اهریمن در آیین زروانی

مسأله ی خیر و شر یکی از کهن ترین چالش های درونی و روانی انسان است. انسان در آغاز بین این دو امر تفاوت بنیادی قایل بوده و آنها را از هم باز می شناخته است.
چهارشنبه، 23 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اهریمن در آیین زروانی
اهریمن در آیین زروانی

نویسنده: دکتر آرش اکبری مفاخر




 
مسأله ی خیر و شر یکی از کهن ترین چالش های درونی و روانی انسان است. انسان در آغاز بین این دو امر تفاوت بنیادی قایل بوده و آنها را از هم باز می شناخته است.
در کهن ترین نوشته ی ایرانی، گاهان( 45. 2؛ 30. 3)، دو عنصر خیر و شر در برابر یکدیگر قرار گرفته و در همه ی ویژگی ها با هم ناسازگار بوده اند. روشنی و تاریکی دو نماد برجسته ی اندیشه ی خیر و شر است. اگرچه تاریکی و روشنی هر دو آفریده ی اهورامزدا هستند( 44. 5، 7)، اما با دگرگونی ای که در جایگاه اهورامزدا صورت می گیرد، او از یگانگی خود پایین آمده و در جایگاه سپندمینو، نقطه ی مقابل انگیزه مینو(اهریمن) قرار می گیرد؛ بنابراین اندیشه ی یگانه باوری گاهانی به اندیشه ی دوگانه باوری دگرگون می شود. آموزه های دوگانه باوری به کردارهای دوگانه آفرینی می انجامد؛ یعنی اهورامزدا تنها آفریننده ی نور به شمار می رود و در برابر آن، آفرینش تاریکی از اهریمن سرچشمه می گیرد( هفت ها: 37. 1).
اندیشه ی دوگانه باوری هرچند عقلانی باشد باز هم نیاز اعتقادی انسان برای یافتن سرچشمه ای یگانه برای دو بن خیر و شر را برآورده نمی کند، اما زروانی گری پاسخی برای برآورده کردن این نیاز انسان است.
بنا بر دیدگاه زروانی ها، پیش از آفرینش آسمان و زمین و دیگر موجودات، حقیقتی به نام زروان وجود داشت. زروان هزار سال نیایش و ستایش کرد که صاحب فرزندی به نام هرمزد شود تا هرمزد آسمان و زمین و هرچه در آن است را بیافریند. پس از هزار سال نیایش این شک در زروان پدید آمد که آیا نیایش های او سودمند بوده و صاحب هرمزد خواهد شد یا رنج او بیهوده است؟ زروان همزمان با این کشمکش درونی، هرمزد و اهریمن را باردار بود. هرمزد حاصل نیایش او و اهریمن حاصل شک و تردید او بود.
زروان هستی دو فرزند را احساس کرد و با خود گفت هرکدام از این فرزندان زودتر به دنیا بیاید پادشاهی را به او خواهم بخشید. در این هنگام اهریمن شکم پدر را درید و در جلوی دیدگان او ایستاد. او فرزندی تیره و بدبو بود. پس از او هرمزدِ نورانی و خوش بو زاده شد و در برابر پدر ایستاد. زروان پیمان کرده بود پادشاهی جهان را به فرزندی دهد که زودتر به دنیا بیاید؛ بنابراین برای نگهداری پیمان خود، پادشاهی جهان را به مدت نُه هزار سال به اهریمن که زودتر به دنیا آمده بود، بخشید. سپس هرمزد را بر او پادشاه کرد تا پس از نُه هزار سال پادشاهی جهان به هرمزد برسد و او به دلخواه خود رفتار کند. پس از آن هرمزد و اهریمن شروع به آفریدن کردند. هرچه هرمزد می آفرید، نیکویی و راستی و هرچه اهریمن می آفرید، بدی و کژی بود( رساله ی تکذیب و رد فرق دینی: 1).
از مجموعه ی مطالب زروانی چنین برمی آید که زروان در اصل خدا- پدری بوده که همه ی خدایان، دیوان، نیروهای خوب و بد و همه ی جهان از او پدید آمده است( بهار، 1375: 159). برای انسان نخستین یافتن بنیادی برای روشنایی و تاریکی، افزودن و کاستن ماه در آسمان، آمدن بهار و خزان و در پایان مرگ انسان و یکسان شدن با خاک پرسشی همیشگی و بسیار مهم بود. انسان نخستین با تفکر کودکانه ای که از ناخودآگاه ناب او سرچشمه گرفته بود به پرسش های خود پاسخ می داد. این پاسخ کودکانه را در سخنان زال، کودکی که به دور از مردم متمدن و دانش آنان و در دل طبیعت بزرگ شده، نیز می بینیم:
وگر آز برزیم و پیچان شویم
پدید آید آنگه که بی جان شویم
گر ایوان ما سر به کیوان بَرَست
ازین بهره ی ما یکی چادَرست
که بر روی پوشند و بر سرش خاک
همه جای بیم ست و تیمار و باک
بیابان و آن مرد با تیزداس
کجا خشک و تر زو دل اندر هراس
تر و خشک یکسان همی بدرود
وگر لابه سازی سَخُن نشنود
دروگر زمان ست و ما چون گیا
همانش نبیره، همانش نیا
به پیر و جوان یک بیک ننگرد
شکاری که پیش آیدش بشکرد
جهان را چنین ست ساز و نهاد
که جز مرگ را کس ز مادر نزاد
ازین در درآید بدان بگذرد
زمانه برو دم همی بشمرد
(شاهنامه: 252/1- 253/ 1267-1275)
در گذر زمان انسان در نگاهی ژرف تر به یک ساختار دین شناسی برای پاسخ خود نیاز داشت. اندیشه ای که بر پایه ی آن«زمان» و یا «مکان» را موجود نخستین و سرچشمه ی خیر و شر، روشنایی و تاریکی، دوستی و دشمنی و پدر خوبی و بدی بشناسد. نتیجه ی کاوش و جستجوی انسان، گذر از ناخودآگاه کودکانه به خودآگاه خردمندانه و فلسفی بود:
اگر با تو گردون نشیند به راز
هم از گردش او نیابی جواز
همو تاج و تخت و بلندی دهد
همو تیرگی و نژندی دهد
به دشمن همی ماند و هم به دوست
گهی مغز یابی ازو گاه پوست
سرت گر بساید به ابر سیاه
سرانجام خاکست ازو جایگاه
( شاهنامه: 1/ 306-307/ 324-327)
این ابیات به خوبی یادآور کهن ترین گزارش درباره ی سرچشمه ی دو بن هستی است. بنابراین گزارش یوحنای دمشقی(Damascius)(م533-453). به نقل از ادوموس رودسی(Eudemos of Rhodes) می گوید که برخی از ایرانیان« زمان» و برخی دیگر« مکان» را سرچشمه ی دو بن هستی، هرمزد و اهریمن، روشنی و تاریکی و دو گروه موجودات خیر و شر می دانند( Zaehner, 1955: 49, 88, 89,447; Guillemin,2001: 1.673). پیوند تنگاتنگ انسان نخستین با زمین و آسمان مردم را بر آن داشته تا گروهی « مکان» و گروهی دیگر«زمان» را بن همه چیز بدانند. روابط مادر- فرزندی انسان و زمین، چهره ای یک سویه و مهربان به زمین بخشیده و ناملایمات آن از جمله خشکسالی، سرما، یخبندان و سیل و تندر را به آسمان نسبت داده است. روابط پدر- فرزندی انسان با آسمان نیز باعث شده تا نیروی خدایی آسمان بر نیروی زمین برتری یافته و آن را دربرگیرد. در پایان زمان بر همه چیز برتری می یابد و همه چیز را در کام خود می کشد.
رابطه ی پدر- فرزندی انسان نخستین با طبیعت همانند رابطه ی کودک با پدر بوده که گاهی از او خشم و گاهی مهر می دیده است.( فروید، 1340: 174). این ساده اندیشی درباره ی طبیعت باعث شده تا زروان سخت مورد ستایش و نیایش توده ی مردم قرار گیرد. او به عنوان خدای زمان دارای ذات جاودانه است و به عنوان خدای مکان که همه ی آفرینش در اوست، بیکرانه است. جز او ذاتی بیکرانه وجود ندارد و او سرچشمه ی هستی است(بهار، 1375: 159).
البته زمان بر مکان برتری دارد، بر آن سایه افکنده و آن را دربرمی گیرد. تئودور بارکونای (Theodore bar Kônai)در گزارش خود درباره ی آیین زروان می گوید: در آغاز هیچ چیز جز تاریکی وجود نداشت( Zaehner,1955: 55,441). این گزارش چیرگی نیروی تاریکی و شر بر نیروی روشنایی و خیر را می رساند و پیوند بین زمان، تاریکی و نیروهای شر را استوارتر می کند. به هر حال ذات بیکرانه ی زروان که پدر هرمزد و اهریمن است به تاریکی و نیروهای شر گرایش دارد. در پیکره های نمادین زروان این برتری نیروی شر بر خیر به خوبی به نمایش گذاشته شده تا آنجا که برخی از پژوهشگران این پیکره ها را به اهریمن نسبت داده اند(Hinnells,1975: 78-79).
زروان در پیکر انسان با سر شیری خشمگین و سهمگین و بال های بزرگ در حالی که بر روی کره ای ایستاده و ماری به دور پیکر او پیچیده، تصویر شده است. دُم این مار بر روی کُره و سرش بر سر شیر قرار گرفته است. زروان عصا و کلیدی که نماد شهریاری او بر زمین و آسمان است در دست دارد. همراهی زروان با نمادهایی همچون شیر و مار، چیرگی و برتری او و نیروهای اهریمنی را بر کره ی زمین می رساند؛ زمینی که در زیر پای زروان قرار دارد، به گونه ای که او بر زمین سایه افکنده و آن را دربرگرفته است.(توصیفات ابن الندیم از اهریمن همسانی هایی با این پیکره دارد- فصل سوم).
برتری اهریمن و نیروهای شر بر هرمزد و نیروهای نیکی در کیش زروانی، زمینه ی تفکرات آیینی با محوریت اهریمن و در نهایت اهریمن پرستی را در این کیش فراهم کرده است.

اهریمن پرستی

در نگاه انسان نخستین، طبیعت به دو دسته تقسیم می شده است: برهم ریزنده ی زندگی و دهنده ی نعمت و آسایش. او برای هریک از این عناصر طبیعت خدایی قایل بوده است. این خدایان سه وظیفه ی اصلی بر عهده داشته اند:
«- در بند کردن و آرام نمودن قوای طبیعت
-برقراری دوستی و خوش بینی میان انسان و زندگی
- جبران محرومیت ها و ممنوعیت های حاصل از تمدن»(فروید، 1340: 174).
از آنجا که انسان نخستین از راه نهاد و فطرت خود عمل می کرده، برای هر دو گروه از خدایان آیین نیایش و قربانی داشته است. او برای نیروهای ویرانگر از روی ترس قربانی می کرده تا خشم آنان را به مهر دگرگون کند. همچنین برای نیروهای آبادگر طبیعت از روی خوشایندی قربانی می نموده تا مراتب سپاس و قدردانی خود را ثابت کند( همو: 149). ترس بیش از اندازه از نیروهای ویرانگر باعث شده تا انسان نخستین نیروهای آبادگر را به حال خود رها کرده و ذهن و روان خود را به ویرانگران مشغول کند. او از این نیروها و ویرانگری هایشان به شدت می ترسیده و قدرت به کنترل درآوردن آنها را در خود نمی دیده است؛ بنابراین از سر ناچاری به پرستش آنها روی آورده و برایشان مراسم قربانی انجام می داده است(Carus,1900: 7).
اندیشه ی دوگانه باوری ایرانی نیز این ظرفیت را در خود داشته است، اما زردشت ستایش و نیایش را تنها شایسته ی اهورامزدا و نیروهای نیک می داند. با ستایش و قربانی برای نیروهای نیک، اهریمن و نیروهای ویرانگر شکست خورده، جهان رو به آبادانی و انسان رو به جاودانگی می نهد. با این وجود از برخی نوشته ها چنین برمی آید که گروهی از ایرانیان باستان اهریمن را می پرستیده و برای او آیین ویژه ای داشته اند.
پلوتارخ(Ploùtarxos) یونانی( 46-120م)در کتاب آیزیس و اوزایرس(De Iside et Osiride)در فصل مربوط به ایرانیان درباره ی اهریمن پرستی آنان می نویسد:
«گروهی از مردمان به دو خدا باور همی دارند که بسان بنایانِ‌ همالان یکی آفریدگار نیکی ها و دیگری پردازنده ی چیزهای یاوه و بی سود است. و اما گروهی دیگر نیروهای نیک را خدا و آن دیگری را دیو دانند چنانکه زردشتِ مغ... او یکی از این دو بن را هرمزد( Horomazes)و دیگری را اهرمن(Areimanios)‌نامید و نیز نشان داد که هرمزد به روشنی می ماند بیش از هر چیز که به دریافت حواس درآید و حال آنکه اهرمن به تاریکی و نادانی ماننده است... او(زردشت) مردمان را بیاموخت که از بهر یکی فدیه های نذر و سپاس آورند و از بهر دیگری فدیه ها برای دفع آسیب و ناخوشی. آنان به هنگام کوبیدن گیاهی به نام اُمُمی(Omomi)در هاون، اهریمن و تاریکی را نیایش کنند و آنگاه آن را به خون گرگ کشته شده ای آمیخته به جای تاریک و بی خورشید برند و دور بپاشند...»(بنونیست، 1377: 45-64).
هرچند پلوتارخ این آیین را زردشتی می داند، اما به نظر می رسد با آیینی پیش زردشتی و از دین های آریایی کهن رو به رو باشیم که از دوره های آغازین تفکر انسانی درباره ی طبیعت سرچشمه گرفته و تا آن روزگار باقی بوده است.
بنابر گزارش هادخت نسک(2. 28-29) به این نکته پی می بریم: مردمانی وجود داشته اند که خون گاو را با هوم درمی آمیخته اند، گردونه ی گیاه هوم را گردانده و آن را می پراکنده اند. اهورامزدا و زردشت از این آیین می نالند و با آن به مبارزه می پردازند. بنابر آیین مزدیسنا آنان پس از مرگ نیز در دوزخ به سر می برند. گزارش هادخت نسک غیر از گزینه ی خون گاو کاملاً به گزارش پلوتارخ شباهت دارد. با این سنجش درمی یابیم که این آیین در بعضی از سرزمین های ایران رواج داشته و آیینی غیر مزدیسنایی است.
نکته ی دیگر در گزارش پلوتارخ آن است که اهریمن پرستان آیین دینی خود را در تاریکی انجام می داده اند. نکته ی همسان این سخن، گزارش یشت ها( 5. 94-95) است که بیان می کند دیوپرستان آیین نیایش و ستایش خود را شب هنگام و در تاریکی انجام می داده اند. به هر روی آیین پرستش اهریمن در مزدیسنا آیینی کفرآمیز به شمار آمده و با آن بشدت مبارزه شده است. وجود نوشته هایی خطاب به اهریمن ایزد (Deo-Arimanio) در آیین مهری که در آن اهریمن را مورد نیایش و ستایش قرار داده و برایش مراسم قربانی انجام می داده اند، تأییدی بر پرستش اهریمن در برخی کیش ها و آیین هاست(Guillemin,2001: 1. 673).
در آیین مهری اهریمن پرستش می شده است. هنگامی که اهریمن و یارانش برای گسترش زیان کاری، تیره روزی، ستاندن ایمان مردم و راهنمایی آنان به سوی گناه از زیر زمین به روی زمین می آمدند، انسان ها نیز برای ایمن ماندن از فساد و آسیب این دیوان و نیروهای زیان کار و دور ساختن آنان قربانی هایی تقدیم می کردند تا با خشنود کردن این ارواح پلید و شریر در امان باشند. از دیگر سو پیروان خدایان نیز آموخته بودند که چگونه با افسون و عزایم و مراسم ویژه این زیان کاران را به خدمت خود درآورده و شر و زیانشان را متوجه دشمنان خود نمایند( کومن، 1380: 117). اهریمن برای دیوپرستان منبع قدرت و ثروت، پادشاه و فرمان روای این جهان محسوب می شد(زنر، 1375: 185).
امروزه نشانه هایی از این اندیشه ها درباره ی اهریمن و نیروهای شر و ویرانگر در فرقه ی یزیدیه باقی است:
یزیدیه به خدای واحد ایمان دارند( گیست، 2006: 81)، در عین حال از شیطان نیز می ترسند( زعیتر، 2006: 146). آنان معتقدند که جهان هستی از دو نیروی خیر و شر به وجود آمده است. نیروی خیر خداوند است که بر نیروی شر پیروز شده و نیروی شر،‌ شیطان که از بارگاه خداوند رانده شده است(غضبان، 1341: 46؛ زعیتر، 2006: 146). یزیدی ها هم در برابر خدای خیر شکرگزار و سپاس گزارند و هم در برابر شیطان، فروتن و مهربان هستند و از او می ترسند. ترس و وحشت آنان از شیطان به اندازه ای است که از پرستش خداوند خیر روی گردان شده، گناهان خود را به امید بخشایش بیکران او ناچیز می شمارند و می گویند: همانا خداوندی که بخشش و بزرگواری او بیکران است با آفریدگان بدرفتاری نمی کند؛ زیرا او نیکوکار و دوستدار نیکی است، اما شیطان بنا بر سرشت خویش فرمانبردار شر است. او سرچشمه ی شر و به وجود آورنده ی آن است(زعیتر، 2006: 147).
همچنین بنا بر اعتقاد آنان، هوشیاری انسان حکم می کند که او همیشه از شیطان بترسد. کسی که خواهان نیک روزی در زندگانی است باید خداوند را کنار بگذارد؛ زیرا خداوند به کارهای شر دست نمی زند. در برابر آن باید خواهان دوستی شیطان باشد و از او حمایت کند تا از شر او در امان بماند(العزاوی، 1935: 53؛ تیمورباشا، 2001، 50؛ Joseph,1919: 145).
نمونه ی دیگری از اهریمن پرستی گزارش ازنیک کُلبی(Eznik of Kolb) (م400-478) در رساله ی تکذیب و رد فرق دینی(بند 8) است. او در گزارش خود در این باره آورده است: اگرچه اهریمن آفریننده ی شر و زیان کاری است، در عین حال از قدرت دانایی و آفرینندگی نیک هم برخوردار است. او می داند که با هم بستری هرمزد با مادرش،‌خورشید زاده می شود و از هم خوابگی او با خواهرش، ماه متولد می گردد. این دانش اهریمن به وسیله ی یکی از دیوان به هرمزد منتقل می شود و هرمزد نور را می آفریند. همچنین اهریمن توانایی آفریدن چیزهای نیک را دارد، اما نمی خواهد چنین کاری انجام دهد. اهریمن برای ثابت کردن این توانایی خود یکی از زیباترین پرندگان؛ طاوس را می آفریند. اهریمن پرستان و دیوپرستان هر سال سه بار برای دیوان قربانی کرده و آنان را می پرستیده اند.
در گفته های ازنیک نکته ی مهمی وجود دارد و آن نمادشناسی طاوس و پیوند آن با اهریمن و نیروهای شر است. در نوشته ی ازنیک، طاوس نماد اهریمن به شمار می آید. این باور، نماد طاوس در نزد فرقه ی یزیدیه را رمزگشایی می کند و پاسخی روشن به این پرسش می دهد که چرا یزیدیه طاوس را نماد شیطان قرار داده اند. یزیدیه معتقدند که خداوند هفت فرشته می آفریند. روز یک شنبه فرشته ی عزازیل(1) را می آفریند که همان مَلَک طاوس یا شیطان(مصحف رَش: 1، 9)(2)و اولین موجود پیش از همه ی آفریدگان است(کتاب جلوه: 1. 1). شیطان در دیدگاه یزیدی ها خود را در شکل طاوس نشان می دهد. درواقع عزازیل نماد مینوی و آسمانی شیطان و طاوس نماد گیتیایی و زمینی اوست. از این رو آنان در زمین شیطان را به صورت طاوس نشان داده و پیکره هایی نمادین از آن می سازند. در هر سال سه بار این پیکره ها را زیارت می کنند و هرکس به اندازه ی توانش با فروتنی و احترام هدایا و نذورات خود را به شیطان تقدیم می کند(Drower,1941: 15-16).
پیکره ی چوبی ملک طاوس (Joseph., 1919: 1)
ملک طاوس در مصحف رَش(بند 24) در پیکر« کله شیر: kata-Šēr»(= خروس)(3)شناسانده شده، اما در برخی پیکره ها به گونه ی پرنده ای ناشناخته که تنها تنی پرنده مانند دارد، نشان داده شده و در برخی دیگر دقیقاً طاوسی با پرهای گشوده است. کله شیر واژه ای کردی است که برای نام گذاری خروس به کار برده شده و به معنای(مرغِ)شیرْسر است. پیکرشناسی و رمزپردازی ملک طاوس در پیکر خروس در آیین یزیدیه به خوبی با اهریمن شناسی زروانی و مانوی که اهریمن را با سرِ شیر به تصویر کشیده و توصیف کرده اند، در پیوند است.
نگاره ی نمادین ملک طاوس
در پیکره های طاوسی نیز نمادهای زروانی به خوبی قابل تشخیص است: ملک طاوس در دایره ای که نماد زمان است قرار دارد. چتر او که نماد خورشید است، بالای دایره ی زمان و هلال باریک ماه در پایین این دایره بیانگر شب و روزند. ملک طاوس همانند زروان/ اهریمن بر روی کره ای ایستاده است. این کره به چهار بخش مساوی، نماد چهار فصل سال، تقسیم شده است. پرهای هفتگانه ی ملک طاوس بر بالای سرش نماد هفت آسمان و دوازده پر او نماد دوازده ماه سال است. همچنین تاجی که نماد پادشاهی او بر آسمان و زمین است بر سر دارد.
اهریمن در آیین زروانی

اهریمن پرستی و قربانی انسانی

وجود قربانی های خونین و وحشتناک انسانی بی تأثیر از کیش های اهریمن پرستی و ترس از نیروهای ویرانگر طبیعت نیست. این رفتارها بیانگر چاره اندیشی انسان برای رهایی از خشم اهریمن و خدایان شر و فرونشاندن خشم آنهاست. بارزترین نمونه ی کردار خدایان ویرانگر و رفتار انسان در برابر خشم آنان در حماسه های یونانی به چشم می خورد: هنگامی که سپاه یونان به سوی تروا به راه می افتد، در میانه ی راه بادهای تند و امواج سهمگین مانع از حرکت کشتی ها می شود. نومیدی بر سپاهیان یونان چیره می شود تا اینکه یکی از پیشگویان از خشم آرتمیس، الهه ی شکار و خشم و کین توزی، سخن به میان می آورد. او تنها راه آرام کردن توفان و ادامه ی سفری امن و بی خطر به سوی تروا را قربانی کردن دوشیزه ای از خانواده ی شاهی، دختر آگاممنون، برای آن الهه می داند. آگاممنون دخترش را به سوی قربانگاه معبد برده و او را قربانی می کند. پس از آن توفان آرام شده و سپاه یونان به حرکت خود ادامه می دهد( همیلتون، 1376: 248).
نمونه ی دیگر از این نوع قربانی در کتاب مقدس آمده است:
هنگامی که پادشاه موآب بر پادشاه اسراییل شورش کرده و از پرداخت خراج سرپیچی می کند، پادشاه اسراییل به موآب لشکر می کشد، سپاهیان موآبی را شکست می دهد، چشمه های آب را می بندد و شهر را به محاصره درمی آورد. پادشاه موآب در آخرین چاره برای رهایی از شکست، نخستین فرزند و جانشین خود را بر سر دیوار شهر برای بت ناشناخته ای قربانی می کند. قوم اسراییل از رفتار او بر خود لرزیده، دست از محاصره برمی دارند و به شهر خود باز می گردند( دوم پادشاهان: 3. 20-27). قربانی کردن فرزندان آیینی غیرتوحیدی و برخلاف ارزش های انسانی است و ریشه در کهن ترین اندیشه های انسانی، کیش های اهریمن پرستی و ترس از نیروهای ویرانگر طبیعت دارد. شریعت حضرت موسی(ع) با کسانی که دختران و پسران خود را برای خدایانشان قربانی می کرده اند به مبارزه برخاسته و آن را ممنوع کرده است(لاویان: 20. 2-5؛ تثنیه: 12. 31-30).
در اساطیر ایرانی اژی دهاک، اژدهای سه پوزه ی سه سر شش چشم و دیو بسیار نیرومند دروج، توسط اهریمن برای تباه کردن جهان آفریده شده است( یشت: 15. 24). او وحشتناک ترین آفریده ی اهریمنی و نیز دیو خشک سالی و دشمن طبیعت نیک است که در شاهنامه به نام ضحاک شناخته شده است. در روزگار پادشاهی او هر شب برای فرونشاندن خشم مارهای برآمده از شانه هایش دو جوان را سر بریده و مغز آنان را به مارها می دهند( یادآور قربانی شبانه برای اهریمن). با این کار طبیعت شر و خون ریز ضحاک آرام شده و دست از کشتار برمی دارد:
چنان بد که هرشب دو مرد جوان
چه کهتر، چه از تخمه ی پهلوان
خورشگر ببردی به ایوان اوی
همی ساختی راه درمان اوی
بکشتی و مغزش بپرداختی
مران اَژدَها را خورش ساختی
(شاهنامه: 1/ 55-56/ 12-14)
می توان چنین پنداشت که این داستان بازمانده ای از آیین کهن اهریمن پرستی، انجام قربانی شبانه برای رام نمودن اهریمن و فرونشاندن خشم او و همچنین در امان ماندن از نیروهای ویرانگرش بوده است.
نمونه ی نمادین اهریمن پرستی و قربانی برای اهریمن در داستان تمثیلی شیر و خرگوش در کلیله و دمنه(86-87)نیز بر جای مانده است. بنابراین داستان در مرغزاری خوش و خرم حیوانات بسیاری به خوبی و خوشی روزگار می گذرانیده اند، اما ترس از حضور شیر، نماد اهریمن، زندگی آنها را با آشفتگی و وحشت همراه می کند. یک روز همه ی حیوانات تصمیم می گیرند که هر روز یکی از آنها به عنوان شکار، نماد قربانی، نزد شیر برود تا دیگر حیوانات از شر او در آسایش باشند. در پایان شیر با تدبیر خرگوش در چاهی، نماد دوزخ، سرنگون شده و این آیین برچیده می شود.

اهریمن پرستی و سرنوشت اهریمن

اگرچه در آیین زروان و مهر، اهریمن را پرستش نموده و برای او قربانی می کرده اند، اما در پایان جهان اهریمن و تمام نیروهایش از بین رفته و نابود می شوند. در آیین مهر، اورمزد برای پاکی و نوسازی جهان و نابودی بدکاران و بدنهادان آتشی سهمگین از آسمان فرو می فرستد. در این هنگام اهریمن و همه ی دیوان، زیانکاران و پیروان بدی در این آتش جهانگیر می سوزند و جز نیکان و پارسایان کسی یا چیزی باقی نمی ماند. جهان نو شده و از بدی پاک می شود و همه در یک زندگی پر از شادی و خوشی جاودانه می گردند(کومن، 1380: 147).
کمبود منابع در آیین زروانی باعث شده تا سرنوشت اهریمن از منابع جدیدتر به دست آید. یکی از این منابع الملل و النحل شهرستانی(479-548ق)است. او می نویسد: اهریمن که در این جهان زندانی است پیوسته در فکر نابودی مردم و گرفتار کردن آنهاست. هر روز شهریاری و نیروهای او رو به کاستی و نابودی می رود تا اینکه کم کم به پایان می رسد. پس از آن هرمزد او را به جو که تاریکی مطلق و بیکرانه است، می اندازد(الملل و النحل: 199).
در میان متون فارسی زردشتی، کتاب علمای اسلام با نگرش زروانی نوشته شده است. در این کتاب سرنوشت اهریمن در دو روایت بیان شده است: در روایت نخست آمده که اهریمن آفریننده ی شر است و در پایان به بدی خویش گرفتار می شود و بدی های او به خودش باز می گردد. اگرچه بدی های اهریمن به انسان می رسد، اما بدی کردن او به انسان باعث می شود تا نیروهایش کم شده و در نهایت ناتوان گردد. او در رستاخیز دیگر نیرویی ندارد و هلاک می شود. در روایت دیگر رساله ی علمای اسلام نیروهای اهریمن به دیوان آسمانی می رسد و دیوان به جهانیان بدی می رسانند تا اینکه نیروی اهریمن کم شده و بدی های او نیز کاسته می شود. سرانجام در رستاخیز همه ی بدی های او از بین رفته و خود او نیز نابود می گردد( روایات داراب هرمزدیار: 2/ 80/ 1- 5؛ 2/ 83/ 12-13).
در فرقه ی یزیدیه که نشانه های اهریمن پرستی زروانی و مهری در آن باقی مانده، سرنوشت ویژه ای برای شیطان( ملک طاوس) بیان شده که در نوع خود سرنوشتی شگفت است. بنا بر افسانه ای که در نزد یزیدی ها رواج دارد، پروردگار عالم روزی بر ملک طاوس خشمگین شد و او را از بهشت بیرون کرد. او هم اکنون بیرون از بهشت است، ولی در روز قیامت با پروردگار آشتی خواهد کرد و به درگاه خداوند باز خواهد گشت. او همانند روز اول محترم و عزیز خواهد شد و به راه راست خواهد رفت. فرشتگان، اولیا و قدیسین در اطراف او قرار گرفته، از او تجلیل کرده و امر او را اطاعت خواهند کرد( غضبان، 1341: 46).
البته با آنکه این سرنوشت اهریمن برخلاف سرنوشت او در اندیشه های ایرانی است چندان بی پایه به نظر نمی رسد و می تواند بنیادی کهن و ایرانی داشته باشد. در یکی از نامه هایی که پارسیان هند به موبدان ایرانی نوشته اند، مطلبی درباره ی سرنوشت اهریمن بیان شده که با سرنوشت او در آیین یزیدیه هم خوانی دارد. در این نامه نوشته شده است: بنا بر نیایشی که در زند اوستا آمده، اهریمن دروند در روز رستاخیز پشیمان می شود و پس از پند و اندرز بهمن امشاسپند دین یزدان را می پذیرد( دستنویس ف 23: 100-101).

نشانه های اهریمن پرستی در شاهنامه

نشانه هایی از کیش اهریمن پرستی را در داستان دژ بهمن در شاهنامه می توان یافت:
پس از بازگشت کیخسرو از توران به ایران، بر سر جانشینی کاوس شاه بین پهلوانان اختلاف پیش می آید. کاوس شرط جانشینی خود را گرفتن دژ بهمن قرار می دهد؛ زیرا:
به مرزی که آنجا دز بهمن ست
همه ساله پرخاش آهَرمَن ست
به رنجست از آهَرمن آتش پرست
نیارد بدان مرز موبد نشست
(شاهنامه: 2/ 461/ 580-581)
در این دو بیت نشانه هایی از اهریمن پرستی و مبارزه ای اهریمن پرستان با آیین مزداپرستی و موبدان را به خوبی می توان دید. با توجه به این دو بیت گویا گروهی از مردم در یکی از سرزمین های مرزی ایران در دژی استوار و دست نیافتنی به ستایش اهریمن می پرداخته اند.
نکته ی پیچیده ای که در این داستان وجود دارد آن است که چرا نام دژی که ساکنان آن از تبار اهریمن، دیوان و جاودان بوده و به اهریمن پرستی می پردازند به نام امشاسپند بهمن، نخستین فروزه ی اهورامزدا، نام گذاری شده است.
بهمن نماد خرد اهورامزدا( گاهان: 48. 3)و نخستین آفریده ی مینوی اوست که از روشنی آفریده شده است(BundahiŠn: 1.52). او نزدیک ترین ایزدان به اهورامزداست. نماد او در گیتی گوسفند است. رنگ سپید از آن بهمن است که با جامه ی سپید و گل یاسمن سپید نماد پردازی شده است( BundahŠin: 26. 18; 16a.2).
در گزارشی از استرابو در سده ی نخست میلادی چنین آمده است: در کاپادوکیه( آسیای صغیر و آناتولی) گروهی از مغان وجود دارند که بهمن(=Omanus) را ستایش می کنند. در آنجا پرستشگاه های مخصوص بهمن وجود دارد و مردم در هنگام انجام آیین های دینی پیکره ی چوبی بهمن را پیشاپیش دسته ها حمل می کنند(Geography of Strabo: 15. 3. 15).
این توصیفات که در آیین مزدیسنا درباره ی نخستین فروزه ی اهورامزدا؛ بهمن بیان شده، بازتابی از چهره ی بهمن پس از دگرگونی ها و اصلاحات زردشت است، هرچند که نشانه ای از پیوند بهمن با مرگ در گاهان(49. 1)برجای مانده است. حال برای رسیدن به پاسخ احتمالی درباره ی دلیل نام گذاری دژ بهمن به بررسی نخستین فروزه ی خداوند در آیین یزیدیه پرداخته می شود:
در آیین یزیدیه نخستین فروزه ی خداوند مَلَک طاوس( شیطان) است. از آنجا که ملک طاوس نخستین فروزه است با امشاسپند بهمن برابر است. نشان پیروان ملک طاوس در زندگی روزمره، پوشیدن لباس سپید است. یزیدیه برای ملک طاوس پیکره هایی ساخته اند که هر سال سه بار در مراسم آیینی در روستاهای خود می گردانند( غضبان، 1341: 123). این توصیفات یادآور بهمن زردشتی، البته با نگرش منفی و نیز یادآور گزارش استرابو از پیکره های بهمن در مراسم آیینی مغان کاپادوکیه است. شاید بتوان گفت که توصیف یزیدیه از ملک طاوس، بازمانده ای از توصیف پیش زردشتی از نخستین فروزه ی آفریدگار باشد. با وجود آنکه زردشت ویژگی ها و نمادهای منفی اهوره ها و ایزدان را به مثبت دگرگون کرده، اما یک نمونه ی پیش زردشتی در نام گذاری دژ بهمن، جایگاه اهریمن پرستان، بر جای مانده است(4).
نکته ی دیگری که این پاسخ را تأیید می کند، دگرگونی نام دژ بهمن به بتکده است:
هرچند در زندِ خرده اوستا( آتش نیایش: 6)(5)، متون فارسی زردشتی (روایات داراب هرمزدیار: 1/ 72/ 5؛ 2/ 175/ 23)و متون فارسی (مجمل التواریخ: 47، 50؛ نزهه القلوب: 81؛ تاریخ روضه الصفا: 2. 681)نام دژ بهمن آمده، اما در متون بنیادی زردشتی( دینکرد: 5. 25. 9؛ 32. 1. 7؛ مینوی خرد: 1. 93؛ 26. 61؛ بندهشن: 8. 18؛ روایت پهلوی: 48. 42) به جای دژ بهمن« بتکده ی کنار دریای چیچست»(6)آمده است. احتمالاً این دگرگونی به این دلیل به وجود آمده تا ویژگی های اهریمنی و منفی بهمن از آن زدوده شود. اگرچه اکنون نیز رگه های اهریمنی بهمن در نام گذاری سردترین ماه سال و همچنین توده های انباشته و ویرانگر برف بر جای مانده است. علاوه بر این وجود پیکره های بهمن در دژ بهمن گزینه ی مناسبی است که نام این مکان به بتکده دگرگون شود. این تضاد آیینی در گذر زمان رنگ و بوی اساطیری به خود گرفته و به نبردی نمادین بین روشنایی و تاریکی در داستان دژ بهمن دگرگون شده است.
نخست فریبرز و طوس برای گرفتن دژ به راه می افتند:
سپه چون به نزدیکی دز رسید
زمین همچو آتش همی بردمید
سنان ها ز گرمی همی برفروخت
میان زره مرد جنگی بسوخت
زمین سربسر گفتی از آتش ست
هوا دام آهرمن سرکش ست
(شاهنامه: 2/ 463/ 601-603)
یکی از باورهای اهریمن پرستی گذشته از تقدیم قربانی به اهریمن و خشنود کردن او، به خدمت گرفتن نیروهای زیان کار و اهریمنی و بهره گرفتن از آنها بر ضد دشمنان است. اهریمن پرستان دژ بهمن نیروهای ویرانگر آتش و گرمای سوزان را در اختیار گرفته و با آن طوس و فریبرز را شکست می دهند و آنها پس از یک هفته با ناامیدی برمی گردند.
پس از بازگشت فریبرز و طوس، کیخسرو به سوی دژ به راه می افتد. او در نامه ای چارچوب آیینی و دینی خود را برای مردم دژ بهمن به روشنی بیان می کند. نخست اینکه او از اهریمن رهایی یافته و روی به یزدان پرستی آورده است:
که این نامه از بنده ی کردگار
جهانجوی کیخسروِ نامدار
که از بند آهَرمَن بدبجست
به یزدان زده ست او به هر کار دست
(شاهنامه: 2/ 464/ 622-623)
از متن نامه ی کیخسرو سه نکته ی مهم که بیانگر دیدگاه ها و اندیشه های دینی و سیاسی روزگار اوست دریافت می شود:
1)کیخسرو به یک مبارزه ی دینی دست زده است. او خود را دینداری می داند که از دین اهریمنی رهایی جسته، یزدان را باور دارد و شاهی او نیز پیرو باورمندی دینی اوست. درواقع کیخسرو به عنوان پادشاهی که نماینده ی خداوند است به یاری و لطف او دژ اهریمنی را از بین می برد. این تفکر یادآور اندیشه ی خشایارشا در سنگ نوشته ی دیوان- XPh: 4a-4b)در ویرانی پرستشگاه های دیوپرستان است:
گرین دز بر و بوم آهرمن ست،
جهان آفرین را به جان دشمن ست،
به فرّ و به فرمان یزدان پاک
سرش را به گرز اندر آرم به خاک
( شاهنامه: 2/ 465/ 628-629)
2) کیخسرو مردمان دژ را جادوگران می نامد. گویا برداشت او از جادوگران کسانی هستند که دین نوین را پذیرفته اند، اما در سایه ی دین نو به باورهای کهن خود ایمان دارند و هنوز آیین ها و کردارهای اهریمنی پیشین را انجام می دهند. بنابر گزارش دینکرد(3-4. 53. 9)جادوگران با آیین اهریمن پرستی در پیوند بوده اند. آنان در سایه ی نام هرمزد، دین اهریمن پرستی خود را گسترش می دهند و در حالی که اورمزد را پذیرفته اند، نیروهای تاریکی را نیز پرستش کرده و بدکیشی خود را پنهان می کنند:
وگر جادوان راست این دستگاه
مرا خود به جادو نباید سپاه
چو خمّ دوال کمند آورم
سر جادوان را به بند آورم
(شاهنامه: 2/ 465/ 630-631)
3) بخش سوم نامه تهدیدی کاملاً سیاسی بر ضد هم کیشان مخالف است. لازمه ی راست دینی مخالفان سیاسی که بر دین اهورایی هستند، فرمان برداری از پادشاه روزگار است که نماینده ی اهورامزدا در روی زمین می باشد؛ زیرا فرمان یزدان همان فرمان شاه است:
وگر خود خجسته سروش ایدرست
به فرمان یزدان یکی لشکرست
همان من نه از دست آهَرمنم
که از فرّ و برزست جان و تنم
به فرمان یزدان کنید این تهی
که اینست فرمان شاهنشهی
(شاهنامه: 2/ 465/ 632-634)
از بندهشن(9. 18)این گونه برمی آید که ساکنان اهریمن پرست دژ بهمن که با جادوگری و تاریکی در پیوند بوده اند، برای شکست کیخسرو نیروهای تاریکی را بر سپاهیان او چیره می کنند. در این هنگام آتشِ گُشنسپ بر یال اسب کیخسرو می نشیند و همه جا را روشن می کند تا او به یاری آن آتش، تاریکی اهریمنی را از بین ببرد. با روشن شدن جهان، کیخسرو بتکده را ویران کرده و به جای آن آتشکده ی آذرگشنسپ را می سازد.
در شاهنامه نامه ی اهورایی کیخسرو جایگزین آتش شده است: کیخسرو نامه ی خود را بر نوک نیزه ی بلندی بسته و آن را در دل تاریکی به گیو می سپارد تا بر دیوار دژ بگذارد. با گذاشتن نامه بر دیوار صدای غرشی از دژ شنیده می شود. این غرش نمادی از نابودی اهریمن است و پس از آن بسیاری از دیوان و دیوپرستان کشته می شوند. با نابودی اهریمن و دیوان، روشنایی اهورایی سراسر دژ اهریمنی را فرامی گیرد. کیخسرو در آنجا بر فراز کوه آتشکده ای را به نشانه ی پیروزی دین اهورایی بر کیش اهریمنی برپا می کند.
کیخسرو پس از پیروزی بر دژ، یک سال در آنجا می ماند تا دین اهورایی را گسترش دهد و از بیراه شدن دین و نیز حرکت های سیاسی مخالفان جلوگیری کند. او پس از پیروزی بر دژ اهریمنی بهمن به پادشاهی می نشیند( شاهنامه: 2/ 463- 470).

پی نوشت ها :

1.این نام در کتاب های ذکر شده دارای تفاوت نوشتاری و معنایی است. در این جا صورت «عزازیل» انتخاب شده و در متن آمده است:
- التونجی، 1999: 214= عزرائیل( متن کردی). Joseph., 1919: 37=Anzazîl,Azrâel
العزاوی، 1935: 188=عزرائیل. غضبان، 1341: 42= عزرائیل. تیمورباشا، 2001، 52= عزارئیل. گیست، 2006: 451= عزازیل.
2.مصحف رش و کتاب جلوه دو متن مقدس یزیدیه به زبان کردی است که متن اصلی و ترجمه ی کامل آنها به انگلیسی، فارسی و عربی در کتاب های ذکر شده در یادداشت پیشین آمده است.
3.«... و طاووس یکیکه لو هفت خدایه ناو براوانه یه چونکه صورتی وکو کله شیره»(التونجی، 1999: 219).
va tāwūs ya kēka lāw hawt xudāya nāw brāwānya,čunka sūrati wakū kata-Šēr-a.
و ملک طاوس یکی از هفت خدای نامبرده است که تمثالش همانند خروس است.
4. برای همسانی های بهمن با ویژگی های اهریمنی، نک: نیبرگ، 1359: 126.
5.Dalla,1908:The Nyaishes,p.146-147.
-Dhabhar,1927:Zandi-i Khurtak Avestak,p.38.
همچنین نک:
Tafazzoli,1955: 7.347-34.
6.uzdēszār i apar bār i var Čēčast(Molé,1967: 10)
همچنین نک:
Madan,1911: 599.2; 818.8
Nyberg,1964: 1.71 .13; 99.18.

منبع: اکبری مفاخر، آرش؛ (1389) درآمدی بر اهریمن شناسی ایرانی، تهران: ترفند

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.