سه الگوی حکومت اسلامی

در کتاب هایی که اخیراً درباره شیوه حکومت اسلامی نوشته شده است، نویسندگان اهل تسنن، بر دو طرح نخست تکیه می کنند، و طرح بیعت با حاکم و یا انتخاب رئیس از طریق شورا را، پیش می کشند.
يکشنبه، 15 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سه الگوی حکومت اسلامی
سه الگوی حکومت اسلامی

 

نویسنده: آیت الله جعفر سبحانی




 
در کتاب هایی که اخیراً درباره شیوه حکومت اسلامی نوشته شده است، نویسندگان اهل تسنن، بر دو طرح نخست تکیه می کنند، و طرح بیعت با حاکم و یا انتخاب رئیس از طریق شورا را، پیش می کشند.
آنان روی «بیعت» تکیه می کنند به خاطر این که در تاریخ می خوانند که خلیفه نخست، و امام امیرمؤمنان علی (علیه السلام) از طریق بیعت مسلمانان برگزیده شدند.
روی شورا تکیه می کنند، به خاطر اینکه عثمان به وسیله شورای شش نفری انتخاب شد.
از آنجا که آنان عمل صحابه را حجت می دانند، روی عمل آنان تکیه می کنند و طرح حکومت اسلامی را از طریق عمل آنان توجیه می نمایند.
حکومت اسلامی به صورت طرح ولایت فقیه جامع الشرایط، در کتاب های علمای بزرگ شیعه مطرح می باشد، فقیه اسلام با شرایطی که در حکومت لازم است، دارای ولایت وسیع و گسترده ای است که می تواند دولت تشکیل دهد و به کلیه امور مربوط به نظام اجتماعی مسلمانان سر و سامان بخشد.
اکنون شایسته است که پیرامون، هر سه طرح بحث و گفتگو کنیم.
در این بررسی خواهیم دید که اسلام بنیانگذار مسأله «بیعت با رئیس دولت» نیست بلکه این مطلب، پیش از اسلام نیز سابقه داشته است و هرگز در آن اعصار به وسیله «بیعت» امیر و رئیسی تعیین نمی کردند، بلکه در مواردی با فرد و یا گروهی یا شخصیتی بیعت می کردند که قبلاً ریاست و سرپرستی او را پذیرفته بودند. سپس از طریق بیعت، به مقام و موقعیت او تحکیم می بخشیدند و در حقیقت، بیعت وسیله شناسایی رئیس به عنوان ریاست نبود، بلکه ریاست فرد مورد بیعت، قبلاً مسلم بود سپس برای تأکید و تحکیم موقعیت، این تسلیم و شناسایی، در قالب بیعت اعلام و تأکید می شد.
اینک توضیح این سه طرح:

1
گزینش از طریق بیعت

لفظ «بیعت» مصدر فعل«باع» به معنی فروختن است زیرا شخص بیعت کننده جان و مال خود را در اختیار فردی که با او بیعت می کند، می گذارد، و او نیز در مقابل آن متعهد می گردد که در راه اصلاح و رفاه حال او بکوشد، تو گویی طرفین با چنین تعهد، به داد و ستد پرداخته و هر کدام متعهد می گردد که در راه اصلاح و رفاه طرف مقابل بکوشد، و طرفین با چنین تعهدی، به داد و ستد پرداخته و هر کدام متعهد می گردد که نسبت به دیگری را انجام دهد.(1)

بیعت در اعصار پیش از اسلام

بیعت که یک نوع عهد و پیمان با رئیس است از آداب و رسوم عرب پیش از اسلام بوده و هرگز اسلام مبتکر و پایه گذار آن نبوده است، و چون چنین عهد و پیمانی به نفع اجتماع می باشد، اسلام آن را امضا کرده و آن را از عقود لازم شمرده، که عمل به آن واجب و نقض و شکستن آن حرام می باشد.
مردم مدینه در سال های یازدهم و دوازدهم هجرت در «عقبه» و «منی» دو بار با پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله وسلم) بیعت کردند و پیمان بستند که برای خدا شریک قائل نشوند، دزدی نکنند، و از فحشاء دوری کنند و....(2)
در پیمان دوم گام فراتر نهادند، و با پیامبر پیمان بستند که از وجود او دفاع کنند، همچنان که از فرزندان خود دفاع می نمایند.(3)
مردم مدینه، به همان مفهوم بیعت که پیش از اسلام که با سران قبائل انجام می دادند، با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز بیعت نمودند.
مثلاً در همان پیمان نخست، مردم مدینه با پیامبر بیعت کردند که از شرک و دزدی و ناپاکی بپرهیزند و در پیمان دوم متعهد شدند که از وجود پیامبر حفاظت کنند و در هر دو صورت ریاست و رهبری پیامبر برای آنان، از قبل ثابت شده بود و به نبوت او ایمان آورده بودند و لازمه ایمان به نبوت فردی این بود که به سخنان او گوش فرا دهند(شرک نورزند و...) و از او صیانت کنند، ولی این وظیفه دینی را به صورت بیعت و اخذ پیمان مشخص تر نمودند،‌ و به آن استحکام بخشیدند.
قرآن در دو مورد، بیعت مسلمانان را با پیامبر یادآور شده است و در هیچ یک از دو مورد، هدف از پیمان، شناسایی رسول خدا به عنوان رئیس دولت نبود، بلکه چون لازمه ایمان به نبوت فردی این است که به سخنان او گوش فرا دهند و از وجود او حفاظت کنند آنان لازمه ایمان خود را در قالب بیعت ریختند اینک مشروح این دو پیمان:
یکی از این دو پیمان صلح«حدیبیه» است که مشرکان قریش، از ورود پیامبر اسلام به سرزمین حرم مانع شدند. پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) که با یاران خود برای انجام عمره مفرده احرام بسته بود، وقتی با مقاومت قریش روبرو شد، از یاران خود برای بذل جان و مال بیعت گرفت و در این مورد دو آیه فرود آمد.(4)
دیگری مربوط به زنان مسلمان است وقتی پیامبر گرامی مکه را فتح کرد از زنان تازه مسلمان پیمان گرفت که برای خدا، شریکی قائل نشوند، دزدی نکنند، از فحشاء دوری جویند و....(5)
تنها این موارد نیست که مسلمانان و یا گروه و فردی از آنان، با پیامبر بیعت کرده اند، بلکه موارد بیعت بیش از آن است که در این جا ضبط گردد و در همه موارد این نکته به چشم می خورد که افراد بیعت کننده پیشاپیش، ریاست و رهبری پیامبر، و ایمان به وی را پذیرفته بودند و در قالب بیعت بر انجام وظایف خاصی تأکید می کردند.
شما اگر در موارد و محتوای بیعت هایی که گروه ها و یا افراد با پیامبر کرده اند، دقت کنید خواهید دید که هدف از بیعت به رسمیت شناختن، ریاست و رهبری پیامبر نبوده، بلکه هدف، تعهد برای همکاری در موارد خاصی با پیامبر است و لذا می گوید حالا که رسالت و نبوت مرا به رسمیت شناخته اید، باید قول بدهید که به سخنان من گوش فرا دهید، نماز بخوانید و زکات بدهید (6) تا پای جان از من دفاع کنید (7) و از میدان نبرد فرار نکنید. (8)
خلاصه با ملاحظه این مضامین می توان حدس زد که هدف از بیعت به رسمیت شناختن مقام و موقعیت افراد نیست بلکه تحکیم موقعیت قبلی است، بالأخص که اگر توجه کنیم که بیعت از باب وکالت نیست و هرگز، ملت امام مورد بیعت را وکیل نمی گیرد بلکه پیمانی است میان دو نفر و به حکم آیه (أَوفُوا بالعُقُود)(9) و آیه (إِنّ العَهْدَ کانَ عَنْهُ مَسْئولاً)(10) عمل به آن واجب و نقض و شکستن آن حرام است.
امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید:
«وَ أمّا حَقّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفاءُ بِالبیعه، والنَّصیحَهُ فِی المَشْهَدِ وَالْمَغِیبِ، والاجابَهُ حینَ أَدعُوکُمْ وَالطاعَهُ حینَ امُرُکُم».(11)
«حق من بر شما این است که به بیعت خود با من وفادار باشید و در حضور و غیاب از کمک خودداری نکنید، و هر موقع شما را به کاری دعوت کردم، پاسخ مثبت بدهید.»
و از مراجعه به متون خطبه های امام در نهج البلاغه به روشنی ثابت می گردد که بیعت شکنی، همان پیمان شکنی است و شکستن بیعت جزو گناهان بزرگ است.
اگر از همه این سخنان صرف نظر کنیم، باید بگوییم، که بیعت یکی از طریق گزینش پیشوا و رئیس دولت است نه راه منحصر.
در این صورت با آنچه که درباره تأسیس دولت یادآور شدیم منافاتی نخواهد داشت چیزی که هست بیعت علاوه بر اخذ رأی یک عمل فوق العاده است که به مقام و موقعیت رئیس، استواری می بخشد. اگر گزینش حاکم اسلامی از طریق بیعت راه منحصر به فرد بود، در سخنان پیامبر و پیشوایان معصوم به آن اشاره ای می شد. از میان خلفا تنها امیرمؤمنان از طریق بیعت، برگزیده شد و هرگز امت با خلفای سه گانه چنین بیعتی انجام ندادند جز با خلیفه نخست آن هم به صورت ناقص و نیم بند.
دانشمندان شیعه و سنی احادیثی درباره، امور مربوط به «بیعت» نقل کرده اند و برخی از آنها با عقاید شیعی که در یک مقطع از زمان، انتخاب رهبر اسلامی را تنصیصی می داند، سازگار نیست. علاقمندان می توانند به مدارک یاد شده در زیر مراجعه کنند.(12)

