یکم ربیع الثانی
آغاز قیام توابین در کوفه بر ضد حکومت اموی
بعد از واقعه جانگداز عاشورا، گروه زیادی از مردم کوفه از جریان شهادت امام حسین (علیه السلام) سخت اندوهگین و از اینکه آن حضرت را یاری ننمودند، بسیار پشیمان شدند. آنها در اول ربیع الثانی سال 65 هـ .ق.به فرماندهی « سلیمان بن صرد خزاعی» (یکی از شیعیان علی بن ابیطالب(علیه السلام) و ملازم آن حضرت در تمامی جنگها) برای خونخواهی امام حسین(علیه السلام) قیام کردند.آنها پس از اینکه از کوفه خارج شدند و به کنار مرقد مطهر امام حسین(علیه السلام) رفتند یک شبانه روز ـ و به نقلی سه شبانه روز در کربلا ماندند و در آنجا مداوم مشغول گریه و استغفار شدند. توابین هنگام وداع، آنچنان در کنار قبر امام حسین (علیه السلام) ازدحام کردند که گویی در کنار کعبه و حجرالأسود ازدحام نمودهاند.
هر کسی به هنگام وداع شعر میخواند و ناله میکرد و بدین صورت، خود را برای خونخواهی امام حسین(علیه السلام) و نبرد با سپاه شام آماده میکرد.
دستگاه خلافت از قیام آنان آگاه شد و سپاهیان زیادی را از شام به سمت کوفه برای تقویت لشکر عبیدالله بن زیاد گسیل کرد. لشکریان ابن زیاد در «عین الورد» ـ منطقهای در شمال بغداد ـ با سپاه آنها وارد جنگ شدند. سپاه توابین در ابتدا پیروزیهایی به دست آوردند؛ اما ارسال نیروهای زیاد و افزوده شدن به تعداد سپاه شام و کثرت جنگها،
توابین را به شکست نزدیک کرد و پس از آنکه فرمانده آنان، سلیمان بن صرد، به شهادت رسید، سپاهشان منهزم شد و از آنان فقط 27 نفر که مجروح و خسته شده بودند، جان سالم به در بردند و بقیه، جملگی به شهادت رسیدند. (1)
چهارم ربیع الثانی
ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام)
حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام) در چهارم ربیع الثانی سال 172 هـ .ق. در شهر مدینه چشم به جهان گشود. ایشان فرزند عبدالله بن علی، از نوادگان امام حسن مجتبی(علیه السلام) است که نسبتش با چهار واسطه به آن حضرت میرسد .(2)حضرت عبدالعظیم از دانشمندان شیعه و از راویان حدیث ائمه معصومین (علیهم السلام) و نیز از شخصیتهای بسیار محبوب و مورد اعتماد نزد اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) به شمار میرفت. دوران وی گرچه عصر حاکمیت عباسیان و ایجاد خفقان و سختگیری
نسبت به شیعیان بود، مدافعان دین و حافظان مکتب که روایات امامان را ثبت و نقل میکردند، نقش عمدهای در پاسداری و صیانت از فرهنگ والای اهل بیت (علیهم السلام) داشتند. این بزرگوار یکی از سنگربانان عقیده تابناک تشیع محسوب میشد که در حفظ و
انتشار سخنان ائمه اطهار(علیهم السلام) سخت کوشا بود. ستایشهای فراوان ائمه (علیهم السلام) از وی، نشان دهنده شخصیت والای علمی و معنوی اوست. شیخ محمد شریف رازی در مورد ادب آن بزرگوار نسبت به ساحت ائمه معصومین(علیهم السلام) چنین مینویسد: « رفتار و عادت کریمانه حضرت عبدالعظیم(علیه السلام) این بود که هر وقت وارد مجلس حضرت امام جواد یا امام هادی(سلام الله علیها) میشد، با
کمال ادب و خضوع و غایت حیا و تواضع، در حالی که دستهای خود را از ردا بیرون آورده بود، به محضر آن امام سلام میکرد و امام پس از جواب سلام، او را نزدیک خود میخواند و در کنار خویش مینشاند؛ به حدی که زانوی مبارکش به زانوی مبارک امام میچسبید و امام کاملاً از احوال او سؤال میکرد که این موجب غبطه دیگران
میشد». (3)
شیخ صدوق(ره) مینویسد: وقتی حضرت عبدالعظیم(علیه السلام) خدمت امام هادی(علیه السلام) مشرف شد و عقاید خود را اظهار نمود، امام فرمودند: "تو از دوستان حقیقی ما هستی"».(4)
مؤلف کتاب جنه النعیم میگوید: «شخصی به نام ابا حماد رازی ـ از شیعیان و موالیان شهر ری ـ با وجود مشکلات آن زمان به سامرا رفت و خدمت امام زمانش حضرت علی النقی(علیه السلام) رسید و مسایلی را پرسید. امام ضمن پاسخ به مسایل او فرمود: "ای ابا حماد! هر گاه مشکلی از امور دینی برایت پیش آمد،جواب مشکل خود را از عبدالعظیم حسنی بخواه و سلام مرا به او برسان"».(5)
در فضیلت زیارت مرقد حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام) به این روایت بسنده میکنیم:
«مردی از اهل ری، خدمت امام هادی(علیه السلام) رسید. امام از او پرسیدند: کجا بودی؟ گفت به زیارت سیدالشهدا(علیه السلام) رفته بودم. حضرت فرمودند:"بدان که اگر قبر عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) را زیارت کنی گویا حسین بن علی(علیه السلام) را زیارت کردهای"». (6)
پنجم ربیع الثانی
مرگ منتصر بالله عباسی
روز پنجم ربیعالثانی 248 هـ .ق. منتصر بالله، یکی دیگر از خلفای بنی عباس، درگذشت. مسعودی در احوالات او مینویسد: «منتصر مردی بود که نسبت به اهل بیت پیامبر خدا(صلی الله علیه و اله) مهربان و عطوف بود و برعکس پدر خویش در مدت خلافتش که شش ماه طول کشید با خاندان علی(علیه السلام) احسان و نیکی نمود و به هیچ وجهمتعرض ایشان نشد و دستور داد فدک را به اولاد امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) برگردانند. در زمان خلافت وی کسی متعرض شیعیان علی(علیه السلام) نشد و او برای علویین مدینه اموالی فرستاد تا بین ایشان تقسیم کنند و همچنین از زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) جلوگیری نمیکرد».(7)
ششم ربیع الثانی
مرگ هشام بن عبدالملک
روز چهارشنبه،ششم ربیع الثانی سال 125 هـ .ق. هشام بن عبدالملک بن مروان در 53 سالگی، در «رُصافَه قِنسرین» ـ منطقهای در مرز عراق و سوریه ـ به درک واصل شد.(8) در حالاتش نوشتهاند که او مردی بد اخلاق،خشن، ستمگر، جسور، بخیل، حریص و سیاستمدار بوده است و در مدت خلافتش که قریب بیست سال طول کشید بر مردم بسیار سخت گذشت که در عصر خلفای پیش سابقه نداشت.سختگیری بیش از اندازه هشام، به سر حد خشونت رسید و صرفهجوییهای وی جنبه بخل یافت. بعضی از کمبودهای اخلاقی و انسانی وی اوضاع را بیش از پیش بدتر کرد؛ زیرا او فردی کوتاه فکر،مستبد و شکاک و بدبین بود؛ از این رو به هیچ کس اعتماد نمیکرد، بلکه برای خنثی کردن توطئههایی که بر ضد او چیده میشد، به عملیات مکارانه و جاسوسی متوسل میشد و از آنجا که آدم زودباوری بود، با یک بدگویی و سوءظن، بهترین شخصیتها را از بین میبرد.(9) هشام بن عبدالملک بارها امام باقر(علیه السلام) و فرزند گرامیشان امام صادق (علیه السلام) را به شام احضار نمود و نسبت به
ساحت مقدس آن دو بزرگوار جسارتهای فراوان کرد. او چند بار امام باقر(علیه السلام) را زندانی نمود.
در دوران اموی بیشترین اذیت و آزار، از ناحیه هشام بن عبدالملک به اهل بیت (علیهم السلام) وارد شد و کلمات تند و ناسزاهای او زید بن علی را در کوفه به سال 121 هـ .ق. به قیام وا داشت؛ چرا که در ملاقاتهایی که بین او و هشام روی داد، هشام حتی امام باقر(علیه السلام) را آشکارا مورد اهانت قرار میداد و با مسخرهگویی درباره
بنی هاشم و اهل بیت(علیهم السلام) سخن میگفت.(10) از فجیعترین جنایتهای هشام، به شهادت رساندن امام باقر(علیه السلام) بود.
هشتم ربیع الثانی
ولادت با سعادت امام حسن عسکری (علیه السلام)
در روز جمعه، هشتم ربیع الثانی سال 232 هـ .ق. یازدهمین اختر تابناک ولایت و امامت، حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) در مدینه چشم به جهان گشود و عالم را به نور جمالش منوّر ساخت. پدر بزرگوارشان امام هادی(علیه السلام) و مادر گرامیشان بانویی پارسا و شایسته ، به نام «حُدَیثه» و یا به نقلی « سوسن» بودند. این بانوی گرامی از زنان نیکوکار و دارای بینش اسلامی بود و در فضیلت ایشان همین بس که پس از شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام)، پناهگاه و نقطه اتکای شیعیان در آن مقطع زمانی بسیار بحرانی شدند. (11)اسم شریف آن حضرت، حسن، کنیه شان ابومحمد و القابشان: الزکی، الصامت، الرفیق، النقی، العسکری بود.
از آنجا که یازدهیمن امام شیعه به دستور خلیفه عباسی در سامرا در محله «عسکر»، همان محل سکونت سپاهیان و لشکریان دربار عباسی سکونت داشتند تا تمامی رفت و آمد های ایشان کنترل شود،آن حضرت به «عسکری» مشهور گردیدند.(12)
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و اله) در حدیث « اُبی» درباره فضایل امام حسن عسکری(علیه السلام) چنین فرمودند: « خداوند او را نور خود در شهرهایش و خلیفه خویش در سراسر زمینش قرار داد. همچنین او را مایه عزت امتش و راهنمای شیعیانش و شفاعت کننده آنها در پیشگاه الهی و مایه عذاب برای مخالفان و حجت برای دوستانش و برهان و دلیل برای معتقدان به امامتش قرار داد».(13)
امام حسن (علیه السلام) پس از پدر گرامیشان در 22 سالگی عهده دار منصب امامت شدند و از آنجا که امام هادی (علیه السلام) به امامت ایشان پس از خویش تصریح فرموده بودند، پس از شهادت امام هادی(علیه السلام) تقریباً تمامی شیعیان امامت آن حضرت را پذیرفتند.
امام حسن(علیه السلام) همچون پدران بزرگوارشان عابدترین فرد زمان خویش به شمار میرفتند و بیش از همه به عبادت خداوند میپرداختند. محمد شاکری میگوید: «امام به سجده میرفت و من میخوابیدم و بیدار میشدم و او همچنان در سجده بود. هرگاه امام زندانی میشدند، عبادت آن حضرت زندانبانان را تحـت تأثیر قـرار مـیداد، به گونهای که عبادت و رفتار آن حضرت با زندان بانان موجب شرمندگیشان میشد.(14)
در علم و دانش نیز تاریخ نویسان حضرت را داناترین فرد زمان خود معرفی کردهاند و بر این نکته اتفاق نظر دارند که آن حضرت نه تنها در احکام دین بلکه در تمامی علوم، یگانه عصر خویش به شمار میرفت.
« بختیشوع» پزشک مسیحی به شاگرد خود « بطریق» درباره امام عسکری (علیه السلام) چنین میگوید: «بدان که او داناترین فرد روزگار ماست که روی زمین زندگی میکند». (15)
شایان ذکر است برخی تاریخ نویسان، ولادت امام حسن عسکری(علیه السلام) را چهارم
ربیعالثانی و بعضی دهم این ماه نقل کردهاند.(16)
پینوشتها:
1. بحارالانوار: ج 45، ص 358.
2. امامزادگان ری: ج 1، ص 78.
3. زندگانی حضرت عبدالعظیم علیه السلام: ص 30.
4. اکمال الدین: ج 2، ص 51.
5. اختر فروزان ری: ص 37.
6. کامل الزیارات: ص 324.
7. تتمه المنتهی" ص 394 - مروج الذهب: ج 4، ص 154.
8. تتمه المنتهی: ص 162.
9. مختصر تاریخ العرب: ص 139.
10. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: ج 7، ص 132.
11. انوار البهیه: ص 151.
12. علل الشرایع: ج 1، ص 230.
13. أعلام الوری: ص 380.
14. دلائل الامامه، ص 227.
15. الخرائج و الجرائح: ج 1، ص 432 - بحارالانوار: ج 50، ص 261.
16. وقایع الایام: ص 241.
/ج