«تز» اصلاحی سید جمال الدین اسدآبادی (همدانی)

در تاریخ جنبشها و نهضت هائی بوده اند که بعد اصلاحی آنها مورد توجه محققین و مورخین قرار گرفته، در این میان مدعیان اصلاحات هم کم نبوده اند، که متأسفانه به افساد جامعه پرداخته اند.
پنجشنبه، 28 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
«تز» اصلاحی سید جمال الدین اسدآبادی (همدانی)
 «تز» اصلاحی سید جمال الدین اسدآبادی (همدانی)

 

نویسنده: محمود دامغانی




 
استاد شهید مرتضی مطهری علیه الرحمه با اینکه درباره سیدجمال فراوان گفته و نوشته می شود، ولی راجع به «تزاصلاحی»او کمتر سخن می رود.

مقدمه:

در تاریخ جنبشها و نهضت هائی بوده اند که بعد اصلاحی آنها مورد توجه محققین و مورخین قرار گرفته، در این میان مدعیان اصلاحات هم کم نبوده اند، که متأسفانه به افساد جامعه پرداخته اند.
نهضت«شعوبیه»با ماهیت اصلاح جامعه آغاز شد، متأسفانه در مسیر انحرافی افتاد و متمایل به افکار ناسیونالیستی و نژاد پرستانه گردید.
علویین در دوره بنی امیه و بنی عباس دست به قیامهای اصلاحی زدند که تا حدودی در این مسئله توفیق پیدا کردند. امام محمد غزالی یک نهضت فکری محض را پایه ریزی کرد، و به صدد «احیاء علوم دینی»پرداخت.
در زمان و عصرحاضر، از آغاز قرن نوزدهم، در دنیای اسلام جنبش اصلاحی آغاز گردید که ممالک ایران، مصر، سوریه، لبنان و شمال آفریقا، ترکیه و افغانستان و هندوستان و بعضی از ممالک دیگر، به یک دوره«تجدید حیات»روی آوردند. مرحوم سیدجمال الدین اسدآبادی«سلسله جنبان»این حرکتهای اصلاح طلبانه دراین کشورها بوده است.
ایشان بیدار سازی در جهان اسلام را، در سرلوحه برنامه های خود قرار داد، و با این اعتقاد که دنیای اسلام نجات پیدا نمی کند، مگراینکه بیدار شود، قدم به مسیری گذاشت که امروز در یکصدمین سالروز وفاتش، اندیشمندان به بررسی افکار عمیق او (اواخر قرن بیستم) می پردازند.(1)
ما بر آن شدیم به پاس وظیفه و خدمتی که برعهده خود می بینیم درسیاهه های آتی، به بررسی و تحقیق پیرامون «تزاصلاحی»آن بزرگوار بپردازیم، این فکر نبود مگر رهنمود گرفتن از اندیشمند توانا و شهید مرحوم استاد مطهری علیه الرحمه، باشد که خداوند آن دو عزیز را غریق رحمت فرماید و ما را در این توفیق یاری نماید.

«اصول اصلاح گرایانه سید جمال برای ممالک اسلامی»

مصلح بزرگ، سیدجمال الدین در تحقق هدف اصلاحات در کشورها و بلاد اسلامی سه اصل مهم را همواره مورد توجه قرار می دادند و مسلمین را به این مهمات، در خطبه ها و نوشتجات مورد عنایت ویژه قرار می دادند، این اصول عبارت بوده اند از:
الف- آگاهی سیاسی و شرکت فعالانه ی مسلمانان درسیاست.
ب- بازگشت به اسلام راستین و نخستین.
ج- اتحاد اسلامی(کنار گذاشتن اختلافات و سلایق در مبارزه با دشمن)
تمامی هم و غم سید جمال الدین درسراسر عمر گرانبهایش، رسیدن به این موضوعات بوده است، اصولی که او برای اصلاحات مدنظر قرار داد، دقیقاً در همان زمانها، حرکت های عقب گرد و ارتجاعی به پشتیبانی انگلیس تحت نام اسلام با نامهای وهابیت و بهائیت مانند سرطان به جای ممالک اسلامی افتاده بود. لذا روشنگری و اصلاح طلبی آن بزرگوار بدون تردید با یک شناخت عمیق و جامع از وضع موجود بوده است، که درمباحث آتی بهتر و بیشتر عیان خواهد شد.

ویژگیهای سید جمال الدین در تحقق اصول یاد شده

یک انسان مصلح باید خود اصلاح شده باشد و فردی که داعیه «اصلاح طلبی»دارد، از ویژگیهائی، برخوردار باشد که بتواند «سلسله جنبان»شود این قبیل افراد را در تاریخ بندرت می بینیم، «سید جمال»یکی از آنها بود.

برخورداری سید از روحیه کنجکاوی و علم طلبی

آن مرحوم، از یک روحیه کنجکاوی و تحقیقاتی بسیار عالی برخوردار بود. بطوریکه نوشته اند: «کنجکاویها و بررسیهائی که در امور می کرده و جدیت داشته که علل و حوادث اتفاقات را بفهمد همه از حدود مقتضیات سنی وی خارج بوده و بروز این آثار و علاقات، مبشر آینده ائی درخشان و بزرگ برای وی بوده است.(2)
او به حدی به بررسی و کنجکاوی علاقمند بود که نوشته اند در زمان ایشان بیماری وبا شیوع پیدا کرد و گروه گروه مردم تلف می شوند، سید جمال شب ها در سرداب منزل خودشان به تنهائی به کالبد شکافی اموات می پرداختند تا راز این مرض را بدانند.
نوشته اند:
«پدر او«سید صفدر»مجبور می شد برای دیدار دوستان و برای انجام امورات خود از منزل خارج شود، درب اتاق را قفل می کرد، در زمان مراجعت مشاهده می کرد، سید جمال، اطراف خود را به بلندی قامت خود مانند دیوار کتاب چیده و خودش در وسط آنها نشسته و مشغول مطالعه و تحقیق آنهاست.(3)
آنچه مسلم است، روحیه مطالعه و کنجکاوی ایشان عالی بوده و همین امرباعث شد که او کمتر از شانزده سال داشت از محضر درس مرحوم شیخ الفقهاء مرتضی انصاری رحمه الله علیه در نجف اشرف بهره ببرد.(اشاره خواهیم کرد).
دومین امتیاز و ویژگی سید جمال، برخورداری از فرهنگ غنی و اصیل اسلام و شیعه بوده است. ایشان به همراه پدر بزرگوارشان(سید صفدر) از قزوین به تهران آمدند. سید سراغ مجتهد بزرگ تهران را گرفتند همه «سید محمد صادق طباطبائی همدانی، را به او معرفی کردند. حضور سید جمال به محضر «سید صادق طباطبائی» جریان مفصلی دارد که «میرزا لطف الله جمالی»خواهرزاده ایشان نقل و حکایت کرده اند که در کتب تاریخی(شرح احوالات سید جمال الدین) آمده است. در اولین حضورش به خدمت «سید صادق»ملبس به لباس مقدس روحانیت می شوند.
«میرزا لطف الله جمالی»می نویسند:
«چند روزی آقا سید صادق از آنها(سید جمال و پدرش سید صفدر) در منزل خود پذیرائی می کند و این مسأله درتهران شیوع پیدا می کند، اغلب علمای وقت، فیض حضورش را غنیمت شمرده، به خدمتش می رسند.(4)
تأثیری که سید جمال از سیدصادق می گیرند، بهره برداری از فرهنگ غنی اسلام و علمای بزرگ تشیع است و متقابلاً:
«انقلاب مشروطیت از خانه طباطبائیها، و در برخورد سید جمال الدین اسدآبادی با آنها، نشأت گرفته است. این موضوعی است شواهد تاریخی روشن هم دارد».(5)
از تهران به قصد دریافت و تحصیل علوم و فرهنگ عمیق اسلامی و تأثیر پذیری از آن، به همراه پدربزرگوارشان راهی نجف اشرف می شوند.
«چهار سال سید جمال در محضر شیخ مرتضی انصاری، به کسب فیض می پردازند، مخارج این مدت سید جمال الدین را هم خود مرحوم شیخ مرتضی انصاری متکفل بودند، تا اینکه جمعی از عالم نماها و منفعت طلبان برمنزلت سید حسد می برند و درصدد خاموش کردن آن نور ربانی برمی آیند مرحوم شیخ از نیت پلید آنها آگاه می شوند، توصیه او را به پیروان و مقلدین خود درهند می کنند و سید جمال الدین را به همراه یک پیرمردم و سید روشن ضمیر، به جانب هندوستان روانه می کنند. سید در سال 1270 ق در حالیکه شانزده سال بیشتر نداشت عازم بمبئی هند شدند».(6)
فیلسوف عالیقدر و عارف بزرگ «آخوند ملاحسینقلی همدانی در جزینی شوندی»استاد سید جمال الدین در علوم عقلی بوده است(ملاهمدانی از شاگردان مرحوم ملا هادی سبزواری بوده اند)، تأثیری که سید از عرفان و فلسفه این حکیم می پذیرند خود جای تأمل و تفکر و بررسی دارد.
مرحوم «سید احمد تهرانی کربلائی»و سید سعید حبوبی ایندو از معاصرین سید و همدرسان وی در نجف اشرف بوده اند که آثار عمیقی بر زندگی سید جمال الدین گذاشته اند.
شهید مطهری می نویسند:
«این بنده از وقتی که به این نکته در زندگی سید پی بردم(شاگردی ملاحسینقلی همدانی و همدرسی سید احمد وسید سعید) شخصیت سید جمال الدین اسدآبادی در نظرم بعد دیگر و اهمیت دیگری پیدا کرد.(7)
ویژگی سوم، سید جمال الدین در شناخت جهان اسلام و گروههای غالب این مکتب (شیعه و سنی ) بوده است.
«سید جمال الدین مهمترین و مزمن ترین درد جامعه اسلامی را تشخیص داد و با این مشکلات به شدت مبارزه کرد. ایشان در یک تحلیل عالی و جامع از اوضاع آنروز جهان اسلام می نویسند:
«این امتی است که خداوند آنرا از افراد کمی بوجود آورد و آنگاه آنها را به اوج عظمت رسانید و در علت این پیروزی گفته اند که: آنان با خدا بودند و خدا نیز با آنها بود، مردمی که برای یاری خداوند و رهنمود گرفتن از دستوراتش قیام کردند و خدا نیز با اصحابش آنها را مدد کرد، این امتی است با آنکه در آغاز ظهور خود توشه و نیروئی نداشت و دستش از اسلحه کافی خالی بود، با این حال، صفوف دشمنان را شکست و سرزمینهایشان را گشود، نه برج و بارو و خندقهای ایرانیان و نه قلعه ها وحصارهای رومیان و نه سختی راه و اختلاف نظرها و تمایلات و نه وجود ثروت بی شمار دشمنان و نه عظمت پادشاهان و قدمت خاندانشان و نه تنوع و وسعت علوم و فنونشان هیچکدام نتوانست این امت را از پیشرفت اعجاب انگیز باز دارد، آری آنان مردمی بودند که صادقانه پیمانی که با خدا بسته بودند، وفا کردند و خدا نیز پاداش آنان را عظمت در دنیا و سعادت در آخرت مرحمت فرمود. همین امت که قلمرو حکومتش از اقیانوس اطلس تا چین امتداد داشت و دولتهای بزرگ برای حفظ خود به او جزیه می دادند، اکنون روزی افتاده که کشورشان تجزیه شده و رؤسای آنان برای حفظ خود به اجانب تکیه کرده و سرنوشتشان را دیگران رقم می زنند.
بی شک رمز انحطاط مسلمین این است که مسلمین از استقامت در رأی و راستی در گفتار و سلامت نفس و عفت در شهوت و غیرت در حمایت از حق، و قیام برای خدا و تعاون در راه او خارج شدند، عدل را ذلیل کردند، همتشان را در جهت اعلاء کلمه حق جزم نکردند، از هواهای نفسانی پیروی نموده و در شهوات غوطه ور شدند، منکرات را مرتکب، اراده هایشان سست، از بذل جان در راه حفظ و اشاعه ی دین، دریغ ورزیدند، و زندگی در باطل را، برمرگ برحق، ترجیح دادند. و در یک کلمه از اطلاعت خدا و رسولش سرپیچی کردند، و خدا نیز آنان را به کیفر این گناهانشان گرفت و مایه عبرت برای عبرت گیران قرارداد و در نتیجه عزت ما را به ذلت، برتری ما را به انحطاط، غنای ما را به فقر و سیادت ما را به بندگی برای دیگران تبدیل کرده، ما نیز اوامر الهی را پشت سرگذاردیم و از یاری او کوتاه آمدیم،خدا هم ما را به بدی اعمالمان مجازات نمود و راهی برای نجات ما جز«توبه»باقی نماند، چگونه خود را ملامت نکنیم در حالیکه می بینیم: بیگانگان شهر و دیار ما را به غضب کرده اند و مردم ما را ذلیل ساخته خونهای بیگناهان ما را می ریزند و هیچ یک از ما حرکتی نمی کنیم».(8)
او می دانست که در یک جامعه شیعه مذهب قدرت بدست کیست و در یک جامعه سنی مسلک چه کسانی حاکم واقعی هستند. او بخوبی به اینکه نکته پی برده بودند. که در یک کشور سنی مذهب اعتقاد بر این است که حاکمان«اولوالامر»هستند و به تبعیت از آنها، حکم پیروی از پیامبر(ص) را دارد. لذا ایشان در چنین جوامعی به سراغ علما و سردمداران مذهبی و به عبارتی دیگر مفتی های آنها، نمی رفت. بلکه برای رسیدن به آرمانهای واقعی اصلاح، در چنین وضعیتی مردم را هدف قرار می دادند. این در حالی است که سید جمال الدین در کشورهای شیعه مذهب سراغ علما و مراجع دینی را می گرفتند، چرا که آنها حکمشان، حکم دینی و شرعی است و اطاعت از آن حکم لازم و حتمی می باشد. در تهران نمونه بارز این دقت و شناخت را دیدیم که سراغ از مجتهد و عالم دینی را می گیرند که مرحوم «سید صادق طباطبائی»را معرفی می کنند. لذا در یک جامعه سنی، اصلاح باید از مردم شروع شود و در یک کشور شیعه مذهب، اصلاح و آگاهی سیاسی مراجع، یعنی دراختیار گرفتن و اصلاح کل جامعه است.
آقای محیط طباطبائی در این خصوص می نویسند:
«سید در سفر اول خود به اروپا که «عروه الوثقی»را انتشار می داد متوجه اهمیت نفوذ روحانیان برای انجام اصلاحات، شده بود و در نامه ای که همان اوان دراروپا به یکی از ایرانیان مقیم مصر نوشته است صریحاً می گوید که علمای ایران در انجام وظایف خود کوتاهی نکرده اند و این مأمورین دولت ایران بوده اند که همواره اسباب زحمت و درماندگی و عقب افتادگی مردم و کشور را فراهم کرده اند. موقعی که در تهران می زیست به هیچ وجه تظاهری مخالف مذاق روحانیون از او سر نزد بلکه برعکس پیوسته می کوشید با علما حسن تفاهم داشته باشد رساله نیچریه او که هنگام ورود به ایران تازه در بیروت به عربی ترجمه شده و انتشار یافته بود. نسخه هائی از آن بدست آورده و به طلاب و فضلاء اهدا می کرد و درمجلس ملاقات با مدرسین معقول و منقول سعی می کرد سخنی که از آن حس غرور و خودپسندی شنیده شود، گفته نشود، چنانچه شنیده ام به مرحوم «جلوه»در ملاقات اول که از سید پرسیده بود«شنیدم شما درمصر کلمات شیخ را تدریس می کرده اید»برای اینکه خفض جناحی کرده باشد، جواب مناسبی داده بود که مرحوم جلوه را برضد خود نیانگیزد.(9)
توجه مرحوم سید جمال الدین به روحانیون شیعه، با این شناخت و دید بود که آنها پایگاه مهمی برای مبارزه، و اصلاحات به شمار می روند. برخورد ایشان با مرحوم جلوه که در نوشتار آقای محیط طباطبائی کاملاً محسوس است.
در جائی دیگر می آورند:
«سید جمال الدین با تیغ زبان و نوک قلم خود زمینه سازی می کرد و شالوده اصلی قبول حکومت مشروطه جدید را در ذهن علمای روحانی مملکت فراهم آورد، در روزی که علمای بزرگ تهران و عتبات درصدر نهضت مشروطیت قرار گرفته بودند معلوم شد حسن ظن و حدس صائب سید جمال الدین درباره عنصر مشروطه سازایران به خطا نرفته بود و از حرکت تمره تنباکو تا مهاجرت به قم و پشتیبانی علما از مشروطه خواهان دربرابر کودتای باغ شاه همه جا روح او راهنمای کسانی بود که هریک در مقام مقتدی الانامی قرار دادند.»(10)
تأثیری که آقای محیط طباطبائی از نفوذ روح سید جمال الدین در نهضت مشروطیت از آن یاد می کند، چیزی نبود مگر شناخت بسیار عالی و دقیق ایشان از روحانیون و سردمداران جامعه بزرگ تشیع(ایران) آن روز، بنابراین رفتار عالمانه او باعث گردید تا نهضت عظیم تنباکو و مشروطیت در ایران پا بگیرد و این دو نهضت اصلاحات اساسی را در جامعه ایران بوجود آورند، که آثار آن تا مدتها و حال در ایران باقی ماند.
از دیگر ویژگیهای سید جمال الدین اسدآبادی در رهبری اصلاح طلبانه در جهان اسلام، عبارت بوده اند«دشمن شناسی و دشمن ستیزی»ایشان، شناخت دشمن درعصر توطئه ها و دسیسه ها، یک هنراست و دشمن ستیزی هنر دیگر و بالاتر. سید جمال الدین هنرمندی توانا بود که از هر دو هنر برخوردار بوده، که این را در زندگی سراسر مبارزه و اصلاح گرایانه او می توان دید.
آقای دکتر حمید عنایت در این خصوص می نویسد:
«سیدجمال در زمانیکه می خواست از راه عروه الوثقی (مجله ای که به زبان عربی و در پاریس منتشر می شد.) بر دامنه این مبارزه(مبارزه با ترس در مقابل دشمن و نومیدی از نیروهای مردمی) بیفزاید که استعمار انگلیس (باید به این نکته توجه داشت که دشمن واقعی جهان اسلام در آن روز انگلستان بود و در حال حاضر هم، در بسیاری از دسیسه ها دست پلید این روباه مکار دیده می شود) در آسیا به کامیابیهای بزرگی دست یافته بود، و بر اثر شکست ایران در جنگ هرات(1273 ه ق) و نافرجامی شورش هند(1274 ه ق) و اشغال مصر(1300 ه) درنظر توده مسلمان همچون قدرتی شکست ناپذیر می نمود. سید می دانست تا زمانیکه مسلمانان خویشتن را از «عقده بیچارگی»دربرابر استعمار انگلیس نرهانند، ازایشان نمی توان چشم امید داشت که بر ضد«استعمار بیگانه»و «امیران ستمکار»به پیکار برخیزند. از این رو در سراسر زندگی خویش می کوشد تا مسلمین را در مبارزه با انگلستان قویدل کند، و نشان دهد که اگر مسلمانان براستی«بیگانه و بسیج»شدند می توانند انگلستان را از گسترش خواهی و زورگوئی باز دارند.(11)
سید جمال الدین از دو بیماری مزمن و درد مهلک آنروز که همان، استعمار بیگانه «و استبداد داخلی»است، شناخت بسیار خوب حاصل می کند و بخوبی می دانست دشمن غریب با کمک دشمن خانگی که سر سپرده ای بیش نیست به مطامع دنیوی و غارتگری می رسد.
سید جمال الدین می گفت:
«اروپائیان چون اعتقاد دینی مسلمانان را استوارترین پیوند میان آنان می بینند، می کوشند تا به نام مخالفت با تعصب این پیوند را سست کنند ولی خود بیش از هر گروه و کیش به تعصب دینی گرفتارند، گلادستون ترجمانی است از روح پطرس راهب، یعنی بازنمای جنگ های صلیبی.(12)
سید جمال الدین، اروپای آنروز را دشمن می داند و گلادستون را مظهری از جنگهای صلیبی اروپائیان علیه مسلمانان، بنابراین این انگلیس یک نمایندگی از اروپا برای از بین بردن اسلام و مسلمانان.
آقای دکتر حمید عنایت می نویسند:
«سید، انگلستان را نه تنها قدرتی استعماری، بلکه«دشمن صلبی»مسلمانان می دانست و معتقد بود که هدف انگلستان نابودی اسلام است، چنانکه یکبار نوشت: انگلستان از اینرو دشمن مسلمانان است که اینان از دین اسلام پیروی می کنند، انگلستان همیشه به نیرنگهای گوناگون می کوشد تا بخشی از سرزمینهای اسلامی را بگیرد و به قومی دیگر بدهد(تجزیه و تفرقه) گوئی شکست و دشمن کامی اهل دین را دوست دارد و سعادت خود را در زبونی آنان و نابودی دار و ندارشان می جوید...یک نتیجه بینش ضد انگلیسی سید تمایل او به این بود که اسلام را دین پیکار و سختکوشی بداند از این رو به روی فریضه «جهاد»بسیار تأکید کند، به نظراو، در برابر حکومتی که مصمم به نابودی اسلام است مسلمانان راهی جز توسل به زور ندارند.(13)
همانگونه که آقای دکتر حمید عنایت، اشاره فرمودند: سید انگلستان را «دشمن صلبی»می پنداشت و به همین باور بود، ستیز سید جمال الدین، این دشمن قسم خورده، چیزی نبود مگر مبارزه که سید جمال مبارزه اصلاح طلبانه را سرلوحه کار خود برای نجات جهان اسلام قرار داد.
«خود نباختن در برابر دشمن»از دیگر امتیازات و ویژگیهای سید جمال الدین اسدآبادی بود. بحث خود نباختن به معنای واقعی در شخصیتی چون سید، وجود داشت. او مصلحی بود که متجدد مابانه فکر می کرد، اما هیچگاه از اصول و سنن قومی و اعتقادی خود، دست برنداشت تجددگرائی سید در مسافرتهایش به اروپا برهمگان آشکار است. بی توجهی به مظاهر پوچ دنیوی هم برای ایشان یک موضوع عادی و غیرقابل قبول بود.
در زمان سید جمال الدین، انقلاب صنعتی در انگلستان و اروپا انقلابی بزرگ راه انداخته بود، چه بسیار افرادی که داعیه اصلاحی طلبی داشتند، که دعوت شدند به مظهر تمدن آنروز و خودباخته شدند و دست از همه آرمانها شستند و گوشه گیری را آغاز نمودند. اما روح بزرگ سید در برخورد با این تمدن تحت تأثیر قرار نگرفت، بلکه از این حقیقت بهره گرفت و در اندیشه های اصلاح طلبی خود نهایت استفاده را از آنها کرد.
«سیداحمد خان هندی»درزمان خود رهبر مسلمانان هند در برابر استعمار بحساب می آمد در سال 1284 ه سفری به انگلستان داشت. به اعتراف دوست و دشمن آن سفر اثر عمیقی در روحیه او برجای گذاشت، بطوریکه اندیشه مبارزه با انگلستان بکلی از فکر و اندیشه او خارج شد. به جائی رسید که مبارزه حزب مسلم لیگ را تخطئه کرد.
«سید جمال الدین »در مقاله ای تحت نام«اسطوره»که مجله«عروه الوثقی»به چاپ رسید در یک مثال بسیارجالب، موضوع انگلیس را تشبیه به خیالی می کند که قابل شکسته شدن است و هیچ توانایی برای مقابله با موج مسلمانان ندارد. دقت فرمائید: «بیرون شهر استخر پرستشگاهی بود که مسافران به هنگام شب از ترس تاریکی به درون آن پناه می بردند، ولی هرکس که درون آن می رفت به طرز مرموزی در می گذشت کم کم همه مسافران از این پرستشگاه ترسیدند و هیچکس پروای آنرا نداشت که شب را در آنجا سپری کند، تا اینکه سرانجام مردی که از زندگی بیزار و خسته شده بود ولی اراده ای نیرومند داشت به درون پرستشگاه رفت، صداهای سهمگین و هراس انگیز از هرگوشه برخاست که او را تهدید به مرگ می کرد، ولی مرد نترسید و فریادزد پیش آئید که از زندگی خسته شده ام. با همین فریاد یکباره صدای انفجاری برخاست و طلسم پرستشگاه شکسته شد و از شکاف دیوارهایش گنجینه های معبد پیش پای مرد فروریخت بدینسان آشکار شد آنچه مسافران را می کشته ترس از خطری مرهوم بوده است... بریتانیای کبیر چنین پرستشگاهی بزرگ است که گمراهان چون از تاریکی سیاسی بترسند به درون آن پناه می برند و آنگاه اوهام هراس انگیز، ایشان را از پای در می آورد، می ترسم روزی مردی که از زندگی نومید شده ولی همتی استوار دارد، بدرون این پرستشگاه برود و یکباره در آن فریاد نومیدی برآورد سپس دیوارها بشکافد و طلسم اعظم بشکند.(14)
سید جمال الدین اسدآبادی، در قالب یک داستان ساده که گویا از مثنوی مولوی، بهره برداری کرده است، پوچ بودن دشمن و دشمنان را می رساند، و بسیارعالی و عمیق به توخالی بودن این استعمارگران می پردازد. بنابراین روحیه«خودنباختن»در برابر دشمن یکی از امتیازات و ویژگیهای سید جمال الدین بود که با داشتن این امتیاز توانست«تزاصلاحی»خود را در عصر آنروز، به بهترین شکل به پیش ببرد.
شناخت سید جمال الدین از جهان اسلام، که در اثر مسافرتهای او بدست آمده بود و برخورداری از اطلاعات وسیع در خصوص اوضاع و احوالی سیاسی و اجتماعی کشورهای اسلامی، از مشخصه های بارز دیگرسید بودند.
مرحوم شهید مطهری می نویسند:
«از نامه ای که به زعیم بزرگوار حاج میرزا حسن شیرازی نوشته است روشن می شود که تا چه حد این مرد از اوضاع عمومی ایران و از جریانات پشت پرده سیاست، و از نیرنگهای استعمار آگاه بوده است.(15)
آنچه مرحوم سید جمال از اوضاع ایران می داند، در نامه خطاب به مرجع عالیقدر شیعیان مرحوم میرزای شیرازی می نویسند، که این خود انقلابی مقدس می شود و تحریم تنباکو بوجود می آورد و یک انقلاب عظیم اجتماعی در عصر ناصری پدید می آید. که همه حکایت از شناخت جامع و عمیق سید جمال از اوضاع و احوال جاریه کشور بوده است.
در مباحث گذشته به خصائص و امتیازاتی اشاره کردیم که هر مصلح موفقی باید از آن برخوردار باشد که اندک آنهائی که همه را در خود جمع داشته باشند و سید جمال الدین اسدآبادی، ازمصلحان تاریخ هستند که ویژگیها و امتیازات را جمع داشتند، با ذکر و توضیح آنچه باید، در باب شخصیت فردی ایشان بگوئیم، آغاز می کنیم از حرکتهای اصلاحی آن بزرگوار در جهان اسلام، به این امید که همه ما مصلحی برای مسلمانان باشیم و به انتظار مصلح کل سرود فرج را سردهیم.
قبلاً اشاره کردیم که سید جمال الدین به اشاره و دستور، همراه با توصیه مرحوم شیخ انصاری عازم هندوستان شدند، اینکه چرا هند؟ و اینکه شیخ مرتضی انصاری، با وجود اینکه سید جمال از هوش و فراست قابل توجهی برخوردار بوده است، راضی به ترک علم و تحصیل او می شوند و مهاجرت از نجف به هند را سفارش می فرمایند؟ خود جای تأمل دارد، که قطعاً تاریخ بی جواب است، چرا که عملکرد مردان خدا، را کسی جز الله نمی داند. بهر تقدیر این واقعیت که ایشان با دستور حضرت شیخ عازم هند شدند، غیرقابل انکاراست.
سید جمال الدین، بمدت دو سال در هند توقف داشت، که در این مدت به تحصیل علوم جدید هم مبادرت ورزید. او در این دو سال فهمید که هندوستان بخشی از خاک انگلستان است. ظاهراً استقلال دارد اما انگلیس همه کار، می باشد.
در این دو سال او بخوبی دانست، هند در اختیار انگلیس است و این کشور برای حفظ بقای خود به شکستن سدهای موجود دست خواهد زد و در همین راستا حرکتهائی نیز آغاز کرده بود.
اولین اقدام اصلاحی سید بسامان در آوردن اوضاع نابسامان افغانستان بود، این سرزمین به حمایت و پشتیبانی انگلستان علیه حکومت مرکزی ایران شوریده و به حکومت نیمه مستقلی رسیده بود، هدف انگلیس این بود که با تجزیه کردن ایران، سدهای محکم و پی در پی در مقابل رقیبان خود قرار دهد. در حالیکه براساس سیاست انگلستان حکام افغانی در میان خود اختلاف شدید داشتند و ضمن اینکه با تهاجمات مقطعی به مرزهای ایران و روس مشکلاتی را برای این دو کشور ایجاد می کردند، خود نیز قادر نبودند به اتفاق کلمه رسیده و منافع بریتانیا در هندوستان را تهدید کنند.
سید جمال الدین در سال 1279، درجلاد آباد افغانستان، با «دوست محمدخان» ملاقات کرد، وی را در جنگی که بین دوست محمد خان و عموزاده یا دامادش سلطان احمدخان برسر«هرات»درسال 1279 درگرفته بود، حاضر کرد و بدون خونریزی قضیه را فیصله داد و تدبیر برجسته ای از خود به منصه ظهور رساند، و با این شیوه دسیسه انگلیس را ناکام گذاشت این اصلاح نظامی، او اولین اصلاحی سید در جهان اسلام برای جلوگیری از خونریزی بوده است.
«سید قریب به پنج سال در آن کشور اقامت کرد و دست به فعالیتهای اصلاحی گسترده ای زد، نشر کتاب «تتمة البیان فی تاریخ الافغان»و انتشار روزنامه «شمس النهار»اعلان استقلال سیاسی، اصلاح امور درباره تشکیل کابینه وزراء، تنظیم سپاه، ایجاد مکاتب لشکری و کشوری برای تربیت جوانان خدمات عمرانی بسیاراز جمله فعالیت سیدجمال الدین در افغانستان بود.(16) اینها نمونه ای از اصلالت فرهنگی سید در این کشور بوده است.
سید جمال الدین، کشور بزرگ اسلامی، مصر را به عنوان دومین مرکز اصلاحی خود انتخاب کرد، او بخوبی می دانست«مصر»دروازه آفریقا و جهان اسلام است. درطول تاریخ این سرزمین از اهمیت به سزایی برخوردار بوده است. زمان اقامت سید در مصر(1282 ق) معروف به «عصر امپریالیسم»بوده است. به این معنی که کشورهای قدرتمند هیچ ترحمی به کشورهای ضعیف نمی کردند.
اقامت سید جمال الدین در مصرچهل روز بیشتر دوام نیاورد، با توجه به اینکه انگلستان بعد از جریان افغانستان سایه به سایه سید را تعقیب می کردند، برسر مسلمان شدن یک کشیش مسیحی بلوائی بپا کردند که همین امر باعث شد«خدیو مصر»دستور به اخراج سید را صادر کند.
در همین مدت اندک، تأثیر فراوانی برجوانان مصری گذاشت. که «لطف امیر جمالی»در مجله ایرانشهر به بخشهائی از آن اشاره کرده است.
مسافرت به امپراتوری عثمانی و پایتخت این قدرت اسلامی یعنی «اسلامبول»از دیگر اهداف اصلاحی سید در برنامه اصلاحاتی خود مورد توجه قرار داد.
آقای محیط طباطبائی در این خصوص می نویسند:
«سید جمال الدین اسد آبادی در اواخر زمان«عبدالعزیز»وارد اسلامبول شد نهضت فکری ترکان عثمانی در آن آغاز شده و مقدمات تأسیس نخستین مشروطه و تدوین دستور اول حکومت عثمانی فراهم آمده بود.
سید برای اینکه بتواند درمسجد سلطان احمد عنوان مدرسی(جهت رسیدن به اهداف عالی و الهی خود) پیدا کند، گفت من افغانی و حنفی هستم. وی توانست رضایت مقامات رسمی ترک را در اشتغال تدریس فراهم آورد. ایام توقف در«اسلامبول»با تشکیل دارالفنون عثمانی و مدیریت خواجه تحسین افندی نخستین مدیردارالفنون، مقارن اتفاق افتاد و دروس شبانه دارالفنون برای مستمعین آزاد که اغلب «خواجه تحسین»در ایران آن شرکت داشت، سید را مجذوب تعلیمات جدید اروپائی قرار داد. مقدمات اطلاعات سید بر حکمت طبیعی و الهی، مباحث علوم طبیعی جدید را به ذوق او نزدیک می ساخت و در این رشته از کار فکری به اندازه ای پیشرفت یافت که خواجه تحسین از وجود او دراثنای تدریس خود استفاده می کرد. هنگام امتحان مربوط به اختلاط هوا از اکسیژن و ازت، پرتده ای را در سالن دارالفنون، زیر سرپوش بلوری قرار داده بودند سید جمال الدین در پشت میز تدریس، دستیار خواجه تحسین بود. این علوم و آزمایش ها، به نوعی تحول فکری در دنیای اسلام محسوب می شود با توجه به اینکه دول اسلامی سنی مذهب بنا به برخی روایات این قبیل علوم را جایز نمی دانستند.
جنبش آزادی فکری از همان سالن تدریس دارالفنون اسلامبول آغاز گردید و باب عالی برای خفه کردن نهضت جدید دارالفنون را تعطیل اعلام نمود! و خواجه تحسین که پس از طی تحصیلات مذهبی در اسلامبول به عنوان پیش نماز سفارت عثمانی در پاریس، مدتها در اروپا زیسته و کسب علم و فضیلت کرده بود، خانه نشین و ممنوع از فعالیت فکری شد.
سید جمال الدین دوست و دستیار او که در مسجد سلطان احمد مبادی فلسفه برای طلاب قدیم تدریس می کرد، ضمن بحث در موضوع کار و صناعت، نکته ای ایراد کرد که مورد انتقاد شیخ الاسلام حسن افندی و هواخواهان او قرار گرفت و ناگزیر از ترک اسلامبول و اقامت در قاهره شد.(17)
سید جمال الدین، در تاریخ 1287 ق مجدداً به مصر برای دومین مرتبه بازگشت در واقع فعالیت سیاسی و شهرت علمی و هم بزرگی مقام سید جمال الدین از این تاریخ شروع می شود. وی ابتدا قصد اقامت درمصر نداشت ولی «ریاض پاشا»وزیر مصر او را دید و خیلی مجذوب لیاقت و کمالات او شد. از حکومت مصر برای او یک مستمری، به قدر هزار قروش مصری در ماه مقرر کرد و سید در مصر ماند. طلاب دور سید را گرفتند و او ابتدا در خانه خودش و بعدها درجامعه الازهر علوم مختلف اسلامی را تدریس می کرد و روز به روز، نفوذ و شهرتش فراوانی می یافت وی به واسطه بلاغت فوق العاده اش در تحریر عربی به شاگردان خود چیز نویسی را در مقالات و منقولات مختلف تلقین نمود.(18)
«حکمت الهی، فلسفه، فقه اسلامی و نجوم را درمصر تدریس کرده است. تلویح الاصول، اشارات، حکمة العین، از جمله کتب دیگری هستند که سید آنها را درس داده است.(19) تدریس علوم عقلی و کتب شیخ الرئیس در مصربوده است که مورد اعتراض «جلوه»قرار می گیرد و سید با طمأنینه پاسخ مرحوم جلوه را می دهند.
سید جمال الدین از نظر ادبیات و نویسندگی درمصر خدمات بزرگی انجام داد. به این معنی که شاگردان خود را به نوشتن مقالات ادبی و دینی و سیاسی و اجتماعی به شیوه جدید آشنا کرد. و با انتشار مقالات مفیدش، با انشایی که خاص خودش بود، در روزنامه های «نحله»، «البصیر»و «جریده مصر»تحولی در ادبیات مصرایجاد کرد. و سبک نویسندگی در بین شاگردانش رشد و توسعه یافت و هر یک در فن خود افراد برجسته و شایسته ای شدند.(20) اصلاح فرهنگی سید در مصر درچنین فعالیتهائی محدود می شد و آگاهی دادن مسلمین به امورات سیاسی از دیگر فعالیتهای او در مصر بود.
«سید جمال الدین اسدآبادی بواسطه ی مبارزه ای که درمصر برضد تصرفات دول خارجی و استبداد داخلی به قصد آزادی ملت آن کشور آغاز کرده بود، به دستور توفیق پاشا ارادتمند سابق او، شب 17 رمضان 1296 ه ق توقیف و به «سوئز»فرستاده شد. که در آنجا او را با کشتی به سوی وطنش ایران اعزام نمایند و برای اینکه کسی از مردم مصر با او ملاقات نکند و دنباله تعلیمات سیاسی او بریده شود، چند روزی را که در «بندرسوئز»در کنار«بحر احمر»به انتظار کشتی به حال توقیف، تهیدست و ستمدیده می گذراند، «نقاد»کنسول ایران و تجار ایرانی تنها اجازه ملاقات با او را ازطرف مقامات مصری داشتند با او در بازداشتگاه دیدار می کردند. و به او مبلغی پول دادند که هزینه سفر کند. سید از قبول پول خودداری ورزید و فرمود: پول را برای خودتان نگهدارید، زیرا خودتان به آن پول از من هم نیازمندترید. شیرهرجا که رود بی شکار نمی ماند.(21)
«سید پس از آنکه از مصر بیرون رانده شد، به هندوستان رفت(البته توقف مختصری در جده عربستان و مکه داشته اند)(22) که در آن زمان استوارترین پایه استعمار انگلیس در خاور زمین بود. انگلستان پس از درسهائی که از شورش هند(1274 ق) گرفته بود می کوشید تا در میان مردم هند دوگانگی بیندازد.(23) و به همین دلیل این سرزمین را به انواع و اقسام عقاید و مسلکها ساختگی دچار ساخته بود و بین هندوها و مسلمانان اختلاف عمیقی را پدید آورده بود.
درهمین مسافرت به هند بود که با افکار «سید احمد خان هندی»آشنا شد.(24)(سید احمد خان هندی در سال 1232 ق در دهلی بدنیا آمد. کتاب «آثار الصنادید»او در خصوص آثارباستانی دهلی، او را مشهور کرد. پس از شورش هند کتابی به زبان اردو نوشت و از سیاست انگلیس انتقاد کرد، با یک مسافرت به انگلیس به طور محسوسی تغییر روش و مسیر داد. او مسائل ماورالنهر الطبیعی (علوم غیب) را به بهانه ی علم، توجیه طبیعی می کرد. معجزات قرآن کریم را رنگ طبیعی می داد).
«سید جمال، در دو جبهه، مبارزه برضد اوضاع روز را اداره می کرد:1- مبارزه با دوام استعمار غربی در هند2- مبارزه با طرز تفکر سید احمد هندی(افکار تجدید خواهی سید احمد در نظر ملیون هندی رنگ استعماری گرفته بود».(25) که طرفدار همکاری و سازش با انگلیسها بود.(26)
سید غلامرضا سعیدی می نویسند:
«مرحوم سید جمال به «حیدر آباد دکن»تبعید شد و اجازه نداشت که از آنجا خارج شود و نمی توانست در هیچ عملی شرکت کند....در همین روزها بود که کتاب معروف خود را در ردبر طبیعیون (خطری که از ناحیه سید احمد هندی دنیای اسلام را تهدید می کرد) و بیان مفاسد آنها و اثبات اینکه اساس مدنیت دین است، و کفر مایه فساد عمران و آبادی است، تألیف کند. سید کتاب را به فارسی نوشت و سپس به زبان اردو ترجمه شد. بعداً «شیخ محمد عبده»(شاگرد معروف سید جمال که مفتی معروف مصر بود، مشهور بود به «الاستاذ الامام»در 1287 از محضر سید جمال دروس علوم فقه و فلسفه و حدیث را فرا گرفت و این جمله«من یکی از شاگردان اویم»از محمد عبده است، نهج البلاغه را به نحو بسیار عالی شرح داده است که به نهج البلاغه عبده معروف است».(27)
آنرا به کمک «عارف ابوتراب»خادم سید جمال الدین، به عربی ترجمه کرد.(28)
آقای دکترحمید عنایت، می نویسند:
«سیدجمال در برابر این اوضاع برای آنکه بهتر بتواند ماهیت استعمار انگلستان را آشکار کند و شیوه های رنگارنگ و پرفریب آنرا به مسلمین بشناساند، در پی آن برآمد تا هم درجبهه سیاسی و هم فرهنگی برظاهر نفوذ انگلیس بتازد. از این رو اندیشه های فرهنگی سید جمال در این دوره مقابل عقاید سید احمد قرار می گرفت(کتاب رد بر طبیعیون به همین جهت نوشته شد) اگر سید احمد از اصلاح دین سخن می گفت، سید جمال مسلمین را از فریبکاری برخی مصلحان و خطرات افراط در اصلاح برحذر می داشت. و اگر سید احمد ضرورت فراگرفتن اندیشه های نو را برای مسلمانان تأکید می کرد، سید جمال براین موضوع اصرار داشت که اعتقادات دینی بیش از هرعامل دیگر، افراد انسان را به رفتار درست رهنمون می شود. و اگرسید احمد مسلمانان را به پیروی از شیوه های نو در تربیت تشویق می کرد، سید جمال این شیوه ها را برای دین و قومیت مردم هند زیان آور می دانست. بدین سان سید جمال که تا آن زمان به جانبداری از اندیشه ها و دانشهای نو نامبردار شده بود. در برابر متفکر نوخواهی سید احمد ناگزیر به پاسداری از عقاید و سنن قدیمی مسلمانان شهرت یافت.(29)
توجه به این نکته ضرورت دارد که انگلستان برای اینکه درخت تنومندی چون سید جمال را بکشند، اقدام به درست کردن یک مصلح ساختگی در برابر مصلح حقیقی سید جمال کرد، که این از آن تعابیر معروف است که «دشمن شود سبب خیرگرخدا خواهد»چرا که اگر نبود، سید احمد هندی، حقیقت تفکر سید جمال عیان و آشکار نمی شد.
«سید جمال الدین به درخواست یکی از معلمین دبیرستانی حیدرآباد دکن رساله ای به نام «رد نیچری»نوشت که مورد بحث و مطالعه بیشتر دانشمند جهان اسلام قرار گرفت.»(30)
سید جمال الدین درهند و در حیدرآباد دکن بود که نتایج افکار روشنگری و اصلاح گری، او درمصر، انقلابی بپا کرد، بنابراین ارتباط سید را با سران انقلاب مصر (احمد عرابی پاشا و شاگردان سید جمال درمصر) بهانه قرار گرفت سید را از حیدرآباد به کلکته بردند و درتمام مدت انقلاب مصر، او را از رفت و آمد و گفت وشنود و انتقال محل بازداشتند.(31)
بعد از آرامش درمصر که با حضور سپاه انگلیس تحقق پیدا می کند، سید را آزاد و به او می گویند به هر نقطه ای که مایل است برود.
سید جمال الدین درحیدرآباد جمعیت سری به نام «عروه»تشکیل می دهد.(32)
«محمدعلی»و «شوکت علی»و «محمداقبال»و «جناح»از پرتو همین شعله مقدس افروخته شدند.(33)
«سید در سال 1300 ق از هند خارج می شود، گویا قصد مسافرت به آمریکا را داشته، ولی از این سفر منصرف شده به لندن وارد می شود.(34) پس از توقف کوتاهی در لندن به پاریس می رود، روزنامه «العروة الوثقی»(جمعیتی که سید جمال درحیدرآباد دکن تشکیل داده بود بنام «عروه»بود، که ظاهراً روزنامه را از آن جمعیت سری، گرفته است) در تاریخ 1301 تأسیس می کند و به صورت رایگان در ممالک شرقی توزیع می فرمود.(35)
در پاریس روزنامه «عروة الوثقی»را منتشر می کند و با «ارنست رنان»متفکر فرانسوی باب مکاتبه و مباحثه را می گذارد. در همین مباحثات ارنست رنان قدرت دلیل و درستی فرهنگ اسلامی را قبول کرد و بسیاری از عقاید خود درباره اسلام و قرآن که برخلاف تمدن و عمران می دانست، منصرف شد.»(36)
«مطالب مجله«عروة الوثقی»به بررسی سیاست دولتهای بزرگ در کشورهای اسلامی، بویژه سیاست انگلیس درمصر، و آشکار کردن علل ناتوانی مسلمانان و برانگیختن آنان به اصلاح اوضاع خویش و از همه مهمتر، یگانگی ملتهای مسلمانان اختصاص داشت.(37)
هیجده شماره از روزنامه «العروة الوثقی»منتشر شد چنان تأثیری در روحیه مسلمانان جهان داشت که به گواهی مورخین و نویسندگان، بیانات هیچ خطیب اسلامی در قرن اخیر اثر نوشته های این روزنامه را در اجتماع مسلمین و بیداری خاورمیانه نداشته است.(38)
آقای محیط طباطبائی می نویسند:
«العروة الوثقی»بیشتر روی سه اصل: اتحاد مسلمین، مخالفت با انگلیس، اصلاح وضع داخلی ممالک اسلامی، انتشار می یافت. اثراین مجله که مقالات آن درکشورهای عربی روح جوانان را به جنبش در می آورد و ترجمه مقالات آن در ایران و هند، مردم را با افکار مدیرش(سید جمال الدین) انس می داد. در مدت یکسال آشوبی در سراسر مشرق زمین ایجاد کرد.(39)
همین امر(آشوب در سراسر مشرق زمین) باعث شد تا سرانجام دولت فرانسه با فشار و اصرار دولت انگلیس، حکم به تعطیلی مجله دهد»(40)
دولت فرانسه با این اقدام یکی از بزرگترین خیانتها را به جهان اسلام و آزادی روا داشت، آنهم دولتی که «انقلاب کبیر»را یدک خود داشت.
سید جمال الدین شهره ممالک اسلامی و غیراسلامی شده، در ایران نیز طرفدارانی حتی در دربار پیدا می کند، «اعتماد السلطنه که با افکار سید از طریق«العروة الوثقی»آشنایی یافته بود، شاه ایران(ناصرالدین شاه) را تشویق می کند که سید را به تهران بخواهد.(41) شاه ایران که از جان و دل طلب ملاقات سید بود، امر می کند که در هر نقطه است به ایرانش دعوت نمایند.(42)
در تاریخ 23 ربیع الاول 1304 ق برابر با 16 آذر 1266 ش به منزل حاجی امین الضرب در تهران وارد می شوند.
اقامت سید در تهران زیاد به طول نمی انجامد که صدراعظم ناصرالدین شاه از بیم اینکه سید با فراست موقعیت او را متزلزل کند، اقدام به سخن چینی می کند، به شاه می گوید: اگر سید چند صباحی در تهران بماند، بی هیچ تردیدی، تاج و تخت واژگون خواهد شد و نام «قجر»از صفحات تاریخ محو خواهد گشت.(43)
نهایتا شاه با دسیسه، میزا علی اصغرخان (صدراعظم) از امین الضرب می خواهد عذر، سید را بخواهد.
سید، که از سوی «کاتکوف»روزنامه نگار روسی به روسیه دعوت شده بود. فرصت را غنیمت می شمرد و در 9 شعبان 1304 درشهر ولادی قفقاز میهمان «محمد علیخان کاشی»می شود و در انتظار امین الضرب می ماند، هر دو با هم به مسکو می روند. دو هفته مهمان «میرزا نصرالله اصفهانی»بودند آنگاه امین الضرب عازم اروپا می شود و سید در «رویال هتل»یک ماه اقامت می کند.
در 25 ذیقعده همان سال (1304) به سن پترزبورگ پایتخت روسیه می رود و بمدت دو سال در آنجا اقامت می گزیند.
روابط دولتین روس و انگلیس به تیرگی می رود و سید از این فرصت حداکثر استفاده را می کند و با در اختیار گرفتن روزنامه های روسیه، به افشای انگلیس می پردازد. درهمین ایام ناصرالدین شاه از طریق روسیه عازم شرکت در جشن«جمهوریت»در پاریس بود، در کشور پهناور روسیه می بیند، از سید جمال الدین بنحو بسیار عالی پذیرایی می شود و همه او را قبول دارند و در اروپا نیز پی می برد که سید شناخته شده است. چون تاج و تخت ناصرالدین شاه در معرض خطر و سقوط بود، از سید جمال الدین دعوت می کند تا به ایران بازگردد و ایران را یاری کند.
سید جمال الدین به مصالحی این دعوت را می پذیرد. در اثر نفوذ بیش از حد انگلیس در دربار شاه، زمینه فعالیت و اصلاحات برای سید محقق نمی شود. و ناصر الدین شاه دریک بهانه دستور بازداشت سید جمال را صادر می کند. و به سمت غرب روانه می سازد. سید در نیمه اول ماه شعبان 1308 ق نامه ای بوسیله حاج سید علی اکبر (فال اسیری) شیرازی به دست«آیت الله میرزای شیرازی»می رساند و آن مرجع عالیقدر در جمادی الثانی 1309 حکم معروف تحریم تنباکو را صادر می فرمایند و جنبش عظیم تنباکو علیه استعمار و امتیاز «رژی«در ایران پا می گیرد که بانی این برنامه ضد استعماری «سید جمال الدین اسدآبادی»بوده است.
سید، در لندن اقامت کرد و دست به انتشار نشریه ای بنام «ضیاء الخافقین»زد، این نشریه به دو زبان انگلیسی و عربی چاپ می شد و در هر شماره یک مقاله در باب مفاسد حکومت و خرابی اوضاع ایران با امضای «السید»یا «سید الحسینی»به چاپ می رسید. نخستین شماره این نشریه در رجب 1309 به چاپ رسید.(44)
این نشریه بعد از انتشار هشت شماره، با دسیسه وزارت خارجه انگلیس، تعطیل می شود.
سید جمال الدین، برای تحقق اتحاد اسلامی و دفع خطرات بیماری انگلستان، دعوت سلطان عبدالمجید را جهت دعوت به آستانه برای انجام اصلاحات در دولت عثمانی می پذیرد. این مسافرت، آخرین سفرسید جمال الدین اسدآبادی هم به شمار می رود. و در همین سفر غریبانه با دنیایی از رنج و غم و یادگارهای بسیار از اصلاحات برای جهان اسلام و مسلمین، در 19 اسفندماه 1275 ش(پنجم شوال 1314 ق و 9 مارس 1879 م9) جان به جان آفرین تقدیم می کند. روحش شاد و یادش همواره گرامی باد.

پی‌نوشت‌ها:

1-خلاصه ای از نوشتجات استاد شهید مرتضی مطهری رحمه الله علیه.
2-سیدجمال الدین پایه گذار نهضت های اسلامی ص23.
3- شرح حال و آثارسید جمال الدین اسدآبادی ص26.
4-شرح حال وآثار، سید جمال الدین ص31.
5- خاندان آیت الله بروجردی ص70.
6- شرح حال و آثار سید جمال الدین ص31.
7- شناخت انقلاب اسلامی، نظرات شهید مطهری چاپ عقیدتی سیاسی ارتش ص70.
8-مجله «عروه الوثقی»ص131-128.
9- نقش سید جمال الدین در بیداری مشرق زمین ص40-39.
10-نقش سیدجمال الدین در بیداری مشرق زمین ص52.
11- سیری در اندیشه سیاسی عرب، دکترحمید عنایت ص99.
12- سیری در اندیشه سیاسی عرب ص 102.
13- سیری در اندیشه های سیاسی عرب، دکتر حمید عنایت ص101.
14-مجله عروه الوثقی ص224-223.
15- شناخت انقلاب اسلامی، نظرات استاد شهید مطهری(ره) چاپ عقیدتی سیاسی ارتش ص 71.
16-سید جمال الدین غریو بیداری مجموعه دیدارابرار ص68.
17- نقش سید جمال در بیداری مشرق زمین ص 18.
18- مجله کار سال دوم شماره 3 مقاله مربوط به سید جمال الدین اسدآبادی.
19- سید جمال الدین پایه گذار نهضت های اسلامی ص62.
20- سید جمال الدین پایه گذار نهضت های اسلامی ص68.
21-نقش سید جمال در بیداری مشرق زمین ص61.
22- سیدجمال پایه گذار نهضت های اسلامی ص 92.
23-سیری در اندیشه سیاسی عرب، حمید عنایت ص84.
24- نهضت های اسلامی در صدساله اخیر، استاد مطهری ص20.
25- سیری در اندیشه سیاسی عرب ص 85.
26- نقش سید جمال در بیداری مشرق زمین، محیط طباطبائی ص20.
27- سید جمال الدین اسدآبادی غریو بیداری ص 90.
28- مفخر شرق، سیدغلامرضا سعیدی ص 62.
29- سیری در اندیشه سیاسی عرب، ص 86.
30- زندگانی و فلسفه اجتماعی و سیاسی سید جمال الدین ص 24.
31- نقش سید جمال در بیداری مشرق ص63.
32- سید جمال الدین پایه گذار نهضت های اسلامی ص93.
33- نقش سید جمال دربیداری مشرق زمین ص 72.
34- سید جمال پایه گذار نهضت های اسلامی ص96.
35- شرح حال و آثارسید جمال الدین ص 37.
36-زندگانی و فلسفه اجتماعی و سیاسی سیدجمال الدین ص 48.
37- سیری در اندیشه سیاسی عرب ص98.
38- زندگانی و فلسفه اجتماعی و سیاسی سیدجمال ص 38.
39-نقش سید جمال در بیداری مشرق زمین ص22.
40- سیری دراندیشه سیاسی عرب، ص 99.
41- نقش سید جمال در بیداری مشرق زمین ص 22.
42-شرح حال و آثار سید جمال الدین ص22.
43- سید جمال الدین غریو بیداری ص 115.
44- سید جمال پایه گذار نهضت های اسلامی ص 231.

منبع: دامغانی، محمود؛ (1383) سید جمال الدین اسدآبادی و نهضت بیداری اسلامی (مجموعه مقالات)، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.