2
سیستم شورا

دومین طرح برای اداره جامعه اسلامی، تشکیل حکومت پس از رحلت پیامبر بر اساس «سیستم شورایی» است، و بسیاری از نویسندگان اسلامی در کشورهای عربی، روی این سیستم تکیه می کنند، و می خواهند بگویند که سیستم حکومت در اسلام، پس از درگذشت رسول خدا، نیز چنین بوده است.
برای روشن شدن این طرح، نکاتی را یادآور می شویم.
اولاً دلایل عقلی و نقلی به روشنی گواهی می دهند که سیستم حکومت از نظر وحی الهی، شورایی نیست بلکه اساس آن را حکومت الهی و تنصیص تشکیل می دهد.
اصولاً مصالح اسلامی و بارور گردیدن انقلاب الهی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایجاب می کرد که تا مدتی، امام معصومی زمام امور را به دست گیرد، و جامعه را هدایت کند.
این نویسندگان با آیات مشاوره بر مدعای خود استدلال می کنند، در صورتی که آن آیات بر فرض این که مربوط به مشاوره در انتخاب حاکم باشد(13)، در زمینه ای سخن می گوید که برای مشاوره موضوعی باشد و آن در صورتی است که تکلیف مردم روشن نگشته و از جانب خداوند، برای جامعه پیشوایی معین نشده باشد.
ثانیاً هر گاه مقصود از مشاوره، مراجعه به افکار عمومی باشد، و این که باید جامعه پس از شور و مشورت، اندیشه و تدبیر، طبق معیارها و ضوابط اسلامی فرد صالحی را برای حکومت انتخاب کند، این همان طرحی است که دلایل آن را در گذشته یادآور شدیم و باید نام آن را «همه پرسی» نهاد نه «نظام شورایی» و این طرح در صورتی کارساز است که از جانب خدا فردی برای حکومت تعیین نشود.
و اگر مقصود از آن این است که انتخاب دولت پس از رحلت پیامبر در صلاحیت گروه خاصی است، به نام «اهل حل و عقد» و آنان باید در این زمینه تصمیم بگیرند و نظر دهند و انتخاب کنند و بر دیگران است که از آنان پیروی کنند، یک چنین طرح، با پرسش هایی روبرو است که پاسخ آن را در قرآن و حدیث نمی یابیم. اگر سیستم حکومت در اسلام بر اساس «شورای خواص» بوده باید ضوابط و معیارهای آن در کتاب و سنت آمده باشد این پرسش ها عبارتند از:
1. شرایط افرادی که می توانند عضو شورا باشند چیست؟
2. اعضای این شورا را چه کسی و یا چه مقامی باید انتخاب کند؟
3. حداقل تعداد اعضا، برای تشکیل شورا چند نفر است؟
4. در صورت اختلاف، ضابطه برای رفع اختلاف و اخذ تصمیم لازم چیست؟
5. اگر سیستم حکومت در اسلام در گرو «شورای خواص» است چرا در کتاب و سنت، از آن اثری نیست چرا پیامبر گرامی یک بار آن را پیاده نکرد؟
این ها یک رشته سؤالاتی است که سیستم «شورای خواص» با آن روبرو است و اگر سیستم حکومت در اسلام بر این اساس بود باید پاسخ تمام این پرسش ها در قرآن و احادیث اسلامی آمده باشد و در صورتی که هیچ نوع پاسخی برای این پرسش ها در منابع اسلامی وجود ندارد.

