صلیبیها و ایران (1)

نبودن مرز مشترک میان ایران و اروپا، در نگاه نخست، ممکن است این پرسش انکارآمیز را در ذهن ایجاد کند که جنگهای صلیبی با ایران چه ارتباطی می تواند داشته باشد؟ اما بررسی وقایع تاریخ جنگهای صلیبی، تاریخ تبشیر مسیحیت
شنبه، 26 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صلیبیها و ایران (1)
صلیبیها و ایران(1)

نویسنده: عبدالحسین بینش




 
موقیعت ایران در جنگهای صلیبی
نبودن مرز مشترک میان ایران و اروپا، در نگاه نخست، ممکن است این پرسش انکارآمیز را در ذهن ایجاد کند که جنگهای صلیبی با ایران چه ارتباطی می تواند داشته باشد؟ اما بررسی وقایع تاریخ جنگهای صلیبی، تاریخ تبشیر مسیحیت و نیز تاریخ روابط ایران و اروپا نشان می دهد که مسیحیان اروپایی با انگیزه ی مبارزه با اسلام و دستیابی به هدفهای استعماری خویش آهنگ ایران زمین کردند تا هم منابع اقتصادی ما را چپاول کنند و هم در مبارزه با دشمن قدرتمند خود یعنی دولت عثمانی، با زمامداران ایران همدست گردند. به علاوه اینکه مبشّران مسیحی پیوسته در ایران، همانند دیگر کشورهای اسلامی، سرگرم فعالیت تبلیغی و نیز کوششهای سیاسی بوده اند؛ که به نوبه ی خود نوعی مبارزه فرهنگی بر ضد ملتهای اسلامی و از جمله ایران محسوب می گردد.

ورود صلیبیها به ایران

فرمانروایان آسیای صغیر موسوم به «سلاجقه ی روم»(1) ـ که شاخه ای از سلاجقه ی ایران به شمار می رفتند ـ نخستین کسانی بودند که در برابر تهاجم سنگین صلیبیها به دفاع پرداختند و آهنگ پیشروی آنها را کُند کردند. اما با وجود ایرانی بودن این فرمانروایان، در دوران جنگهای صلیبی، نه پادشاهان ایران خود را موظف به پشتیبانی از آنها می دانستند و نه مردم ایران خود را در حال جنگ احساس می کردند؛ چرا که تهاجم صلیبیها نه تنها در ایران، بلکه در همه جای جهان اسلام تا اندازه ی زیادی داخلی و منطقه ای تلقی گردید و دفاع از ساکنان سرزمینهایی که مورد هجوم قرار گرفت، بر عهده ی خودشان قرار داشت. ولی کار به همین جا خاتمه نیافت و در پی حوادثی که شکست مرحله ی نخست جنگهای صلیبی و پیشروی عثمانی در اروپا پیش آورد و نیز هدفهای توسعه طلبانه و برتری جویانه ای که اروپائیان در سر می پروراندند، سرانجام ایران را نیز در معرض تهاجم قرار داد و پای پیروان مسیح نه از راه خشکی بلکه از راه دریا ـ یعنی خلیج فارس و دریای عمان ـ به میهن ما نیز کشیده شد. آمدن اروپائیان به خلیج فارس، تاریخ ایران را دستخوش تحوّلی بنیادین ساخت و جنبه های گوناگون زندگی سیاسی، فرهنگی، دینی، اقتصادی و اجتماعی مردم ما را به شدت زیر تأثیر قرار داد. به دنبال آن سرزمین ایران به صورت کانون توجهات جهانی درآمد؛ و پس از گذشت پنج سده، روز به روز نیز بر اهمیت آن افزوده می شود. در مبحث حاضر به اسباب و علل این دگرگونی عظیم و نیز چگونگی آمدن اروپائیان به ایران پرداخته می شود، اما پیش از آن لازم است تا اوضاع سیاسی حاکم بر کشورمان، در آن روزگار، به طورگذرا و کوتاه مورد اشاره قرار گیرد.
در دورانی که ایران مورد توجه اروپائیان قرار گرفت، زمام امور کشور به دست پادشاهان صفوی بود که توانسته بودند پس از قرنها پراکندگی ایران استقلال و عظمت گذشته را به آن بازگردانند.(2)
اما اعلام تشیّع به عنوان مذهب رسمی ایران به وسیله ی این خاندان خشم همسایه ی غربی ایران یعنی امپراتوری عثمانی را برانگیخته بود.
عثمانی ها بیشترین دشمنی را با دولت صفوی داشتند و وجود آنان را به عنوان پیروان و مبلغان تشیّع تحمّل نمی کردند. صفویان نیز از عثمانی های سنّی مذهب تنفّر داشتند و اروپائیان مسیحی را بر آنها برتری می دادند. میان پادشاهان این دو خاندان بارها جنگ درگرفت که طی آنها عثمانیها در بیشتر موارد مهاجم و صفویها مدافع بودند؛ و تنها پس از دست یابی ایرانیان به سلاح آتشین بود که حریف زورمندشان باز پس نشست و متقاعد شد که دولت صفویه و مرزهای ایران را به رسمیت بشناسد.(3)
از این گذشته، وجود عثمانیها مانع بزرگی بر سر راه تجارت زمینی ابریشم ایران به شمارمی آمد و شاه عباس ـ که روزگار وی اوج رونق تجارت ایران بوده است ـ هیچ گونه تمایلی برای انتقال این قلم بزرگ صادراتی ایران از خاک آنان را نداشت.(4)

علل آمدن صلیبی ها به ایران

آمدن صلیبیها به ایران مرهون عوامل و علل چندی است که مهمترینشان را فتح قسطنطنیه به وسیله ی سلطان محمد فاتح و طرح محاصره ی دریایی مسلمانان به وسیله ی صلیبیها؛ آغاز دوران استعمار؛ و اهمیت تجاری و ارزشهای اقتصادی خلیج فارس تشکیل می دهد.
1ـ فتح قسطنطنیه ( 857هـ / 1453م )
فتح قسطنطنیه که به دست سلطان محمد فاتح انجام گردید، هر چند کاری بزرگ به شمار می آمد ولی برای دولت عثمانی از نظر نظامی و پیشروی در اروپا ارزش چندانی نداشت، چرا که آنان توانسته بودند از راه خشکی در قاره اروپا پیشروی کنند و بخشهای گسترده ای را به تصرف در آوردند. ارزش این کار از دو جنبه ی دیگر بود؛ نخست آنکه پس از فتح این بندر مهم، دست اروپائیان از شرق دریای مدیترانه کوتاه شد و از آن پس ناگزیر باید در سواحل غربی آن از خود دفاع می کردند و نیز از مناسب ترین راه بازرگانی میان اروپا و سرزمینهای شرقی ،«راه ابریشم» و «جاده ادویه » محروم گردیدند.(5)
دوم اینکه دستگاه پاپی یک دوره هفتاد ساله تلاش و تبلیغ را آغاز کرد، به طوری که آزاد سازی قسطنطنیه برای مسیحیان همانند آزاد سازی بیت المقدس به یک آرمان مقدس تبدیل شد.(6) سقوط قسطنطنیه پایه ی تحولی بزرگ و جهانی گردید. اروپائیان که پس از بسته شدن مسیر قسطنطنیه و نیز ناامن بودن راه اسکندریه و دریای سرخ ناگزیر، برای امور بازرگانی، باید راه مخاطره آمیز دریای سیاه و روسیه را در پیش می گرفتند، به اندیشه ی یافتن راهی تازه فرو رفتند که هم مسیر تجارتشان باز شود و هم از آن طریق مسلمانان را از پشت دور بزنند هر چند که اندیشه ی ایجاد یک ناوگان دریایی در اقیانوس هند و محاصره مسلمانان در درون خشکی ها به سالها پیش از فتح قسطنطنیه باز می گردد. پروفسور وات در این باره می نویسد:
اروپائیان غربی پس از قرن دوازدهم میلادی آگاهی روشنی از قدرت دولتهای اسلامی به طور اعم داشتند. رهبران آنها به شرایط بسیار پیچیده و استراتژیکی فکر می کردند و دریافته بودند که امکان ایجاد استحکاماتی در فلسطین و سوریه برای آنان وجود ندارد، مگر اینکه آسیای صغیر و یا مصر تحت سلطه ی آنان قرار گیرد. شاه لویی فرانسوی با پیاده شدن در مصر در سال 1249 م و نیز لشکر کشی او به تونس در سال 1270م یک چنین افکاری در سر داشت در حوالی سال 1313 م گیوم آده، راهب مسیحی که از ایران، هند و اتیوپی دیدن کرده بود کتابی تحت عنوان Demodo saracenos extirpandis" " (ریشه کن کردن مسلمانان) نوشت و در آن میان به چیزهای دیگر علاوه بر لزوم ایجاد ناوگان مسیحی در اقیانوس هند اشاره کرد. فکر مسائل استراتژیکی گسترده برای گرفتن بیت المقدس در میان مورخین جنگهای صلیبی قرن چهاردهم میلادی نظیر رومن لول (Roman lull)، مارینو سانودو (Marino sando) و فیلیپ دومزیه (Philip de mezieres) هنوز وجود داشت. از این رو حتی در زمانی که قدرتمندان واقعی، فکری برای تحقّق آن در سر نداشتند مفهوم جنگ صلیبی تبلیغ می گردید.(7)
گیوم آده که برای نخستین بار پیشنهاد ایجاد ناوگانی دریایی در اقیانوس هند را به صلیبیها داد، کشیشی بود از فرقه ی دومی نیکن که در سال 1314 م 714 / هـ به ایران آمد و در بازگشت پیشنهاد ایجاد سراسقفی در شهر سلطانیه را به پاپ داد که مورد تصویب قرار گرفت. خود او نیز در سال 1322 م / 722 هـ به عنوان مطران (8) سلطانیه (9) برگزیده شد و اقامتش در ایران تا سال 1324 م ادامه یافت. او درباره ی تشکیلات مسیحی و نیز نواحی گوناگون مشرق زمین اطلاعاتی جامع گرد آورد. بر پایه ی پیشنهاد او بود که پاپ مقرّر داشت همه ی اسقفهای ایران از فرقه ی دومی نیکن و اسقفهای چین از فرقه ی فرانسیسکن باشند. گیوم آده در مسیحیت بسیار متعصب بود. او با اسلام که مانع گسترش مسیحیت شده بود به شدت دشمنی می ورزید و به مسلمانان به چشم کینه و نفرت نگاه می کرد. وی در پایان مأموریتش در ایران در کتابی که پیشتر گفته شد دیدگاههای خود را درباره ی پادشاهان مسیحی و تصرف سرزمینهای اسلامی شرح داد. در همان دوران مسیحیانی بودند که با ایران دوستی و داد و ستد داشتند و به مسلمانان اسلحه می فروختند. آده آنان را سخت نکوهید و «پسران تبهکار کلیسا» خواند. طبق نقشه ای که او طراحی کرد، در گام نخست برای سرکوب مسلمانان باید از تجارت ژن (جنوا =بندری در ایتالیا) و مسیحیان اسکندریه ـ پسران تبهکار کلیسا ـ و کمک آنان به پادشاه مصر با سلاح و سرباز جلوگیری می شد. گام دوم تصرف قسطنطنیه بود، چرا که یوناییها همواره با جنگهای صلیبی مخالف بودند و امپراتوران بیزانس با سلاطین مصر روابط دوستانه داشتند. گام سوم این بود که باید جلوی تاتاران دشت قبچاق که از بیم ایلخانان مغول با ممالیک مصر طرح دوستی ریخته بودند گرفته می شد؛ و گام چهارم تمرکز ناوگانی مسیحی در اقیانوس هند یا خلیج فارس بود که از رفت و آمد کشتیهای تجاری هند به مصر جلوگیری کند. او از اروپائیان خواست که برای صرفه جویی در کار، چند کشتی به یاری پادشاه ایران (اولجایتو) در قشم و هرمز اعزام کنند؛(10) یعنی همان رؤیایی که بعدها صورت عمل به خود گرفت و ناوگان نظامی صلیبیها به طور مستقیم وارد آبهای خلیج فارس شد.
