1. چکیده
وقوع جنگ ایران و عراق هر چند ناشی از تشدید چالش های موجود بین دو کشور در مقطع پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر جایگاه ایران در نظم جهان دو قطبی بود؛ اما بدون شک نمی توان علت تحمیل این جنگ را بر جمهوری اسلامی ایران صرفاً به این عوامل محدود کرد. اختلافات بین ایران و عراق بستر تاریخی پرقدمتی دارد که سابقه آن را می توان تا دوره صفویه و حتی قبل از آن نیز عقب برد. این اختلافات برخاسته از زمینه ژئوپلیتیکی، ژئومورفولوژی، مسائل دینی و مذهبی و غیره است که تحلیل جنگ هشت ساله بدون توجه به این بسترها، به نتیجه ی متقنی نخواهد رسید. این مقاله، اختلافات دو کشور را به تفصیل و مستند ریشه یابی و تحلیل کرده است. بسیاری از این بسترهای مورد اختلاف هنوز در روابط دو کشور وجود دارد و می تواند همواره دستاویزی برای تنش آفرینی بین دو کشور باشد.واژه های کلیدی:
رودخانه های مرزی، ناسیونالیسم عربی، اروندرود، مرجعیت شیعه، اختلافات مرزی، حزب بعث، روابط بین الملل.2. مقدمه
ایران و عراق و رابطه ی دو جانبه ی آنها با یکدیگر، بررسی های حقوقی، اقتصادی، اجتماعی و تاریخی مسیر روابط آنها از ابتدای تأسیس عراق تا کنون و مفاد معاهدات، قراردادها و موافقت نامه های امضا شده بین آن دو، موضوع مقالات و کتب متعددی بوده است. در این میان، جنگ عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، که در سال 1359 آغاز شد و تا سال 1367 ادامه یافت، موضوعی است که فصل جداگانه یی را در بررسی روابط دو کشور به خود اختصاص داده است. علل شروع جنگ، رفتار دو کشور و نقش و جایگاه منطقه یی و بین المللی در شکل گیری و تداوم آن، از جمله مباحثی است که در بررسی جنگ هشت ساله به آنها پرداخته می شود؛ در این میان، ریشه یابی تاریخی وقوع جنگ مزبور اهمیت خاصی می یابد. طرح سؤالاتی از قبیل علل وقوع جنگ چیست؟ اختلافات ایران و عراق در طول افزون بر نیم قرن رابطه ی بین دو کشور، چه تغییراتی کرده است؟ صرف نظر از اختلافات موردی، می توان نظریه یی عمومی درباره ی شکل گیری مخاصمات و در نهایت، وقوع جنگ عراق علیه ایران ارائه کرد؟ و نیز پرسش های فراوان ریز و درشتی درباره ی علل شروع جنگ، ما را بر آن داشت تا در چارچوب یک مقاله، مهم ترین نکات و ریشه های تاریخی جنگ هشت ساله ی دو کشور را بررسی اجمالی کنیم. البته بررسی هر یک از نکات و علل بیان شده برای شروع جنگ، نیاز به رساله یی جداگانه دارد؛ ولی در اینجا تنها به بیان خلاصه یی از علل مذکور اکتفا می شود. امید است بدین ترتیب بتوان انگیزه یی برای تعمیق تحلیل ها و بررسی های انجام شده درباره روابط ایران و عراق ایجاد کرد.عناصر و مقوله های مؤثر در شکل گیری روابط بین دو ملت و کشور چنان گسترده است که هر یک توانایی تبدیل شدن به مؤلفه یی مؤثر در تداوم روابط بین دو کشور را دارد. در این میان، برخی از عناصر به دلیل اهمیت و گستره ی موضوع و نیز توجه مکرر دولت های دو کشور به آنها، ایفاگر نقش مهم تری در روابط
هستند. در این چارچوب، با توجه به سیر تاریخی روابط ایران و عراق، طی سال های 1922-1980، چند موضوع اصلی در روابط بین دو کشور وجود دارد که عدم حل و فصل آنها سبب شد تا فضای تشنج و تنش بین دو کشور باقی بماند. در چنین فضایی مسلماً می بایست منتظر وقایع غیر منتظره یی نیز بود؛ وقایعی از جمله درگیری های مرزی و در نهایت وقوع جنگ تمام عیار یکی علیه دیگری.
موضوع هایی که به نظر می رسد نقش اصلی را در وقوع جنگ ایران و عراق داشتند، عبارت اند از:
3. اروندرود (شط العرب) (3)
"اروندرود" بحث انگیزترین و مورد توجه ترین موضوع در روابط ایران و عراق طی سال های 1924 تا 1980 بوده است و در هیچ زمانی از این دوران، موضوع اختلافات ایران و عراق در مورد اروندرود از دستور کار مقامات دو کشور خارج نشد. در این باره ده ها کتاب مستقل [1] و مقاله های بسیاری منتشر شدهاست. در تمام کتاب هایی که درباره روابط ایران و عراق نوشته شده بحث اروندرود دارای جایگاه ویژه یی است. [2]
هنوز مدت کمی به شروع قرن بیستم باقی بود که مسیر تجاری آبراه اروندرود پر اهمیت شد؛ اهمیتی که به دلیل رونق تجاری بین النهرین روز به روز به ارزش آن افزوده می شد. اهمیت نفت و نیز جایگاه منطقه ی خلیج فارس در خاورمیانه سبب شد که در پایان جنگ جهانی اول و اشغال بین النهرین به دست انگلیسی ها، آنها شهر بصره را به پایگاه اصلی نیروهایشان در منطقه تبدیل کنند که از آنجا خلیج فارس و مناطق اطراف را کنترل می کردند. مقارن با تأسیس کشور عراق، آبراه اروندرود ارزش و اهمیتی مضاعف یافت. از آن زمان کشاکش و درگیری ایران و عراق، که در دو سوی این آبراه بودند، برای کنترل آنجا شروع شد. عراقی ها مدعی بودند که حاکمیت تمامی آبراه متعلق به آنهاست و در نتیجه، کشتی های ایرانی تنها با حضور راهنمایان عراقی قادر به تردد در این آبراه هستند.
از سوی دیگر، ایرانی ها، ضمن رد ادعای عراقی ها، اعلام کردند که براساس قوانین و مقررات بین المللی، خط القعر یا خط تالوگ که از عمیق ترین نقطه ی آبراه رد می شود، مرز میان دو کشور است و در نتیجه، مالکیت اروندرود به طور مشترک به دو کشور ساحلی آن یعنی ایران و عراق تعلق دارد. صفحات تاریخ روابط ایران و عراق در فاصله سال های 1924 تا 1980، آکنده از گفت و گوها، اعتراض ها، درگیری ها، شکایت ها، قراردادها و اسنادی است که بین دو کشور در خصوص اروندرود مبادله شده است.
آنچه که طی نیم قرن در رابطه بین ایران و عراق در مورد اروندرود اتفاق افتاد، ترکیبی از چهار موضوع اساسی است:
1. بُعد تجاری، بازرگانی و حمل و نقل اروندرو.
2. بُعد امنیت داخلی اروندرود به مثابه ی ابزاری جهت حفاظت از منطقه ی جنوبی (در مورد عراق) و جنوب غربی (در مورد ایران).
3. بُعد تبلیغاتی اروندرود به عنوان ابزار فشاری در دست عراق برای نفوذ در خوزستان.
4. اروندرود به عنوان مسیری راهبردی برای حضور در خلیج فارس.
هر یک از این موضوع ها، یکی از ابعاد اهمیت جایگاه اروندرود در روابط ایران و عراق است که به بحثی مختصر درباره آنها می پردازیم.3. 1. موقعیت تجاری، بازرگانی و حمل و نقلی اروندرود [3]
از هنگام کشف و استخراج نفت در ایران، نزدیک به یک صد سال می گذرد. طی این سال ها پالایشگاه نفت آبادان که در کنار اروندرود قرار داشته، مرکز نفتی ایران بوده است. کشتی های نفتکش برای حمل و نقل محصولات نفتی پالایش شده می بایست از طریق اروندرود به آبادن رفته و از همین راه به سوی خلیج فارس بازگردند. از سوی دیگر، پس از کشف و استخراج نفت در عراق و رشد و شکوفایی اقتصاد مناطق جنوبی این کشور، طی سال های 1924-1940، اروندرود مهم ترین گذرگاه صادرات و واردات کالا در قسمت جنوبی عراق نیز محسوب می شد. بدین ترتیب مهم ترین راه آبی عراق به خلیج فارس و جنوب و شرق آسیا و همچنین دریاهای آزاد، اروندرود است. با وجود اهمیت این موضوع، دوره ی زمانی مورد بحث در مقاله ی حاضر، هیچ گاه از جنبه ی حمل و نقل و بازرگانی و تجاری، مشکل حادی در آبراه اروندرود برای دو کشور (و به ویژه عراق) به وجود نیامد.3. 2. مقوله ی امنیتی برای مناطق داخلی
در صورت تسلط هر یک از دو کشور بر آبراه اروندرود، امکان نفوذ و مداخله دو کشور دیگر برای آن فراهم می شد. سرزمین های پست و هموار جنوب عراق و نیز استان خوزستان ایران به گونه یی است که یک نیروی اندک جنگی می تواند به راحتی در آن سرزمین های پست نفوذ نماید؛ به همین دلیل، هنگامی که بصره بهپایگاه اصلی نظامی انگلیسی ها تبدیل شد، ایرانی ها همواره نگرانی شدید [4] خود را از عدم امنیت آن قسمت از مرز جنوب غربی ایران که در امتداد شرقی اروندرود قرار داشت، ابراز می کردند. طی سال های بعد نیز چنین نگرانی به اشکال دیگر در میان ایرانی ها وجود داشت. در مقابل، پس از کودتای عبدالکریم قاسم در عراق و برچیده شدن پایگاه های انگلیسی در آن کشور، این بار نوبت عراقی ها بود که نگران امنیت مناطق جنوبی کشور خود، به ویژه در بخش های انتهایی جنوب بصره باشند. آنها به خوبی می دانستند که مالکیت مشترک ایران و عراق بر اروندرود سبب تقویت قدرت ایران در آنجا می شود و این موضوع زنگ خطری برای سیاستمداران و دولتمردان عراقی به شمار می رفت. [5]
3. 3. پان عربیسم تبلیغات آن در خوزستان
هویت عربی کشور عراق، عامل اساسی در انجام دادن رفتارهایی - از جمله تبلیغات - در خصوص اثبات و تبلیغ آن هویت است. تبلیغات درباره ی تجزیه ی بخش های عرب نشین سرزمین ایران و کمک به گروه هایی که در آن راه گام برمی داشتند، از محورهای اصلی سیاست خارجی عراق در قبال ایران طی سال های 1958-1980 بود. در چنین حالتی تسلط کامل بر اروندرود می توانست ابزار مناسبی را در اختیار رژیم بعث برای تبلیغ اهداف توسعه طلبانه اش قرار دهد.از طریق تبلیغات، عراقی ها می توانستند تسلط کامل بر اروندرود را نمادی از قدرت خود، در آنچه که دعوای عجم ها و عرب ها می خواندند، معرفی کنند. بدون شک در چنین وضعیتی زمینه ی روانی مناسبی برای بغداد جهت پیشبرد اهداف خود در اراضی استان خوزستان و قلیلی از ساکنان آن فراهم می شد. از سوی دیگر، تسلط بر اروندرود به منزله ی در دست داشتن دروازه یی برای ورود به استان خوزستان بود و این عامل می توانست پان عرب ها و نیز دولت عراق را در جهت تحقق شعارهای پان عربیسم خود نیرومندتر سازد. [6]
3. 4. پل ارتباطی با خلیج فارس
ارزش و اهمیت دیگر اروندرود برای کشور عراق، نقشی است که این آبراه در ایجاد ارتباط عراق با خلیج فارس و حضور در این دریا دارد. درباره خلیج فارس، در صفحات آتی، سخن گفته خواهد شد؛ آنچه در اینجا مورد نظر است، راه ارتباطی یی است که از طریق آن عراق امکان می یابد به خلیج فارس، به عنوان حوزه یی حیاتی در سیاست منطقه یی اش، دسترسی پیدا کند. [7] چنین راهبردی برگرفته از نقشی است که پایگاه نظامی بصره پس از جنگ جهانی اول تا دهه ی 1950 برای انگلستان داشت. انگیسی ها با ساخت یک پایگاه نظامیِ دریایی قدرتمند در بصره این شهر را به مرکزی برای حضور و تسلط بر خلیج فارس تبدیل کرده بودند. تسلط بر اروندرود می توانست موقعیت قبلی بصره را احیا کند تا از این طریق، امکان حضور عراقی ها در خلیج فارس بیش از پیش فراهم گردد. بنابراین حکومت عراق می کوشید آبراه اروندرود، به عنوان بهترین راه دسترسی به خلیج فارس، را در کنترل خود گرفته و مانع از حضور مؤثر ایران در آن شود.در مجموع، اروندرود موضوعی تک بُعدی نیست. در پس نیم قرن کشاکش بین ایران و عراق بالاخره در مارس 1975، براساس بند اول اعلامیه ی الجزایر، دولت عراق حاکمیت دو کشور بر اروندرود را براساس خط العقر (تالوگ) پذیرفت. در واقع، دولت عراق با پذیرفتن حاکمیت ایران، در مورد هر چهار موضوع مذکور عقب نشینی کرد. به تعبیری دیگر، پذیرش خط تالوگ در اروندرود توسط عراقی ها، تنها پذیرش یک موضوع رایج در مورد رودهایی که مرز مشترک دو کشور همسایه هستند، نبود؛ بلکه پذیرش خط تالوگ در اروندرود به معنای دست برداشتن عراقی ها از یک سری ادعاها و جاه طلبی های خارجی و از جمله دوری گزیدن از اعمال سیاست های پان عربیسم در مورد بخش هایی از سرزمین ایران بود؛ ولی این موضوع مدت
زیادی به طول نینجامید و تنها چند سال بعد بار دیگر عراقی ها با طرح ادعاهایی نظیر آنچه که تا قبل از سال 1975 همواره در پی طرح و اثبات آن بودند، جنگ علیه ایران را آغاز کردند.
