بازتاب های تروریسم، گفتمان و اخلاق جهانی

رویدادهای یازدهم سپتامبر 2001 از اشکال عملکرد غیر انسانی است و عمق و گسترده آسیب پذیری ما را نشان داد. هر کدام از ما در برابر وحشی گری و پاسخ نادرست و ظالمانه تا بی عدالتی و محرومیت آسیب پذیر هستیم. همچنین
دوشنبه، 30 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازتاب های تروریسم، گفتمان و اخلاق جهانی
بازتاب های تروریسم، گفتمان و اخلاق جهانی

نویسنده: محمد جواد ظریف
استادیار دانشکده روابط بین الملل


 

دیباچه

رویدادهای یازدهم سپتامبر 2001 از اشکال عملکرد غیر انسانی است و عمق و گسترده آسیب پذیری ما را نشان داد. هر کدام از ما در برابر وحشی گری و پاسخ نادرست و ظالمانه تا بی عدالتی و محرومیت آسیب پذیر هستیم. همچنین این حادثه نشان داد که چگونه بازیگران جدید و غیر سنتی می توانند اهمیت یابند و گاهی اوقات نقش مخرب و غمباری در شکل دهی به روابط بین الملل ایفا کنند. اما مهم تر از همه اینکه، این رخداد زمینه را برای توجه بیشتر به زمینه های ذهنی و عینی تعاملات بین المللی و توجه به ریشه های تروریسم و خشونت فراهم آورد.
در مواقعی که مردم دچار آسیب می شوند، (مثلاً بواسطه حادثه های طبیعی یا غیر آن)، همدردی یک پاسخ انسانی است. ما صرفاً می توانیم در درد و اضطراب هزاران خانواده که عزیزان خود را از دست داده اند و ملتی که به واسطه وحشت ناشی از یک جنایت آسیب دیده اند، سهیم شویم. احساساتی شدن و عصبانی بودن امری انسانی است. اما ما به یک واکنش جمعی و عقلانی برای ارائه پاسخی عقلانی و روشنگرانه نیاز داریم. این پاسخ نه تنها بایستی معطوف به آن جنایت هولناک باشد، بلکه باید ماهیت کلی آن را نیز هدف قرار دهد . علاوه بر این، بایستی بی عدالتی و محرومیتی که می تواند مورد سوء استفاده برای تحمیل آسیب پذیری بیشتر بر مردمان بی گناه باشد، ریشه یابی گردد.
هر پاسخی مستلزم نگرش و تمایل سیاسی جدی و اقدام مشارکت طلبانه و همیارانه همه اعضای جامعه جهانی می باشد. برای مثال پاسخ جهانی به تروریسم به عنوان یک تهدید جهانی مستلزم حقانیت و مشروعیت بین المللی است. پاسخ نمی تواند کیفری بی هدف و تراژدی حاصل از نفرت کور که می تواند زندگی بسیاری از بیگانگان را در معرض خطر قرار دهد، باشد. نباید به تروریست ها اجازه ارائه برنامه کاری یا دیکته کردن پاسخ را داد.

