1- مدخل: عصر سید جمال:
سید جمال الدین اسدآبادی (1314-1254 ه ق/ 1897-1838 م) معروف به افغانی، متفکر و مصلح مسلمانان، فرزند عصری بود که امواج تغییرات ساحتهای ذهنی و عینی حیات بشر را متأثر ساخته بود. از یک سو جهان غرب با اتکاء به پیشرفتهای علمی و فنی و تحت رهبری طبقه نو پای بورژوازی، بدنبال گسترش مرزهای نفوذ خود در جهان، دست اندازیهای استعماری خود را در سرزمینهای شرقی و اسلامی آغاز کرده بود. و از سویی دیگر، کشورهای شرقی و اسلامی، اسیر بی خبری و رکود و انحطاطی گسترده بوده و در این رویارویی تاریخی، شاهد دگرگونی حیات مادی و فکری خویش بودند. هم از این روست که این سده را(قرن سیزدهم هجری قمری/ نوزدهم میلادی) «سده استعمار»(1) نامیده اند.این رویارویی تاریخی، از جمله باعث به خودآمدن جهان شرقی و اسلامی شد، و با رقه هایی از خود آگاهی نسبت به واماندگی خود و برتری و سلطه جوی استعمار، درخشیدن گرفت. تلاشهایی نیز در جهت اصلاح امور آغاز شده بود(از جمله درایران، مصر و عثمانی)(2) که بتدریج آثارخود را برجای می نهاد.
2- حیات و شخصیت سیدجمال
سید جمال شخصیتی جامع الاطراف و زندگی پرحادثه ای داشت. او عمر شصت ساله خویش را مصروف شناخت عصر خویش و تلاش در جهت ارتقای وضعیت مسلمانان نمود. وی که پرورده ی فرهنگ اسلامی بود با سفر به کشورهای مختلف اسلامی و اروپایی، هم به تفاوت عمیق میان وضعیت دو جهان شرق و غرب وقوف یافت، و هم با اندیشه ها و مکاتب عصرخود آشنایی پیدا کرد.این مهاجرتهای مادی و فکری ذهن جستجوگر و روح بیقرار سید جمال را واداشت تا در«احوال ملل سابقه و دول لاحقه و سبب صعود و نزول و باعث طلوع و افول آنها»(3) تأمل نماید تا مگر«درد اصلی شرق»(4)و درمان آن را بیابد. سید جمال به فراست دریافت که مهمترین مشکل جهان اسلام خطراستعمار (بویژه انگلستان) است و مهمترین راه دفع این خطر، دعوت مسلمانان به اتحاد و وحدت کلمه.(5) از این رو تمام نیرو و نبوغ خود را مصروف بیداری و آگاهی مسلمانان نمود و فارغ از تعلقات معمول و بدون انتساب خویش به سرزمین و ملتی خاص، به کشورهای مختلف سفر کرد و از انواع روشها و تلاشها، برای رسیدن به مقصود استفاده کرد.(6) تا «رستاخیزی هم در اندیشه مسلمانان بوجود آورد و هم در نظامات زندگی آنها».(7) کلیه شخصیت سید جمال را می توان «علو همت»دانست که یک تنه به هر جا سرکشید و هر ندایی سر داد و از هیچ مانعی نهراسید و حیات خویش را وقف آرمان اصلاحی خود نمود، تا مگر «بیداری ملل شرق»(8) را ببیند. جالب آن که خود وی، در یکی از نامه هایش، شیفتگی خویش را نسبت به «علو همت و کاردانی»ابومسلم خراسانی و «غیرت»طپر راهب(= پطرس، یکی از حواریون حضرت مسیح«ع») ابراز داشته و «دشوار شمردن کارها»را نشانه «دنائت همت و خست طبیعت و پستی فطرت»می شمارد.(9)
البته شخصیت پرتحرک و تکاپوهای گوناگون سید جمال، ارزیابیهای متفاوتی را پدید آورده، برخی او را فیلسوف و نابغه شرق و مصلح انقلابی و بیدارگر، (10) و بعضی عامل سرسپرده استعمار انگلیس و جیره خوار دربارها(11) برشمرده اند. چنین ابهاماتی در زمان حیات خود سید جمال نیز مطرح بود چنانکه وی در یادداشتی می نویسد «طائفه انگیزیه اروسم می خوانند و فرقه اسلامیه مجوسم می دانند، سنی، رافضی و شیعه، ناصبی، بعضی از اخیارچهار یاریه، وهابیم گمان کرده اند و برخی از ابرار امامیه، با بیم پنداشته اند. الهیان، دهری و متقیان، فاسق از تقوی بری، عالمان جاهل نادان و مؤمنان، فاجر بی ایمان انگاشته اند. نه کافرم به خود می خواند و نه مسلم از خود می داند. از مسجد مطرود و از دیر مردود، حیران شده ام که به کدام درآویزم و با کدام به مجادله برخیزم »(12) با این حال با نظربه مجموعه آثار و تلاشهای سید جمال، تردید نمی توان کرد که وی سلسله جنبان نهضتهای اصلاحی درجهان اسلام، در دوره معاصر بوده و نقش زیادی در بیداری مسلمانان و تحولات کشورهای اسلامی، حتی پس از مرگ خویش، داشته است.(13) اهمیت و عظمت حرکت اصلاحی سید جمال را، از جمله می توان از حجم عظیم آثاری که درباره او نگاشته شده، دریافت. به روایت یکی از منابع مربوط به حدود 30 سال قبل، بیش از 550 اثر(اعم از کتاب و رساله و مقاله) به زبانهای مختلف در مورد وی نگاشته شد، (14) که این رقم امروزه قطعاً افزایش یافته است.
3- سید جمال مرد عمل
سید جمال براستی مرد عمل و تحرک و بیگانه با سکون و آرامش بود. او عصر خویش را می شناخت و با نگاه ژرف خویش، تحولات آینده را پیش بینی می کرد. و می گفت: «بزودی حدود جغرافیایی سیاسی دگرگون می گردد و تحول بزرگی درخط مشی های جهانی بوجود می آید و روابط بین المللی برهم می خورد.»(15) سید جمال می دید که «سیل تجدد به سرعت به طرف شرق جاری است»،(16) بنابراین موقع را برای بیداری و قیام مسلمانان مناسب دیده(17)و برای نیل به این مقصود، از روشها و وسائل گوناگون و ناهمسانی بهره جست، مثل: ایراد خطابه، (18) نگارش مقاله در جراید عصر،(19) انتشار جریده («عروه الوثقی»و «ضیاء الخافقین»)(20)- و به اعتباری «بنیانگذار روزنامه نگاری سیاسی درجهان مسلمانان»(21)- ترغیب علمای مذهبی به مبارزه علیه استعمار و استبداد (از جمله نامه معروف به میرزای شیرازی)،(22) تشکیل محافل درسی و سیاسی، (23) فعالیتهای تشکیلاتی(مثل تأسیس «حزب الوطنی»درمصر)(24) و بالاخره اقدامات دیپلماتیک و رفت و آمد میان دربارها با هدف ایجاد «انقلاب از بالا».(25)شایان ذکر است که ورود سید جمال به بازیهای سیاسی عصرخود، و تلاش برای بهره جویی از تضاد منافع قدرتهای استعماری(بویژه انگلستان و فرانسه و روسیه) به نفع مسلمانان(26)، علیرغم حسن نیت و کیاست وی، ثمره چشمگیری به بار نیاورد و زمینه اتهاماتی را نیز علیه او فراهم کرد. خود سید جمال نیز در اواخر عمر با ندامت از این روش خوش بینانه خود یاد کرده و می نویسد»
«ای کاش من تمام تخم افکارم را در مزرعه مستعد افکار ملت کاشته بودم. چه خوش بود تخمهای بارور مفید خود را در زمین شوره زار سلطنت فاسد نمی نمودم. آنچه در آن مزرعه کاشتم به نمو رسید، هرچه در این زمین کویر غرس نمودم، فاسد گردید. در این مدت هیچ یک از تکالیف خیرخواهانه من به گوش سلاطین مشرق فرو نرفت. همه را شهوت و جهالت مانع از قبول گشت».(27)
با این حال، تلاشهای سیدجمال در بیداری مسلمانان و شکسته شدن صولت استبداد نزد آنها تأثیرفراوانی داشت،(28) هر چند که عمر وی کفاف نداد تا خود«صدای آزادی را از حلقوم امم شرق»بشنود.(29)
در مجموع باید اذعان کرد که سید جمال، وجدان بیدار عصربی خبری مسلمانان بود که اهداف و آرمانهایی بزرگ(همچون «اتحاد اسلام») را درسر می پروراند و برای تحقق آنها، بی صبرانه و پایدار به هر تلاش دست می زد گرچه که کمتر دغدغه تناسب یا اثر بخشی این روشها در کوتاه مدت را، درسر داشت.(30) به همین دلیل تلاشهای وی، نه دریک جامعه معین تا بدان حد دوام یافت که ثمردهد، و نه در جمیع ممالک اسلامی تا به آن درجه گسترش و عمق پیدا کرد که تحقق آرمان بلند«اتحاد اسلام»را نزدیک سازد.(31) مضافاً آنکه عوامل دیگری نیز بر دشواری تحقق آرمانهای او می افزود، از جمله وجود اختلاف تاریخی میان جوامع شرقی- خصوصاًً ممالک اسلامی- و کار شکنیهای عمال استبداد و استعمار.(32)
4- اندیشه و آثار سید جمال
سید جمال پرورده ی فرهنگ اسلامی بود و در فقه و اصول و منطق و فلسفه و تفسیر و حدیث و بالاخره هیأت و نجوم دستی یافته بود، (33) ولی اساساًًً مشربی عقلگرا داشت(34) و نیز حکمت و خرد وعرفان را در خدمت اصلاح افکارمردم می خواست.(35)ولی علاقه خاصی نیز به شناخت تاریخ جهان و سرگذشت اقوام و ملل داشت(36) و همواره به کمک کره جغرافیایی همراه خود، نقشه سرزمینهای اسلامی را به دیگران نشان می داد(37)، علاوه بر این روح جستجوگر سید جمال و هجرت او از بستر مأنوس فرهنگی و جغرافیایی، موجب آشنایی وی با افکار و اندیشه های جدید عصر خود شد(38) او تلاش داشت تا با آموختن زبانهای بیگانه، (39) مستقیما سراغ آثار و متفکران دیگرجوامع رفته، تا عصر خویش و مکاتب جدید را بشناسد. آثار وی حکایت از اطلاع او از اندیشه های ماتریالیسم، ناتورالیسم، داروینیسم، سوسیالیسم و نیهیلیسم دارد.(40)با این حال سید جمال بیشتر مرد عمل بود تا قلم، و آثار اندک بجای مانده از او نیز، در واقع بخشی از مبارزات سیاسی و فرهنگی اوست، که درباره موضوعات مختلف به صورت سخنرانی، رساله و مقاله و نامه منتشر شده است(از جمله «رساله نیچریه»، «مقالات جمالیه»و مقالات روزنامه «عروة الوثقی»).(41)
تلاش برای ترسیم خطوط کلی اندیشه سید جمال، با توجه به ویژگیهای آثار او، چنانکه خواهد آمد، خالی از دشواری نیست. اهم این ویژگیها عبارتند از:
الف- اجماع و تنوع: پرداختن به مباحثی متنوع و متفاوت به صورت مجمل و گذار.(42)
ب- رویکرد ارزشی- ایدئولوژیک: برخاسته از اهداف سیاسی واصلاحی او.(43)
ج- جنبه خطابی- ژورنالیستی: ناشی از ماهیت قالبهای انتخابی (مثل ایراد خطابه یا نگارش مقاله- حاوی تفننات ادبی و بلاغی و بکارگیری لحن حماسی و..) برای انتقال پیام.
د- وجود برخی ناهمسانی ها: برخاسته از تفاوت زمان ومکان و قالب و مخاطب پیام(در زمانهای مختلف و در جوامع گوناگون، به شیوه های متفاوت و برای مخاطبان متعدد سخن گفتن).(44)
با این حال در این بررسی تلاش شده تا با مراجعه مستقیم به آثار و تألیفات سید جمال و ضمن وفاداری به سیاق و فحوای آنها، مناسب ترین قالبهای تئوریک (جامعه شناختی) انتخاب شده و نوعی بازسازی مفهومی از اندیشه اجتماعی او صورت پذیرد. شایان ذکر است که در این پژوهش، چنین فرضی مبنای کار نبوده که داده های موجود در آثار سید جمال لزوماً بایستی به یک نظریه منسجم و تمام و کمال در باب تحولات اجتماعی بیانجامد(و چنانکه خواهد آمد، خلاء های بسیار نیز در این زمینه وجود دارد). بلکه چنین پیش فرضی راهنمای کار بوده که سیدجمال به عنوان یک مصلح اجتماعی، که بدنبال فهم علل رکود جامعه اسلامی و تلاش برای تغییر وضعیت آن بوده، لاجرم می باید تصویری از جامعه و نحوه دگرگونی آن در ذهن داشته و آن را به تصریح یا تلویح- در آثارخود بازنموده باشد. همچنین در استناد به اشارات و تلویحات وی (غیراز موارد صریح و روشن)، هدف یافتن پیش فرضها، اصول موضوعه و تئوریهایی است که بعضاً ممکن است مورد توجه و دقت خود او نیز نبوده باشد. و ماکس وبر (1920- 1864 م) آثار برجای مانده از سید جمال گواه آشنایی او با بسیاری از اندیشه های نوین عصر خود است، هرچند که سالهای حیات او، مصادف با آغازین سالهای تکوین علم جامعه شناسی بود.
بنابراین، با توجه به آنکه اندیشه سیدجمال متأثر از دو منبع متفاوت بود، یعنی فرهنگ و باورهای اسلامی- که عمیقاً نسبت بدان تعهد می ورزید - و آراء جدید و اندیشه های نوین، نوعی گرایش دوگانه درآثار و نظریات وی قابل بررسی است. به تعبیردیگر سید جمال نه از آن دسته «اصلاحگران اصول گرا»بود که بی اعتنا به جهان جدید، خواستار بازگشت به اسلام اولیه و سیره «سلف»بودند(امثال محمدبن عبدالوهاب)، و نه در زمره «اصلاحگران تجدید طلب»قرار می گیرد که راه چاره را در رو کردن به غرب و اندیشه های جدید می دانستند(امثال سر سید احمد خان هندی).(45) بلکه او بدنبال آشتی میان این دو وجهه نظر و بهره گیری از آراء نوین در جهت احیای اندیشه اسلامی و نیل به اتحاد اسلامی و بهکرد دنیای مسلمین بود.
ازهمین رو شاید مهمترین ویژگی اندیشه اجتماعی سید جمال، همین«رویکرد دوگانه»نسبت به جامعه و تاریخ باشد. وی گاه با نگاهی فراعلمی به تفسیر الهی جامعه و تاریخ پرداخته و «سنت الهیه»را «درعالم خلق علی الدوم بر نهج واحد»دانسته و می گوید: «باید وقایع زمان گذشته و حال درهر چیز مشابه باشد چونکه اشرار همگی، اگر چه در ازمنه مختلف به عالم وجود قدم نهند، همگی از یک شجره ی خبیثه می باشند و اعمال و اقوالشان همیشه مُشاکل و مُماثل بوده است».(46) و زمانی، همصدا با ابن خلدون(و شاید تاحدودی متأثر از مارکس) برتناسب و تلائم میان حیات فکری و معیشتی جامعه تأکید می کند و می گوید: «افکار عالیه هر قومی بلکه هر شخصی، برحسب ادراکات کلیه ابتدایی آن قوم و یا خود آن شخص می باشد، و ادراک کلیه ابتدائیه به مقدار معلومات جزئیه و معلومات جزئیه به اندازه ضروریات معیشت و وضع زندگانی ایشان خواهد بود... بنابراین امتی که متوغل در بداوت و غریق در توحش بوده... هیچ وقت...صاحب افکار عالیه نخواهد گردید.»(47) این حرکت میان دیدگاههای سنتی و جدید در مورد جامعه، در بسیاری از آثار و اقوال سید جمال قابل مشاهده است، و بخوبی گویای عصر او یعنی دوران گذار از اندیشه های سنتی به اندیشه های نوین علمی می باشد.
با این همه، سید جمال هنوز وفادار به رویکردهای سنتی نسبت به جامعه می باشد و این جنبه غالب اندیشه اجتماعی اوست، گرچه که او از این حوزه هم فراتر رفته و ضمن آشنایی و تأثیر پذیری از آراء نوین، از آنها هم درجهت تبیین تحولات اجتماعی بهره گرفته است. ذکر مثالهایی در این خصوص، به روشن تر شدن موضوع کمک می کند.
الف- یکی از شاخصهای فارق میان تفکر اجتماعی کهن و نوین، نحوه تلقی از جامعه است: آیا جامعه همان مجموعه افراد است یا چیزی بیش و مستقل از آنها، پاسخ غالب در تفکر اجتماعی کهن(و بعضاً در میان متفکران جدید- مثل ویلفردوپارتو-)، تلقی «جامعه به منزله مجموعه ای از قسمتهای مجزا از هم»است، بنابراین در تحلیل پدیده های اجتماعی باید از خصوصیات افراد جامعه آغاز کرد. این رویکرد را اصطلاحاً «فرد گرایی روش شناختی»نامیده اند. به تعبیردیگر، «فردگرایی روش شناختی»تمامی ویژگیهای پدیده های اجتماعی را قابل تحویل به ویژگیهای افراد می داند، ولی «کل گرایی روش شناختی»بر این باوراست که پدیده های اجتماعی دارای هویتهایی مشخص بوده و فهم آنها، صرفاً با مراجعه به افراد قابل حصول نمی باشد، و بلکه نیازمند درکی مستقل و مبتنی بر واقعیات اجتماعی است.(48)
با مروری در آثار سید جمال، می توان قرابت اندیشه او را با رویکرد «فردگرایی روش شناختی»مشاهده کرد. یعنی درنظر او جامعه مجموعه ای از افراد است که ویژگیهای خود را از خصوصیات افرادش اخذ می کند. برای مثال وی می گوید: «افعال و اعمال افراد انسان و کیفیت معاشرت و طرز اجتماعات و وضع زیست و نوع معیشت و نهج اداره ایشان، همگی معلولهای افکار عقلیه و حاسات معنوی و صفات نفسانی ایشان می باشد»(49) همچنانکه خواهیم دید، در این نحوه تلقی از جامعه، اهمیت فوق العاده ای به افراد جامعه(بویژه نخبگان) و افکار و اعتقادات داده می شود و در مقابل اعتنای اندکی معطوف به نهادهای اجتماعی می گردد. ناگفته نماند که در آثار سید جمال اشارات پراکنده ای نیز وجود دارد، که گویی او موجودیت مستقلی برای جامعه قائل بوده است. مثلاًً «فضائل اساس وحدت میان هیئت اجتماع و رابطه ی اتحاد میان افراد آن است... تا آن حد که جمهور مردم به صورت و هیئت یک فرد واحدی در می آید که اراده واحدی دارد و در حرکت خود هم هدف واحدی را دنبال می کند».(50) ولی این اشارات پراکنده و معدود، غالباً از سطح تشبیهاتی ساده فراتر نرفته، چرا که وی را متلزم به لوازم و توابع رویکرد دوم(«کل گرایی روش شناختی»، و جامعه را نوعی وحدت جمعی تلقی کردن) نمی سازد تا مثلاًً در تحلیل پدیده های اجتماعی، بررسی نهادهای اجتماعی را مقدم بشمارد.
ب- یکی از موارد تأثیر پذیری سید جمال از تفکرات نوین را می توان برداشتهای «انداموار انگارانه»(ارگانیسیستیorganicistic) از جامعه دانست. در این رویکرد جامعه به مثابه موجودی زنده در نظرگرفته شده و در تبیین کارکردهای آن از قیاسهای زیست شناختی استفاده می شود.(51) برای مثال سید جمال در خطابه ای «زندگی اجتماعی انسان را به یک بدن زنده تشبیه ساخت و هر یک از صنعت ها را به منزله یکی از اندام او قرار داد. مثلاًً کشاورزی را به کبد، و کشتیرانی را به پاها تشبیه ساخت و گفت که از پیوند آنها جسم خوشبختی انسان فراهم می شود و جسم زنده نیست مگر به روان و روان این تن، یا نبوت است یا حکمت».(52) یا در جای دیگر در بیان کارکردهای تعصب در جامعه، از چنین رویکردی استفاده می کند.(53)
شایان ذکراست که سابقه چنین نگاهی به جامعه، به یونان باستان می رسد که اثر آن در نوشته های حکمای مسلمان هم مشهود است، ولی آراء هربرت اسپنسر(1903-1820 م) فیلسوف انگلیسی قرن نوزدهم و مؤلف کتاب«اصول جامعه شناسی»(1855 م) باعث رواج دوباره آن شد.(54) احتمال دارد که سید جمال در اتخاذ چنین رویکردی، که با اهداف او در تفهیم جنبه های پیچیده حیات اجتماعی برای مخاطبان خود، تناسب کامل داشته است، از آراء اسپنسر تأثیر پذیرفته باشد. زیرا هم اندیشه های اسپنسر از سوی بسیاری از متفکران مسلمان قرن نوزدهم(مثل قاسم امین، 1908-1863 م روشنفکر مصری) بخوبی مورد قبول و استفاده واقع شده بود، (55) و هم شیخ محمد عبده، دوست و همکار سید جمال، از علاقمندان آراء اسپنسر بوده و درسال 1903 در انگلستان با او دیدار کرد و بعدها کتاب «تربیت »او را به عربی ترجمه نمود و هم از افکارش برای نوسازی نظام آموزشی مصر بهره جست.(56)
بنابراین اندیشه اجتماعی سیدجمال، در مجموع و اصالتاً وفادار به رویکردهای کهن می باشد. با این تفاوت که آشنایی او با اندیشه ها و آراء نوین اجتماعی،. در جای جای آثار وی به چشم می خورد. این گرایش دوگانه سیدجمال، بهترین معرف و شاخص عصری است که او در آن می زیسته است، یعنی دوران بروز آراء و مکاتب جدید و شروع تحول در دیدگاههای کهن نسبت به جامعه، که سرانجام منتهی به پدید آمدن علم نوینی به نام«جامعه شناسی»گردید. با این توضیح می توان خطوط کلی اندیشه سید جمال در باب تحولات اجتماعی و اصلاح جامعه را ترسیم کرد.
6- اصلاح جامعه در اندیشه ی سید جمال
سید جمال فرزند عصر تحولات عمیق در حیات و اندیشه بشر بود، در نتیجه «دگرگونی جامعه»برای او موضوعی آشنا بود. علاوه براین سفرهای او به جوامع مختلف شرق و غرب(و آشنایی با آراء و مکاتب نوین) وی را متوجه فاصله عظیم میان شرق عقب مانده و غرب پیشرفته کرد، و سبب شد تا ذهن جستجوگر و روح بیقرار او، بدنبال فهم علل رکود و ترقی جوامع و راه اصلاح و نجات شرق اسلامی برآید. از این رو، مروری در آثار بجای مانده از سید جمال، می توان خطوط کلی اندیشه او را در خصوص اصلاح جامعه بازسازی و ترسیم نمود، که تحت عناوین ذیل آمده است.الف- جامعه(عوامل قوام، مناسبات فرد و جامعه، نقش نخبگان)
× عوامل قوام: سید جمال با نگرشی فراعلمی و آرمانگرایانه، «عدالت»را «پایه اجتماع انسانی و باعث حیات ملت ها»دانسته و بی اعتنایی به آن را موجب تباهی اقوام و ملل می داند ولی نگاهی نیز به جامعه موجود دارد و برخی از عوامل عینی قوام بخش جامعه را نیز برمی شمارد، از جمله تعصب دینی، وحدت زبانی و وطن دوستی.(57)× مناسبات فرد وجامعه: وی همچنین معتقد است که عقاید و اخلاقیات افراد جامعه تعیین کننده وضعیت جامعه است و همانطور که عقاید صحیح و فضایل اخلاقی باعث قوام و پایداری«هیئت اجتماعیه»است، باورهای نادرست و رذائل اخلاقی نیز باعث زوال و تباهی جامعه می باشد(58)(فردگرایی روش شناختی). هرچند که او از تأثیرات جامعه بر افراد تأکید می ورزد.(59) بعلاوه از نظر او شئون مختلف جامعه، در تناسب کامل با یکدیگر بوده و برای مثال زوال و ارتقاء جامعه، به گونه ای همسان در تمامی ابعاد آن متجلی می گردد.(60)
× نقش نخبگان: پایبندی سید جمال به رویکرد «فردگرایی روش شناختی»او را متوجه اهمیت نقش نخبگان (بویژه حاکمان و پبشوایان دینی) کرده به گونه ای که سعادت یا انحطاط جوامع را تا حد زیادی معلول شایستگی یا عدم کفایت نخبگان آن جوامع(امرا و علما) می داند.(61)
سید جمال علیرغم اذعان به نقش مهم نویسندگان و سخنگویان در تربیت افراد جامعه،(62)با دیدی ژرف نگر و واقع بین، متوجه نقش و کارکرد مطبوعات جدید در عصر خود شده و می نویسد که درجهان جدید«جراید و اخبار نامه های یومیه»می توانند وظیفه پیشوایان و هادیان مردم را بر عهده گرفته و به منزله «سائقی به سوی فضائل و قائدی به جانب کمالات و مانعی از رذائل و زاجری از نقائص و آمری به معروف و ناهئی از منکر «عمل کنند مشروط بر آنکه ارباب جراید بنده ی حق باشد و نه بنده ی درهم و دینار.(63) توجه سید جمال به اهمیت نقش مطبوعات جدید و استفاده همه جانبه او از این ابزار نوین در جهت مقاصد اصلاحی خویش، گویای ژرف اندیشی و زمان آگاهی اوست در شناخت پدیده های نوین عصر جدید و کارکردهای آن.
ب- تبیین تحولات اجتماعی(اولویت فرهنگ، تقدم تغییر در افراد، نخبه گرایی، واقع نگری)
سید جمال در تبیین تحولات اجتماعی نیز التزام خود به رویکرد «فردگرایی روش شناختی»را آشکار می سازد و با تأکید بر اولویت نقش عوامل فرهنگی و اهمیت نخبگان و تقدم تغییرافراد بر تغییر جامعه، دگرگونیهای اجتماعی گذشته و حال را تحلیل می کند. هرچند که گوشه چشمی نیز به واقعیات اجتماعی داشته و بررسی آنها را نیز از نظر دور نمی دارد.
× اولویت فرهنگ: به طور کلی از نظر سید جمال «فکر و سخن»، «اساس همه نهضت ها و انقلابات و تحولات تاریخ اعم از دینی و سیاسی،(64) مثلاًً می گوید پیدایی «ثوره ی مشهوره ی فرانساویه»متأثر از گسترش آراء و عقاید متفکرانی همچون ولتر و روسو بوده است.(65) شایان ذکراست که فرهنگ برای سید جمال بیش از آنکه به عنوان نهادهای اجتماعی مورد توجه باشد، به منزله ی منبعی برای آراء و عقاید بشری مطرح بوده است. وی در برشمردن عناصر فرهنگی مؤثر در تحولات اجتماعی، خصوصاً به نقش دو عالم مهم تعالیم دینی و علوم تجربی تأکید می ورزد. یعنی التزام به تعالیم ادیان الهی را عامل ارتقاء جوامع بشری می داند،(66) و نیز از نقش مهم علوم و فنون جدید در پیشرفت اجتماعات انسانی یاد می کند.(67) به همین ترتیب عقاید مادی و ضد دینی (مثل ماتریالیسم و ناتورالیسم) را باعث انحطاط جوامع مختلف(یونان، ایران و مسلمانان در قرون گذشته، و فرانسه و عثمانی در قرون اخیر) بر می شمارد.(68)
× تقدیم تغییر در افراد: از سوی دیگر سید جمال تغییر افراد را مقدم بر تغییر جامعه دانسته و برای مثال استدلال می کند که اندیشه های مادی و طبیعی ابتدا باعث رواج اباحیگری و فاسد شدن اخلاقیات اجتماعی شده و سپس با متزلزل کردن اعتقادات حقیقی مردم، سبب ضعف ملت و از بین رفتن عزت و سیادت آن می شود.(69)
× نخبه گرایی: همچنین سید جمال کلید تحولات اجتماعی را به دست نخبگان جوامع(حکام و علما) دانسته و آنها را سررشته داران ترقی یا انحطاط جوامع معرفی می کند.(70) و خود نیز در عمل سراغ حکام و علمای جوامع اسلامی رفته و سعی می کند با نفوذ در آنها، زمینه اصلاحات اجتماعی را فراهم آورد.
× واقع نگری: همه این موارد، حکایت از رویکرد «فردگرایی روش شناختی»سید جمال دارد. با این حال او فارغ از جنبه های عینی حیات اجتماعی نبوده و همصدا با ابن خلدون، در پی فهم علل و اسباب عینی ارتقاء و انحطاط جوامع بود.(71) زیرا وی اعتقاد داشت که یک عالم مسلمان و مصلح به منزله «طبیب نفوس و ارواح»افراد جامعه است و لذا برای شناخت «اسباب بیماری جامعه»و یافتن «دوای امراض اجتماعی»ناگزیر باید «آشنا به تاریخ ملت بوده»و هم با«تاریخ دیگران آشنا شود تا بداند که سر تقدم و انحطاط ملل در تمام ادوار تاریخی درچه عواملی نهفته است»،(72) و نیز بر چنین کس لازم است که عصر حاضر شناسد و از «علل و بواعث... فنون جدید و اختراعات»نوینی که جهان را«از حالی به حالی دیگر متحول نموده، آگاهی یابد.(73) تا ضمن اطلاع از «اسباب پیشرفت غرب»و علل«برتری و نیروی»آن(74)، قادر به هدایت جامعه به سوی سعادت و صلاح باشد. بر همین اساس سید جمال، خود هم به مطالعه تاریخ اقوام و ملل می پرداخت و هم احوال جوامع شرق و غرب را بررسی می کرد.
با این همه آنچه که باعث نااستواری دیدگاه سید جمال در تبیین تحولات اجتماعی می شود، پیش فرض او در خصوص یکسانی تأثیرعلل تحول جوامع در طول زمان و در بستر مکان می باشد. برای مثال وی رواج عقاید مادی را عامل مهمی در انحطاط جامعه دانسته و برای تحکیم این نظریه، از شواهد متنوع و متفاوتی (از یونان و ایران باستان گرفته تا فرانسه و عثمانی جدید) نام می برد. حال آنکه قبول چنین پیش فرضی، موجب غفلت از تأثیر عوامل زمان و مکان، و نیز ماهیت تحولات جدیدی است که هم موجب تغییرنقش و کارکرد پدیده های قبلی می شود و هم پدیده های نوینی را ایجاد می نماید. هرچند که اجمال و پراکندگی آثارسید جمال، مجال داوری قاطع در مورد دیدگاههای واقعی او دراین موارد را دشوار می سازد.
ج- تبیین رکود جامعه اسلامی(مسخ اندیشه دینی، فقدان دانش تجربی، رهبران نالایق، استعمار غرب، فقدان همبستگی اجتماعی)
سید جمال چنین دریافته بود که جوامع اسلامی هم از نظر فکری و فرهنگی و هم به لحاظ سیاسی و اجتماعی دچار مشکل هستند که باعث عقب ماندگی آنها شده است. وی درتحلیل این عوامل، براساس همان چارچوب فکری خود در تبیین پدیده های اجتماعی، حرکت می کند.× مسخ دین و فقدان علم: از نظر سید جمال حیات فرهنگی مسلمانان دستخوش آسیبها و اختلالاتی جدی شده بود زیرا آنها هم از تعالیم اصیل اسلامی فاصله گرفته اند(75)وهم به دلیل نفوذ عقاید جبری، بسیاری از مفاهیم اسلامی را سوء تفسیر کرده و از آموزه هایی مثل «جهاد و دفاع»و «ساختن ادوات حرب»غافل شده اند و در نتیجه حیاتی آمیخته بازبونی و سلطه اجانب برایشان فراهم شده است.(76) علاوه براین مسلمانان از کاروان علوم و فنون جدید نیز دور افتاده اند.(77) در حالیکه «هیچ منافاتی در میانه علوم و معارف، و اساسهای دیانت اسلامیه»وجود ندارد.(78)
× رهبران نالایق و فقدان همبستگی اجتماعی:
سید جمال حیات اجتماعی و سیاسی مسلمانان را نیز دچار آسیبهای مهمی می بیند که مانع پیشرفت مسلمانان شده است. او معتقد است که وجود «سیاستمداران و حاکمان»نالایق و نیز«علمای سوء»از جمله مهمترین عوامل عقب ماندگی مسلمانان است.(79) چرا که ظلم و فساد حکام و دوری آنها از اسلام، و نیز کوتاهی علمای اسلامی در اصلاح امور، مجموعاً سبب تجزیه جوامع اسلامی و محوفرهنگ و علوم اسلامی و در نتیجه ضعف و واماندگی و سلطه اجانب شده است.(80) سید جمال فقدان وحدت ملی و همبستگی اجتماعی را هم، که خود معلول عوامل درونی و بیرونی متعددی است (مثل«جدا شدن مقام علمی از دستگاه خلافت») و دنیوی شدن خلافت و تجزیه آن به خلافتهای متعدد مخالف هم، پیدا شدن«مذاهب و فرقه های مخالف هم)(81) یکی از علل درونی رکود جوامع اسلامی دانسته و با رویکردی انداموار انگارانه به تشریح آن می پردازد.
«اینان(مسلمانان) در ظاهر هیأت اجتماع دارند لکن دارای وحدتی نیستند... ملت اسلام همچون جسمی عظیم و نیرومند و تندرست بود تا این که عوارضی چند که اجزاء به هم پیوسته و سالم آن را تضعیف کرد، برآن وارد آمد و به سوی از هم گسیختگی و تلاشی سوقش داد. سرانجام هنگام آن که هر جزئی از این کل جدا گردد و پیکره این جسم از هم متلاشی شود، فرا رسید.»(82)
× استعمار: ولی این نگاه به درون، سیدجمال را غافل از عوامل بیرونی مؤثر در انحطاط مسلمانان نساخته، بلکه او با ژرف بینی به تأثیر هجوم بیگانگان (در گذشته و حال) در عقب ماندگی جوامع اسلامی اشاراتی صریح دارد.
از نظر سید جمال یکی از علل تاریخی «عقب ماندگی و ضعف مسلمانان»، «حمله چنگیزخان و تاتار»از شرق، و نیز«هجوم ملل اروپایی»و «ایجاد جنگهای صلیبی»از غرب بوده است. این تهاجمات باعث تجزیه حکومت مقتدر اسلامی و برسرکار آمدن فرمانروایان نالایق و در نتیجه «ضعف و انحطاط»مسلمانان شده است.(83) در عصر جدید نیز عامل استعمار غرب نقشی مهم در عقب نگاه داشتن جهان اسلام دارد. وی معتقد است که ضدیت استعمار غرب با ممالک شرقی ریشه در دشمنی تاریخی میان مسیحیت و اسلام دارد.
«عالم نصرانی با اختلاف نژاد و مذهب و ملت و جنس، با نهضت شرق عموماً و نهضت اسلام خصوصاً مخالف و ضدیت دارد. بنابراین تمام دولتهای نصرانی با هم یکدل و یک جهت اند که ممالک اسلامی را تا می توانند و راهی می ببنند خرد و پایمال کنند. روح صلیبی هنوز مانند اخگر سوزان به زیر خاکستر، در دل نصاری نهفته است».(84)
به عقیده سید جمال علت اصلی سلطه استعمار(انگلیس ) برممالک شرقی، صرفنظر از قدرت نظامی استعمارگران، ضعف حکام شرقی و غفلت آنها از ویژگیهای جهان جدید و نیز وجود اختلافات داخلی عمیق در این اجتماعات است.(85)
وی با روشن بینی، به تشریح اهداف استعمار پرداخته و «ایدئولوژی استعماری»غربیان را برملا می سازد و می گوید:
«دولتهای نصرانی برای حمله و هجوم و دشمنی خود نسبت به ممالک اسلامی و خواری و اجبار آنها، بهانه جسته می گویند ممالک اسلامی در انحطاط و پستی به درجه ای رسیده اند که دیگر نمی توانند بر پای خود ایستند و امورخود را شخصاً اداره کنند».(86)
سید جمال همچنین به روشهای نفوذ و سلطه استعمارگران درجوامع اسلامی(مثل تحقیر تعصبات ملی، سرکوب حرکتهای اصلاحی، استفاده از عوامل نفوذی، تشدید اختلافات محلی و ایجاد «تجزی اجتماعی»(87) اشاره می کند و مسلمانان را از خطرات آن آگاه ساخته و آنها را ترغیب به مبارزه ضد استعماری می کند، کما اینکه تمام اندیشه و نبوغ و نیروی خود را نیز مصروف همین مبارزه می کند.
بدین ترتیب سیدجمال با ژرف نگری و واقع بینی، مهمترین عوامل رکود جامعه اسلامی را برشمرده، و چنانکه بعداًً خواهد آمد، برای رفع این موانع راههایی را پیش بینی می کند.
د- تبیین پیشرفت غرب(اصلاحات دینی، علوم جدید، جامعه مدنی)
سید جمال در تبیین علل پیشرفت غرب، اساساً برنقش عوامل فرهنگی، مثل اصلاحات دینی و پروتستانتیسم و گسترش علوم و فنون جدید، تأکید می کند و البته اشاراتی نیز به ویژگیهای جامعه مدنی غرب(آزادیهای اجتماعی و سیاسی ) دارد. با این حال، در آثار وی اشاره ای به تاریخ تحولات اقتصادی و سیاسی غرب(اروپا) و تأثیرآن بر پیشرفت غرب دیده نمی شود.× علوم جدید: از نظر سید جمال یکی از عوامل پیشرفت غرب گسترش علوم و فنون جدید در جامعه است. وی معتقد است: «وسایل ارتقایی که در ممالک غرب عمومیت دارد، علم و تعلیم علم است. مردم بدون مساعدت دولت به سوی علم می شتابند، پس مملکت را ترقی می دهند، عظمت و ثروت دولت را افزون می سازند، صنایع و فنون را جلو می برند... این است جاده همواری که به ارتقاء و عظمت منتهی می شود».(88) ناگفته نماند که سید جمال مزایای نوین تمدن غرب را برخاسته از تعالیم اسلام می داند(89) و از جمله به تأثیر آموزشهای قرآن در پیدایی علوم استقرایی جدید در غرب، اشاره می کند.(90)
× جامعه مدنی: وی همچنین با اشاره به برخی از ویژگیهای جامعه مدنی در غربی، تأثیر آنها بر پیشرفت جوامعشان را یادآور می گردد. برای مثال می گوید: «سبب آبادی فرانسه، عدل و مساوات و اخوت و آزادی است که تمام اینها در ایران مفقود می باشد... یکی از مسائلی که باعث ترقی غرب گردیده، آزادی مطبوعات است، این آزادی خوب و بد حکام را بدون استثناء نشر می دهد»(91)
× اصلاحات دینی: ولی مهمتر از همه اینها، توجه خاصی است که سید جمال به تأثیر اصلاحات دینی و پروتستانتیسم بر پیشرفت جوامع غربی مبذول داشته است. سید جمال با کتاب معروف فرانسواپیرگیوم گیزو(1874-1787 م) دولتمرد مورخ فرانسوی، با عنوان و تاریخ تمدن اروپا آشنایی داشت، که در آن به تأثیرات جنبش اصلاح دینی پروتستانتیسم برپیشرفت و ترقی جوامع غربی، تأکید شده است.(92) سید جمال ضمن حسن ترقی نسبت به آراء گیزو، (93) در موارد مختلف به تأثیرات این جنبش دینی در تاریخ غرب اشاره کرده و دو اثر مهم این نهضت را، گسترش عقلگرایی و ایجاد رقابت سازنده(و در نتیجه پیدای تمدن جدید غرب) می داند. برای مثال:
»گیزو وزیر فرنسا که تاریخ سیویلیزاسیون یعنی مدنیت امم افرنجیه را نوشته است می گوید یکی از اعظم اسباب تمدن یوروپ این بود که طایفه ی ظهور کرده گفتند اگرچه دیانت ما عیسویه است ولی ما را می رسد که براهین اصول عقاید خود را جویا شویم، و جماعت قسیسها اجازت نمی دادند و می گفتند که بنای دین برتقلید است. و چون آن طایفه قوت گرفته افکار ایشان منتشر گردید عقول از حالت بلادت و غباوت برآمده در حرکت و جولان آمد، و دراستحصال اسباب مدنیت کوشیدن گرفت».(94)
«اگر دراحوال اروپائیها تأمل کنیم و اوضاع بی سامان قبلی آنها را با مدنیت امروزی بسنجیم، می بینیم سبب این همه جز حرکت دینی که به دست لوتر پی ریزی شد، چیزی نبوده است... دراثر ظهورپروتستانت در اروپا رقابت و مسابقه ای مابین آن و دشمنش کاتولیک پیدا شد، هرکدام از این دو گروه...تمام قوای خود را صرف راه ترقی و تفوق بر رقیب خود می نمود. در نتیجه رقابت این دو گروه، مدنیت امروزی... ظهور کرد.»(95)
(پیروان دیانت عیسویه) صنف قسیس ها را آن قدر شرافت دادند که نیز موجب خست سایر نفوس گردید...و تا زمانی که این عقیده جنت بخشی نفوس(بهشت فروشی) در امت نصرانیه بلاد فرنگ، متمکن و پایدار بود، هیچ گونه ترقیات از برای آن امت حاصل نشده، لوتررئیس پروتستان...این حکم را برخلاف انجیل دفع نموده است».(96)
شایان ذکر است که نظریه گیزو بعدها توسط ماکس وبر(1920-1864 م)جامعه شناس معروف آلمانی، در کتاب پرآوازه«اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری»(5-1904 م) به تفصیل پرورده شد.(97)
چنین بنظر می رسد که آشنایی سید جمال با آراء اصلاح طلبان مسیحی، (98) از جمله ی منابع الهام بخش او در مورد لزوم اصلاح اندیشه اسلامی بوده است. نکته جالب آنکه تصویرجهان در اندیشه سید جمال، شباهت زیادی با تفسیرهای ژان کالون(1564-1509 م)، یکی از پیشوایان پروتستانتیسم، دارد. سید جمال که اساساًً مخالف زهد منفی و انزواجویی صوفیانه است(99)در جایی می نویسد:
«چنان گمان نمی شود که باید در کار جهان دست کشید، نه، نه، بلکه باید کار جهان را برنهج حق و عدل را از برای خدا کرد چنانکه خدا می خواهد. و خداوند تعالی می خواهد که درعوالم سفیله چون عوالم علویه همه کمالات و زیب و زینت خود را در همه چیز، در همه جا مشاهده کند، و همه برومندی و قدرتش در خرد انسانی و صنایع و آثار آن ظاهر گردد و انسان در همه حالات خود مظهر کمال حق باشد».(100)
بدین ترتیب سید جمال با بذل توجهه ویژه به اصلاحات دینی پروتستانتیسم، به تحلیل پیشرفت غرب می پردازد، و از این امر چنانکه خواهد آمد، در اصلاح اندیشه اسلامی نیز بهره می جوید.
ه- نقد جهان غرب(استعمار، فرهنگ)
سیدجمال، جهان غرب را به خوبی می شناخت و مدتی را در آن زندگی کرده بود. وی درکنار تائید جنبه های مثبت تمدن غرب(بویژه علوم فنون جدید)، انتقاداتی نیز به فرهنگ و استعمار غرب داشت.× استعمار: او ضمن طرح انتقادی شدید علیه سیاستهای استعماری غرب و محکوم نمودن شیوه های غیرانسانی استعمارگران در قتل و غارت جهان،(101)معتقد بود:
«اگر همه اختراعات و اکتشافات و همه مصالح و منافع حاصله از آن را، در یک کفه بگذاریم، و جنگها و مصائب و عواقب شوم و نتایج حاصله آن را در کفه ای دیگر، قطعاً کفه سنگین تر همانی خواهد بود که وسایل تخریب در آن گذاشته شده...دراین صورت چنین ترقی و دانش و تمدن جز انحطاط و مصیبت چه ثمری دارد...آنچه فعلاً جهان دارد و درصدد افزون کردن آن است مدنیت و علم نیست، بلکه جهل است و توحش»(102)
× فرهنگ: سید جمال مخالفتهایی نیز با فرهنگ غرب، بویژه آراء و عقاید ضد دینی و ضد اخلاقی (مثل ماتریالیسم و ناتورالیسم)، داشت:(103) ولی همانطور که ذکر شد او بیشتر منتقد استعمار غرب بود تا فرهنگ غرب.
و- جامعه و حکومت مطلوب
× جامعه: سید جمال در ترسیم جامعه آرمانی، تنها اشاراتی کلی به کفایت و صلاحیت تعالیم اسلام در پدید آوردن چنین جامعه ای دارد، چون معتقد است که «آن مدینه فاضله که حکما به آرزوی آن جان سپردند، هرگز انسان را دستیاب نخواهد شد مگر به دیانت اسلامیه».(104)بنابراین، از ویژگیهای این جامعه، کمتر می توان نشانی در آثار سید جمال یافت، مگر برخی اشارات پراکنده درخصوص اهمیت عدالت و مساوات.(105)× حکومت: همچنین سید جمال از مخالفان سرسخت حکومتهای استبدادی بود، (106) زیرا معتقد بود که«قوه مطلقه استبداد موجب آزادی و عدالت نمی تواند باشد»،(107)همان عدالتی که از نظراو هدف اصلی تشکیل حکومت هاست.(108) ولی در ترسیم حکومت مطلوب، آراء و نظرات متفاوتی از وی بجا مانده است. مثلاًً در مورد حکومت مشروطه، گاهی آن را با وضعیت ممالک اسلامی آن روز نامناسب می شمرد و زمانی از لزوم برقراری آن در جوامعی مثل مصر و ایران پشتیبانی می کند.(109) ولی آنچه که روشن است این نکته می باشد که تأکیدات مکرر سید جمال بر مشارکت مردم درقدرت حکومت و اشارات پراکنده او به نظامهای پارلمانی و مشروطه، بیش از آن که حکایت از التزام وی به نظام مشروطیه ی پارلمانی داشته باشد. نشان دهنده تمایل وی به لزوم نفی حکومت مطلقه است.(110) زیرا از نظر او استبداد مخالف اسلام است(111) و آثار ویرانگری برحیات جامعه دارد(سلب آزادی، سستی اخلاق اجتماعی،...)(112) و در نهایت باعث تباهی و سلطه اجانب می شود.(113)
بدین ترتیب، سید جمال سرنگونی نظام استبدادی (از جمله در ایران) را یکی از مقدمات لازم برای ایجاد اصلاحات اجتماعی دانسته(114) و خود دراین راه تلاشهای فراوانی می کند.
ز- تبیین تجدید حیات اسلام (اولویت تحولات سیاسی، رستاخیز فکری، خیزش عملی)
سید جمال هم از وضعیت جوامع اسلامی ناخرسند بود(115) و هم اندیشه دینی مسلمانان را نیازمند اصلاح می دانست،(116) بنابراین همزمان پرچمداری دو نهضت سیاسی و فرهنگی را عهده دار شد(117) و از این رو به«پدر رنسانس جدید در اسلام»شهرت یافت.(118)× اولویت تحولات سیاسی: سید جمال همانند هر مصلحی، درگیر این سؤال بود که نقطه آغاز اصلاح کجاست، تلاش فکری و روشنگری، یا مبارزه عملی و سیاسی؟ به تعبیر دیگر برای تجدید حیات جوامع اسلامی، آیا ابتدا باید به روشنگری و آگاهی بخشی پرداخت و سپس تغییر نظامات سیاسی را هدف گرفت یا بالعکس؟
سید جمال خود را در هر دو زمینه مسئول و متعهد می دانست، ولی آراء و اقدامات او گویای آن است که برای وی مبارزه سیاسی و تغییر نظامات حاکم مقدم بر فعالیتهای فکری و فرهنگی بوده است. زیرا اعتقاد داشت که «در زمان استبداد هیچ گونه ترقی برای افراد ملت و هیچ طور تربیتی برای احدای ممکن نیست».(119) علاوه بر این تجربه ناموفق طرفداران اصلاحات فرهنگی(بدون تغییرنظام حکومتی) را، در ایران و عثمانی، پیش چشم داشت.(120) البته در مشی عملی سید جمال، بعضاً ناسازگاریهایی با این عقیده به چشم می خورد مثل تلاشهای ناموفق او درجهت تغییر نظر حکام و دربارها («انقلاب از بالا»)، ولی مجموع اقدامات و نظرات او، گواه باور اوست به الویت فعالیتهای اجتماعی و سیاسی(درمقایسه با تلاشهای فرهنگی صرف - امثال عبده-).(121)
حال باید دید که از نظر سید جمال پیشبرد این دو نهضت فرهنگی و سیاسی، چه ابعادی داشته است.
رستاخیز فکری:
سید جمال برای اصلاح اندیشه و ذهنیت مسلمانان سه جنبه مختلف را مدنظر داشت: نفی جهل و خرافات، گسترش علوم و فنون جدید و بالاخره احیای تفکر دینی.× نفی جهل و خرافات: از نظر سید جمال ذلت پذیری مسلمانان تا حد زیادی معلول افکار قالبی و عقاید نادرستی (در مورد ناتوانی خود و قدرت استعمار و مشروعیت استبداد)(122)است که می باید با روشنگری و آگاهی بخشی آنها را زدود تا موانع فکری و ذهنی خیزش مسلمانان علیه استبداد و استعمار و نیل به پیشرفت و ارتقاء از میان برداشته شود.
× گسترش علوم و فنون جدید: به عقیده سید جمال یکی از علل پیشرفت غرب گسترش علوم و فنون جدید بوده، بنابراین مسلمانان هم برای توانمندی و نیل به پیشرفت، باید این علوم و فنون را فراگیرند، زیرا«این علوم معاشیه سبب قوت دین است، چونکه قوت دین از متدینین است و قوت متدینین نتیجه غنا وثروت و جاه و شوکت است و این امور بدون این علوم معاشیه هرگز صورت وقوع نخواهد پذیرفت»(123) وی هیچ گونه تضادی میان اسلام و علم قائل نبود و باور داشت که «نزدیکترین دین ها به علوم و معارف، دیانت اسلامی است و هیچ منافاتی در میانه علوم و معارف. با اساسهای دیانت اسلامیه نیست»(124) از همین رو بود که با تقسیم علم به اسلامی و غیراسلامی مخالف بود و می گفت:
«علمای مادر این زمان علم را بردو قسم کرده اند یکی را می گویند علم مسلمانان و یکی را می گویند علم فرنگ، و از این جهت منع می کنند دیگران را از تعلیم بعضی از علوم نافعه. و این را نفهمیدند که علم آن چیز شریفی است که به هیچ طایفه نسبت داده نمی شود و به چیزی دیگر شناخته نمی شود، بلکه هرچه شناخته می شود به علم شناخته می شود و هر طایفه ای معروف می گردد به علم معروف می گردد. انسان ها را باید به علم نسبت داد نه علم را به انسانها. چه بسیار تعجب است که مسلمانان آن علومی را که به ارسطو منسوب است آن را به غایت رغبت می خوانند گویا که ارسطو یکی از اراکین مسلمانان بوده است و اما اگر سخنی به کلیلو(گالیله) و نیوتن و کپلر نسبت داده شود آن را کفر می انگارند. پدر و مادر علم برهان است و دلیل، نه ارسطو و نه کلیلو(گالیله)، حق در آنجاست که برهان در آنجا بوده باشد».(125)
البته سید جمال بر این نکته هم تأکید داشت که اخذ علوم و فنون غربی، باید پس از تحکیم مبانی اعتقادی و ایمانی مسلمانان باشد، و همانطور که «مسلمانان صدر اسلام تنها هنگامی به فراگرفتن طب بقراط و جالینوس و هندسه اقلیدس و نجوم بطلمیوس و فلسفه افلاطون و ارسطو همت گماشتند که پایه های ایمان خود را استوار کردند، مسلمانان امروزی نیز تنها زمانی باید به فرهنگ و تمدن اروپایی روی آورند که دین خویش را به وجه درست آن بازگردانند».(126)
× احیای تفکر دینی: سید جمال براین باور بود که دین طرحی الهی و ضامن «سعادت مطلقه»انسان در دنیا و آخرت است(127) ولی هم او می دید که «سوء تعبیر»از احکام اسلام، خود یکی از عوامل رکود جوامع اسلامی است.(128) بنابراین اصلاح اندیشه دینی را لازمه تجدید حیات جهان اسلام دید(129) و با توجه به آشنایی با سابقه این امر در تاریخ فرهنگ اسلامی(از جمله کتاب «احیاء علوم الدین»امام محمد غزالی)، (130) و نیز با عنایت به اطلاع و توجه خاص به آراء و تأثیرات اجتماعی نهضت اصلاح دینی درغرب (پروتستانتیسم)،(131) تلاش کرد چهره واقعی اسلام را مجدداً عرضه کند.
سه هدف اصلی سید جمال از احیای تفکر دینی عبارت بود از: ایجاد سازگاری میان اسلام و مقتضیات عصرجدید، تفسیر مجدد مفاهیم اسلامی و بالاخره استخراج احکام فراموش شده.
× ایجاد سازگاری میان اسلام و مقتضیات عصر جدید: سید جمال میان اسلام و تمدن، تضادی نمی دید. ولی برتفسیر مستمر و نو شونده اسلام، مطابق با ویژگیهای عصرتأکید داشت. به تعبیر او«دین اسلام تنها به مقتضای مکان و زمان احتیاج به ساده تری و بهتری»دارد، یعنی «باید بر موجب حاجات و لوازم هرقرنی تبدل یابد تا تطابق با آن احتیاجات کند». وی بی توجهی علمای عصر خود نسبت به این مسئله را بر نمی تافت.(132) از نظر وی، اسلام با علوم جدید و «افکار آزادیخواهانه و عقاید تازه»نیز سازگاری دارد، حتی فارغ از مشکلاتی که امثال لوتر (پیشوای جنبش پروتستانتیسم ) با آن مواجه بوده اند.(133)
× تفسیر مجدد مفاهیم اسلامی: از نظرسید جمال آمیختگی بسیاری از مفاهیم اسلامی با خرافات و عقاید نادرست، باعث رکود و بی عملی مسلمانان شده است.(مثل تفسیرهای جبرگرایانه از قضا و قدر و آخر الزمان)، بنابراین برای تصحیح ذهنیت مسلمانان، باید تفسیر صحیح و تازه ای از این مفاهیم ارائه کرد.(134)
× استخراج احکام فراموش شده: یکی دیگر از تلاشهای سیدجمال، استخراج آن دسته از مفاهیم و احکام فراموش شده ای بود، که باعث بیدرای و خیزش مسلمانان می شد(مفاهیمی مثل تعصب دینی و احکامی مثل جهاد).(135)
شایان ذکر است که تلاشهای سیدجمال برای احیای تفکردینی، با هدف از بین بردن موانع ذهنی خیزش مسلمانان بود، هرچند او، به مانند دیگرمصلحان، مجال تبویب و تدوین اندیشه های خود را نیافت، ولی میراث فکری او برای آیندگان بسیار الهام بخش بود.(136) همچنین باید یادآور شد که اصلاح اندیشه دینی برای سید جمال، هرگز مانند پروتستانتیسم مسیحی نبود. زیرا او به دنبال تدوین دوباره اصول عقاید نبود بلکه دعوت کننده ای بود برای بازگشت به اسلام منتهی در چهره ی راستین و پیراسته از خرافات آن. از این جهت حرکت سید جمال را، نوعی جنبش نو ارتدوکسی نامیده ند.(137)
× خیزش عملی: از نظر سید جمال، مسلمانان مسئول «تجدید حیات اسلام»هستند و باید با قیام خویش، از بند ظلم و ذلت رهایی یابند.(138) زیرا«در دنیا دو کلمه است که با هم نمی سازند، اسلام و ذلت. مسلمانان نمی تواند ذلیل باشد، زیرا خداوند می فرماید ولله العزة و لرسوله و للمومنین»(139) وی برای تحقق این آرمان، بیش از هرچیز به «اتحاد اسلامی»می اندیشید و آن را مهمترین منبع قدرت مسلمانان، برای قیامشان، می دانست.
× اتحاد اسلام: سید جمال که از پراکندگی و اختلاف و واماندگی جهان اسلام آزرده خاطر بود و سودای احیای مجد و عظمت جهان مسلمانان را در سر داشت: بدین نتیجه رسیده بود که مهمترین راه دفع خطر بیگانگان، تحقق «وحدت اسلامی»میان مسلمانان جهان است. به تعبیر او«امروز هیچ چیز چاره کار را بجز اتفاق نمی کند»(140) و مسلمانان برای نیرومند شدن ناگزیر از وحدت هستند زیرا«وحدت خاستگاه قدرت است».(141) او برای تحقق این امر، درجوامع مختلف و به بیانهای گوناگون مسلمانان را به ترک اختلافات و ضرورت وحدت و اتحاد (علیه استعمار) فرا می خواند و هم تلاش داشت تا زمینه های وحدت بخش و قدرت آفرین را در حیات مادی و معنوی مسلمانان جستجو کرده و با یادآوری آنها(اموری مثل مجد و عظمت گذشته مسلمانان، وسعت ممالک اسلامی، توان بالقوه مسلمانان، اشتراکات فکری و عقیدتی،...) گرایش به اتحاد را در میان آنها تقویت کند.(142)
شایان ذکر است که علیرغم تلاشهای فراوان سید جمال در این راه، و حتی ورود به بازیهای سیاسی به منظور تحقق «اتحاد اسلامی»، وی در اواخر عمر به بزرگی و دیریابی این هدف بیشتر توجه کرده، و در مقابل به حرکتهای ناسیونالیستی درجوامع مختلف اسلامی با دیدی مثبت می نگرد.(143)
× قیام مسلمانان: سید جمال در کنار توجه به آرمان بزرگ«اتحاد اسلام»نسبت به قیام مسلمانان سرزمینهای مختلف اسلامی هم(علیه حکام ظالم داخلی یا استعمارگران خارجی)، توجه خاصی داشت(144) و در این راه تلاشهای زیادی کرد. مثل روشنگری و آگاهی بخشی به مردم(145) و ترغیب علما به مبارزه(مثلاًً نامه به میرزای شیرازی و نامه به علمای طراز اول ایران).(146)
وی همچنین امیدوار بود که با شروع قیام مسلمانان در یک سرزمین، سایر بلاد اسلامی نیز تأثیر بگیرند(147) و علاوه براین دیگر کشورهای استعماری نیز متوحش شوند(148) و در نتیجه خطر آنها مرتفع گردد.
بدین ترتیب راه تجدید حیات اسلام از نظر سید جمال، اصلاح اندیشه مسلمانان و خیزش آنها، علیه استبداد و استعمار، بود. وی همه ی نیروی خود را مصروف روشنگری در این زمینه و توجه دادن مسلمانان به«اتحاد اسلامی»به عنوان مهمترین منبع قدرتشان در این مبارزه نمود.تلاشهای سیدجمال و آراء روشنگرانه او، الهام بخش بسیاری از حرکتهای فکری و سیاسی درجهان اسلام شد، هرچند که عمر وی کفاف نداد تا خود شاهد به بار نشستن تلاشها و تکاپوهایش باشد.
شایان ذکراست که در آرمان «اتحاد اسلام»نوعی ناسازگاری به چشم می خورد. زیرا برای سید جمال، از سویی کل جهان اسلام به منزله یک واحد یکپارچه (وطن مسلمین) در مقابل استعمار مطرح بود، بنابراین مسلمانان کشورهای مختلف را به وحدت و اتحاد فرا می خواند. ولی از سویی دیگر، برای واداشتن مسلمانان جوامع مختلف به قیام علیه استعمارگران.
وی ناچاربود که بر بنیان های ملی همان قوم و جامعه تأکید کرده و مروج نوعی ناسیونالیسم(غیر دینی) شود.(149) تلاش همزمان سید جمال در هر دو عرصه، و اظهارات گوناگون و بعضاً ناسازگار او در مورد ناسیونالیسم و معنای حقیقی اتحاد اسلام، حکایت از این ناسازگاری مفهومی دارد، که البته به سادگی هم قابل حل نمی باشد. بویژه برای روح بیقراری مثل سیدجمال، که برای دفع خطر فوری استعمار و آگاهی بخشی به مسلمانان، از هر حربه ای بهره می جست و کمتر در اندیشه تأملات نظری در خصوص لوازم و توابع آراء خویش بود.
7- نتیجه
سید جمال فرزند راستین عصرخود بود و سلسله جنبان حرکتهای اصلاحی در جهان اسلام، برای او بیداری مسلمانان و قیامشان علیه استعمار، با حربه اتحاد اسلام، بیش از هرچیز دیگری اهمیت داشت، بنابراین وی تمام اندیشه و نبوغ خود را مصروف این هدف کرد تا مگر مجد و عزت دوباره مسلمانان را شاهد باشد، بنابراین او نمی توانست نسبت به جامعه و تحولات آن خالی الذهن بوده باشد.اندیشه اجتماعی سید جمال و رویکرد او نسبت به پدیده های اجتماعی (از جمله اصلاح جامعه)، اساساًً متمایل به آراء کهن و سنتی(فردگرایی روش شناختی) نسبت به جامعه می باشد، و این با پیشینه فکری و تحصیلی او تناسب کامل دارد. ولی او فرزند قرن نوزدهم نیز بود و شخصیتی مصمم و جسور، که یک تنه به مهاجرتهای جغرافیایی و فکری می پردازد و وارد دنیاهای ناشناخته می گردد. همین مهاجرت از بستر فرهنگی مألوف، و آشنایی با مکاتب و آراء نوین، از جمله تأثیرات مهمی هم بر اندیشه اجتماعی او بر جای می نهد و فاصله او را با قالبهای کلاسیک تحلیل جامعه بیشتر می کند. از همین رو بارقه های از رویکردها و مفاهیم نوین اجتماعی درآثار او مشهود است. با این حال هنوز نمی توان او را در زمره متفکران اجتماعی جدید محسوب کرد، چرا که حیات او با آغازین سالهای پیدایی «علم جامعه شناسی»مصادف بوده، و هنوز مباحث و آثاراین علم نوین بطور کامل مطرح و منتشر نشده بود.
بدین ترتیب، سید جمال را می توان نماینده دوره گذار از اندیشه های سنتی به علمی (در باب جامعه و تحولات اجتماعی) دانست و این مقتضای همان عصری بود که در او می زیست. به تعبیر دیگر او هم وجدان بیدارعصر خود بود، و هم آینه ای از افکار و آراء اجتماعی دوره خویش.
والسلام علیکم.
پیوست:
سالشمار حیات سید جمال و حوادث مهم عصراو:
1254/1838- تولد در اسد آباد همدان.
1839 شروع سیاست تنظیمات (اصلاحات جدید) درعثمانی.
1264/1847-ورود به قزوین
1266/1849 -ورود به تهران- عزیمت به سوی عتبات عالیات.
1270/1853- سفر به هند.
1274/1857- قیام مردم هند علیه انگلیس-تسلط کامل فرانسه برالجزایر - ورود به مکه- اقامت در حجاز- سفر به عتبات عالیات.
1277/1860-ورود به ایران.
1278/1861- ورود به کابل.
1282/1865- سفر به تهران.
1283/1866- سفربه افغانستان.
1284/1868- ورود به کابل.
1285/1868-ورود به هند- ورود به مصر.
1286/1869- ورود به استانبول
1287/1870-ورود به مصر.
1289/1872- تأسیس دانشگاه دارالعلوم در قاهره.
1293/1876- اعلان قانون اساسی جدید عثمانی- ورود به محفل فراماسونری مصر.
1294/1877- تولد علامه اقبال.
1296/1879- اخراج از فراماسونری- تأسیس حزب الوطنی- اخراج از مصر- سفربه سوی حجاز.
1298/1881- قیام عرابی پادشا درمصر علیه انگلیس- ورود به هند- نگارش رساله نیچریه.
1299/1882- اشغال مصر توسط انگلیس.
1300/1883- قیام مهدی سودانی- مدعی مهدویت - ورود به لندن و سپس به پاریس- پاسخ به ارنست رنان.
1301/1884- ورود عبده به پاریس- تأسیس روزنامه عروة الوثقی به کمک عبده- سفربه ایتالیا- بازگشت به پاریس.
1885-1302- تصرف خارطوم به دست یاران مهدی سودانی/ فوت مهدی سودانی - ورود به لندن.
1303/1886- سفر به بوشهر.
1304/1887- ورود به تهران و ملاقات با ناصرالدین شاه- عزیمت به روسیه و ملاقات با تزار روس.
1306/1889- انعقاد قرداد رژی- سفربه روسیه- ورود به تهران.
1307/1890- سفربه روسیه- ورود به تهران.
1308/1891- اخراج از ایران- ورود به بصره- نامه به میرزای شیرازی.
1309/1892- فتوای میرزای شیرازی و شورش تنباکو درایران- لغو قرداد رژی- ورود به لندن- انتشار روزنامه ضیاءالخافقین- نامه به علمای شیعه برای خلع ناصر الدین شاه.
1310/1893- ورود به استانبول.
1313/1896- قتل ناصرالدین شاه.
1314/1897- اعدام میرزا رضای کرمانی- فوت سید جمال در استانبول.
$ منابع
1- آرون، ریمون، مراحل اساسی اندیشه درجامعه شناسی، ترجمه باقرپرهام.2 جلد (تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی-4-1363).