4. خلیج فارس، به منزله ی فضای حیاتی در سیاست خارجی عراق
کشور عراق پس از اعلام موجودیت، تلاش زیادی برای حضور مستمر در خلیج فارس انجام داد. به مرور زمان با افزایش اهمیت این منطقه و به ویژه استقلال و تشکیل دولت های عربی در حاشیه ی جنوبی خلیج فارس، که سهم عمده یی در تولید نفت در جهان آن روز داشتند، عراقی ها بسط نفوذ در این منطقه را یکی از اهداف سیاست خارجی خود قرار دادند. در این میان، سواحل شمالی خلیج فارس در اختیار ایران بود؛ همسایه ی شرقی عراق که اختلافات زیادی با آن کشور داشت. نام گذاری خلیج عربی بر این منطقه از جمله اقدامات اولیه ی عراقی ها در جهت بسط نفوذ خود بود. [8] این دعوی در دوره ی عبدالکریم قاسم اوج گرفت [9] که پس از مرگ او در بهمن 1341، جانشینانش نیز این سیاست را ادامه دادند. [10]در دهه های چهل و پنجاه معادلات سیاسی در خلیج فارس پیچیده شد. از یک سو، عراقی ها سعی کردند با توسل به اقداماتی درصدد جلب نظر شیخ نشین های خلیج فارس برآیند. در مورد بحرین، این اقدامات از سال 1338 آغاز شد [11] و به مرور زمان افزایش یافت. اقداماتی در جهت جلب همکاری مقامات محلی به همکاری با عراق [12] و تلاش برای ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی [13] از جمله آن اقدامات بودند. در مورد کویت، موضوع اهمیت بیش تری می یافت. وجود اختلافات مرزی بین عراق و کویت و به ویژه چشمداشت عراقی ها به آبراه میان آن کشور با کویت و نیز جزایر بوبیان [14]، در مقاطعی، از جمله در زمان عبدالکریم قاسم، به بحران شدید انجامید. [15] اما این اختلافات مانع از همکاری آنها نشد و پس از مدت کوتاهی همکاری عراق و کویت بر
مبنای علایق مشترک، از جمله آنچه توسعه طلبی ایرانی ها نامیده می شد، آغاز گردید. [16] این روند در مورد دیگر کشورهای منطقه ی خلیج فارس نیز در دو دهه ی 1340 و 1350 ادامه داشت. [17]
در این حال، اعاده ی حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه ی تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی در سال 1350 [18] عامل دیگری در تشدید اقدامات عراقی ها علیه ایران و نیز بالا گرفتن تشنج بین دو کشور، به ویژه در فاصله سال های 1348-1353 بود. در مجموع با اینکه در هیچ یک از مذاکرات دو جانبه ی ایران و عراق فصل خاصی در مورد خلیج فارس وجود ندارد، لیکن این منطقه همواره یکی از بحث انگیزترین مباحث بین دو کشور یا از مهم ترین حربه ها در دست یکی علیه دیگری بود. در جست و جوی علت این موضوع می توان به جایگاه خلیج فارس در نزد دو کشور ایران و عراق توجه کرد. عراق کشوری تقریباً محصور در خشکی است. علاوه بر محدودیت های جغرافیایی و محدودیت هایی که از این منظر گریبان گیر عراق شده است، نکته ی مهم این است که وضعیت کشورهای همسایه ی عراق (ایران، ترکیه، سوریه، اردن و عربستان سعودی به استثنای کویت) به گونه یی است که مقری برای ایجاد یک منطقه ی نفوذ و یا گسترش حوزه ی نفوذ سیاسی و فرهنگی در آن کشورها برای عراق وجود ندارد. درست برعکس آن وضعیتی که در خلیج فارس حکم فرما بود. در منطقه خلیج فارس اغلب کشورها، عرب نشین، ثروتمند و از نظر قدرت نظامی، سیاسی و فرهنگی به مراتب پایین تر از عراق بودند. این وضعیت سبب می شد که محیط مناسبی برای بسط نفوذ سیاسی، نظامی و فرهنگی عراق در خارج از مرزهای آن کشور فراهم شود. به تعبیر دیگر، خلیج فارس می توانست محیط مناسبی برای بلندپروازی های خارجی عراق باشد. [19] در این محیط کشوری که موقعیت و عوامل بالقوه و بالفعل نیرومندتری نسبت به عراق داشت، ایران بود که علاوه بر آن، دارای مرزی طولانی و اختلافاتی متعدد با عراق بود و در مالکیت مهم ترین مسیر دسترسی عراق به خلیج فارس نیز با این
کشور شریک بود. در چنین اوضاع و احوالی، بدیهی بود که عراق هرگاه از نظر داخلی آن قدر توانایی به دست آورد که بتواند در محیط خلیج فارس بلندپروازی کند، به سرعت و به راحتی با ایران دچار اصطکاک و تنش می شود؛ که خودش را در قالب مشکلات دیگر و همچنین روابط و دسته بندی های موجود بین کشورهای حاشیه ی خلیج فارس نشان می دهد.
5. آب های سرحدی
آب های سرحدی و یا رودخانه های مرزی بین ایران و عراق از جمله رودخانه های کنجان چم و الوند، از موضوع های مورد اختلاف در روابط دو کشور طی سال های 1924-1975 بود و قریب به نیم قرن نحوه ی استفاده از آب این رودخانه ها مورد توجه و اعتراضات و مذاکرات متعدد مقامات محلی دو سوی مرزها و نیز مقامات مرکزی دو کشور بود.در طول مرزهای دو کشور، رودخانه هایی وجود دارد که سرچشمه ی آنها در قلمرو یک کشور و پایان آنها در قلمرو کشور دیگر قرار دارد. کنجان چم و الوند از جمله این رودخانه ها محسوب می شوند که مسیر اغلب آنها به دلیل وضعیت طبیعی مرزها، از طرف ایران به سمت عراق است. رودخانه های مزبور در مسیر خود در دو سوی مرزها، آب مورد استفاده ی کشاورزان و برخی شهرهای کوچک را تأمین می کند که هرگونه فقدان یا کاهش یا اعمال محدودیت بر جریان آب آن رودخانه ها، تأثیر مستقیمی بر زندگی و معیشت ساکنان مسیر آن رودها خواهد داشت. [20]
طی سال های 1924 به بعد، در موارد متعددی اختلافات درباره میزان آب رودخانه و نحوه ی استفاده از آنها در بین مسئولان محلی و مرزی دو کشور وجود داشته است. [21] به تدریج، اختلافات مزبور جدی تر شد به نحوی که در سال 1933 در نخستین اعتراض رسمی عراق به ایران، یکی از دو موضوع مورد اعتراض، وضعیت استفاده از آب رودخانه کنجان چم توسط رعایای مرزنشین
عراقی بود. [22] همچنین در طرح شکایت دولت عراق در سال 1935 (1314) علیه ایران در جامعه ی ملل، یکی از چهار مورد اعتراض، نحوه ی استفاده ایران از آب رودخانه های مرزی و عدم انتفاع مناسب سکنه ی مرزنشین عراقی از آب این رودخانه ها بود. [23]
در دهه های بعد نیز این موضوع همچنان در روابط بین دو کشور مطرح بود و حتی در برخی موارد، به نحوه ی استفاده از آب نهر خین و ممانعت عراقی ها از استفاده ی سکنه ی نهر خین ایرانی از این نهر نیز کشیده شد. [24] در دهه ی 1340 اهمیت و ارزش آب در کل منطقه و مناطق مرزی بین دو کشور به شدت افزایش یافت و دو کشور به طرح و برنامه ی قابل قبول دو طرف برای استفاده از آب های مرزی دست پیدا نکردند تا اینکه متعاقب صدور اعلامیه ی الجزایر در مارس 1975 (اسفند 1353) و در جهت حل اختلافات فیمابین، موضوع نحوه ی استفاده از آب های سرحدی - که به مدت نیم قرن مورد اختلاف دو کشور بوده و دولت ایران از آن به عنوان حربه و برگ برنده در مذاکرات استفاده می کرد - مورد توجه قرار گرفت و در اسناد به آن اشاره شد و حتی موافقت نامه ی خاصی راجع به آن، بین دو کشور به امضا رسید.
در ماده ی 5 عهدنامه ی مرزی و حسن همجواری (امضا شده در 13 آوریل 1975) ایران و عراق بر این نکته تأکید کردند: «در چارچوب غیر قابل تغییر بودن مرزها و احترام خاص به تمامیت ارضی دو کشور، طرفین معظمین متعاهدین تأیید می کنند که خط مرز زمینی و رودخانه ها غیر قابل تغییر، دائمی و قطعی است.» [25] در بند «ل» ماده ی 8 «موافقت نامه ی کلانتران مرزی» (امضا شده در 26 دسامبر 1975) طرفین به توافق رسیدند که حل و فصل اختلافات مربوط به بهره برداری نامناسب از آب های مرزی که در نتیجه، منجر به آلودگی آب ها گردیده، آن را برای آبیاری یا مصرف غیر قابل استفاده نموده است [26]، به عهده ی کلانتران مرزی گذاشته شود.
در نهایت، در 26 دسامبر 1975 (6 دی 1354)، «موافقت نامه یی راجع به استفاده
از آب رودخانه های مرزی» بین ایران و عراق امضا شد. ماده دوم موافقت نامه مزبور مقرر می دارد که طرفین متعاهدین نسبت به مقررات ذیل توافق نمودند:
الف) تقسیم [آب] رودخانه های بناواسوته، قورتو و کنگیر به دو سهم متساوی بین دو کشور.
ب) تقسیم آب های رودخانه های الوند، کنجان چم،تیب (میمه) و دویرج بین دو کشور براساس صورت جلسات کمیسیون تحدید حدود ایران و عثمانی مورخ 1914 و عرف انجام خواهد شد.
ج) تقسیم آب های رودخانه های معاذی و متوالی، که در بندهای الف و ب فوق ذکر نشده، بین دو کشور طبق مقررات موافقت نامه ی حاضر انجام خواهد شد. [27]
بدین ترتیب اختلافات ایران و عراق در مورد نحوه ی استفاده از آب رودخانه های مرزی، پس از نیم قرن حل و فصل شد و مقامات دو کشور حدود 2/5 سال پس از آن تلاش نمودند تا برنامه یی جامع و عملی را برای اجرای مفاد موافقت نامه ی مزبور طراحی کنند. [28]
6. قومیت گرایی عربی در عراق
عراق (همچون بسیاری از کشورهای دیگر دنیا) کشوری متشکل از اقوام گوناگون است که در میان آنها عرب ها و کردها، نسبت به بقیه، در اکثریت به سر می برند. هنگامی که کشور عراق تحت قیومیت انگلستان تشکیل شد، برنامه ریزی برای حکومت این کشور، بر مبنای فدرالیسم طراحی شده بود؛ لیکن عراق خود را جزئی از جامعه ی غرب دانسته، از همان سال های تأسیس، سیاست های پان عربیسم را در داخل و در سیاست خارجی خود به مورد اجرا گذاشت. دستاورد اعمال چنین سیاستی شکل گیری یکی از کانون های تشنج در روابط دو کشور ایران و عراق بود و حمایت مستقیم و غیر مستقیم عراق از پان عربیسم در ایران، از همان اوایل سال های تأسیس عراق شروع شد.در سال 1303 (1924) و پس از اتمام غایله ی شیخ خزعل در خوزستان، جراید عراقی حملات خود را به دولت ایران آغاز کردند. [29] حملاتی که در سال های بعد، در حمایت از اعراب خوزستان ادامه یافت و حتی مقر جنبش تجزیه طلبانه ی خوزستان به رهبری شیخ های کاشف الغطاء در عراق قرار گرفت. [30] در سال های 1325 و 1326 تلاش هایی از جانب احزاب و مطبوعات آن کشور در حمایت از جنبش های تجزیه طلبانه در خوزستان انجام می شد که این تلاش ها نمی توانست بدون حمایت پنهان دولت وقت عراق صورت گیرد. تشکیل "انجمن دفاع از خوزستان" و "حزب سعادت" از جمله دستاوردها و نتایج تلاش های مذکور بود. [31]
وقوع کودتای عبدالکریم قاسم و تشدید سیاست های پان عرب در آن کشور، رهاوردی جز طرح مجدد - و این بار با حمایت مستقیم دولت عراق - ادعاهای پان عرب ها در مورد خوزستان نداشت، مظهر چنین سیاست دولتی را در عراق می توان در سخنان عبدالکریم قاسم در اواخر آذرماه 1338 (اواسط دسامبر 1959) جست و جو کرد. [32]
در چارچوب سیاست پان عربیسم حاکم در عراق، همایشی نیز در آن کشور تشکیل شد که هدف آنها تجزیه ی خوزستان از ایران بود. در اواسط دهه ی 1330 جبهه ی آزادی بخش عربستان، جبهه آزادی بخش اهواز و بالاخره سازمان سیاسی عربستان در عراق تشکیل شد. این گروه ها که پس از روی کار آمدن عبدالکریم قاسم، قدرت بیش تری یافتند، عملیات متعدد نظامی را در ایران انجام دادند. [33]
پس از سرنگونی عبدالکریم قاسم در بهمن 1341، سیاست پان عرب ها را در مورد ایران، جانشین او عبدالسلام عارف سیاست پان عرب ها را در مورد ایران همچنان ادامه داد و حتی این بار دولت عراق در سال 1342 موضوع خوزستان را تحت عنوان "عربستان"، در شورای جامعه ی کشورهای عرب مطرح کرد. هدف عراق از این کار کسب حمایت دولت های عربی در ادعاهای عراق در مورد خوزستان بود که در نهایت در این کار موفق نشد. [34]
اسناد به جای مانده از وقایع سال های 1342 تا فروردین 1345 (دوره ی عبدالسلام عارف) حاکی از مداخلات دولت عراق در خوزستان است. [35] در دوره ی عبدالرحمن عارف (فروردین 1345 تا تیرماه 1347) و در هنگامی که مقام های سیاسی عالی رتبه عراقی و ایرانی در ملاقات های متعدد خود، اسناد موافقت نامه هایی را بین دو کشور به امضا می رساندند، نیز کماکان سیاست پان عربیسم عراقی ها در مورد خوزستان در خفا ادامه داشت طوری که در اواخر سال 1345، در کتاب های درسی مدارس عراق، نام خوزستان به "عربستان" تغییر کرد. [36]
در مرداد 1346 و یک هفته پس از مراجعت عبدالرحمن عارف از ایران، جلسه یی در وزارت امور خارجه ی عراق با حضور نمایندگان جبهه ی تحریر عربستان (جبهه ی آزادی بخش خوزستان) تشکیل شد. [37]
مسلماً چنین روندی پس از کودتای بعثی ها در تیر 1347 (ژوئن 1968) و روی کار آمدن آنها در عراق شدت یافت. آنها استان خوزستان را جزئی از خاک عراق قلمداد کردند و کمک زیادی به فعالت جبهه آزادی بخش عربستان (خوزستان) انجام دادند. [38] این روند همچنان ادامه داشت تا اینکه متعاقب صدور بیانیه ی الجزایر در مارس 1975 (اسفند 1353) عراقی ها از هرگونه ادعای عربی بودن استان خوزستان خودداری کردند؛ [39] لیکن با وجود این، قریب به شش هزار سال بعد در 1359 (1980)، یکی از اصلی ترین ادعاهای دولت عراق برای حمله به ایران، جدا نمودن استان خوزستان از ایران بود.
7. کردستان
کردستان منطقه ی وسیعی است که در بین چهار کشور ایران، ترکیه، عراق و سوریه گسترش یافته است. در اغلب کتب و متون تحلیلی درباره ی روابط ایران و عراق، بر اینکه نکته تأکید شده است که کردستان یکی از عوامل ایجاد تشنج و تنش بین دو کشور است. در هر حال، بررسی دقیق تر اوضاع سیاسی و روابطدو کشور گواه این است که کردستان فی النفسه عامل نزدیکی روابط دولت های ایران و عراق با یکدیگر بوده است. این موضوع همچنین قابل تسری به روابط ایران و ترکیه، ترکیه و سوریه و سوریه و عراق (در مقوله ی کردستان) نیز می باشد. اعمال سیاست های هماهنگ در مورد کردستان در بین چهار دولت ایران، عراق، ترکیه و سوریه کمک شایانی به حفظ نظم و آرامش در مناطق کردنشین در این کشورها می کرد. گفتنی است که مقوله ی کردستان تنها از باب تأثیرگذاری بر روابط ایران با عراق، ایران با ترکیه، ترکیه با سوریه و یا سوریه با عراق مطرح است؛ نه از بابت تحولات داخلی کردها در هر یک از مناطق مزبور. به تعبیری دیگر، ممکن است طی دهه های مورد بحثِ این نوشتار 1924-1980 هر یک از مناطق کردنشین داخل قلمرو چهار کشور مزبور دچار مشکلات، معضلات و تنش هایی شده باشند؛ ولی این تلاش ها در محدوده ی مسائل داخلی هر یک از آن کشورها قرار گرفته و تأثیر مهمی بر روابط خارجی آنها با یکدیگر نداشته است.
آنچه در مورد کردستان بسیار مهم است، نوع رفتار دولت مرکزی هر یک از کشورهای چهارگانه ی مزبور درباره ی منطقه ی کردستان آن کشور است. اگر این رفتار هماهنگی نسبی با رفتار دولت های مرکزی یک یا سه کشور دیگر با مناطق کردنشین خودشان داشته باشد، کردستان نه تنها عامل تشنج بین این دولت ها نیست، بلکه به سبب ضرورت اتخاذ و اعمال سیاست های نسبتاً هماهنگ این دولت ها در مورد کردهای تبعه ی خودشان، آن دولت ها نیز به هم نزدیک شده، همگرایی نسبی بین آنها به وجود می آید. نظیر چنین وضعیتی از سال 1919 تا 1958 در این منطقه به وجود آمد. [40] در طی آن سال ها به رغم فضای بسیار پرتنش در منطقه ی خاورمیانه (پس از فروپاشی عثمانی) و نیز زمینه ی مساعد برای طرح شعارهای استقلال طلبانه از زبان ملیت ها و اقوام گوناگون ساکن در منطقه، به دلیل مشابهت و همگرایی نسبی و زیاد رفتار دولت های ترکیه، ایران، عراق (تحت قیمومیت انگلیس) و نیز سوریه (تحت قیمومیت فرانسه)
نسبت به کردهای اتباع آن دولت ها، هیچ گاه کردستان به معضل و مشکل جدی در روابط بین آن کشورها تبدیل نشد. اما در سال 1958 کودتای عبدالکریم قاسم سبب تغییر رفتار دولت بغداد به اتباع کردستان عراق شد. اعطای خودمختاری، تدوین قانون اساسی جدید در عراق که متضمن برقراری نوعی سیستم فدرالی در آن کشور می شد و بسیار مسائل دیگر سبب شد که رفتار دولت بغداد با رفتار دولت های تهران و آنکارا در مورد کردها تفاوت شدیدی پیدا کند و به همین دلیل کردها و کردستان به یک عامل تنش در روابط دو جانبه ی ایران و عراق تبدیل شدند. [41]
به تعبیر دیگر، تغییر رفتار دولت عراق در مورد کردهای اتباع خود، سبب از بین رفتن همگرایی نسبی دولت هایی شد که در داخل قلمروشان کردها ساکن بودند. چنین وضعیتی تنش شدید بین دولت های مزبور و از جمله ایران و عراق را به دنبال داشت. به نظر می رسد تنش های مزبور تا جایی ادامه پیدا می کرد که بار دیگر همگرایی بین دولت های ایران، عراق و ترکیه ایجاد می شد. در واقع آنچه در میان دولت های مزبور به نوعی مورد توافق قرار داشت، این بود که حتی در صورت به وجود آمدن تنش بین آنها در مورد وضعیت کردها، تنش ها به قیمت نابودسازی یک طرف و یا یک دولت ادامه نمی یافت؛ بلکه تنش های مزبور در نهایت، به همگرایی نسبی جدید دیگر در بین آن دولت ها در مورد کردستان منتهی می گشت. جنگ های کردهای عراق علیه دولت مرکزی بغداد در فاصله سال های 1350-1353 نمونه ی خوبی برای اثبات فرضیه ی مزبور است. در آن جنگ ها دولت ایران به بارزانی ها کمک های زیادی کرد؛ ولی آن کمک ها برای رسیدن بارزانی ها به اهدافشان به آنها داده نمی شد، بلکه برای تضعیف و تحت فشار قرار دادن دولت بغداد بود. مسلماً در صورتی که جنگ های مزبور ادامه یافته و به پیروزی بارزانی ها و کردهای عراقی منجر می شد، در دراز مدت دولت ایران هم به اندازه ی دولت عراق از وضعیت به وجود آمده در نتیجه ی پیروزی بارزانی ها در عراق متضرر می گردید. در واقع بیانیه ی الجزایر مانع از این شد که
ایران دچار دامی شود که برای عراق در کردستان پهن کرده بود. بدین ترتیب، در یک توافق سیاسی بین بغداد و تهران، بار دیگر رفتار دولت های مرکزی مزبور با کردهای اتباع خود، به یک هماهنگی نسبی رسید.
8. ایرانیان مقیم عراق
بین النهرین و سرزمین های حاصلخیز جنوبی آن از نقاطی است که مهاجرین زیادی را به خود جلب کرده است. از میان خیل عظیم مهاجرین، ایرانیان زیادی به دلایل مختلفی همچون تجارت و زیارت به بین النهرین سفر کرده، در آنجا رحل اقامت افکندند. تداوم این روند سبب شد که به تدریج یک کلنی از ایرانیان مقیم بین النهرین تشکیل شود. فعالیت زیاد اقتصادی و دینی کلنی مزبور، جایگاه فرهنگی و اقتصادی و سیاسی آن را افزایش داد. به موازات آن، دولت ایران به دلایل مختلف همواره ادعای حمایت از ایرانی های مقیم بین النهرین را داشت. بسیاری از این اختلافات ایران و عثمانی بر سر امنیت، آسایش و آزادی عمل کلنی ایرانی بین النهرین بود. این وضعیت پس از تأسیس کشور عراق نیز تداوم یافت و دولت ایران تلاش کرد تا در اوضاع جدید رابطه ی خود را با ایرانیان مقیم عراق حفظ کرده، از منافع آنها در عراق حمایت کند. متقابلاً، دولت عراق نیز نیز تلاش زیادی را برای تعیین تکلیف کلنی ایرانیان مقیم عراق به کار بست و کوشید تا با اعطای تابعیت و تعیین وضعیت حقوقی - اقامتی آنها، مانع از مداخله ی ایران در آنچه که امور داخلی عراق خوانده می شد، گردد. [43] علاوه بر آن، در پاره یی موارد عراقی ها سعی کردند تا با اعمال محدودیت و تضییقات مختلف درباره ی ایرانی های مقیم آن کشور، دولت ایران را تحت فشار قرار دهند؛ از جمله در تیرماه 1339 در ابعادی محدود چنین اقدامی شد. [44]در سال های 1343 و 1344 در زمان حکومت عبدالسلام عارف موج بدرفتاری با ایرانیان و اعمال محدودیت علیه آنان گسترش یافت. [45] جنین وضعیتی حتی در دوره ی جانشین او، یعنی عبدالرحمن عارف - که می کوشید
روابط عراق با ایران را گسترش دهد - نیز ادامه یافت. براساس گزارشی، در سال 1346، حدود چهارهزار نفر ایرانی مقیم عراق در زندان های آن کشور به سر می بردند. [46] تا اینکه پس از شروع درگیری های مرزی بین دو کشور از سال 1348 به بعد و گسترش و تعمیق این درگیری ها، دولت عراق در اقدامی برنامه ریزی شده، طی سال های 1350-1352 حدود پنجاه هزار نفر از ایرانیان مقیم آن کشور را اخراج کرده و اموالشان را مصادره نمود. [47]
با وجود این اقدام نامتعارف و نیز امضای قرارداد الجزایر و اسناد بعدی آن، ایران از حمایت بقیه ایرانیان مقیم عراق و نیز زائران و مسافران ایرانی عازم اماکن زیارتی آن کشور دست برنداشت و در دهه ی بعد این موضوع به گونه ی دیگر تبدیل به حمایت ایران از شیعیان در عراق شد.
9. مرجعیت و علمای شیعه ی حوزه های عتبات
هنگامی که در دوره ی سوم جنگ های ایران و روس، چند تن از علمای عتبات بین النهرین برای مشارکت در جنگ علیه روس ها وارد ایران شدند، حضور سیاسی علمای شیعه ی بین النهرین در تحولات سیاسی ایران آغاز شد و حضور آنها در دهه های بعد افزایش یافت. در جنبش تنباکو (1307 قمری) مرجعیت شیعه در بین النهرین در جنبش مشارکت کرد و بالاخره حضور علما و مراجع تقلید نجف و کربلا در مشروطه ی ایران اوج مشارکت علما را در تحولات سیاسی ایران رقم زد. این موضوع، بیانگر ارتباط بین مراکز علمای شیعه در بین النهرین با ایران بود. طی دهه های بعد، به رغم اینکه این روابط هیچ گاه به اوج خود در دوره ی مشروطیت نرسید، لیکن کماکان حفظ شد. [48] آنان همانند تأثیری که بر تحولات داخلی بین النهرین (و عراق بعدی) داشتند، [49] در رویدادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران نیز ایفاگر نقش مؤثری بودند. وقایع سال های 1302-1303 (مهاجرت علمای عتبات به ایران و بازگشتشان به عراق) از جمله نمونه های نقش آفرینی آنان است. نقش آفرینی و تأثیرگذاری حوزه های علمیه ی عتبات بر روابط ایران و عراق، اهمیتفراوانی دارد. عکس چنین نقشی را انقلاب اسلامی ایران بر عهده داشت. پیروزی انقلاب اسلامی زمینه یی را برای ایجاد ارتباط بیش تر ایران با علما و روحانیت عراق فراهم کرد. این بار فرصتی تاریخی برای تأثیرگذاری علما و روحانیت شیعه ی ایرانی بر حوزه های علمیه عتبات و از آن طریق بر شیعیان عراقی فراهم شد؛ فرصتی که با عکس العمل دولت عراق مواجه گردید. واکنش دولت بعثی بسیار شدید و از نوع جنگی بود که در سال 1359 به وقوع پیوست.
پی نوشت ها :
1. این مقاله در فصلنامه نگین شماره 27 (زمستان 1387) چاپ شده است.
2. نویسنده و محقق تاریخ معاصر ایران.
3. در این مقاله در اکثر جاها همراه اروندرود، (شط العرب) آمده بود که در ویرایش (شط العرب) حذف گردید چرا که در هیچ لحظه یی از تاریخ نام اروندرود، شط العرب نبوده، بلکه در کهن ترین منابع "اروند" آمده است از جمله در شاه نامه حکیم فردوسی: «گر ندانی پهلوانی زبان / به تازی اروند را دجله خوان.» گفتنی است که دجله نیز برگرفته از واژه ی فارس تیگره (شتابان و خروشان) است. (ویراستار)
تا پایان دوره ساسانیان رودخانه های دجله و فرات و کارون جداگانه به دریا می ریختند و اروندرود وجود نداشت. اروندرود هنگامی به وجود آمد که عراق کنونی وجود نداشت و جزئی از قلمرو امپراطوری ساسانی شمرده می شد. پس از سقوط ساسانیان، به واسطه عدم مراقبت، سدها خراب و شکسته شد و دو رودخانه دجله و فرات در القرنه به هم پیوستند و اروندرود را تشکیل دادند. در کتب تاریخی نام این رودخانه به کرات اروندرود به کار رفته است.
هم اکنون 81 کیلومتر از 175 کیلومتر طول اروندرود - از محل پیوستن نهر خین به این رودخانه تا مصب آن در خلیج فارس - مرز مشترک ایران و عراق محسوب می شود. عرض اروندرود بین 500 تا 1000 متر و عمق آن بین 9 تا 15 متر در نوسان می باشد و هنگام جزر و مد آب کاهش و افزایش می یابد و در عین حال برای کشتی رانی کاملاً مناسب است.
(ابوالقاسم حبیبی، اطلس آبادان در جنگ، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1382 ص 25)
یادداشت ها:
[1]. از جمله ر.ک به: فیروز منصوری؛ استعمار بریتانیا و مسئله اروندرود؛ تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1376.
ناصر فرشادگهر؛ نظام حقوقی رودهای بین المللی و اروندرود؛ تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، چاپ دوم 1369.
حقایقی چند درباره ی اختلاف ایران و عراق راجع به شط العرب؛ تهران: وزارت امور خارجه، 1348.
[2]. از جمله می توان ر.ک به: دکتر کیهان برزگر؛ سیاست خارجی ایران در عراق جدید؛ تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک وابسته به مجمع تشخیص مصلحت نظام، 1386؛ صص: 154-152.
مسعود کوهستانی نژاد؛ چالش ها و تعاملات ایران و عراق در نیمه نخست سده ی بیستم؛ تهران: مرکز اسناد و خدمات پژوهشی وزارت امور خارجه، 1384؛ صص 331-281.
[3]. در این رابطه اسناد مهمی بین ایران و عراق وجود دارد که در منابع زیر می توان به آنها رجوع کرد:
اسناد معاهدات دو جانبه ی ایران با سایر دول؛ ج 9، به کوشش بشیر یاقمورلی؛ تهران: مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، 1379؛ صص 14 و 15.
حقایقی چند در باب اختلافات ایران و عراق راجع به شط العرب؛ صص 42-37.
[4]. مسعود کوهستانی نژاد؛ همان، صص 207-199 و 331-281.
[5]. روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک؛ تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1380؛ صص 31 و 32.
و همچنین ر.ک: حقایقی چند درباره ی اختلافات ایران و عراق راجع به شط العرب؛ صص 60-58. دکتر منوچهر پارسادوست؛ ریشه های تاریخی اختلافات ایران و عراق؛ تهران: شرکت سهامی انتشار، چاپ سوم 1367؛ ص 181.
[6]. در این باره می توان از واقعه ی بندر خسرو آباد در سال 1338 ذکر کرد که دولت عراق شدیداً بر مواضع خود پافشاری کرده، ایران مجبور به عقب نشینی از اتمام حجت و التیماتوم خود شد. ر.ک به: همان: صص 179-176.
[7]. برای بررسی نقش اروندرود (شط العرب) در وضعیت منطقه در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ر.ک به: استیون همزلی لانگریک؛ تاریخ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی عراق؛ ترجمه: اسدالله توکلی و محمدرضا مصباحی؛ مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1378؛ صص 510-498.
[8]. تحولات داخلی عراق و امنیت ملی ایران به روایت اسناد ساواک؛ تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1383؛ ص 244.
[9]. اصغر جعفری ولدانی؛ بررسی تاریخی اختلافات مرزی ایران و عراق؛ تهران: مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، 1367؛ صص 240-237.
[10]. روابط ایران و عراق به روایت ساواک؛ تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1380؛ ص 165.
[11]. همان، ص 42.
[12]. همان، ص 159.
[13]. همان، ص 203.
[14]. در این رابطه ر.ک به: مرکز مطالعات و پژوهش های کویت؛ تاریخ روابط و قراردادهای مرزی کویت و عراق؛ مترجم: محمد فیروزکوهی؛ تهران: صحیفه خرد، 1383؛ صص 60-24 و همچنین اسناد آن، صص 260-150.
و نیز: مرکز مطالعات و پژوهش های کویت؛ عراق، بنادر و آبراه های بین المللی؛ برگردان: محمد فیروزکوهی؛ تهران: صحیفه خرد، 1383؛ صص 9 و 10.
[15]. تحولات داخلی عراق و امنیت ملی ایران؛ صص 342-239.
[16]. روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک؛ ص 161.
[17]. محمد جعفر چمن کار؛ "بحران ظفار در واپسین دهه ی روابط خارجی ایران عصر پهلوی،" فصلنامه تاریخ روابط خارجی، س 2، ش 5 و 6؛ زمستان 1379 و بهار 1380؛ صص 227-207.
[18]. دکتر منوچهر پارسا دوست؛ همان، 192 و 193.
[19]. فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2؛ ص 558.
[20]. مسعود کوهستانی نژاد؛ همان، صص 199-195. تحولات داخلی عراق و امنیت ملی ایران؛ ص 214. روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک؛ ص 250.
[21]. مسعود کوهستانی نژاد؛ همان، صص 281-273.
[22]. دکتر منوچهر پارسادوست؛ همان، ص 125.
[23]. گزیده ی اسناد مرزی ایران و عراق؛ تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، ج 11، 1368؛ س صص 37 و 38.
[24]. روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک؛ صص 138-136.
[25]. اسناد معاهدات دوجانبه ی ایران با سایر دول؛ ص 164.
[26]. همان، ص 234.
[27]. همان، ص 250.
[28]. گزارش ها و صورت مذاکرات انجام شده را می توان در منابع زیر یافت: همان، صص 296، 314 و 331. گزیده ی اسناد مرزی ایران و عراق؛ ص 234.
[29]. اصغر جعفری ولدانی؛ همان، ص 139.
[30]. همان.
[31]. روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک؛ ص 15.
[32]. اصغر جعفری ولدانی؛ همان، ص 288.
[33]. همان، ص 290.
[34]. همان.
[35]. روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک؛ ص 171.
[36]. همان، ص 245.
[37]. همان، ص 281.
[38]. خاطرات خدمت در وزارت خارجه؛ ص 215.
[39]. دکتر فب مار؛ تاریخ نوین عراق؛ ترجمه: محمد عباسپور؛ مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی؛ ص 350.
[40]. مسعود کوهستانی نژاد؛ همان، صص 273-265، 355-339، 392 و 393.
[41]. نمونه هایی از تشنجات بین ایران و عراق در رابطه با کردستان را می توان در منابع زیر یافت: تحولات داخلی عراق و امنیت ملی ایران؛ صص 10، 11، 29، 39، 44 و 45، 142، 234 و 235، 278 و 299-295. و - گزیده ی اسناد مرزی ایران و عراق؛ ص 230. و - روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک؛ ص 107.
[42]. مسعود کوهستانی نژاد، همان، صص 181-145. همچنین: اسناد معاهدات دوجانبه ی ایران با سایر دول؛ صص 6-3.
[43]. مسعود کوهستانی نژاد؛ همان، صص 266-255.
[44]. روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک؛ ص 53.
[45]. همان، صص 159، 160 و 177.
[46]. همان، ص 327.
[47]. در این رابطه ر.ک به: علی احمدی؛ اخراج ایرانیان از عراق، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383.
[48]. مسعود کوهستانی نژاد؛ همان، 91-63.
[49]. از جمله می توان به نقش علمای شیعه در انقلاب 1920 بین النهرین علیه انگلیسی ها اشاره کرد. در این مورد می توان به منبع زیر رجوع کرد: محمد صادق تهرانی؛ نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی 1920 عراق و نقش علمای مجاهدین اسلام؛ قم: انتشارات دارالفکر، بی تا. و همچنین: علی احمدی، شیخ محمد خالصی زاده؛ روحانیت در مصاف با انگلیس؛ تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383.