1. پارادایم های غیراخلاقی

تروریسم محصول شنیع یک پارادایم منسوخ روابط بین الملل است. پارادایمی که مبتنی بر «کسب قدرت» و خودبینی مرتبط به آن بوده است. به عبارت بهتر، پارادایمی که بر اساس گزاره « ممکن است باعث حق شود» می باشد. زمانی که این امکان حاکم گردد، بی عدالتی سیطره پیدا کرده و آنانی که دچار محرومیت شده اند، مستعد دست یازیدن به ترور و خشونت می شوند. ما باید از طریق تغییر ذهنیت غالب- که عرصه ای مناسب برای رشد این تهدید فراهم می کند- به تضعیف تروریسم بپردازیم. هر کسی- به ویژه آنانی که قدرت جهانی دارند- که مایل به مبارزه با تروریسم اند، نباید به صورت نسنجیده اظهارات و سیاست هایی را پیگیری کنند که ناشی از احساسات باشد چرا که چنین عمل کردی با قدرت خودبینانه درهم تنیده شده و تنها می تواند تقویت کننده ذهنیتی باشد که تروریسم را تولید می کند (مشابه تجربه امریکا در عراق و افغانستان).
ویژگی مهم پارادایم منسوخ کنش های بین المللی، محرومیت در اشکال مختلف آن می باشد. این ویژگی باعث تقسیم جهان به دو گروه وفاداران « به اعضاء ائتلافات» و «دشمنان» شده و پاداش ها و مجازات ها بر اساس این ترتیب توزیع شده اند. وجود یک دشمن آماده اهمیت بسیاری دارد و گاهی وجود دشمنان فرضی یک ابزار اجرایی محسوب می شود. چنین رهیافتی در عرصه سیاست جهانی موجب خونریزی و تخریب جامعه انسان می شود و قابلیتهای ارزشمند انسان و منابع محدود طبیعی را از میان می برد و در مقابل موجب گسترش خشونت و عدم توسعه می شود.
جهانی شدن می تواند یک توسعه جامع و پایدار برای توسعه جهانی را در پی داشته باشد (همان طور که در مواردی این امر رخ داده است). اما گرایشات غالب در پارادایم محرومیت می تواند پدیده ای مشابه برای به حاشیه رانده شدن بیشتر اقتصادهای توسعه نیافته را پدید آورد و فقر و گرسنگی را در بخشهای عمده ای از آسیا، افریقا و امریکای لاتین تشدید کند و شکاف بیشتری میان فقیر و غنی در سایر بخشهای جهان ایجاد نماید.

2. پارادایم نوین اخلاق محور

جامعه بین المللی از پارادایم منسوخ به سمت پارادایم جدید مبتنی بر ایجاد، حفظ و گسترش برابری حرکت کرده است. اهداف و اصول سازمان ملل و تصمیم مجمع عمومی برای معرفی سال 2001 به عنوان سال گفت و گوی تمدن های سازمان ملل بازتابی از تمایل جامعه بین المللی برای حرکت به سوی پارادایم جدید است. بر اساس کتاب «گذر از شکاف»[1] که توسط «گروه افراد صاحب نظر»[2] به درخواست دبیر کل سازمان ملل متحد فراهم شده است، پارامترهای جدید این پارادایم تازه روابط بین الملل عبارتند از: «مبارزه علیه بیماری ایدز، فراهم نمودن فناوریهای جدید نظیر شبیه سازی انسانی، تحول ژنتیکی و بیوشیمی، کپی رایت، مالکیت معنوی، مقررات ضد مواد مخدر، کنترل بیماری و حفاظت از سیستم های رایانه ای نهادها، کشورها، احزاب و سازمان ها تنها بخشی از مباحثی است که مستلزم همکاری تمام اعضای جامعه بین المللی است.
بنابراین، کوچک ترین همکاری مورد نیاز است و کم اهمیت ترین موارد دارای ارزش است... این برابری در آسیب پذیری موجب رشد گفتمان می شود. همچنین این آسیب پذیری باعث وابستگی متقابل در بسیاری از سطوح می گردد. علاوه بر این چنین وابستگی متقابل موجب می شود «تهدید» در قالب «تهدید جهانی» قرار گیرد». (1)(2)
این پارادایم جدید پویاست زیرا به عنوان یک واقعیت، نقاط اشتراک ما بیش از نقاط افتراق ما می باشد. امروزه این واقعیت بسیار توانمند شده که ما در برابر تهدیدات مشترک ناشی از تروریسم و جنایت سازمان یافته تا فقر و فرسایش محیط زیست، آسیب پذیر هستیم. در عصر جهانی شدن یک سرزمین منزوی امن، ثروتمند و توسعه یافته نمی شود وجود داشته باشد. بنابراین، اشتراک در انسانیت و وجود آسیب پذیری های مشترک به مراتب بیش از وجود دشمنان فرضی و خیالی، می توانند به عنوان ابزاری سودمند برای حاکمیت جهانی باشد.
«فرایندهای جهانی شدن موجب پدیدار شدن یک پارادایم جدیدی از روابط جهانی، ایجاد برابری، ارزیابی مجدد از «دشمن»، اشاعه قدرت، پشتیبانی، مسئولیت پذیری فردی و بحث هم پیمانی ها شده است. واقعیت جدید موزائیکی از مباحث قدیم و جدید است. عناصر پارادایم جدید همواره وجود دارند، اما پارادایم قدیم مانع ما دریافتن آن عناصر می شود». (3)
پارادایم جدید با این پیش فرض شروع می شود که اساساً عقلانیت و آگاهی به اشکال مختلف وجود دارد. هر تمدنی مباحث بسیاری برای عرضه داشته و امکانی برای سود رسانی متقابل فراهم می کند. بنابر این، موتور محرکه پارادایم تعامل بر مبنای تمایل جمعی برای یادگیری، یافتن فرضیه ها و آزمودن آنان و طرح مشترک و ارزش های پایه ای روشن و نیز ایجاد چشم اندازهای چند وجهی همگرا از طریق گفت و گو می باشد. (4)
بر اساس چنین تعبیری، تعامل تجسم تغییر بنیادین در عرصه بحث است. در عرصه بحث- به عنوان یک روش منسجم ارتباطی در سازمان ملل- هر طرف می کوشید تا طرف مقابل را متقاعد سازد که به شکل دیگری فکر کند و در بسیاری از موارد به بحث های دیگران گوش فرا نمی داد. به هر حال ما تعامل را با اشتیاق آغاز می کنیم ودر حقیقت تمایل نه تنها گوش فرا دادن به نظرات دیگران است بلکه ترغیب شدن را نیز دربر می گیرد. علاوه بر این، تصمیم بازیگران جامعه بین المللی برای جایگزین ساختن جنگ ها و خونریزی ها با بحث[3]، یک تحول مثبت در ابعاد تاریخی است. با این وجود، بحث همچون جنگ تلاشی برای غلبه بر دشمن با بهره گیری از ابزارهای متمدنانه تر است. یک تحول پارادایمی مستلزم تغییر انقلابی از بحث به سمت گفت وگو است. گروه افراد صاحب نظر معتقدند «گفت و گو بر مبنای برابری قرار دارد... یک فرایندی که ما (برابر بودن طرف مقابل را) می پذیریم به همان سان که می خواهیم پذیرفته شویم، دیگران را مورد توجه قرار می دهیم به همان سان که می خواهیم آنان نیز به برای ما اهمیت قائل شوند. ما به نظرات دیگران گوش فرا می دهیم و انتظار داریم که آنان نیز به نگرش های ما توجه نمایند... بر اساس چنین مفاهیمی، گفت و گو شاید بتواند در نهایت شروعی برای یک پارادایم جدید در روابط بین الملل باشد و پارادایم کهن را به چالش طلبد... گفت و گو چهارچوبه ای فراهم می کند که نگرش طرف ضعیف تر امکانی برای شنیده شدن داشته باشد و طرف قوی تر ملزم به توضیح مورد برای دیگران باشد». (5)
علاوه بر این، فراهم شدن امکان گوش فرا دادن به طرف ضعیف تر همراه با آمادگی برای ترغیب شدگی زمینه را برای بهره گیری متقابل را فراهم می سازد و به جامعه جهانی اجازه استفاده از منابع گسترده تمام بازیگران را می دهد و امکانی برای همگرایی چشم اندازهای متقابل نشئت گرفته از مجموعه ارزش های مشترکی- که مورد پذیرش همه بوده و یک اخلاق جهانی را بسط می دهد- فراهم می کند. به عنوان مثال در حالی که ارزش هایی مانند «آزادی و حق تعیین سرنوشت» مورد تأیید و تکریم جهانی قرار داشته اند، کشورهای شرق و جنوب با مساعی یکدیگر بر ارزش هایی مانند «سرنوشت، پاسخ گویی انسانی و جامعه مطلوب» تأکید دارند. این ارزش ها زمینه را برای توسعه یک برنامه کامل تر برای توجه به مباحثی چون تباهی اجتماعی، فرسایش محیط زیست و فقر فراهم می کند.
علاوه بر این، در حالی که «آزادی، عقلانیت، مشروعیت و حقوق» در گفتمان سیاسی معاصر مورد توجه بسیار قرار گرفته است، اما ما می توانیم «آزادی با عدالت»، «عقلانیت با همدردی»، «مشروعیت با تمدن» و در نهایت «حقوق با مسئلیت» را همراه سازیم. جنبه دیگر جهانی شدن و انقلاب اطلاعاتی در جهانی که در حال کوچک شدن است، فراهم کردن این امکان برای هر یک از ماست که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بر سطح کیفی زندگی بقیه مردمان جهان تأثیر بگذاریم. تأثیر گذاری فردی- به صورت بالقوه- به سمتی فراتر از عرصه زمانی و مکانی حرکت کرده است. مسلماً گستره و عمق تأثیر گذاری فردی به میزان زیادی متفاوت است. با این وجود، چنین امری قدرت بسیار عظیمی برای هر فرد به ارمغان می آورد. این نگرش جمعی مبتنی بر مجموعه ارزش ها و اخلاقیات مشترک نیازمند درک پاسخ گویی فردی و مسئولیت پذیری جهانی- که باید ملازم با چنین قدرت بی سابقه ای باشد- است.
گروه افراد صاحب نظر در «گذر از شکاف» می نویسد: آنانی که با جان و دل اکوسیستم زمین را گرامی دارند، آنانی که اهداف بازار آزادی که بدان اعتقاد دارند، عزیز می دارند و آنانی که سرنوشت و حقوق انسانی موجودات بشری صرف از نظر اصول و عرض جغرافیای این سیاره بر آنها گرامی است، بر مبنای مشترکی عمل می کنند. آنان کسانی هستند که دلسوزانه (یا غیر دلسوزانه) عقیده دارند که ما بخشی از کل و یک جامعه جهانی هستیم که در تعامل متقابل بوده و بخشهای مختلف آن در کنش و برهم کنش هستند. جنبش سبزها، متخصصین مالیه جهانی و حامیان حقوق انسانی شاید به صورت ناآگاهانه دارای دیدگاه مشترکی باشند: این دیدگاه که جهان برای همه است و ما اجزای یک مجموعه هستیم. به عبارت بهتر، بر اساس هر پیش فرضی، آنان در یک جهان واحد زندگی می کنند. (6)

دستاورد

ما به این حقیقت واقف می شویم که نوع بشر دارای سرنوشت مشترکی است که از آن گریزی نیست. لذا توسعه متقابل ها و ضدیت ها از حیث اخلاقی، موجب از میان رفتن منافع می شود و یک بازی با حاصل جمع صفر به عنوان یک روش تحلیل عقلایی و منصفانه، قابل پذیرش نخواهد بود. بسیاری از موفقیت ها از بحث محیط زیست، اقتصاد جهانی، تجارت و انتقال دانش و فناوری تا نابودی تروریسم، جنایت سازمان یافته و تسلیحات کشتار جمعی می تواند به عنوان «حاصل جمع مثبت» یا «حاصل جمع منفی» تحلیل شود. بازیگران در عمل می توانند از این موقعیت ها حاصل جمع مثبت یا منفی بسازند. اگر رهیافت بازیگر واقعیت بخشی به ایده جهانی شدن با « یک ذهنیت با حاصل جمع صفر- که از نشانه های پارادایم قدرت است- باشد، بازیگران همه چیز را از دست خواهند داد و شرایط «حاصل جمع منفی» پدید خواهد آمد». فرسایش محیط زیست، بی ثباتی، مواد مخدر، تروریسم و سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی مرزی برای خود نمی شناسد. این امر دست کم پس از 2001 برای همه کاملاً روشن شده است. بنابراین، ما نیازمند تغییر پارادایمی و ایجاد یک مبنای اخلاقی و عقلانی برای تعامل هستیم که به ما اجازه دهد تا این واقعیت روشن را به تمام بخشهای این مجموعه واحد تسری دهیم.
سعدی هفتصد سال پیش به روشنی زیر بنای چنین ذهنیتی را بیان کرده است:

بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

تو که از محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

پاورقی ها :

[1]. Crossing the Divide
[2]. Group of Eminent Persons
[3]. debate

پی نوشت ها :

(1). This article is based on two speeches by the author. The first was delivered at the United Nations General Assembly on October 2, 2001 in the course of its consideration of " measures to Eliminate International Terrorism" and the second was the keynote address by the author at UNCTAD in Geneva on 11 October 2001 on the occasion of the Centennial of Raul Preisch.
(2). Dialogue Among Civilizations, Crossing the Divide, South Orange, NJ: School of Diplomacy and International Relations, 2001, p. 115.
(3). Ibid, p. 109.
(4). Article 1, " Global Agenda on Dialogue among Civilization" adopted by the UN General Assembly on November 9, 2001.
(5). Dialogue Among Civilizations, pp. 110-111.
(6). Dialogue Among Civilizations, p. 135.

منبع: ذاکریان، مهدی؛ (1390)، اخلاق و روابط بین الملل، تهران: دانشگاه امام صادق(ع)

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط