مرا قانع نساخت - این که انسان واسطه ای بین موجودات است، محرم خدایان است، پادشاه موجودات پایین تر است، آن هم به علت حواس جمعی او، به علت تشخیص عقلش، به علت فروغ ذکاوتش که طبیعت را می فهمد و تعبیرش می کند، حد واسطی بین ابدیت ثابت و زمان گذران، و (به قول ایرانیان) پیوند، و یا حتی بهتر، نغمه ی عروسی جهان، و به گفته داود در مقامی اندکی پایین تر از فرشتگان. این براهین هر چقدر هم که بزرگ باشند دلایل اصلی نیستند، منظور، آنهایی نیستند که از همه تحسین انگیزتر باشند. زیرا چرا خود فرشتگان و دسته آواز خوانان آسمانی را تمجید و تحسین نکنیم؟ به نظر می رسد سرانجام پی برده باشم چرا انسان خوش اقبال ترین موجودات است و در نتیجه مستحق بالاترین تحسین و این که مقام او در سلسله زنجیر هستی چیست - مقامی که نه تنها حیوانات باید برایش غبطه خورند بلکه حتی ستارگان و اذهانی که فراسوی این جهان اند. این موضوعی است که به اعتقاد کاری ندارد و شگفت انگیز است. و چرا که نباشد؟ زیرا به همین دلیل خاص است که انسان بحق معجزه ی بزرگ و موجودی شکوهمند خوانده شده.
2. ولی، پدران محترم، گوش کنید، که این مقام چیست و، به عنوان شنوندگان مهربان که لطفتان را می رساند این محبت خود را از من دریغ مدارید. خداوند، آن پدر ربانی، معبدی که پروردگار بر اساس قانون خردمندی راز انگیزش بنا نموده. او ناحیه بالای ساخته، کثافتکده و بخش های کثیف دنیای زیرین را با جانوران گوناگون. ولی وقتی این کار به انجام رسید، صانع آرزوی آن می کرد که کسی باشد تا به طرح چنین کار بزرگی اتمام همه کار ( چنانچه موسی و تیمائوس شهادت می دهند)، بالاخره به فکر آفرینش انسان افتاد . ولی در میان نمونه های اصلی که بتواند زاده ای جدید سرشته و شکل مورد نظرش را بدو دهد وجود نداشت و در گنجینه اش هم آن چیزی نبود که بتواند به فرزند تازه اش به عنوان میراث ببخشد، حتی در تمامی نقاط دنیا جایی وجود نداشت که این آفریده ی نو بنشیند و درباره ی عالم به تعمق بپردازد. همه چیز در این هنگام انجام شده بود، تمام چیزها به بالاترین ردیف، متوسط، و دون ترین مقام قسمت بندی شده بودند. ولی در آخرین آفرینشش قدرت پدر در او باقی بود و چیزی از آن کاسته نشده نبود. عقل خدا این جنبه را نداشت که از عهده ی تدبیری بر نیاید. مهر خدا بالاتر از این بود که بخشایش آسمانیش شامل انسان نگردد.
3. سرانجام صانع بزرگ برای موجودی که وجه مشخصه ای بدو داده نشده بود مقرر فرمود که در هر آنچه ویژگی هر جاندار متفاوتی است سهیم شود. از همین رو انسان را موجودی ساخت با طبیعت نامشخص و، جایش را در وسط جهان قرار داده، خطاب به او چنین گفت: « نه مسکن ثابت نه شکلی که مخصوص تو باشد و نه طرز عملی که ویژه ات باشد، ای آدم، به تو دادم، تا خودت بنا به میلی که داری و داوری ات، منزل، شکل، و اعمالت را برگزینی. طبیعتِ همه ی موجودات دیگر را در چارچوب قوانینی که خود ما مقرر کرده ایم محدود و مقید ساخته ایم. تو، بی هیچ محدودیتی که بر تو تحمیل شده باشد، بر اساس اختیار آزادی که به تو بخشیده ایم، مجازی خودت محدودیت هایی برای طبیعت قایل شوی. ما تو را در وسط جهان جا دادیم تا از آن مکان آسان تر مشاهده کنی در جهان چه می گذرد. ما تو را نه آسمانی ساخته ایم و نه زمینی، نه فانی و نه مرگ ناپذیر، تا با آزادی انتخاب و با افتخار، همچو سازنده و شکل دهنده خودت، خود را بدان شکلی که خود بخواهی در آوری. تو قدرت این را خواهی داشت که راه پستی رفته و شکل های دون هستی را بگیری که همه حیوانی است. تو قدرت این را خواهی داشت، بر اساس قضاوت روحت، به صورت شکل های بالاتر دوباره زنده شوی، شکل هایی که همه آسمانی است.
4. آه ای سخاوت عظیم خداوند، ای پدر که در آسمانی، آه ای برترین و شکوهمندترین خجستگی انسان! به انسان است که اختیار داده شد هر آنچه را می خواهد برگزیند و آنچه که می خواهد باشد. حیوانات به محض تولدشان ( به قول لوسیلیوس Lucilius) با خود از رَحِمِ مادر هر آنچه را می آورند که تنها داراییشان خواهد بود و صاحب چیز دیگری نخواهند شد. موجودات معنوی، یا از ابتدا یا کمی بعد، چیزی می گردند که جاودان برایشان خواهد بود. در انسان به هنگامی که هستی یافت، پدر آسمانی همه تخم های گوناگون و جوانه های هر شیوه ی حیات را به ودیعه نهاد. هر تخمی را که بشر کشت کند و در وجودش پرورش دهد میوه همان را خواهد چید. اگر این تخم ها گیاهی باشند انسان هم مثل یک گیاه خواهد شد. اگر از نوع نفس اماره باشند، بسان حیوان خواهد شد. اگر عقلانی باشند، تبدیل به موجودی آسمانی خواهد گردید. اگر فرزانگی باشند، فرشته و پسر خدا می شود. و اگر سعادت این را بیابد که به مرکز وحدت خویش راه برد، روحش با خدا یکی شود، آن هم در ظلمتِ تنهای خداوندی که مافوق همه چیزهاست بر همه پیشی خواهد جست. کیست که این حِربا یا سوسمار هفت رنگ ما را تحسین نکند؟ یا چیست که تحسین انگیزتر از آن باشد؟

پی نوشت ها :

*- Ernst Cassirer, ed: The Renaissance Philosophy of Man pp. 223-5. Copyright 1948 by Chicago University Press.

منبع: لوفان باومر، فرانکلین؛ (1913)، جریان های اصلی اندیشه غربی، کامبیز گوتن، تهران: حکمت، چاپ سوم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط