تفاوتهای فکری سید جمال الدین اسدآبادی با سر سید احمدخان

انقلاب 1857 میلادی مردم هند علیه دولت استعمارگر بریتانیا آغاز حرکت نوین در تاریخ این کشور بشمار می آید. هرچند سرزمین پهناور و کهنسال هند در طول تاریخ پرفراز و نشیبش شاهد حملات گوناگون اقوام و ملل مختلف بوده
شنبه، 30 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تفاوتهای فکری سید جمال الدین اسدآبادی با سر سید احمدخان
تفاوتهای فکری سید جمال الدین اسدآبادی با سر سید احمدخان

 

نویسنده: مهدی خواجه پیری




 
انقلاب 1857 میلادی مردم هند علیه دولت استعمارگر بریتانیا آغاز حرکت نوین در تاریخ این کشور بشمار می آید. هرچند سرزمین پهناور و کهنسال هند در طول تاریخ پرفراز و نشیبش شاهد حملات گوناگون اقوام و ملل مختلف بوده است اما تسلط دولت انگلیس در اوائل قرن نوزدهم میلادی برقسمت اعظم شبه قاره هند سخت ترین دوران استعمار خارجی برکشور است. مردمی که بیش از یک قرن در زیر سلطه استعمارانگلیس حملات وحشیانه استعمارگران را تحمل کرده بودند و سختی ها، قحطی، گرسنگی، اهانت و تحقیر و چهره های متکبر و مغرور کسانی را می دیدند که بی واهمه ملتی را قربانی هوس ها و آمالهای پوچ خود کرده اند و بقول سرتوماس مونرو که در نامه اش به حکمران کل هند می نویسد:
فاتحان خارجی معمولاً با مردم محلی خشونت و اغلب با قساوت رفتار می کنند. اما این همه خواری و توهینی که ما امروز برمردم هند روا می داریم عمل نکرده اند، هیچکدام بدینگونه برتمامی یک ملت داغ باطل نزده اند و آنها را نالایق و ناشایسته نشمرده اند و تنها ما هستیم که تمامی مردم را غیر اعتماد و دور از شرافت می شماریم.
مردم ستمدیده هند ناگزیر بودند که روزی از میان این رنج و مصائب و تحقیرها خود را بیرون بکشند. اما ایستادگی و مقاومت در مقابل این همه ظلم و تعدی در میان ملتی با اقوام و قبائل مختلف و نژادهای گوناگون و ادیان و مکتب های فکری متفاوت جز با به ستوده آمدن تمامی اقشار جامعه ممکن نبود. قیام 1857 میلادی توسط هندوها علیه دولت بریتانیا آغاز گردید و با ورود مسلمانان به صحنه درگیری شکل گرفت. سرکوبی وحشیانه عمال انگلیسی و قیام دلیرانه مسلمانان هرچند موجب گردید که بقایای حکومت ضعف گرفته تیموریان مسلمان در دهلی از هم گسیخته شود اما این امکان را بوجود آورد که تحصیل کردگان و طبقه روشنفکر مسلمان که در اختیار عمال انگلیس بودند به این نکته پی ببرند که دولت انگلیس نه تنها قصد خیرخواهی برای مسلمانان را ندارد بلکه هدف اصلی بریتانیا از بین بردن اسلام و فرهنگ اسلامی و اختلاف درمیان اقوام و فرق مختلف دراین کشور است و نیز این باور را برای بریتانیائیها بوجود آورد که سرمایه گذاری و تکیه کردن برروی نیروهای مسلمان کار چندان مناسبی نیست زیرا مسلمانان می توانند در مواقع حساس بزرگترین عامل خطر برای استعمارگران انگلیس باشند. ویلیام هوارد راسل در ضمن درج وقایع این سال می نویسد:
عنصر مسلمان درهند کسی است که بیشترین دردسر را برای ما فراهم می آورد و محرک بخش اعظم خصومت ماست- دشمنی ما با پیروان محمد بسیار شدیدتر است تا ضدیت موجود میان ما و پرستش کنندگان شیوا و ویشنو، بی شک آنان برای حکومت ما خطرناکتراند.
سرکوبی انقلابیون مسلمان، تسخیر دوباره پایتخت هند- دهلی- مقررات مجازات مرگ، مصادره املاک و دارائی مسلمانان بعنوان شورشیان و طغیان گران گناهکار، نه تنها تأثیری در روحیه مسلمان انقلابی نداشت بلکه قیام ناحیه به ناحیه گسترش می یافت. از سوی دیگران مستمری بگیران مسلمان بعلت همکاری و یا عدم قدرت درسرکوبی انقلابیون مورد خشم انگلیس ها قرار گرفتند. در نواحی مختلف بعلت ظلم و ستم بیحد انگلیس ها هندوها دوباره سربه شورش برداشتند و دولت انگلیس متوجه گردید که حکومت برسرزمین پهناوری چون هند بدون مسالمت و بکارگیری صحیح مغزهای متفکر و صاحب نفوذ ممکن نیست و زجر و شکنجه سیاسی مسلمانان فداکار را نسبت به معتقداتشان سست نخواهد کرد بلکه موجب پیوستگی و اتحاد گروهای مسلمان خواهد شد. لذا پس از قیام 1857 روش های خشونت آمیز استثمارگران انگلیس نسبت به مردم هند خصوصاً مسلمانان تغییر کرد و در دهه اول پس از قیام 1857 میلادی گروهی از مسلمانان به شغلهای درجه دوم دولتی منصوب گردیدند. این نقشه انگلیس توانست آرامشی نسبی درمیان مردم محروم و ستمدیده هند بوجود آورد. تعدادی از قضات مناطق مسلمان نشین از مسلمین انتخاب شدند و بعضی از مأمورین اخذ مالیات و درآمدها از مسلمانان بودند. چهره استعمار انگلیس که بقول جواهر لعل نهرو:
اساس نظری و فکری حکومت انگلیس درهند همان نظریه نژاد آقا و برتر بوده و تمام سازمان حکومت براین اساس بنا شده بود.
در ظاهر تغییر کلی پیدا کرد. به مسلمانان برای ارتقاء درجات دولتی اجازه داده شد که زبان انگلیسی را فراگیرند استعمارگران انگلیس سعی کردند تا با جامعه اسلامی بطور رویارویی درگیر نشوند بلکه زمینه هائی را ایجاد کنند که اعتقاد مسلمانان را نسبت به مسائل اسلامی سست کنند و تمدن انگلیس را بعنوان الگو در مقابل مسلمانان ظاهر سازند، رویارویی مسلمانان با فرهنگ جدید انگلیسی و تحصیلات نوین و تبلیغات ایادی استعمارگر چنان گروهی روشنفکر مسلمان را شیفته خود ساخت که هویت اسلامی خود را زیر سؤال بردند و این امر موجب گردید نظریاتی جدید بعنوان اسلام به جامعه مسلمان ارائه شود و از سوی دیگر ایادی دولت انگلیس در غالب دوستی و کمک به مسلمانان در مقابل هندوها، رضایت گروهی از سران مسلمان را بدست آوردند تا آنجا که لرد لیتون خطاب به ملکه انگلیس نوشت:
عقیده راسخ من آن است که در حال حاضر، جان و زندگی کلیه مأمورین و اتباع اروپائی شما در هند صرفاً و اساساً به مسیر سیاست شما در شرق بستگی دارد از این حقیقت به هیچ رو نمی توان گذشت که امپراطوری بریتانیا حکومتی محمدی است و این در نهایت بستگی به سیاست دولت علیا حضرت ملکه دارد که رعایای مسلمان ما برای ما مایه آرامش خاطر باشند یا موجب خطری عظیم.
از جمله کسانی که در این ایام مرعوب تمدن بریتانیا گردیده بود و سعی کرد اسلام را با ذهنیتی که از پیشرفت انگلیس در زمینه های مختلف علمی داشت تطبیق دهد سر سید احمد خان بود.
سرسید احمد خان دراکتبر 1817 میلادی در خانواده ای مذهبی بدنیا آمد پدرش میرتقی مردی زاهد و گوشه نشین بود. جد وی خواجه فریدالدین استاد علم ریاضی و مدیرمدرسه عالیه کلکته بود. وی مدتی از طرف کمپانی هند شرقی بعنوان کارمند سفارت هند درایران مشغول به خدمت بود. سرسید احمد خان به روش سنتی علوم اسلامی را فرا گرفت وی پس از فوت پدرش در سال 1838 میلادی در پست های مختلف اداری درخدمت مأمورین انگلیسی به خدمت مشغول بود. و درسال 1857 همان سالی که مسلمانان علیه بریتانیا قیام کردند به خدمت دولت انگلیس درآمد و بعنوان«سردار امین»انتخاب گردید. سال 1857 و انقلاب مردم هند علیه استعمارگران بریتانیا در زندگی و افکار سرسید احمد خان بسیار نقش مهمی داشت. وی با اعتقاد به اینکه قدرت انگلیس در هند نه تنها مشکلی برای مسلمانان ایجاد نمی کند بلکه با تکیه به این عنصر خارجی، مسلمانان می توانند جایگاه از دست رفته خود را باز یابند. سرسید احمد خان معتقد بود که مسلمانان می توانند جایگاه از دست رفته خود را باز یابند. سرسید احمد خان معتقد بود که مسلمانان قدرت دفاع در مقابل استعمارگران انگلیس را ندارند و رویارویی با امپراطوری بزرگ انگلیس در حقیقت شکست مجدد مسلمانان در تمام صحنه های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خواهد بود. این نظریه سرسید احمدخان درست همان نظریه محمدعبده بود که نهضت و قیام مردم مستضعف در راه رفع سلطه استعمارگران را کاری بیهوده می دانست. وی پیکار کردن با قدرت های حاکم استعماری را نه تنها جایز نمی شمرد بلکه سعی داشت که از آنان به نحوی در راه پیشبرد اهداف اسلامی استفاده نماید بطوریکه در استفتائی که از وی در این باره صورت گرفت نوشت:
ادله قرآنی و روایی و شیوه رفتار سلف نشانگر آن است که می توان از غیرمؤمنان و صالحان در مواردی که خیر و منفعت مسلمانان اقتضای آن را دارد استفاده نمود.
در ایامی که استعمار انگلیس برقسمت اعظم شبه قاره تسلط یافته بود و اکثر امرا و رجال محلی و منطقه ای تحت نفوذ و یا دست نشانده دولت بریتانیا بودند سید جمال الدین اسدآبادی در آغاز هفدهمین سال عمرش قدم به هند نهاد. گفته می شود بعلت حسادت بعضی از بدخواهان این سفر بامر استادش مرحوم شیخ انصاری انجام گرفت تا سید علاوه برعلوم دینی با جهان دیگر و علوم جدید آشنا شود. سید جمال مدت یک سال و نیم درهند اقامت کرد و به مناطق مختلف سفر کرد اما از جزئیات سفر وی در هند و ملاقاتش با ایرانیان مقیم هند و هندیان اطلاع دقیقی در دست نیست و در ذکر نام ها و اماکنی که در بعضی از کتابها راجع به سید جمال الدین آمده یا صحیح نیست و یا نام ها و اماکنی که در بعضی از کتابها راجع به سید جمال الدین آمده یا صحیح نیست و یا نام ها ناقص آورده شده و این امر احتیاج به مطالعه دقیق در این زمینه دارد. مسافرت دوم سید جمال الدین به هند در مارس 1869 میلادی ازطریق بندر بوشهر انجام گرفته. در این سفر سید جمال با استقبال گرم و پرشور ایرانیان بمبی قرار می گیرد. این ایام اوج قدرت و شکوه ایرانیان در هند بود و ایرانیان مورد احترام عامه مردم هند بودند و در مقابل انگلیس ها که لقب صاحب به آنان اختصاص داشت ایرانیان را آقا صاحب خطاب می کردند. مسجد ایرانیان که بانی آن محمد حسین شیرازی از تجار معروف بمبی بود و شاید در اولین سفر سید جمال در منزل وی اقامت گزیده از بزرگترین مساجد شهر بمبی بحساب می آمد و حسینیه و اما مباره ها رونق فراوان داشت. سید جمال الدین ایام محرم را در بمبی بسر برد و با رجال و بزرگان و علمای دینی ملاقات داشته و در مراسم عزاداری شرکت کرده است. ملاقاتهای پی در پی و شرکت وی در مجالس مختلف موجب وحشت دولت انگلیس گردید و با توجه به سابقه مبارزاتی وی علیه استثمارگران، ورود وی به هند استعمار زده امکان هرگونه شورش و انقلابی علیه دولت انگلیس را همراه داشت لذا از طرف مأمورین انگلیسی به وی اطلاع داده شده که اقامت شما در هند بیش از دو ماه نمی تواند باشد و پس از پایان مدت باید هند را ترک کند. سید جمال در پاسخ آنان می گوید:
به هند نیامده ام که حکومت بریتانیای کبیر را بترسانم من نه قدرت آن را دارم که انقلابی برپا سازم و نه آن که به آنان انتقاد نمایم اما با این وصف از مثل من سیاح گوشه گیری، دولت هراسناک است و از کسانی جلوگیری می کند که مرا ملاقات می نمایند با آنکه آنها ناتوانتر از من هستند، ثابت می شود که حکومت بریتانیا اراده اش کوچک و شوکت او ناتوان شده است و در اینجا عدالت و امنیت حکمفرما نیست در حقیقت دولتی بر این کشور پهناور حکومت می کند که از خود ملت ناتوانتر است.
سرسید احمد خان با توجه به این اعتقاد از انقلاب 1857 میلادی علیه دولت بریتانیا حمایت نکرد و کوشید تا در ناحیه بیجنور منافع بریتانیا را حفظ کند. وی از فجایع و مظالم انگلیس ها برملت ستمدیده هند آگاه بود اما شیوه مقابله با انگلیس را نبرد مسلحانه و درگیری مستقیم نمی دانست و فراگیری تکنیک و پیشرفت های علمی و مجهز شدن مسلمانان بسلاح علمی را بهترین راه مبارزه با استعمار می دانست. وی در سال 1857 میلادی کتابی با عنوان «اسباب بغاوت هند»نوشت و در آن کوشید تا اثبات نماید که هند دارالحرب نیست و علمای اسلامی نمی توانند حکم جهاد علیه عمال انگلیس در هند را صادر نمایند وی معتقد بود که بخاطر انحطاط فکری و فقر معنوی حاکم بر جامعه مسلمانان هند و ضربات خردکننده استعمارگران برای نابودی اسلام در این کشور هرگونه قیام و جهاد در مقابل بریتانیا چیزی جز هلاکت مسلمین نخواهد بود. وی پس از بازگشت از انگلیس اقدام به تأسیس دانشکده ای بنام «کالج انگلیسی شرقی محمدی»نمود و در سالروز تولد ملکه انگلیس در سال 1875 سنگ بنای آن گذاشته شد و دوسال بعد این دانشکده رسماً توسط نایب السلطنه انگلیس لرد می توان افتتاح شد.
اندیشه متضاد در میان دو مصلح ناشی از آن بود که سرسید احمدخان معتقد بود که ملت مسلمان هند بعلت عدم لیاقت و کارآئی حاکمان اسلامی در سرزمین هند دچار عقب ماندگی و ضعف فرهنگی گردیده و قدرت های استعماری با توجه به این ضعف توانسته اند بقایای پرشکوه و با عظمت اسلامی هند را به آسانی نابود و برقسمت اعظم این سرزمین تسلط یابند. از سوی دیگر مسلمانان همیشه در شبه قاره بطور اقلیت زندگی کرده اند، هرچند حکومت های اسلامی در حدود 800 سال بر هند فرمانروائی کردند. اما در هیچ یک از دوران حکومت های اسلامی، مسلمانان اکثریت مردم هند را تشکیل ندادند، و پس از سقوط دولت تیموریان و تسلط کامل انگلیس بعنوان هند مستعمره بریتانیا، و مورد توجه قرار هندوها و سایر فرق و مذاهب هند و تقویت آنها توسط انگلیس، برای از بین بردن مسلمانان، هندوها نیز دشمن اصلی و دیرینه مسلمان هند بحساب می آمدند. هند و مردم هند در نظر سر سید احمدخان تنها یک ترکیب جغرافیایی بود نه ترکیب فرهنگی، سیاسی و یا دینی، لذا وی در سخنرانیهایش در میان جمعی از مسلمانان و هندوها اعلام کرد که دین و مذهب نشانه ملیت مردم هند نیست و درباره کلمه قوم می گفت قوم دو معنا دارد. یکی شامل هندوها و مسلمانان در مقام اقوام مذهبی و دیگری معنای ملیت را در خود نهفته دارد و دو قوم مسلمان و هندو مجبور به زندگی کردن در کنار هم می باشند باید ملت واحدی را تشکیل دهند در مقابل یک قوم استعمارگر احتیاج به اتفاق و هماهنگی و قیام و نهضت یک ملت را دارد. و چون بزرگترین عامل قیام در مقابل استعمارگران عامل وحدت ملی و دینی است قیام در مقابل حکومت بریتانیا با توجه به ضعف مسلمانان و عدم همکاری هندوها و تطمیع آنان توسط انگلیس ها ممکن نیست. از سوی دیگر در آن ایام هنوز علمای محافظه کار زیادی وجود داشتند که قیام در مقابل انگلیس را جایز نمی دانستند و سالها در میان علما این مسئله مورد بحث بود که هندوستان دارالحرب یا دارالاسلام است. سرسید احمدخان بطرفداری از دولت انگلیس می گفت: درجائی که مسلمانان هیچگونه امیدی برای موفقیت در رویاروئی با انگلیس را ندارند جهاد علیه کفار غیرشرعی است و هند نه دارالاسلام است و نه دارالحرب بلکه تلفیقی از هر دو بنام دارالامن است و با وجود چنین اختلاف نظری چگونه ممکن بود که مسلمانان در مقابل قدرت بریتانیا که مسلمانان را به گروههای مختلف تقسیم کرده و عامل هندو را علیه مسلمانان بسیج کرده بتوان قیام نمود. بطوریکه فرماندهان انگلیس معتقد بودند که نه تنها مسلمانان از هندوها به حالتی جدا شده اند که هرگز سابقه نداشته است بلکه مسلمانان نیز خود به دسته های زیادی انشقاق یافته اند و فاصله و جدائی آنان هر روز زیادتر می شود. با توجه به چنین وضعیتی سرسید احمدخان بدنبال راه حلی بود که بتواند به علما تفهم کند که دین از سیاست جداست و آنچه امروز مسلمانان با آن دست بگریبان هستند مقدرالهی است و مسلمانان در سایه حکومت بریتانیا می توانند زندگی راحت و مرفهی داشته باشند. آنان می توانند به مدارج عالیه علمی نائل آیند و با علوم و فرهنگ پیشرفته آشنا شوند وی با سنت گرائی بشدت مخالفت می ورزید و تصمیم گرفت تا با گردآوری مسلمان روشنفکر از سراسر هند نهضتی درآموزش و پرورش مسلمانان بوجود آورد. لذا در سال 1886 میلادی کنفرانسی با نام Mohammadan Educational Conferenceکنفرانس تعلیم و تربیت محمدی تشکیل داد و در این کنفرانس عده کثیری از سران مسلمان شرکت کردند از جمله موارد بحث در این کنفرانس فراهم آوردن وسائل و امکانات مطالعات علوم غربی برای مسلمانان و تجدید اساسی در برنامه ها و نظام آموزشی مدارس سنتی مسلمین و زمینه ساز برنامه های آموزشی دانشگاه اسلامی علیگره بود، سرسید احمد خان به کمک های مالی و حمایت های دولت انگلیس حس ظن کامل داشت و شاید تمام پیشرفتهای خود در زمینه های آموزشی را مدیون همکاریهای دولت بریتانیا می دانست. خوش بینی سرسید احمدخان به دولتمردان انگلیس بقدری بود که وی در یکی از سخنرانیهای خود اعلام کرد:
پتان ها (افغانها) سادات، هاشمیان، قریشان که خونشان بوی خون ابراهیم را به مشام می رساند باید، در انیفورمهای پرزرق و برق سرهنگ ها و سرگردهای ارتش ظاهر شوند. ما باید منتظر آن روز باشیم و حکومت (بریتانیا) بطور قطع انتظار آن روز را می کشد، مشروط به آن که شما بدگمامی آنان را نسبت به عدم وفاداری خود برانگیخته نکنید.
از طرفی دیگر سید جمال الدین که با وضع جهان آنروز آشنا بود و کشورهای مختلف را جهان گشته و با قیام ها و نهضت هائی که در گوشه و کنار جهان اسلام بوقوع می پیوست همکاری و همگامی داشت سه مرتبه به هند سفر کرده و از نزدیک با روحیات هند و مردم و حکمرانان انگلیس در این خطه آشنا گردیده بود. سکوت و تسلیم در مقابل استعمارگران و ظالمین را جایز نمی شمرد. وی در نشست ها و سخنرانیهایش برای مردم هند و ایرانیان مقیم این کشور، آنان را به مبارزه و قیام در مقابل استعمارگران انگلیس دعوت می کرد. وی می گفت: ملتی که در راه استقلال خود به دشمن حمله ور شد و مرگ را استقبال کرد، آن ملت زنده و جاوید خواهد بود. سید جمال الدین در آخرین سفرخود به هند برای تجمع علما و متفکرین اسلامی و مبارزه علیه انگلیس تشکیلاتی بنام «عروه»را در حیدرآباد هند بنیان گذاشت و قصد داشت شعبه هائی از این تشکلات را در کشورهای دیگر اسلامی تأسیس نماید. سید جمال الدین با نوشتن مقالات متعدد در روزنامه ها و جرائد هند کوشید تا مسلمانان را با نقشه های استعمارگران آشنا سازد. وی نه تنها با اندیشه های سیاسی سرسید احمدخان مخالفت می ورزید بلکه از کسانی بود که علناً به اعتقادات دینی و تفکرات مذهبی سر رسید.
احمدخان مبارزه کرد. وی در آخرین سفر خود رساله نیچریه (مادیون) را درباره نقش دین در ترقی انسان و جامعه و نقش مادی گرائی در انحطاط انسان را نوشت. این کتاب در مجامع علمی مورد تأیید قرار گرفت و اثری مطلوب در جامعه مسلمان هند داشت. سید جمال در این ایام با اعتقادات مذهبی سرسید احمدخان کاملاً آشنا گردیده بود و در رد تفسیر وی مقاله ای تحت عنوان «تفسیر مفسر»نوشت و اعتقادات سرسید
احمدخان را مورد نقد وبررسی قرار داد و وی را در حد زنادقه ی قرون سلف شمرد. وی کتاب نیچریه را در حقیقت در رد اعتقادات سرسید احمدخان نوشت و مبارزه با تفکرات دینی سید احمدخان که مورد اعتراض بیشتر علما در آن عصر بود را در پاریس ادامه داد و در مجله عروه الوثقی علیه اندیشه دهریین هند مقالاتی نوشت. مولانا الطاف حسین حالی در حیات جاوید به بیش از 41 نکته از تفکرات سرسید احمد خان اشاره می کند که مورد اعتراض علمای هم عصر وی بوده است. هرچند حمایتهای سرسختانه سر سید احمدخان از دولت انگلیس درمیان گروه روشنفکر موردپسند بود. اما فشارهای غیرقابل تحمل و رفتار و عادات زشت و ناپسندیده عمال انگلیس در هند روح مردم هند را آزرده کرده بود و هر روز برخشم و نفرت تمام مردم محروم و ستمدیده نسبت به عمال انگلیس می افزود. و این خشم و نفرت بصورت تظاهرات و شورش های منطقه ای علیه انگلیس آغاز گردید و با سرکوبی وحشیانه عمال استعمار ظاهراً از بین می رفت تا اینکه در سال 1943 میلادی مردم هند یکپارچه علیه استثمارگران انگلیس قیام کردند شهرها و مناطق مختلف به خاک و خون کشیده شد سربازان هندی که در ارتش انگلیس به خدمت مشغول بودند بعنوان اعتراض دست از کار کشیدند و حکمرانان انگلیس با مشکل بزرگی روبه رو شدند جواهر لعل نهرو می نویسد: حیرت انگیز است که مقالات انگلیس چگونه در بسیاری مناطق روستایی و شهری ناتوان گشتند و نتوانستند کار خود را دنبال کنند و چند روز و گاهی چند هفته طول کشید تا بقول خودشان مواضع خود را از نو فتح کنند. نتیجه سالها ظلم و ستم و شکنجه و بردگی، مردم استعمار زده و استثمار شده هند، آگاهی و جرأت و توان مقابله با استعمارگران و بوجود آوردن دفاع از حقوق از دست رفته یک ملت بود. و گویا همان کلمات سید جمال الدین اسدآبادی را دوباره تاریخ تکرارمی کرد که : تاریخ صحیح این عقیده صحیح را ثابت می کند، هرجا ظلم موجود و آسایش معدوم شد از دولت اثری نخواهد ماند. دولت بعدل استوار و ملت بعلم زنده است. اما سرسید احمدخان تا آخرین لحظات حیات خود معتقد بود که بر مسلمانان هند است به بریتانیا اجازه دهند تا مناسبات و شرایط سیاسی زندگی آنان را معین کنند هر چند سرسید احمدخان توانست با کوشش های زیاد دانشگاه اسلامی علیگر را تأسیس کند. و امروز این دانشگاه بعنوان یکی از بزرگترین مراکز فرهنگی و علمی اسلامی در هند بشمار می آید. اما هیچگاه افکار و عقاید وی مورد توجه علما و دانشمندان هند قرار نگرفت.
منبع:خواجه پیری، مهدی؛ (1383) سید جمال الدین اسدآبادی و نهضت بیداری اسلامی (مجموعه مقالات)، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.