2ـ آغاز دوران استعمار و اهمیت ژئو پولیتیکی خلیج فارس
با پایان یافتن دور نخست جنگهای صلیبی و عقب نشینی اروپائیها از سرزمین فلسطین، قرون وسطی و دوران تاریک اروپا نیز پایان پذیرفت و عصر رنسانس ادبی و صنعتی آغاز گردید. پس از رنسانس و در سایه ی اکتشافات و اختراعات خارق العاده ی علمی، اروپائیان از چنان قدرتی برخوردار گشتند که می توانستند در سرزمینهای دوردست و ماورای بحار برای خود امپراتوریهای مستعمراتی ایجاد کنند. پرتغال، اسپانیا، انگلستان، فرانسه و هلند در شمار نخستین کشورهایی بودند که در صدد کشف و تصرف سرزمینهای ناشناخته و مناطق زرخیز جهان بر آمدند و مناطق وسیعی را در آفریقا، آسیا و شبه قاره ی هند زیر یوغ استعمار خود درآوردند و بر سر منابع سرشار و منافع کلان آنها با یکدیگر به ستیز و رقابت پرداختند. از جمله سرزمینها و مناطق بسیار مهم و استراتژیکی که مورد توجه استعمارگران قرار گرفت، کشور ایران و به ویژه خلیج فارس بود که شاهراه میان اروپا و شبه قاره ی هند و به طور کلی گذرگاه خاور زمین به شمار می رفت.(11)
آلبوکرک مهاجم پرتغالی به منطقه ی اقیانوس هند و خلیج فارس در سال 886 هـ (1507 م)درباره ی اهمیت خلیج فارس می گوید:
هر دولتی که بر سه تنگه ی هرمز باب المندب و مالاکا تسلط داشته باشد بر جهان مسلط خواهد بود.(12)
دیوید نیوسام، معاون سیاسی وزارت خارجه آمریکا در خصوص اهمیت خلیج فارس از نظر اقتصادی و استراتژیکی گفته است:
اگر جهان دایره ای باشد که بخواهیم مرکز آن را بیابیم، به خوبی می توان توجیه کرد که این مرکز خلیج فارس است. برای ثبات و سلامت جهان امروز جایی به اهمیت خلیج فارس وجود ندارد.(13)
این اهمیت استراتژیک خلیج فارس آن را به صورت میدانی برای حضور رقابت آمیز قدرتهای استعماری در آورد.
پرتغالیها، هلندیها، فرانسویها و روسها هر یکی چیرگی بر این منطقه را برای سیاستهای استعماری خود در خاور زمین ضروری یافتند. با شکست فرانسویها در جنگهای ناپلئون، انگلیسیها، روسها، عثمانیها و ایرانیان، همزمان یا یکی پس از دیگری، رقبای اصلی در منطقه شدند. محیط سیاسی که هر یک از این قدرتها در منطقه آفریدند، به ویژه محیطی که انگلیسیها نزدیک یک قرن و نیم در منطقه فراهم آوردند، همراه با زندگی اقتصادی که بر گرد صید و بازرگانی مروارید دور می زد و بعدها جای خود را به زندگی اقتصادی متّکی به تولید و بازرگانی نفت داد، همه به صورت پدیده هایی از یک محیط متمایز در آمدند و آن محیط را جدا از محیطهای اطراف، شخصیتی ویژه و متمایز از دیگران دادند. محیطی که با اطمینان می توان «منطقه ی ژئوپلتیک خلیج فارس» نامش داد.(14)
پس از کشف نفت در خلیج فارس و کشورهای پیرامون آن و با توجه به نقش آن و جایگاهی که این «طلای سیاه» در تأمین انرژی جهانی دارد، این منطقه در رأس مناطق استراتژیک جهان قرار گرفته است؛ که در مباحث مربوط به دلایل حضور آمریکا در خلیج فارس به آن پرداخته خواهد شد.
3ـ اهمیت تجاری و ارزشهای اقتصادی خلیج فارس
خلیج فارس به عنوان شاهراه، بندر و بار انداز تجارت میان شرق و غرب دنیا از دیر باز نزد اقوام عیلامی، آشوری، بابلی، کلدانی، فنیقی، ایرانی و سرانجام ملل اروپایی حایز اهمیت ویژه بوده است. آغاز شهرت جهانی خلیج فارس به دوران اسکندر مقدونی می رسد که با پیمودن آبها و نیز مناطق ساحلی این خلیج، ارزش تجاری و جایگاه نظامی آن را برای جهانیان آشکار ساخت.(15) جزیره ی هرمز که در سفرنامه های جهانگردان از آن به عنوان «جزیره ی گنج» یاد شده به عنوان بندری تجاری و پایگاهی نظامی در نزد دریانوردان، بازرگانان و سیاستمداران بسیار بااهمیت بوده است. به ویژه آنکه این جزیره مرکز تولید غلّات، نیشکر، انگور و نیل بوده و اسبهای اصیل و گران قیمت پرورش یافته در آن به هندوستان صادر می شده است. در سفرنامه ها و نوشته های کسانی چون ابن بطوطه، ـ جهانگرد معروف عرب مراکشی ـ ،مارکوپولو ـ شاهزاده ی ونیزی ـ و نیز کاموئنس ـ شاعر پرتغالی و میلتون ـ شاعر انگلیسی ـ از هرمز به عنوان مرکز تجاری زیبا، پر رونق و پر کالا یاد شده است؛ و بالاتر از همه اینکه گفته اند: «اگر جهان انگشتری باشد، هرمز نگین است که بر آن می درخشد.(16)
وجود مروارید در سواحل بحرین، از دیگر عوامل رونق تجارت در خلیج فارس بوده است. صنعت صید مروارید تا پیش از سال 1348ش که مرواریدهای ژاپنی رواج یافت یکی از جاذبه های بزرگ تجاری را تشکیل می داده است؛(17) و سرانجام کشف منابع بزرگ نفت در بستر و سواحل خلیج فارس، ارزش اقتصادی آن را صد چندان کرده است. واقع شدن بزرگترین ذخایر انرژی جهانی در این منطقه، چنان جایگاهی در تکنولوژی و اقتصاد جهانی به آن بخشیده که با هیچ جای دیگری قابل مقایسه نیست؛ و تا هنگام یافت شدن منبعی جدید به جای نفت و گاز سرنوشت صنعت جهانی در ژرفای چاه های نفت خلیج فارس رقم خواهد خورد.

انگیزه های ایران برای پذیرش صلیبیها

پیش از بحث درباره ی موضوع انگیزه های حکمرانان ایران در پذیرش صلیبیها و استقبال از فعّالان تجاری و مذهبی آنان، لازم است یک نکته مهّم مورد اشاره قرار گیرد و آن اینکه دولتمردان صفوی تا پیش از شاه عباس یکم و نیز در دوره های پس از وی، نسبت به مخالفان مذهبی خویش، به جز مسیحیان، روشی سخت گیرانه داشتند. مسیحیان که در طول دوران صفوی نسبت به دیگر اقلیتهای مذهبی از امتیازهای بیشتری برخوردار بودند، پس از آنکه شاه عباس باب گفت و گوی با پادشاهان اروپایی را گشود، موقعیتی بسیار ممتاز یافتند.(18)
او که برای زیر فشار گذاشتن دشمن دیرینه ی صفویان یعنی عثمانیها و نیز رونق بخشیدن به تجارت ایران و بیرون آوردن کشور از محدودیتهایی که عثمانیها اعمال می کردند، به اروپا نیازمند بود، سیاست خوشرفتاری و دادن آزادی مذهبی به مسیحیان به ویژه به ارمنیان ساکن ایران و استقبال و پذیرش هیئتهای گوناگون مسیحی اروپایی را در پیش گرفت و از هیچ گونه کوششی در این راه دریغ نکرد. نشانه های چنین سیاستی از سوی شاه عباس در جاهای گوناگون و از جمله در نامه های رّد و بدل شده ی میان او و پادشاهان اروپایی و نیز فرامینی که در زمینه ی رفتار با مسیحیان صادر کرده است به خوبی پیداست.
او پس از دریافت نامه ی پاپ کلمان هشتم و نیز به حضور پذیرفتن هیئت اعزامی از سوی وی، آنتونی شرلی (19) را از سوی خود به سفارت اروپا فرستاد و در اعتبار نامه ای که با وی همراه ساخت به شاهزادگان پیرو حضرت مسیح خاطر نشان کرد که شرلی عامل پیوند او با اروپائیان است؛ و چنین عنوان کرد که او از سالها پیش در آرزوی ایجاد ارتباط بوده است، اما اقدام شرلی است که زمینه این کار را فراهم آورده و موانع را از سر راه برداشته است. در پایان نامه نیز در ضمن برادرانه توصیف کردن رابطه ی خود درباره ی وی چنین نوشته است:
این مرد به رضای خودش به اینجا آمده و با صلاح دید خودش یکی از رجال درباری را به همراه او می فرستم.
رابطه ی این نجیب زاده با من این است: از موقعی که در این سرزمین است، هر روز با او در یک ظرف غذا می خوریم و در یک جام مثل برادر شراب می نوشیم.(20) آنگاه طی فرمانی به سراسر کشور درباره ی رفتار با مسیحیان در ایران چنین نوشت امر مطلق و اراده و میل ما است که از امروز تمام قلمرو کشور ما بر روی تمام ملل مسیحی و تمام آنهایی که این مذهب را دارند باز باشد، به طوری که هیچ کس نتواند در هیچ حال با آنها اهانت آمیز صحبت کند و به پاس این دوستی که من با شاه زادگانی که پیرو مسیح هستند دارم به تمام تجار مسیحی برای تجارت و داد و ستد در تمام قلمرو کشور خودم اجازه می دهم بدون اینکه از طرف هیچ کس، حاکم، شاه زاده، خان و یا افسر و یا از مُتابعین من هرچه باشد شغل و مقام آنها آزار ببیند.(21)
هدف شاه عباس از دادن این امتیازات در وهله ی نخست تشویق اروپائیان برای جنگ با عثمانی و در وهله ی دوم ایجاد روابط تجاری با آنان بود. اما او که از اعتراض روحانیان ایران نسبت به داشتن روابط دوستانه با مسیحیان بیمناک بود، در پاسخ به یکی از هیئت های اروپائی چنین گفت:
من شخصا حاضرم که برای مسیحیان مقیم ایران کلیسا بسازم و خیلی خوشحالم که پیروان مسیح از هر دسته و طبقه به کشور من بیایند، اما رؤسای روحانی ایران مراقب من بوده و اگر دست به ساختمان کلیسا بزنم ممکن است مرا از میان بردارند. ولی به عقیده ی من اگر شما جنگ را بر علیه ترکان عثمانی شروع کنید، می توانید بعداً در اصفهان [و] حتی در سایر شهرهای ایران کلیسا بسازید. روحانیان کشور من دیگر نمی توانند حرفی بزنند، زیرا من به آنها خواهم فهماند که در مقابل کمکی که بر علیه ترکها به من کرده اید چاره ای جز موافقت با شما نداشته ام.(22)
اروپائیان که از ایجاد ارتباط با ایران منافع و هدفهای سیاسی، دینی و اقتصادی خودشان را در نظر داشتند، ضمن گسیل داشتن هیئتهای گوناگون سیاسی و مذهبی چنین وانمود می کردند که به سفارش ایران با عثمانیها در حال جنگ هستند (23) و حال آنکه در روابطشان با عثمانی تنها بر اساس تأمین هدفها و منافع خودشان رفتار می کردند. امّا اعمال این سیاست گرچه در کوتاه مدت به سود ایران بود، ولی در دراز مدت به زیان کشور ما تمام شد. اروپائیانی که در هر حال از ارتباط با ایران سود می بردند، پس از ورود به خلیج فارس هرگز آن را ترک نگفتند؛ تا آنکه سرانجام این منطقه ی بسیار حساس سوق الجیشی به صورت جولانگاه نیروهای نظامی آنان به منظور فشار آوردن به مسلمانان و از جمله ایرانیان تبدیل گردد.(24)

حضور و رقابت صلیبیها در خلیج فارس

پیش از کشف دماغه ی امیدنیک و راه دریایی جدید برای رسیدن به هند و خاور دور، تجارت ادویه و ابریشم و ادویه ی مشرق زمین از طریق خلیج فارس به دجله و سپس از بغداد و ـ بادیه یالشام به بنادر سوریه در ساحل مدیترانه و از آنجا به اروپا حمل می گردید. از عوامل مهمی که موجب دگرگونی این وضعیت را فراهم آورد و تأثیر فراوانی در تاریخ خلیج فارس گذارد، تشکیل دولت ترکان عثمانی و استیلای آنان بر سواحل دریاهای سیاه، مرمره و مدیترانه و نیز بر مناطق شام و مصر و حجاز بود که با فتح قسطنطنیه به سال 857 هـ / 1453م به اوج رسید تعصب شدید ترکان نسبت به عیسویان تجارت عظیم میان شرق و غرب عالم را از رونق انداخت و در نتیجه کالاهای نفیس مشرق زمین در اروپا نایاب گردید. از این رو شماری از بازرگانان اروپایی در سدد یافتن راههایی تازه برآمدند که از جمله آنها دریانوردان و بازرگانان پرتقال بودند.(25)
