انواع جامعه در نظرفارابی

فارابی وضعیت حیوانات را در ارتباط با زندگی اجتماعی تحت چند نوع کلی بررسی می نماید، یک دسته حیوانات جز از طریق گروههای جمعی و پیوستگی با یکدیگر قادر به رفع حوائج زندگی و ضروریات حیات نیستند.
پنجشنبه، 3 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انواع جامعه در نظرفارابی
انواع جامعه در نظرفارابی

نویسنده: غلامعلی خوشرو



 

الف- اجتماع به طور کلی

فارابی وضعیت حیوانات را در ارتباط با زندگی اجتماعی تحت چند نوع کلی بررسی می نماید، یک دسته حیوانات جز از طریق گروههای جمعی و پیوستگی با یکدیگر قادر به رفع حوائج زندگی و ضروریات حیات نیستند.
دسته دیگر در رفع حوائج زندگی محتاج به اجتماع نیستند و به طور انفرادی قادر به ادامه حیات می باشند اما در نیل به شرایط برتر و وضعیت بهتر نیازمند زندگی جمعی هستند.
دسته بعد، از لحاظ ضرورت حیات و همچنین نیل به کمالات نیازی به اجتماع ندارند. زندگی انفرادی برای برخی از آنها علی السویه است، ولی زیست جمعی برای برخی دیگر سبب بروز درگیری و تعارض خواهد شد.(1)
فارابی پس از ذکر این مقدمات به بیان رابطه انسان و اجتماع می پردازد و به اعتقاد وی انسان تنها موجودی است که هم از لحاظ ضرورت حیات و هم از نظر نیل به کمال نیازمند اجتماع است. فارابی در سیاست مدنیه چنین اظهار می دارد:
«انسان از جمله جانورانی است که به طور مطلق نه به حوائج اولیه و ضروری زندگی خود می رسد و نه در حالات برتر و افضل، مگر از راه زیست گروهی و اجتماع گروههای بسیار در جایگاه و مکان واحد و پیوستگی با یکدیگر.»(2)
جدول ذیل دسته بندی انواع حیوانات را نشان می دهد

 

انواع حیوانات

نیاز زندگی اجتماعی از لحاظ

نمونه

ضروریات حیات

نیل به کمالات

دسته اول

آری

خیر

مورچه و زنبور عسل

دسته دوم

خیر

آری

 

دسته سوم

خیر

خیر

حیوانات دریایی

دسته چهارم

آری

آری

انسان


با توجه به پیوستگی انسان و اجتماع، به منظور تحلیل و تبیین این ارتباط به ترتیب به بررسی ماهیت جامعه، منشأ زندگی اجتماعی و همچنین بنیان اصلی و مایه دوام و قوام جامعه می پردازیم:

1 - ماهیت جامعه

فارابی جامعه را فرع بر طبیعت آدمی تلقی نموده و اقتضاء آفرینش انسان را تشکیل اجتماع جهت نیل به کمال و رفع ضروریات حیات می داند.(3) برخلاف بینش جامعه شناسی پوزیتیویستی، در نظر فارابی جامعه وجودی مستقل از افراد که دارای خصوصیاتی نظیر فشار، عمومیت و اجبار باشد(4) نیست، بلکه شناخت جامعه بر پایه شناخت انسان استوار است و انسان شناسی نیز به نوبه خود بر جهان شناسی متکی است. به عبارت دیگر، نظام و مراتب عالم وجود در انسان و قوای نفس وی تجلی دارد و انسان با توجه به مراتب و خصوصیاتش در نظام اجتماعی مؤثر است؛ در نتیجه جامعه شناسی فارابی فرع بر انسان شناسی و جهان شناسی وی می باشد.(5) و تلقی جامعه به عنوان هویتی مستقل و جدای از فرد و مقام و مرتبت وی و بدون توجه به نظام و مراتب عالم امری غیرممکن است.

