نویسنده: فاطمه صوفی آبادی
«مروری بر اقدامات تروریستی منافقین در تابستان 1360»
«... شخص پرست نیست ملت... آقای رئیس جمهور حدودش در قانون اساسی چه هست، اگر یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت می کنم... غلط می کنی قانون را قبول نداری،
قانون تو را قبول ندارد...»(1)
آیت الله بهشتی در همان روز در مصاحبه مهمی به موارد تخلف بنی صدر از قانون پرداخت و عدم همکاری او را با سایر قوای کشور اعلام کرد و در مورد ملاقات خود با امام به تأکیدات ایشان در خصوص عمل کردن مسئولان و نهاد ها به وظایفشان در چهار چوب قانون اساسی و تلاش برای دور ماندن از ایجاد جو تشنج و جوسازی اشاره کرد.
امام درتاریخ 20 خرداد 1360 ابوالحسن بنی صدر را از مقام فرماندهی کل قوا عزل نمود و از آن پس از قوای مسلح مأموریت خود را مستقیماً تحت نظارت امام ادامه داد.
«بسم الله الرحمن الرحیم
ستاد مشترک نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران
آقای ابوالحسن بنی صدر از فرماندهی مسلح برکنار شده اند. روح الله الموسوی الخمینی»(2)
آقای هاشمی درمصاحبه ای به خبرنگار خبرگزاری پاریس درباره عدم صلاحیت بنی صدر و نظر نمایندگان در این باره گفت:
«صلاحیت رئیس جمهور زیر سؤال قرار گرفته است. اگر من بتوانم با تقاضا یا توضیح،
مجلس را هم از طرح بحث ها درباره کفایت سیاسی ایشان منصرف کنم، فکر می کنم مصلحت این باشد. البته مسئله بستگی دارد به اینکه ایشان چقدر آماده باشند که تابع قانون باشند... بعد از عزل آقای بنی صدر از سمت جانشینی فرماندهی کل قوا، در مجلس فشار شدیدی وارد می آید که مسئله کفایت سیاسی ایشان مطرح شود... معمولاً امام در کارهایی که مربوط به خودشان نیست دخالت نمی کنند و چون این مسئله از وظایف مجلس است، مایل اند که مجلس مستقلاً کار خودش را انجام دهد.»(3)
امام در سخنرانی خود در 25 خرداد جبهه ملی را در پی اعلام راهپیمایی علیه لایحه قصاص رسماً محکوم به ارتداد کرد. همچنین به بنی صدر توصیه کرد هر چه زودتر ارتباط خود را با منافقان قطع نماید و از تمام گروه ها خواست در راه پیشرفت کشور با هم متحد شوند.
«... من دو تا اعلامیه از جبهه ملی که دعوت به راهپیمایی کرده است، دیدم. در یکی از این دو اعلامیه، جز انگیزه ای که برای راهپیمایی قرار داده اند، لایحه قصاص است... ملت مسلمان را دعوت می کنند که در مقابل لایحه قصاص راهپیمایی کنند. یعنی چه؟ یعنی مسلمان را دعوت می کنند که در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند!... من کار ندارم به جبهه ملی با اینکه بعض افرادش شاید افرادی باشند که مسلمان باشند؛ لکن من کار دارم به آنهایی که پیوند کرده اند با این جبهه؛ پیوند کرده اند با منافقین؛ پیوند کرده اند با منحرفین. من با اینها کار دارم که شمایی که متدین هستید و مدعی تدین، چه توجیهی ازاین معنا دارید؟ آیا تکلیف شرعی فقط این است که در مقابل مجلس و دولت اعلامیه صادر کنید! در تمام تکلیف های شرعی که شما احساس کردید همین تکلیف شرعی را دارید که مردم را دعوت کنید به شورش در مقابل دولت اسلامی، در مقابل مجلس شورای اسلامی؟!... آقایان تمام تکلیف ها را به جا آوردند و عمل کردند، فقط یک تکلیف مانده و آن جمهوری اسلامی را به هم زدن؟!... در تمام طول سلطنت رضاخان و محمدرضا یک همچو جسارتی به قرآن کریم نشد... این آقایانی که با این منافقین ائتلاف کردند، ائتلاف کردند
که مملکت را به هم بزنند، ائتلاف کردند که آشوب به پا کنند... ائتلاف کردید که ضد رأی مردم عمل کنید؟... بیایید حساب خودتان را جدا کنید. آیا نهضت آزادی هم قبول دارد آن حرفی را که جبهه ملی می گوید؟ ... متأثرم از اینکه با دست خودشان اینها گور خودشان را کندند، من نمی خواستم این بطور بشود. من حالا هم توبه را قبول می کنم، اسلام قبول می کند... بگویند ما تا حالا خطا کردیم، اشتباه کردیم، مردم را دعوت کردیم به شورش غلط بوده، خلاف اسلام بوده، خلاف قوانین کشوری بوده، تأیید کردیم، ائتلاف کردیم با گروه منافق، من چندین بار به این آقا [بنی صدر] گفتم آقا این جمعیت [سازمان مجاهدین خلق] تو را به باد فنا می دهند. این افرادی که دور تو جمع شده اند، بعضی از اینها یک گرگ هایی هستند که تو را به باد فنا می دهند. گوش نکرد. حالا هم دیر نشده... الان هم من نصیحت می کنم این جمعیت متدین نهضت آزادی را و آقای رئیس جمهور را... جدا کنید حساب خودتان را از مرتدها. اینها مرتدند، جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. جبهه ملی هم ممکن است بگوید که ما این اعلامیه را نداده ایم... از آنها هم ما می پذیریم، اسلام در رحمتش باز است به روی همه مردم... بیایید با هم برادر بشوید، این مملکت را به پیش ببرید.»(4)
به دنبال عدم پاسخگویی جبهه ملی به درخواست امام خمینی در خصوص نفی موضع گیری ضد دینی خود،راهپیمایی های عظیمی به حمایت از سخنان امام در تهران و سایر شهرستان ها برگزار شد ولی سازمان مجاهدین حضور گسترده مردم را انکار و اخبار مربوط به آن را دروغ توصیف می کرد.
درتاریخ 27 خرداد 1360 مجلس شورای اسلامی دو فوریت طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر را به دلیل تشنج آفرینی و اقدامات غیر قانونی علیه امام، مجلس و دولت و ناتوانی در اداره امور کشور، تصویب کرد. چند تن از نمایندگان از جمله بازرگان، یدالله سحابی، ابراهیم یزدی، سلامتیان و غضنفرپور از حضور در جلسه خودداری کردند. یک روز بعد سازمان
مجاهدین خلق «اطلاعیه سیاسی- نظامی شماره 25» خود را صادر کرد.
«اطلاعیه سیاسی - نظامی شماره 25
بسم الله الواحد القهار
مردم قهرمان ایران
مردم مبارز تهران
مزدوران ارتجاع سه شنبه شب 26 خرداد ماه جاری، با حمایت دسته های متعدد اوباش مسلح و چماقدار، به خانه پدر برادر مجاهد مهدی ابریشمی یورش برده و پس از ضرب و شتم ساکنان آن، بخشی از اموال و کتب موجود در خانه را به غارت بردند.
همچنین در همین ایام شاهد دستگیری های غیر قانونی اعضای دفتر ریاست جمهوری هستیم؛ که بعضاً حتی خبر و اسامی افراد دستگیر شده نیز اعلام نمی شود. کما اینکه نقشه های وسیعی برای دستگیری کلیه شخصیت های ترقی خواه و ضد انحصار طلب کشور در دست آمادگی است. سازمان مجاهدین خلق ایران، ضمن اعتراض به این قبیل اقدامات ضد انقلابی و خلاف شرع و قانون، بدین وسیله از خلق قهرمان ایران کسب اجازه می کند تا از این پس- به یاری خدا- در قبال حفظ جان اعضای خود، به ویژه اعضای مرکزی سازمان که در حقیقت بخشی از مرکزیت تمامی خلق و انقلاب محسوب می شوند، قاطع ترین مقاومت انقلابی را از هر طریق معمول دارد.
بدیهی است برابر اعلامیه حاضر، از این پس مسئولیت هر آنچه که حین مقاومت انقلابی واقع شود، تنها و تنها بر ذمه مرتجعین انحصار طلب و اوباش چماقدار آنهاست که قصد آن کرده اند تا نقشه به پایان نرسیده شاه خائن و ساواک منفور او را در قلع و قمع مجاهدین به پایان رسانند. از این حیث بر آنیم که نامبردگان هر که باشند و در هر لباسی دقیقاً شایسته سخت ترین کیفر و مجازات انقلابی خواهند بود.
ضمناً سازمان مجاهدین خلق ایران این حق را برای خود محفوظ می دارد تا در هر موردی هم که کیفر فی المجلس جنایتکاران در حین انجام جرم ضد انقلابی میسر نباشد، به زودی و به طور مضاعف، آمران و عاملان مربوطه را به جزای خود برسانند. و
ما النصر الا من عندالله.
مجاهدین خلق ایران - 28/خرداد/60»(5)
به دنبال صدور اطلاعیه، منافقان جنگ همه جانبه خود را علیه نظام آغاز کردند. آقای هاشمی رفسنجانی درباره تلاش های گروه های مخالف به دنبال تصویب بی کفایتی سیاسی بنی صدر می گوید:
«گروهک های مجاهدین خلق و پیکار و رنجبران و اقلیت فدایی و... تدارک وسیعی برای ایجاد آشوب و جلوگیری از کار مجلس کرده اند... تخریب و قتل و غارت و آشوب را در تهران و بسیاری از شهرستان ها آغاز کردند.»(6)
عزت شاهی یکی از اعضای جدا شده سازمان درباره تظارهات غیر قانونی آنان در 30 خرداد می گوید:
«سال 1360 از طرف سازمان مجاهدین خلق اعلامیه هایی صادر شد. آنها در این اعلامیه مواضع خود را بیان داشتند و 30 خرداد ماه همان سال نیز راهپیمایی عظیمی در خیابان انقلاب بر پا کردند؛ جمعیت نسبتاً زیادی آمده بودند. البته رئیس دادستانی وقت آقای لاجوردی، این راهپیمایی را غیر قانونی اعلام کرده بودند.»(7)
فرو کردن دشنه بیست سانتی در قلب یک کودک، بریدن سر یک پاسدار با تیغ موکت بری، پاشیدن اسید، انفجار نارنجک و...، همه و همه از سازماندهی همگانی منافقان برای کودتای مسلحانه و ارعاب و سرکوب مردم و راه اندازی تسویه حساب خونین جهت مقابله با جمهوری اسلامی حکایت داشت. حوادث 30 خرداد، 14 شهید و صدها مجروح به همراه داشت.
«روز سی ام خرداد، منافقین و دیگر گروهک ها در خیابان فردوسی بر روی مردم کوچه
و بازار اسلحه کشیدند. آنان شب قبل، اسلحه ها را در سطل های زباله جاسازی کرده، فردای آن روز مردم را مورد حمله قرار دادند. آنان حتی نمک و فلفل قاطی شده را به همراه داشتند و به چشم مردم می پاشیدند... بسیاری از مردم، زخمی شده و در بیمارستان ها به سر می بردند. این گروه، شقاوت خود را در روز 30 خرداد به مردم نشان دادند.»(8)
موضوع بی کفایتی سیاسی بنی صدر در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی در 31 خرداد مورد بررسی قرار گرفت و نمایندگان رآی نهایی خود را در این باره اعلام کردند.
«جلسه علنی در ساعت 7:30 صبح شروع شد و بحث عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور ادامه یافت، امروز موافقان طرح خیلی خوب صحبت کردند مخصوصاً آقایان موسوی خوئینی ها، سید علی خامنه ای و مخالف ها بعضی منصرف شدند و بعضی غیبت داشتند و بعضی در موافقت صحبت کردند و رئیس جمهور هم که مخفی است، برای دفاع نیامد.»(9)
سرانجام بی کفایتی سیاسی بنی صدر با 177 رأی موافق و یک رأی مخالف به تصویب رسید. امام آن را تأیید نمود و حیات سیاسی بنی صدر در ایران برای همیشه به پایان رسید.
«بسم الله الرحمن الرحیم
پس از رأی اکثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی بر اینکه آقای ابوالحسن بنی صدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران کفایت سیاسی ندارد، ایشان را از ریاست جمهوری اسلامی ایران عزل نمودم.
اول تیر ماه 60 - روح الله الموسوی الخمینی»
با هماهنگی بنی صدر(رئیس الجمهور معزول) و رجوی، گرداننده سازمان، ترور سران نظام جمهوری اسلامی در رأس برنامه هایشان قرار گرفت. سودابه سدیفی، مشاور بنی صدر، پس از
دستگیری اعتراف کرد که به دنبال عزل قانونی رئیس جمهور و پنهان شدنش، وی طی پیامی به رجوی از بین بردن سران جمهوری اسلامی را تنها راه سرنگونی نظام برشمرد. این پروژه با اقدام به ترور آیت الله خامنه ای در روز 6 تیر 1360 آغاز شد.
3- برکناری بنی صدر و آغاز جنگ علنی منافقان علیه جمهوری اسلامی
امام در سخنرانی سرنوشت ساز خود در 7 خرداد 1360، در دیدار با نمایندگان مجلس، به طور علنی در برابر بنی صدر و ائتلاف گروهک های ضد انقلاب موضع گرفت و بر کژی های جریان منحرف از خط اصیل اسلام انگشت نهاد و آن را افشا کرد. امام بر قدرت و محوریت مجلستأیید کرد و آن را مرکز همه قدرت ها و قانون ها خواند و بدین ترتیب بر القائاتی که رئیس جمهور را قطب مستقل و مافوق همه نهادها و نظارت ها می دانست خط بطلان کشید.«... شخص پرست نیست ملت... آقای رئیس جمهور حدودش در قانون اساسی چه هست، اگر یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت می کنم... غلط می کنی قانون را قبول نداری،
قانون تو را قبول ندارد...»(1)
آیت الله بهشتی در همان روز در مصاحبه مهمی به موارد تخلف بنی صدر از قانون پرداخت و عدم همکاری او را با سایر قوای کشور اعلام کرد و در مورد ملاقات خود با امام به تأکیدات ایشان در خصوص عمل کردن مسئولان و نهاد ها به وظایفشان در چهار چوب قانون اساسی و تلاش برای دور ماندن از ایجاد جو تشنج و جوسازی اشاره کرد.
امام درتاریخ 20 خرداد 1360 ابوالحسن بنی صدر را از مقام فرماندهی کل قوا عزل نمود و از آن پس از قوای مسلح مأموریت خود را مستقیماً تحت نظارت امام ادامه داد.
«بسم الله الرحمن الرحیم
ستاد مشترک نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران
آقای ابوالحسن بنی صدر از فرماندهی مسلح برکنار شده اند. روح الله الموسوی الخمینی»(2)
آقای هاشمی درمصاحبه ای به خبرنگار خبرگزاری پاریس درباره عدم صلاحیت بنی صدر و نظر نمایندگان در این باره گفت:
«صلاحیت رئیس جمهور زیر سؤال قرار گرفته است. اگر من بتوانم با تقاضا یا توضیح،
مجلس را هم از طرح بحث ها درباره کفایت سیاسی ایشان منصرف کنم، فکر می کنم مصلحت این باشد. البته مسئله بستگی دارد به اینکه ایشان چقدر آماده باشند که تابع قانون باشند... بعد از عزل آقای بنی صدر از سمت جانشینی فرماندهی کل قوا، در مجلس فشار شدیدی وارد می آید که مسئله کفایت سیاسی ایشان مطرح شود... معمولاً امام در کارهایی که مربوط به خودشان نیست دخالت نمی کنند و چون این مسئله از وظایف مجلس است، مایل اند که مجلس مستقلاً کار خودش را انجام دهد.»(3)
امام در سخنرانی خود در 25 خرداد جبهه ملی را در پی اعلام راهپیمایی علیه لایحه قصاص رسماً محکوم به ارتداد کرد. همچنین به بنی صدر توصیه کرد هر چه زودتر ارتباط خود را با منافقان قطع نماید و از تمام گروه ها خواست در راه پیشرفت کشور با هم متحد شوند.
«... من دو تا اعلامیه از جبهه ملی که دعوت به راهپیمایی کرده است، دیدم. در یکی از این دو اعلامیه، جز انگیزه ای که برای راهپیمایی قرار داده اند، لایحه قصاص است... ملت مسلمان را دعوت می کنند که در مقابل لایحه قصاص راهپیمایی کنند. یعنی چه؟ یعنی مسلمان را دعوت می کنند که در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند!... من کار ندارم به جبهه ملی با اینکه بعض افرادش شاید افرادی باشند که مسلمان باشند؛ لکن من کار دارم به آنهایی که پیوند کرده اند با این جبهه؛ پیوند کرده اند با منافقین؛ پیوند کرده اند با منحرفین. من با اینها کار دارم که شمایی که متدین هستید و مدعی تدین، چه توجیهی ازاین معنا دارید؟ آیا تکلیف شرعی فقط این است که در مقابل مجلس و دولت اعلامیه صادر کنید! در تمام تکلیف های شرعی که شما احساس کردید همین تکلیف شرعی را دارید که مردم را دعوت کنید به شورش در مقابل دولت اسلامی، در مقابل مجلس شورای اسلامی؟!... آقایان تمام تکلیف ها را به جا آوردند و عمل کردند، فقط یک تکلیف مانده و آن جمهوری اسلامی را به هم زدن؟!... در تمام طول سلطنت رضاخان و محمدرضا یک همچو جسارتی به قرآن کریم نشد... این آقایانی که با این منافقین ائتلاف کردند، ائتلاف کردند
که مملکت را به هم بزنند، ائتلاف کردند که آشوب به پا کنند... ائتلاف کردید که ضد رأی مردم عمل کنید؟... بیایید حساب خودتان را جدا کنید. آیا نهضت آزادی هم قبول دارد آن حرفی را که جبهه ملی می گوید؟ ... متأثرم از اینکه با دست خودشان اینها گور خودشان را کندند، من نمی خواستم این بطور بشود. من حالا هم توبه را قبول می کنم، اسلام قبول می کند... بگویند ما تا حالا خطا کردیم، اشتباه کردیم، مردم را دعوت کردیم به شورش غلط بوده، خلاف اسلام بوده، خلاف قوانین کشوری بوده، تأیید کردیم، ائتلاف کردیم با گروه منافق، من چندین بار به این آقا [بنی صدر] گفتم آقا این جمعیت [سازمان مجاهدین خلق] تو را به باد فنا می دهند. این افرادی که دور تو جمع شده اند، بعضی از اینها یک گرگ هایی هستند که تو را به باد فنا می دهند. گوش نکرد. حالا هم دیر نشده... الان هم من نصیحت می کنم این جمعیت متدین نهضت آزادی را و آقای رئیس جمهور را... جدا کنید حساب خودتان را از مرتدها. اینها مرتدند، جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. جبهه ملی هم ممکن است بگوید که ما این اعلامیه را نداده ایم... از آنها هم ما می پذیریم، اسلام در رحمتش باز است به روی همه مردم... بیایید با هم برادر بشوید، این مملکت را به پیش ببرید.»(4)
به دنبال عدم پاسخگویی جبهه ملی به درخواست امام خمینی در خصوص نفی موضع گیری ضد دینی خود،راهپیمایی های عظیمی به حمایت از سخنان امام در تهران و سایر شهرستان ها برگزار شد ولی سازمان مجاهدین حضور گسترده مردم را انکار و اخبار مربوط به آن را دروغ توصیف می کرد.
درتاریخ 27 خرداد 1360 مجلس شورای اسلامی دو فوریت طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر را به دلیل تشنج آفرینی و اقدامات غیر قانونی علیه امام، مجلس و دولت و ناتوانی در اداره امور کشور، تصویب کرد. چند تن از نمایندگان از جمله بازرگان، یدالله سحابی، ابراهیم یزدی، سلامتیان و غضنفرپور از حضور در جلسه خودداری کردند. یک روز بعد سازمان
مجاهدین خلق «اطلاعیه سیاسی- نظامی شماره 25» خود را صادر کرد.
«اطلاعیه سیاسی - نظامی شماره 25
بسم الله الواحد القهار
مردم قهرمان ایران
مردم مبارز تهران
مزدوران ارتجاع سه شنبه شب 26 خرداد ماه جاری، با حمایت دسته های متعدد اوباش مسلح و چماقدار، به خانه پدر برادر مجاهد مهدی ابریشمی یورش برده و پس از ضرب و شتم ساکنان آن، بخشی از اموال و کتب موجود در خانه را به غارت بردند.
همچنین در همین ایام شاهد دستگیری های غیر قانونی اعضای دفتر ریاست جمهوری هستیم؛ که بعضاً حتی خبر و اسامی افراد دستگیر شده نیز اعلام نمی شود. کما اینکه نقشه های وسیعی برای دستگیری کلیه شخصیت های ترقی خواه و ضد انحصار طلب کشور در دست آمادگی است. سازمان مجاهدین خلق ایران، ضمن اعتراض به این قبیل اقدامات ضد انقلابی و خلاف شرع و قانون، بدین وسیله از خلق قهرمان ایران کسب اجازه می کند تا از این پس- به یاری خدا- در قبال حفظ جان اعضای خود، به ویژه اعضای مرکزی سازمان که در حقیقت بخشی از مرکزیت تمامی خلق و انقلاب محسوب می شوند، قاطع ترین مقاومت انقلابی را از هر طریق معمول دارد.
بدیهی است برابر اعلامیه حاضر، از این پس مسئولیت هر آنچه که حین مقاومت انقلابی واقع شود، تنها و تنها بر ذمه مرتجعین انحصار طلب و اوباش چماقدار آنهاست که قصد آن کرده اند تا نقشه به پایان نرسیده شاه خائن و ساواک منفور او را در قلع و قمع مجاهدین به پایان رسانند. از این حیث بر آنیم که نامبردگان هر که باشند و در هر لباسی دقیقاً شایسته سخت ترین کیفر و مجازات انقلابی خواهند بود.
ضمناً سازمان مجاهدین خلق ایران این حق را برای خود محفوظ می دارد تا در هر موردی هم که کیفر فی المجلس جنایتکاران در حین انجام جرم ضد انقلابی میسر نباشد، به زودی و به طور مضاعف، آمران و عاملان مربوطه را به جزای خود برسانند. و
ما النصر الا من عندالله.
مجاهدین خلق ایران - 28/خرداد/60»(5)
به دنبال صدور اطلاعیه، منافقان جنگ همه جانبه خود را علیه نظام آغاز کردند. آقای هاشمی رفسنجانی درباره تلاش های گروه های مخالف به دنبال تصویب بی کفایتی سیاسی بنی صدر می گوید:
«گروهک های مجاهدین خلق و پیکار و رنجبران و اقلیت فدایی و... تدارک وسیعی برای ایجاد آشوب و جلوگیری از کار مجلس کرده اند... تخریب و قتل و غارت و آشوب را در تهران و بسیاری از شهرستان ها آغاز کردند.»(6)
عزت شاهی یکی از اعضای جدا شده سازمان درباره تظارهات غیر قانونی آنان در 30 خرداد می گوید:
«سال 1360 از طرف سازمان مجاهدین خلق اعلامیه هایی صادر شد. آنها در این اعلامیه مواضع خود را بیان داشتند و 30 خرداد ماه همان سال نیز راهپیمایی عظیمی در خیابان انقلاب بر پا کردند؛ جمعیت نسبتاً زیادی آمده بودند. البته رئیس دادستانی وقت آقای لاجوردی، این راهپیمایی را غیر قانونی اعلام کرده بودند.»(7)
فرو کردن دشنه بیست سانتی در قلب یک کودک، بریدن سر یک پاسدار با تیغ موکت بری، پاشیدن اسید، انفجار نارنجک و...، همه و همه از سازماندهی همگانی منافقان برای کودتای مسلحانه و ارعاب و سرکوب مردم و راه اندازی تسویه حساب خونین جهت مقابله با جمهوری اسلامی حکایت داشت. حوادث 30 خرداد، 14 شهید و صدها مجروح به همراه داشت.
«روز سی ام خرداد، منافقین و دیگر گروهک ها در خیابان فردوسی بر روی مردم کوچه
و بازار اسلحه کشیدند. آنان شب قبل، اسلحه ها را در سطل های زباله جاسازی کرده، فردای آن روز مردم را مورد حمله قرار دادند. آنان حتی نمک و فلفل قاطی شده را به همراه داشتند و به چشم مردم می پاشیدند... بسیاری از مردم، زخمی شده و در بیمارستان ها به سر می بردند. این گروه، شقاوت خود را در روز 30 خرداد به مردم نشان دادند.»(8)
موضوع بی کفایتی سیاسی بنی صدر در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی در 31 خرداد مورد بررسی قرار گرفت و نمایندگان رآی نهایی خود را در این باره اعلام کردند.
«جلسه علنی در ساعت 7:30 صبح شروع شد و بحث عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور ادامه یافت، امروز موافقان طرح خیلی خوب صحبت کردند مخصوصاً آقایان موسوی خوئینی ها، سید علی خامنه ای و مخالف ها بعضی منصرف شدند و بعضی غیبت داشتند و بعضی در موافقت صحبت کردند و رئیس جمهور هم که مخفی است، برای دفاع نیامد.»(9)
سرانجام بی کفایتی سیاسی بنی صدر با 177 رأی موافق و یک رأی مخالف به تصویب رسید. امام آن را تأیید نمود و حیات سیاسی بنی صدر در ایران برای همیشه به پایان رسید.
«بسم الله الرحمن الرحیم
پس از رأی اکثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی بر اینکه آقای ابوالحسن بنی صدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران کفایت سیاسی ندارد، ایشان را از ریاست جمهوری اسلامی ایران عزل نمودم.
اول تیر ماه 60 - روح الله الموسوی الخمینی»
با هماهنگی بنی صدر(رئیس الجمهور معزول) و رجوی، گرداننده سازمان، ترور سران نظام جمهوری اسلامی در رأس برنامه هایشان قرار گرفت. سودابه سدیفی، مشاور بنی صدر، پس از
دستگیری اعتراف کرد که به دنبال عزل قانونی رئیس جمهور و پنهان شدنش، وی طی پیامی به رجوی از بین بردن سران جمهوری اسلامی را تنها راه سرنگونی نظام برشمرد. این پروژه با اقدام به ترور آیت الله خامنه ای در روز 6 تیر 1360 آغاز شد.
پی نوشت ها :
1- صحیفه امام، ج14، ص 372، 377.
2- همان، ص420.
3- عبور از بحران«کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال 1360». به کوشش یاسر هاشمی(تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، 1378)، ص152.
4- صحیفه امام، ج14، ص449- 463.
5- نشریه مجاهد، شماره127، ص4.
6- عبور از بحران، ص163و164.
7- خاطرات عزت شاهی، به کوشش نرگس کلاکی(تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384)، ص203.
2478- خاطرات حاج احمد قدیریان، به کوشش سید حسین نبوی و محمدرضا سرابندی(تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383)، ص178، 179.
9- عبور از بحران، ص164.