3
تشکیل حکومت بر اساس ولایت فقیه

این طرح که به وسیله فقیهان بزرگ شیعه مطرح شده است، در طول قرن ها، مورد توجه بوده و جز در بخشی از زمان ها مانند آغاز حکومت صفویه، به وسیله محقق کرکی و مانند وی پیاده نشد.
این عنصر محور مشروعیت بخشیدن بر حکومت مردم بر مردم است چنان که مراجعه به افکار عمومی ملاک مقبولیت و عینیت بخشیدن به آن است. طرح همان است که فصل چهارم به توضیح آن پرداختیم و ثابت کردیم که حکومت اسلامی، یک حکومت مکتبی و در عین حال مردمی است و بسان سکه ای است که یک روی آن را ولایت فقیه و روی دیگر را، آرای مردم تشکیل می دهد.

پی‌نوشت‌ها:

1.مقدمه، ابن خلدون، ص 174.
2. سیره ابن هشام، ج1، ص131.
3. سیره ابن هشام، ج1، ص 438.
4. سوره فتح، آیه های 10 و 18، تعداد بیعت کنندگان با پیامبر در این رویداد هزار و پانصد نفر بودند، به صحیح بخاری باب مغازی مراجعه گردد.
5. ممتحنه /18.
6. صحیح بخاری، کتاب أیمان.
7. مسند احمد، ج4، ص 15.
8. مدرک سابق، ج3 /292، و برای آگاهی از متون بیعت ها به کتاب «المعجم المفهرس لألفاظ الحدیث النبوی» ج1، صفحات 248-251 مراجعه گردد.
9. انعام /1
10. اسراء/34
11. نهج البلاغه، خطبه 34.
12. بحارالانوار، ج72 کتاب العلم، باب 33 حدیث های 21 و 22 و 13 و 28؛ بحارالانوار ج 27، کتاب امامت، باب 3، حدیث های 1 و 4 و 9و....
13. در کتاب «پیشوایی از نظر اسلام» به روشنی ثابت شده است ک این آیات مربوط به مشاوره در انتخاب حاکم نیست، به صفحات 188-192 مراجعه فرمایید.

منبع:سبحانی، جعفر؛ (1386) مسائل جدید کلامی، قم: مؤسسه امام صادق (ع)



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.