بیست و پنجم رجب
شهادت حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسلام)
بنابر روایت مشهور، هفتمین اختر تابناک ولایت حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) در بیست و پنجم رجب سال 183 هـ .ق در زندان سندی بن شاهک با زهر مسموم شدند و به شهادت رسیدند. (1)آن حضرت بیست سال داشتند که به امامت رسیدند و مدت امامت ایشان 35 سال طول کشید. در این مدت، اندکی از امامت آن حضرت که هم زمان با خلافت منصور بود، کسی متعرض آن حضرت نشد. بعد از منصور قریب به ده سال ایام خلافت مهدی بود. او امام کاظم (علیه السلام) را به عراق طلبید و حبس کرد. شبی امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب دید که به او فرمود: «فَهَل عَسیتُم اَن تولیتم ان تُفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم؛ اگر (از این دستورها) روی گردان شوید، جز این انتظار می رود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندی کنید؟» (2) وقتی بیدار شد مراد حضرت را دانست و موسی بن جعفر (علیهماالسلام) را از زندان آزاد کرد.
پس از مهدی، پسرش هادی خواست آن حضرت را محبوس کند ولی اجل او را مهلت نداد؛ چه این که کم تر از یک سال بیش تر خلافت نکرد. خلافت به هارون که رسید، امام (علیه السلام) را از زندانی به زندان دیگر فرستاد تا در سال چهاردهم خلافتش آن حضرت را در 55 سالگی به زهر جفا شهید کرد. (3)
پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) بدون شریف آن حضرت را طبق دستور هارون جهت اهانت به آن بزرگوار، روی نردبانی گذاردند و چهار حمّال بر دوش گرفتند و شخصی جلوی جنازه صدا می زد: «این امام رافضیان است». آن گاه امام رضا (علیه السلام) شخصا متوجه غسل و نماز پدر بزرگوارشان شدند و شیعیان نیز با آوردن دسته های گل در تشییع جنازه ی امام کاظم (علیه السلام) شرکت کردند و در محل فعلی حرم مطهر، بدن آن حضرت را با احترام بسیار به خاک سپردند.
بیست و ششم رجب
وفات حضرت ابوطالب (علیه السلام) عموی گرامی رسول خدابیست و ششم رجب سال دهم بعثت، سید بطحا حضرت ابوطالب عموی گرامی رسول خدا در 81 سالگی وفات نمودند و پیامبر در فراق ایشان که یکی از حامیان بزرگ آن حضرت در سال های بسیار سخت اول بعثت در مکه به شمار می رفتند، بسیار اندوهگین شدند. (4)
نام مبارک آن حضرت، عمران، و پدرشان جناب عبدالمطلب و مادرشان فاطمه بنت عمرو بن عائذ است. ابوطالب (علیه السلام) با عبدالله پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و زبیر بن عبدالمطلب برادر ابوینی بودند؛ یعنی از طرف پدر و مادر یکی بودند و سایر اولاد جناب عبدالمطلب با این سه بزرگوار فقط از پدر یکی بودند.
- ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام)
علامه مجلسی رحمه الله می فرماید: «امامیه اتفاق دارند بر اسلام و ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام) به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و این که او هیچ گاه بتی را عبادت نکرده است. بلکه ابوطالب (علیه السلام) یکی از اوصیای حضرت ابراهیم (علیه السلام) و ایمان او در شیعه مشهود است و علمای شیعه کتاب هایی در ایمان آن بزرگوار تألیف کرده اند».
شیخ صدوق رحمه الله می فرماید: «در حدیث آمده که جناب عبدالمطلب (علیه السلام) حجت الهی و جناب ابوطالب (علیه السلام) وصی ایشان بوده است. طبق روایات ودایع انبیا، عصای حضرت موسی (علیه السلام) و انگشتر حضرت سلیمان (علیه السلام) و... توسط عبدالمطلب به ابوطالب (علیه السلام) سپرده شد که ایشان آن ها را به خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله و سلم) سپردند». (5)
ابن اثیر جزری شافعی می گوید: «اهل بیت (علیهم السلام) بر ایمان ابوطالب (علیه السلام) اجماع دارند و اجماع اهل بیت (علیهم السلام) حجت است.» (6)
کتاب های زیادی در ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام) تألیف شده که نخستین آن ها در سال 630 هـ .ق نوشته شده است. از آن زمان تاکنون کتاب هایی به زبان های مختلف در ایمان و عظمت آن بزرگوار تألیف و چاپ شده است. (7) حضرت رضا (علیه السلام) می فرمایند: «کسی که معتقد باشد ابوطالب (علیه السلام) با حالت کفر از دنیا رفته، کافر است».