2- ابن خلدون، عبدالرحمن. مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی،2 جلد (تهران انتشارات علمی و فرهنگی، 1362).
3- اسد آبادی، سید جمال الدین. اسلام و علم. ترجمه و توضیحات سید هادی خسروشاهی(قم: دارالتبلیغ اسلامی، 1347).
4- گزیده عروة الوثقی، ترجمه عبدالله سمندر(تهران: مولی، 1360)
5- مقالات جمالیه، به کوشش ابوالحسن جمالی(تهران: اسلامی، 1358)
6- اسدآبادی، لطف الله. شرح حال وآثار سید جمال الدین اسدآبادی معروف به افغانی(تبریز: دین و دانش، 1326).
7- اقدامی، حسین. طرح یک نقد، گذری در هوای سیدجمال الدین اسدآبادی(تهران: سحر 1357).
8- الگار، حامد. نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، ترجمه ابوالقاسم سری(تهران: توس، 1356).
9- الگار، حامد و دیگران. نهضت بیدارگری در جهان اسلام، ترجمه سید محمدمهدی جعفری (تهران: شرکت سهامی انتشار، 1362).
10- امیری، مهراب. بازیگر انقلاب شرق، جمال الدین افغانی(تهران: شرق، 1345).
11- باتامور، تی. بی. نخبگان و جامعه، ترجمه علیرضا طیب(تهران: دانشگاه تهران، 1369).
12- بیرو، آلن. فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی(تهران: کیهان، 1366).
13- تقی زاده، سید حسن، سید جمال الدین اسدآبادی رهبر نهضت آزادیخواهی ایران(قم: شفق، 1350).
14- توسلی، غلامعباس، نظریه های جامعه شناسی(تهران: سمت، 1369).
15- جدیر، حبیب الرحمن (گردآورنده) رساله ها و مقالات درباره سیدجمال الدین افغانی(کابل: بیهقی، 1355).
16- جمالی اسدآبادی، ابوالحسن(گردآورنده). نامه های سیدجمال الدین اسدآبادی (تهران: امیرکبیر، 1349).
17- جمالی اسدآبادی، صفات الله. اسناد و مدارک درباره ایرانی الاصل بودن سید جمال الدین
اسدآبادی(تهران: ابن سینا، بی تا).
18- حائری، عبدالهادی. ایران و جهان اسلام(مشهد: آستان قدس رضوی، 1368).
19- تاریخ جنبشها و تکاپوهای فراماسونگری در کشورهای اسلامی(مشهد: آستان قدس رضوی، 1368).
20- تشیع و مشروطیت در ایران(تهران: امیرکبیر، 1364).
21- تخستین رویاروئیهای اندیشه گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب(تهران: امیر کبیر، 1367).
22- مجله حوزه، شماره های 60-59 و 61 ) قم: دفتر تبلیغات اسلامی، آذر 72- اردیبهشت 73).- یادمان صدمین سال شهادت سد جمال الدین اسدآبادی
23- حسین طباطبایی، سید مصطفی. شیخ محمد عبده مصلح بزرگ مصر(تهران: قلم، 1357).
24- حکیمی، محمدرضا. بیدارگران اقالیم قبله(قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1362).
25- خرمشاهی، بهاء الدین تفسیر و تفاسیرجدید(تهران: کیهان، 1364).
26- خسروشاهی، سید هادی(گردآورنده). نامه ها و اسناد سیاسی سید جمال الدین اسدآبادی (قم: دارالتبلیغ اسلامی، 1353).
27- یادنامه سید جمال الدین اسدآبادی (قم: دارالعلم، 1354).
28- دائره المعارف تشیع، زیرنظر احمد صدر حاج سید جوادی و دیگران ج2(تهران: سازمان دائره المعارف تشیع، 1368).
29- داوری، رضا شمه ای از تاریخ غربزدگی ما(تهران: سروش، 1369).
30- دورانت، ویل. تاریخ تمدن، ج6(اصلاح دینی) ترجمه فریدون بدره ای و دیگران(تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368).
31- روشه. گی. تغییرات اجتماعی. ترجمه منصور وثوقی(تهران: نی، 1366).
32- رهین، سیدمخدوم(گردآورنده). گزیده آثارسید جمال الدین افغانی. (کابل:بیهقی، 1355).
33- ستوارد، لوتروپ. عالم نو اسلام یا امروز مسلمین. ج1- تعریب عجاج نویهض - ترجمه سیداحمد مهذب(تهران: شرکت طبع کتاب، 1320).
34- سروش، عبدالکریم. تفرج صنع(تهران: سروش، 1366).
35- شرابی، هشام. روشنفکران عرب وغرب. ترجمه عبدالرحمن عالم(تهران: دفترمطالعات سیاسی و بین المللی، 1368).
36- شریف، میان محمد. تاریخ فلسفه در اسلام. ج4، ترجمه گروهی ازمترجمان (تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1370).
37- صاحبی، محمدجواد. اندیشه اصلاحی درنهضتهای اسلامی(تهران: کیهان، 1367).
38- سید جمال الدین اسدآبادی بنیانگذار نهضت احیاء تفکر دینی(تهران: فکرروز، 1375).
39- صفایی، ابراهیم. سید جمال الدین افغانی(بی جا: شرق، بی تا).
40- عبداللهی خوروش، حسین. سید جمال الدین اسدآبادی در سازمانهای فراماسونری(تهران: اسلامی، 1357).
41- عدوان، محسن یادواره سیدجمال الدین اسدآبادی(تهران: پیام آزادی، 1357).
42- عنایت، حمید. اسلام و سوسیالیسم در مصر(تهران: موج، 1350).
43- اندیشه سیاسی دراسلام معاصر. ترجمه بهاء الدین خرمشاهی(تهران: خوارزمی، 1362).
44- جهانی از خود بیگانه.(تهران: فرمند، 1353).
45- سیری در اندیشه سیاسی عرب.(تهران: امیرکبیر، 1358).
46- شش گفتار درباره ی دین وجامعه.(تهران: موج، 1352).
47- کدی، نیکی. تحریم تنباکو در ایران. ترجمه شاهرخ قائم مقامی(تهران: امیرکبیر، 1356).
48- فراستخواه، مقصود. سرآغاز نواندیشی معاصر.(تهران: شرکت سهامی انتشار، 1374).
49- کوزو، لیوئیس. زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی. ترجمه محسن ثلاثی(تهران: علمی، بی تا).
50- مجتهدی کریم. سید جمال الدین اسدآبادی و تفکر جدید(تهران: نشرتاریخ ایران، 1363).
51- محیط طباطبایی، محمد. نقش سید جمال الدین اسدآبادی در بیداری مشرق زمین(قم: دفتر تبلیغات اسلامی، بی تا).أ
52- مدرسی چهاردهی، مرتضی، آراء و معتقدات سید جمال الدین افغانی(تهران: اقبال، 1344).
53- سید جمال الدین و اندیشه های او. (تهران: امیرکبیر، 1353).
54- مطهری، مرتضی. احیای تفکر اسلامی.(تهران: دانشکده الهیات و معارف اسلامی، بی تا).
55- نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر. (قم: صدرا، بی تا).
56- مهدوی، اصغر و افشار، ایرج. مجموعه اسناد و مدارک چاپ نشده درباره سید جمال الدین مشهور به افغانی(تهران: دانشگاه تهران، 1342).
57- (مجله) نامه فرهنگ. شماره 22 تابستان 1357(دکتر مرتضی اسعدی، تناقض در فکر اصلاح طلبی از سید جمال تاکنون. ص9-54).
58- نصر، سیدحسین. جوان مسلمان و دنیای متجدد، ترجمه مرتضی اسعدی(تهران: طرح نو، 1373).
59- نوئر، دلیار، نهضتهای نوین اسلامی در اندونزی. ترجمه ایرج رزاقی و محمد مهدی حیدرپور (مشهد: آستان قدس رضوی، 1370).
60- نهاوندیان، محمد، پیکار پیروز تنباکو(تهران: فجر، بی تا).
61- واثقی، صدر. سیدجمال الدین حسینی پایه گذار نهضتهای اسلامی(تهران: پیام، 1355)
62- وبر، ماکس. اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری. ترجمه عبدالکریم رشیدیان و پریسا منوچهری کاشانی(تهران: علمی و فرهنگی، 1373).
63- یادنامه علامه امینی، به اهتمام سید جعفر شهیدی و محمدرضا حکیمی(تهران: انجام کتاب، 1361)(محمد گلبن - چند سند درباره ی سید جمال الدین).
پینوشتها:
1-حائری، نخستین رویاروئیها، ص 546.
2- فراستخواه، سرآغاز نواندیشی، ص 153، محیط طباطبائی، نقش سید جمال. 18، عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عربی، ص 16-9، Competiny Identities. p.8وHovsepian
3-مهدوی و افشار. مجموعه اسناد و مدارک. تصویر26.
4- حوزه، شماره 60-59 ص 67.
5- همان.
6- دائره المعارف تشیع. ج 2 ص 130، مهدوی و افشار مجموعه اسناد و مدارک لوحه 8 تصویر 27، جدیر، رساله ها و مقالات. ص 207.
7- مطهری، نهضتهای اسلامی. ص 15.
8- واثقی، سید جمال الدین، ص 348.
9- مهدوی و افشار، مجموعه اسناد و مدارک. ص 15.
10- از جمله: واثقی در سید جمال الدین، حکیمی در بیدارگران اقالیم قبله و محیط طباطبایی در نقش سید جمال.
11- مثلاً صفایی در سید جمال و امیری در بازیگر انقلاب شرق.
12- مهدوی و افشار، مجموعه اسناد ومدارک. لوحه 3 تصویر 9.
13- عنایت. اندیشه سیاسی عرب ص 79، محیط طباطبایی، نقش سید جمال، زص2-51، حائری، تشیع و مشروطیت. ص 60-59، دلیار نوئر، نهضتهای نوین اسلامی. ص 93، 69، 364.
14-.94-19 Kudsi-Zadeh, AL- AFGHANI.PP
15- سمندر. گزیده عروة الوثقی. ص 248.
16- واثقی، سید جمال الدین، ص 349.
17- سمندر، گزیده عروة الوثقی. ص4-3 و 7.
18- اقدامی، طرح یک نقد. ص32، واثقی، سید جمال الدین. ص 54، 79، 87، 95، 131، 206.
19- واثقی، سید جمال الدین، ص 89، 95، 99، 7-116 و 206، محیط طباطبایی، نقش سید جمال. ص 101، مهدوی و افشار، مجموعه اسناد و مدارک. ص26، حائری، تاریخ... فراماسونگری. ص 99، جدیر، رساله ها و مقالات. ص 73، تقی زاده، سیدجمال الدین. ص 27.
20- محیط طباطبایی، نقش سید جمال. ص22، 70، 113، حکیمی، بیدارگران. ص60-52، واثقی، سید جمال الدین، ص 231 و 243.
21- فراستخواه، نو اندیشی. ص 315.
22- حائری، ایران و جهان اسلام. ص 134، خسروشاهی، نامه ها و اسناد. ص 192-173.
23- واثقی، سید جمال الدین. ص3-62، 141، 249، اقدامی، نقد. ص6- 75.
24- واثقی، سید جمال الدین، ص 86-77، 93، الگار، نقش روحانیت. ص273.
25-اقدامی، نقد، ص50، واثقی، سیدجمال الدین، ص9-38، 53، 62، 3-122، 140، 153، 158، 163، 50-249، دائرة المعارف تشیع ج2ص131، حوزه،شماره 61 ص 103.
26- واثقی، سیدجمال الدین. ص106، 111، 6-125، 150، 201، اقدامی، نقد. ص 6-51، مهدوی و افشار، مجموعه اسناد. لوحه 8 تصویر26، خسروشاهی، نامه ها و اسناد. ص165.
27- واثقی، سید جمال الدین. ص348.
28- اقدامی، نقد. ص 5-63.
29- واثقی، سید جمال الدین. ص348.
30- اقدامی، نقد. ص40، 49 و 5- 64.
31- شرابی، روشنفکران عرب. ص 61، اقدامی، نقد. ص39.
32- اقدامی، نقد. ص39، 4- 63.
33- واثقی، سید جمال الدین. ص28.
34- شریف، تاریخ فلسفه جلد 4 ص 94، فراستخواه، نواندیشی. ص154.
35- طباطبایی، عبده. ص45.
36- جدیر، رساله ها و مقالات ص85، اسدآبادی، شرح حال و آثار. ص90.
37- واثقی، سیدجمال الدین. ص6-135، خسروشاهی، یادنامه سید جمال. ص3-212.
38- عنایت، اندیشه سیاسی عرب. ص80، 129 و 4-82 محیط طباطبایی، نقش سیدجمال. ص50.
39- اسدآبادی، شرح حال و آثار. ص79، مدرسی، سیدجمال و اندیشه های او. ص309.
40- صاحبی، سیدجمال، ص80-78 و 87.
41- مهدوی و افشار، مجموعه اسناد. ص 23، 7- 26.
Kidsi-Zadeh, OP. cit.pp.3-18
42-عنایت، اندیشه سیاسی عرب، ص 87.
43- مجتهدی، سیدجمال. ص7-16.
44-Keddie,Iran. P. 29
45- نصر، جوان مسلمان، ص2-170.
46- واثقی، سیدجمال الدین. ص189.
47- اسدآبادی، مقالات جمالیه. ص138، مقایسه شود با مقدمه ابن خلدون ج1ص76 و ج2ص793 و 2-881.
48-Abercrombie? Sociology.pp.102?134? marshall? Sociology. pp.239-40.
49- مدرسی، آراء و معتقدات. ص57.
50- سمندر، گزیده عروة الوثقی. ص7- 76.
51- بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی. ص253، Abercrombie?OP.cit.p.147
52- واثقی، سیدجمال الدین. ص7-56.
53- سمندر، گزیده عروة الوثقی، ص3-52.
54- کوزر، زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی، ص40- 137، توسلی، نظریه های جامعه شناسی. ص9-96.
55- شرابی، روشنفکران عرب. ص108.
56- عنایت، اندیشه سیاسی عرب. ص129.
57- سمندر، گزیده عروة الوثقی. ص4-52، مدرسی، آراء و معتقدات. ص 112 و 140، مدرسی، سید جمال و اندیشه های او. ص333.
58- مدرسی، آراء و معتقدات. ص8-35، 90- 57، سمندر، گزیده عروة الوثقی. ص8-76، 81، 83، 106 و 108، حکیمی، بیدارگران. ص56، حوزه، شماره61، ص7-136.
59- مدرسی، آراء و معتقدات، ص7-96، سمندر، گزیده عروة الوثقی ص32.
60- مدرسی، سیدجمال و اندیشه های او، ص2-341، مهدوی و افشار، مجموعه اسناد، لوحه 48 تصویر185.
61- سمندر، گزیده عروة الوثقی. ص84، 138، 232، مدرسی، آراء و معتقدات ص159.
62- مدرسی، آراء و معتقدات. ص7-136.
63- اسدآبادی، مقالات جمالیه. ص112-105.
64- واثقی، سیدجمال الدین. ص422.
65- مدرسی، آراء و معتقدات. ص49.
66- سمندر، گزیده عروة الوثقی. ص28.
67- اسدآبادی، مقالات جمالیه. ص90.
68- عنایت، اندیشه سیاسی عرب. ص2-91.
69- همان.
70- سمندر، گزیده عروة الوثقی، ص5-123، 232، 120، 8-97 و 8-137، مدرسی، آراء و معتقدات. ص7-135، اقدامی، نقد. ص50.
71-سمندر، گزیده عروة الوثقی، ص132، مقایسه شود با مقدمه ابن خلدون ج1ص6-2-21-13، 51و 75-64.
72- مدرسی، آراء و معتقدات ص6-135.
73- همان. ص132.
74- ستوراد، عالم نو اسلام، ج1 ص357.
75- حائری، ایران و جهان اسلام. ص 141-138.
76- واثقی، سیدجمال الدین، ص400-391.
77- محیط طباطبایی، نقش سیدجمال. ص50.
78- مدرسی، آراء و معتقدات. ص158.
79-حائری، تشیع و مشروطیت. ص98، اسدآبادی، شرح حال و آثار ص109.
80- مدرسی، سیدجمال و اندیشه های او، ص370، سمندر، گزیده عروة الوثقی، ص16 و 84، خسروشاهی، اسلام و علم...ص3-71، واثقی، سیدجمال الدین. ص9-208 و 11-409، جمالی، نامه های سید جمال. ص8-136، مدرسی، آراء و معتقدات. ص159.
81- جمالی، نامه های سیدجمال. ص30-1298 و 6-135.
82- همان ص9-128.
83- خسروشاهی، اسلام و علم. ص2-150.
84- ستوارد، عالم نو اسلام. ص6-355.
85- سمندر، گزیده عروة الوثقی. ص5-174، 80-179، 2-230، 81 و 83.
86- ستوارد، عالم نو اسلام. ص 356، مقایسه شود با روشه، تغییرات اجتماعی. ص8-256.
87- ستوارد، عالم نو اسلام. ص7-356، سمند، گزیده عروة الوثقی. ص7-26، 44-238، 8-216، 1-120.
88- واثقی، سیدجمال الدین. ص10-409، شرابی، روشنفکران عرب. ص3-52، مدرسی، آراء و معتقدات. ص3-152، واثقی، سید جمال الدین. ص79.
89-Keddie?AL-afghani.p.165.
90-Rahman. Islam.pp.49-5.
91- واثقی، سید جمال الدین. ص10-409.
92- عنایت، اندیشه سیاسی عرب. ص30-129.
93- Keddie?AL-afghani.p.179
94-مدرسی، آراء و معتقدات. ص62.
95- جدیر، رساله ها و مقالات. ص6-235.
96- فراستخواه، نواندیشی ص174.
97- وبر، اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری.
98- برای اطلاع بیشتر رجوع شود به تاریخ تمدن ویل دورانت. ج6(اصلاح دینی)
99- طباطبایی- عبده، ص45، اسدآبادی، شرح حال و آثار. ص8-87.
100- مهدوی و افشار، مجموعه اسناد. لوحه های 79 و80 تصاویر 175 و176.
101-ستوارد، عالم نو اسلام. ص6-355.
102- خسروشاهی، یادنامه سید جمال. ص4-223.
103- عنایت، اندیشه سیاسی عرب. ص3-92.
104- مدرسی، آراء و معتقدات. ص63.
105- همان، ص2-161.
106- جدیر، رساله ها و مقالات. ص45.
107-مدرسی، سیدجمال و اندیشه های او. ص321.
108- همان. ص44، واثقی، سیدجمال الدین. ص408.
109- حائری، تشیع و مشروطیت. ص9-57.
110- همان. ص7-56.
111- جدیر، رساله ها و مقالات. ص45.
112- مدرسی، سیدجمال و اندیشه های او. ص44، صفایی، افغانی ص34، مهدوی و افشار، مجموعه اسناد. لوحه 84 تصویر 185.
113- سمندر، گزیده عروة الوثقی. ص8-137.
114- الگار، نقش روحانیت. ص285.
115- رهین، گزیده آثار سیدجمال. ص4، جدیر، رساله ها و مقالات. ص7، مهدوی و افشار، مجموعه اسناد. ص81 و 7-86.
116-Gibb?Modern Trends. p.28.
117- حکیمی، بیدارگران، ص 54.
118- شریف، تاریخ فلسفه، ج4 ص98.
119- صفایی، سیدجمال. ص34.
120- محیط طباطبایی، نقش سید جمال. ص3-162.
121- عنایت، اندیشه سیاسی عرب. ص130.
122- واثقی، سیدجمال الدین. ص65، 9-208، صفایی، سیدجمال. ص35،سمندر، گزیده عروة الوثقی. ص176، 178، 1-180، جدیر رساله ها و مقالات. ص5-184، عنایت، اندیشه سیاسی عرب. ص100-99.
123- مدرسی، آراء و معتقدات. ص146.
124- همان. ص158.
125- همان.
126- خسروشاهی، یادنامه سید جمال، ص180.
127- سمندر، گزیده عروة الوثقی. ص33، واثقی، سیدجمال الدین ص4-372.
128- جدیر، رساله ها ومقالات، ص 211، مجتهدی، سیدجمال. ص19، سمندر، گزیده عروة الوثقی. ص9-28.
129- صاحبی. سیدجمال. ص203.
130- Gidd?op.cit.p.32
131-عنایت، اندیشه سیاسی عرب. ص30-129، شهرابی، روشنفکران عرب ص34، فراستخواه، نو اندیشی. ص174.
Keddie?Al-afghami.p.179
132-اسدآبادی. شرح حال و آثار. ص89.
133- واثقی. سیدجمال الدین. ص208، مجتهدی، سیدجمال. ص19، صاحبی، سیدجمال. ص264.
134- عنایت، اندیشه سیاسی دراسلام معاصر. ص 235، خسروشاهی. اسلام و علم. ص7-136، 9-147، 2-140، واثقی، سیدجمال الدین ص375-282، عنایت، اندیشه سیاسی عرب. ص7-96.
135- عنایت، اندیشه سیاسی عرب. ص102.
136- سروش، تفقرج صنع. ص2-371.
137- فراستخواه، نواندیشی. ص174.
138- Smith? Islam.p.50
139- خسروشاهی، یادنامه سیدجمال. ص212.
140- واثقی، سید جمال الدین. ص405.
141- سمندر، گزیده عروة الوثقی. ص140.
142-Smith?op.cit.pp.49-50.
143- اقدامی، نقد. ص 3-62، حوزه شماره 61 ص129.
144- واثقی، سید جمال الدین. ص204-196، 409 با حکیمی، بیدارگران ص9-68.
145- سمندر، گزیده عروة الوثقی. ص5-194.
146- حائری، ایران و جهان اسلام. ص134.
147- واثقی، سید جمال الدین ص209، مدرسی، سیدجمال واندیشه های او. ص 442.
148- خسروشاهی، نامه ها و اسناد سیاسی. ص30-129.
149- نامه فرهنگ شماره 22. ص 9-54.
/ج