2- منشأ زندگی اجتماعی

فارابی منشأ و سبب تشکیل اجتماع انسانی را نحوه آفرینش انسان و سرشت طبیعی وی تلقی می کند.
از یک طرف سرشت طبیعی و کیفیت زیستی انسان و طالب زندگی اجتماعی جهت رفع ضروریات حیات می باشد و از سوی دیگر اجتماع انسانی سبب و واسطه قوام حیات طبیعی و نیل به فضائل اخلاقی می شود، بنابراین نتیجه می گیریم که:
اولاً- نحوه آفرینش انسان دلیل احتیاج به اجتماع است
ثانیاً- احتیاج دو وجه دارد:
الف- ضروریات حیات طبیعی و زیستی ب- وصول به کمالات و فضائل اخلاقی. فارابی در ادامه بحث خود چنین اظهار می دارد:
« وهر یک از آدمیان بر سرشت و طبیعتی آفریده شده اند که هم در قوام وجودی و هم در نیل و وصول به برترین کمالات ممکن خود محتاج به اموری بسیارند که هر یک به تنهایی نتوانند متکفل انجام همه آن امور باشند و بلکه در انجام آن احتیاج به گروهی بود که هر یک از آنها متکفل انجام امری از ما یحتاج آن بود و هر یک از افراد انسانی نسبت به هر یک از افراد دیگر بدین حال و وضع بود و بدین سبب است که برای هیچ فردی از افراد انسان وصول بدان کمال که فطرت طبیعی او برای او نهاده است ممکن نبود مگر به واسطه اجتماع، اجتماعات و تجمع گروههای بسیار که یاری دهنده یکدیگر باشند و هر یک برای هر یک در انجام بعضی از مایحتاج او و آنچه در قوام وجودی اش محتاج به آن بود قیام نماید تا بدین وسیله همه آنچه جمله آن جماعت بر آن قیام کرده و کاری انجام داده اند گرد آید تا برای هر یک از افراد همه مایحتاج او که هم در قوام وجودی و حیات طبیعی بدان محتاج بود و هم در وصول به کمال، فراهم شود و از همین جهت است که افراد انسانی در هر منطقه فزون شده اند و در قسمت معموره زمین انسانهای بسیاری تحصل و استقرار یافته اند و در نتیجه جمعیت های انسان تشکیل گردیده است.»(6)
در این مبحث دو نکته مهم قابل توجه است:
الف- احتیاج فطری انسان به اجتماع را نمی توان با جبر یکسان دانست. فارابی معتقد است که انسان برای نیل به کمالات فطری و قوام زندگی طبیعی محتاج به اجتماع است نه اینکه جبراً مانند بعضی از حیوانات که به صورت دسته جمعی زندگی می کنند بدون هیچ اختیاری تابع زندگی اجتماعی است، بلکه زندگی اجتماعی وسیله و شرط ظهور کمالات است.
ب- تأکید فارابی بر کمالات اخلاقی و فضائل معنوی نشانگر ویژگی فکری و اخلاقی وی می باشد. از نظر فارابی اجتماع انسانی در نوع فاضله آن، محل تربیت و رشد و آگاهی و عرفان است و انسان از طریق زندگی در مدینه فاضله به کمالات برتر نائل می آید.(7)

3- بنیان جامعه

از دیدگاه فارابی اجتماع دارای مراتب و افراد هر یک در رتبه و موقعیتی خاص قرار دارند. تقسیم کار بین اعضای جامعه بر اساس استعدادهای فطری و توانایی های کسبی از بالاترین درجات تا پست ترین مراتب انجام می گیرد. این مراتب گوناگون توسط رئیس جامعه تحت نظم درآمده و بر اساس حکمت و در کمال قدرت اداره می شود.
به اعتقاد فارابی اجتماع ذی مراتب است و ارزش هر کس به نسبت دوری و نزدیکی به ریاست متفاوت و متفاضل است. رئیس مدینه دارای قدرت تام و کامل است و از لحاظ خصوصیات جسمی و روحی، فکری و اخلاقی در بالاترین مراتب کمال قرار دارد.
وی نه تنها از نظر سیاسی فرمانروای اجتماع است بلکه از لحاظ اجتماعی، دینی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی نیز حاکمیت دارد و برخوردار از عالی ترین درجات است؛ به عبارت دیگر در مورد وی تفکیک قوا وجود نداشته و تمام مقدرات جامعه به اراده و اختیار او وابسته است، بنابراین وجه غالب و بنیان اصلی اجتماع سیاست است که توسط ریاست به اجرا در آمده و بر اساس حکومت تکوین می یابد، با سیاست جامعه قوام می گیرد و با حکمت، سیاست استوار و مشروع می گردد.
چنانچه وی می گوید:
« و هرگاه اتفاق افتد که حکمت از شرایط ریاست خارج شود و کسی که بجز حکمت سایر شرایط در او موجود باشد، در این هنگام مدینه فاضله بدون پادشاه مانده و رئیسی که قائم به امر این مدینه است پادشاه نبود و مدینه در معرض هلاکت و تباهی بود و سرانجام اگر حکیمی یافت نشود که به او حکمت فزاید و بپیوندد طولی نخواهد کشید و زمانی نخواهد گذشت که آن مدینه تباه و فنا می گردد.»(8)

ب- تیپ شناسی جوامع

در این مبحث ابتدا ملاک تمایز و تفکیک انواع اجتماعات تحلیل می شود و سپس خصوصیات نوعی هر یک از اجتماعات مورد بررسی قرار می گیرد.

1- ملاک تشکیل انواع اجتماعی

فارابی انواع اجتماعات را در دو سطح و با توجه به دو ملاک مورد بررسی قرار می دهد.(9) اول سطح عام و برحسب ملاک جغرافیایی- اجتماعات انسانی در سطح عام برحسب ترکیب و پیچیدگی و به میزان گستردگی و تنوع روابط درونی به دو نوع عمده کامل و غیرکامل (10) منقسم می شود. هر یک از این انواع دارای ویژگی های مختلف و دربرگیرنده اقسامی به شرح زیر می باشد:
الف- اجتماعات کامل: جامعه ای است که مردم آن قادر به رفع نیازهای خویش می باشند(11) و آن بر سه قسم است.
1- عظمی، اجتماع همه اجتماعات در بخش مسکونی زمین.
2- وسطی، اجتماع است در جزئی از قسمت مسکونی زمین.
3- صغری، اجتماع مردم یک مدینه (شهر) است که جزئی از یک امت محسوب می شود.
ب- اجتماعات غیرکامل: که قادر به رفع حوائج خود نیستند و عبارتند از:
1- ده، که اجتماع در ده به خاطر خدمت به شهر است.
2- محله، که محله ها اجزای مدینه هستند.
3- کوی، که اجتماع در کوی جزئی از اجتماع محله است.
4- منزل، اجتماع در منزل جزئی از اجتماع در کوی است و ناقص ترین نوع اجتماع می باشد.(12)
اجتماع انسانی از کوچکترین و ناقص ترین نوع یعنی اجتماع منزلی شروع و به اجتماع عظمی که بزرگترین و کاملترین آن است منتهی می شود. نسبت بین این انواع چنان است که اجتماع کوچکتر جزئی از اجتماع بزرگتر از خود است و اجتماع بزرگتر همچون عنصر تشکیل دهنده اجتماع بعدی می باشد، به نحوی که هر یک از اجتماعات در بطن اجتماع بزرگتر از خود قرار داشته و اجتماع عظمی در برگیرنده کل اجتماعات بشری در سراسر قسمت مسکونی زمین است.(13)
دوم- سطح خاص و برحسب ملاک اعتقادی و عملی؛ فارابی اجتماعات غیر کامل را فاقد اعتبار و غیرقابل اعتنا جهت تحقیق و بررسی دانسته و تشکیل مدینه که کوچکترین نوع از اجتماعات کامله است را نخستین مرتبت کمال انسان قلمداد نموده(14) و چنین اظهار می دارد:
«پس خیرافضل و کمال نهایی نخست به وسیله اجتماع مدنی حاصل آید و نه اجتماعی که کمتر و ناقص تر از آن بود.»
وی در قلمرو تیپ شناسی اجتماعات کامله به بررسی نسبتاً مفصل و دقیقی پرداخته و انواع اجتماعات را با توجه به غایت هدف آنها و برحسب نسبتی که با خیر و شر دارند و با تکیه بر اراده و اختیار انسان طبقه بندی نموده است. در صفحات آینده به تفصیل هر یک از انواع اجتماعات مورد بررسی قرار می گیرد. در اینجا قبل از ذکر انواع اجتماعات به بررسی علل و اسباب تفاوت و تمایز اجتماعات از دیدگاه فارابی می پردازیم:
علل و اسباب تمایز جماعات کامله: فارابی دو امر طبیعی و خوی و وضع آفرینش را مؤثر در تمایز جوامع انسانی می داند. وی زبان را که امری اجتماعی و قراردادی است نیز به عنوان عاملی مهم در تفاوت اجتماعات تلقی می کند ولی تأثیر آن را کمتر از امور طبیعی می داند.
از لحاظ طبیعی اوضاع فلکی و اختلاف هوا در خلق و خوی و همچنین وضع آفرینش ملت ها تأثیر می گذارد. اختلاف اجزای آسمانی و حالات آنها از لحاظ دوری و نزدیکی به نقاط مسکونی سبب اختلاف قسمت های مختلف زمین می شود و این خود موجب گوناگونی بخارات متصاعده از زمین می گردد؛ در نتیجه اختلاف آب و هوا ایجاد شده و همین اختلاف سبب اختلاف در گیاهان و حیوانات و در نهایت خوراکی ها و نوع کشت و زرع می شود، در پایان همه اینها در وضعیت وجودی انسانها، تأثیر می گذارد و در نتیجه اختلاط و ترکیب این عوامل خلق و خویهای مختلف در انسانها و ملت ها ایجاد می گردد، در این زمینه فارابی چنین می گوید:
« و همین طور اختلاف قسمت های زمین، گوناگون بودن بخارات متصاعده از آن را به دنبال دارد، و هر نوع بخاری از سرزمینی خاص متصاعد می شود که مناسب با همان قسمت از زمین است، اختلافات بخارات متصاعده سرزمینها و بخارات زیرزمینی آنها موجب اختلاف آب و هوای سرزمین هاست، زیرا آب هر شهر و سرزمینی از بخارات زیرزمینی آن سرزمین به وجود می آید و هوای هر شهری با بخاری که از آن سرزمین متصاعد می شود درآمیخته است.
و همین طور اختلافات کراء مسامت هر سرزمین یعنی کوه کواکب و کره نخستین، و اوضاع و احوال گوناگون کرات مایله همه در اختلاف آب و هوای آن سرزمین مؤثرند. به تبع اختلاف در خوراکی های ملت ها، اختلاف در موارد کشت و زرع است که بنیه و خوی انسانها را در نسل های گذشته و آینده تشکیل می دهد و همه این گوناگونی ها در خلق و خوی طبیعی و نحوه آفرینش آنها ایجاد اختلاف کرده و می کند.(15)
فارابی پس از تفکیک اجتماعات به کامل و غیرکامل، نخست با نگرشی عام و کلی تأثیر محیط طبیعی و زیستی را در گوناگونی و اختلاف ملت ها از لحاظ خلق و خوی و وضعیت آفرینش آنها مورد بررسی قرار می دهد و سپس به بیان خصوصیات نوعی هر یک از اجتماعات کامل می پردازد.
وی اجتماعات را برحسب نوع ریاست و اهداف و غایات آنها و نیز بر مبنای آراء و عقاید مردم طبقه بندی می کند. فارابی اجتماعی را که هدف اصلی آن همکاری در اموری است که موجب رسیدن به خیرات و نیل به سعادت می باشد مدینه فاضله می نامد، که برحسب اجتماعات وسطی و عظمی، امت فاضله و معموره فاضله نامیده می شود. و آن جماعتی را که هدف اصلی آن همکاری در اموری است که آدمی را از سعادت دور و به شر و بدی نزدیکی می کند مضادات مدینه فاضله گوید و آن شامل انواع گوناگون اجتماعاتی است که هر یک به نحوی با مدینه فاضله در تضاد و تعارض می باشند.

پی نوشت ها :

1.سیاست مدنیه، ص 135.
2.سیاست مدنیه، ص 136.
3. داوری، فارابی مؤسس فلسفه اسلامی.
4. دورکیم، قواعد روش جامعه شناسی.
5. کربن، تاریخ فلسفه اسلامی، مترجم: اسدالله مبشری.
6.آراء اهل مدینه فاضله، ص251.
7. تفصیل موضوع در بخش «مدینه فاضله» آمده است.
8. آراء اهل مدینه فاضله، ص277.
9. رجوع شود به: فارابی، اندیشه های اهل مدینه فاضله، فصل بیست و ششم.
10. عناوین کامل و غیرکامل در این مبحث امور ارزشی نیست و ناظر بر میزان بساطت و ترکیب اجتماعات است. بنابراین ممکن است بعضی از اجتماعات کامل از لحاظ ارزشی و در نسبت به خیر و سعادت در پست ترین حالات باشد، نظیر مدن جاهلیه.
11. رجوع شود به : داوری، فلسفه مدنی فارابی.
12.در مورد مفهوم اجتماعات کامل و غیرکامل وهمچنین درباره مصادیقی که تحت این دو عنوان جای می گیرند در برخی از کتب فارسی اشتباهاتی وجود دارد. در کتاب مقدمات جامعه شناسی تألیف منوچهر محسنی، ص 245 چنین آمده است:
«فارابی به تفاوت شرایط زندگی در اجتماعات مختلف معتقد بود و سه نوع جامعه به شرح زیر تشخیص می داد:
- عظمی که منظور اجتماعات بزرگ روی زمین است
- وسطی که مفهوم آن اجتماع یک قوم در یک واحد سکونت کوچک است
-صغری ساکنان یک دهکده یا محله کوچک را در بر می گیرد.
فارابی اعتقاد داشت که هر چند دامنه جامعه ای وسیع تر باشد آن جامعه کامل تر است و بر احتیاجات کوچکتر از خود قدرت حکمروایی پیدا می کند.»
روشن است که در اینجا مصادیق هر سه مفهوم عظمی، وسطی و صغری به هیچوجه با سخن فارابی تطبیق نمی کند.
در کتاب تاریخ ادبیات ایران تألیف ذبیح الله صفا، جلد اول، ص 297 آمده است که:
« انسان برای بلوغ بمراتب کمال محتاج اجتماع و تعاونت، اجتماعات از حیث کمال و نقص متفاوتند. اجتماعات کامل بر سه نوع است: عظمی، وسطی، صغری؛ عظمی اجتماع جماعتی بزرگ بتمامی در معموره ارض و وسطی اجتماع یک است در جزئی از معموره ارض و صغری اجتماع اهل قریه و اهل محله و اهل یک کوی و اجتماع در منزل است. هر چه وسعت اجتماع بیشتر باشد به کمال نزدیکتر و مادون آن خادم است.» در اینجا اولاً در مورد مصادیق اجتماعات صغری اشتباه شده است و ثانیاً از اجتماعات قریه، محله، کوی و منزل که اجتماعات غیر کامل هستند به عنوان اجتماعات کامل نام برده شده است.
در کتاب برخی بررسی ها درباره جهان بینی ها و بینش های اجتماعی در ایران، تألیف احسان طبری ص 180 چنین آمده است:
«اجتماع بشری را به سه نوع می توان تقسیم کرد: جماعت عظمی که اسم مختلف را در بر می گیرد و آن حاوی معموره ارض است و جماعت وسطی که یک امت را در بر می گیرد و جماعت صغری که اهالی یک شهر، یا یک خانه را در بر می گیرد.»
که در اینجا هم اجتماع در کوی و خانه اشتباهاً تحت عنوان اجتماعات صغری آورده شده است.
13. فارابی، سیاست مدنیه فارابی، ص 137.
14. فارابی، اندیشه های اهل مدینه فاضله، ص 253.
15. سیاست مدنیه فارابی، ص139.

منبع: خوشرو، غلامعلی؛ (1372)، شناخت انواع اجتماعات از دیدگاه فارابی و ابن خلدون، تهران: اطلاعات، چاپ دوم 1374.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.