اشعار حضرت ابوطالب (علیه السلام) در حمایت از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اشعار منسوب به امیرالمؤمنین (علیه السلام) هنگام رحلت ابوطالب (علیه السلام) و کلمات آن بزرگوار به قریش در مسجدالحرام هنگام سوء قصد آن ها نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و کلمات آن حضرت هنگام رحلت، سخنان آن حضرت در طلب باران، همه دلالت بر آن دارد که حضرت ابوطالب (علیه السلام) دارای ایمانی منحصر به فرد بوده که در روایات به ایمان اصحاب کهف تشبیه شده است.
اصبغ بن نباته می گوید: امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «به خدا قسم هرگز پدرم و جدم عبدالمطلب و هاشم و عبد مناف عبادت بت نکرده اند!» گفتند: «پس چه را عبادت می کردند؟» فرمودند: «به سوی کعبه نماز می خواندند و به دین ابراهیم متمسک بودند».
ابن ابی الحدید در ضمن اشعاری می گوید: «اگر ابوطالب و پسرش نبودند، از دین اثری نبود که این چنین استوار شد. ابوطالب در مکه از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حمایت کرد و پسرش در مدینه بی دریغ از آن حضرت حمایت و دفاع می نمود» (8).
- پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در وفات ابوطالب (علیه السلام)
هنگامی که حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) خبر وفات ابوطالب (علیه السلام) را به پیامبر داد، آن حضرت به شدت محزون و ناراحت شدند و فرمودند: «یا علی برو و او را غسل و حنوط و کفن کن و چون بر روی سریر نهادی به من خبر بده». بعد از آن که حضرت دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را انجام داد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خودشان تشریف آوردند و چون نظر مبارکشان بر جنازه ی عموی بزرگوارشان افتاد، با اندوه بسیار فرمودند: «ای عمو! صله رحم و مهربانی کردی و جزای خیر دیدی. ای عمو! در کوچکی مرا کفالت کردی و در بزرگی مرا نصرت و حمایت نمودی». بعد به مردم رو کردند و فرمودند: «سوگند به خدا! در روز قیامت به عمویم اذن شفاعت می دهم که جن و انس از آن شفاعت تعجب کنند». با رحلت ابوطالب (علیه السلام) جبرئیل نازل شد و به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: «یاور تو از دنیا رفت، هجرت کن». (9)
بیست و هفتم رجب
بعثت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)
در بیست و هفتم رجب در حالی که 40 سال از عمر شریف پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می گذشت، آن حضرت به رسالت مبعوث شدند. این روز یکی از اعیاد بزرگ اسلامی به شمار می رود؛ چرا که با نزول وحی بر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آخرین پیامبر خدا به رسالت مبعوث گردید، و آخرین و کامل ترین دین الهی را که همان دین اسلام است، برای بشریت به ارمغان آورد.- داستان بعثت
سالیان متمادی بود که از بعثت انبیاء می گذشت و هر قوم و قبیله ای به عقیده های مختلف خود زندگی می کردند. در حجاز و مکه آن روز بسیاری بت می پرستیدند: بت سنگی، فلزی، چوبی، و گاهی از جنس خرما و دختران را زنده به گور می کردند؛ بیش تر قبایل در حال جنگ و خون ریزی بودند؛ دنیا غرق در گم راهی بود؛ تا این که چهل سال از ولادت با سعادت اشرف مخلوقات و سرور کائنات، حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) گذشت. خداوند آن حضرت را به پیامبری مبعوث فرمود و جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و وحی الهی را با آداب و مراسمی مخصوص به آن حضرت رسانید.
طبق روایات (10): هنگامی که آن حضرت از کوه حرا برمی گشتند، انوار جلال و عظمت ایشان را فراگرفته بود، به حدی که هیچ کس را یارای آن نبود که به آن حضرت نظر کند. از کنار هر درخت و گیاه و سنگ که می گذشت در برابر آن حضرت خم می شدند و به زبان فصیح می گفتند: «السلام علیک یا نبی الله، السلام علیک یا رسول الله».
هنگامی که آن حضرت داخل خانه حضرت خدیجه (علیهاالسلام) شدند، از شعاع انوارجمال آن حضرت خانه منور شد. خدیجه (علیهاالسلام) عرض کرد: «ای محمد، این چه نور است که از شما مشاهده می کنم؟» آن حضرت فرمودند: «این نور پیامبری است». سپس خطاب به حضرت خدیجه (علیهاالسلام) فرمودند: بگو «لا اله الا الله محمد رسول الله»، خدیجه عرض کرد: «سال هاست من پیامبری شما را می دانم». سپس به وحدانیت خداوند متعال و رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت داد.
در این هنگام آن حضرت فرمودند: «ای خدیجه، احساس سرما می کنم. جامه ای بر من بپوشان»، حضرت جامه ای بر خود کشید و خوابید. از جانب حق تعالی ندا رسید: «یا أیها المدثر قم فأنذر و ربک فکبر... (11)؛ ای جامه به خود پیچیده، برخیز و بترسان مردم را از عذاب پرورگار خود، و تکبیر بگو و پروردگارت را به بزرگی یاد کن». آن حضرت برخاست و انگشت مبارک در گوش خود گذاشت و فرمود: «الله اکبر، الله اکبر» پس صدای آن حضرت به همه موجودات رسید، و همه با او همراهی کردند. (12)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سه سال مردم را به صورت پنهانی به خدای یکتا دعوت می فرمودند، و پس از آن جبرئیل آمد و عرض کرد: «خداوند متعال امر فرموده که دعوت خویش را آشکار فرمایی». سپس آن حضرت از کوه صفا بالا رفتند و مردم را انذار و دعوت خود را آشکا نمودند.
بیست و هشتم رجب
1- اقامه ی نخستین نماز جماعت در اسلام2- خروج امام حسین (علیه السلام) از مدینه به سوی مکه
1- اقامه ی نخستین نماز جماعت در اسلام
در این روز اولین کسی که بعد از بعثت با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نماز خواند، امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود. روز دوشنبه 27 رجب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مبعوث شدند و 28 رجب حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) با آن حضرت نماز جماعت اقامه فرمودند. (13)
2- خروج امام حسین (علیه السلام) از مدینه به سوی مکه
در بیست و هشتم رجب سال 60 هـ .ق امام حسین (علیه السلام) همراه اهل بیت خویش از مدینه به سوی مکه خارج شدند. علت این خروج آن بود که معاویه در نیمه ی رجب سال 60 هـ .ق از دنیا رفت و برخلاف مفاد قرارداد صلح با امام حسن (علیه السلام)، یزید را به جای خودش نصب کرد. امرای یزید در مناطق مختلف از مردم بیعت می گرفتند. او به والی خود در مدینه دستور داد تا یا از بزرگان این شهر، به ویژه امام حسین (علیه السلام) بیعت گیرد و یا آنان را به قتل برساند. امام حسین (علیه السلام) با آگاهی از این موضوع به اتفاق افراد خانواده، برادران و برادرزادگان خود از مدینه خارج شد و به سوی مکه حرکت کرد. در این سفر همراه ایشان عقیله ی بنی هاشم زینب کبری، برادرشان حضرت ابوالفضل العباس، ام کلثوم، علی اکبر و دیگر اهل بیت (علیهم السلام) بودند. خواهران سیدالشهدا (علیه السلام) با عقیله ی بنی هاشم و ام کلثوم (علیهماالسلام) 13 نفر بودند. لوازم و سواری هایی که همراه داشتند عبارت بود از: 250 اسب، 250 ناقه که از این تعداد 70 ناقه برای حمل خیمه ها، 40 ناقه برای حمل دیگ و ظروف و ادوات ارزاق، 30 ناقه برای حمل مشک های آب، 12 ناقه برای جامه ها و پول، 50 ناقه برای حمل، 50 هودج تعبیه شده برای حمل مخدرات و علویات و اطفال و ذراری و خدمت گزاران و کنیزان، و بقیه ی شتران برای حمل وسایل مختلف که مورد لزوم بود. (14)
بیست و نهم رجب
1- مرگ ابوحنیفه2- مرگ شافعی
1- مرگ ابوحنیفه
در روز آخر رجب (15) سال 150 هـ .ق (16) نعمان بن ثابت مشهور به ابوحنیفه، رییس حنفی ها در بغداد درگذشت و در همان شهر دفن شد.
2- مرگ شافعی
در روز آخر ماه رجب سال 204 هـ .ق محمد بن ادریس شافعی رئیس شافعی ها در مصر درگذشت. او رییس فرقه شافعی ها به شمار می رود. (17)
پینوشتها:
1. مسار الشیعه: ص 36 - بحارالانوار: ج 48، ص 206.
2. سوره ی محمد، آیه ی 22.
3. قلائد النحور: جلد رجب، ص 33-34.
4. وقایع الایام: ص 342 - منتخب التواریخ: ص 80.
5. تقویم شیعه: ص 181.
6. منتخب التواریخ: ص 113-114.
7. قلائد النحور: جلد رجب ص 284 و 289 - منتخب التواریخ: ص 113-114.
8. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: ج 14، ص 85.
9. بحارالانوار: ج 19، ص 69.
10. منتهی الآمال: باب اول، فصل ششم ص 72.
11. سوره ی مدثر، آیه ی 1.
12. منتهی الآمال: باب اول، فصل ششم، ص 73.
13. منتخب التوازیخ: ص 42.
14. از مدینه تا مدینه: ص 77-90.
15. وقایع الشهور: ص 132.
16. مراقد المعارف: ج 1، ص 95-96.
17. روضات الجنات: ج 7، ص 259.
/ج