مقدمات برگزاری جشن ازدواج
از مرحله انتخاب همسر تا برگزاری مراسم عقد یا عروسی، مناسب است اقداماتی انجام گیرد که به بخشی از آنها اشاره می کنیم.1. گفتگوهای صادقانه در آستانه ازدواج
اشاره کردیم که دختران و پسران می توانند در فضایی سالم و به دور از مسائل غیر شرعی و غیر اخلاقی، برای شناخت شخصیت اخلاقی و روحیات یکدیگر، با هم گفتگو کنند. با فرض اینکه ارزیابی ها و گفتگوهای اولیه مثبت و رضایت بخش باشد، مناسب است در یک گفتگوی صادقانه درباره چگونگی فراهم آوردن مقدمات ازدواج و خواست ها و نقطه نظرات متقابل پس از ازدواج همفکری کنند. این گفتگو می تواند نقش بسیار مؤثری در حل بسیاری از مشکلات پیش بینی نشده بعدی داشته باشد. برخی از محورهای گفتگو و مشورت می تواند بدین قرار باشد:1. اگر والدین و خانواده از تمایل آنان برای ازدواج اطلاع ندارند، چگونه آنان را آگاه سازند و اگر مخالفت کردند چگونه نظر آنان را جلب کنند؟
2. مراسم خواستگاری چه زمان و چگونه انجام شود؟
3. توانایی دو طرف برای تأمین مقدمات مالی ازدواج نظیر جهیزیه، خرید جواهرات و لباس عروس و... به چه میزان است و در آماده سازی این مقدمات را چگونه خود و خانواده هایشان همکاری نمایند؟
4. مهر و شرایط احتمالی مورد نظر دختر یا پسر چه میزان و چگونه است؟ چه بسا پیش بینی نکردن این شرایط از سوی آنان و اختلاف دو خانواده در این زمینه، مقدمات ازدواج را با کندی یا مانع اساسی روبه رو سازد؛ اما اگر دختر و پسر پیش از طرح بحث از طرف خانواده ها، از دیدگاه های یکدیگر آگاهی داشته باشند و به یک نظر مشترک رسیده باشند، با پیشنهاد نظر مورد توافق بتوانند موافقت خانواده ها جلب نمایند.
5. آیا مراسم عقد و عروسی هم زمان برگزار شود و در صورت ضرورت تفکیک، دوره انتظار آنان برای برگزاری مراسم عروسی چه میزان باشد؟
6. حدود روابط و آمد و شد آنان در دوران پس از عقد و به اصطلاح دوران نامزدی، به رغم مشروعیت شرعی، با عنایت به محدودیت های فرهنگی و اجتماعی به چه میزان باشد؟
7. مراسم جشن عقد یا ازدواج با پیش بینی چه سطحی از هزینه ها برگزار گردد؟ زیرا گاه اصرار خانواده عروس به برگزاری مراسم در تالارها و سنگین بودن هزینه های مالی جشن، ازدواج دختران و پسران را با دشواری و پیچیدگی های خاص روبه رو می سازد.
8. کشور، شهر و منطقه سکونت عروس و داماد کجا خواهد بود؟ آیا عروس حاضر است در شهری دیگر، غیر از محل سکونت کنونی خود و خانواده اش، یا در کشوری دیگر زندگی مشترک خود را آغاز کند یا ادامه دهد؟ پیش بینی این امر در شرایطی که دو طرف از دو نقطه به نسبت دور کشور یا از دو کشور باشند، بسیار ضروری است؛ زیرا دیده شده است که پیش بینی نکردن این امر، گاهی باعث جدایی زوج های جوان شده است.
9. اگر عروس به کار یا تحصیل اشتغال دارد یا می خواهد این برنامه ها را به صورت جدی پس از ازدواج محقق سازد، آیا داماد مخالفت یا شرایط خاصی ندارد؟ بارها دیده شده است که میان زوج های جوان به خاطر اصرار زن بر ادامه کار، تحصیل و یا استمرار فعالیت اجتماعی کنونی، اختلاف دامنه داری پدید آمده و کار به جدایی کشیده شده است. کم نیستند مردانی که معتقدند همسرشان توانایی فکری و کاری دارد و حتی جامعه محتاج آنهاست، اما می گویند چون محیط ناسالم است یا تربیت فرزند و خانه داری ضروری است، نباید همسرانشان برای کار یا تحصیل از خانه خارج شوند.
10. سطح زندگی مورد نظر دو طرف و زمان فرزنددار شدن نیز می تواند مورد بحث و بررسی زوج های در آستانه ازدواج قرار گیرد. برای مثال اگر زن خواهان زندگی مرفه، راحت، پر ریخت و پاش و همراه با مسافرت ها و گردش های مستمر است، لازم است در آغاز راه زندگی مشترک، خواست های خود را به اطلاع همسر آینده اش برساند. اگر مردی اصرار دارد که تا سالیانی فرزنددار نشود یا از همسر آینده اش انتظار دارد که به زندگی متوسط قانع باشد، مناسب بلکه لازم است پیش از تشکیل زندگی مشترک، خواست های خود را به اطلاع طرف مقابل برساند، زیرا گفته اند: «من انذر اعذر؛ هر کسی هشدار دهد، معذور است. »
2. جلب رضایت والدین
با صرف نظر از مواردی که والدین پیش دستی کرده و برای پسران یا دختران شان گزینه هایی را پیشنهاد می کنند، که در صورت موافقت فرزندان، نیازی به جلب رضایت آنان نیست، در سایر موارد فرزندان ناگزیرند به گونه ای مناسب رضایت آنان را جلب نمایند. این امر برای دختران باکره جزو شرایط صحت عقد است؛ به این معنا که اگر دختری رضایت پدر، مادر یا جد پدری را که عنوان ولی و سرپرست بر آنان صادق است، جلب نکند شرعاً و قانوناً نمی تواند ازدواج کند؛ (1) البته اگر دختر به برخورداری همسر پیشنهادی اش از شرایط همسر شایسته اطمینان داشته باشد و برای مخالفت ولی و سرپرست خود هیچ وجه منطقی نبیند، می تواند با مراجعه به دادگاه و جلب موافقت محاکم قانونی، زمینه ازدواج را فراهم آورد، البته عموم دختران از این گونه اقدام ها پرهیز می کنند و ترجیح می دهند به گونه ای مناسب نظر ولی خود را جلب نمایند و در صورت عدم توفیق در جلب رضایت آنان، از آن ازدواج می گذرند.شاید یکی از دلایل مشروط بودن صحت ازدواج دختران باکره به جلب موافقت ولی، حساسیت و پر مخاطره بودن ازدواج و نداشتن تجربه کافی دختران جوان برای روبه رو شدن با این رویداد است، زیرا در مواردی که دختران پیشینه ازدواج داشته باشند، یعنی مطلقه باشند یا همسرشان وفات کرده باشد، این شرط برداشته می شود.
از این مسئله نیز نباید غافل شد که دختران به خاطر لطافت و صفای روحی و تا حدودی سادگی، بیشتر در معرض فریب جنس مخالف قرار می گیرند. بارها شنیده و دیده ایم که دختران جوانی که با ابراز علاقه و احساسات دروغین مردانی هوس باز که گاه زن و فرزند نیز داشته اند، غافلانه ازدواج کرده اند و پس از گذشت یک یا چند سال از حقیقت مطلع شده اند.
با چشم پوشی از ضرورت شرعی جلب رضایت والدین از سوی دختران و عدم ضرورت رعایت آن از سوی پسران، اکثر جوانان براساس ضرورت های اخلاقی، بر خود فرض می دانند که رضایت خانواده ها و والدین را در حساس ترین تصمیم زندگی جلب کنند. افزون بر آن، عموم جوانان برای تمهید مقدمات ازدواج و تأمین هزینه های مالی آن، خود را به حمایت همه جانبه والدین نیازمند می بینند، و بر این باورند که رضایت والدین به زندگی مشترک آنان شیرینی و صفای خاصی می بخشد و رحمت و برکات الاهی شامل حال آنان و فرزندانشان می شود. بدیهی است که در آموزه های اخلاقی دینی نیز بر این نکته تأکید شده است.
چگونگی برخورد والدین با ازدواج فرزندان
با توجه به حساسیت چگونگی برخورد والدین با خواست فرزندان مبنی بر ازدواج، مناسب است به اختصار به بررسی آن بپردازیم. به نظر می رسد برخورد والدین پس از آگاهی از تصمیم فرزندان از چند حال خارج نیست:یک. آنان به خاطر اعتماد به فرزندان و همسانی معیارهایشان با معیارهای فرزندان و پس از تحقیق و ارزیابی اولیه، با خواست آنان موافقت می کنند. طبیعی است که در این موارد مشکل خاصی پیش نخواهد آمد.
دو. والدین با خواست فرزندان به مخالفت برمی خیزند و اعلام می کنند که اگر فرزندشان بدون جلب رضایت آنان ازدواج کند، از حمایت مالی و معنوی برای تهیه مقدمات ازدواج آنان اجتناب خواهند کرد.
در این گونه موارد که مخالفت والدین چندان شدید نیست، اگر جوانان انتخاب خود را درست می دانند، مناسب است که به طور مستقیم یا با وساطت یکی از اطرافیان و همکاران صاحب نفوذ والدین به ویژه پدر خود، با آنان گفتگو و نظرشان را جلب کنند.
سه. والدین و به ویژه پدر ضمن مخالفت شدید با خواست فرزند اعلام می کند که بدون جلب رضایت آنان علاوه بر اجتناب از حمایت مالی و معنوی در تهیه مقدمات ازدواج، فرزند خود را به عنوان فرزند نخواهند شناخت و برای همیشه او را از خود خواهد راند.
بدترین چالش میان خواست فرزندان و والدین همین صورت است و بارها مشاهده کرده ایم که عدم برخورد منطقی والدین و فرزندان با این مسئله، پیامدهای ناگواری در پی داشته است، مثلاً دختر یا پسر به خودکشی اقدام کرده و با این کار ناروا و غیر عاقلانه، کوشیده است با چشاندن درد جانکاه این رخداد از والدین انتقام بگیرد و قلب آنان را تا آخر عمر به خاطر عدم همراهی - که چه بسا اشتباه باشد - پر از غم و اندوه سازد! گاه نیز دختران یا پسرانی که مدعی عشق و شیدایی کنترل ناپذیرند با گریز از خانه و به دور از چشم والدین، زندگی مشترک خود را بدون انجام هیچ گونه مراسم یا تشریفات خاص و تنها با اجرای عقد شرعی با کمترین امکانات آغاز می کنند و گمان می برند که با روبه رو ساختن والدین با عمل انجام شده، آنان دیر یا زود راضی خواهند شد!
در این صورت مخالفت والدین از دو حال خارج نیست:
اول. دلایل والدین برای مخالفت با درخواست ازدواج فرزند با گزینه ای خاص مبتنی بر معیارهای صحیح عقلانی یا شرعی است. به این معنا که آنان به اقتضای درایت، تجربه و آگاهی بر این باورند که فرزندشان، در انتخاب همسر شایسته به اشتباه افتاده است و گزینه مورد نظر فرزندشان شایستگی های لازم برای همسری و تشکیل زندگی مشترک را ندارد؛ اما آنان چگونه می توانند به فرزندشان که بر خواسته اش پافشاری دارد، بفهماند که در اشتباه است؟!
آیا جز آن است که گفته اند «حب الشئ یعمی و یصم؛ عشق و دلدادگی چشم را کور و گوش را کر می کند» ؟ بدین خاطر جوانان باید از آغاز از راهی که آنان را به عشق و دلدادگی کورکورانه وامی دارد، دوری کنند.
با این حال اگر دختر و پسری اسیر عشق بی حد شده باشند، به مصلحت آنان است که پای عقل و مصلحت اندیشی را با چنین عشقی به زنجیر نکشند. آنان می توانند مخالفت والدین و دلایل آنها را با برخی اطرافیان، دوستان یا اساتید خود که به عقل، درایت و خیرخواهی آنان اعتماد دارند، در میان بگذارند و اگر آنان حق را به والدین دادند، مقتضای عقل، شرع و اخلاق این است که به خیرخواهی والدین رضا دهند و بدانند که با جلب رضایت والدین که رضایت الاهی را در پی دارد، خداوند گزینه های بهتر و مناسب تری در سر راه زندگی آنان قرار خواهد داد.
دوم. معیارهای مورد نظر والدین معیارهای مادی و دنیوی است؛ نه معیارهای دینی و معنوی. به عنوان مثال بهانه آنان این است که گزینه مورد نظر ثروت ندارد یا شخصی مذهبی و اهل چادر، نماز و احترام به شعائر دینی است! البته بر چنین والدینی باید تأسف خورد و متأسفانه گاه به جوانانی برمی خوریم که با مشکلاتی از این دست روبه رو هستند. در چنین مواردی چه باید کرد؟
بدون تردید مقصود شریعت از مشروط دانستن صحت ازدواج دختران به اذن ولی یا توصیه به پسران برای جلب رضایت والدین، در چنین مواردی نیست که آنان بر خواسته ای مخالف خواسته شریعت پافشاری می کنند، زیرا به استناد آیه شریفه: «وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْناً وَإِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ. » (2) و نیز روایت: «لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق. » (3) اطاعت از والدین اگر در راستای رضایت خدا نباشد، لازم نیست؛ بنابراین فرزندان صالح و دین دار ملزم نیستند که به خواست غیر شرعی والدین غیر صالح و غیر دین دار تن دهند.
آیا اگر پدری برای دختر مؤمن و متدین خود، دامادی شراب خوار و فاسق را به خاطر پول و ثروت در نظر بگیرد و بر این ازدواج اصرار ورزد، اطاعت از او بر آن دختر و تن دادن به این ازدواج واجب است؟!
آیا اگر پدری تنها به این خاطر که دختر مورد نظر پسرش حجاب را رعایت می کند، با فرزندش به مخالفت برخیزد و اعلام کند که تنها با ازدواج پسرش با دختری رضایت می دهد که اعتنایی به حجاب اسلامی نداشته باشد، اطاعت از او بر فرزند واجب است؟!
پیداست که در هر دو مورد پاسخ منفی است و باید براساس معیارهای شرعی و دینی عمل کرد و اگر مخالفت والدین با گزینه مورد نظر فرزندشان یا اصرار آنان بر گزینه ای خاص، از هر جهت مخالف آموزه های شرعی باشد، جلب رضایت و اطاعت آنان لازم نیست؛ اما اگر مخالفت آنان ناظر به ویژگی ای باشد که جزو شرایط کمال همسر به شمار می رود، مثلاً به رغم اصرار فرزندان بر برخورداری همسر آینده از تحصیلات عالیه، والدین بر دیدگاهی عکس آن پافشاری می کنند، در این صورت نمی توان مخالفت با آنان را روا دانست، زیرا پایین بودن تحصیلات یا حتی نداشتن آن، شرط شرعی صحت ازدواج نیست؛ هر چند در تأثیر گذاری این دست از شرایط کمال برای ماندگاری و رضایت بخشی زندگی مشترک، نمی توان تردید کرد. در چنین مواردی بهترین راه حل گفتگوی مستقیم یا با واسطه به والدین و همراه ساختن آنان با دیدگاه فرزندان است که اگر به درستی و با رعایت احترام والدین همراه باشد، در بسیاری از موارد راهگشاست.
به هر روی، با چشم پوشی از ملاحظات شرعی، موافقت یا مخالفت والدین، درست بودن دیدگاه والدین یا خطا بودن آن، براساس مبانی اخلاقی و لزوم رعایت احترام والدین، بر جوانان فرض است که از مخالفت صریح و رودررو قرار گرفتن با والدین پرهیز نمایند و تا آنجا که می توانند به صورتی شایسته و مناسب رضایت آنان را جلب کنند یا از درجه مخالفتشان بکاهند یا در مواردی از خواست خود چشم پوشی کنند و چنان که اشاره شد، برای این منظور می توان از گفتگوی صادقانه و صمیمانه با والدین یا دخالت اطرافیان و کسانی که بر آنان تأثیر گذارند، کمک گرفت.
3. آسان گیری در مقدمات و مراسم جشن ازدواج و جهیزیه
هنگام بررسی موانع ازدواج، ترس از سنگینی هزینه های برگزاری مراسم ازدواج را یکی از عوامل بازدارنده یا مؤثر در تأخیر ازدواج برشمردیم. بدین جهت تأکید بر آسان گرفتن در مراسم جشن ازدواج و موارد مشابه آن را ضروری می دانیم.اگر دختران، پسران یا خانواده های آنان از توان مالی مناسبی برخوردار باشند، لزوماً نیازی به توصیه به آسان گیری درباره مراسم ازدواج ندارند، اما وقتی این توانایی وجود نداشته باشد یا به صورت محدود موجود باشد، از همه بیشتر از جوانانی که در آستانه ازدواج قرار دارند، انتظار هست که با درخواست های غیر منطقی، هزینه های مالی سنگین را بر خانواده های خود تحمیل نکنند.
گاه دیده می شود که رقابت های بی جا و چشم و هم چشمی جاهلانه، خانواده ها را وا می دارد که با تحمل استقراض، مراسمی با تشریفات اضافی برگزار نمایند. برای مثال اگر می توان مراسم جشن ازدواج را به صورت سنتی در خانه برگزار کرد، چه ضرورت دارد که هزینه سنگین برگزاری این جشن در تالارهای گران قیمت بر خانواده ها تحمیل گردد؟!
این امر درباره مهر و جهیزیه نیز صادق است. به هر روی، جهیزیه و تأمین نیازهای اولیه زندگی از سوی خانواده عروس از سنت های پسندیده فرهنگ ما به شمار می رود؛ چنان که خرید جواهرات و برخی لوازم از سوی خانواده داماد، جزو رسم های خوب ملی و فرهنگی ما است که مورد تأیید و تأکید آموزه های دینی است. اما آیا لازم است این پدیده نیکو در فضای نامبارک رقابت ها و چشم و هم چشمی ها، آلوده و تیره گردد؟!
متأسفانه گاه شنیده می شود که جواهرات به میزان وزن دختر یا قلب شوهر به عنوان مهر تعیین شده است یا صحبت از چند صد و چند هزار سکه بهار آزادی به میان می آید (4) و گاهی به جوانانی بر می خوریم که تا آستانه ازدواج پیش آمده اند، اما به خاطر اختلاف بر سر مهریه، پرونده ازدواجشان بی نتیجه مختومه اعلام شده است!
آیا شایسته جامعه دینی است که شماری از جوانان در آغاز راه زندگی مشترک با مشاهده کوچک ترین چالش، مهریه سنگین را به اجرا بگذارند و شریک زندگی آنان به دلیل ناتوانی در پرداخت مهریه، روانه زندان شود؟
کار به جایی رسیده است که به استناد برخی صفحات حوادث روزنامه ها، برخی از دختران و خانواده هایشان از این راه و با به اجرا گذاشتن مهر، حتی پیش از هر گونه ارتباط زناشویی با همسر، به تجارت سودآوری روی آورده اند؟! این رخدادها از دگرگونی ماهیت مهریه از آنچه در آغاز پیش بینی شده بود، حکایت دارد؛ یعنی مهر از ماهیت هدیه ای به ماهیتی انتقامی و تهدیدی و ابزاری برای فشار تبدیل شده است.
به راستی، چه اتفاقی در فرهنگ ما افتاده است که خانواده ها به مهریه به عنوان ابزار بازدارنده مردان از طلاق همسرشان یا اهرمی بازدارنده از آزار آنان می نگرند و بدین جهت آن را چنان سنگین می گیرند که مردان هرگز خیال طلاق همسرشان را در سر نپرورانند؟ این از مواردی است که نشان می دهد ما از سنت و فرهنگ اسلامی تا چه حد فاصله گرفته ایم.
از نظر اسلام بنیاد ازدواج بر اصل مودت و محبت استوار است و زن و مرد براساس احترام دو طرفه و تحت تأثیر آموزه های دینی و اخلاقی و پس از مطالعه و تحقق معیارهای شایستگی، یکدیگر را می پسندند و به ازدواج تن می دهند و در سایه همین آموزه ها به حقوق هم احترام می گذارند و زندگی مشترک خود را به رضایت آغاز می کنند و هرگاه صادقانه می فهمند که استمرار زندگی مشترک امکان ندارد، و پس از آزمودن راه حل های مختلف (همچون: گفتگوی متقابل و یاری گرفتن از داور خانوادگی) و یقین به عدم امکان استمرار زندگی مشترک از هم جدا می شوند؛ بی آنکه به مشاجرات طولانی و رفت و آمد مستمر به دادگاه های خانواده نیازی باشد. از سویی دیگر زن بی آنکه در معرض آسیب اجتماعی قرار گیرد، مجدداً می تواند ازدواج کند؛ چنان که این امر برای مردان نیز فراهم است.
پیداست وقتی قرار باشد عموم این مبانی و ارزش های دینی در فرهنگ عمومی رنگ بازد و سست گردد، خانواده ها خود را ناگزیر می بینند، از مهریه به عنوان ابزاری برای تحکیم زندگی زناشویی استفاده کنند.
به هر روی، برای بازگرداندن پدیده مهریه به ماهیت اصلی آن، باید بسیاری از بنیادهای فکری و فرهنگی درباره خانواده و ازدواج تغییر یابد. آنچه به رغم حاکمیت وضعیت کنونی مورد نظر ما است، توصیه به جوانان و خانواده های آنان برای دوری از سخت گیری در مهریه است. جوانان و خانواده هایشان اذعان دارند که زندگی مشترک براساس محبت و مودت، احترام متقابل و عشق و رعایت حقوق همسری دوام می یابد؛ نه فشار و تهدید با مهریه سنگین. آیا اگر زندگی مشترک به خاطر نبود اخلاق به جهنمی از مشاجرات تبدیل گردد، سنگینی مهریه آن را قابل تحمل خواهد کرد؟!
پینوشتها:
1. بنگرید به: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 20، ص 284. عموم فقها در این مسئله احتیاط یا احتیاط واجب را در اجازه گرفتن از ولی دانسته اند. با این حال برخی تصریح کرده اند که اگر همسر مناسبی برای دختر پیدا شود و پدر مخالفت کند، اجازه او شرط نیست. (بنگرید به: رساله های عملیه، مبحث شرایط عقد ازدواج. )
2. عنکبوت (29) : 8. این توصیه در آیه 15 از سوره مبارکه لقمان با اندکی تفاوت چنین آمده است: «وَإِن جَاهَدَاکَ عَلَى أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلاَ تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفاً. »
3. نهج البلاغه، حکمت 165.
4. این در حالی است که مهریه به عنوان بدهکاری زوج به زوجه دانسته شده است و امکان بازپرداخت این دین در زمان درخواست زوجه باید هنگام عقد احراز گردد و در موردی مثل در نظر گرفتن «قلب شوهر» به عنوان مهریه، به خاطر عدم امکان وفا به این پیمان، قطعاً مهریه مردود است و در صورت تحقق طلاق، مهرالمثل به زوجه تعلق می گیرد.
/ج