سید جمال الدین و نهضت اتحاد کشورهای اسلامی

در قرن نوزدهم به دلیل سلطه و استعمار ملت های اروپائی برقسمت اعظم جهان اسلام، به طور عمده دو مکتب فکری پیرامون احیای اسلام وجود داشته است. یکی از مکاتب متعلق به آن دسته از علماء بود که با ارزشهای فرهنگی جدید
شنبه، 30 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سید جمال الدین و نهضت اتحاد کشورهای اسلامی
سید جمال الدین و نهضت اتحاد کشورهای اسلامی

 

نویسنده: دکتر جاوید اقبال




 

در قرن نوزدهم به دلیل سلطه و استعمار ملت های اروپائی برقسمت اعظم جهان اسلام، به طور عمده دو مکتب فکری پیرامون احیای اسلام وجود داشته است. یکی از مکاتب متعلق به آن دسته از علماء بود که با ارزشهای فرهنگی جدید غرب شدیداً مخالف بودند و مکتب دوم شامل افراد و شخصیتهائی می شد که معتقد بودند باید از جنبه های مثبت تمدن جدید استفاده نمود. تا مدتی به نظر می رسید که دانشمندان اسلامی فقط به مخالفت با نظرات همدیگر ادامه می دهند ولی چون هردو جناح از خطرات احتمالی اروپا آگاه بودند، به طور مساوی در دفاع از مرزهای فکری و منطقه ای کشورهای اسلامی همکاری می کردند. شخصیتی که در زمینه ایجاد هماهنگی میان این دو گروه جدید و درگیر اسلامی نقش مؤثری ایفا کرد، سید جمال الدین بود. ایشان به طور عموم بنیان گذار نهضت «پان اسلامیسم»خوانده می شود. سید جمال الدین از جمله مصلحانی به شمار می رود که معتقدند: کشورهای اسلامی باید برای مقابله با استعمار غرب، از روش ها و سازماندهی غرب استفاده کنند.
در اینجا توضیح این امر ضروری است که اصطلاح «پان اسلامیسم»توسط بعضی از سیاستمداران اروپائی وضع شده بود تا بدین وسیله بتوانند در میان مردم خود ایجاد خوف و هراس کنند که ملت های وحشی و جاهل مسلمان به نام اسلام و برای نابودی تمدن مسیحی اروپا متحد می شوند. این استراتژی به این منظور اتخاذ شد که بتوانند با خشن وانمود کردن دین اسلام تنفر مسیحیان وارث جنگ های صلیبی را دوباره زنده کرده و بدین طریق کشورهای ضعیف اسلامی را به تدریج به اشغال خود درآورند.
در این باره که بنیان گذار اصلی نهضت «پان اسلامیسم»چه کسی بود و یا اینکه این نهضت در کجا و در چه زمانی به وجود آمد، نظرات متفاوتی وجود دارد. به نظر نویسندگان غربی بنیان گذار این نهضت سلطان عبدالحمید بود. وی درسال 1876 بعد از روی کار آمدنش در ترکیه این نهضت را بنیان نهاد تا از این طریق بتواند دیکتاتوری خود را تقویت نماید.(1) دیگران براین عقیده اند که خندیار خان والی خوقند در سال 1870 میلادی در بخارا این نهضت را بنیان نهاد و شریف مکه را به سرپرستی آن برگزید. ولی بعد از کشته شدن خندیار خان، رهبری نهضت را سلطان عبدالحمید به عهده گرفت و بر طبق توصیه های همکار قابل اطمینان خود سید جمال الدین آن را از طریق تجار، مبلغان، علما و صوفیان در میان مسلمانان سراسر جهان گسترش داد.(2)
به نظر «بیسپین چندراپال»یکی از ملی گرایان هندو نهضت «پان اسلامیسم»درسال 1881 میلادی زمانی که سید جمال الدین به هند مسافرت کرد در این کشور بنیان نهاده شد. براساس نوشته های پال، این نهضت سبب شد که میان مسلمانان و هندوان فاصله ایجاد شود در حالی که قبل از این آنها بطور مشترک در جنگ آزادی شرکت داشتند.(3)
جی- ان- سینگ معتقد است که این نهضت در پنجاب تأسیس شده است.(4)
نویسندگانی که این نهضت را به سید جمال نسبت می دهند، معتقدند که سید جمال الدین در سال 1871 میلادی، در دوران اقامت خود در مصر انجمن پان اسلامیسم را تأسیس کرد و به همان علت در سال 1879 میلادی وی را از مصر اخراج کردند. سپس سید جمال الدین از طریق انتشار روزنامه ای در پاریس و لندن به ترویج نهضت«پان اسلامیسم»اقدام کرد.(5) به نظر ای- جی- براون «پان اسلامیسم»یک نهضت دفاعی بود که براساس اصل منطقی اشتراک دین به وجود آمده بود.(6) اف والیسی می گوید که دشمنی رهبران سیاسی اروپایی علیه اسلام و استثمار مسلمانان توسط تاجران اروپایی سبب شد تا این نهضت به وجود آید.(7)
با توجه به نظرات فوق روشن است که نهضت«پان اسلامیسم»یک نهضت نظامی سازمان یافته درجهان اسلام نبوده است. البته نگرانی مسلمانان نسبت به دیکتاتوری و استبداد سلاطین داخلی و توطئه های خطرناک دشمن اروپایی اسلام، آنان را متوجه این حقیقت ساخت که اگر کشورهای اسلامی متحد نشوند از صفحه هستی نابود خواهند شد. از این نظر نهضت«پان اسلامیسم»، به منزله دعوت ملت های اسلامی به اتحادی گسترده در مقابل توطئه های استعماراروپایی بود که براساس یک مرامنامه مشترک، آنان سلاطین را از بین ببرد و اختیارات آنان را محدود کرده و آنان را پایبند به قانون اساسی سازد تا بتواند با استعمار اروپا مقابله کنند.
سید جمال الدین همزمان یک فیلسوف، نویسنده، سیاستمدار، سخنور و خبرنگار بود. هوادارانش وی را یک دانشمند دلسوز اسلامی می دانستند و دشمنانش او را یک انقلابی خطرناک تلقی می کردند. وی درسال 1838 میلادی در اسدآباد متولد شد. در ایام جوانی برای مدتی درخدمت امیر دوست محمدخان والی افغانستان و جانشینان او بود و درهمان دوران به زیارت مکه مکرمه و مدینه منوره مشرف شد. درسال 1869 میلادی افغانستان را ترک کرده از طریق هندوستان به قاهره رفت. درطول اقامت یکماهه خود در قاهره سخنرانیهای زیادی درباره وحدت اسلامی کرد. سپس به استانبول رفت و مورد استقبال گرم علی پاشا و فوادپاشا (از مصلحان بزرگ) قرار گرفت. وی در سال 1871 میلادی به دنبال اختلاف با شیخ اسلام حسن فهمی دوباره به قاهره مراجعت کرد.
در دوران هشت سالی که سید در مصر اقامت داشت از طریق ریاض پاشا به همکاری در تدوین برنامه درسی جامعه الازهر و تدریس در آن مأمور شد.
درهمین زمان محمد عبده به شاگردی وی درآمد. سید جمال الدین با بیدار ساختن احساس وطن دوستی در میان نسل جوان مصر آنان را به مبارزه علیه استعمار غرب تشویق کرد. همچنین روزنامه های مصری را به اتخاذ روش جدید روزنامه نگاری سیاسی ترغیب ساخت. سید جمال الدین در مصر علیه دیکتاتوری خدیواسماعیل، از حزب ناسیونال حمایت کرد و با همکاری شریف پاشا سعی داشت قانون اساسی جدید را به اجرا درآورد، ولی انگلیسیها که بر خدیو سلطه داشتند فعالیت های سید جمال الدین را تهدیدی برای خود پنداشته و بالاخره در سال 1879 میلادی ایشان را از مصر تبعید کردند. وی از مصر به هندوستان رفت و تا سال 1882 میلادی درحیدرآباد اقامت داشت.
در حیدرآباد چندین مقاله در زمینه وحدت کشورهای اسلامی نوشت که توسط محب حسین تنظیم و به عنوان «معلم شفیق»انتشار یافت. سید عبدالغفار شهباز نیز در سال 1884 مجموعه ای از مقالات فارسی ایشان را به عنوان «مقالات جمالیه »منتشر کرد. سید جمال الدین از حیدرآباد به کلکته رفت و در آنجا به سخنرانیهای خود ادامه داد.
این، در دوره ای بود که علیه عقائد مذهبی سرسید احمدخان و سیاست همکاری با انگلیسی ها، روحیه ملی گرایی هندی درمیان نسل جدید مسلمانان ایجاد می شد. لذا سید جمال الدین نیز در سخنرانیهای خود مسلمانان هند را توصیه کرد که همراه با هندوها علیه حکومت انگلیسی مبارزه کردند. ایشان روش سیاسی سرسید را بشدت مورد تنقید قرار داد و علیه اعتقادات مذهبی وی در سال 1881 کتابی تحت عنوان «نیچریه»انتشار داد. سر سید و هوادارانش هیچ جوابی برای تحلیل های سید جمال الدین ارائه نکردند. البته دانشمندان نسل جدید مسلمانان از قبیل سید امیرعلی، چراغ علی وحسن عسکری از افکار ایشان استفاده کردند.
از طرف دیگر سیاستمداران هندو توصیه ی سید جمال الدین درباره وحدت کشورهای اسلامی را تهدیدی برای خود پنداشته نگران آن بودند که به خاطر این توصیه روحیه جدایی طلبی در میان مسلمانان شدت یابد. بیپن چندراپال در نوشته های خود آشکارا به این واقعیت اشاره کرده است.
در همین دوران ملی گرایان مصری تحت رهبری اعرابی پاشا علیه خدیو و پشتیبانان انگلیسی آن، پرچم مخالفت بلند کردند. در نتیجه درسال 1882 انگلیسیها برمصر تسلط یافتند.
در همین سال حکومت بریتانیا به سید جمال الدین اجازه داد که از هندوستان خارج شود. ایشان ابتدا به لندن و سپس به پاریس رفت و مدت سه سال در آنجا اقامت داشت. سپس محمدعبده از مصر به او پیوست و هفته نامه معروف «العروه الوثقی»انتشار داد. هدف مجله این بود که علل انحطاط سیاسی و اقتصادی مسلمانان را بر آنان روشن نماید و نشان دهد که مسلمانان چگونه می توانند با مرتفع ساختن ضعفهای اجتماعی، خود را به عنوان یک ملت قدرتمند مطرح سازند. حکومت انگلیس ورود این مجله را به هندوستان و مصر ممنوع اعلام کرد. در نتیجه بعد از انتشار 18 شماره در اکتبر سال 1884 انتشار آن متوقف شد.
درسال 1885 سید جمال الدین دوباره به لندن رفت و بعد از اقامت کوتاهی در آنجا به مسکو عزیمت کرد. از مسکو به سن پترزبورگ رفته و مدت چهارسال درآنجا اقامت گزید. و در این مدت برای حفظ حقوق مسلمانان شوروی به تلاشهای خود ادامه داد.
در همین زمان نفوذ انگلیسی ها بر ایران به تدریج افزایش پیدا کرده و آنان امتیازهای زیادی را از ناصرالدین شاه بدست آورده بودند. سید جمال الدین در مونیخ با ناصرالدین شاه ملاقات و گفتگو کرد و در سال 1889 به دعوت وی به ایران عزیمت کرد ولی چون در ایران نیز از نهضت قانون اساسی حمایت کرد در سال 1890 م به دستور شاه دستگیر و به طرز بی رحمانه ای از ایران تبعید گردید. تبعید سید جمال باعث قتل ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی شد.
در سال 1891 سید جمال الدین ازایران به لندن رفت ولی در همان سال به دعوت سلطان ترکیه عازم استانبول شد. در ترکیه نیز علیه دیکتاتوری سلطان از نهضت قانون اساسی حمایت کرد، لذا سلطان نیز از ایشان اظهار بیزاری کرد. سید جمال الدین چند سال آخر زندگی خود را در استانبول سپری نمود و در تاریخ نهم مارس 1893 م در همان دیار به رحمت خدا پیوست. بدین صورت یکی از فرزندان اسلام با آرزوی وحدت کشورهای اسلامی به دیار ابدی شتافت.
این مرد آزاده، درمدت بیست سال چنان تحولی در جهان اسلام ایجاد کرد که برای هیچکدام از هم دوره های وی امکان پذیر نبود. وی برای ایجاد حکومت قانون در افغانستان تلاش کرد عامل انقلاب ملی در مصر بود و نیز سرمنشاء نهضت قانون اساسی در ایران شد، وی از حامیان سرسخت نهضت قانون اساسی در ترکیه نیز بود، با تبلیغ وحدت کشورهای اسلامی در میان مسلمانان هند، تفکر یک ملت مستقل اسلامی را در آنان ایجاد کرد، او می خواست مسلمانان آسیای میانه را زیر سلطه شوروی آزاد کند. به علاوه برای ایجاد وحدت میان کشورهای اسلامی از هیچ کوششی دریغ نکرد تا جهان اسلام را از استعمار غرب نجات دهد.
گرچه سید جمال الدین نتوانست در زندگی خود به آرزوهای خویش جامه عمل بپوشاند ولی بذری که در سرزمین های حاصلخیز جهان اسلام پاشید بدون شک بعدها به ثمر نشست. هم اکنون اگر سید زنده بود خوشحال می شد که بالاخره درایران، ترکیه و مصر دیکتاتوری خاتمه یافته و نوعی حکومت قانونی در این کشورها حاکم شده است. مسلمانان شبه قاره هند براساس ملیت مستقل مسلمانان توانسته اند یک کشور مستقل به نام پاکستان در مناطقی که اکثریت جمعیت آن را مسلمانان تشکیل می دهند، تأسیس کنند. همچنین مناطق مسلمان نشین آسیای میانه با کسب آزادی از سلطه شوروی، کشورهای مستقل تشکیل داده اند. ولی تاکنون آرزوی ایشان درباره وحدت کشورهای اسلامی برآورده نشده است.
بزرگترین مروج افکار سید جمال الدین در شبه قاره هند و پاکستان علامه محمد اقبال بود. در سال 1881 زمانیکه سید جمال الدین درحیدرآباد بود، علامه اقبال کودکی چهارساله بود و در زمان رحلت سیدجمال الدین 16 سال داشت. به همین دلیل امکان ملاقات حضوری اقبال با سید جمال الدین وجود نداشت. ولی سید جمال الدین نزد علامه اقبال از مقام و جایگاه بلندی برخوردار بود. خود می فرماید:(8)
«در دوره ی حاضر تنها کسی که لیاقت آن را دارد که به او لقب مجدد داد، سید جمال الدین است... وی در واقع بنیانگذار حیات مجدد مسلمانان در دوره کنونی است. اگرملت وی را مجدد نخوانده و یا خود وی ادعای آن را نکرده است، به نظر دانشمندان از اهمیت کارهای ایشان کاسته نشده است».
تفکر سیاسی اقبال بر اساس افکارسید جمال الدین شکل گرفته است، تا آنجا تحت تأثیر ایشان قرار گرفته است که در فلسفه انفرادی و اجتماعی و در مجموعه های شعری اقبال به خصوص در«اسرار خودی»و «رموز بی خودی»افکار سید جمال الدین تجلی یافته است
برای نمونه:

نه افغانیم و نی ترک و تتاریم
چمن زادیم و از یک شاخساریم

تمیز رنگ و بو برما حرام است
که ما پرورده ی یک نوبهاریم

و نیز در اشعار اردوی خود می گوید:
همه مسلمانان از ساحل نیل تا سرزمین کاشمر برای پاسداری از حریم اسلام یکپارچه هستند.
اگر تهران، ژنو جهان شرق گردد شاید سرنوشت کره زمین تغییر یابد.
از اشعار فوق صدای بازگشت سید جمال الدین به نظر می رسد. سید جمال الدین با ترویج تفکر وحدت کشورهای اسلامی در میان مسلمانان هند احساس هویت اسلامی را در آنان ایجاد کرد. اقبال قدم بعدی را برداشت یعنی براساس اصل ملیت اسلامی و به منظور قبولاندن حق تعیین سرنوشت برای مسلمانان درمناطقی که اکثریت با آنهاست، ایده کشور مستقل اسلامی را ارائه کرد. قائد اعظم محمدعلی جناح گر چه این ایده را با تأسیس پاکستان جامه عمل پوشاند ولی تکمیل این ایده فقط درصورتی امکان پذیر خواهد بود که براساس افکار سید جمال الدین و علامه اقبال از طریق اتحاد کشورهای اسلامی بتوان«اسلامستان»را بوجود آورد.
علامه اقبال در ادامه تفکر سید جمال الدین می نویسد که در دوره کنونی اتحاد کشورهای اسلامی فقط در صورتی امکان پذیر است که در آغاز، هر کشور اسلامی استقلال خود را بدست آورد سپس همه کشورهای اسلامی بصورت یک خانواده زنده متحد شوند. به نظر اقبال اسلام نه ناسیونالیزم است و نه امپریالیزم بلکه یک دولت مشترک برای همه ملتهای مسلمان است.
به نظر اقبال اتحاد کشورهای اسلامی به سه صورت امکان پذیراست:
اولاً اینکه از طریق کلیه کشورهای اسلامی یک کشور جهانی اسلامی به وجود آید که این امر در دوره ی کنونی امکان پذیر به نظر نمی رسد. دوم اینکه از طریق کلیه کشورهای اسلامی یک مرکزیت هم پیمان (کنفدراسیون) به وجود آید. این ایده نیز به دلیل حاکم بودن نظامهای مختلف سیاسی در این کشورها، قابل عمل نیست. سوم اینکه کشورهای اسلامی به وسیله قراردادهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی با یکدیگر مربوط شوند. این روش بیش از همه عملی به نظر می رسد زیرا هرکشور اسلامی با حفظ هویت خود می تواند در زمینه های فوق با دیگر کشورهای اسلامی همکاری کند. از همین طریق به تدریج می توان کشورهای مقتدر و آزاد اسلامی را به یکدیگر نزدیکتر ساخت.
از دیدگاه اقبال امکان اتحاد کشورهای اسلامی به دو صورت ممکن است با خطر مواجه شود: اول اینکه مردم یا رهبران یک کشور اسلامی با کنار گذاشتن اسلام، نظام سیاسی و اقتصادی دیگری را مورد قبول قرار دهند. دوم اینکه یکی از کشورهای اسلامی عمداً و به طور آگاهانه کشور اسلامی دیگری را مورد تجاوز نظامی قرار دهد.
اقبال معتقد بود که اگر روزی عربها متحد شوند، جهان اسلام متحد خواهد شد. در اشعار خود خطاب به ملتهای عربی می گوید که قدرتهای استعماری به منظور دستیابی به اهداف سیاسی و اقتصادی خود یک ملت عرب را به چندین قسمت تقسیم کردند. به همین دلیل ملت های عربی با وجود امکانات و سرمایه های خود در آسیا و آفریقا، ضعیف، فقیر و خوار و ذلیل هستند. لذا برای خنثی نمودن توطئه های دشمنان لازم است که اعراب براساس اشتراک ایمان متحد شوند. رهبران آنان به جای اهمیت دادن به مسائل جزئی و شخصی باید محبت و سوزی را در سینه های خود برافروزند که مدتهاست از بین رفته است تا دوره های گذشته را دوباره به این جهان برگردانند.

ای فواد ای فیصل ای ابن سعود
تا کجا برخویش پیچیدن چو دود!

زنده کن درسینه آن سوزی که رفت
در جهان برآور آن روزی که رفت!

کشورهای اسلامی جزء ملت های عقب مانده محسوب می شوند. مشخصات این ملت ها تقریباً همانند همدیگر است. به عنوان مثال کمبود مواد خوراکی، مشکل آب آشامیدنی، کمبود مسکن و امکانات درمانی، اقتصادی و کشاورزی، رشد بی رویه جمعیت، بالابردن نرخ بی سوادی، تورم و بیکاری گسترده، احساس عدم امنیت به دلیل افزایش ارتکاب جرائم، مواجه بودن با شرائط سخت تجاری ازطریق کشورهای پیشرفته یعنی برای خرید محصولات صنعتی باید مواد اولیه خود را روز به روز ارزانتر به فروش برسانند و در نتیجه، به کمک وام زندگی کنند تا آنجا که نسلهای آینده آنان نیز بدهکار می باشند. به علاوه در بعضی از این کشورها همبستگی ملی وجود ندارد. بدلیل عدم ثبات سیاسی نظامیان برکشور حکومت می کنند، این کشورها با منطقه گرایی و فرقه گرایی مواجه هستند. بعضی از علما در پاکستان مدعی وحدت اسلامی هستند ولی فرقه گرایی را نیز رها نمی کنند. به جای محبت، تنفر و کینه روز بروز در میان مردم افزایش می یابد.
با کشورهای همسایه درگیریهای مرزی دارند. بعضی از کشورها تمایل به توسعه طلبی به خاکهای همسایگان دارند، با وجود امکانات در داخل این کشورها پایه و مایه صنعتی ندارند. لذا برای پیشرفت قدرت و بدست آوردن سرمایه، به غرب تکیه می کنند. در نتیجه با وجود آزادی سیاسی، کشورهای عقب افتاده اسلامی در زمینه های اقتصادی و فنی بیشتر به غرب وابسته هستند.
دراین شرائط برای ایجاد اتحاد کشورهای اسلامی به یک شخصیتی نیاز است که به همین منظور ساخته شده باشد. علامه اقبال احتمالاً راجع به اعطای این چنین شخصیتی از درگاه خداوند متعال درخواست کرده بودند که می فرمایند:

من مثال لاله صحراستم
در میان محفلی تنهاستم

خواهم از لطف تو یاری همدمی
از رموز فطرت من محرمی

همدمی دیوانه ای فرزانه ای
از خیال این و آن بیگانه ای

تا بجان او سپارم هوی خویش
باز بینم در دل او روی خویش

سازم از مشت گل خود پیکرش
هم صنم او را شوم هم آذرش

پی‌نوشت‌ها:

1- pan islamism by v.chesol.pp.1.2.
2- The khilafat agitation in india by E.Sell.p.42.
3- Memories of my life and times p.4/4
4- Ladmasks in dindian. censtitutioual and national development (1600-1919).p,1/86
5-pan-islamism. Khilafat. Non-cooperation susaraj and Hindu- Muslim Hnity-teetuses(Two pasts(by jalaluddin.pp 5,10-12
6-(the pessian reralution(1905-1909)p.1.
7- spritual and politilal reualutions in jslen.p.p27,39
8- نامه اقبال خطاب به چودری محمد احسن- اقبال نامه نوشته شیخ عطاء الله جلد دوم صفحه 230.
1- the palitical stsuggle. jamal al-Din Afghani by Ds. Abdul Hakim tabibi.
2- the seconrtsction of religious thaught in jslam by Muhammad jqbal.
3- کلیات اقبال(فارسی و اردو).

 


منبع:اقبال، جاوید؛ (1383) سید جمال الدین اسدآبادی و نهضت بیداری اسلامی (مجموعه مقالات)، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.