در حدود سالهای 893 ـ 4 هـ / 1488 ـ 89 میلادی یکی از کارگزاران شاه پرتغال به نام کوویلیائو از هرمز دیدن کرد. پس از سفرهای دیاش (891 هـ / 1486 م) و واسکودوگاما (903ـ 4 هـ / 1497 ـ 98 م)، راه دریایی به هند گشوده شد (26) و بازرگانی میان هند و اروپا از سر گرفته شد. به سبب نزدیکی خلیج فارس به پایگاه های پرتغالیها در هند و نیز تسلط نداشتن هیچ یک از دولتهای ایران و عثمانی بر خلیج فارس پرتغالی ها به سرعت آن را به تصرف خود درآوردند. آلفونسو آلبو کرک(27) - در سال 921 هـ / 1515 م هرمز را به تصرف در آورد و حاکم آنجا را ناگزیر به پذیرش تبعیت پرتغال کرد. از آن پس جزیره ی هرمز مدت صد سال در دست پرتغالیها بود و در طی این مدت امتیازهای بازرگانی و اقتصادی خلیج فارس نیز در انحصارآنان قرار داشت.(28)
پس از تصرف بغداد به سال 941هـ / 1534م به دست ترکان عثمانی و نفوذ در احسا و قطیف، اینان نیز در خلیج فارس به اعمال نفوذ پرداختند، ولی در مقابل قدرت نظامی پرتغالی ها به ویژه قلعه ی مستحکم آنان در هرمز ناگزیر به عقب نشینی گردیدند.(29)
برای مدتی که پرتقال به تصرف اسپانیا در آمد، سیادت خلیج فارس نیز به آن دولت انتقال یافت و حاکم پرتغالی هرمز نیز تابع اسپانیا شد. اما پس از شکست تجهیزات اسپانیا به سال 1588 م، بازرگانان هلندی و انگلیسی به آبهای هند راه یافتند و شرکتهای انگلیسی و هلندی هند شرقی تأسیس گردید. شرکت انگلیسی در سورات (بندری هندی) متوجه ایران شد؛ چرا که به سبب زمستانهای سرد ایران، امکان فروش پارچه های پشمی در آنجا بیشتر بود. علاوه بر آن به سبب جنگهای ایران و عثمانی راه صدور بر روی ابریشم ایران نیز بسته شده بود.(30)
پس از پایان یافتن جنگهای هفت ساله میان انگلستان و فرانسه و چشم پوشی این کشورها از مستملکات خود در هند شرقی به سود انگلستان، به دلیل اهمیتی که خلیج فارس در ارتباط میان انگلستان و هندوستان داشت، انگلیسیها در صدد بر آمدند تا به هر شکل ممکن این منطقه را زیر سلطه ی خود در آورند. آمدن برادران شرلی به دربار ایران، راه انگلیسها را برای حضور در خلیج فارس هموار ساخت. آنان با یاری دادن به ایران در جنگ با عثمانی، از طریق ساختن توپخانه، اعتماد شاه را به خود جلب کردند و به دنبال آن ایران موفق شد در سالهای 1602 م و 1615 م، پرتغال را به ترتیب از بحرین و هرمز نیز بیرون براند. پس از آن بود که نمایندگان کمپانی هند شرقی فرمان شاه عباس را برای انجام فعالیت تجاری در ایران دریافت داشتند. در سال 1619 م ایرانیها بندر رأس الخیمه را در ساحل جنوبی خلیج فارس به تصرف در آوردند؛ و سرانجام در عملیات مشترک ایران و انگلیس در سال 1622 م جزایر هرمز و قشم به تصرف کامل ایران در آمد و پرچم پرتغال پس از یک قرن به زیر کشیده شد. از آن پس انگلیسیها مرکز تجارت و کشتیرانی خود را به بندر عباس منتقل کردند.(31)
دیگر قدرتی که در خلیج فارس به فعالیت پرداخت، کشور هلند بود. هلندیها که خود تا سال 1595 م مستعمره ی اسپانیا بودند، در اوایل قرن هفدهم به یک قدرت مهم دریایی تبدیل شدند؛ و در سال 1623 م شرکت هلندی هند شرقی توسعه ی خود را در خلیج فارس آغاز کرد. آنها توانستند با کمک «ویس نیخ» (32) و یک نقاش هلندی به نام «فان هاسلت» (33) که در دربار شاه عباس به سر می برد، امتیاز فعالیت تجاری را در خلیج فارس به دست آورند. آنان پس از دایر کردن دفاتر تجاری در بندر عباس و اصفهان، با سوء استفاده از ضعف شاه عباس دوم صفوی، موقعیت خود را استحکام بخشیدند و سر انجام در سال 1652 م به حضور انگلیسیها در خلیج فارس و نیز فعالیت تجاریشان در بندر عباس پایان دادند. تا آنکه سرانجام در سال 1765 م در برابر فشار ایرانیها ناچار خلیج فارس را ترک گفتند.(34)
پس از عقب نشینی هلندیها از خلیج فارس، بار دیگر انگلیسیها در خلیج فارس به دخالت پرداختند. پالمرستون، وزیر خارجه ی وقت انگلستان در اوایل سال 1838 م درباره ی استراتژی این کشور در خلیج فارس چنین اعلام داشت:
ما موظف هستیم خلیج فارس را تحت سلطه ی نیروهای دریایی خود در آوریم. به طوری که هیچ قدرت دیگری قادر به رقابت با ما نباشد. ولی در عین حال عملی ساختن این منظور نباید از لحاظ مادی برای ما گران تمام شود.(35) در اجرای این سیاست در سالهای 1843 م و 1852م میان انگلستان و کشورهای حوزه ی خلیج فارس قراردادهایی به امضا رسید که تسلط کامل بریتانیا را بر این منطقه ی استراتژیک تأمین و تضمین می کرد. انگلستان در طول دوران حضور خود در خلیج فارس پیوسته در امور داخلی ایران دخالت می کرد و چندین بار مناطق ساحلی ایران را به اشغال درآورد. در منازعه ی میان ایران و عثمانی ـ بر سر اروند رود ـ به نفع عثمانی این کشور وارد عمل گردید؛ و هیچ گاه اجازه داشتن ناوگان دریایی نیرومندی را به ایران نداد.(36)
برای نمونه پس از آنکه امیرکبیر تصمیم به ایجاد ناوگان دریایی کوچکی در خلیج فارس می گیرد، شیل ـ وزیر مختار انگلیس ـ در گزارشی به وزیر خارجه ی انگلستان موضوع را با او در میان می گذارد؛ و در ارزیابی خودش انجام چنین کاری را به زیان انگلستان نمی بیند. اما پاسخی که در نهایت از وزیر خارجه ـ پالمرستون ـ دریافت می کند چنین است:
به شما دستور می دهم که به اطلاع امیر نظام برسانید که دولت انگلستان نمی تواند با پیشنهاد وی راجع به تحصیل کشتیهای منظور موافقت نماید.(37)
باری بریتانیا همچنان قدرت برتر و مسلط منطقه ی خلیج فارس بود؛ تا آنکه وقوع جنگ جهانی دوم و نیز وقوع رویدادهایی مانند ملی شدن نفت در ایران (1951)، کودتای عراق (1958) و استقلال کویت (1961) موجب محدودیت نفوذ این کشور گردید و به دنبال آن پالمرستون ـ وزیر خارجه ی وقت بریتانیا ـ اعلام کرد که این کشور از خلیج فارس بیرون خواهد رفت.(38)
ادامه دارد ...
منبع: بینش، عبدالحسین، (1386)، نگاهی نو به جنگ¬های صلیبی، قم، نشر زمزم هدایت.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط